از : حمید محوی
عنوان : Patrouille du journal de l"Art et du Combat
اگر چه شعر در قالب نظم قدیم نوشته شده، ولی ریتم کنترل شده ای دارد و خواننده ای که من باشم دنبال بقیه اش می گردد.
خب این گونه مسائل نظیر ریتم و آهنگ... تأثیرا ت حسی دارند. ولی من بیشتر به اندیشه ای که در کار نهفته فکر می کنم و باز هم فکر می کنم که اگر فکر و احساس شاعر درست نباشند، خواننده نیز طبیعتا آن را رها خواهد کرد.
ولی در این جا می خواهم درباره موضوع خاصی در رابطه با محتوای این کار یکی دو کلمه بنویسم. نکته ای که برای من جالب بود به قول و قرار های بعدی شاعر مربوط می شود.
«بهر رندان قصه ای دیوانه وش خواهم نوشت »
بیشتر از همه قول و قرار های شاعر را بازنمایی می کند. چون که «خواهم نوشت» های اوّل هنوز فرصت گفتن دارند، ولی پایان شعر نیز با «خواهم نوشت» تمام می شود.
این یکی از مسائل عمده نزد نویسندگان و شاعران است که می نویسند و باز می نویسند، گویی حرفی برای گفتن دارند، پس می گویند، ولی بعد می بینند که نه، همه چیز را نگفته اند پس یک شعر دیگر یک رمان دیگر، گاهی شعر ها و رمان ها چندین بار نوشته می شوند...
این جا شاعر از همان اوّل به این امر آگاهی دارد، یعنی روی آن تأکید می ورزد (من در حال نوشتن هستم ولی بعدا خواهم نوشت - یعنی فقدان ارضاء تمام عیار - یعنی مصمم در حرکتی فقدانی) من فکر می کنم همین موضوع به کار او خصوصیتی دراماتیک می بخشد. در عین حال تمام این «خواهم نوشت» ها با ضرب آهنگ هایشان در هاله ای از رمز و راز و ناگفته ها - مثل قصه های ناگفته - در ذهن تداعی می شود.
۶۵٨۲ - تاریخ انتشار : ۵ بهمن ۱٣٨۷
|