نامه ی روشنفکران ایرانی به دبیر کل سازمان ملل متحد - اخبار روز

نظرات دیگران
  
    از : بینوا دارنده

عنوان : ملاقات شیرین عبادی با کهروبی عزیز!!
کدخبر: ۷۱۹۱۰تاریخ: ۲۲ دی ۱۳۸۷ - ۱۸:۵۳ نسخه چاپی


سایت دولتی فردا

ارسال به دوستانجلسه کروبی و شیرین عبادی
کروبی در این دیدار درباره تهدیدهای صورت گرفته علیه عبادی و نیز پلمپ دفتر کانون مدافعان حقوق بشر قول پیگیری هایی را به شیرین عبادی داده است.
عصرایران- یک نماینده مجلس ششم از دیدار شیرین عبادی از فعالان حقوق بشر و برنده جایزه صلح نوبل با مهدی کروبی ،دبیر کل حزب اعتماد ملی خبر داد.

محمد محمدرضایی اظهار داشت: کروبی در حالی شیرین عبادی را به حضور پذیرفت که برخی جریان ها به شدت با انجام این دیدار مخالفت کرده بودند و کروبی با وجود این فشارها اعلام کرده بود که با عبادی دیدار می کند.

نماینده بیجار در مجلس ششم ادامه داد: کروبی در این دیدار درباره تهدیدهای صورت گرفته علیه عبادی و نیز پلمپ دفتر کانون مدافعان حقوق بشر قول پیگیری هایی را به شیرین عبادی داده است.

وی در ادامه گفت: در رابطه با این دیدار نامه ای به کروبی نوشته ام و ضمن تقدیر و تشکر از انجام این دیدار که نشان دهنده ظرفیت نظام در رابطه با مواجهه با افراد است اعلام کرده ام که برخی با پلمپ دفتر کانون مدافعان حقوق بشر به دنبال ایجاد چالش جدید بودند اما کروبی با درایت و دلسوزی در این رابطه اقدام کرد و اقدام او بسیار مسرت بخش بود.
۶۰۱٨ - تاریخ انتشار : ۲۲ دی ۱٣٨۷       

    از : حمید محوی

عنوان : پاسخ به مریم آرامیان برای پیام ۲۰ دی
ببینید موضوعی که من در نخستین پیام ها درباره ی «خوانش» مطرح کردم، در این جا بیش از پیش مطرح می گردد. این که ما چگونه یک نوشته یا تصویر را می خوانیم، از اهمیت خاصی برخوردار است.

تمام این جارو جنجال یک سوء تفاهم بیشتر نیست. حالا خوب دقت کنید، بروید و روس تصاویری که بما در آن آدرس نشان داده اید. مشاهده می کنید که این تظاهرات کاملا سازمان یافته است، از پلاکاردهایشان معلوم است. یعنی اوباشی نیستند که همینطوری راه افتاده باشند که به خانم شیرین عبادی حمله کنند. روی پلاکاردها چه می بینید؟ تصاویر غزه و کودکان و غرقه به خون.

چنین تظاهراتی با چنین پلاکاردهایی دقیقا نشان می دهد که، مفهوم واقعه دقیقا بر خلاف تمام حرفهایی ست که تا این جا مطرخ کردند و نشان می دهد که آن گرده روشنفکر واقعا تا چه اندازه روشنفکر بوده اند و در عین حال تحلیل خای من در خصوص آنها تا چه اندازه به حقیقت نزدیک بوده است.

در واقع اعتراض به خانم شیرین عبادی، اعتراضی ست که بیشتر نفی اثباتی ست تا اعتراض. بستن دفتر حقوق بشر، نفی اثباتی ست. یعنی بستن دفتر حقوق بشر، در واقع فریاد اعتراضی ست که می گوید بازش کنید. این هایی که آمده اند جلوی دفتر شیرین عبادی آمده اند و از احوال حقوق بشر می پرسند.

می گوید خانم شیرین عبادی پنجره ات را باز کن و این تصاویر را ببین. و نه این که شیرین عبادی مسئول چنین جنایاتی باشد، و یا چنین اعمالی تأیید کرده باشد. بلکه همان طور که پیش از این گفتم ... سینما سینما سینما یی در حال نمایش است. شیرین عبادی در واقع ساحت نمادینی در عرصه ی بین المللی ست که در این جا به پای تعدادی تصویر از کودکان در خون نشسته فراخوانده شده است.

ولی اپوزیسیون به دلیل همکاری اش با نظام سرمایه داری جهانی تمام واقعه را وارونه جلوه داده است. گویی که به کانون شیرین عبادی حمله شده است. و آنها هم ندا می دهند که دولت ایران باید مسئولیت جان شیرین عبادی را به عهده بگیرد. یعنی یک کارناوال مسخره ی تمام عیار.

البته من این مطالب را خیلی سریع نوشتم و شاید باید در فرصت دیگری و با دقت بیشتری به تحلیل چنین واقعه ای بپردازیم.
۶۰۰۰ - تاریخ انتشار : ۲۲ دی ۱٣٨۷       

    از : حمید محوی

عنوان : به محبوبه طرفدار جنبش ویلهلم رایش
ببینید محبوبه ی ضد آخوند شما نظریات من را اشتباه درک کردید. من به هیچ عنوان ضد سکس نیستم، بر عکس اگر دقت کنید به شما پیشنهاد کردم که به درس پنجم زیگموند فروید مراجعه کنید، در آن جا او توضیح می دهد که به چه دلایلی افراد به دلیل فقدان توانایی در ارضای میل جنسی و موانع بیرونی، به بیماری مبتلا می شوند. بنابراین من ضد سکس نیستم، بلکه از شرایط مادی و معنوی و روانی روابط جنسی صحبت کردم.
البته شعار شما مبنی بر «سکس سکس تا پیروزی» سابقه ی تاریخی دارد، ویلهلم رایش یک از روانکاوانی ست کمابیش همین شعار شما را سر داده بود و تصور می کرد آزادی نوع بشر در گرو آزادی جنسی ست.
البته جزئیات نظرات او را می توانید، از جمله در «نقد مارکسیسم درباره نظریه روانکاوی» در بخش اول بخوانید (البته اگر این کتاب در ایران چاپ شود). در غیر این صورت من وبلاگی دیگری برای انتشار انترنتی آن ایجاد خواهم کرد.
در نتیجه من ضد سکس نیستم. ولی احتمالا شما به همین شکل که در خوانش مطالب من به برداشتی مغلطه آمیز رسیده اید، در مورد شعارتان نیز دچار اشتباه هستید.
سکس یک نیاز جسمی و روانی و اجتماعی ست و مثل هر نیاز و تمنّای دیگری باید برای آن پاسخ مناسب پیدا کرد. شما موافق جستجوی پاسخ مناسب نیستی؟
شمایی که طرفدار خانم شیرین عبادی هستی، بهتر می دانید که او طرفدار قانونمندی ست. قانونمندی از این جهت که نیازها در بهترین شکلی پاسخ خود را داشته باشند. البته قانومندی شامل محدودیت هایی نیز می شود، در غیر این صورت سکس هم مفهوم خودش را از دست می دهد. این وضعیتی که شما به آن اشاره می کنی به دلیل فقدان قانونمندی ست و به همین علت تنها به انحرافات میدان می دهد. مسئله ارضای رانش جنسی مسئله بسیار مهمی ست و به تعادل روانی افراد بستگی دارد. تصور نمی کنم که راه حل شما پاسخ مناسبی باشد. در این مورد باید بیشتر فکر کنید.
در ضمن شما نگران نور و صفحه اوّل نباشید، در این جا هم زیر نور هستید. البته از این جهت که شما در ایران هستید، احتمالا با تمام این جاسوس بازیهای رایج، دچار مشکل خواهید شد.
البته پیشنهاد شما بسیار مناسب است، و می تواند به شکل گفتگو بین من و شما و احتمالا دیگران - اینجا من یک خانم روانکاو می شناسم که ممکن است بتواند در این بحث شرکت داشته باشد.
و بعد همه اینها می تواند در صفحه اول منتشر شود. ولی مطمئن باشید که این جا نیز دست کمی از صفحه اوّل ندارد. و همین حالا به شما اطمینان می دهم که عده ی زیادی دارند گفت و گوی ما را پی گیری می کنند.
۵۹۹۹ - تاریخ انتشار : ۲۱ دی ۱٣٨۷       

    از : محبوبه ضدآخوند

عنوان : به حمید ضد سکس
حمید خان فلسفه نباف، ما در اینجا تا جان داریم سکس می کنیم! این هم یک جور مقاومت است. چرا می گویی که اینها را نبید گفت. اتفاقا باید داد زد باید فریاد زد. سکس کس تا پیروزی. من دختر یه آخوند می شناسم که او هم با من هم عقیده ست. امروز در ایران هم آخوندا دوست دختر دارن هم زنا و دختراشون دوست پسر. اگه آخوند دنبال مال نو تره، زنش دلش مال نوتر میخاد. حالا توی اروپا گشته برا من فلسفه می بافی. دوباره می گم سکس سکس تا پیروزی! اگه تو موافق سکس نیستی پس یالا جنگ جنگ تا پیروزی. همه ی مشکل ایران سکسه! حتا مشکل رهبریت ایران هم سکسه. به خامنه ای تو ایران میگن مخنث السلطنه، اگه این بیچاره قمیش دخترا و زنا رو می فهمید که اینقده جنگ طلب نبود. ایندفعه بیا با هم بریم تو صفحه اول. من از این لاماها خوشم نمی آد. دوست دارم تو نور باشم. دوست دارم همه منو ببینن. خدافز
۵۹۹۵ - تاریخ انتشار : ۲۱ دی ۱٣٨۷       

    از : حمید محوی

عنوان : به محبوبه ضد آخوند
ببینید مطالب جالبی نوشته اید، ولی تصور نمی کنم که چنین بحثی، با موضوع این تاپیک ارتباطی داشته باشد، مگر دورادور در نقطه ای مفصلی با حقوق بشر. ولی جای تأسف است که شما روابط انسانی خودتان را به این سادگی مفت و مجانی به «خیرات» می سپارید. من به این نکته رسیده ام که «سکس» ، وقتی خیلی خوب است و که برای همیشه باشد، و ارگاسم آن وقتی کیفیت عالی دارد که بازی کنان صحنه مسئولیت نقش های خودشان را کاملا به عهده بگیرند. و در ثانی این عمل زیبا و ضروری (که رانشی طبیعی ست و اگر پاسخ مناسبی پیدا نکند، اینطور که فروید می گوید موجب بیماری نزد افراد می شود - مراجعه شود به درس پنجم از پنج درس درباره روانکاوی.http://freud۲.blogfa.com/cat-۱.aspx ) به شرایط مناسبی نیازمند است. زوج وقتی زوج است که بتوانند با هم زندگی کنند و طرح مشترک داشته باشند. رابطه ی جنسی بر خلاف تصورات عمومی، یکی از اجتماعی ترین روابط انسان هاست، بر این اساس نیازمند بازشناسی اجتماعی نیز هست. وقتی چنین شرایطی فراهم نیست، و مضافا بر این که «به خیرات» سپرده می شود یعنی بعد سیاسی پیدا می کند، منحرف می شود و حالت تخلیه ی رانشی پیدا می کند.
البته من در حال حاضر با روانکاوها در حال به دلایلی و روی موضوعات کاملا مشخصی در حال مبارزه هستم ، و دو تا از نوع ایرانی آن هم اکنون زیر رگبارهای انتقادی من قرار دارند. یکی از این دو نفر میترا کدیور است، که بخشی از نقد من را درباره کتاب او تحت عنوان «مکتب لکان روانکاوی در قرن بیست و یکم» در بلاگفا خواهید یافت http://rawankavi.blogfa.com/. با این وجود پیشنهادمی کنم که این کتاب را بخوانید، خصوصا از صفحه ی ۵۹ تا۸۴ یعنی بخشی که با عنوان «رابطه جنسی وجود ندارد» شروع می شود. در هر صورت اهمیت روانکاوی، از جمله در این نکته است که امور و مسائل جنسی را به موضوعی قابل بررسی برای علم تبدیل کرد.
البته جای حرف و بحث در این زمینه خیلی هست ولی متأسفانه من هم مثل شما کارهایی دارم که باید به آنها رسیدگی کنم. البته موضوع «سکس» یکی از مسائل بنیادی ست. مطمئنا قوانین رایج در ایران پاسخ گوی نیازها نیست، خصوصا از این جهت که یک بعد غیر قابل انکار اقتصادی نیز دارد، زیرا ، به عنوان مثال، مرد بودن تنها به وجه بیولوژیک منحصر نمی باشد.
۵۹۹۰ - تاریخ انتشار : ۲۱ دی ۱٣٨۷       

    از : محبوبه ضدآخوند

عنوان : به حمید جون آشفته!
حمید جون من جوابت را خوندم. امیدوارم ناراحت نشده باشی. ولی خودمانیم: دوچیز اول اینکه آدم با هوش و حساسی هستی و دوم هم بیپروا بویم صاق هم هستی. برای همین صداقتت هم باید چوبها خورده باشی. ولی سومی را هم اضافه کنم که باید غیر قابل تحمل هم باشی. چون قدری تا اندازه ای کافکایی تشریف داری. با سی سالی که در فرانسه هستی شاید بشود ترا پنجاه شصت ساله حساب کرد. من اما بیست شش سال دارم هنوز هم به قول شما فرنسویها سالیباترم ولی خوشبختانه از هفده سالگی دوست پسر داشته ام و اوضاع سکسی مثل هشتاد درصد دختران ایرانی بسیار تا بسیار خوب است. من تا کنون چهار دوست پسر ثابت داشته ام و البته شکوفایی سکسیم در بیست سالگی بود. امروز سکس بین دختران و پسران ایرانی من فکر می کنم بیشتر از همه ی دنیاست. ما هر وقت عشق بازی میکنیم و خصوصا چون ممنوع است آنرا خیرلات سر «آقا» می کنیم. دختران و پسران هم سن و سال من این عشق بازی ممنوع یلا بهتر بگیم حرام را دوست دارند. من یک بار با یک حزب اللهی آشنا شدم که او می خواست با من باشد ولی بصورت صیقه ای من آنقدر به او خندیم که واو اخم کرده بود تا اینکه کم کم سگرمه هایش باز شد بهش گفتم بیا با هم باشیم بسلامتی سر امام زمون، دوباره عصبی شد و کلافه، دوباره آنقدر خندیدم تا او هم خندید...آخه خیلی خوشکل بود، بعدم دوسه ماهی با هم بودیم کلی باز شده بود. بعد ازش جدا شدم چون باباش تو بسیج بود و فهمیده بود به پسرش هی می گفت خب عروسی کیه؟ حالا پسره رو باید تو فقط شب نشینیهای زیر زمینی پیدا کرد. خوشبختانه پدر و مادر مکن خیلی بازن. اما بتو بر گردیم تو باید خیلی احساساتی باشی. من فکر می کنم تو برا نوشته ساخته شدی تو مثل حباب میمونی. شکستنی هستی. ولی یه شکستنی با حال. یه شکستنی ای که باید محافظت بشه تا گل بده. اگر بدت نیاد باید از غرب خیلی عقده داشته باشی. البته عقده خیلی خوبه ولی بشرطی که تو بتونی سر عقده تو کلا بزاری. تو انگاری نمی تونی با زندگی کنار بیای. تو همه چیزو تقصیر دیگران میدونی، غرب برات یه هیولاست. من فکر می کنم تو نا خودآگاه شفته، عاشق؛ بیقرار، دیوونه، خودباخته ی غربی! برا همینم هی بهش فحش میدی. به نظر من تو یه لحظه هم نمی تونی یه جای دیگه مثلا ایران زندگی کنی! ممکنه بری مسافرت اما رزندگی کنه نه! ابدا. خب دیگه باید برم با دوست پسرم قرار دارم تو شمال شهر یه بچه پولداره. ولی خب بهش نمی تونم اطمینان کنم، میترسم آینده نداشته باشه، تا اینجا تجربیاتم خیلی خوب بوده، پدر و مادرمم عوض فضولی و نق زدن همه چیز و فهمیدن، فهمیدن که دنیا عوض شده و من و ما دیگه نمی تونیم با قوانین احمقانه عهد بوق اسلامی زندگی کنیم. بعضی وقتا بخودم می گم چه خوب شد که اسلام اومد رو این همه کثافات اومدن رو و مردم مثل هر موجود زنده ای اینا را دارن تصفیه می کنن. تو می دونی که امروز تمامی ارزشهایی که اینا براش سی سال پول و وقت ونیرو مصرف کردن رفته تو چاه. خدافز از من نرنجیده باشی ولی یادت باشه غرب خیلی با حاله، غرب داره بجای بخش مهمی از کره زمین کار و فکر و تلاش میکنه. قبل از اینی برم بهت بگم تو خیلی بدبینی. یه خورده ام فکر می کنی عقل کلی من هیچوت نمی تونم با یه پسری مثل تو زندگی کنم. انگاری نوشته نشون میده که تو همش مواظبی یکی داره ترا تعقیبت میکنه، یکی بدتو می خاد. یواش داداش، بقول یه دوست من که هم دانشجو هه هم شوفر و مسافر کش. منو ببخش فرصت ندارم بخونم شاید غلط غلوط زیا داشته باشه. زنده باد دخترا و پسرای سرکش ایرونی. زنده با سکس! سکس آخوندا رو داره میکشه. الهی تو ایران آخوند مرگی بیاد. راستی تو هی اشتباه می کنی دشمن اصلی بشریت غرن بیستم اسلامه اینو یادت باشه. قربونت
۵۹۷۷ - تاریخ انتشار : ۲۱ دی ۱٣٨۷       

    از : حمید محوی

عنوان : نامه ی روشنفکران ایرانی به دبیر کل...یا ترفند ارتجاع جهانی
البته آن چه در عنوان مطرح کردم، بیشتر یک نظریه است که باید به آزموند واقعیت در آید. نمی دانم پیش از این این نکته را مطرح کردم یا نه و یا این که دیگران به این نکته توجه داشته اند یا نه، در هر صورت، موضوع مربوط است به اسامی نویسندگان که در این نامه مشاهده نمی شود. در حالی که از نقطه نظر فرهنگی یکی از مسائل اساسی به نظر می رسد که شاید تا کنون در خصوص ضرورت آن می بایستی بیش از این ها درباره ی ضرورت آن تأمل کنیم. و البته گفتیم که «نامه ی روشنفکران» کمی خود بزرگ بینانه و پر طمطراق به نظر می رسد. که یک عده بیایند و بگویند که ما یک عده روشنفکر ایرانی هستیم. خب...اگر دلشان می خواهد که اینطور باشد، برای این که می گویند و ما هم باور می کنیم. هیچ اهمیت خاصی ندارد.
ولی نکته‍ی حائز اهمیت، یعنی نکته ای که من را بیش از پیش به تردید می اندازد و در مورد نظریاتم در خصوص حقوق بشری های رسمی بیش از پیش به یقین می رسم، زمان وقوع چنین حادثه ای ست . و زمان صادر کردن چنین نامه ای ست.

خوب توجه کنید! زمان، زمانی ست که شهر غزه در خون کودکان در حال غرق شدن است. حال به این کاری نداریم که در طول دوسال گذشته چه گذشته و چند بار مردم غزه بمباران شده اند، همینقدر می دانیم که مردم غزه حدود دوسال است که در محاصره هستند. و یعنی زمانی که تمام محافل پیشگام بین المللی اسرائیل را به جنایت جنگی محکوم کرده اند. یک عده روشنفکر ایرانی به دبیر کل سازمان ملل متحد نامه می نویسند - به بالا مالاها - اطلاع می دهند که حزب الله ایرانی بسیج و سپاه به خانم شیرین عبادی حمله کرده اند ( تقریبا) ، رویشان نشده بگویند به خانه او لشکر کشی کردند و چند تا تانک ذوالفقار و جیپ سفیر فرستادند و چند تا آذرخش بر فراز خانه او به پرواز درآمده است، چون که سوخوی ۲۷ واقعا زیادی خواهد بود.

این واقعه یک کم مسخره نیست؟ یعنی وقتی همزمانی چند تا واقعه را با هم در نظر می گیریم، واقعا یک کمی اغراق آمیز به نظر نمی رسد؟ و آیا چنین واقعه ای چه برای اپوزیسیون و چه برای خود جمهوری اسلامی بهانه ای برای واپس زدن جنایاتی که در شرف وقوع است نمی باشد؟ حداقل یک حادثه که بتواند بخشی از توجهات را در این کارزار جذب خود کند؟
تنها سایت پیک نت بود که با اعلام «حمله‍ی هوایی اسرائیل به غزه و حمله زمینی جمهوری اسلامی به ته مانده ی حقوق بشر» سعی کرده بود دیالکیتکی بین این دو حادثه ایجاد کند.
در هر صورت اتفاقی که در عرصه ی رسانه ها به وقوع می پیوندد، محکوم شدن جمهوری اسلامی به نقض حقوق بشر است (البته ته مانده آن یعنی همانی که امپریالیسم جهانی یعنی امپریالیسم جمعی برای کشورهای حاشیه ای جایز می داند). در حالی که شیرین عبادی و نظریات و اعتبار او را در غزه دارند واقعا به خاک و خون می کشند و آن هم با خون کودکان و مردم عادی. حالا چند تا کارگزار حماس هم کشته شده البته به اتفاق تمام خانواده.
۵۹۷۵ - تاریخ انتشار : ۲۱ دی ۱٣٨۷       

    از : حمید محوی

عنوان : پاسخ به محبوبه ضد آخوند
ببینید خانم محبوبه ضد آخوند، اگر کمی با رعایت بیشتری می نوشتید من هم شاید تشویق می شدم که بهتر از این ها بنویسم. با این وجود نوشته های شما چندان هم نا امید کننده نیست. اولا این سایت به طوری که شما تصور می کنید، به هیچ عنوان در اختیار من نیست، من هم مثل شما یکی از خوانشگران فعال آن هستم. این سایت را دوست دارم چون که می توانم فورا در رابطه با مطالب منتشر شده، عکس العمل نشان دهم. و البته گاهی هم مطالبی را ترجمه می کنم و به همین نسبت هم مدیریت این سایت هم گاهی – البته باید بگویم غالبا – مطالب من را منتشر می کنند. ولی می توانم بگویم که من نسبتا آدم پر کاری هستم و علاوه بر این وبلاگ های خودم را نیز در بلاگفا ایجاد کرده ام. و امّا پیام های شما احتمالا به این دلیل حذف شده بوده که از کلمات خشونت آمیز استفاده کرده بودید، و در این جا هم باز از کلمات خشونت آمیز استفاده کرده اید، با این حال پیام شما را حذف نکرده اند، شاید اگر من از چنین متنی نزد آنها شکایت کنم، این پیام را نیز حذف کنند. ولی علی رغم ناسازاگویی هایتان من از نوشته ی شما شکایتی ندارم. و امیدوارم که آن را حذف نکنند، البته من خودم هم مثل شما به زمین و زمان ناسزا می گویم، ولی در اکثر مواقع به نهادها و تجمعات و خط مشی ها حمله می کنم و نه به افراد – مگر این که شاخص خط مشی مشخصی باشند که من با آنها مخالف هستم. و خصوصا ارادت عمیقی به سر دبیر کنفدراسیون حقوق بشر ایرانی دارم که سایت اخبار روز همیشه ابراز احساسات عمیق من را مجاز نمی داند. بگذریم.
البته تحلیل شما درباره ی غرب سرمایه داری که به آن تبریک گفته اید، برای من قابل فهم است و تا حدودی هم درست است. ولی تنها تا حدودی. زیرا آسایش و امنیتی که باز هم از تصورات شما و تخیلات شما در این رابطه بر خاسته است، چندان هم واقعیت ندارد. از این گذشته به صرف این که من به قول شما در موقعیت ممتازی به سر می برم، مانع از این نیست که علیه آن اقدام نکنم، و اعتراض نکنم و افشایشان نکنم وقتی می بینم که چنین امتیازی در عین حال به قیمت سرکوب و یا قتل عام انسان های دیگر تمام می شود. بله محبوبه ی گرامی، جلوی امثال من نان های کره داری پرتاب می کنند با مربای گیلاس، ولی با زندانهای مشروط تفاوت چندانی ندارد... می دانید برخی زندانها نامرئی هستند. بله من در فرانسه به دولت فرانسه حمله می کنم ولی همان حقوق سگی را بگی نگی قطع نمی کنند و قپان به پایم نبسته اند. ولی موقعیت چندان ساکت و آرام و امن و امانی هم نیست. ولی سخاوتمندی های سرمایه داری مانع از این نبوده است که روی افغانستان و یا در عراق بمب های اورانیوم رقیق شده پرتاب نکنند. و من هم بخاطر نه این حقوق و نه هیچ حقوق ممتاز دیگری در برابر چنین جنایاتی سکوت نمی کنم. ولی اپوزیسیون های ایرانی سکوت کردند، حقو ق بشری ها سکوت کردند و هنوز هم کر و لال هستند. و هیچ گاه فراموش نمی کنم که اگر من در اینجا می توانم علیه اعمال غیر انسانی دولت آن و نظام طبقاتی و نژاد پرست آن چند مقاله به فارسی بنویسم و برای مثال در اخبار روز منتشر کنم، به دلیل حضور مبارزات تمام بشریت برای آزادی در سرتا سر جهان است. و بخاطر فرهنگ پیشگامی ست که در این سایت عده ای از آن دفاع می کنند، تا جایی که حمید محوی هم می تواند حرفهایش و به قول شما چرندیاتش را بنویسد. شما می توانید به نظام جنایت کار سرمایه داری تبریک بگوئید...که فردی بخاطر چیزی معادل اجاره‍ی دو اتاق انفرادی در ماه، سلامت ستون فقراتش برای همیشه از دست داد و آنهم برای کاری که خود فرانسوی ها کمتر حاضر به قبول آن می شوند.
می دانید من سی سال در این کشور اروپایی زندگی کردم، مثل شما با جمهوری اسلامی طرف نبودم . ولی دیده ام که چگونه آدمها را تحقیر می کنند که به زانو درآیند. من جزء اپوزیسیون نبودم که با انطباق هویتی با گفتمان همان هایی که داشتند مدرن ترین سلاح ها را به صدام حسین می دادند، زندگی ساده و آرامی داشته باشم.

من این طور که شما و یا مادوموازل دیگر تلقی کرده اند، به خانم شیرین عبادی ابدا توهین نکرده ام، خیلی دور از این حرفها، تنها حرف من این بود که چنین جنجال هایی سینمایی ست. بازی سیاسی ست و احتمالا خود ایشان هم جزء همین بازی ست.
وبلاگ من را درباره‍ی کاربرد سلاح های اورانیوم رقیق شده را بخوانید و آن را با نامه ی روشنفکران ایرانی برای سازمان ملل متحد مقایسه کنید. مقاله ی جیمز پتراس را درباره ی تهدید اتمی و خطری که ایرانیان را تهدید می کند با چنین کارناوالی مقایسه کنید. و بعد درباره جبهه گیری من علیه طرفداران به اصطلاح حقوق بشر قضاوت کنید.

پرسیده بودید که من چه کاره هستم : من دانشجوی رشته‍ی هنرهای نمایشی تآتر در دانشگاه پاریس ۸ سن دونی بودم که پژوهشم درباره ی تآتر آموزشی برتولت برشت و هاینر مولر نمایشنامه نویس آلمانی بود که در سال ۱۹۹۵ از ادامه آن برای مرحله دکترا با خشونت دستگاه اداری دانشگاه مواجه شد، در واقع اخراج شدم. این همان سالی ست که در فستیوال کن به کیا رستمی جایزه اهداء کردند. سپس با یک سال سرگردانی و گذراندن یک امتحان وارد دانشکده فلسفه هنر در دانشگاه سوربن شدم ولی مشکلات سیاسی و خشونت پنهانی که در تعقیب من بود و نمید انم چی علاوه بر مشکلات مالی موجب شد که از دانشگاه صرفنظر کنم.
البته از نظر اداری من بیکار هستم. پرولتاریای بیکار. ولی علی رغم تمام مشکلات تا جایی که بتوانم در زمینه های مشخص ترجمه می کنم و طرحی هم برای تحلیل آثار مابین فرهنگی ایران دارم. این مطالب را می توانید در وبلاگ هایم جستجو کنید. اخیرا «نقد مارکسیسم درباره‍ی نظریه روانکاوی» را برای انتشارات اختران فرستادم که هنوز از آن خبری ندارم. مقالات کارل مارکس و فردریش انگلس درباره استعمار در آسیا از کارهای دیگر من بوده است که هنوز ناشری پیدا نکرده است. در حال حاضر «گرادیوا فانتزی پمپئی» را دارم آماده می کم. تعدادی متن از فروید ترجمه کرده ام و وبلاکی هم به متون روانکاوی اختصاص دارد، مضافا بر کارگاه نقد روانکاوی. موضوعی که تا حدودی با پیشنهاد شما نسبت هایی پیدا می کند. البته نگران من نباشید، من تقریبا غیر قابل علاج هستم و پانزده سال با روانکاوهای متعدد سرو کله زده ام. مجانی و حتی با پرداخت هزینه جلسات. امروز در عین حال با روانکاوی هم در افتاده ام. این مبارزه یک کمی پیچیده است...ولی بدون تردید را حل در مبارزه طبقاتی ست. در این زمینه باید کارهای من را دنبال کنید تا حرف همدیگر را بفهمیم. من از طبقه پرولتاریا هستم و البته فکر می کنم که شما در مورد من پیش فرض هایی مطرح کرده اید که تنها پیش فرض های شما هستند. در هر صورت من نمی توانم مانع فانتاسم های شما باشم. البته ما پوست از تن سرمایه داری جدا نمی کنیم، بلکه من بیشتر طرفدار خط مشی حزب کمونیست فرانسه هستم. البته گاهی گداری هم به نظریات هاینر مولر فکر می کنم که معتقد بود باید نظام سرمایه داری را به قتل رساند. در هر صورت راه حلی مشخصی وجود ندارد. این ها مسائلی هستند که به مبارزه طبقاتی توسط پرولتاریا و طرفدارانشان بستگی دارد. پرولتاریا پوست از سر هیچ کس نمی کند، بلکه می خواهد نوع جامعه را تغییر دهد. همه مشکل بر سر ارزش اضافی ست که کارگران تولید می کنند و سرمایه داران همان را به نفع خودشان انباشت می کنند. چنین موقعیتی شرایطی را فراهم می آورد که موجب تبعیض بین افراد می شود و سر انجام به تقسیم جامعه به طبقات می انجامد. ما می خواهیم به جامعه بدون طبقه دست پیدا کنیم. در هر صورت شما هیچ نگران پوستتان نباشید. نیاز به این کارها نیست. فقط استثمار انسان از انسان ممنوع است، و کسی هم نمی تواند حتی چنین جرمی مرتکب شود، چون که ما می خواهیم امکان آن را از بین ببریم.
مطمئنا این اپوزیسیون های ایرانی هستند که به دلیل بی اعتباریشان به نفع جمهوری اسلامی حرکت می کنند. امیدوارم که این توضیحات به اندازه کافی پاسخ گوی کنجکاوی های شما و احتمالا دوستان دیگر بوده باشد. البته من خیلی سریع نوشتم و خلاصه. مطمئنا در وبلاگ هایم به شکل مفصل تری می توانید با نظریات تحلیل های من آشنا شوید،
۵۹۷٣ - تاریخ انتشار : ۲۱ دی ۱٣٨۷       

    از : پیشگو پیشگو

عنوان : از طرف پیشگو
من پیشگو هستم . در سایت دیگری با نام پیشگو اظهار نظری چاپ شده است من پیشگویی هایم را فقط در سایت اخبار روز چاپ می کنم و هرگونه اظهار نظری با نام پبشگو در سایت های دیگر متعلق به من نیست .با سپاس
۵۹۴۹ - تاریخ انتشار : ۲۰ دی ۱٣٨۷       

    از : محبوبه ضد آخوند

عنوان : دردی از دل
به نظر می رسد که این سایت در اختیار جناب حمیدخان محوی ست زیرا هر چه پاسخ به این فرد است از سایت حذف می شود. ولی خوب مهم نیست. با اینحا من می خواهم به این غرب جنایت کار سرمایه داری و برژوازی تبریک بگویم که آدمی در حد این بابا را خوشه چین خرمن خود میدانند و برایش با اینهمه فحاشی و توهین به انها در کمال آسایش و آرامش و امنیت بسر برد. و البته اگر لیاقتی و تخصصی آموخته بود مثل بسیاری دیگر بیشتر از خوشه چین باشد. اما همین بابا اگر به آن جامعه ی بیماری که مد نظرش هست برسد پوست حتا همفکران خودش رزا هم خواهد کند چه برسد به پوست من و تو که با دماسج = چپ سنج او به اندازه ی کافی نه بیماریم و نه در خارج در محیط امن سرمایه داری و لیبرالیسم نشسته ایم. ما در ایران هر فرصتی پیدا کنیم مرگ بر روحانیت شنیع شیعه و مرک بر حکومت اسلامی و مرگ بر خامنه ای جلاد را فراموش نخواهیم کرد ولو به قیمت جانمان تمام شود. شیرین عبادی را هم با همه ی معایبش ارج می نهیم. مزخرفات حمید محوی و با چهار تا کلمه که از همان غربیهای به قول او نژادپرست و فلان بهمان یاد گرفته دقیقا در راستای تقویت حکومت آخوندان است. خوب است آدمهای متعادل ( ونمی گویم معتدل ) به آقای بیمار پاسخ دهند. من به این آقا هم پیشنهاد می کنم که برود در اروپا و یا آمریکگا و یا هر جایی هست خودش را به روانپزشکان و روانپریش شناسان نشان دهد آنها آدمهای خوبی هستند شاید مجانی او را معالجه کنند. و اما یک سئوال هم از آقای حمید محوی برفرماییاد شما چه کاره ای؟ یعنی صبح که از خواب بیدار می شوید به سرچه کاری می روید؟ شغلتان چیست؟ درآمدتان از کجاست؟ شما که همه ی جهان غرب را به استثمار و بهره کشی متهم و محکوم می کنید خودتان با کدام کد یمین و عرق جبین نان می خورید. البته می توانید بگویید به تو چه!
۵۹٣۶ - تاریخ انتشار : ۲۰ دی ۱٣٨۷       

    از : مریم آرامیان

عنوان : ل لبیک گویان علی خامنه ای در حال حمله به منزل خانم شیرین عبادی
حمله هایی ‎که‎ ‎علیه‎ خانم شیرین عبادی فعال حقوق بشر می شود سازمان یافته است و بدون دستور و اجازه مسئولان دولت امکان پذیر نیست.

عکس های آدمکشان و لبیک گویان علی خامنه ای در حال حمله به منزل خانم شیرین عبادی را ببنید.
اینجا http://www.fazlinejad.ir/NoteDetail.aspx?id=۶۱
۵۹٣۵ - تاریخ انتشار : ۲۰ دی ۱٣٨۷       

    از : مریم آرامیان

عنوان : قابل توجه بشر های مخالف حقوق بشر
اطلاعیه سایت رسمی پیام فضلی نژاد عضو ضد بشر مرکز پژوهش های موسسه پرونده سازی روزی نامه کیهان ارگان رسمی حکومت آدمکشان و چماقداران

کمپین پیام فضلی نژادِ بریده از بشر علیه خانم شیرین عبادی
اینجا : http://www.elaw.ir/campaign/
۵۹٣۴ - تاریخ انتشار : ۲۰ دی ۱٣٨۷       

    از : حمید محوی

عنوان : سلام به خورده بورژوای شهری
این خورده بورژواها یک طورهایی و در اشکال مختلف به نوعی ستون پنجم نظام سرمایه داری هستند. البته خورده بورژوازی در متن بورژوازی معامله گر واقعا پدیده ی تماشایی ست، بطوری که حتی شهر فرنگ هم به موقعیت آنها حسادت می ورزد.
در این نوشته‍ی خورده بورژوای شهری مشاهده می کنیم که او چگونه عامل انسانی را در خصوص قضاوت تاریخی و به طور کلی امر قضاوت نفی می کند. او می گوید، خوب توجه کنید : «البته گذشت زمان که خود بهترین قاضی است! آن روز قضاوت خود را خواهد کرد»
در این جمله تنها عامل زمانی را در حالت مطلق به عنوان فاعل - سوژه ی تاریخی - به کار برده است. به عبارت دیگر هیچ نقشی برای فرد آدمی در این قضاوت قائل نیست. همینطوری روی هوا و بدون هیچ زیر بنای فکری و فرهنگی و ابزار ...به همین علت هم هست که این ها در عین حال خیلی طرفدار معجزه و این حرف ها هستند. معجزه و در عین حال افراد استثنائی مثل فرد پادشاه.

و امّا در مورد «فتح غزه» و تارومار کردن «حزب الله» و غیره ، تصور می کنم که خورده بورژوازی شهری مثل همیشه یک کمی در فرافکنی های جرئی اش تندروی می کند.
با توجه به تصاویری که من اخیرا از جنگ در غزه دیدم، احساس می کنم، حس ششمی به من می گوید که شاید اسرائیل هیچ گاه به این اندازه در معرض اضمحلال قرار نگرفته بوده است. اگر چه از این بلایا بدتر را آمریکا در ویتنام مرتکب شد، و هنوز هم سر پا ایستاده است، این همه جنگ های ژنوسیدر به راه انداخت و هنوز هم نفس می کشد و ابر قدرت است.
یکی از شاگردان کنفسیوس از استاد پرسیده بود آیا کلمه ای هست که به توان با بیان آن امپراتوری را سرنگون کرد؟ کنفسیوس پاسخ گفته بود که امپراتوری با یک کلمه ساخته نشده است که بتوان آن را با یک کلمه سرنگون کرد.

نظام سرمایه داری و این ماشین عظیم جهنمی که اروپا و ایالات متحده برای تحقیر بشریت و دست آخر نابودی بشریت ایجاد کرده است، با یک جنگ و با یک قتل عام که غالبا کودکان خرد سال هستند از هم فرو نمی پاشد.

«سقوط غزه» نفسی تازه در جهان افراطیون اسلامی خواهد دمید. و نظام سرمایه داری هنوز ادامه دارد.
۵۹٣٣ - تاریخ انتشار : ۲۰ دی ۱٣٨۷       

    از : حمید محوی

عنوان : درباره‍ی پیشگویی پیشگو
البته امیدواریم که پیشگویی پیشگو در رابطه با جنگ در غزه واقعا تحقق پیدا کند و همین طور باشد که او پیشگویی کرده است. ولی دوستان توجه داشته باشند که ما نباید انتظار داشته باشیم که تمام پیشگویی های پیشگو صحیح از آب در بیاید. و اگر موردی از پیشگویی ها تحقق بپذیرفت، موجب شود که ما او را بی اعتبار بدانیم. نه این طور نیست. البته بهتراست که دیدگاه روانشناختی چنین مشاهدات غیبی را نیز از نظر دور نسازیم، چرا که خطر فرافکنی آرزومندی های باطنی و ناخودآگاه همواره در چنین مواردی وجود دارد. اگر فروید زنده بود و پیشگویی های پیشگو را درباره‍ی سرنوشت چنین جنگی می خواند، حتما می گفت که پیشگو در سیر قهقرایی بسر می برد و آرزومندی او باز گشت به کانون گرم خانواده و آغوش پدر و مادری مهربان است، که به این شکل فرافکنی شده است. ولی متأسفانه بر حسب بد حادثه خدایی که در آسمان به سر می برد و از آسمان پیغمبرانی نازل فرموده، فرمایشاتی دارد که نشان می دهد که زیاد اهل صلح و مدارا و دموکراسی و حقوق بشر نیست.

اگر به پیشگویی پیشگو باز گردیم، در مورد آن بارانی که قرار است سخاوتمندانه ببارد و خون های گناهکاران و بیگناهان و کودکان و درد و رنج های بیهوده را، در جا، بشوید و در چاه عمیق بریزد و...، باز هم اگر فروید این قطعه را می خواند حتما می گفت که این چاه عمیق، همان ناخودآگاه است که می بایستی حوادث ناگوار و غیر قابل تحمل در آن واپس زده شود.
۵۹٣۲ - تاریخ انتشار : ۲۰ دی ۱٣٨۷       

    از : خورده بورژای متوسط شهری !

عنوان : خاورمیانه دیگری ممکن است!
من پیشگویی که نه! حدس میزنم! بعد از فتح غزه! سرکوب حزب الله لبنان! و سرنگونی جمهوری اسلامی! شیرین جان عسل! برمیگرده سرکارخودش! تو همان شعبه ای که در زمان شاه فقید قاضی دادگاه بود! و در زمان جمهوری اسلامی آبدارچی! البته گذشت زمان که خود بهترین قاضی است! آن روز قضاوت خود را خواهد کرد قاضی یا آبدارچی
۵۹٣۱ - تاریخ انتشار : ۲۰ دی ۱٣٨۷       

    از : بیاتی

عنوان : خطاب به مسئولین محترم سایت
لازم دیدم به سهم خودم از مسئولین سایت برای فراهم آوردن امکان درج نظرات در این ستون تشکر کنم. من نه چپگرا هستم، نه روشنفکر و نه جوان انقلابی ،ولی بنظر من یکی از اقدامات مفید جهت پالایش فکری جامعه، هر چند در سطحی محدود ، همین درج نظرات مختلف در باره موضوعات روز است. علیرغم مشکلات اینکار به راهتان ادامه دهید.

با تقدیم احترام
۵۹٣۰ - تاریخ انتشار : ۲۰ دی ۱٣٨۷       

    از : هوشنگ رها

عنوان : متن پیشگو را خواندم
اقای حمید محوی شما به دقت متن پیشگو را نخواندید من بعد از خواندن نظریات پبشگو و نظر شما خیلی دقیق نظریات پیشگو را دوباره خواندم . پیشگوی گرامی نوشته اند:
می بینم بارانی می بارد و خون ها شسته می شود و به درون چاهی عمیق فرو می رود و نشانی از خونابه ها نمی ماند این بدین معناست که قرار داد صلح دائم بین اسرائیل و فلسطین بسته می شود .
پس کمی صبور باشید و بار دیگر متن نظریه پیشگو را بخوانید .
۵۹۱۷ - تاریخ انتشار : ۱۹ دی ۱٣٨۷       

    از : حمید محوی

عنوان : درود بر پیشگو
چه خوب شدی آمدی پیشگوی گرامی. ولی این دفعه احتمالا قمر در عقرب شده و آنتن هایت با این همه تشعشعات و امواج ماورای آذرخش و وردهای ملعون ناخوانده سوار بر آن، پیشگویی هایت را مخدوش ساخته است.
در مورد صلح بین ملت فلسطین و اسرائیل پیشگوئیت قابل تردید است. علت این پیشگویی اشتباه هم در این است که تو پیشگوی صلح طلبی هستی و از جادوی سفید بهره می بری. امّا جادوی سیاه ید طولایی دارد در «موردور» حوادثی در شرف تکوین است، و سرزمین میانی همچنان در آتش خواهد سوخت. پایان کار به این شکل نخواهد بود. نه به این زودیها.
۵۹۱۱ - تاریخ انتشار : ۱۹ دی ۱٣٨۷       

    از : فریدون د

عنوان : هشدار
چند بسیجی در این سایت با نعل وارونه زدن در فحاشی هستند تا سایت را مجبور کنند تا بخش نظرات را ببندد. من با تشکر از این سایت که در ایران دارد یا جایگاه خوب باز می کند خواهش می کنم که این کار را نکند. در مورد سایت دیگری نیز چنین کردند و آن سایت البته خود را فروخت و حالا دیگر قطره چکانی گاهی مطلبی از خوانندگان را منتشر می کند. متشکر خواننده ای از تهران مخوف
۵۹۰۴ - تاریخ انتشار : ۱۹ دی ۱٣٨۷       

    از : پیشگو پیشگو

عنوان : جنگ
من پیشگو هستم . غزه سقوط کرده است . اسرائیل برنده این جنگ خواهد بود . این اخرین جنگ اسرائیل با فلسطین خواهد بود . می بینم بارانی می بارد و خون ها شسته می شود و به درون چاهی عمیق فرو می رود و نشانی از خونابه ها نمی ماند این بدین معناست که قرار داد صلح دائم بین اسرائیل و فلسطین بسته می شود دو جشن بزرگ در انتظار ملت اسرائیل و فلسطین است که در هر دو سرزمین برگزار می شود جشن صلح و ازادی و شکر گزاریست .
در مورد خانم شیرین عبادی من هیچ حادثه ناگواری پیرامون زندگی شان نمی بینم هیچ خطری در ایران تهدیدشان نمی کند.وهم و تخیل ناشی از مرگ کمی ایشان را می رنجاند که جای نگرانی نیست .
۵۹۰۱ - تاریخ انتشار : ۱۹ دی ۱٣٨۷       

    از : حسن علیزاده

عنوان : روشنفکران از همه جا بی خبر
این به اصطلاح اپوزیسیون روشنفکر مثل اینکه تازه از خواب بیدار شده و اخبار ۱۰ روز گذشته را نمی داند.
آقایان، خانم ها دبیر کل سازمان ملل ۱۰ روز پیش از جمهوری اسلامی خواست از فشار اوردن و تهدید کردن جان ایشان جلوگیری کند. شما کجا هستید و بودید؟
حتما در آینده خواهید گفت بله این ما بودیم و نامه نوشتیم و دبیر کل سازمان ملل به در خواست ما فشار بر روی جمهوری اسلامی گذاشت
۵٨۹٨ - تاریخ انتشار : ۱۹ دی ۱٣٨۷       

    از : حمید محوی

عنوان : پاسخ به مریم آرامیان
ببینید مادوموازل مریم آرامیان من هرگز شما را پیشگو خطاب نکردم. و برای من روشن شد که شما مطالب را با دقت نمی خوانید و احتمالا پیشداوری هایی دارید که قضاوت شما را مخدوش می کند. این جا در این سایت یک نفر هست که واقعا پیشگویی می کند و به نام «پیشگو پیشگو» در بخش نظریات مطالب متعددی نوشته است. اگر بگردید حتما با نام او روبرو خواهید شد. منظور من این پیشگو بود و نه شما. امیدوارم که در این مورد هیچ ابهامی وجود نداشته باشد.
البته خوانش مخدوش شما مانع از این نشده است که پرسش هوشمندانه ای مطرح کنید. مطمئنا نگران حال خانم شیرین عبادی هستید.
و باز هم البته من عموما نه مخالف که دشمن طرفداران حقوق بشر هستم ولی بسته شدن بقالی آنها هم خشنود نیستم، چون که دوباره باز خواهد شد. و مشکلی را هم حل نمی کند، چه باز و چه بسته.
من پیش از این مطالب متعددی درباره و علیه - مودبانه می گویم - این حقوق بشری ها نوشته ام . و به مبارزاتم علیه آنها ادامه می دهم.
ببینید اینهایی که الان دارندمی گویند مواظب خانم شیرین عبادی باشید، بهتر است یک پیام هم برای نیویورک تایمز بفرستند که برای قطع نسل هفتاد میلیون ایرانی تبلیغ کرده است. مقاله‍ی جیمز پتراس را امشب فرستادم به اخبار روز، پیشنهاد می کنم آنرا بخوانید.
به وبلاگ های من درباره‍ی اورانیوم رقیق شده سر بزنید. متأسفانه بیش از این کاری علیه طرفداران حقوق بشر و اپوزیسیون ایرانی از دستم برنمی آمد. به این امید که روزی واقعا افرادی پیدا شوند و امکانات نهادینه فراهم شود تا ما به شکل روشن و بدون کلاهبرداری سیاسی و فرهنگی و اجتماعی و بی آن که گرفتار ستون پنجم امپریالسیم جهانی باشیم، بتوانیم به موضوع حقوق بشر بپردازیم. و اپوزیسیون معتبر و مستقلی داشته باشیم که بتواند تحت شرایط فعلی در چشم انداز جامعه بدون طبقه نقش آلترناتیو داشته باشد.
۵٨۹٣ - تاریخ انتشار : ۱۹ دی ۱٣٨۷       

    از : بینام

عنوان : ایرادهای بچه گانه به خانم عبادی
خانم عبادی ادعای انقلابی گری و نماینده انقلابیون برانداز رژیم بودن را نکرده اند. ایشان در چارچوب کج و کوله قوانین جمهوری اسلامی برای حقوق بشر فعالیت میکنند درحد توانایی یک انسان آنهم از نوع زن، در جمهوری زن ستیز جمهوری اسلامی.

کسانی که ایرادهای بنی اسراعیلی به ایشان میگیرند لحظه ای در آیینه نگاه کنند و از خود بپرسند:
تحت این شرایط اگر من جای ایشان بودم و قصد ترک وطنم را نداشم و میخواستم تا پایان عمر خاری در چشم آخوندها باشم چکار میتوانستم بکنم. قطعاً در وسط خیابان شعار مرگ برجمهوری اسلامی نمیتوانستم بدهم.
۵٨۹۰ - تاریخ انتشار : ۱۹ دی ۱٣٨۷       

    از : مریم آرامیان

عنوان : بجای اعتراض به حکومت اوباش حزب اللهی ایران به خانم شیرین عبادی اعتراض کرد
نه در جواب آقای حمید محوی که بی ادبانه و بی مناسبت به من لقب پیشگو داد.

وبسایت خبری بی بی سی... سخنرانی ویدیو یی که حسن قشقاوی سخنگوی دولت درنشست خبری هفتگی خود راجع به علت یورش و پلمب دفتر کانون مدافعان حقوق بشر، بالحن اوباش و با خنده و تمسخر گفت بقال ها هم برای کسب کار مجوز باید بگیرند.

اینجا ویدیو را ببینید

http://www.bbc.co.uk/persian/iran/۲۰۰۸/۱۲/۰۸۱۲۲۲_pm_ebadi_ghashghavi.shtml

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

رادیو فردا:

«لازم نیست مجامع بین‌المللی نگران شیرین عبادی باشند»
حسن قشقاوی سخنگوی وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی روز دوشنبه اعلام کرد «شیرین عبادی برنده‌ی جایزه‌ صلح نوبل صحیح و سالم است و لازم نیست مجامع بین‌المللی نگران وضعیت سلامت او باشند».

هفته‌ گذشته گروه‌های تندروی اسلامی و عده‌ای که خود را دانشجویان بسیجی می‌نامیدند تجمعی روبروی منزل و محل کار خانم عبادی برگزار کردند که در جریان آن تابلو وکالت او را پایین کشیده وبا متهم کردن او به حمایت از اسرائیل در بحران غزه، علیه وی شعار دادند.

متعاقب این تظاهرات ‌ بان کی مون، دبیر کل سازمان ملل متحد روز شنبه از دولت ایران خواسته بود که امنیت خانم عبادی را تأمین کند.

رادیو فردا اینجا http://www.radiofarda.com/Article/۲۰۰۹/۰۱/۰۵/f۱۰_ebadi_۱.html
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

توضیح: من مسلمون نیستم ، در سال های میانی جنگ ایران و عراق بدنیا اومدم خارج کشور زندگی می کنم ، عضو و هوادار هیچ سازمان و حزبی نیستم.
۵٨٨۹ - تاریخ انتشار : ۱۹ دی ۱٣٨۷       

    از : حمید محوی

عنوان : درباره‍ی سوالی که معدن طلا ست
در رابطه با پرسش بسیار جالب و اساسی مریم آرامیان، به مطالبی که نوشتم باید این نکته را اضافه کینم و یا این پرسش را مطرح سازیم که علاوه بر خوانش احتمالی که ما را به درک اشیاء و مشخصا درک ذات اشیاء (یعنی موضوع مورد بررسی) - از طریق زبان - هدایت می کند، (به عنوان مثال درک مفهوم یک اثر ادبی) تحت چه شرایطی این خوانش می تواند در خود شیء و در ما یعنی عالم واقع تأثیر بگذارد. و تحت چه شرایطی «خوانش» می تواند به رویدادی نوین و همه گیر تبدیل شود.
در جهان هنر می توانیم مشاهده کنیم که مضمونی خاصی برداشت های متعددی پیدا کرده و هر برداشتی به خلق اثر نوینی تبدیل شده است که هر یک به نحو خاصی، از دیدگاه تاریخی، موجب ارتقاء والاگرایانه‍ی مفاهیم شده اند.
این موضوع در عین حال قویا با موضوع نقد و جایگاه آن در جامعه گره می خورد...
اینها مطالبی بود که خیلی سریع نوشتم.

و امّا در مورد مطالب جدید دانشجوی تهرانی گرامی مجید صفاری، که البته می توانم حرف های او را بفهمم، پیش از هر مطلبی باید بگویم که من دکتر نیستم. در ثانی فکر می کنم شما مجید گرامی کمی با عصبانیت نوشته اید، و من خودم با این موضوع کاملا آشنایی دارم. البته باید در یک مورد حرف مجید را تأیید کنم، بله البته در فرانسه و آمریکا به همه اجازه‍ی ابراز و عرض اندام نمی دهند، به همه امکان زیست و بهره مندی از حقوق بشر را نمی دهند، و بسیاری قربانی نژاد پرستی و تبعیض ملّی و قومی و طبقاتی هستند. مبارزه برای دموکراسی واقعی و آزادی امروز وجهه ای جهانی پیدا کرده و من فکر می کنم که ما بیش از پیش به ابزارهای فکری و مبارزاتی نیازمند هستیم، و خصوصا ما ایرانی ها و به طور کلی جهان سومی ها، زیرا که نظام سرمایه داری از همان عصر کارل مارکس و فردریش انگلس ستون پنجمش را در عرصه ی مبارزات رهایی بخش آدمیان ایجاد کرد. و ما پیوسته طعمه ی توطئه و ترفند های طبقه ی حاکم هستیم. تلاش بر این است که نباشیم.
۵٨۷۶ - تاریخ انتشار : ۱٨ دی ۱٣٨۷       

    از : مجید صفاری دانشجویی از تهران

عنوان : ب حمید محوی و دیگران
من به این آقای دکتر حمید محوی پیشنهاد می کنم که بیایند با اینهمه درایت و تعادل جانشین احمدی نژاد شوند. امیدوارم این پیشنهاد مرا بدون شکسته نفسی بپذیرند. و خصوصا امیدوارم که این پیام من خاطر خطیر بعصی را نیازارد. چون ایشان گویا فرق بین مخالف و ضد را نمیداند و واقعا سزاوار چنین مقامی ست. مقام دیگر ایشان هم همان جاست که هستند. یعنی در کشوری که یا به هر حال آمریکاست یا اروپا که به ایشان اجازه ی ابراز اندام نمی دهند که بیایند و ضدیت خودشان را نمایان کنند و نه مخالفتشان را! چون اگر به ایران بیایند و بخواهند ضدبازی در آورند خب البته برای همانهایی که سنگشان را به سینه می زنند یعنی کارگران و زحمت کشان شدیدا بزحمتشان می اندازند. متاسفانه بعضی با یاد گرفتن چند اصطلاح از چپ و یا از راست از لیبرال یا از رادیکال و مثلا یاد گرفتن یک زبان خارجی فکر می کنند که نظریه و تئوری به مردم بدهکارند و چون در همان نقطه که یادگرفته اند و ذوق زده شده اند ماندگار نیز شده اند بنا براین عرض خود میبرند و زحمت دیگران می دارند. من بازهم تکرار می کنم که بسی به این خانم شیرین عبادی اعتراض دارم ولی خوشبختانه که حالا با نقصانهایش هم که شده در ایران زیر حکومت آدمخوار جمهوری اسلامی این زن هست و از دور دست بآتش ندارد. بزعم کسانی چون حمید محوی ارزش افراد به این است که یا بدست ساطور بدستان ولایت فقیه شقه شقه شده باشد و در گورستان لعنت آباد اسلام ناب بی کفن خفته باشد و یا در تبعید باشد. دوست عزیز ما در ایران زندگی می کنیم و دلمان با یک نسیم خوش می شود. حالا تو در آنجا که هستی به این یک ذره دلخوشی ما هم تمسخر می کنی. حاشا به انسانیت و سلامت نفس و روح تو، به قول نقال زورخانه شهر ری حاشا به کرمت. دمت گرم. ولی ما وسایل آمدنت را مهیا می کنیم، جان می کنیم در دانشگاه کتک می خوریم و آمدنت را گرامی خواهیم داشت. دست از استهزا بدار، در بیابان خشک و پر مردار و پر عزای خمینی و خامنه ای بگذار این سایبانها دل ما را خوش کند، اینقدر تو رفقایت دل ما را نسوزانید. ما در این زیر نفس میت گونه خامنه ای و زیر تذبذب خاتمی و زیر ساطور سپاه پاسداران بسیج داریم جان می دهیم و مقاومت می کنیم. ایقدر از خود راضی بودنتان در نهایت به تنهاییتان خواهد انجامید چنین نکنید...
ایکاش دوستان چپگرا نظرشان را در این باره بگویند.
۵٨۷۵ - تاریخ انتشار : ۱٨ دی ۱٣٨۷       

    از : حمید محوی

عنوان : سینما سینما سینما
پیش از هر مطلبی می خواستم اشتباهی را که در پیام پیشین روی داده بود، تصحیح کنم، نام آن دختر شانزده ساله عاطفه سحاله است.
نکته ی بعدی مربوط است که به پیام مریم آرامیان که از من پرسیده بود، به چه دلیلی فکر می کنم اتفاقی برای خانم شیرین عبادی نخواهد افتاد؟

بی آن که خواسته باشم به چنین پرسش بسیار اساسی فورا پاسخ بگویم، تنها می خواستم از این نویسنده بخاطر سوال بسیار جالب و بنیادی ( شاید بتوانیم بگوییم یکی از مباحث بنیادی خوانش در ادبیات و اساسا خوانش هر اثری و هر شیئی) که مطرح کرده است، تشکر کنم.

ولی چنین پرسشی همواره با موضوع خوانش ما از واقعه (واقعه مثل خود واقعه، هر واقعه و رویدادی، مثل رمان، یا یک مجسمه و یا پیشبینی های هواشناسانه و بطور کلی بررسی هر شیئی ) گره می خورد.

و مشاهده می کنیم که تحلیل من تا چه اندازه به واقعیت امور نزدیک بوده است، بسوری که مریم آرامیان از فردی به نام قشقاوی نقل قول می آورد که به عنوان یکی از مقامات کشوری، عین نظریه من را مطرح کرده و این در حالی ست که من زا آن کاملا بی اطلاع بودم. در این سایت اخبارروز ما یک پیشگو داریم که چند مورد پیشگویی های حیرت انگیز انجام داده، حالا فکر کنم که او یک رقیب هم پیدا کرده است.

در پایان و در پاسخ به برخی نظریات دانشجوی تهرانی عزیز مجید صفاری، باید بگویم که راست و چپ و شمال و جنوب البته به یک جامعه تعلق دارند، ولی با هم در تضاد می باشند...
۵٨۷۴ - تاریخ انتشار : ۱٨ دی ۱٣٨۷       

    از : دریادل توانا

عنوان : درخواست و ضرورت همصدائی
مبارزه با استبداد برای تحقق دموکراسی و حقوق بشر وظیفه همه نیروهای آزادیخواه جامعه ایران و ایرانی است . تلاش عزیزان در این راه نباید به نیروهای درون و بیرون از ایران تقسیم شود .این واقعیت که همه ما در کنار مردم ایران از ستم حکام اسلامی رنج می بریم ایجاب می کند با همنوائی و همدلی در دفاع از حقوق بشر و خانم شیرین عبادی حرکت کنیم .
سربلندی و پیروزی برای همه عزیزان آرزوی ماست
۵٨۶۷ - تاریخ انتشار : ۱٨ دی ۱٣٨۷       

    از : مجید صفاری دانشوجویی از تهران

عنوان : بعضی ها واقعا شرمآورند
من با خانم شیرین عبادی هیچ میانه ای ندارم و فکر می کنم که این خانم از اینهمه امکاناتش نمی تواند استفاده کند. و می گویم نمی تواند یعنی تواناییش را ندارد. آن کسانی که او را برای گرفتن جایزه تعیین کردند اشتباه کردند. زیرا این خانم با این قدرت سرشار این جایزه ـ که البته به زعم شما چپگرایان دگماتیک از غرب آمپریالیست دریافت کرده ـ می توانست غوغایی در ایران برپا کند ولی جربزه ی این کار را ندارد. و این جربزه نداشتن از تو سری خوردن تاریخی زنان اسلامزده در کشور ما و البته از طبیعت خاتمیست او سرچشمه می گیرد. اما و اما و اما شما گاهی بی شرمی را در حق این خانم که با همه ی معایبش آدم راست و درستی به حد اعلا رسانده اید. توانایی خانم عبادی در همین حد است. خانم شیرین عبادی را تنها نگذاریم. او اگر کاری بتواند کرد با تک تک ماست چه چپ و چه راست. به آن کسای که توهین آمیز حرف زده اند کاری ندارم ولی به دیگران توصیه می کنم که بدانند که در همان کشورهای اروپایی که زندگی می کنند و دهان و پیراهن چاک می کنند و به هر چه غیر چپ است توهین و استهزاء روا می دارند بدانند که چپ و راست از ترکیبات یک جامعه اند و این چپ و راست بودن قعرا نسبی ست. به آن بیمار اسکیزوفرن هم که هم خودش را پیغمبر میداند و هم گویا دیگران توصیه می کنم که قدری بیماریش را کنترل کند. زیرا همه کم و بیش بیمارند ولی شاید کنترل بیماری هم از هنرهای لازم است.
۵٨۵٨ - تاریخ انتشار : ۱٨ دی ۱٣٨۷       

    از : مریم آرامیان

عنوان : اعتراض به حکومت اسلامی رو ول کرده داره به خانم شیرین عبادی اعتراض می کنه
حزب اللهی ها که به خانم شیرین عبادی حمله می کنند، شما دیگه چرا؟ فقط برای اینکه گفته من یک مسلمون هستم؟
اوباش حزب اللهی به دفتر کانون مدافعان حقوق بشر یورش و اونجا رو پلمب میکنند و حسن قشقاوی سخنگوی وزارت خارجه حکومت ضد بشری ولایت فقیه با خنده وتمسخر میگه بقال ها هم برای کسب کار مجوز باید بگیرند.

اوباش آدم کش حزب اللهی به منزل خانم شیرین عبادی در حضور دو مامور پلیس حمله کرده اند ولی حسن قشقاوی گفته اطمینان می دهم که هیچ اتفاقی برای این خانم نخواهد افتاد.

آقای حمید محوی شما هم که مخالف حکومت هستید ولی حرف حسن قشقاوی حزب الهی رو تکرار می کنید، به چه دلیل شما اطمینان می دهید که هیچ اتفاقی برای این خانم نخواهد افتاد؟
۵٨۵۷ - تاریخ انتشار : ۱٨ دی ۱٣٨۷       

    از : حمید محوی

عنوان : سینما سینما سینما
ببینید! این خانم شیرین عبادی، یک سناریوی رسانه ای ست، یک شخصیت رسانه ای ست، این جار و جنجال ها هم همگی ساختگی و مصنوعی ست، و واقعیت عینی ندارد. جایزه‍ی صلح نوبل و امثال این ها نیز همه از مقولات سیاسی و رسانه ای هستند. کدام صلح؟ علیه این همه جنگ و کشت و کشتار چه کاری از عهده ی خانم شیرین عبادی ساخته بوده است؟ آیا خانم شیرین عبادی توانست عاطفه‍ی ساحله‍ی [اگر اسمش را درست نوشته باشم] پانزده شانزده ساله را از اعدام نجات دهد؟ تنها بعدا که کار از کار گذشته بود آمدند و گفتند که «این یک اشتباه قضایی بوده». مرسی. و خداحافظ.
این هایی که به خانم شیرین عبادی جایزه دادند همان هایی هستند که به کیا رستمی هم جایزه دادند، رمان خانم آذر نفیسی را هم به ۳۲ زبان ترجمه کردند و از مرجان ساتراپی نیز «فیلمساز » ساختند، و من را هم از دانشگاه با خشونت انداختند بیرون و خیلی ها ی دیگر (تو همین فرانسه). همین ها ولی به بنی موریس هم جوایز متعددی داده اند. می دانید بنی موریس کیست؟ همین امروز فردا متنی درباره‍ی او تهیه خواهم کرد.
باور کنید که احتیاجی به دبیرکل سازمان ملل مقتوله نیست، من به شما اطمینان می دهم که هیچ اتفاقی برای این خانم نخواهد افتاد. این ها همانطور که گفتم سینما ست. اگر شما به امضاء باور دارید، بروید برای کودکان غزه امضاء جمع کنید و به خانم شیرین عبادی هم بگویید که جایزه اش را مثل عصای جادویی حرکت دهد، شاید صلح بر قرار شود. و یا اگر تزی نوشته است که راه صلح آمیز را امکان پذیر می سازد، هر چه زودتر اعلام کند.
ولی من فکر می کنم که این ها مانورهای رسانه ای ست و خانم شیرین عبادی هم یکی از پرسوناژهای این صحنه است. ولی این طور که پیداست برخی موضوع را جدی گرفته اند. البته خب خیلی اطمینان بخش است که در جامعه ای عده ای روشنفکر وجود داشته باشد.
خیلی دلم می خواهد بدانم که این روشنفکرهای انسان دوست، وقتی تز نظریات بنی موریس مطلع شدند، چه خواهند گفت و برای کی نامه خواهند نوشت؟
۵٨۵۴ - تاریخ انتشار : ۱٨ دی ۱٣٨۷       

    از : farid

عنوان : آیه های یاس
سینما ؟ شما راه بهتری سراغ داری؟ همین کار ساده و امضا یک نامه به نهادهای مختلف جهانی را شما هزار تا دودلی و تردید می کنی! اگر این نهادهای بین الملل اثر نداشتند امروز شاید خانم عبادی در میان ا نبود. برداشت شما از روشنفکر کسانی با حاله های نور بر گرد سر و دانای مطلق است۰ در حالی که مفهوم روشنفکر یا انتلکتوئل حداقل امروزه دیگر چنین مفهوی ندارد
۵٨۵۱ - تاریخ انتشار : ۱٨ دی ۱٣٨۷       

    از : حمید محوی

عنوان : سینما سینما
سینما سینما سینما سینما...
یک نسخه اش را هم بفرستید فستیوال کن! فیلم مستند. حالا که شما ها با بالاماها سروکار دارید، یک نامه هم بخاطر آزادی فرزاد کمانگر بنویسید.
درضمن خواهش می کنم خودتان را معرفی کنید، واقعا ما در این تاریکی حوصله مان سر رفته. این همه روشنفکر؟ آب در کوزه و ما تشنه لبان می گردیم.
۵٨٣۷ - تاریخ انتشار : ۱۷ دی ۱٣٨۷