فریب بزرگ دیگری در راه است
کوروش گلنام
•
برنامه ریزی برای فریب بزرگ دیگری در راه است که برای افشا و مبارزه با آن نیاز به هم گامی، هم کاری و هم یاری همه دل سوختگان و آزادی خواهان در درون و برون از مرز است. آیا می توان چنین گام بزرگی برداشت و کار این خیمه شب بازی تکراری را به شکست نهایی حکومت اسلامی ورهایی مردم ایران مبدل ساخت؟
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
سهشنبه
٣ دی ۱٣٨۷ -
۲٣ دسامبر ۲۰۰٨
برنامه ریزی
برنامه ریزی برای فریب بزرگ مردم در گزینش رئیس جمهور آینده، شتاب فراوان یافته است. گروه حاکم و احمدی نژاد که پشتیبانی سخت خامنه ای را نیر دارا است که تکلیفش روشن است و برای مردم نیز دستش رو شده است. اینک این اصلاح طلبان حکومتی هستند که برای رسیدن سه باره به قدرت به هر دری می زنند. پایه کوشش آن ها نیز این است که سی سال فرمانروایی سرکوبگر اسلامی و آوار فرود آمده بر جامعه ایران را (که هشت سال از این دوره خود دولت را در دست داشته اند) در سه سال و نیم حکومت یک وامانده عقده ای چون احمدی نژاد (که از همراهان دیرینه خود آنها بوده) و رسوایی هایی که او و دولتش به وجود آورده اند، به شمار آورده و بشناسانند و بی مایگی ها و همگامی های خود در رساندن جامعه ایران به وضع هراسناک کنونی را پنهان نمایند. همه نیروی آن ها در درون و بیرون بکار افتاده است. اینک برای نمونه بخشی از گفته های یکی از پشتیبانان خاتمی در برون مرز، مسعود بهنود، را که در سایت خبری/سیاسی پیک نت (پیک هفته) آمده است و جنانکه می دانیم گردانندگانش از دنباله روان نامدار وشناخته شده سیاست های روسیه هستند، می آورم. بنا به نوشته این سایت، این گفت وگو در سال ۲۰۰۴ با یک دانشجو بنام "یاسر کراچیان" انجام گرفته و در سایت یا وبلاگی بنام "قاصدک" منتشر شده است. چرا این نوشته اینک و پس از گذشت چهار سال در این سایت منتشر می شود؟ (۱) پرسشی است که توجه به مبارزه انتخابات قلابی آینده نزدیک در ایران، سیاست روسیه در برابر آن و دنباله روی گردانندگان این سایت از آن سیاست ها، به روشنی پاسخ آن را می دهد. کوشش این سایت پشتیبانی از روس ها و سیاست موش و گربه بازی آنان با همه کشورهای درگیر با مسئله انرژی هسته ای، پشتیبانی از تروریسم و پایمال نمودن حق شهروندی مردم در حکومت اسلامی است. آنان کمترین اهمیتی به درد و رنج مردم ایران نداده و با تایید جنایت ها و خیانت های این رژیم و پشتیبانی حساب شده از این حکومت، خواهان ماندگاری هر چه بیشتر این حکومت هستند (که خاتمی شانس تازه دیگری برای پیشبرد این روند است). روس ها با چنین سیاستی و با کوشش برای به درازا کشاندن زندگی سراسر ننگ این حکومت، هم چنان در پی آنند که تا آنجا که شدنی است از همه سو امتیاز کسب کرده و با دست آویز نمودن و بهره وری از بلندپروازی های جنون آمیز سران حکومت اسلامی، بر دامنه قدرت خود بیافزایند.
با یکدیگر این سخنان شگفت انگیز بهنود را بخوانیم تا این سیاست و روند کار بیشتر روشن شود:
"آن یک ساعت و نیمی که آقای خامنهای با آقای خاتمی مذاکره کرد تا آقای خاتمی بیاید برای رییسجمهوری نامزد شود مهمترین موضوعی که آقای خامنهای گفت این بود که «فقط من از این میترسم که استعفا دهی و گرنه همهی کارهایت را تحمل میکنم. برو مردم را راه بینداز. اصلاح کن. دموکراسی درست کن. همهی کارها را بکن. اما ماشین را اوراق کنی و وسط راه ول کنی قبول نیست.» آقای خاتمی هم قول داد و پای قولش هم ایستاد. از حق نگذریم آقای خامنهای هم ایستاده. آقای خامنهای تا حالا نگذاشته خاتمی را بخورند. وگرنه میخورندش اگر آقای خامنهای نباشد. حتی آقای خاتمی و خامنهای را با هم میجوند. قوی هستند. یک جا بعدها ممکن است تاریخ واقعی این سرزمین را بنویسند. آقای خاتمی به باور من یکی از وفادارترین آدمهایی است که در کل تاریخ ما به دموکراسی پیدا کردهایم. اما او در دنیا به هیچ کس به اندازهی آقای خامنهای بدهی ندارد. یعنی اگر اینها هر ۹ روز یک بحران درست کردند، او در هر پنج روز یک بار نجاتش داده. یعنی در هر پنج روز یک بار دستش را گرفته جلو و از حداکثر نفوذش استفاده کرده تا سید را نخورند. بازی آن پشت شرایطش اصلا یک جور دیگر است. این بازی خیلی سهمگین است."
من نمیدانم که جناب بهنود امروز این سخنان تاریخی و داستان سرایی شگفت انگیز خود را می پذیرد و یا به این داده های از دید من بی سند و ساختگی ذهن خود نیز چون موردهای دیگر، ایراد داشته و آن را به گونه ای رد می کند؟ چنان حکایت می کند و چنان همه گفته های آن رهبر فرزانه و فداکار را مو به مو بیان می کند که گویا خودش شخصن در نشست آن ها شرکت داشته و شاهد زنده ماجرای آن گفت وگو بوده است!
ایشان در پیش گفتار کتاب "از ضیا تا بختیار"، خود به روشنی اعتراف می کند که حقیقت رویدادهای سیاسی/ اجتماعی تاریخ ایران را نمی شود در همآن روزگار بیان کرد و می بایست آن رویدادها را در آینده و پس از آن دوران نوشت (نقل به مفهوم) که اشاره اش به سرکوب و خود کامگی ای است که همیشه (جز دوره های بسیار کوناهی) بر ایران فرمانروا بوده است. اتفاقن این یکی را درست می گوید و خود در همین کتاب نیز به خوبی آن را نشان داده و تن به همین اجبار داده است و به وارونه سازی تاریخ نیز دست زده و همه حقیقت رویدادها را نگفته و کوشش کرده است تاریخ گذشته تا آن هنگام را باب دل حاکمیت روز بیان کند و شاید آن پیش گفتار را نیز به همین انگیزه آورده است که خواننده در باره این وارونه سازی ها پرسش نکند. مثلن کوشش کرده است از کاشانی، که بنا به گفته زنده یاد کسروی شیخی بسیار نیرنگ باز و در پی رسیدن به قدرتی ویرانگر و پر از زد وبند بوده است و همه امروز می دانند که یار کودتاچیان و بر علیه زنده یاد مصدق بوده است را آدمی ملی و آزادیخواه بنمایاند! او خود در همین گفت و گویش به همین کتابش نیز اشاره داشته و برخی بخش هایش را هم نمی پسندد:
".... الان به بسیاری از بخش هایش اشکال دارم و نمی پسندم در ضمن منابع هم مثل حالا متعدد نبود ولی به هر حال..." (از همین گفت وگو )
این تنها نمونه ای است که نه تنها می خواهد کار خاتمی را درست و بزرگ جا بزند که او را وفادارترین آدم به دموکراسی که ما در طول تاریخ داشته ایم بشناساند (۲). به این هم بسنده نکرده و برای خامنه ای نیز سفره پاکی، درستی، دموکراسی خواهی و فداکاری پهن می کند! این روزنامه نگار، خبرنگار و نویسنده ای پیشینه دار و یکی از مدعیان پیش کسوتی و دانایی در این رشته است که بنا به گفته خودش از نوجوانی و دوره دبیرستان در این رشته وارد شده و کار کرده است. روز روشن در برابر میلیون ها ایرانی و در برابر جهانیان وارونه سازی نموده و کوشش می کند کسی چون رهبر معظم را که "بیتش" لانه نیرنگ و توطئه است و همآن هیولای نفرت انگیز "قدرت پنهانی" در آن خفته است که از پالیز دار تا بهنود و احمدی نژاد و... همه از آن می گویند ولی کسی توان شناساندن و نام بردن از آن را ندارد را پاک تر از برگ گل بنمایاند! ایشان در انتخابات گذشته نیز زیر پرچم رفسنجانی خوب سینه زد و با داشتن پناهندگی سیاسی ولی به سفارت رفت و به این دیگر نخبه مورد پسند خود. مورد نفرت مردم، رأی داد!
چه دگرگونی؟
نگارنده نیز چون هم میهنان دیگری، پیش از این بارها بیان نموده است که هر کس که ادعا می نماید که خواهان آزادی، دموکراسی و "اصلاح" است نخست باید دیدگاه خود را در باره ولایت فقیه، حکم حکومتی، نظارت استصوابی، شورای نگهبان، شناساندن ریشه جنایت های انجام گرفته و دستور دهندگان و برنامه ریزان آن و... روشن نماید. مبارز گرامی جناب محمد ملکی نیز در یکی از آخرین نوشته های خود "خیمه شب بازی تکراری"، به درستی بر این نکته ها انگشت نهاده و پرسش نموده بود که محمد خاتمی دچار چه دگرگونی شده است که اصلاح طلبان حکومتی خواستار رأی سه باره مردم به او هستند؟ آیا او دیگر نقش "تدارک چی" را نخواهد داشت و جسارت خواهد داشت یرنامه ریزان "هر نه روز یک توطئه" را به مردم بشناساند و یا در برابر حکم حکمتی ایستادگی کند؟ آیا در کارخانه ای خاتمی تازه ای ساخته اند که شیر مردی است که بیا و تماشا کن! روشن نیست تا چه زمانی می خواهند به چشم حقیقت خاک پاشیده و مردم را فریب دهند؟ همه به خوبی می دانیم تا سیستم ولایت فقیه (که با قلدری به ولایت مطلقه دگرگونش کرده اند) بر جاست، تا گروه های مافیایی به پشتوانه همین سیستم ولایت فقیه بر جان و مال مردم دست دارند، غارت و تجاوز و زورگویی و بی قانونی و تباهی بر این سرزمین و مردم گرفتار آن حاکم خواهد بود. بنا بر این به گفته زنده یاد فروهر، انتخابات "یک خیمه شب بازی" ای بیش نیست.
نقش دانش جویان و جوانان
نمی توان پنهان کرد که نقش جوانان و دانشجویان این بار شاید از همیشه مهم تر است. کسانی از این گروه و دیگر هم میهنان گرامی که هنوز در باره اصلاح طلبان حکومتی دچار شک و گمان هستند در پی گرفتن پاسخ به پرسش ها باشند. باید به سوی حل ریشه ای ویرانی و تباهی ای رفت که در آن گرفتار آمده ایم. باید به نیروی فراوان خود باور داشت و مجال انتخابات را نباید از دست داد و به سوی جبهه سومی رفت که اساس این سیستم و انتخابات حاکم بر آن را از ریشه نفی کرده و نپذیرد و کار را یک سره کند. تا کی باید در این بیچارگی و خواری زندگی کرد؟ کی ما مردم باید به خود بیائیم؟ تا به کی باید شاهد نابودی سرمایه های خود از آن میان جوانان نازنین خود باشیم؟
جنبش "ما هستیم" در کجا قرار دارد؟
چه بپذیریم و چه نه، جنبش ما هستیم روز بروز در ایران و در میان رده های گوناگون مردم با باورهای گوناگون، ریشه بیشتری می گیرد. به باور من کوشش های گذشته آزادی خواهان چه در زمینه در خواست برای برگزاری یک همه پرسی آزاد در ایران که با وجود همه سدهایی که حکومت به وجود آورد و بیشترین بخش مردم ایران نمی توانستند پشتیبانی خود را بیان کنند، برای نخستین بار به گفت و گو و بحث های گسترده و پر سودی دامن زد و توانست بیش از سی و شش هزار نام گرد آوری کند و چه خیزش ها، مبارزه هر روزه و افشا گری ها و پایداری های تحسین بر انگیز، تاریخی و فراموش نشدنی دانشجویان، چه کوشش های زنان دلاور در کار گردآوری یک میلیون امضاء، چه مبارزه پی گیر کارکنان شرکت واحد اتوبوسرانی تهران، اعتصاب های پی در پی کارگران، کارمندان (معلمان)، کوشش های چشم گیر "مدافعان حقوق بشر" در ایران و.. که همه این کوشندگان نیز تا امروز رنج ها و آسیب های فراوانی دیده اند، همه و همه با یک هدف و در یک راه بوده است و آن چیزی جز رسیدن به آزادی و رهایی مردم از چنگال حکومت ستم کار اسلامی نبوده و نیست. این کوشش ها کار تاریخی خود را نموده و تا اندازه زیادی راه ها را باز نموده است. جنبش تازه و پر توان "ما هستیم" دنباله و بخشی از همین کوشش ها در راه آزادی مردم ایران و در پیوند با این کوشش ها است. آیا زمان آن نیست که دانشجویان گرامی شعار پر بار "ما هستیم" را در دانشگاه ها سر دهند؟ آیا نباید از همه کوشندگان راه آزادی پرسش نمود که چرا و با چه انگیزه ای درباره این جنبش که توانسته است با کمترین امکان ها و تنها از راه یک برنامه تلویزیونی چنین شور و حال و امیدی در میان بخشی از مردم ایران (که مطمئنن اگر دسترسی مردم ایران به پارابول و اینترنت بیشتر بود، با موج پشتیبانی بسیار گسترده تری روبرو می شد) به وجود آورده و پیروزمندانه چندین گردهمآیی های را بر پا کرده است، سکوت کرده اند؟ چرا حتا اگر مخالف هم هستند، پا پیش ننهاده و دیدگاه خود را بیان نمی کنند؟ در برنامه ریزی برای روبرویی با نمایش انتخابات آینده در ایران، جنبش ما هستیم نیز حتمن کوشش نموده و نقش خود را اجرا خواهد کرد که از دید من بسیار سودمند و اثربخش نیز خواهد بود. اگر مخالفان این جنبش و آن ها که به آن باور ندارند، حقیقتن می خواهند به رویارویی با نیرنگ های حکومت برای برگزاری انتخابات فرمایشی بروند، اگر حتا کوتاه زمان و تاکتیکی نیز که باشد، می باید از این جنبش پشتیبانی کنند زیرا این جنبش با نفوذ هر روز بیشتر خود و اعتبار و اعتمادی که در دل مردم ایجاد کرده است، راه بسیار خوبی برای دادن آگاهی بیشتر به مردم وافشای برنامه های فریب کارانه و ضد مردمی رژیم است و کارکردش به سود همگان است.
برنامه ریزی برای فریب بزرگ دیگری در راه است که برای افشا و مبارزه با آن نیاز به هم گامی، هم کاری و هم یاری همه دل سوختگان و آزادی خواهان در درون و برون از مرز است. آیا می توان چنین گام بزرگی برداشت و کار این خیمه شب بازی تکراری را به شکست نهایی حکومت اسلامی ورهایی مردم ایران مبدل ساخت؟
پا نویس:
۱ ـ این گفت وگو را هم آکنون می توانید درسات (صفحه) نخست این سایت ببینید.
۲ ـ باور می کنید! این روزنامه نگار و نویسنده پر کار با پیشینه ای دراز، یادی از زنده یاد مصدق نمی کندکه در آن دوران که اصولن سخنی از دموکراسی در میان نبود، وضع با امروز و امکان های موجود فراوان تفاوت داشت و شناخت نه مردم عادی که حتا روشنفکران از دموکراسی در اندازه صفر بود، به مخالفان خود بیشترین آزادی را داد و هزاران سخنان نابجا، ناسزا و کاریکاتورهای پر از دروغ و تهمت و نادانی را به جان خرید و اجازه نداد که روزنامه و یا دفتر وسازمان مخالفان خود بسته شود. او را به عنوان دموکرات ترین سیاست مدار تاریخ دموکراسی ایران به شمار نمی آورد ولی به کسی چنین نسبتی می دهد که کارکرد روشن هشت ساله او و دروغ هایی که به خورد مردم به ویژه جوانان ودانشجویان داد هم اکنون در برابر چشم مردم ایران قرار داشته که احمدی نژاد زاییده منطقی آن است!
|