از : حمید محوی
عنوان : چادر - و - سرنوشت لیبیدو
نکتهی دیگری به نظرم رسید، که جهت گسترش این بحث، چندان بی فایده نیست. اجازه دهید خیلی ساده با این پرسش شروع کنیم و بپرسیم : چرا موضوع چادر یا پوشش اجباری اسلامی برای زنان (و البته همین گونه برای مردان که غالبا فراموش می شود) همواره در گفتمان اپوزیسیون های ایرانی و رسانه هایشان مطرح بوده ولی موضوع روابط جنسی و به عبارت دیگر سرنوشت لیبیدو مطرح نشده و یا در هر صورت در ابعاد «چادر» نبوده است؟
در حالی که رابطهی جنسی، یعنی پاسخ گویی های فرهنگی به نیاز جنسی، نسبت به چادر زیر بنایی تر به نظر می رسد.
حدود سی سال است که اپوزیسیون ایران در خارج از کشور به پشتیبانی رسانه های اروپایی و آمریکایی با جمهوری اسلامی روی همین موضوع چادر، پینگ پنگ بازی می کنند.
از دیدگاه من، ما در حال حاضر فاقد اپوزیسیون هستیم، این اپوزیسیونی که وجود دارد در ادامه ی طبقه ی حاکم ایرانی یعنی بورژوازی معامله گر است - به عنوان نماینده ی امپریالیسم جمعی در کشورهای حاشیه ای -
به همین علت افرادی مثل شما که سعی می کنند به درکی منطقی اوضاع برسند و آن را در زبانی علمی مقدما برای خودشان و سپس برای دیگران مطرح کنند، چنین پرسش های ظاهرا بی اهمیتی می تواند نتایج قابل اهمیتی در بر داشته باشد.
پاسخ فرهنگی جامعه ایرانی به موضوع نیاز جنسی ازدواج است. این پاسخ خصوصا از تاریخ گسترش بیماری های مسری و خطرناک، در اروپا هم باز سازی شده، در هر صورت ازدواج همیشه پاسخ اصلی بوده است.
مشکل این جاست که جوان های تحصیل کرده ی ایرانی، زمانی که شانس وارد شدن به جهان کار را پیدا می کنند، با این وجود هنوز از نظر اقتصادی قابلیت تشکیل خانواده را پیدا نمی کنند. (از موقعیت خارج از کشوری ها نمی گویم که قطع نظر یک قشر مختصر صاحب امتیاز، در خطر اضمحلال قرار دارد و فروپاشی خانواده امری عادی به نظر می رسد، و آنهایی هم که مقاومت کرده اند باید دید که تحت چه شرایطی زندگی می کنند، تشکیل خانواده که چه عرض کنم...)
در حالی که آن بخش از جامعه یعنی آن سه در صدی که هشتاد در صد سپرده های بانکی را در اختیار دارد، غالبا فقط کار چاق کن هستند، دلال هستند و صاحب امتیاز و قدرتریا، بی ان که تحصیل کرده باشند. آدم های بی فرهنگی هستند. با نگاهی به تولیدات فرهنگی و اجتماعی ایرانیان خارج از کشور می توانیم به عمق ابتذال این طبقه ی دلال پی ببریم. در حالی که تحصیل کرده ها یا بیکارند و یا اگر اشتغال به کار دارند، حقوق آنها به اندازه ای نیست که بتوانند زندگی متعادلی داشته باشند.
چنین وضعیتی برای اقتصاد ایران، از تأثیرات نظام طبقاتی و وضعیت کشورهای حاشیه ای در جهان در رابطه با کشورهای تولید کننده صنعتی و امپریالیست ا ست. به همین علت هم هست که افرادی نظیر لاهیجی دبیر اوّل کنفدراسیون ایرانیان برای دفاع از حقوق بشر می شو ند، چون که او می تواند حقوق بشر را به تعبیر امپریالیست جمعی مطرح کنند، و به همین علت هم به او حقوق خوبی می دهند که با همان کت و شلوارش چهار تا نه چهل تا من را می خرد و آزاد می کند.
اگر به پرسش اوّل باز گردیم، می بینیم که این اپوزیسیونی که ظاهرا با پوشش اسلامی مخالف است، فراتر از این نمی رود، در پی بهانه است، و تنها از این موضوع می خواهد بهره برداری تبلیغاتی کند. نتیجه این که همین موضوع حاکی از استعفای آن از موضوعات اساسی می شود. و باز هم می توانیم بگوییم که هژمونی گفتمان چادر به شکل بارزی ایدئولوژی اپوزیسیون را افشا می کند.
البته تحلیل من بند و قافیه های متعددی دارد : طبقاتی بودن این ایدئولوژی، موضوع چادر را به موضوع نژاد پرستی فرهنگی وصل می کند.
بدون هیچ تردیدی یکی از خصوصیات اپوزیسیون فعلی رگه های نژاد پرستانهی آن است و مطمئنا راه حلی فراتر از برداشتن چادر ندارد، و نمی تواند داشته باشد.
۵۲٨٣ - تاریخ انتشار : ۲۹ آذر ۱٣٨۷
|