حلقه های پیوند بحران و سرکوب


جمعی از فعالین کارگری


• دستگیری محسن حکیمی و ابراهیم مددی، دو تن از فعالان شناخته شده جنبش کارگری، پرسش ها و نگرانی های زیادی را در میان کوشندگان آگاه این جنبش و سایر جنبش های اجتماعی دامن زده است. از خود می پرسیم که آیا این دستگیری ها سرآغاز دور جدیدی از سرکوب مبارزان است؟ ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ۱۰ دی ۱٣٨۷ -  ٣۰ دسامبر ۲۰۰٨


    دستگیری محسن حکیمی و ابراهیم مددی، دو تن از فعالان شناخته شده جنبش کارگری، پرسش ها و نگرانی های زیادی را در میان کوشندگان آگاه این جنبش و سایر جنبش های اجتماعی دامن زده است. از خود می پرسیم که آیا این دستگیری ها سرآغاز دور جدیدی از سرکوب مبارزان است؟ آیا اتفاقات جدیدی در شرف وقوع است که حکومت سرمایه داری پیشاپیش عکس العمل نشان می دهد؟ آیا یک بگیر و ببند "معمولی" است که طی سال های اخیر بارها شاهدش بوده ایم؟
    به نظر ما این اقدام سرکوبگرانه، نگاهی جدی و برخوردی جدی را از جانب همه ما می طلبد. عاجلترین کاری که باید انجام شود: افشاء و محکوم کردن هر چه وسیعتر این دستگیری ها در میان کارگران و به طور کلی در سطح جامعه است. تلاش برای سازماندهی اعتراض های مشخص حول خواست آزادی بدون قید و شرط و فوری حکیمی و مددی، و نیز همه مبارزان زندانی (اعم از فعالان جنبش کارگری و جنبش های اجتماعی) است.
    همانطور که بارها گفته ایم، ما باید برای تبدیل این خواسته به دغدغه کارگران معترض و حق طلب که درگیر مبارزات گوناگون روزمره هستند، تلاش کنیم. این تلاش ممکنست در مواردی به نتیجه فوری و دلخواه نرسد. ممکنست نتوانیم سطح آگاهی توده های کارگر را در این یا آن مبارزه معین به اندازه ای ارتقاء دهیم که ربط مستقیم مبارزه برای آزادی فعالان جنبش کارگری و مقابله با اینگونه اقدامات سرکوبگرانه را با منافع و اعتراضات جاری خود درک کنند. ولی تلاش ما مسلما در برخی محیط ها و مبارزات ثمر خواهد داد و شعار آزادی مبارزان اسیر به شعار بخش هایی از کارگران تبدیل خواهد شد. حتی در محیط هایی که ما با پاسخ مثبت فوری و موثر روبرو نشویم، می توانیم مطمئن باشیم بذری که امروز فقط در دل پیشروترین ها نشسته است، به رشد نهال آگاهی در فردای مبارزه توده های کارگر کمک خواهد کرد.
    به علاوه همراه با این مبارزه مشخص و برای تعمیق و موثرتر کردن آن، باید بتوانیم علل دستگیری های کنونی و دورنما و نتیجه آن را تا حد ممکن مطرح کنیم. به عقیده ما، این دستگیری ها را نباید اقدامی حساب نشده و یا خودسرانه تلقی کرد. این دستگیری ها به معضلات اقتصادی و سیاسی که مقابل پای دولت طبقاتی قرار گرفته، کاملا ربط دارد:
    یکم، این دستگیری ها به طرح تشدید استثمار، شوک تراپی و حذف یارانه ها که همه جناح های حکومتی با آن توافق اساسی دارند و به یک "مساله ناموسی" نظام سرمایه داری تبدیل شده، مرتبط است. برای اینان روشن است که اجرای قطعی این سیاست اقتصادی و البته تاثیرات ناگزیر بحران نظام جهانی سرمایه داری امپریالیستی بر ساختار وابسته ایران، عکس العمل اعتراضی گسترده توده های کارگر و زحمتکش را در پی خواهد داشت. همانطور که تجربه اجرای این سیاست ها در کشورهای مختلف نشان می دهد، این عکس العمل اعتراضی به شکل انفجاری بروز می کند و با خود روندهای خارج از کنترل و خطرناکی را برای نظام های طبقاتی حاکم به همراه می آورد. مساله اینست که رکود و فلاکت، گرانی و بیکار سازی های گسترده در راه است و این شرایط بی پاسخ نخواهد ماند. بخشی از تدابیر پیشگیرانه حاکمان برای مهار این انفجار اجتماعی و پیامدهای سیاسی آن، تجهیز و آماده سازی نیروهای ویژه سرکوب برای برقراری حکومت نظامی و سرکوب مستقیم تظاهرات ها و اعتصابات توده ای محتمل است. مقامات نظامی و انتظامی رژیم، این هدف را علنا در جریان برگزاری رزمایش های درون شهری اخیر به زبان آوردند. اما بخش دیگر این تدابیر، حمله به فعالان و مبارزان آگاه جنبش های اجتماعی از هم اکنون است. با این کار تلاش می کنند در میان فعالانی که می توانند و می باید وظیفه افشای سیاست های خانمان برانداز حاکمان و کمک به سازماندهی و جهت دادن به مبارزات توده ها را به دوش گیرند، ترس ایجاد کنند و آنان را به انفعال و سکوت وادارند. با این کار تلاش می کنند که صحنه پر تلاطم اعتراضات و انفجارهای اجتماعی فردا، از فعالان و مبارزانی که قادرند نقشی تاثیرگذار ایفا کنند، خالی شود. به عقیده ما، حکومت فعالان شناخته شده جنبش کارگری و سایر جنبش های اجتماعی را آماج فوری حمله قرار می دهد، تا پیام ارعاب و انفعال را سریعتر به جامعه منتقل کند. حکومت به شدت در مقابل فراخوان هایی که کارگران و زحمتکشان را به مقابله فعال با تهاجم وحشیانه سرمایه داری دعوت کند، احساس خطر می کند. حکومت به شدت در مقابل تلاش توده های کارگر برای دستیابی به سطوح و اشکال مختلفی از تشکل های مبارزاتی و مستقل از نظام، احساس ضعف می کند. هجوم بی تبعیض حاکمان به مبارزان و فعالان جنبش کارگری (با جهت گیری ها و گرایش های گوناگون و حتی مخالف یکدیگر) پیش از هر چیز نشانگر این احساس ضعف و خطر در شرایط فرارسیدن امواج بلند بحران است.
    دوم، تضاد با طبقه کارگر و بقیه بخش های مردم، تنها تضادی نیست که گریبانگیر طبقه حاکمه ایران است. حاکمان اسلامی، تضادهای جناحی هم دارند. این رشته از تضادها نیز در شرایط تعمیق بحران می توانند عمق بیشتری پیدا کنند و به چند پارگی و ضعف نظام و دولت سرمایه داری دامن بزنند. در افق نزدیک، تضادها و رقابت های جناحی هیئت حاکمه می تواند در جریان انتخابات ریاست جمهوری سال ٨٨ بیش از پیش بالا بگیرد. کارزارهای انتخاباتی این بار نیز مثل همیشه با عوامفریبی و دروغ و وعده، رقم خواهد خورد. مساله ای که نباید از آن غافل شویم، تلاش جناح های رقیب حکومتی برای تاثیر گذاری بر بخش های مختلف مردم (منجمله کارگران) و تبدیل آنان به پایگاه و مدافع خود در این رقابت ارتجاعی خواهد بود. هیچ دیوار غیر قابل نفوذی بین این تلاش ها و تبلیغات عوامفریبانه با افکار عمومی کشیده نشده است. ساده اندیشی است اگر فکر کنیم تضاد عینی و آشتی ناپذیر میان طبقه کارگر و توده های مردم با طبقه حاکم، این عوامفریبی ها را خود به خود خنثی خواهد کرد. رژیم با تشدید سرکوب فعالان جنبش های طبقاتی و اجتماعی تلاش می کند صحنه را برای برپایی بی دردسر (یعنی بدون مقاومت و افشاگری در مورد) این انتخابات عوامفریبانه آماده کند. به علاوه، اگر این یا آن جناح حکومتی احساس کند که بخش ها یا عناصری از جنبش کارگری و سایر جنبش ها احتمال دارد به نیروی ذخیره یا موتلف جناح رقیبش تبدیل شوند، دست روی دست نخواهد گذاشت و برای خنثی کردن آنها به هر وسیله وارد عمل خواهد شد.
    سوم، طبقه حاکمه ایران تضادها و کشمکش های بین المللی خاص خود را هم دارد. همه تلاش حاکمان اسلامی در این دوره اینست که به قدرت های امپریالیستی اثبات کنند که نه تنها می خواهند منافع نظام سرمایه داری جهانی در این کشور و منطقه را به خوبی تامین کنند، بلکه رژیمی با ثبات و قوی و ماندگار را نمایندگی می کنند؛ بنابراین به نفع طرفین است که فشارهای سیاسی و تحریم های اقتصادی با هدف حک و اصلاح یا تغییر رژیم اسلامی کاملا کنار گذاشته شود. در چنین شرایطی، وقتی که برخی نهادهای بین المللی بر مبنای منافع و مصالح خود فشارهایی را بر جمهوری اسلامی اعمال می کنند (مثلا قطعنامه اخیر نهاد حقوق بشر سازمان ملل علیه عملکرد رژیم ایران)، طبقه حاکمه نیز خود را ناچار به ضدحمله می بیند تا به اصطلاح نشان دهد "بیدی نیست که به این بادها بلرزد". با توجه به اینکه در فشار سیاسی اخیر سازمان ملل، مشخصا سرکوب فعالان و تشکل های کارگری در ایران طی سال گذشته محکوم شده است، می توانیم بگوییم که دستگیری های جدید با نیم نگاهی به این فشار نیز صورت گرفته است و حالت دهن کجی به آن قطعنامه را هم دارد.
    باید تاکید کنیم که اشاره ما به وجود مجموعه ای از تضادها و تاثیرات هر یک بر سیاست ها و تدابیر هیئت حاکمه، به هیچ وجه به معنی مرتبط دانستن این گرایش و یا آن عنصر فعال کارگری و اجتماعی به دعواها و کشمکش های جناحی یا بین المللی نظام حاکم نیست. هدف ما روشن کردن پیچیدگی های صحنه و تداخل و تاثیر گذاری متقابل تضادهای گوناگونی است که ماهیت های متفاوت دارند. آنچه در این صحنه پیچیده می باید راهنمای عمل فعالان و مبارزان راستین راه رهایی طبقه کارگر و توده های مردم باشد، وضوح و پیگیری و پایداری در مورد اهداف انقلابی و منافع اساسی طبقاتی، و ترسیم مداوم خط مرزهای روشن با اهداف و راهبردها و راهکارهای دشمنان طبقاتی (از هر جناح، داخلی یا خارجی) است.

ما خواهان آزادی فوری و بدون قید و شرط محسن حکیمی و ابراهیم مددی هستیم!
همه زندانیان سیاسی و عقیدتی باید فورا آزاد شوند!
فردا از آن طبقه کارگر است!