آیینِ آینده - میرزاآقا عسگری (مانی)

نظرات دیگران
  
    از : نغمه داوودی

عنوان : شعر شما
آقای میرزا آقا عسگری(مانی):
من نغمه داوودی هستم و اسم مستعار هم ندارم . این اسم و اسم فامیل هم نام و نام فامیل حقیقی من است. من متاسفم که باید بگویم با شعر شما هیچگونه ارتباط ذهنی، عاطفی و احساسی برقرار نمی کنم . شعرهای شما را هم خوانده ام نه اینکه نخوانده باشم و بخواهم فقط از سر ِ حرف ، حرف زده باشم. من احساس می کنم در شعرهای شما به نحو خیلی زیادی اثر شعرهای شاملو دیده می شود و اصالت یک فکر مستقل را ندارد ولی از اینکه زحمت می کشید و مرتب کار می کنید بهتان تبریک می گویم.
اینها را هم چون خودتان گفتید بنویسیم ، من نوشتم وگرنه برخوردهای من همیشه آرام و راحت است.
۵۴۴٨ - تاریخ انتشار : ۵ دی ۱٣٨۷       

    از : میرزاآقا عسگری (مانی)

عنوان : به یکایک شما عزیزان
درود بر شما یاران.
نوشته هاتان را دیدم. سوای برخی از تندروی های کلامی، به نظرم نوشته های شما دوستان ناشناس، درخور اندیشه و تامل است. به نکاتی جدی در آنها اشاره داشته اید.با بسیاری از حرف های جناب حسین و پرویز موافقم. و از انتقادها و پیشنهادات ایشان و دیگر یاران می آموزم. ای کاش شما گرامیان نظرات ادبی تان را کامل و مفصل بنویسید تا هم راهگشاتر باشد و هم موجب سوء تفاهم نشود. یادداشت های شتابزده - آن هم با نامهای احتمالا مستعار- نمی توانند چندان برای شاعر یا شعرخوانان مفید باشد. شما این فضیلت و شجاعت را دارید تا نظراتتان را (حتا بسیار تند و انتقادی) با نام و نشان واقعی مطح کنید و مسئولیت آنچه را که می نویسید بر عهده بگیرید تا تاثیرش بیشتر شود و شاید زمینه ی دیدار و گفتگو را هم فراهم نمایند. بحث های شما بحث های من هم هست . برای تحول، باید در همه ی عرصه ها بازاندیشی کنیم. شعرهای من خوب یا بد واکنش من به جهانی است که در آن زندگی می کنم. مسلما اگر تواناتر بودم شعرهای بهتری می نوشتم. از کسی هم انتظار ندارم برای شعرها و نوشته هایم هورا بکشد. من هم مثل شما دردی در دل دارم ،و اندیشه ای در سر، و احساسی در قلب. شعرهایم از این سه چشمه آب می خورند. شعر آئین آینده را من حدود ۲۰ سال پیش نوشته ام و از آنجا که آن را تصویری از وضعیت حاکم بر میهنمان می دانم به انتشار دوباره اش اقدام کردم. من شعرهائی سیاسی تر از آن هم دارم و شعرهای پرشمار دیگری دارم که دارای لایه های گوناگونی هستند با عوالم فکری و حسی ی دیگر. شاید بهترین داوری در باره ی یک شاعر، داوری براساس همه ی کارهای او باشد و گرنه در میان آثار شاعران درجه یک ایران و جهان هم می توان شعرهای ضعیف یافت و بر اساس آن شعرها] آن شاعران را سرزنش کرد. هرچند که من شعر آئین آینده را نه تنها ضعیف نمی دانم، بل که آن را یگ گواه ادبی در برابر دوران تیره ای که در آن اسیر شده ایم می دانم و اگر چنین نبود منتشرش نمی کردم. اما این، داوری من است. و داوری شما برایم همانقدر ارزشمند و درخور اعتناست که داوری خودم. از شما همزبانانم بخاطر ابراز نظرهاتان سپاسگزارم و درخواست می کنم برای آشنائی بیشتر با شعرها و نوشته های من یا به ۴۴ کتابی که تا کنون منتشر کرده ام نگاه کنید یا دست کم به سایت شخصی ام نویسا به نشانی:
www.nevisa.de
به امید شکوفائی در همه ی پهنه ها، از جمله در شعر ، و در داوری در باره ی شعر.
با مهر و سپاس
مانی
۵۴۲٨ - تاریخ انتشار : ۴ دی ۱٣٨۷       

    از : نغمه داوودی

عنوان : دوباره خوانی
خب ... حالا که انتقاد پذیریتون عالیه یک بار دیگه همه ی اونایی رو که نوشتین با دید انتقادی از خودتون بخونین تا ببینین چقدر ضد و نقیض حرف زدین. ما که در اینجا به شخصیت شاعر کاری نداریم که آدم خوبیه یا بدیه یا باعث افتخاره یا نیست یا ما بهش افتخار می کنیم یا نمی کنیم. ما اینجا به شعر کار داریم . متأسفانه بعضی از شعرا تا یک کلمه انتقاد می شنون نمیتونن تحمل کنن و زود به اخبار روز میگن پیام هارو ورداره . همین الان هم ما ۱۶ پیام داریم ولی اگر چک کنین می بینین تعدادش کمتره . این چی رو نشون میده؟
در ضمن (نغمه ) اسم زنانه اس.
۵۴۱۵ - تاریخ انتشار : ۴ دی ۱٣٨۷       

    از : حسن .......

عنوان : ببخشید
آقا یا خانم نغمه ی داوودی حق با شماست ببخشید. و از شما ممنونم که اشکال کار منو گفتید ، چون گاهی آدم خودش متوجه نمیشه دیگری که در کنار ایستاده بهتر می بینه
۵۴۰۹ - تاریخ انتشار : ۴ دی ۱٣٨۷       

    از : نغمه داوودی

عنوان : از خودتون
و باز هم به نقل از خودتون:
«بحث را هرگز نباید بیهوده طولانی و خسته کننده ساخت»
ببخشید، شما چرا اینقدر پرگویی و تکرار مطلب می کنید؟ می دونین گفته هایتون چقدر خسته کننده می شود؟
۵۴۰۵ - تاریخ انتشار : ۴ دی ۱٣٨۷       

    از : حسن ....

عنوان : و نتیجه ی این بحث و هر بحث دیگری:
آنجا که می گویم : به نظرم این بحث پایان پذیرفته ، منظورم این نیست که بی نتیجه بوده بلکه به این خاطر است که من اعتقاد دارم در بحث انسان نباید زور بزند باید حرف خودش را بزند و برود ، چون خیلی حرف ها هستند که بعد از مدتی تأثیر گذاریشان دیده می شود و این وقتی است که تأثیر پذیر در خلوت خود به نیک و بد حرف منتقد صادقانه می اندیشد و در چنین لحظه ای است که ممکن است ناگهان تحولی در اندیشه و در نتیجه در کلام شاعر و نویسنده رخ دهد.
بحث را هرگز نباید بیهوده طولانی و خسته کننده ساخت ، اگر صداقت داری حرفت را بزن و برو و بنشین و ببین چه تأثیری حرفت بر طرف مقابل گذاشته. بحث را نباید برای ویرانی شخصیت انسان ها راه انداخت ، بحث باید صادقانه و سازنده باشد.
همین حرف های ساده ی من چه بسی که آقای مانی گرامی و یا هر شخص دیگری را به فکر فرو ببرد.
و اگر این اتفاق بیفتد من بسیار خوشبخت و خوشحال خواهم بود.
۵۴۰۲ - تاریخ انتشار : ۴ دی ۱٣٨۷       

    از : حسن ..............

عنوان : حرف من دوجنبه دارد ، تعارف نیست
من تعارف نکرده ام ، آنچه در باره ی مانی نوشته ام راست است. حد اقل نظر من است. مانی انسانی آزادی خواه است و ضد ظلم و زور. آنچه من در باره ی شخصیت این انسان با شخصیت نوشته ام شکی به آن ندارم. اما دوست دارم که مانی و هر شاعر دیگر ایرانی و غیر ایرانی چیزی ارائه دهد که تر و تازه باشد. چیزی که ناب است و مانند هیچ چیز نیست.
من شعر مانی را به عنوان مثال انتخاب کردم ، وگرنه همانطور که قبلاً هم نوشتم مانی قلمی قوی دارد ، با این کار خود در واقع به در گفته ام که دیوار هم بشنود. چیز هایی که این روز ها به نام شعر اینجا و آنجا چاپ می شود بسیار ضعیف و پیش پا افتاده و در خیلی موارد تکراری است از حرف دیگران. من ضدیت با کسی ندارم حرف من این است : چیزی بیافرینید که خواننده از شما نه فقط خسته نشود بلکه آرزوی خواندن دوباره و چند باره ی مطلب شما را داشته باشد. اگر کسی به حرف های این آدم فضول دقت کند به نظرم ضرری برایش ندارد. انتقاد اندیشه را بارور می کند و باعث نابتر شدن آفریده ها می گردد. از من انسان هنرمند نباید ناراحت بشود. حتی او باید در دلش از من تشکرکند . زیرا دیگران در خانه و خیابان پشت سر می گویند و جلوی آدم نیم متر هم خم می شوند. من ولی رک و راست به خود نویسنده ها و شاعران می گویم ، اگر گوش شنوایی باشد این حرف ها حرف های بدی نیستند.

بگذارید یک مثال برایتان بزنم: شبی در پاریس چند نفر شب شعر داشتند. چند نفر که دوست هم به نظر می رسیدند کنار هم نشسته بودند و با هم گاهی حرف می زدند
یکی از شاعران وقتی رفت بالا ، در بین این چند نفر پچ پچ افتاد و در نتیجه تصمیم گرفتند که تا شعر خوانی او تمام شود بروند و آبجویی بنوشند و بیایند. و همین کار را کرداند و رفتند و بعد از نیم ساعتی برگشتند.
برنامه ها که پایان پذیرفت ،دیدم همان چند نفر که از شعر آن شاعر در رفته بودند ، دارند با او نیز روبوسی و خدا حافظی می کنند و با صدای بلند می گفتند ما امشب خیلی با شعر هاتون حال کردیم. در حالی که آن رفته بودند با آبجو حال بکنند. نه دوست عزیز من تعارف نکرده ام ، مانی انسانی شریف و ضد ظلم است. حد اقل من چیز بدی ازش نمی دانم. خرده ای که به شعرش گرفته ام برای این است که دقت بیشتری برای ناب آفریدن و تازه آفریدن بشود.
من از آن دسته از مردمان نیستم که وقتی اختلافی پیش می آید طرف شعرش هم بد می شود ، و وقتی دوست هستند همدیگر را ملک الشعرا صدا می کنند.
متأسفانه در جامعه ی ما و در بین ما که از آن جامعه در آمده ایم هنوز انتقاد بی سمتگیری وجود ندارد ، و اگر هم وجود داشته باشد بسیار نایاب است.
دوستی ها و دشمنی ها اغلب میزان درجه ی هنرمندان را تعیین می کنند در نزد دیگران. و این کار نقد نیست بلکه یک برخورد است و این برخورد همیشه در حد یک برخورد می ماند و هرگز آموزنده نیست. خودمان هم مقصریم ، زیرا دوست نداریم که کسی از ضعف ما بگوید
۵٣۹۹ - تاریخ انتشار : ۴ دی ۱٣٨۷       

    از : نغمه داوودی

عنوان : مگر خودتان ننوشتید؟
آقای حسن مگر خودتان شرط و شروط نگذاشتید که:
«و یک شرط دیگر هم دارد و آن هم این است که با هیچ کس تعارف نکنیم»
اقلا ً خودتان با خودتان نقض پیمان نکنید
۵٣۹۵ - تاریخ انتشار : ۴ دی ۱٣٨۷       

    از : حسن .................

عنوان : من هیچ ضدیتی با انسان خوشنام و خوبی مثل چ.ن مانی ندارم او در نزد احترام زیادی دارد. از اول هم که داشتم آن پیشنهاد را می نوشتم فکر می کردم که جامعه فرهنگی ما هنوز توان چنین بحثی را ندارد . حالا صد در صد می دانم که ندارد...
با این حساب من این بحث را پایان یافته به حساب می آورم.
و برای آقای مانی گرامی و همه ی دست اندر کاران ادب و هنر پیروزی های بزرگ آرزو دارم. مانی انسانی آزادی خواه و شریف است و شعر ضد ظلم و زور او نیز از افتخارات است.
شعر ناب اما گوشه های پنهانی دارد که گفتنی نیست و حتی آموختنی نیست . شاعر باید خودش آن را دریابد. و در همینجاست که شعر از نثر فاصله می گیرد. شکل نوشتن هرگز نمی تواند یک شعر خوب را بد کند ، عکس این حرف نیز درست است.
۵٣۹۱ - تاریخ انتشار : ٣ دی ۱٣٨۷       

    از : حسن .................

عنوان : برای طاهره ی ب : درود بر مانی و هر کسی که چه نثر و چه شعر بر علیه جهموری اسلامی می نویسد
اما شعر سرودن با ضد حکومت اسلامی بودن فرق می کند. آدم می تواند ضد حکومت اسلامی باشد و انسان شریفی هم باشد مثل آقای مانی
اما این دلیل نمی شود که او شعر هم می تواند بسراید . آنجا که شما نوشته اید بگذار این ها هم بنویسند من هم با شما موافقم چون در این نوشتن ها است که انسان ها زبان و قلمشان تکامل پیدا می کند و در نتیجه زبان خودشان را می یابند
من برای آقای مانی و هر کسی که به زبان خودش بر علیه این حکومت ظالمان شعر و نثر و ... موفقیت های بزرگ آرزو دارم
۵٣٨۶ - تاریخ انتشار : ٣ دی ۱٣٨۷       

    از : طاهره .ب

عنوان : جوجه و پائیز
به همه سلام. پریروز آخرین روز پائیز بود! نمی دانم آقای حسن جوجه ها را شمردند یانه؟ من شمردم و دیدم بیشتر شاعرانی که مستقیم و غیرمستقیم خدمتگذار اسلام ناب محمدی بوده اند مرده اند و شاعرانی مثل فردوسی و شاملو و بهبهانی و خیلی های دیگر که به ایران فکر کرده اند و با حکومت الله در ایران مقابله کرده اند مانده اند. حالا فرقی نمی کند که شعرشان را پلکانی نوشته اند یا خشتی!
شاید هم بعضی ها که از شعرهای ضدجمهوری اسلامی بدشان می آید منتظر پائیز فرهنگ و جامعه ی ایران هستند. آن هم که خیلی وقت است رسیده!
یادمان رفته که در چه دروانی زندگی می کنیم. دشمن چنگ انداخته به گلوی مردم ایران دارد خفه اش می کند و ما داریم جوجه شماری می کنیم! به ناظم حکمت و پابلو نرودا و مایاکوفسکیو... فکر کنیم که شاعرانی جهانی بودند و هستند و بسیاری از شعرهاشان هم مانند شعر های خوئی و شاملو و مانی بود. اجازه بدهیم شاعران آنجور که دلشان می خواهد حرفشان را بزنند. و خودمان نیز شعرهائی بنویسیم که «قطعه ی ادبی» نباشد از آن چیزهائی باشد که آقای حسین دوست دارند بدون آن که بتوانند تعریفش کنند.
۵٣۷٣ - تاریخ انتشار : ٣ دی ۱٣٨۷       

    از : حسن ...

عنوان : جوجه را آخر پاییز می شمارند
من هیچ تعریفی برای شعر ندارم و مخالف پله پله نویسی هم نیستم.اما اعتقاد دارم که شعر خوب ترا مجبور می کند تا بعد از یک بار خواندن باز در پی اش بگردی ، حتی اگر کتابش نایاب شد از هیچ تلاشی برای پیدا کردنش دریغ نکنی. مگر حافظ شما را مجبور کرده بعد از چند صد سال رفته اید و از شعر او مثال زده اید؟

همانطور که شعر حافظ را نمی توان با پشت سر هم نوشتن از شعریت انداخت همانطور هم نمی توان متنی ضعیف را با تکه تکه کردن شعر ساخت.
در مورد آقا یا خانم ف. فارسی حتماً خودش برای شما جواب می نویسد ، من اما با یک حرفش صد در صد موافقم و آن این است که جوجه ها را آخر پاییز می شمارند
۵٣۶٨ - تاریخ انتشار : ٣ دی ۱٣٨۷       

    از : مجید وثوقی

عنوان : !
آقای پرویز حمیدی دمت گرم!
۵٣۶۰ - تاریخ انتشار : ۲ دی ۱٣٨۷       

    از : پرویز حمیدی

عنوان : سوال از حسین آقا و آقای فارسی
سلام
حرف هائی که آقای حسین و فارسی در باره شعر مانی و شعر نو نوشته اند من را حسابی به فکر برد. از این آقایان خواهش می کنم اول فرق شعر با قطعه ی ادبی را تعریف کنند، بعد بگویند یک نوشته شعر است یا قطعه ی ادبی. آیا اصلا این دو تا فرقی دارند؟ مثلا بیت های زیر از حافظ براساس حرف های حسین آقا همان قطعه ادبی نیستند که می شود آنها مثل انشاهای متوسط زیر هم نوشت؟ برچه اساسی این بیت های حافظ را که جزو بهترین و مشهورترین بیت های اوست، شعر می دانیم:
بود آیا که در میکده ها بگشایند گره از کار فروبسته ی ما بگشایند در میخانه ببستند خدایا مپسند که درخانه ی تزویر و ریا بگشایند.
با اجازه شما من آن را به صورت نثر قافیه دار می نویسم!
آیا می شود که در میخانه را بگشایند و گره از کار فروبسته ی ما بگشایند؟ در میخانه را ببستند خدایا مپسند که در خانه تزویر و ریا را بگشایند! من از دانه ی درشت شعر سنتی مان مثال آوردم که همه دوستش داریم. از حسین آقا خواهش می کنم بگویند که آیا این دو بیت، شعرند یا قطعه ی ادبی و چرا؟
شعر نو را به گفته ی شما پلکانی می نویسند، شعر سنتی را هم که خشتی روی هم می چیدند. کدام این شکلها درست است و چرا؟ روی «چرا» تاکید می کنم و خواهش می کنم این دوستان مرا روشن فرمایند. اگر آقای ف و حسین آقا یک شکل معقولی را پیشنهاد کنند حتما این شاعران سنتی و امروزی از گمراهی نجات پیدا خواهند کرد. مخصوصا که آقای ف تصمیم گرفته اند تکلیف شاعران و ناشاعران را روشن کنند!(معلوم نیست در کدام دادگاه؟)
۵٣۴۷ - تاریخ انتشار : ۲ دی ۱٣٨۷       

    از : ف فارسی

عنوان : شاعر واقعی
در پی گیری نظر آقای حسن... من هم فکر می کنم استعداد های شاعرانه ی بسیاری از ایرانیان، تنها از هراس از تهمت سنت گرایی به هرز می روند و شماری غیر شاعر نیز صفحات ادبی مجلات و سایت ها را با نوشته های پله پله شان -ادبی یا غیر ادبی- پر می کنند و خودشان هم به اشتباه به این باور دروغ می رسند که:"شاعرند!"
زمان برای تشخیص شاعران واقعی داور خوبی خواهد بود.تنها امروز را ملاک قرار ندهید!
۵٣٣۶ - تاریخ انتشار : ۲ دی ۱٣٨۷       

    از : حسن ..................

عنوان : و یک خواهش
و یک خواهشی هم دارم از همه ی کسانی که در بخش ادبیات این سایت خوب مطلب چاپ می کنند ، و آن این است که لطفاً همه شان این نوشته ی من کمترین را بخوانند و بیندیشند و لطفشان خیلی زیاد خواهد بود اگر چیزی هم برایم بنویسند

پیشاپیش از کار نیکی که شاید در حق من انجام بدهید تشکر می کنم

اگر کسانی پیدا شوند که این بحث را دوستانه و بی هیچ زشت گویی و بد خویی پی بگیرند من نیز به نوبه ی خود و در حد توان ناتوان خود تلاش و کمک خواهم کرد
منظورم به شعر جناب مانی گرامی نیست ، منظورم به آینده است. تا کمی با هم کشتی نگیریم کسی میزان زور خود را نخواهد شناخت. بیایید با این کار نیک خود ، این نظرگاه را مرگزی سازیم برای شناسایی شعر خوب و بد و متوسط. فقط یک شرط دارد ، در هیچ حالی نباید از بزرگواری و فرهنگ منشی دور شد و یک شرط دیگر هم دارد و آن این است که هیچ شاعری حساسیت بی جا نشان ندهد ، و یک شرط دیگر هم دارد ، پارتی بازی هم نشود که عادت ما ایرانی ها و شرقی ها و همه ی مردم جهان است. و یک شرط دیگر هم دارد و آن هم این است که با هیچ کس تعارف نکنیم
اگر کمی انصاف داشته باشیم رعایت این شروط چندان مشکل نیست و اگر رعایت شود من حاضرم از وقتی که ندارم بگذارم و ساعت ها همراه شوم با اشتیاق.

شاد و پیروز باشید
۵٣۲۶ - تاریخ انتشار : ۱ دی ۱٣٨۷       

    از : حسن .....................

عنوان : اگر حرف هایم پرت است لطفاً به بزرگی خود مرا ببخشید
سلام دوستان عزیز و سلام بر آقای میرزا آقا عسگری گرامی

شاید من دارم اشتباه می کنم ، اگر اشتباه می کنم لطفاً برایم توضیح دهید.

این شعر آقاب مانی را و خیلی شعر های دیگری که این روز ها در اخبار روز و دیگر سایت ها چاپ می شود را می توان نه تکه تکه زیر هم بلکه پشت هم نوشت و خود و خواننده را راحت کرد. گاه می توان همه ی یک شعر را در یک بیت خلاصه کرد . این متن آقای مانی مفهومش بجا و درد مردم است . دستتان درد نکند. از این نظر درود بر آقای مانی که بر عکس خیلی ها که آمده اند و با نام مردم پاسپورت گرفته اند و بعد هم آن ها را فراموش کرده اند ، هنوز ایشان مردم را به یاد دارند. این ستودنی است. نوشته های آقای مانی همیشه معترض بوده به سیستم بیداد و این خیلی خوب و بجا و ضرورت لازم این لحظه ی تاریخ است.. اما از نظر تازگی و تصاویر غریب و دل پذیر هیچ چیزی درش نیست ، چرا باید ما اصرار داشته باشیم از این نوع قطعات خوب ادبی را حتماً شعر بنامیم تا مردم از شعر ما دلخور و گریزان شوند
می شد این فکر خوب و ضد ستم و بیداد را در یک مقاله یا یک متن ادبی نوشت تا از این هم زیباتر در آید.
چرا ما باید کاری بکنیم که آنچه متن ما می تواند بشود ، نشود؟! مثل این است که دسته ی یک بیل خوب را بشکنی.
یک قطعه ی ادبی فشرده و پر مایه همیشه تأثیر خود را دارد. اما اگر ما بیاییم مثلا یک گاو نر را برداریم و برایش شاخ بلند بگذاریم ، آیا می توان گفت که این گاو گوزن است؟
مگر انشاء و قطعه ی ادبی چیز بدی است که ما می آییم آن را ناقص می کنیم تا نامش را شعر بگذاریم ، که نیست.
تازه آقای مانی قلمی قوی دارد ، این روز ها چیز هایی می نویسند و اسمش را شعر می گذارند که انشاء هایی تکه تکه شده است. آیا این ضربه زدن به ادبیات و شعر نیست؟ برای تمرین البته خوب است ، اما برای تثبیت در خانه ی شعر به نظرم ظلم است به خود و به شعرو ظلم است به مردم خواننده.
من از همه عذر می خواهم که حرف دلم را رک و راست زدم ، شاید هم حق با من نیست ، کس چه می داند.
خوشحال میشدم اگر جناب مانی و دیگران کمی در این باره می نوشتند. چون من استاد این کار نیستم ، آنچه به نظرم می آید بی تعارف آن را بر زبان می آورم ، البته می دانم خیلی از مردم از اینجور حرف زدن خوششان نمی آید.
این بود که عذر خواهی کردم ، وگرنه برای نظر دادن که عذر نباید خواست.

اگر حرف هایم پرت است لطفاً به بزرگی خود مرا ببخشید ................
چه کنم که جوانی این بی تابی ها را هم دارد .................

ولی آنچه را که نوشته ام بی ریا و از صمیم قلبم بر آمده. مانی آدم بزرگی است من فکر نمی کنم رک گویی من چیزی از قدر او بکاهد ، ولی لازم است ، یعنی خیلی لازم است تا او و دیگران بدانند که من خواننده چه احساسی در باره ی شعر ایشان و دیگران دارم. من یقه ی یک آدم قوی و بزرگی را عمداً گرفتم تا ریزه پا موقع نوشتن بیشتر به ژرفا برود. همین.
شاد باشید و روز هاتان خورشیدی و دراز باد ، یعنی همان چیزی که اجداد ما برایش یلدا را در سال شناسایی و تثبیت کردند.
۵٣۲۴ - تاریخ انتشار : ۱ دی ۱٣٨۷