پول به بانکها ، گلوله به مردم
والیا کایماکی
- مترجم: سهند شایان
•
اینهمه اما تنها مسئله ی یونان نیست. جنبش به همه جا صادر شده و یا بطور ساده به درد مشترک بدل شده است. به یک دلیل مشخص: یک نسل کامل برای نخستین بار بعد از جنگ جهانی دوم، هیچ امیدی به داشتن زندگی بهتر نسبت به والدین ِ شان ندارند. و این تنها منحصر به یونان نیست
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
دوشنبه
۱۶ دی ۱٣٨۷ -
۵ ژانويه ۲۰۰۹
دلیل اعتراض جوانان در خیابانها چیست؟ نخستین بار بعد از جنگ جهانی دوم، جوانان امیدی به داشتن زندگی بهتری نسبت به والدین ِ شان ندارند. در عین حال اعتمادشان را به سیاستمداران، همه ی ِ نهادهای دولتی و خصوصا" پلیس از دست داده اند.
لئونیداس کیرکوس، سیاستمدار برجسته یونان، اینک در دهه ی ِ هشتاد عمر خود نمونه ای برجسته از چهره ی ِ چپ یونان است. او این کلمات را که دوست داشت به گوش جوانان قیام کننده در خیابانها برساند به من گفت: "به میدان مبارزه اجتماعی خوش آمدید. رفقای من! اینک باید از خود و مبارزه تان حفاظت کنید."
بدنبال قتل نوجوان پانزده ساله ای بنام الکسیس گریگوروپولوس بدست پلیس ویژه در روز ۶ دسامبر، دانش آموزان و دانشجویان مدارس و دانشگاه ها با سازماندهی از طریق ایمیل و SMS خشم خود را بطور ناگهانی بیرون ریختند و سراسر یونان را به صحنه مبارزه و قیام اعتراضی تبدیل کردند: آتن، سالونیکی، پاتراس، لاریسا، هراکلیون و چانیا در کرت، ایونینا، وولوس، کوزانی ، کوموتینی.
قیام ریشه های متعددی دارد که آشکارترین اش ددمنشی پلیس است. الکسیس نخستین قربانی پلیس یونان نبود بلکه کم سن و سالترین قربانی بود. اما ریشه های قیام ضمنا" در بحران اقتصادی – بحران اقتصاد ملی یونان پیش تر از رسیدن امواج بحران جهانی آغاز شده بود- قرار دارد. مهمتر از همه ی ِ اینها یونان در حال تجربه ی ِ بحران عمیق سیاسی هم در زمینه ی ِ اخلاقی و هم سیستماتیک است. بحرانی که در دورویی و ریاکاری سیاستمداران و احزاب سیاسی نهفته است و همه ی ِ اعتماد و اطمینان به نهادهای دولتی را در هم شکسته است.
مرگ الکسیس یک واقعه ی ِ استثنایی یا لکه ننگی بدون سابقه در دفتر اعمال پلیس یونان نیست. لیست قربانیان شکنجه و کشتار پلیس سابقه ای طولانی دارد. در سال ۱۹٨۵ نوجوان ۱۵ساله ی ِ دیگری بنام میشل کالتزاس به دست افسر پلیس یونان به قتل رسید که دستگاه قضایی فاسد یونان آن جنایت را لاپوشانی کرد. واقعیت این است که پلیس یونان جنایتکارتر از سایر کشورهای اروپا نیست اما زخمی که از دوران حاکمیت دیکتاتورها، جونتای نظامی سالهای ۱۹۶۷-۱۹۷۴ برجای مانده هنوز التیام نیافته و خون فشانی می کند و خاطره ی ِ آن هفت سال ِ سیاه چون شبحی بر روح و جان انسانها سنگینی می کند. این جامعه نه فراموش می کند و نه می بخشد.
نسل ۷۰۰ یورویی
جبهه متحد اعتراضی از سوی نسل جوان بسیار کم سن و سال هدایت می شود. این کار دلیل دارد: زندگی روزانه ی ِ اکثر نوجوانان و جوانان یونانی با تلاش دیوانه وار جهت آمادگی برای ورود به دانشگاه عجین شده است. ورود به دانشگاه مشکل است و کودکان و نوجوانان از سنین ۱۲ سالگی همه ی ِ تلاش و کوششان را برای آماده سازی ورود به دانشگاه متمرکز می کنند. اما اگر این خوشبختی نصیب شان بشود و بتوانند وارد دانشگاه شوند آخرالامر شغلی بدست می آورند که نهایتا" ماهیانه ۷۰۰ یورو معادل ۱۰۰۰ دلار آمریکا نصیب شان می کند.
همه ی ِ یونانی ها با "نسل ۷۰۰ یورویی" آشنایی دارند. گویی نهاد جدیدی شکل گرفته است: "نسل ۷۰۰ یورویی" یا G۷۰۰! معترضین می خواهند صدای این نسل باشند و پیام خود را گوش آنها برسانند. البته آنهایی که به اندازه کافی شانس آورده و حقوق ۷۰۰ یورویی نصیب ِ شان می شود یا به مقاطعه کاری مشغولند یا در استخدام پاره وقت چند شرکت هستند. حتا استخدام های کوتاه مدت استثنائی هستند. زیرا باعث می شوند شما مستحق دریافت بخشی از تامین اجتماعی شوید. اضافه کار دریافت کنید و از تعطیلی بهره مند شوید. در حالیکه قراردهای موقت که اینک حتا در خدمات عمومی هم رایج شده اند شما را از کلیه حقوق اجتماعی استخدامی محروم می کند.
استراتوس فاناراس، تحلیلگر سیاسی و مدیر موسسه نظرسنجی مترون آنالایزیز، اوضاع یونان را اینچنین شرح می دهد: "مطالعاتی که اخیرا" انجام داده ایم نشان می دهد که کلیه ی ِ شاخص های اقتصادی به همراه آمال و آرزوهای مردم نسبت به آینده به پایین ترین حد خود رسیده اند. مردم احساس سرگشتگی و بی پناهی می کنند و امیدی به بهبودی اوضاع ندارند. این احساس در میان مردان و زنان و همه ی ِ طبقات اجتماعی و سطح تحصیلات مشترک است. در ضمن مطالعات انجام شده از سوی بنیاد تحقیقات اقتصادی و صنعتی که از سال ۱۹٨۱بصورت ماهانه منتشر می شود، نشان می دهد شاخص های اقتصادی هرگز تا این اندازه پایین نبوده اند.
از نظر جوانان سیستم سیاسی و احزابی که آن را نمایندگی می کنند فاقد مشروعیت هستند. از دهه ی ِ ۱۹۵۰سه خانواده ی ِ سیاسی بر صحنه ی ِ سیاست یونان حکومت کرده اند. دو حزب عمده دمکراسی نوین (راستگرا) و سوسیالیستها (Pasok) بیش از سی سال قدرت را در قبضه ی ِ خود داشته اند.
حزب کمونیست یونان (KEE)، استالینیست، در موقعیتی نیست که قادر به ارائه ی ِ راه حل باشد. ائتلاف چپ رادیکال (Syriza) حداقل می داند چگونه با جوانان ارتباط برقرار کند. افزایش محبوبیت آن در صندوق های رای گیری اعجاب انگیز است : بعد از کسب ۰۴/۵ درصد آرا در انتخابات سراسری سپتامبر۲۰۰۷، شش ماه بعد حدود ۱٣% از آرای مردم را از آن خود کرد. انتخاب الکسیس سیپراس سی وسه ساله به عنوان رهبر یکی از بزرگترین جناحهای آن، ائتلاف جنبش چپ و اکولوژی (Synapismos) در این افزایش آرا نقش عمده ای داشته است. مواضع اورژینالی که در حوادث اخیر اتخاذ کرده است به افزایش محبوبیت اش در میان جوانان و نوجوانان تاثیر بسزایی کرده است. سپیراس با انتخاب خانم مهاجر جوانی از سیرالئون به عنوان همراه در مراسم یادبود احیای دمکراسی که همه ساله در حضور رئیس جمهوری انجام می شود اقدامی انقلابی انجام داد. Syriza علیرغم همه ی ِ افت و خیزهای رای ٨% رای را از آن خود کرده است که بسیار پیشتازتر از حزب کمونیست یونان است که نمی داند با ریزش مداوم نیروهایش به نفع رادیکالها چگونه کنار بیاید.
نیاز به قربانی
اگر دولت، Syriza را متهم به دست داشتن در اغتشاشات نماید، آنگاه احتمال دارد KKE در مبارزه برای تفوق در جنبش چپ، با دولت حزب دمکراسی نوین و جبهه ی ِ ماوراءراست ِ ارتدوکس خلقی (Laos) متحد شود. دمکراسی نوین برای انحراف افکار عمومی از علل واقعی شورش و قیام نیاز به قربانی دارد. در این میان Pasok دهان خود را بسته نگهداشته است چون با توجه به شرایط پیش آمده بازگشت اش به قدرت پیش از حد انتظارش بوقوع خواهد پیوست.
دولت کوستاس کارامانلیس در برابر همه ی ِ اینها مسئولیت زیادی دارد. او که در سال ۲۰۰۴ با وعده ی ِ شفافیت و صداقت به قدرت رسیده بیش از پیشینیانش در بند و بست ها و افتضاحات اقتصادی و سیاسی دست داشته است: رشوه خواری، فساد، فامیل سالاری و... در آخرین مورد از این افتضاحات زمینهای دولتی را به قیمت غیرواقعی به روحانیون معبد واتوپدی کوه آتوس واگذار کرده که هنوز عوامل مسئول در این زمینخواری به دادگاه معرفی نشده اند.
جوانان حق دارند معتقد باشند در این کشور فاسد، کسی مجازات نمی شود. و این اعتقاد بر آتش خشم و اعتراض آنها دامن می زند. معترضین بسیار پیگیر و رادیکال که اغلب از آنارشیستها و اتونومیستها هستند، با صورتهای بسته و نقابدار در میدان اصلی منطقه اخارشیای آتن ، جایی که آلکسیس به قتل رسید، گرد هم می آیند. پلیس بشدت در برابر گرد همآیی آنارشیستهای اخارشیا حساس و انتقامجوست چون این منطقه در مجاورت پلی تکنیک آتن قرار دارد. پلی تکنیک جایی است که در طی حاکمیت جونتا در سال ۱۹۷٣ مبارزه ای جانانه بر علیه آن انجام داده است. جنگ خیابانی بین رادیکالها و پلیس در اخارشیا سابقه ای طولانی دارد.
هیچ درسی آموخته نشده
پوششی تلویزیونی قیام نوجوانان و جوانان در سراسر جهان عمدتا" بر تصاویر آتش سوزی های ساختمانها و ماشین ها تمرکز داشتند. اما تفاوت اساسی بین این اعتراضات و تظاهرات های قبلی وجود داشت. اینبار خشم تظاهرکنندگان بسیار فراتر از موارد قبلی بود. ضمنا" تظاهرات به آتن منحصر نمی شد بلکه در سراسر یونان و جزایر یونانی جریان داشته و تداومِ تظاهرات نشانگر شرکت هر چه گسترده تر جوانان در اعتراضات بود. جوانانی که قبل از این اعتراضات پیوندی با آنارشیستها نداشتند. در باریکادهایی که در سراسر کشور برپا شده بود می توانستید نوجوانان ۱٣ یا ۱۴ ساله را به وفور ببینید.
دولت البته با توان تسلیحاتی کامل به میدان آمده بود تا "تهدید دمکراسی" را به نمایش بگذارد. تظاهرکنندگان با صدای رسا می پرسیدند "کدام دمکراسی؟". این درست است که بچه های مدارس و دانشجویان دانشگاه ها مقر پلیس و بانک ها را با پرتاب سنگ و اشیای دیگر مورد حمله قرار می دادند، اما همین چند روز پیش دولت که در برابر فقر روزافزون هزاران هزار یونانی بی تفاوت بود، هدیه ی ِ ۲٨ بیلیون یورویی معادل ٣۹ بیلیون دلار آمریکا به بانکها اهدا کرد. این بانکها با استفاده از آزانس های خصوصی جمع آوری اوراق قرضه، کسانی را که بدهی هرچند مختصر به بانکها داشته باشند را به خاک سیاه می نشانند و اموال شان را مصادره می کنند.
اما خشم نوجوانان نشانگر سیاسی شدن آنها – حداقل در مفهوم سنتی - نمی تواند باشد. البته این امر چندان هم تعجب آور نیست چون احزاب چپ – به استثتای رادیکالها - چنان نسبت به مطالبات عمده جنبش و کودکان و نوجوانان بی اعتنا هستند و چنان در پلمیک بی پایان و بی فایده درگیرند که اگر دنیا را آب ببرد آنها را خواب می برد. فاناراس می گوید: "آشکارا می گویم احزاب و سیاستمداران هیچ درسی از وقایع نگرفته اند و پیام قیام را درک نکرده اند.آنها منتظرند تا جوان ها از تب و تاب بیفتند و آنگاه که سرشان به سنگ خورد گروهی از آنها سرخورده و منزوی شوند و تعدادی هم به گروه های تروریست بپیوندند تا پیشگوئی های داهیانه ی ِ اینها به حقیقت بپیوندد و بعد از این کسی بدون اجازه ی ِ اینها آب هم نخورد." الکساندر یوتیس ژورنالیست سابق و "آنارکوسندیکالیستی" که در فرانسه، یونان و اسپانیا فعال بوده در این خصوص چنین می گوید: "مشابه این اتفاق قبلا" هم بعد از قتل میشل کالتزاس روی داده است. آنها در واقع به اعضای سازمان تروریستی۱۷ نوامبر (یونان) افزودند."
دو موضوعی که در تبلیغات دولتی خصوصا" تلویزیون برجسته بود و مطبوعات هم به آن دامن میزدند عبارت بودند از: نقش مهاجرین در اعتراضات. تبلیغ می شد که همه ی ِ مغازه هایی که طعمه ی ِ حریق شدند و مورد غارت قرار گرفتند بدست مهاجرین بوده است چون بنا به گفته ی ِ آنها "در آسیا رسم بر این است که مردم بعد از تظاهرات وارد مغازه ها شده و آنها را غارت کرده و به آتش می کشند." اما واقعیت این است که اکثر تظاهرات خشونت آمیز بدست خود یونانیان و بر علیه سیستم سیاسی فاسد اتفاق افتاده است. مردم بی توجه به جنایت پلیس داشتند از همدیگر انتقام می گرفتند.
با وجود این شکی نیست که غارت ها کار توده گرسنه بود. اغلب کار خود یونانی ها بود. یکی از دانش آموزان گفت: "این پدیده ی ی جدیدی است. در اعتراضات گذشته دانشجویان و اتحادیه های کارگری در صف اول بودند و بعد احزاب سیاسی با Syriza در صفوف عقب تر. و پشت سر آنها آنارشیستها. و هرگاه اوضاع به هم می ریخت آنها وارد صفوف Syriza می شدند... و همه کتک می خوردند. اما حالا، پشت سر آنارشیستها بلوک جدیدی شکل گرفته – گرسنگان!!! ممکن است آنها مهاجرین باشند، معتادین باشند و یا آوارگان دربدر، اما این را خوب می دانند که بالاخره چیزی از این اعتراضات نصیب شان می شود تا شکم خود را سیر کنند."
جهان وارونه شده است
دومین اختراع دولت و مطبوعات این است که "شهروندان عصبانی" قانون را زیرپا گذاشته و بدنبال معترضین افتاده اند. برعکس: آنها بدنبال پلیس ضد شورش بودند. مغازه داران خرده پا بر سرشان داد میزدند تا گورشان را گم کنند. رهگذران بسوی شان هجوم می بردند و دانشجویان و دانش آموزان دستگیر شده را آزاد می کردند. پدر و مادرها و پدربزرگ و مادربزرگ ها با درک این نکته که قادر به ممانعت از رفتن فرزندان و نوه های شان به خیابان ها نیستند دنبال شان راه می افتادند و به خیابان ها می رفتند بلکه آنجا مواظب ِ شان باشند. جهان وارونه شده است.
دیمیتریس سیودراس ژورنالیست و مفسر سیاسی در پاسخ این سوال که آیا امکان گسترش و تداوم جنبش وجود دارد؟ می گوید: "دلایل زیادی برای تداوم جنبش وجود دارد. چون بحران جهانی بزودی به اینجا می رسد و بسیاری از جوانان به حاشیه رانده خواهند شد و نظام آموزشی به این زودی ها اصلاح پذیر نیست و هیچ اثری از پایان فساد سیاسی به چشم نمی خورد."
اینهمه اما تنها مسئله ی یونان نیست. جنبش به همه جا صادر شده و یا بطور ساده به درد مشترک بدل شده است. به یک دلیل مشخص: یک نسل کامل برای نخستین بار بعد از جنگ جهانی دوم، هیچ امیدی به داشتن زندگی بهتر نسبت به والدین ِ شان ندارند. و این تنها منحصر به یونان نیست.
منبع: لوموند دیپلماتیک
دوم ژانویه ۲۰۰۹
|