مادر
در یادمان ِ سیمین درویش پور ۱۱ دسامبر ۲۰۰۸ در استکهلم خوانده شد
آبتین آیینه
•
پوست ِباران در پرده ِ شب می پیچد
پیکرم از سایه می آویزد
سرم پهنای دیوار را می پوشاند
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
دوشنبه
۲۵ آذر ۱٣٨۷ -
۱۵ دسامبر ۲۰۰٨
● برای مادر سیمین درویش پور
رکسانا و مهرداد درویش پور، که پیوندشان؛
ژرفای ستایش ِ جستار ِ هر جستارگری می گردد
پوست ِباران در پرده ِ شب می پیچد
پیکرم از سایه می آویزد
سرم پهنای دیوار را می پوشاند
دم بزرگ می شود
دیدار فرو می ریزد
سپیده بر سبزی دستانت می نشیند
آبی روان می رود
ماهی ها در رود
سُرود می خوانند
پاکی در دریا
گسترده می گردد
از درون ِ این دریا
در پنجره ی به مهرماندگار
دلم را می جویم
تا یادهای رنگین را
به تو سپارم
تا نا باوری را
با یادهای خاکستری بردارم
در جان ِ واژه بیآویزم
تا در بستر ِ چندگانه یاد
داد را برگزینم
پنداری پگاه را
در گذار ِ واپسین
پرپر می کنم
تا بر بالینت
در شب نشیبی ی ستاره
شکیبایی بنوشم
تا کودک بانویم را
راه برم
دلبانویم
در این شبانگاه
هستی ام دور از دور ِ نگاهت
در نیستی پنهان می شود
نیستی ام بر دل ِ این پنجره می نشیند
تا ترانه های نشسته در خاک
بر سنگ ِ آبگینه ای ات
فراز ِ سرم
پرواز را
آواز دهد
مادر جان
پردیس ِ تندیس ِ تورا
بر چشمانم می نشانم
با مژگانم
نگاه ِ سپیدت را
شانه می زنم
نگاه سُرخم را
زیر ِ گام هایت
می گسترانم
تا این سُوگِ سُوزنده
و سینه ی سُوخته ام
در خواب بیداری
خواب ِ افسانه ای ات
خواب بان باشم
تا چشانم باور پیشه کنند
آبشار ِ اشکم
آواز ِ آه را
بنوازد
تا گونه های خویشتن ِ خویش را بشوید
تا هرآنگاه
چراغم باشد
تا با آن
پرده های پیکار ِ پنهان را بُگشایم
تا بی کران
بازیافته ی پیکان ِ پیکار
و پیک ِ پرسش ِ پرش ِ نگاهت باشم
مادر جان
بگذار دوربمانم
دورتر از دور ِ دیروز
تا تنهایی ام را
در بستر ِ واژه
در خوابی ژرف بیآسایم
تا پرتو ِ دیدگانت
و دامان ِ گفتارت
پردیسم گردد
آنگاه
در سُوگ ِ آیین ِ خاکستری
خاکستر را
به مهمانی ی سایه ها ببرم
آنجا سایه ها
هم سو با من
گام بر می دارند
می دانم در این واپسین کجا
به کدامین سوی
پای بگذارم
مادر جان
بی تو زندگی را
نمی دانم
دانایی ام
گُم می گردد
بینایی ام
نابینا می شود
سپس تارهای توانایی ام
می گریزند
سیمین جان
سیمای سیمین مادر جان
مادر جان
استکهلم- سوئد
|