روزنامه های ایران چه می نویسند؟



اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ۲۶ آذر ۱٣٨۷ -  ۱۶ دسامبر ۲۰۰٨


روزنامه «کارگزاران» دیروز به خبری مربوط به انتقاد مدافعان دولت از برگزاری همایش «نفت، توسعه و دموکراسی» اختصاص یافته بود.
«کارگزاران» با عنوان: «مقابله سیاسی با بحث‌های اقتصادی» نوشته است:
«برآشفتگی رسانه‌های نزدیک به دولت از برگزاری همایش نفت، توسعه، دموکراسی که با همت بنیاد باران در دو روز گذشته برگزار شد، نشان از اهمیت موضوع نفت در اقتصاد و سیاست ایران دارد. که در یکی از بندهای اطلاعیه‌ بنیاد باران که در واکنش به این هجمه گسترده منتشر شد بر آن تاکید شده است.
آبادگران سال ٨۴ و اصولگرایان امروز که آمده بودند تا با مبارزه با مافیای نفتی و رسوا کردن این مافیا نفت را بر سر سفره‌های مردم ببرند در سومین سال فعالیت دولت خود نه سخنی از مافیای نفتی به میان می‌آورند و نه چیزی از بر سر سفره آوردن نفت بر سفره مردم می‌گویند، آنها حتی به یاد نمی‌آورند که پیش از نشستن بر کرسی ریاست بر دولت از همه می‌پرسیدند چرا اوضاع مردم وقتی قیمت نفت ۹ دلار بود با امروز ـ سال ٨۴ ـ که قیمت نفت نزدیک به ۵۰ دلار است، تفاوتی نکرده است. آبادگران آن روز و اصولگرایان امروز در واکنش به چند سخنرانی در همایش نفت، توسعه و دموکراسی که همان پرسش‌های آن روز آبادگران از دولت را مطرح کرده چنان برآشفته‌اند که به جای پاسخگویی به اینکه دلارهای نفتی به دست آمده در سه سال و نیم گذشته چه شدند؟ و چرا وضع مردم حتی با نفت ۱۴۷ دلاری بدتر از قبل است، فاز تازه‌ای از مقابله و مبارزه سیاسی را کلید زده‌اند. دیروز بیژن نامدار زنگنه، وزیر نفت دولت خاتمی در میزگرد پایانی این همایش تصریح کرد در سال‌های ٨۴ تا ٨۶ قرار بود مطابق برنامه چهارم توسعه، ٨۱ میلیارد دلار از درآمد حاصل از فروش نفت در بودجه‌ هزینه شود. درحالی که اگر این رقم را هم مبنا قرار ندهیم و ۱۰۰ میلیارد را با احتساب ناخنک دولت به درآمدهای نفتی محاسبه کنیم باید با توجه به فروش روزانه نفت و قیمت پایه ۲۰ دلار مطابق جداول برنامه چهارم ۱۰۷ میلیارد دلار در حساب ذخیره ارزی پول ذخیره می‌کردیم. اما کسی پاسخی به اینکه چرا این ۱۰۷ میلیارد دلار در حساب ذخیره نیست و اصلاً مانده این حساب چقدر است، ندارد.»

پرسش‌های اساسی در زمینه اصلاحات
دکتر جمیله کدیور روزنامه‌نگار و نماینده دوره ششم مجلس در روزنامه «اعتماد» پرسش‌هایی پیرامون تعریف اصلاحات مطرح کرده و نوشته است تا پرسش‌های اساسی در زمینه اصلاحات فراهم و پاسخ‌های آن جستجو نشود، نمی‌توان انتظار داشت از اصلاحات تعریف به نسبت کاملی به دست آورد.
دکتر کدیور با عنوان: «اصلاحات و تبیین دیرهنگام آن» نوشته است:
«این هم از طنز‌های روزگار است که اصلاح‌طلبان پس از مدت‌ها انتظار،‌این روز‌ها در اندیشه و تبیین و تعریف اصلاحات برآمده اند. البته‌این داستان تبیین اندیشه و خط مشی و محو و مبهم بودن آن خاص اصلاح‌طلبان نیست. اصولگرا‌ها هم به همین سردرگمی‌دچارند. به همین دلیل شاهد عنوان‌های تازه‌یی مثلاً اصولگرایان مدرن یا عدالت‌طلب و... بوده و هستیم.
در‌این نوشته مختصراً به ریشه‌این ناتوانی و نارسایی در تبیین‌اشاره می‌کنم.
به نظرم اکثر سیاسیون (البته خاص سیاستمداران نیست، مدت‌ها است تبدیل به فرهنگ شده است) ما ‌ـ‌ اعم از اصولگرا و اصلاح‌طلب و مستقل‌ـ‌ ذهن آسان گیر و «سمبلیک» دارند؛ با سمبل به معنی نماد و نشانه‌اشتباه نشود. منظورم همان سمبل ‌ـ‌ با فتح ب است، همان سمبل کاری.
به همین خاطر همیشه دوست داریم از کلیات سخن بگوییم. تا قرار می‌شود موضوع یک گام به پیش برود و تخصصی شود، همه کم می‌آوریم. به چند نمونه زیر توجه کنید؛ ٣۰ سال پس از انقلاب در روزنامه‌هایمان، سرمقاله نویسانی داریم که درباره تمام مسائل‌ایران در هر حوزه یی که باشد و درباره تمام مسائل دنیا از هر قلمروی که باشد، اظهار نظر می‌کنند.
منبری‌های ما را ببینید. هنوز هم وقتی منبر می‌روند درست بنا بر اصل تداعی حرف می‌زنند. هر چه به نظرشان آمد، بلاانقطاع می‌گویند. تقریباً همه هم مقدمه را از روزی که خداوند آدم را در‌این کره خاکی به عنوان خلیفه خود قرار داد، شروع می‌کنند.
سیاستمداران که در همه زمینه‌ها اعم از فرهنگ و اقتصاد و امور اجتماعی متخصصند و اهل فرهنگی که سیاستمدارانه تر از سیاستمداران ما سخن می‌گویند.
یک مثال دیگر برای روشن تر شدن موضوع می‌آورم. رئیس جمهورمان همیشه از مهرورزی سخن می‌گوید. هیچ گاه هم‌این مهرورزی تعریف نمی‌شود. به عنوان مثال اگر کارگری یا معلمی‌حقوق ماهیانه‌اش را نگیرد و دستش تنگ بماند و حرمتش اجازه ندهد که از کسی قرض بگیرد، مهرورزی کجا است و چگونه مشمول حال او می‌شود؟ اگر شهروندی با هر جایگاه شغلی حق و حقوقش توسط منتصبین و منتسبین همین رئیس جمهور مهرورز تضییع شود و هیچ مجموعه یی پاسخگو نباشد و غیر از تحقیر از‌این حکومت نصیبی نداشته باشد، چگونه مشمول حکم مهرورزی می‌شود؟ روزنامه‌ها و روزنامه‌نگاران، دانشجویان و دانشگاهیان، اقوام مختلف و زنان خود نمونه‌های دیگرند.
اینها را اشاره کردم که تصور نشود موضوع خاص یک جریان فکری است، بلکه بیماری رایج جامعه امروز ما است. نکته دوم‌اینکه،‌این آسان گیری جلوه دیگری هم دارد. همیشه از نظر سخن می‌گوییم و نه از نظریه. نظر، طرح یک‌ایده است و نظریه، بنیاد نهادن همان‌ایده بر برهان و منطق. به عبارت دیگر، ‌ایده، ساختن خانه یی است از خیال و در مقابل، نظریه، ساختن همان خانه است براساس برهان. نظریه، مثل نقشه دقیق یک معمار است و‌ایده بیان رنگ آمیزی شده همان آرزوها و پیشنهاد‌های سفارش دهنده.
اصلاحات تا به امروز دچار همین آسان گیری ذهنی و کلی بافی و مغالطه نظر و نظریه شده است. تبیین‌های اخیر آقای خاتمی‌در سه جلسه اخیر هم بیان دوباره همان سخنان کلی است.
به نظر می‌رسد تا پرسش‌های اساسی در زمینه اصلاحات فراهم نشود و برای یافتن پاسخ، جست وجوی دقیقی از سوی اهل فن صورت نگیرد، نمی‌توانیم انتظار داشته باشیم که از اصلاحات تعریف به نسبت کاملی‌ـ‌ نمی‌گویم جامع و مانع‌ـ‌ به دست آوریم. برخی از پرسش‌ها را مطرح می‌کنم.
اول؛ اصلاحات در حوزه اندیشه دینی چیست؟ راهکارهای عملی آن کدام است؟
دوم؛ آزادی اندیشه و آزادی خلاقیت چگونه تفسیر می‌شود؟
سوم؛ اصلاحات در مقوله حقوق اساسی مردم
‌ـ‌ همان‌ها که در فصل سه قانون اساسی به روشن ترین شکل ممکن تحت عنوان حقوق ملت ذکر شده‌ـ‌ چه سخنی دارد؟
این پرسش از‌این رو اهمیت مضاعفی پیدا می‌کند که ما شاهد بودیم هر دو انتخابات مجلس هفتم و ریاست جمهوری با آن مقدمات و نتایج در دولت اصلاحات برگزار شد و به رغم اظهار نظرهای حماسی اولیه، کسی از حقوق مردم دفاع نکرد.
چهارم؛ در زمینه فرهنگ اصلاحات چه دیدگاهی دارد؟ سینما، موسیقی، تئاتر، هنر‌های تجسمی‌و...به ویژه ادبیات داستانی، از مهم‌ترین مباحث ‌این قلمرو هستند. تکلیف مطبوعات که پیشاپیش روشن است.
پنجم؛ اصلاحات نسبت به حقوق زنان چه نگاهی دارد؟ اهمیت‌این موضوع از آن جهت است که در عمل و حتی نظر در اکثر موارد تفاوت یا تمایزی بین نگاه اصلاح‌طلبانه خاتمی‌و نگاه اصولگرایانه دیگران وجود ندارد.
ششم؛ برای اقوام و مذاهب مختلفی که‌ایران را می‌سازند، اصلاحات چه تلقی و برنامه‌یی دارد؟
اینها ابتدایی ترین پرسش‌هایی بود که به نظر می‌رسید؛ وگرنه می‌توان پرسش‌های متعددی درباره حقوق اساسی ملت و تکالیف دولت بر اساس قانون اساسی مطرح کرد که تا به امروز مغفول مانده است.
تردیدی نیست که تبیین اصلاحات از جهت روشن کردن مرزبندی‌ها با آنان که از ظن خود یار اصلاحات شدند، مفید است؛ ولی‌این فایده زمانی می‌توانست موثر باشد که اصلاح‌طلبان در راس قدرت باشند چرا که همواره پیروزی و افراد پیروز مدعیان فراوان دارند. امروز که اصلاح‌طلبان در حاشیه قدرت و به صورت محترمانه از قدرت اخراج شده اند،‌این تبیین و توضیح دیرهنگام، فقط می‌تواند به عنوان یک سند تاریخی مورد استفاده محققان عرصه سیاست و تاریخ واقع شود که رئیس جمهور عصر اصلاحات، سه سال و اندی بعد از پایان عمر دولت اصلاحات چه نگاه و نظری نسبت به اصلاحات و اصلاح‌طلبی داشته است.‏»

قدیس نیستند اما...
روزنامه «کیهان» در سرمقاله دیروزش: «خطا کردیم» نوشته است:
«یکم: خطا کردیم
کار دشواری است اما باید اعتراف کرد. اعتراف کنیم بسیاری از ما در شناخت میزان عداوت و کینه توزی دشمنان خطا کردیم. خطا کردیم اگر از یاد بردیم که ۵۵سال پیش همین دشمنان به خاطر چپاول منابع غنی‌ایران به ویژه نفت چگونه حاضر شدند کودتا علیه نهضتی ملی راه بیندازند و با کمک شماری از مطبوعات و احزاب و اوباش، دیکتاتوری ذلیل اما خودکامه را به حکومت بازگرداندند تا راه غارت یک کشور جهان سومی‌برای ۲۵سال دیگر هموار شود. خطا کردیم اگر خیال کردیم آنها هم ولو دشمن، به اصول و قواعد اخلاقی و انسانی پایبندند و خیانت و جنایت نمی‌کنند. خطا کردیم اگر خیال کردیم آنها ۵۰ یا ٨۰ یا ۱۰۰سال پیش مزدور خودفروخته یا جاسوس جاه طلب در‌ایران استخدام می‌کردند اما امروز در پس آن همه تجربه از‌این ترفند غیرانسانی صرف نظر می‌کنند. خطا کردیم اگر خیال کردیم ۱۵۰‌ـ‌۱۰۰سال پیش آنها روی نقطه ضعف‌های روحی و شخصیتی رجال برای به اسارت گرفتن یک ملت حساب ویژه باز می‌کردند و امروز از‌این شیوه شیطانی غافلند. خطا کردیم اگر خیال کردیم نسل میرزا آغاسی، میرزا آقاخان نوری، حسن تقی زاده، یحیی دولت‌آبادی، ذکاءالملک فروغی، قوام السلطنه، وثوق الدوله، اسدالله علم، حسنعلی منصور یا هویداها کاملا منقرض شده است.
ما خطا کردیم اگر خیال کردیم پیروزی انقلاب یعنی پایان کار و آغاز دوره تن آسایی و راحت باش. خطا کردیم اگر خیال کردیم بازگشت اصولگرایان به حاکمیت پس از طی شدن یک دهه پرمرارت حاکمیت تجدیدنظرطلبان یعنی اتمام دشمنی‌ها و سنگ اندازی‌ها، و پیگیری بی دردسر پروژه عدالت و کرامت برای ولی نعمتان انقلاب.‌اشتباه کردیم اگر خیال کردیم با جماعتی نجیب طرفیم که اگر با رأی اعتراضی مردم حکم عدم کفایت گرفتند و از حاکمیت اخراج شدند، به قول خودشان به قواعد بازی دموکراسی احترام می‌گذارند و رای مردم را محترم می‌شمارند تا «دولت ملی» بتواند اصلاح‌گری و خدمتگزاری کند. خطا کردیم که باورمان شد از دست دادگان «شرکت سهامی‌قدرت» و «امتیازخواران ویژه» به همین سادگی فرش قرمز برای دولت و مجلس منتخب مردم پهن می‌کنند تا تحول و اصلاح‌عدالت محور را پیش ببرند. خطا کردیم اگر تصور کردیم عدالت نه جنگی تمام عیار با جماعت ویژه خوار و تبعیض طلب بلکه حرکتی آسان و تخته گاز در اتوبانی ۶بانده است. ما تاریخ را از خاطر بردیم که چگونه اصرارکنندگان به علی بن ابیطالب علیه السلام برای پذیرش حکومت، به سال نکشیده، در شمار اولین دشمنان او درآمدند و اولین جنگ را همان امتیازطلب‌ها به او‌ـ‌ که سر تغییر و به سامان آوردن امور از مدار خارج شده را داشت‌ـ‌ تحمیل کردند. ما مسئله را آسان گرفتیم و فراموشی آنچه نباید از خاطر برد، بر محنت امروزمان افزود.
دوم: خونش مباح است!
اصولگرایانی که احمدی نژاد تنها نماد و نشانه‌ای از آنهاست خونشان مباح است، بی تردید! آبرو و شخصیت شان که جای خود دارد. احمدی نژاد که نوک پیکان و رزمنده خط مقدم جبهه اصولگرایی است خونش مباح تر است. چرا؟ اینکه پرسیدن ندارد. پیش از‌اینکه اصولگرایی مجددا سرلوحه شعارهای کشور شود، قول و قرارهای نانوشته‌ـ‌ و بعضا نوشته‌ـ‌ بسیاری عملیاتی شده بود. اجنبی سود هنگفت و اصلی را می‌برد و مهره‌های او هم ریزه خواری سفره‌اش را می‌کردند. کسی هم نمی‌پرسید آقا زدوبند با شرکت نفتی نروژی یا هلندی‌ ـ‌ انگلیسی به قیمت چند میلیون دلار رشوه ناچیز چرا؟ یا فروش ۲۰سال گاز کشور به قیمت۵ /۱۷دلار (۱۴برابر زیر قیمت جهانی) به طرف اماراتی در ازای رشوه‌های عجیب و غریب برای دلالان دولتی و غیردولتی به چه قیمت؟ اگر هم یکی مانند رئیس فراکسیون دوم خرداد باورش می‌شد باید از آزادی و مصونیت پارلمانی استفاده کند و مثلا بگوید مدیریت وزارت نفت فاجعه است یا برخی تخلفات در شرکت پتروپارس صورت گرفته و کسی پاسخگو نیست، چنان حالش را سر جا می‌آوردند که یک هفته بعد به جای توضیح ماجرا فقط شعر برایتان بخواند؛ هرکه را اسرار حق آموختند‌ـ‌ مهر کردند و دهانش دوختند! مگر اعلمی ‌دیگر عضو فراکسیون دوم خرداد را به خاطر انتقاد از عملکرد فاجعه بار وزارت نفت دادگاهی نکردند و او نگفت «مصونیت نمایندگی یعنی کشک! بیش از آن که برای خود متاثر باشم، برای دولت و روزنامه‌های اصلاح‌طلب متاثرم که ادعای حمایت از مصونیت نمایندگی داشتند.» مگر کهرام نماینده دوم خردادی اهواز نگفت «وزارت نفت در مدت ۵ دقیقه قرارداد یک میلیارد دلاری نفتی را در شورای اقتصاد تصویب و سپس مراحل اجرایی آن را طی می‌کند. هیچ چشمی‌در مجلس ناظر بر قراردادهای نفتی نیست.» و مگر آن عضو شیرین زبان فراکسیون مشارکت خاطر همه را آسوده نکرد که «ما نمایندگان مجلس علاوه(!) بر وظیفه نمایندگی چقدر وقت و حوصله و تخصص داریم که بر قراردادهای نفتی نظارت کنیم»؟! حالا توقع داشتید آقای وزیر نفت در گفت‌وگو با روزنامه آفتاب یزد(۲مرداد ۱٣٨۰) راحت نباشد در گفتن ‌این عبارت که «با تصمیم شورای اقتصاد مقرر شد قانون انجام مناقصه درباره واگذاری فاز یک حوزه نفتی پارس جنوبی به شرکت پتروپارس ترک شود.» امتیاز دادن‌های بی شمار به نورچشمی‌ها و شرکای سیاسی در پروژه‌های اقتصادی همان و تاخیرها و تخلف‌ها همان.
آیا خون و آبروی دولتمردان و نمایندگان و روزنامه نگاران و دانشگاهیان و منتقدانی که بخواهند چراغی روشن کنند یا با تخلفات در حوزه نفت و گاز و بانک و گمرک و مالیات و تسهیلات رودر رو شوند، مباح نیست؟‌آیا خون احمدی نژاد و دولت او و مجموعه حامیان اصولگرای‌این دولت، و خون و آبروی اصولگرایان مجلس مباح نیست که چرخه تعطیل شده فناوری هسته‌ای را در نگاه حیرت زده دشمنان، دوباره به گردش درآوردند و طعم شیرین پیروزی استراتژیک را در کام آنها به تلخی زهر کردند، نباید ریخت؟ مگر به سالوادور آلنده یا مصدق که فقط داعیه ملی کردن صنایع و معادن و نفت را داشتند رحم کردند که حالا به احمدی نژاد و اصولگرایانی رحم کنند که داعیه حکومت ملی و نهضت جهانی علیه تبعیض و چپاول دارند. مگر می‌شود رگ حیات آنها را فشرد و جان و آبرو را به کف نگرفت؟ زمانی‌این عبارت عبرت آموز را آقای عباسعلی نورا‌ـ‌ نماینده مجلس پنجم‌ـ‌ گفته بود که؛ وقتی تحقیق و تفحص درباره یکی از قراردادهای نفتی را شروع کردیم، یکی از دوستان دلسوز من در سازمان بازرسی سراغم آمد و با لحنی دلسوزانه گفت فلانی سراغ‌این قبیل پرونده‌ها نرو! پورسانت و رشوه و پول چایی و هدیه‌ای که در‌این قبیل زدوبندها می‌دهند لااقل چند میلیون دلار است و با‌این مبالغ هنگفت هم می‌توانند پول بدهند تا اوباش تو و بستگانت را زیر چرخ‌های اتومبیل ببرند و هم می‌توانند آدم‌ها و روزنامه‌ها و گروههایی را بخرند که تو را ترور شخصیت کنند و از حیزّ انتفاع ساقط نمایند.
نه، احمدی نژاد و دولتمردان همراه او قدیس نیستند همچنان که نمایندگان مجلس اصولگرا. خطا و قصور و حتی تقصیر هم داشته اند. اما‌این مجموعه، یک جرم بزرگ به گردنشان است که اگر مرتکب آن نمی‌شدند، همین گردن کلفت‌های خارجی و داخلی متعرضشان نمی‌شدند هیچ که حلوا حلوا هم می‌کردند. مگر برای بعضی‌های دیگر نکردند و نمی‌کنند؟ مگر جنایتکاری چون بوش که در‌این ٨ ساله روی هیتلر و استالین را سفید کرد، مقارن با تروریست و ناقض حقوق بشر خواندن جمهوری اسلامی، مدال حقوق بشرخواهی و اصلاح‌طلبی بر سینه طایفه‌ای بدعاقبت و خودباخته نمی‌نشاند؟ کم گناهی نیست سازش پذیری و ناآشنایی به قواعد معامله با صاحبان زور و زر و نفوذ در دنیا. کم گناهی نیست بلد نبودن یا تن ندادن به قواعد و فرمول‌های رایج در بازی سیاست. کم گناهی نیست بازگرداندن روح امید و اعتماد به نفس و تلاش سازنده و پاکدستی و نوکری به کشور و دولت در حالی که دشمن خیال می‌کرد پروژه انهدام حاکمیت و انحلال وحدت و اقتدار ملی با موفقیت تمام در حال نهایی شدن است.‌آیا از چنین مجموعه‌ای نباید انتقام کشید و آنچه زیبنده خود است نثار او کرد؟! ما که می‌دانیم درد جماعتی که به دروغ دم از وضعیت بحرانی و اورژانسی کشور و ضرورت نجات آن یا تشکیل دولت ائتلافی ملی(؟!) می‌زنند کجاست؟ و البته آن درد را نمی‌توان گفت. انهم لیطلبون حقا هم ترکوه و دما هم سفکوه. و چرا به رجایی اقتدا نکنیم که مغضوب منافقین شد چون امام عدالت(ع) را مقتدای خویش ساخته و مانند معلمی‌دل سوخته از عمق جان می‌سرود؛ «روا بود که حق برملا شود‌ـ‌ اگرچه در رهش جان فدا شود.»
سوم: شکوه از دشمن؟!
گفتا ز که نالیم که از ماست که برماست. از که باید شکایت کرد؟ دشمنان عدالت و فضیلت و انسانیت؟ یا فرصت‌طلبانی که جهان را چراگاهی بزرگ فرض می‌کنند؟ یا جاه‌طلبانی که حاضرند فضیلت‌ها را قربانی کنند تا شاید جایی ‌ـ‌ ولو در صفحه روزنامه و سایتی یا حلقه گپ و بحثی ‌ـ ‌ بر صدر نشینند؟ ‏
جز از خود شکایت نمی‌توان کرد، هرجا که از دشمن غافل شدیم و او را دست‌کم گرفتیم، یا در گفتن و برملا کردن دشمنی‌ها و خیانت‌ها چندان کوتاهی کردیم که زبان اهل عداوت یا خیانت دراز شد و ما به جای تهاجم، منفعلانه رفتار کردیم. خود را باید سرزنش کنیم اگر فروع به جای اصول نشست و گلاویز شدن با دوستان مهم تر از دیدن عداوت‌ها و خیانت‌ها شد چندان که مرز دو جبهه ناپیدا گردید و فضا برای فتنه‌گران فراهم آمد. اگر چنین کرده‌ایم حتما محتاج پشیمانی و توبه‌ایم، که کارزارهای بزرگ‌تر در پیش است.»

منبع: روزنامه ی اطلاعات بین المللی