جنگ غزه و عاشورای حسینی
فیروز نجومی
•
مصادف شدن جنگ غزه با ایام عاشورای حسینی بار این جنگ را بر دوش مردم ایران مضاعف ساخته است. به یک ماشین عظیم تبلیغاتی در دست رژیم دین مبدل گشته است
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
چهارشنبه
۱٨ دی ۱٣٨۷ -
۷ ژانويه ۲۰۰۹
جنگ در غزه در آغاز دومین هفته خود است. تاکنون خبر از کشتار بیش از ۵۵۰ فلسطینی که از آنها ۲۰۰ نفر گفته میشود شخصی بوده اند و ۵ اسرائیلی، میدهند. نیروی هوایی اسرائیل هنوز تونل هایی که برای انتقال مواد غذایی و اسلحه و مهمات از غزه به مصر حفره شده اند، و نیز نقاط راکت پرانی را هدف بمب افکن های خود قرار میدهد. دو روز پیش از این نیز نیروهای مجهز زمینی اسرائیل وارد غزه شده اند. در نتیجه باید انتظار داشت که شمار تلفات از هر دو طرف افزایش یابد. دقیقا روشن نیست که اسرائیل چه هدفی را از این عملیات نظامی پی گیری میکند. آیا جنگ را تا بر انداختن رژیم حماس ادامه خواهد داد، یا به چیزی کمتر از آن، از جمله پذیرش آتش بس، مشروط بر ورود نیروهای میانجی سازمان ملل یا ناتو و یا ترکیبی از نیروهای چند قدرت جهانی، رضایت خواهد داد؟
تردیدی نباید داشت که این جنگ نیزمانند هر جنگ دیگری به همراه خود خونریزی و تخریب و ویرانی بسیار آورده است و بیشتر نیز خواهد آورد. به این دلیل و بدون قید و شرط جنگ را باید محکوم نمود. این جنگ نیز مانند هر جنگ دیگری زمانی آغاز گردید که هر گونه گفتمان و مذاکره و مصالحه ای به بن بست رسید. هر دو طرف نیز خود را بر حق میدانند: یکی امنیت می جوید در سر زمینی که اشغال کرده است. دیگری نابودی و محو اشغالگر را می خواهد. از نیروهای فلسطینی، تنها بخش حماس است که دچار این توهم رمانتیک است و از دیدن واقعیت سر باز میزند. و گرنه دیرزمانی ست که سازمان آزادی بخش فلسطین به رهبری الفتح موجودیت اسرائیل را به عنوان یک واقعیت پذیرفته است و متقابلاً اسرائیل نیز با دشمن دیرینه ا ش یاسر عرفات حاضر به گفتگو و نشست و برخاست گردید و سر انجام نمایندگی او و جانشینان ش را در سرزمین خودگردان فلسطین که قرار بود مرزهای ش در آینده ترسیم شود، به رسمیت شناخت.
تا دیر زمانی نیز گفتگو بر سر سهم فلسطین ها از سرزمینهای اشغالی و تعیین مرزهای آن ادامه یافت. اما غیرت انقلابی اجازه نداد که یاسر عرفات آنچه به او در آخرین مرحله مذاکره عرضه شده بود بپذیرد. عرفات در دورانی که رئیس دولت مناطق خود گردان فلسطین، علاوه بر سوء مدیریت که بر اساس روابط بنیان گذاری شده بود، قادر نبود از رهبری یک سازمان انقلابی به رئیس یک دولت براحتی گذار کند. ضرورتا در ارتباط با اسرائیل و قدرتهای غربی، دو دوزه بازی و یا زرنگی میکرد. یعنی از یک سو با اسرائیلی ها نشست و بر خاست میکرد و پای میز مذاکره می نشست و خشم و خشونت را محکوم مینمود و از طرف دیگر به حماسی ها اجازه میداد که به عملیات نظامی خود از جمله حملات انتحاری علیه اسرائیل ادامه دهند. بی خبر از آنکه دود این دو دوزه بازیها چشمان خودش را به سوزش اندازد و سبب تنزل مشروعیت خود و افزایش اقتدار حماسی ها شود. که چنین نیز شد و در انتخابات ۲۰۰۶ حماسی ها رای اکثریت سرزمین های اشغالی را بدست آوردند. از آن پس بجای آنکه فصل جدیدی در مبارزات آزادیبخش فلسطینی ها گشوده شود، به فصل آغازین بازگشت نمود. ۵۰ سال مبارزه در آورگی و در بدری و علیرغم دو جنگ اعراب با اسرائیل برای بیرون راندن اشغال گر، به پذیرش این واقعیت در فلسطین و سرزمینهای عربی انجامید که نمیتوان با ابزار خشم و خشونت و انتقام جویی، اسرائیل را از زمین های اشغالی بیرون راند. وجود ش را نمیتوان انکار نمود. غیرت به آنها اجازه نمیداد که چاره ای دیگر بجویند و به راهی دیگری بیاندیشند. بعضی از دولتهای عرب علیرغم پذیرش این واقعیت از در میان گذاشتن آن با مردم اباء دارند، چرا که هراسناک اند دچار سرنوشتی مشابه سرنوشت انورالسعادات در مصر شوند. حال حماسی ها بازگشت زده اند: وجود اسرائیل را نفی میکنند و خواهان محو و نابودی آن از روی زمین اند، با این تفاوت که حماسی ها خود را سرباز اسلامی میدانند نه فلسطینی، درست است که آنها آیت الله و حجت الاسلام ندارند و سنی نیستند، اما این بدان معنی نیست که از آنها که به قدرتی در منطقه تبدیل شده اند، رهنمود نگیرند بویژه اگر همراه باشد به آنچه دکتر علیرضا نوری زاده «دلارهای نفتی» میخواند
روشن است که این موضع گیری، حماس را تبدیل به یکی از استانهای ایران میکند. البته اتحاد حماسی ها با حکومت اسلامی از زمان زمامداری امام کبیر، آیت الله خمینی، آغاز گردید و با عهد و قرار داد با اسرائیلی ها مبنی بر تشکیل دولت خود گردان فلسطین، تداوم و استحکام بیشتری یافت (دکتر علیرضا نوری زاده سایت صدای آمریکا، ۰۴/۰۱/۲۰۰۹). زیرا که به تبعیت از ایران مشروعیت عرفات و الفتح را به چالش میکشیدند و ارجی برای او قائل نبودند. با پیروزی در انتخابات و رد اقتدار عباس بعنوان رئیس دولت خود گردان فلسطینی، حماس موفق شد که نهاد های نظام اسلامی را گسترش دهد و نهادهای دولت خود گردان بویژه سازمانهای امنیتی آنرا به زیر سلطه خود در آورد و کار صلح و مصالحه و مذاکره را با اسرائیل مختل سازد. رد ادامه آتش بس با اسرائیل و قطع مذاکره در مصر با الفتح، نشان داد که حماس فریب شعارها و رجزخوانی های رهبران جمهوری اسلامی مبنی بر آمادگی ا ش برای درگیری با اسرائیل را خورده است و به جنگ به مثابه یک برکت الهی خوش آمد گفته است، بی خبر اما که هزینه های بلند پروازی های حکومت آیت الله ها را در منطقه می پردازد (رجوع شود به سایت العربیه، «انگشتان پنهان ایران در تراژدی غزه» ۰۱ ژانویه ۲۰۰۹)
جمهوری اسلامی امیدوار است که حماسی ها تجربه حزب الله را در درگیری با اسرائیل تکرار نموده و با خود داری از نابودی، به پیروزی شگفت انگیز دست یابند و نفوذ جمهوری اسلامی را گسترش دهند، تا شاید قدرتهای جهانی نظام اسلامی را به عنوان یک قدرت بزرگ منطقه ای پذیرفته و مانعی برای توسعه اسلام در منطقه نباشد. حماس هم اکنون خود را بخشی از مبارزه اسلام علیه غرب به رهبری آیت الله ها در ایران میداند. آنها با پنهان شدن در میان مردم، و در نتیجه افزایش روز افزون تلفات مردم معمولی بویژه زنان و کودکان، امیدوارند غیرت اسلامی را در سرزمین های عرب بجوش و غلیان در آورند تا به لشگر اسلام پیوسته علیه کفر و باطل به شورش برخیزند.
آیتالله هاشمی رفسنجانی قبل ازظهر دوشنبه با حضور در جمع عزاداران حسینی سپاه انصار گفت: «جنایات رژیم صیهونیستی در غزه بیانگر این است که پیام کربلا و قیام امام حسین (ع) در سراسر تاریخ و هر زمان و مکانی قابل تکرار است (خبرنامه آفتاب، ۱۶ دی ۱٣٨۷).
یعنی که جنگ غزه را باید یک قیام حسینی دانست، همان قیامی که برای نتیحه خونبار و غم انگیزش مردم ایران هر سال بخود زنی و شیون و زاری می پردازند. یعنی که عهد و الفت حکومت دین با جنگ در غزه بطور ارگانیک در هم تنیده اند. چون این عاشورای حسینی است که در غزه واقعیت یافته است. حتی اگر در سر زمینی رخ دهد که در طول تاریخ با کیش امامت در ستیز و خصومت بوده است. بهمین دلیل جنگ غزه جنگی نیست که ادامه سیاست باشد بلکه جنگی ست دارای خصلت و شخصیتی دینی. یعنی در تبعیت از عاشورا باید تا آخرین قطره خون خود خون بریزی. بگذریم که تنها شباهتی که جنگ جویان غزه با امام حسین دارند در این است که آنها نیز در زیر چتر خانواده شان چندین همسر و کودک پناه میگیرند که آنها را از شربت شیرین شهادت بی نصیب نگذارند.
کیهان سخن گوی خداوند خامنه ای در «روضه قاسم» یا «یاداشت روز»، از این بسیار فراتر رود و جنگ غزه را جنگ همه مسلمانان با همه غربیان میخواند که همه مسلمانان باید در آن شرکت جویند. چرا که مبارزه با اسلام است انگیزه جنگ غزه نه اهداف سیاسی. آقای حسین شریعتمداری ضمن تاسوآیی و عاشورایی خواندن جنگ غزه، که به شباهت های آنها اشاره رفت، گزارش از تلفات سنگینی که به نیروهای صیهونیستی وارد آمده و اعلام پیروزی عنقریب حماس، فرمان جهاد را بشرح و توضیح دقیق زیر بیان میکند:
«اگر جنگ غزه، نقطه تلاقی همه اسلام با همه کفر است- که هست- چرا باید مقابله با صهیونیست ها فقط در محدوده مرزهای فلسطین اشغالی باشد؟ مگر صهیونیست ها با حمایت آشکار قدرت های استکباری نظیر آمریکا و انگلیس و پشتیبانی برخی از سران کشورهای عربی- به قول آقا منافق امت- به جنگ تمام اسلام و همه مسلمانان نیامده اند؟ و مگر مردم غزه به نمایندگی از همه امت اسلامی با صهیونیست ها درگیر نیستند؟ بنابراین حمایت همه جانبه و از جمله حمایت نظامی از آنها وظیفه همه مسلمانان و تمامی کشورهای اسلامی است. امروز، مردم غزه در خاکریز اول قرار گرفته اند و میدان نبرد بسیار فراتر از محدوده داخلی فلسطین اشغالی است از این روی، حمله به عقبه ارتش اسرائیل یعنی حامیان جهانی و منطقه ای آن حق مسلم همه ملت های مسلمان است. نظامیان و شهرک نشینان صهیونیست را می توان در هر نقطه ای از جهان به هلاکت رساند. آنها بیرون از فلسطین اشغالی به آسانی در دسترس هستند. آیا برخی از سران عرب و دولت های دست نشانده آمریکا را نمی توان به راحتی مورد حمله قرار داد؟ چرا باید حمله صهیونیست ها به تمامی جهان اسلام و خیانت سران عرب و حمایت آمریکا و اروپا از آنها را بپذیریم ولی از حمله به آنها در هر کجا که قابل دسترسی هستند خودداری کنیم؟! منافع آمریکا و انگلیس و آلمان و سایر حامیان اسرائیل به آسانی در دسترس- بخوانید در تیررس- است» (سایت کیهان، ۱۶ دی).
بدرستی روشن نیست چه شماری از مسلمانان جهان روضه ی قاسم آقای حسین شریعتمداری به گوش شان میرسد. بدون تردید اگر آتش خشم و خشونت و انتقام جویی در وجود شان شعله ور نیست با شنیدن روضه ی قاسم نباید تردید داشت که مسلمانان همه برخیزند بمب های انتحاری را در زیر چند لایه لباس پنهان کنند و مذبوحانه در میان زن و مرد و کوچک و بزرگ و پیرو جوان بخزد و خود را منفجر سازد. البته این در حالی است که جنگنده های شجاع حماسی در میان مردم غزه پناه میگیرند، از بیمارستان و مدرسه گرفته تا امکان عمومی تا هر چه بیشتر دست دشمن خود را خونین سازد تا جهانیان بدانند که مسلمانان با چه بیرحمی ها و شمر و یزید ی روبرو هستند.
مسلم است که جمهوری اسلامی نه تنها علاقمند است که جنگ غزه ادامه یابد، بلکه گسترش آنرا نیز توصیه میکند. آقای حسین شریعتمداری سخنگوی رسمی خداوند خامنه ای، در واقع فرمان ترور وحشت را صادر نموده اعلام جنگ میکند، آنهم جنگی وسیع و جهان گیر. فتوا می دهد که نه تنها هر صیهونیستی بلکه هر آنکس که حمایتی از صیهونیست ها کند میتواند مورد هدف قهر و خشونت مسلمانان در هر نقطه ای از جهان گردد. یعنی که آقای شریعتمداری در پی آن است که جهان را به صحرای کربلا تبدیل نموده و شرایط را برای خروج امام عج از غیبت فراهم آورد. او دلباخته قیامت است.
البته جمهوری اسلامی اولین کشوری نیست که جنبش فلسطینی را به سود حفظ و تحکیم قدرت رژیم حاکم بکار میگیرد. حمایت از جنگ غزه و امداد رسانی به توسعه و گسترش آن از رویاهای حکومت دین است. چرا که طولانی نمودن آن پوشش مطمئنی ست بر بحرانهای اقتصادی و عمیق شدن آن با کاهش سر سام آور سریع بهای نفت و هم چنین ضایعات حاصل از تحریمات اقتصادی و مالی. بگذریم از اینکه در منظر رژیم آیت الله ها جنگ علیه کفار یک برکت است، جهادی ست برای خشنودی الله. وقتی آقای رفسنجانی در همان روضه ای که برای سپاه انصار میخواند، میگوید: «ملت ایران با محرم و قیام امام حسین (ع) و یارانش پیوندی ناگسستنی دارند و باید درسها و آرمانهای تاسوعا و عاشورای حسینی را در متن زندگی خود قرار دهند.» در واقع از مردم میخواهد که به گذشته باز گردند. به آن زمانی که حسین جان نازنین را برای تحصیل رضای الله فدا میکند. مردم ایران نیز باید حاضر باشند که در رکاب ش بجنگند و شمشیر بزنند. کمتر به شغل و کار و تولید، مصرف و مسکن و حق و حقوق و آزادی اندیشه کنند. باید به کم راضی بود و به تاسوعا و عاشورا اندیشید، به جهاد و شهادت و نیستی، نه به دگرزیستی و زندگی و هستی.
مصادف شدن جنگ غزه با ایام عاشورای حسینی بار این جنگ را بر دوش مردم ایران مضاعف ساخته است. به یک ماشین عظیم تبلیغاتی در دست رژیم دین مبدل گشته است. یعنی که مردم نه تنها باید برای شهادت حسین و خانواده ا ش شیون و زاری کنند و دست بخود زنی بزنند بلکه برای حماسی های جنگجو و شجاع که در میان زنان و کودک سنگر می گیرند، سخت اشک گیر کنند. در تصاویر تلویزیونی خود جنگجوی حماسی را که میان همسران ش سنگر گرفته است نشان نمیدهند اما مراسم دفن و کودکانی را که به خون آلوده شده و شیون و زاری را مکرر به نظر بینندگان خود میرسانند. در غیبت نظرسنجی معتبر، به دشواری میتوان درجه حمایت و پشتیبانی مردم ایران را از حماسی ها و مبارزه آنها، تعیین نمود. با این وجود با اطمینان میتوان گفت که آن قشری که جیره خوار رژیم است و یا به بسیجیان الفتی دارد، در کردار و گفتار رژیم در رابطه با حماسی و پرداخت هزینه ها و امداد رسانی به آنها، ایرادی نمی بیند. اما آنان که خواهان افول رژیم دین هستند که میتوان حدس زد که دارای اکثریت هستند، آرزومندند که اسرائیلی ها حماسی ها را نابود سازند.
|