یادداشتی بر "یادداشتی بر سخنرانی آقای عموئی"


سیامک طاهری


• آقای امینی می کوشد تا خود را هوادار دکتر مصدق بنمایاند اما پیام تاریخی دکتر مصدق به جبهه ملی دوم را عمدا فراموش می کند. پیامی که قضاوت شادروان دکتر مصدق؛ در مورد توده ای ها را در خود مستتر داشت ولی اکثریت شرکت کنندگان در آن جلسه آن را زیر پا گذاشتند. چرا آقای امینی از پذیرش قضاوت رهبر خود سرباز می زند؟ ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
يکشنبه  ۲۴ آذر ۱٣٨۷ -  ۱۴ دسامبر ۲۰۰٨


آقای محمد امینی فرزند علی امینی سیاستمدار پرآوازه سال های دهه ۴۰ در یادداشتی بر سخنرانی آقای محمد علی عموی در مقام پاسخ گویی به ایشان برآمده اند و از جمله چنین نگاشته اند:
"سخنرانی آقای عمویی، سخنرانی یک پژوهشگر تاریخ نیست؛ لحن گفتار او، سخنرانی نماینده و رهبر یک حزب سیاسی را دارد که به پشتیبانی از رفتار حزبش در برابر یک «اتهام» تاریخی برخاسته است."
و
"سخنرانی ایشان ظاهرا در نقد به کسانی است که هنوز در «کودتا» بودن رویدادهای بیست و هشتم مرداد تردید دارند"
و
"خواننده ای که با تاریخ ایران آشنا نباشد و اسناد اینک موجود آن دوران را در اختیار نداشته باشد، از خواندن متن سخنرانی آقای عمویی و به اعتبار شهرتی که ایشان دارند، به این نتیجه می رسد که جز یک خطای جزیی قابل گذشت، رفتار حزب توده در سال های مورد گفتگو، درست و منطقی بوده است. در سیمای تاریخی که ایشان ترسیم می کنند، حزب توده بانی و آغازگر جنبش ملی شدن صنعت نفت است و با این که بیشتر پیرامونیان مصدق از وابستگان به «امپریالیسم متفوق پس از جنگ جهانی دوم» بوده اند، این حزب در بزنگاه های مهم تاریخی، از پشتیبانی گسترده از وی سرباز نزده است. می گویند که «حزب توده ایران هرگز در برابر اقدامات ضدمصدق دم فرو نبست و هر آنچه در توانش بود به کار گرفت». از این هم فراتر رفته و می گویند که حزب توده تنها به دلیل لجبازی، بی عملی و نادانی مصدق بود که نتوانست از امکانات گسترده خویش در برابر کودتای بیست و هشتم مرداد بهره بجوید. می پرسند که «چگونه است که سکوت و بی عملی مصدق و یارانش در جبهه ملی خدمت، و "سکوت و بی عملی" حزب توده ایران "خیانت" گفته می شود»؟"

چنانکه ملاحظه می شود کوشیده ام تا بر خلاف شیوه آقای امینی تا حدممکن از متن نوشته ایشان نقل قول بیاورم.
اینکه چرا یک رهبر حزبی نمی تواند یک پژوهشگر باشد سوالی است که ایشان باید پاسخ گویند. و اما در مورد قسمت دوم نوشتار ایشان؛ اگر به جای واژه "ظاهرا" کلمه "از جمله" را بکار می بردند آنگاه جای بحثی باقی نمی ماند؛ چرا که این سخنرانی در سمیناری بر گزار شده بود که از جمله شرکت کنندگان آن – پان ایرانیست ها- واژه کودتا را برای این رخداد تاریخی نمی پذیرفتند. و اما از اینکه ایشان ادعا کرده اند که:
"خواننده ای که با تاریخ ایران آشنا نباشد و اسناد اینک موجود آن دوران را در اختیار نداشته باشد، از خواندن متن سخنرانی آقای عمویی و به اعتبار شهرتی که ایشان دارند، به این نتیجه می رسد که جز یک خطای جزیی قابل گذشت، رفتار حزب توده در سال های مورد گفتگو؛ درست و منطقی بوده است." چنین بر می آید که ایشان خود را آشنا به تاریخ ایران و مدعی در دست داشتن اسناد تاریخ ایران می دانند پس می کوشیم عیار این ادعا را با توجه به نگاشته های ایشان محک زنیم اما پیش از آن به بررسی میزان امانت داری ایشان می پردازیم.
در هیچ کجای سخنرانی آقای عمویی سخن از این نرفته است که حزب توده بانی و آغازگر جنبش ملی شدن صنعت نفت است. و یا این حزب در بزنگاه های مهم تاریخی؛ از پشتیبانی گسترده وی سرباز نزده است. برعکس آقای عمویی فروتنانه به خطا بودن سیاست خزب در رابطه با آقای مصدق تا مقطع ٣۰ تیر اذعان دارد. و فقط به ذکر تصحیح این خطا پس از ٣۰ تیر تاکید دارد .ایشان که آقای عمویی را یک پژوهشگر نمی دانند چرا تاریخ ها را به هم می ریزند و برای رد گفته ایشان نقل قول هایی از ۱۷ و ۱٨ آذر ۱٣٣۰ می آورند . آیا ایشان نمی دانند که واقعه ٣۰ تیر در سال ۱٣٣۱ رخ داده است؟ آیا این رسم پژوهشگری است؟ ایشان در جایی دیگر از قول آقای عمویی از جمله چنین می نگارند:
«اشکال ایراد ارزیابی حزب توده ایران، تعمیم سرسپردگی برخی شیفتگان دنیای سرمایه داری به تمامی جبهه ملی، از جمله دکتر مصدق و معدود یاران نزدیکش بود». گویا گروهی که بخشی از جنبش لیبرال دموکراسی ایران را در آن سال ها نمایندگی می کرده اند، قرار بوده شیفته دنیای سوسیالیسم باشند! پیشتر از آن هم پس از اشاره به نام بیست و اندی تن از کسانی که در منزل دکتر مصدق در روزهای پایانی مهرماه، پس از بست نشستن در کاخ گرد آمدند و جبهه ملی را بنا نهادند، می نویسند که «از این میان به جز چهار پنج تن که آن ها نیز حسن نظر و نگرش مثبت به ایالات متحده آمریکا داشتند، بقیه به نحوی از انحا در ارتباط با امپریالیست های آمریکا و بریتانیا و یا بلندگوی عوامل شناخته شده آن ها بودند».
و
"می گویند که «حزب توده ایران هرگز در برابر اقدامات ضدمصدق دم فرو نبست و هر آنچه در توانش بود به کار گرفت». از این هم فراتر رفته و می گویند که حزب توده تنها به دلیل لجبازی، بی عملی و نادانی مصدق بود که نتوانست از امکانات گسترده خویش در برابر کودتای بیست و هشتم مرداد بهره بجوید. می پرسند که «چگونه است که سکوت و بی عملی مصدق و یارانش در جبهه ملی خدمت، و "سکوت و بی عملی" حزب توده ایران "خیانت" گفته می شود»؟"
نه آقای امینی! اولا آقای عمویی هرگز نگفته است حزب توده تنها به دلیل لجبازی؛ بی عملی و نادانی مصدق بود که.... چرا چنین دروغ های آشکاری را بر زبان می آورید؟ شما که در چنین زمان کوتاهی چنین دروغ هایی را به هم می بافید چگونه ممکن است که درباره سال های دورتر براستی سخن بگویید. دوما کسی از آنان انتظار نداشت که شیفته دنیای سوسیالیسم باشند؛ اما شیفته جلادان و جنایتکاران بین المللی و دشمنان آزادی و استقلال این کشور بودن نیز قابل بخشش نیست. چگونه می توان شیفته برنامه ریزان کودتا بود و در عین حال خود را قربانی آن دانست؟ آیا براستی این خنده دار نیست به حزبی مدام حمله شود و ۴۰۰ تن از کادرهای آن را در زندان نگاه دارند و سپس بپرسند چرا ما را در مقابل کودتا محافظت نکردید؟ چرا توده ای ها به دلیل اقدام نکردن در برابر کودتا – که مسلما تلفات سنگینی برای آنان بهمراه می داشت- قابل سرزنش هستند، ولی شیفتگی به کودتاگران و سازمانگران آن قابل توجیه؟ آقای امینی که خود را پژوهشگر می دانند متوجه نیستند که با این شیوه سخن گفتن در واقع ناخواسته به تایید سخنان آقای عمویی می پردازند. کنار هم چیدن دو نوشته گویای شیوه های آقای امینی پسر است که از سوی بسیاری از هم فکران ایشان بکار برده می شود.
آقای عمویی می نویسند:
"دکتر مصدق عصر ۲۵ تیر ۱٣٣۱ به دیدار شاه رفت و تصدی وزارت جنگ را درخواست کرد. شاه با آن درخواست موافقت نکرد و مصدق تصمیم به کناره‌گیری گرفت. صبح روز ۲۶ تیر متن استعفا نامه مصدق در جراید منتشر شد، بی آن که علل آن با مردم در میان گذاشته شود. خود دربار که مشتاقانه در انتظار چنین موقعیتی بود قوام‌السلطنه را طی فرمانی به نخست وزیری برگزید.
...
نگاهی به نخستین اعلامیه نمایندگان جبهه ملی و مقایسه آن با اعلامیه جمعیت ملی مبارزه با استعمار، ژرفای نگرش لیبرالیستی و سازشکارانه آنها را بر ملا می‌سازد. آنها حتی نسبت به اعلامیه خشن و موهن قوام واکنش چندانی نشان ندادند، تنها از مردم خواستند «نهایت آرامش و متانت را» حفظ کنند و «روز دوشنبه ٣۰ تیر ۱٣٣۱ در سراسر کشور تعطیل عمومی اعلام می‌شود»، اگر به خاطر بیاوریم که در پی انتشار اعلامیه‌ جمعیت ملی مبارزه با استعمار موج ‌گسترده نیرومندی از حرکت پویای کارگران و دانشجویان خیابان‌های تهران و شماری از شهرستان‌ها را مملو از جمیعت به پا خاسته‌ای کرد که فریاد بر می‌آوردند: «مرگ بر استبداد» «دست شاه از دخالت در امور کشور کوتاه»،‌ «مرگ بر قوام» تفاوت آن نگرش به خوبی نمایان می‌شود."
و آقای امینی از ایشان نقل می کند که:
"بر خلاف گفته آقای عمویی، حزب توده پس از برکناری مصدق و گزینش قوام السلطنه «دموکرات»، بی درنگ به پشتیبانی مصدق برنخاست. نمایندگان مخالف مصدق در مجلس روز بیست و ششم تیر ماه به نخست وزیری قوام رای دادند و فرمان نخست وزیری او همان شب صادر شد. آن اعلامیه مشهور قوام که «کشتیبان را سیاستی دگر آمد» در بامداد بیست و هفتم تیرماه منتشر شد و حزب توده در پایان روز بیست و هشتم تیرماه، پس از انتشار اعلامیه بیست و هشت تن از نمایندگان مجلس ...
چرا آقای امینی سخنان آقای عمویی را تحریف کرده و تغییر می دهند؟ آیا گمان می کنند در صورت چنین دفرمه کردن جملات می توانند نظر خوانندگان را تغییر دهند؟
واقعیت آنست که آقای دکتر مصدق پس از استعفا به خانه رفته و جریان استعفا را با کسی در میان نمی گذارد. در بعد از ظهر همان روز بر اثر اصرار همسر مکی این واقعه فاش می شود. روز بعد اعلامیه قوام از رادیو خوانده می شود. به فاصله کمی اعلامیه جبهه ملی و اعلامیه حزب با دو متن کاملا متفاوت منتشر می شوند. نباید فراموش کرد که رهبری جبهه ملی در آن زمان در قدرت؛ در کنار آقای مصدق قرار داشتند و رهبری توده ای ها در خانه های مخفی. اما تناقضات سخنان ایشان در ادامه بیشتر هویدا می شود:
"بر آقای عمویی است که برای ما شاگردان جوان تر تاریخ روشن کنند که نام آن شانزده یا پانزده تن پایه گذاران جبهه ملی که «به نحوی از انحا در ارتباط با امپریالیست های آمریکا و بریتانیا و یا بلندگوی عوامل شناخته شده آن ها بودند» چه می باشد و پیشینه این آدم های سرسپرده چه بوده است. من هم هر آینه به راستی باور داشته باشم که جبهه ملی، «جز دکتر مصدق و معدود یاران نزدیکش»، باند سرسپردگان و بلندگوهای شناخته شده بیگانگان بوده اند، به قدردانی از رفتار حزب توده در برابر این بیگانه پرستان خواهم پرداخت و از ایشان و دیگر رهبران حزب توده، در برملا کردن دست این آدم هایی که پنجاه و اندی سال است خویشتن را در جُل ملی گرایی و میهن دوستی پنهان کرده اند سپاسگزاری خواهم کرد."
آیا براستی ایشان تا بدین حد از تاریخ ایران بی اطلاع هستند. پس ناچاریم به ایشان یادآور شویم که لطفا نگاهی به اسامی اولین کابینه آقای دکتر مصدق بیندازید و آنگاه نوشته آقای عمویی را دوباره بخوانید و اگر ایشان اصرار به نام بردن از عناصر خائن جبهه ملی دارند لازم است تا نام هایی چون بقایی؛ مکی؛ حائری زاده و... را برای بار چندمین بار بر زبان آورد. انصاف حکم می کند که در اینجا از چهره های ملی این جبهه همچون فاطمی؛ نریمان؛ رضوی و... نیز نام برده شود تا احیانا همه به یک چوب رانده نشوند. در مورد افراد تحصن کننده در دربار نیز ابشان بهتر است به خاطرات آقای کریم سنجابی مراجعه کنند تا ببینند که آقای مصدق در باره آنان چگونه قضاوت کرده است. آیا ایشان قضاوت دکتر مصدق در مورد این افراد را می پذیرند؟ و یا همانگونه و با همان عباراتی که به آقای عمویی پاسخ داده اند به آقای دکتر مصدق هم پاسخ می گویند؟
آقای امینی می کوشد تا خود را هوادار دکتر مصدق بنمایاند اما پیام تاریخی دکتر مصدق به جبهه ملی دوم را عمدا فراموش می کند. پیامی که قضاوت شادروان دکتر مصدق؛ در مورد توده ای ها را در خود مستتر داشت ولی اکثریت شرکت کنندگان در آن جلسه آن را زیر پا گذاشتند. چرا آقای امینی از پذیرش قضاوت رهبر خود سرباز می زند؟
آقای امینی پسر برای آنکه بتواند همه چیز را در هم بیامیزد به نیش و کنایه زدن های بیجا دست می زند به پاره ای از این شیوه بحث پژوهشگرانه ایشان توجه کنید.
"دست ایشان درد نکند که چنین راستگویانه به داوری تاریخ نشسته اند!" و "زهی شادمانی از روشن بینی کسی که خود سال ها درد و رنج اتهام های ساختگی و دروغین را با جان و زندگی خویش کشیده" و "با چنین ارزیابه داهیانه ای" و "بر آقای عمویی است که برای ما شاگردان جوان تر تاریخ روشن کنند" و "آقای عمویی که اینک با شستشوی تاریخ و پرونده سازی به شیوه هایی که سال ها است به آن خو گرفته ایم"و "بر آقای عمویی است که پیش از بیان چنین اتهام بی پایه و گستاخانه ای" و "آن بخش از اسناد خانه سدان را که می دانم، یک برگ آن را هم خود بررسی نکرده اند،" و "به چنین داوری داهیانه ای رسیده اند،" و "بر آقای عمویی است که گمراهانی مانند مرا که سال ها است که بر این گمان باطلم" و "دست آقای عمویی درد نکند که دلبازانه و بی پروا، مُهر وابستگی به «سیاه ترین جریانات تاریخ ایران» را بر پیشانی همگان می کوبند" و "این روش سهل انگارانه و بی مسئولیت نسبت به تاریخ تا به پایه ای است" و "این چنین تاریخ سازی های بی پایه و بازگشت به توجیه یک رفتار نادرست" و "آن چه آقای عمویی در نیمه نخست سخنرانی تاریخ سازانه و تاریخ شویانه خویش گفته اند،" و "همان گفته های اینک بی اعتبار شده و ساختگی آقای کیانوری را در باره تلفنی که ایشان در بامداد بیست و هشتم مرداد به مصدق کرده و از او درخواست کرده اند که پروانه جلوگیری از کودتا را به حزب توده بدهند، تکرار می کنند." و "افسوس که با خواندن متن سخنرانی ایشان دریافتم که نرود میخ آهنین در سنگ." و "روسفید باد روزنامه کیهان آقای شریعتمداری!"
این که این نگارنده از شیوه و روش آقای امینی از در پاسخ گویی به ایشان استفاده نکرده است بی گمان نه از ناتوانی اش بوده است و نه از ترس حامیان آن سوی آب ها که پدرشان را به نخست وزیری رساندند.- بی شک نمی توان جرم پدر را به حساب پسر گذاشت؛ اما ای کاش ایشان پای پدر خود را به میان نکشیده بودند.- نه آقای امینی این شیوه برخورداز یک سو برای آن است تا همگان در عمل ببینند که تفاوت ره از کجاست تا به کجا و از سوی دیگر برای آنکه شما نتوانید با مظلوم نمایی از مسولیت آنچه که نگاشته اید فرار کنید. در این جا لازم می بینم که به چند نکته اشاره کنم. اول اینکه؛ این نگارنده در سال های پس از ۲٨ مرداد به دنیا آمده و تاریخ را از لابلای اسناد پی می گیرد بنا بر این هیچ ادعای بی سندی برایش قابل پذیرش نیست. دوم آنکه مسولیت این نوشته ها با خود نویسنده است. و اگر در جایی از آن با نظرات فرد یا افرادی یا جریان سیاسی ای همخوانی و یا همپوشی نداشت به همین علت می باشد. و آخر اینکه این نگارنده علی رغم پاره ای انتقادات به عملکرد و ناپی گیری های دکتر مصدق با احترامی عمیق به او می نگرد. و به ایستادگی او در مقابل امپریالیسم انگلیس و کمی دیرتر آمریکا درود می فرستد و علت اصلی شکست را در درجه اول به عهده تبهکاران آمریکایی و انگلیسی می داند و در درجه بعد به دارودسته داخلی کودتاچیان و آنگاه پاره ای از کسانی که چون مگسان گرد شیرینی به دور دکتر مصدق گرد آمده بودند و در آخرین مرحله پاره ای از خطاهای توده ای ها. ضمنا به کسانی که اینگونه خود را به دروغ ییرو دکتر مصدق می نمایانند هیچ باوری ندارد. شما در نوشتارتان نه تنها هیچ اشاره ای به جنایتکارانی که این کودتا را پی ریختند نکردید بلکه بطور تلویحی از آنان و کسانی که شیفته آنان بودند دفاع کردید. نمی توان هم از مصدق دفاع کرد و هم ازامپریالیست های کودتاگر. چرا بطور صریح نظر خود را در مورد آنان بیان نمی کنید؟
در اینجا برای بیشتر باز شدن موضوع ناچاریم سری به اسناد وزارت امور خارجه آمریکا بزنیم. اما پیش از آن از آقای امینی می خواهم بپرسم چرا از پنهان شدن دکتر فاطمی در خانه یک توده ای سخن نمی گویید؟ آیا همین یک واقعه آب سردی بر آتش اتهام زنی های شما نمی پاشد؟ و اساسا چرا شما در هیچ جای نوشته خود از این گرد دلاور نام نمی برید؟
و اما این اسناد نشانگر آن هستند که:
۱- دکتر مصدق شدیدا به آرمان های خویش در مبارزه با امپریالیسم انگلیس وفادار بود،
۲- او در ابتدای امر نسبت به نقش آمریکا خوشبین بود و حتی خواهان میانجی گری این کشور در مناقشه با انگلستان بود،
٣- در نتیجه ملاقات ها وگفتگوهای مکرر با آمریکاییان او به درک جدیدی از نقش این کشور نائل می شود و از حمایت آمریکاییان از انگلستان گله می کند،
آمریکاییان به کمک انگلیس می کوشند تا مصدق و دوستان او را علیه حزب توده ایران و شوروی تحریک و به اقدام وادارند،
۴- مصدق اگر چه از آزاد اعلام کردن این حزب و برداشتن بند از دست و پای آن خود داری می کند ولی از انجام خواسته دشمنان مردم ایران نیز خودداری می کند و حتی می کوشد تا روابط خود را با اتحاد شوروی بهبود بخشد، امری که باعث خشم بیشتر آمریکاییان و انگلیسی ها می شود.
و اینک پاره ای از این اسناد:
سند شماره ۱۱۶. ۲۲اکتبر ۵۱ از سوی هندرسون سفیر در ایران: "وزارت امور خاجه سری فوری.
برکناری شاه برای جهان غرب به معنای از دست رفتن یک عنصر بالقوه نیرومند و ضدکمونیست است... افزایش سریع اعضای حزب توده مبتی بر این حقیقت بود که برنامه و خط مشی با جبهه ملی همسویی دارد. هر نوع تغییر گرایش رهبران جبهه ملی از مسیر افراطی کنونی احتمالا نتیجه اش افزایش طرفداران حزب توده و موجب بالا رفتن قدرت آنان می گردد... امکان بالا می تواند به خاطر برداشت غلط عامه مردم از ماهیت حزب توده؛ که به میزان گسترده ای به عنوان یک نهضت سیاسی محلی طرفدار اصلاحات مورد علاقه قلبی توده مردم شناخته شده است؛ تحقق پذیرد. این وضعیت به علت اطمینان رهبران جبهه ملی به هوشیاری و زیرکی فراوان خود در توانایی کنترل به موقع حزب توده و کمونیست ها بیش از پیش پیچیده می گردد.
در مورد اتحاد شوروی به طور معمولی و بر اساس میانگین؛ هیچ یک از مردم ایران هیچ نوع قرینه آشکار و محسوسی از وجود امپریالیسم شوروی مشاهده نمی کنند در حالی که آن ها تصور می کنند که شواهد متعددی مبنی بر تلاش های انگلیسی ها و آمریکایی ها برای حفظ تسلط دیرینه... مشاهده می کنند.

سند شماره ۱۵۵. ۷ فوریه ۵۲
مصدق مایل است ایالات متحده و بریتانیا فکر نمایند که وی آماده توسل به شوروی است و به این ترتیب آمریکا را مرعوب و وادار به دادن کمک مالی نموده و انگلیس را مجبور به تقاضاهای وی در اختلاف مربوط به نفت نماید. در عمل برای وی آسان نیست به شوروی متوسل شود... اگر آزادی داشته باشد هنوز ترجیح می دهد که بستگی خود را باغرب حفظ نماید. مصدق نگرانی های تاریخی و سنتی ایران از شوروی را با پیروی از یک سیاست بی طرفی تعدیل کرده است... گر چه احتمال ندارد مصدق به روسیه متوسل گردد ولی کاملا غیر محتمل است که وی برای کنترل کمونیسم در ایران اقدامی به عمل آورد.

سند شماره ۱٨۹. ۲۷ ژوئیه ۵۲
چنانچه ایران موفق به اداره صنعت نفت خود شود به منافع نفتی آمریکایی در عربستان سعودی و نقاط دیگر ممکن است صدمه بخورد.

سند شماره ٣۱. ژوئیه ۵۲
آگر ارتش بتواند کنترل کامل تهران را به دست بگیرد و توطئه گران به نام شاه بتوانند رییس ستاد جدیدی برگزیند اکثر استان ها به استثنای خوزستان دولت جدید را به رسمیت می شناسند.

سند شماره ۱۹۷. ۹ اوت ۵۲
اینک وی (مصدق) پس از آشفتگی های عمومی که حزب توده در انجام آن با طرفداران وی همکاری نموده بود به قدرت بازگشته است.
حتی پشتیبان وی کاشانی؛ بر طبق اطلاعات ما از ناتوانی او در مقابل حزب توده نگران می باشد. در حالی که اول اظهار شده بود عوامل وابسته به کاشانی بودند که همکاری با حزب توده را ترتیب دادند.

سند شماره ۲٣۵. ۵ نوامبر ۵۲
در حال حاضر تظاهرات و نمایشات حزب توده را تحت ممیزی و کنترل قرار داده است.
سند شماره ٣۶۲
یادداشت انگلیس ها. ۲ سپتامبر ۵٣ - بکلی سری
ایران
بازنگری سیاسی بحران اخیر
در روز ۱۵ ژوئیه متن نامه های مبادله شده میان دکتر مصدق و آیزنهاور رییس جمهور آمریکا در مطبوعات ایران انتشار یافت. به نظر محافل سیاسی در تهران پاسخ رییس جمهور همانا سخن آخر ایالات متحده در مساله اختلاف نفت بود و کارکنان سفارت آمریکا ادعا نمودند که پیش نویس آن پس از بر رسی دقیق عواقب و نتایج موضوع و از جمله گرایش احتمالی دکتر مصدق بسوی اردوگاه اتحاد شوروی تنظیم شده بود.
....
...
۱۰- در هشت ماه اوت مطبوعات حزب توده اعلام داشتند که یک کودتای نظامی از سوی شاه برنامه ریزی شده است.
...
۱۴- در تاریخ ۱۴ اوت مطبوعات وابسته به حزب توده جزئیات بیشتری در باره کودتای نظامی مشکوک و مورد سوءظن را منتشر ساختند که در تهران بطور گسترده این شایعه انتشار یافت که حزب توده اطلاعاتی در باره نقل و انتقال واحدهای ارتش در اختیار نخست وزیر قرار می داد. گزارش گردید که نخست وزیر دستوراتی به ستاد ارتش جهت مقابله با کودتا داده است.
۱۵-
...
به نظر می رسد که برنامه این بود که نفرات گارد شاهنشاهی ستاد ارتش و مرکز شهربانی رادیو را در تهران و سایر مراکز مهم را همان زمان که فرمان به منزل مصدق تحویل می گردید اشغال نمایند. در این مرحله اشتباهی رخ داد و برنامه شکست خورد. این باور وجود داشت که افسرانی در درجات پایینتر در هنگ گارد که تمایلات تودهای داشتند برنامه را بر هم زدند.
مرحله دوم
...
...
٣- دکتر مصدق و مشاوران جبهه ملی وی تمام روز در نشستی شرکت نمودند؛ تا راه حلی برای مشکلاتی که به وجود آمده بود بیابند. رهبران حزب توده به دکتر مصدق اصرار می ورزیدند که فرمانی صادر و اعلام نماید که سلطنت در ایران پایان پذیرفته بود. و یک رژیم جمهوری جانشین آن گردیده است. آن ها او را مطمئن می ساختند که وی به عنوان نخستین رییس جمهور ایران برگزیده می شود. اطلاع حاصل شد که دکتر مصدق با این پیشنهاد مخالف بود و در حال حاضر ترجیح می داد که شورای سلطنتی مرکب از سه نفر از نامزدان وی تشگیل گردد... در تمام روز فرستادگانی میان حزب توده و نخست وزیر برای هماهنگ ساختن و تلفیق این دو نظر در رفت و آمد بودند. در پایان سازشی حاصل شد و به موجب آن یک شورای سلطنتی بایستی فورا تشکیل گردد و یک رفراندوم سوم نیز می بایستی برای تعیین و شناسایی "اراده مرم" درباره جمهوری صورت بگیرد.
...
رهبران حزب توده به مصدق آگاهی و هشدار دادند که برای سرنگون ساختن دولت وی یک کودتای نظامی دوم در حال آماده شدن است و از وی خواستند که به آنان ۱۰۰۰۰ تفنگ و سلاح های سبک بدهد تا بتوانند از دولت وی دفاع کنند. در پاسخ دکتر مصدق در خواست جزئیات بیشتری نمود که ظاهرا حزب توده در موقعیتی نبود که آن را عرضه نماید.
...
بر طبق اطلاع منبع آگاه که در موقعیت خوبی قرار داشتند به فاصله کوتاهی پس از این دیدار بود که طرح های مربوط به رویدادهای نوزدهم ماه اوت به اجرا گذارده شد. در این هنگام تنها فرمانده هنگ ها رییس کل شهربانی و آیت الله بهبهانی که مسوول سازمان دادن به تظاهرات سازمان یافته بود از وجود این طرح آگاهی داشتند. بنابراین حزب توده پیشاپیش هیچ فرصتی برای کشف توطئه بدست نیاورد.
...
عقیده گسترده مبتنی براین است که موفقیت کودتا معلول این حقیقت بود که حوب طرخ ریزی گردید و محرمانه نگه داشته شد و پول فراوانی برای اجرای آن در دسترس قرار گرفت.


اینک از آقای محمد امینی باید پرسید لطفا خیلی صریح بگویید که آیا اعمال تبهکارانه آمریکا و انگلستان را در برپایی یک کودتا و کشتار هزاران را ایرانی محکوم می کنید یا خیر. لطفا پاسخی صریح بدهید و از طفره رفتن بپرهیزید.