از : حمید محوی
عنوان : پاسخ به سمند سامانی
سمند سامانی گرامی، من متوجه شدم که شما نه تصویر روشنی از «اپوزیسیون ایرانی» در فرانسه دارید و نه با موضوع فعالیت های فرهنگی آنها آشنا هستید و از نقد آن نیز طبیعتا اطلاعی ندارید.
ولی مسائل مهم بر خلاف تمام انتظارات می تواند بسیار ساده باشد. به همین علت من به شما پیشنهاد می کنم که به وبلاگ من سربزنید. البته من در ماههای گذشته تقریبا تمام وقت در حال ترجمه ی یک کتاب بودم (نقد مارکسیسم درباره ی نظریه روانکاوی) و حالا هم در حال آماده کردن «گرادیوا فانتزی پمپئی » هستم. به همین دلایل ترجمه ی کارهای خودم در زمینه ی نقد مابین فرهنگی ایران کمی با تأخیر انجام می گیرد. ولی اگر می خواهید دقیقا بدانید که به چه دلایلی من دشمن اصلی اپوزیسیون ایران در فرانسه هستم و به چه دلایلی جهت نابودی قطعی آنها برای یک میلیارد سال دیگر با تمام وجودم مبارزه می کنم، حتما به وبلاگ من سر بزنید. البته من آنها را نابود کردم، من اپوزیسیون ایران را چندین بار نابودم کردم.
در حال حاضر می توانید مطالبی درباره ی رادیو ار اف ای بخش فارسی و جهان بینی سلطنت طلبان بخوانید. تحلیل رمان آذر نفیسی «لولیتا خوانی در تهران» فعلا در مرحله ی مقدماتی ست و مقدمه ی آن را می توانید بخوانید.
در مجادلات، و نقد، اگر طرفدار حقیقت هستیم، و حق به جانب بودن و از میدان بدر کردن حریف از اهداف ما نباشد، و واقعا خواهان حقیقت باشیم، یک راه وجود دارد که می تواند ما را به نتیجه ی روشنی هدایت کند، و آن هم این است که بپرسیم هر یک از ما بر اساس چه شاخص هایی به این نتیجه و یا آن نتیجه رسیده ایم.
یکی از مکان هایی که می تواند هویت ابتذال آمیز اپوزیسیون ایرانی را آشکار سازد، محصولات فرهنگی آنان است.
این جا مسئله ی سلیقه شخصی و جبهه گیر ی سیاسی و این حرفها نیست. بلکه تحلیل آثار به اصطلاح هنری ست که حالا یک نفر آمده و می گوید که اینها هنر نیست، بلکه تروریسم فرهنگی و فکری ست.
چرا؟ چرا حمید محوی اپوزیسیون ایرانی را تروریست فکری معرفی می کند، و علیه آنها مبارزه می کند؟
و این تحلیل به دقت ساعت سوئیسی ست.
۵٨۰۲ - تاریخ انتشار : ۱۶ دی ۱٣٨۷
|
از : سمند سامانی
عنوان : هنر نوشتن
آقای محوی لطفا نوشته های خود را مرور کنید ، شما که در فرانسه هستید باید کمی «اجتماعی » باشید.
تاسف انگیز ست که اینقدر «کینه» و «منفی بافی» در حق هموطنان خود روا می دارید.
نقل از نوشته های شما همین پائین !
- البته من از اپوزیسیون های ایرانی - یعنی همین هایی که در فرانسه شناخته ام. - بیزارم و طور دیگری نمی توانم درباره آنها صحبت کنم.
- تمام فعالیت های فرهنگی اپوزیسیون های ایرانی در خارج یک بی شرمی عظیم است.
۵۷۹۴ - تاریخ انتشار : ۱۶ دی ۱٣٨۷
|
از : حمید محوی
عنوان : پاسخ به سمند سامانی
ببینید، من شما را نمی شناسم ولی فکر می کنم که یک کمی با عجله من را به دروغ گویی و فحاشی متهم کرده اید.
البته من از اپوزیسیون های ایرانی - یعنی همین هایی که در فرانسه شناخته ام - بیزارم و طور دیگری نمی توانم درباره آنها صحبت کنم. فرهنگ طبقه حاکم را فرهنگ ابتذال می نامم. و شما و تمام اپوزیسیون با فحش و دروغ سروکار ندارد، بلکه با تحلیل های بسیار دقیق سروکاردارد با پرولتاریای ایران سروکار دارد. پرولتاریا با تمام نفرتی که از دشمن نوع بشر دارد مبارزه می کند و گاهی گداری هم برای خنک شدن دلش به کارگزاران امپریالیسم جهانی فحش می دهد. همان طور که آنها نقدهای ما را ناسزاگویی و دروغ تلقی می کنند. با این تفاوت که دلیل و برهانی که دروغ ما را آشکار سازد ارائه نمی دهند. این شیوه ی نقد شما، سمند سامانی، هست که تردید آمیز به نظر می رسد. در حالی که من برای اثبات پوشالی بودن و ابتذال آمیز بودن اپوزیسیون های ایرانی، شما را به کارگاه هنر و مبارزه دعوت می کنم.
۵۷۴۵ - تاریخ انتشار : ۱۴ دی ۱٣٨۷
|
از : حمید محوی
عنوان : اعتراض به روزنامه اخبار روز
من واقعا متأسف هستم که بخاطر اعتراضات بی پایه و اساس برخی، مسئولین اخبار روز توضیحات اولیه را من را حذف کردند.
و از وجه نظر سمند سامانی هم شگفت زده هستم که نظریات من را هم گام با عباس پهلوان تلقی کرده است. بدون شک چنین اشتباهی به علت حذف پیام من می باشد.
بنابراین خواهش می کنم پیام من را دوباره در همانجایی که بود منتشر کنید. درباره ی جمله ای هم که توسط هومن دبیری مورد اعتراض قرار گرفته بود مطالب حداقلی نوشتم. و البته دوستان اخبار روز بهتر است بجای حذف پیام من، بیشتر با آن آشنایی پیدا کنند، و اجازه دهند که این نقد نیز جای خود را داشته باشد. در غیر این صورت، با توجه به نظریات سمند سامان، مشاهده می کنید که تا چه اندازه می تواند موجب سوء تفاهم شود. متأسفانه این یعنی سانسور. و فکر نمی کنم که شماها با چنین کاری موافق باشید.
۵۷۴۱ - تاریخ انتشار : ۱۴ دی ۱٣٨۷
|
از : سمند سامانی
عنوان : دنیا ی مجازی
من نوشته ی بیژن بیقرار را خواندم چون تیتر آن با جنبش فدائیان ارتباط دارد. قصد نداشتم اظهار نظر بنویسم . ولی وقتی کامنت عباس پهلوان و همفکرانش را خواندم متوجه شدم که این هموطنان عجب «دنیائی» برای خودشان درست کرده اند.کمی به دنیا نگاه کنید که قدرتمندان چه نیروئی برای خنثی کردن مخالفان خود خرج می کنند .تو همین آلمان صد ها میلیون یورو خرج ساخت فیلم بادر ماینهوف کردند که مبادا هنوز کسانی به آنها فکر کنند . دروغ و تحریف و فانتزی مثل سایر فیلمهای هالیوود .
همین روزها فیلم جدید چه گوارا در آمریکا روی پرده رفت و ۶۰ میلون دلار فروش کرد . هنرپیشه آن کاندید جایزه ی اسکار شده . خب یک طرف دروغ وتحریف حکومت ها و یک طرف جاذبه و الهام بین مردم .
در این دنیا ی مجازی پهلوان و محوی کاری از پیش نخواهند برد . بهار ست دروغ و فحاشی را کنار بگذارند .
۵۷٣۶ - تاریخ انتشار : ۱۴ دی ۱٣٨۷
|
از : حمید محوی
عنوان : کدام یک از ما اهل زمزمه ی شاعرانه در عصر حاکمیت فرومایگان در سرزمین قصر های طلایی ست؟
من فکر می کنم که «بی شرمانه» بیشتر سزاوار همان افراد و منتقدینی ست که مفت و مجانی درباره ی نظریات قضاوت می کنند، در واقع چنین افرادی منتقد نیستند. و چنین خصوصیتی بدون هیچ تردیدی به ایدئولوژی طبقه ی حاکم ایران یعنی بورژوازی کمپرادور باز می گردد. و به همین علت بی شرمانه ترین و ابتذال آمیز ترین را در عرصه ی فرهنگی را می خواهند به عنوان فرهنگ پیش گام به ما تحمیل کنند. «بی شرمانه» همان افرادی هستند که از «حقوق بشر» حرف می زنند بی آنکه از ژنوسیدی که با اورانیوم رقیق شده در شرف وقوع است چیزی بگویند. بی شرمانه آن سیاست هایی ست که به آدم آسوزان در خیابان های پاریس میدان می دهد و خصوصا برای رهبریت چنین بی شرمی هایی تمام امکانات مدرن را فراهم می آورند.
والبته بخاطر چنین بی شرمی های رایگان و حتی در سطح حرفه ای در دانشگاه های فرانسه را هم به روی آنها باز می گذارند- البته پس از درو کردن دیپلماتیک و بعضا خشونت بار دانشجویان ایرانی از چنین دانشگاه هایی- که کسی مزاحمشان نشود. در هر صورت اتحاد اروپا و آمریکا و بطور کلی اتحاد «امپریالیسم جمعی» با طبقه ی بی شرمانه ی حاکم، یعنی بورژوازی کمپرادور است که نظریات و سیاست ها ی همانان را بی شرمانه در جهان سوّم نمایندگی می کنند.
البته در چنین مواردی «بی شرمانه» موقعیت ایدئولوژیک و در نتیجه ناخودآگانه پیدا می کند، به عبارت دیگر نام «بی شرمانه» ناخودآگاه است (در بند و مفصل های ایدئولوژیک - ایدئولوژی بورژوا).
البته من به اندازه ی کافی با منطق افرادی نظیر هومن دبیری آشنا هستم و می فهمم، و می فهمم که حق به جانب بودن تا چه اندازه می تواند با امور بدیهی در ذهنیاتشان گره خورده باشد بی آن که یک لحظه در تفکراتشان تردید کنند.
تمام فعالیت های فرهنگی اپوزیسیون های ایرانی در خارج یک بی شرمی عظیم است.
چنین نظریه ای با بی شرمی فاصله می گیرد، با اوباش گری هایی به رنگ رادیو ار اف ای بخش فارسی با انفجار بطری شامپاین در فستیوال کن هم فاصله می گیرد، زیرا بر اساس پژوهشی دائمی در توده ی آثار به اصطلاح هنری جناح اپوزیسیون تمام آرزوها مطرح می گردد.
یکی از زمینه های که ما می توانیم به ابتذال و به «بی شرمانه» ی اپوزیسیون ایرانی آگاهی پیدا کنیم، بررسی محصولات مابین فرهنگی ایران است (در این عرصه تقریبا اپوزیسیون را کنار جمهوری اسلامی خواهیم یافت). چنین پژوهشی برای من با مبارزه ی من علیه فرهنگ ابتذال گره خورده است و موضوعی هم نیست که بتوانم آن را در این جا، در جزئیاتش، مطرح کنم. بنابراین علاقمندان را به وبلاگی که برای این کار ایجاد کرده ام دعوت می کنم.
تحلیل آثار به اصطلاح هنری در عرصه ی مابین فرهنگی، یکی از ابزارهای شناخت ماهیت طبقاتی اپوزیسیون ایرانی ست. و جای آن دارد که یک بار دیگر به مارکسیست های عصر حجر ایرانی هشدار دهم که مسائل فرهنگی اگر چه روبنایی ست، و نباید آن را به عنوان زیر بنا در نظر گرفت، ولی موجب نیست که ما از آن صرفنظر کنیم.
مبارزه برای دفاع از فرهنگ علیه فرهنگ ابتذال ادامه دارد.
www.interculturel.blogfa.com
۵۷۲٨ - تاریخ انتشار : ۱۴ دی ۱٣٨۷
|
از : هومن دبیری
عنوان : توهین کلی
مسئولان محترم «اخبار روز » - آیا حمید محوی می تواند هر چه خواست در این جا به عنوان «کامنت» بنویسد ؟
نمونه ی توهینات کلی نامبرده چنین بی شرمانه ست :
«...و ما ایرانی ها در حال حاضر آلترناتیوی نداریم به جز یک عده اوباش جیره بگیر امپریالیست ها.»
۵۷۲۲ - تاریخ انتشار : ۱۴ دی ۱٣٨۷
|
از : حمید محوی
عنوان : توضیح بیشتر در خصوص مبارزه علیه اپوزیسیونهای ایرانی
جهت این که کمی بیشتر اهداف مبارزه ی طبقاتی را در مبارزه با اپوزیسیون های جمهوری خواه و لائیک و دموکراتیک و طرفدار حقو ق بشر مشخص سازم، توضیحات مختصری را ضروری می دانم.
نخستین دلیل این است که امکان مبارزه ی طبقاتی در اروپا خصوصا در پیوند با احزاب کمونیستی و جریان های چپ انقلابی مارکسیست امکان پذیر است (قابل توجه بیقرار عزیز : که یعنی که شرایطی ممکن است بوجود بیاید که مبارزه طبقاتی موقتا ممکن نباشد - خطر مرگ داشته باشد...). در ثانی می تواند به یک آلترناتیو در رابطه با ایران منجر گردد. ثالثا این که چنین مبارزه ای، برای این که از ادبیات آقای پهلوان استفاده کنم که من را بهتر بفهمید، مبارزه با جمهوری اسلامی در بخش حاکمیت طبقاتی آن است. زیرا مبارزه کمونیست های ایرانی با چیزی به نام جمهوری اسلامی نیست، بلکه با طبقه حاکم یعنی طبقه ی بورژوازی معامله گر است . این طبقه نماینده ی امپریالیسم جهانی ست. همان طور که اپوزیسیون های ایرانی نماینده ی امپریالیسم جهانی ست. تمام ادبیات اپوزیسیون ایرانی ادبیات ژرژ بوش است و رمان خانم آذر نفیسی «لولیتا خوانی در تهران» یکی از نمونه های بارز چنین گفتمانی ست. (و یا نویسندگان دیگری نظیر گلی ترقی ، و جالب است که می بینیم در خارج از کشور چه در عرصه ی سیاسی و چه در عرصه ی هنر در خدمت سیاست زن ها حضور چشم گیری دارند. آخری مرجان ساتراپی بود. چرا؟ ...)
و از آن جایی که ما بورژوازی تولید کننده نداریم، و صنایع سنگین در دست دولت می باشد، تنها راه امحاء طبقات در ایران با این طبقه و مقدما با امپریالیسم جهانی برخورد می کند.
البته این نتیجه گیری های من از مبارزه طبقاتی در عمل انقلابی ست.
۵۷۱٨ - تاریخ انتشار : ۱۴ دی ۱٣٨۷
|
از : مریم حسینی
عنوان : معنی ما چیست؟
منظور شما را از ما نفهمیدم. شما از طرف جمع مشخصی می نویسید؟
۵۶۰٨ - تاریخ انتشار : ۱۰ دی ۱٣٨۷
|
از : امیر /
عنوان : سزا گفتند و این گفتار را ارزندگی باشد.....جنون قهرمانان عین عقل زندگی باشد
نقد خط مشی چریکی را نباید به میکروب تخریب کاراکتر های آن آلود. اولی لازم است و از جانب پویندگان راه عدالت و آزادی ، بدون دخالت دادن احساس صورت میگیرد و دومی زهری است که دشمنان جنبش عدالت اجتماعی سعی میکنند به کام آن بریزند.
اگر چپ ها ، وظایف خود را که نقد و بررسی دقیق و علمی پدیده ها و مسائل مهم مبارزات اجتماعی است ، به درستی انجام دهند ، جایی برای ناخنک زدن به حتی تاریخچه مبارزاتشان از جانب مغرضان باقی نمیماند و اگر هم تشبثاتی صورت گیرد، تاثیری برجا نمیگذارد.
انتشار این کتاب، بر بستر کم کاری جنبش فدائیان در مورد بررسی جامع گذشته اش ، اینچنین بحث انگیز شده است.
نمونه های از این دست بسیار زیاد است . حتی به جرئت میتوان گفت که نمونه عکس آن ، یعنی یک بررسی جامع از یک پدیده مهم ، به ندرت دیده شده است.
همین فروپاشی اتحاد شوروی را در نظر بگیرید: با اینکه ۷-۸ سال بسیاری از دوستان در دوران حساس تغییرات در شوروی بودند، کجا یک تحلیل قانع کننده و علمی از این حادثه مهم و سرنوشت ساز از آنها دیدید؟ البته برخی عصبانی از این که بلیط شان برنده نشده بود و ابرقدرت واداده بود ، در مورد وضعیت زندگی در آنجا ( نه علل فروپاشی) راست و دروغ را به هم آمیختند و از راست ، راست تر شدند تا دل خود خنک کرده باشند و خوراک دشمنان سابق و دوستان امروز فراهم سازند. تازه در آن هم شما یک بررسی علمی از شیوه و مناسبات تولید، آمار بی خانمان ها و یا وضعیت بهداشت و آموزش ، هنر و تئاتر و سینما و ادبیات نمیبینید.کسی جلوتر از دماغش را هم ندیده است.
از چپ ایران به نظر من اگر هنوز اسمی باقیست نه به اعتبار تجزیه و تحلیل علمی و حضور مثبت در عرصه نبرد اجتماعی ، بخصوص در این چند سال اخیر،
بلکه درست بخاطر گرایش عاطفی و احترام مردم به جانباختگان آنان است.
وابستگان به شیخ و شاه هم همین را دریافته اند که چنین نوک تیز حملات خود را روی این قهرمانان متمرکز کرده اند.
۵۶۰۴ - تاریخ انتشار : ۱۰ دی ۱٣٨۷
|
از : آرمان آزادی
عنوان : امان از دروغگوئی !
جناب عباس پهلوان، چون نویسنده در اول مطلب چنین نمی نوشت :"همین جا، جهت آسودگی خیال"عقلا" تصریح می کنیم که ما اولا قصد توجیه تئوری مبارزه و تبلیغ مسلحانه و به کارگرفتن قهر به عنوان یک استراتژی در مبارزه برای کسب آزادی و عدالت اجتماعی را نداریم؛ ثانیا فداکاری و کشته شدن در راه یک عقیده و آرمان را، دلیل درستی آن عقیده و آرمان نمی دانیم. گذشتن از زندگی و جان، به اندیشه و کردار هیچکس، حقانیت و مشروعیت نمی بخشد. اما – و این امای بزرگی است! – این سکه، روی دیگری هم دارد: در کشورهایی نظیر ایران، هیچ مبارزه اجتماعی و سیاسی در راه آزادی وعدالت، بدون ایمان و از خودگذشتگی به سرانجام نمی رسد. حکایت مبارزان راه عدالت و آزادی در سرزمین ما، همواره حکایت شکنجه، زندان، تبعید و اعدام بوده است. آنان طی قرون و اعصار، با عنوان های "مزدکی"، "زندیق"، "قرمطی"، "بابی"، "کمونیست" و "خرابکار"، تحت پیگرد و تعقیب بوده و با داغ و درفش سر و کار داشته اند."
۵۶۰٣ - تاریخ انتشار : ۱۰ دی ۱٣٨۷
|
از : عباس پهلوان
عنوان : توجیه اقدامات چریکی
شما که ْ عقلا ْ را بعلت مخالفت با آدم کشی و مبارزه مسلحانه به ناآگاهی، سستی و بی همتی مفتخر می کنید، مبارزه مسلحانه عده ای جوان زیر ۳۰ سال را که هنوز مفهوم زندگی کردن را نیز یاد نگرفته اند را حتماً مظهر آگاهی، پایمردی و همت والا می دانید.
خوب با این منطق, بسیجی ۱۶ ساله که داوطلبانه در جبهه روی مین میرفت برای شما نماد چه خصوصیات فوق انسانی است. یا آن پاسداری که بر اساس اعتقادات مذهبی اش با ایمان و از خودگذشتگی آدم کشی می کند دارای چه شناخت شگرفی از جامعه خویش است که بقیه افراد از آن بی بهره اند.
فراموش نکنید که این فقط ادبیات مارکسیستی نیست که قادر است تفنگ دست عده ای جوان از همه جا بیخبر بدهد . آخوندها در این کارها از بقیه خبره تر هستند.
در خاتمه اگر مبارزه مسلحانه با رژیم شاه هنوز پس از ۳۰ از وقوع انقلاب توجیه پذیر و باعث افتخار است، پس چرا رفقا در مقابل رژیم اسلامی به این افتخارات ادامه نمی دهند.
۵۵۹۷ - تاریخ انتشار : ۱۰ دی ۱٣٨۷
|