فرانسه، یونان، اروپا؟


سهند شایان


• تداوم و یا خاموش شدن آتش اعتراضات نمی تواند از اهمیت پروسه ای که در حال حاضر در یونان، اروپا و سراسر جهان جریان دارد بکاهد. جهان دیگر بیش از این توان تحمل ناعدالتی و ستم عریان را ندارد. از همین روست که کل اروپا و خصوصا" فرانسه با نگرانی و هراس فزاینده وقایع یونان را دنبال و تا حد امکان سانسور می کنند ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ٣ دی ۱٣٨۷ -  ۲٣ دسامبر ۲۰۰٨


خاویر دورکوس روز پانزدهم ماه جاری (دسامبر)، خبر بازپس گیری موقتی لایحه ی ِ جنجالی اصلاح مدارس عالی را پس از مشورت با سارکوزی اعلام کرد. این خبر در حالی اعلام می شود که وی در مصاحبه ی ِهفته ی ِ قبل با صراحت اعلام کرده بود به هیچ وجه قصد بازپس گیری لایحه را ندارد و اضافه کرده بود "تظاهرات دانش آموزان و دانشجویان عادی شده است..." اما همین تظاهرات ِ به زعم وی عادی ِ دانش آموزان وی را وادار به عقب نشینی کرد.
شکی نیست تظاهرات و اعتراضاتی که در یونان بدنبال قتل نوجوان پانزده ساله ای به نام الکسیس گریگوروپولوس آغاز شده بر تصمیم ِ غیرمنتظرانه ی ِ خاویر دورکوس که مصرانه خود را در برابر نسل آتی مسئول می دانست و بر ضرورت اصلاحات پای می فشرد تاثیر بسزایی داشته است. تظاهرات خشونت آمیز در یونان اقدامات همدلانه ای را در سرتاسر اروپا موجب شده است که فرانسه نیز یکی از آن هااست. جوانان فرانسه با مشکلات اقتصادی و شغلی دست به گریبان اند. با توجه به این مشکلات است که مطبوعات فرانسه در خصوص شیوع "سندورم یونان" هشدار داده اند.
شرایط اقتصادی اساسی که جوانان یونان را به میدان مبارزه کشانده در سراسر اروپا و خصوصا" در فرانسه موجود است. بیکاری جوانان فرانسه در اروپا مقام نخست را دارد. بیش از ۲۰% از جوانان فرانسه ۵ سال بعد از اتمام تحصیلات هنوز از داشتن شغل محروم هستند.
در سال ۲۰۰۵ به دنبال کشته شدن مرد جوانی به دست پلیس در حومه پاریس اعتراضات جوانان بیکار و کارگران ناراضی آغاز شد و بلافاصله به ٣۰۰ شهر فرانسه سرایت کرد. پاسخ دولت اعلام شرایط اضطراری به مدت سه ماه و بکار گیری گسترده ی ِ پلیس ضد شورش بود. همچنین اعتراضات مشابهی در سال ۲۰۰۷ پس از تصادف منجر به قتل دو جوان موتورسوار با خودروی پلیس و فرار پلیس از صحنه تصادف انجام گرفت.
در حال حاضر با گسترش همه جانبه بحران اقتصادی، بیکارسازی فراگیر و بسته شدن کارخانجات احتمال بروز اعتراضات گسترده ای در سراسر جهان افزایش یافته و آینده شغلی مزدبگیران و خصوصا" جوانان و کسانی که وارد بازار کار می شوند را با مخاطرات جدی روبرو کرده است. در واقع وضع به گونه ای شده است که گویی همه در لبه تیغ راه می روند و کسی نسبت به آینده خود اطمینان نداشته و همواره در هول و ولا زندگی می کند. علاوه بر اینها دولت فرانسه با کاهش دادن بیلیونها یورو از بودجه ی ِ آموزش و پرورش و در مقابل اعطای ٣۶۰ بیلیون یورو به بانکها ماهیت طبقاتی خود را به شکل عریان به نمایش گذاشته است. روزنامه لیبراسیون در سرمقاله ۱۱ سپتامبر چنین نوشت: "بدتر شدن اوضاع اقتصادی مشکلات دیر پای فرانسه را در معرض دید عموم قرار داده است: به واقعیت پیوستن پیش بینی کسر ی بودجه که زندگی نسل ۲۰ الی ٣۰ ساله فرانسه را بشدت تحت تاثیر قرار خواهد داد. علیرغم این مسائل، الیزه(کاخ ریاست جمهوری) احتمال وقوع انقلاب را چندان که باید و شاید جدی نمی گیرد. فرانسه نمایه ی ِ یونان است: کشوری تحت فشار، رها شده از خوش خیالی و نامتحد."
لورن فابیوس نخست وزیر سابق عضو حزب سوسیالیست خاطر نشان می کند: "آنچه ما در یونان شاهد هستیم، خارج از حوزه ی ِ احتمال وقوع در فرانسه نیست. وقتی شاهد چنین اوضاع اقتصادی و حس ناامیدی هستید تنها چیزی که محتمل است انفجار است."
البته سران جهان سرمایه داری امیدوارند که بتوانند بر بحران غلبه کنند، ضمنا" تلاشهایی هم برای رسیدن به این مقصود انجام داده اند اما آنچه مسلم است با این طرز تفکر، گردهمایی های ماهانه و سالانه ی ِ آنها راه به جایی نخواهد برد. دولتها در حال حاضر حتا امیدوار نیستند که اتحادیه های دانشجویی و کارگری بتوانند در کنترل بحران موفق شوند چون اعتراضات به سرعت شکل مردمی پیدا می کنند و جوانان کنترل امور را بدست می گیرند. اینک عمل مستقیم در دستور کار معترضین قرار گرفته است.
مسئولین بلند پایه نظام بین المللی سرمایه داری بدقت اعتراضات یونان و فرانسه را تعقیب می کنند. مسئولین فرانسه در تماس بلاوقفه با مسئولین یونان در مورد نحوه ی ِ سرکوب و تلاش برای کنترل اعتراضات هستند.
اما آنچه در یونان اتفاق می افتد در واقع بسیار فراتر از اینهاست. نه تنها در یونان بلکه در هر جای جهان اگر بخواهیم واقع بینانه به مسائل نگاه کنیم و مورد تجزیه و تحلیل قرار دهیم لازم است بستر تاریخی شکل گیری آن را در نظر داشته باشیم. اتفاقات روزهای قبل نیز بر بستر اعتراضات قبلی به روند خصوصی سازی صنایع ملی و اجرای سیاستهای نئولیبرالی دولت شکل گرفته است. مزد بگیران خواستار دوبرابر کردن حداقل مزدها بودند. اعتصاب غذای گسترده ی ِ زندانیان یونان که همدردی فراگیر مردم یونان را بهمراه داشت دولت را وادار کرد تا با آزادی بیش از نصف زندانیان موافقت کند. (جنبش اعلام کرده که این تعداد کافی نیست).
نکته جالب توجه در این اعتراضات شرکت نوجوانان دبیرستانی و دوره متوسطه بین ۱۱ تا ۱۷ سال است که با اشغال مدارس و محلات خود سیاست را به داخل خانه ها و جامعه کشانده اند. آنها بلاواسطه و مستقیم با سیاست دست و پنجه نرم می کنند. مقاومت آنها تنها در مقابل پلیس نیست بلکه مباحثات عمیق تری را در خصوص سیاستهای فرهنگی و آموزشی دولت پیش میبرند. جوانان و نوجوانان می خواهند بدانند سیاستهای فرهنگی دیکته شده از سوی حاکمان جامعه تا چه اندازه آنها را برای زندگی آینده شان آماده می کند. شعار آنها این است: "اینک زمان آن رسیده تا آینده را در دستان ِمان بگیریم" در یک سو "مدرسه، خانه و آموزش" و در سوی دیگر "مبارزه، انفجار و انقلاب" قرار دارد.
دانش آموزان و دانشجویان، هزاران مدرسه و مرکز آموزشی را اشغال کرده و به مرکز سازماندهی تبدیل کرده اند. آنان همچنین ایستگاههای رادیویی خصوصی و دولتی را به همراه ساختمانهای دولتی به تسخیر درآورده اند. به قرارگاههای پلیس و نیروهای دولتی حمله می برند و به سازماندهی اعتراضات می پردازند. چند روز قبل آنها در حین سخنرانی نخست وزیر رادیو و تلویزیون را اشغال کرده و این شعار را در مقابل دوربین قرار دادند: "مردم! از تماشا دست بردارید و به خیابانها بروید" پلاکاردهای دیگری با این مضمون برافراشته شدند: "فورا" همه ی دستگیر شدگان را آزاد کنید".
از سوی دیگر همه ی ِ تلاش پلیس و نیروهای دولتی به همراه ارگانهای تبلبغاتی و رسانه های گروهی وابسته به نهادهای سرمایه داری بر ایزوله کردن و عدم پوشش خبری از ترس سرایت آن به کشورهای دیگر متمرکز شده است. ارگانهای اطلاع رسانی دولت یونان میلیون ها جوان و کارگران و مهاجرین معترض را با برچسب افراطی، غارتگر، تروریست و خرابکار به جهان معرفی کردند. آنها در واقع در آغاز کار خواهان دستگیری و محاکمه نیروهایی از پلیس بودند که به آدمکشی دست زده بودند. در گامی دیگر آنها کل سیستم سیاسی یونان را زیر سوال بردند و خواهان استعفای دولت نخست وزیر کوستاس کارامانلیس ِ نیودمکرات شدند. در مقابل سیاستمداران دولتی خواستار شدت عمل پلیس و تارو مار کردن تظاهر کنندگان شدند. در یک مورد به تظاهرات آرام دانشجویان در میدان مرکزی که به روشن کردن شمع مبادرت کرده بودند حمله کردند. یکی از شاهدان عینی به بی بی سی گفت که پلیس عده ای از جوانان دختر و پسر را با ضرب و شتم مورد حمله قرار داد و جوانانی را که به نشانه ی ِ مسالمت جویی دستهای خود را بر بالای سر گذاشته بودند به باد ضربات باتوم گرفت.
متعرضین در اقدامی دیگر قرارگاههای مرکزی واحدهای برقراری نظم MAT (بازوی سیاسی نیروی پلیس که اساسا" جهت مقابله با ناآرامیهای مدنی ایجاد شده است) در آتن را مورد حمله قرار دادند و به غارت ساختمان و آتش زدن خودروهای آنها پرداختند. اعضای واحدهای برقراری نظم در آمریکا آموزش دیده اند. (یونان عمده ترین دریافت کننده ی ِ آموزش و امکانات برای مقابله با ناآرامیهای مردمی از آمریکاست.)از همین روست که یکی از اصلی ترین درخواستهای معترضین انحلال واحدهای برقراری نظم است.
جالب اینجاست سیاستمداران اپوزیسیون شرایط را برای گرفتن ماهی از آب گل آلود مناسب می بینند. رهبر مهمترین حزب اپوزیسیون (PASOK)جورجیو پاپاندرئو اخیرا" تقاضای تجدید انتخابات را کرده است. اما همین حزب همکاری تنگاتنگی با جناح حاکم در پارلمان دارد و رئیس جمهور کنونی از اعضای بنیانگزار سازمان بوده است. پس از پایان رژیم دیکتاتوری نظامی در سال ۱۹۷۴، (PASOK) یکی از بازیگران عمده صحنه سیاسی یونان بوده است. از سالهای ۱۹٨۱ تا ۱۹٨۹ و ۱۹۹٣ تا ۲۰۰۴ ریاست دولت را بعهده داشته و در این مدت نفوذ فوق العاده ای در اتحادیه های کارگری بدست آورده است. در دهه ۱۹٨۰ با اتخاذ شعارهای ضدآمریکایی و ضداروپایی سیاستی ملی را پیشه خود ساخت. اما نکته جالب این است که همین حزب در دهه ی ِ ۱۹۹۰ همراه با سایر احزاب سوسیال دمکرات اروپایی سیاست اقتصادی نئولیبرال را اتخاذ کرد و به دستور اتحادیه اروپا بسیاری از امکانات رفاه اجتماعی را باز پس گرفت. همین امر باعث از بین رفتن اعتبار (PASOK) و به تبع آن در سال ۲۰۰۰ حمایت اندکی را بدست آورد. جورجیو پاپاندرئو همچون پدر و پدربزرگش رهبری حزب را بصورت فامیلی در دست دارد و شعارهای پوپولیستی اش نتوانسته مردم را قانع به صداقت اش نماید. میراث دو دهه فساد، فامیل سالاری، درغگویی و فریب بود که بالاخره راستها را بر سر قدرت آورد. بی اعتبار شدن (PASOK) در میان روشنفکران و طبقه ی ِ کارگر یونان باعث گسترش نفوذ حزب کمونیست یونان (KKE) و پر کردن خلاء حاصله به توسط این حزب شده است.
حزب کمونیست یونان قدیمی ترین حزب در یونان است. این حزب قبلا" حامی اتحاد شوروی سابق بوده و بدنبال فروپاشی اتحاد شوروی در اواخر ۱۹٨۰ دچار چندین انشعاب عمده گردید و آنچه امروزه از حزب سابق باقی مانده به مثابه ی ِ بازوی ِ کمکی (PASOK) عمل می کند.
حزب کمونیست یونان از شرکت در اعتراضات جاری خودداری کرده و اعمال معترضین را تحت عنوان پرووکاتوریسم و افراطی گری محکوم کرده است. چند روز پیش در مصاحبه ای با ANA-MPA آلکا پاپاریگا رهبر حزب کمونیست به شدت به رهبران اعتراضات حمله کرد و آنها را به همدستی با حاکمیت متهم نمود: "پرتاب کوکتل مولوتف و غارت مغازه ها از سوی نقابداران نشانگر ارتباط آنها با نیروهای سرویس مخفی امنیتی بوده و ربطی به خشم و اعتراضات عمومی دانشجویان، نوجوانان و بطور کلی مردم ندارد."
پاپاریگا سپس به تندی از اتحاد چپ رادیکال (SYRIZA) انتقاد کرد و گفت که آنها آگاهانه و یا ناآگاهانه در خدمت دولت یونان هستند. SYRIZA) مجموعه ای از گروههای رادیکال و سوسیالیست از جمله سازمان Synaspismos است که در سال ۲۰۰۴ بنیانگزاری شد. Synaspismos با گروههای چپ اروپایی خصوصا" حزب چپ آلمان مرتبط است.)
KKE تحسین دولت راستگرای یونان را به دلیل عدم حمایت از اعتراضات کسب کرده و وزیر اشتغال یونان مواضع "مسئولانه" این حزب را ستوده است.

طرفه اینکه سیاستهای تبلیغاتی دولت و باصطلاح اپوزسیون کاملا" با شکست روبرو شده و نظرسنجی های اخیر نشان می دهد اکثریت قریب به اتفاق مردم اعتراضات را قیام مردمی و عمومی بر علیه حاکمیت به حساب می آورند.
آنچه مسلم است تداوم و یا خاموش شدن آتش اعتراضات نمی تواند از اهمیت پروسه ای که در حال حاضر در یونان، اروپا و سراسر جهان جریان دارد بکاهد. جهان دیگر بیش از این توان تحمل ناعدالتی و ستم عریان را ندارد. از همین روست که کل اروپا و خصوصا" فرانسه با نگرانی و هراس فزاینده وقایع یونان را دنبال و تا حد امکان سانسور می کنند.


منابع:
۱-Amid fears Greek demonstrations could spread
Government postpones French high school reform
Kumaran Ira

۲ -Two on Greece
Stefan Steinberg