گنجی برای اصلاحات هزینه بود!
پرسش علیرضا علوی تبار و پاسخ بهزاد نبوی در مورد اکبر گنجی



اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ۲۰ دی ۱٣٨۷ -  ۹ ژانويه ۲۰۰۹


به دنبال انتقاد علیرضا علوی تبار از برخوردهای اصلاح طلبان با اکبر گنجی، بهزاد نبوی به این انتقادها پاسخ داد و اکبر گنجی را هزینه ای بر دوش اصلاحات خواند. متن پاسخ بهزاد نبوی و سپس مقاله ی علیرضا علوی تبار به نقل از سایت امروز، در زیر آمده است:

درباره آقای گنجی؛ پاسخ به یادداشت علیرضا علوی تبار
بهزاد نبوی


یادداشت جناب آقای دکتر علوی تبار درباره‍ی آقای گنجی را در‌ سایت امروز مطالعه کردم. ایشان همواره نسبت به سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران محبت داشته و سازمان از همکاری های فکری و تئوریک ایشان در زمینه های مختلف بهره فراوانی برده است. با اعتقاد راسخ به حسن نیت ایشان در نگارش مطلب یاد شده، صمیمانه از ایشان بابت توجه و نقد دیدگاهی که از بنده در رسانه ها بازتاب یافت، سپاسگزاری می کنم. ایشان متفکر و مبارزی نیست که بی گدار به آب بزند و یقیناً بر اساس تحلیل و منطقی روشن نوشتن یادداشت مذکور را ضروری یافته اند.
می توانستم در گفتگوهای خصوصی مواضع خود را در این زمینه به استحضار آقای علوی تبار برسانم، ولی با توجه به درج یادداشت ایشان در سایت امروز، ‌به ناچار من نیز از طریق این سایت چند نکته ای را برای استحضار ایشان و همچنین آگاهی مخاطبان سایت متذکر می شوم.

۱)   ابتدائاً باید فضای نشست پرسش و پاسخ شیراز را توضیح دهم. مطالب مطرح شده توسط اینجانب که به طور ناقص هم منتشر شد، در پاسخ به دو پرسش بود. پرسش اعتراضی اول در باره‍ی " علت سکوت آقایان گنجی و ... نسبت به مسایل جاری کشور و حرکت اصلاحی" و پرسش دوم مربوط به دیدگاه های جدید آقای گنجی در مورد قرآن و اینکه" آیا سازمان قصد ندارد با توجه به این دیدگاه ها در مواضع ایدئولوژیک خود تجدید نظر کند؟" از طرفی چون سئوالات در جمع عمومی و در حضور خبرنگاران مطرح می شد، چاره ای جز پاسخ گویی نبود. هر چند ممکن است اگر فرصت کافی وجود می داشت, پاسخ های پخته تری ارایه می شد.

۲)   بنده و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران در قبال مواضع غیرقابل قبول آقای گنجی، بنا به ملاحظاتی که خواهم گفت همواره سکوت کرده و متقابلاً در قـبال مظالمی که بر ایشان رفته همواره از وی حمایت کرده ایم. درست است که به قول دکتر علوی تبار آقای گنجی اهل کار جمعی نبوده و نیست، تا آنجا که به توصیه ها و نصایح نزدیک ترین دوستان خود نیز کمترتوجه می کند، ولی به دلیل همان صراحت وشجاعت (و نه الزاماً صداقت) که آقای علوی تبار بدان اشاره کرده اند، مواضع جنجال برانگیز آقای گنجی طی سال های ۷۶و ۷۷ هزینه های سنگینی را بر حرکت اصلاحی تحمیل کرد. نقش ایشان در ایجاد شکاف و تقابل میان برخی از اصلاح طلبان با چهره های سیاسی مشهور در دوره‍ی اصلاحات و همچنین فضا سازی های گسترده علیه جنبش اصلاحی، با انتشار کتاب ها و مقالاتی نظیر«عالیجناب سرخپوش» و «خون به خون شستن محال آمد محال» و... قابل انکار نیست.

بنده در نشست شیراز و در پاسخ به پرسش های پیش گفته،که هیچ یک از خبرگزاری ها آن را منتشر نکردند، عرض کردم که: " در فروردین یا اردیبهشت سال ۷۹ و به دنبال نمایش شوی طراحی شده کنفرانس برلین از سوی سیمای جمهوری اسلامی، به اتفاق نمایندگان گروه های اصلاح طلب، دیداری با رهبری داشتیم. از آنجا که نمایش شوی مزبور را مقدمه‍ی برخوردهای بعدی با شرکت کنندگان در کنفرانس مزبور می دانستیم، در این دیدار نسبت به اقدامات احتمالی بعدی هشدار دادیم و تأکید کردیم اعلام این نگرانی به معنای تأیید کلیه مواضع و دیدگاه های شرکت کنندگان در آن کنفرانس نیست. مقام رهبری نسبت به عدم موضع گیری علنی اصلاح طلبان نسبت به آن مواضع گله کردند و بـنده عـرض کردم ما آدم فروش نیستیم و در شرایطی که این افراد در معرض تهدید هستند و انتقادات ما می تواند بهانه و توجیهی برای برخوردهای شدیدتر با ایشان باشد، از هرگونه نقدی خودداری می کنیم ..."

از آنـجا که در سال های گذشته و تا پیش از خروج آقای گنجی از ایران، معمولاً با ایشان برخوردهای ظالمانه می شد، بنده و سازمان متبوعم هرگز به نقد و مخالفت با مواضع و دیدگاه های وی نپرداختیم، ولی امروز که آقای گنجی به هر دلیل یا علت دور از دسترس اقتدارگرایان است و از این بابت مشکلی ایشان را تهدید نمی کند و دسترسی عموم روشنفکران و اقشار علاقمند به دیدگاه های نامـبرده، حـداقل از طـریق ایـنترنت ممکن است، ‌نقد دیدگاه ها و رفتار سیاسی نامبرده را بلا اشکال می دانم.

٣)   نقد دیدگاه های فکری یا روش های سیاسی آقای گنجی به هیچ وجه به معنای نفی تدین، شـجاعت و ایستادگی ایشان در قبال مظالم و فشارهای اعمال شده نیست. نباید در دام قشری گرایان و ظاهرگرایان گرفتار شد و همچون ایشان نقد و حتی تخطه‍ی فکری دیگری را به معنای تکفیر و تفسیق وی تلقی کرد. آقای گنجی ممکن است نادرست بیاندیشد و تصورات و تفسیرهای خطایی داشته باشد که با تذکر و نقد دیگران، به خطا و اشتباه خود پی برد.اگر چه ایشان کمتر به توصیه های دلسوزانه دوستانش عمل کرده است، اما سرپوش گذاشتن بر خطاها و سکوت در برابر اشتباهات دوستان، شرط دوستی و انصاف نیست. نقد تفکر و اندیشه و نظر را با نفی شریعتمداری و دینداری، یکسان نباید انگاشت،اصلاح طلبی نیز به معنای سکوت و مماشات در قبال خطاها و انحرافات نیست.

۴)   آقای دکتر علوی تبار به خوبی واقفند که بنده و همفکرانم اگر در اندیشه" کاهش فشار اقتدارگرایان" بودیم،‌ از راه های سهل تری استفاده می کردیم. به ایشان اطمینان می دهم نقد و یا دفاع از آقای گنجی فاقد چنان وزن و اعتباری است که به کار کاهش فشارهای سهمگین و تسکین کینه های عمیق علیه سازمان بیاید.

۵)   صحیح است که " آقای گنجی اهل کار جمعی نیست، فردی تصمیم می گیرد و فردی عمل می کند و ... نـه مـا قـیم او هستیم و نه او سخنگوی ما"، اما آقای علوی تبار مستحضر هستند که اکثر اصلاح طلبان، با دفاع از مظلومیت آقای گنجی و سکوت در قبال مواضع ایشان و امثال ایشان متحمل هزینه ها و فضا سـازی های سنگینی از سوی اقتدارگرایان شده اند. به عقیده ما خصوصیات فردی افراد نمی تواند توجیه مناسبی برای فروریختن مرزها و اصول اصلاحات در ایران باشد. از این رو هر فرد" مسئولیت پذیری" باید متوجه‍ی تأثیر اقدامات خود بر دوستان و همفکرانش باشد. مگر آنارشیست ها در جنگ داخلی اسپانیا مسئولیت اقدامات خود را بر عهده نمی گرفتند؟ ولی کیست که نقش این گروه کوچک را در استقرار دیکتاتوری فرانکو نادیده گرفته و یا حتی اندک بداند؟ حزب توده نیز مسئولیت اقدامات خود را در دوران نهضت ملی شدن نفت انکار نکرده است، ولی مگر دود آن اقدامات به چشم نهضت ملی نرفت؟ و بالاخره مگر نه این است که امروز عده ای در علن مسئولیت شکست جنبش اصلاحی را بر عهده‍ی " تندروها" و عده ای به شکل غیر علنی این مسئولیت را ناشی از عملکرد " کندروها" می دانند. حال آنکه هـر دو دسـته مـوسوم بـه " تـندرو" و "کـندرو" در پذیرش مسـئولیت اقـدامات خـود و دفاع از آن تردید نمی کنند.

۶)   بـرادر علوی تـبار تـوجه دارند که ما یک تشکل سیاسی با مواضع و پایگاه اجتماعی مشخص در میان معتقدان به آرمان های انقلاب و اندیشه امام هستیم و نه یک شخص. بدیهی است مخاطبان و علاقمندان به مواضع ما به عنوان یک تشکل سیاسی انتظار دارند دیدگاه ها و مواضع خود را درباره مسائل مختلف از جمله در باره اظهارات آقای گنجی را جع به وحی و قرآن و ماجرای کربلا و حتی ماجرای علیجناب سرخپوش و ... روشن سازیم. ما نمی توانیم در قبال امور بحث انگیزی که با توجه به زمینه تبلیغات سوء اقتدارگرایان می تواند موجب بروز ابهام و تردید نسبت دیدگاه های سازمان در میان پایگاه اجتماعی اش شود، بنا به پاره ای ملاحظات شخصی سکوت پیشه کنیم. از این رو گر چه "ما کیهان نیستیم"، ولی به عنوان یک تشکل سیاسی حتی اگر بنا به پاره ای ملاحظات بتوانیم از نقد افکار و مواضع مخالف افکار و مواضع خود اجتناب کرده انجام این مهم را به دیگران بسپاریم، ناگزیر از مشخص کردن مرزبندی های فکری و سیاسی با دیگر افراد و گروه ها و از جمله کسانی هستیم که به هر دلیل یا علت به اصلاح طلبی مشهورند و در قضاوت عمومی مواضع آنها به حساب ما گذاشته می شود.

۷)   در این که آقای گنجی فرد اهل مطالعه ای است فی الجمله با آقای علوی تبار موافقم، اما مخیر کردن دیگران به نقد دقیق گفته های آقای گنجی در باره وحی و قرآن و یا سکوت و اجتناب از هرگونه مخالفت را چندان منطقی نمی دانم. برادرمان آقای علوی تبار خود اهل فکر و اندیشه اند و به خوبی به این نکته واقفند همان گونه که نقد، ادب و مقامی دارد، اظهار نظر در باره مسائل مختلف نیز ادب و مقامی دارد. به ویژه در مباحث تئوریک همان گونه که منطقاً و اخلاقاً هر کسی نباید خود را مجاز بداند در هر حوزه ای اظهار نظر کند، هر سخنی نیز شایسته نقد نیست. نقد سخنان آقای گنجی در باره وحی و قرآن مسبوق به آن است که صلاحیت ایشان در ورود به این گونه مباحث حد اقل برای دوستان اهل نظر وی به اثبات رسیده باشد و سابقه و آثار و زمینه مطالعاتی و تحصیلی ایشان گواه بر صلاحیت ایشان برای ورود به این گونه مباحث باشد. مادام که چنین دلالتی وجود ندارد، نقد اظهارات آقای گنجی در این امور چندان ضروری به نظر نمی رسد. من البته آقای گنجی را روزنامه نگاری با قلم جذاب می دانم . همچنین صرفنظر از درستی و نادرستی روش سیاسی ، ایشان را فردی دارای تجربه درعرصه منازعات سیاسی می دانم و تصور می کنم در این حوزه ها سخن و عمل ایشان شایستگی نقد دارد. این به عهده ایشان خواهد بود که تکلیف مخاطبان خود را مشخص کرده آنان را قانع کند با یک روزنامه نگار یا رهبر سیاسی یا متفکر و نظریه پرداز سیاسی یا یک فیلسوف یا یک اسلام شناس یا یک مفسر قرآن و یا فردی دارای همه این توانایی ها روبرو هستند.


با گنجی منصفانه برخورد کنیم
علیرضا علوی تبار


انتشار مقاله‌های آقای اکبر گنجی در زمینه برخی از مباحث دین‌شناسی و مذهب‌شناسی و انعکاس ناقص، جهت‌دار و تحریف شده آن در برخی از رسانه‌های بنیادگرا، پرسش‌های متعددی در مورد ایشان را مطرح کرد که در مواردی به پاسخ‌هایی از جانب برخی افراد نواندیش دینی یا اصلاح‌طلب سیاسی انجامید. اظهار نظری که اخیراً‌ به نقل از آقای بهزاد نبوی منتشر گردید مرا واداشت تا برخی نکات را به یاد دوستان آورده و همگی‌مان را به دقت بیشتر در سخن گفتن و اظهارنظر دعوت کنم به این امید که بیش از همه برخودم تأثیر داشته باشد.
۱. مباحث دین‌شناسانه آقای گنجی امکان چاپ در رسانه‌های مکتوب داخلی را نیافته است و حتی پایگاه‌های اینترنتی وابسته به جریان‌های شناخته شده داخلی از انتشار آن‌ها خودداری کرده‌‌اند. آیا در چینین شرایطی منصفانه و قابل قبول است که ما به انتشار نقدهای وارده شده به آن‌ها بپردازیم؟ راستش من این مقالات را با دقت خواندم. به گمانم از سه منظر قابل نقد بودند،‌ محتوا،‌ لحن و زبان و راهبرد فرنگی که بر مبنای آن شکل گرفته بودند. اما به نظرم می‌رسید حالا که امکان چاپ و انتشار را نیافته‌‌اند چرا باید نقد آن‌ها را در سطح عمومی طرح کرد؟
بعداً ‌هنگامی که نقدهای نواندیشانی چون دکتر آرش نراقی و دکتر ابوالقاسم فنایی را دیدم از طرح دیدگاه‌هایم صرف‌نظر کردم، چون آنچه را به ذهن من رسیده بود بهتر، رساتر و غنی‌تر گفته بودند.
۲. دوستان ما در داخل اغلب آقای گنجی را می‌شناسند، بسیاری از ما با او، همراه او روزگار گذرانده‌ایم. ویژگی‌های او را نیز می‌دانیم. با هم یکبار دیگر این ویژگی‌ها را مرور می‌کنیم. اکبر گنجی انسان متدینی است. اغلب ما نه تنها تعهد به واجبات که انجام مستحبات (مانند روزه مستحبی) را از او دیده‌‌ایم. اطلاع موثق ما نشان می‌دهد که حال که در خارج از ایران به سر می‌برد نیز از این لحاظ تغییر نکرده است. حال چرا باید به گونه‌ای در مورد او سخن بگوییم که گویی از جرگه دینداران خارج شده است؟ ا کبر گنجی انسان صادقی است. گنجی اگر به چیزی باور داشته باشد بدون ملاحظه از آن دفاع می‌کند در دفاع از باورهایش تنها چیزی را که در نظر نمی‌گیرد مصلحت شخصی است. چرا چنین شخصی را باید به گونه‌ای نقد کرد که گویی با هدف تخریب فردی یا جریانی تلاش می‌کند؟ اگر اقتدارگرایان می‌خواهند از دیدگاه‌های او برای تخریب فردی یا جریانی سوءاستفاده کنند چرا ما باید وارد این بازی و واکنش به طرح آن‌ها بشویم؟
اکبر گنجی آدم پرمطالعه‌ای است که بویژه در زمینه‌های دینی دارای دانش قابل ملاحظه‌ای است. چرا باید دانش و اطلاعات او را زیر سوال برد و حتی توانایی او در خواندن قرآن را مورد پرسش قرار داد؟ من هم با برداشت‌های او از متون وحیانی و الهامی موافق نیستم اما او را آدمی کم دانش یا بی‌اطلاع نمی‌دانم. برداشت‌های او نظریاتی است که نیازمند نقد دقیق‌تر و عمیق‌تر است. پرسش‌های او پرسش‌های مهمی است حتی اگر پاسخ‌هایش را قبول نداشته باشیم. فراموش نکنیم حمله به امثال گنجی موجب کاهش فشار اقتدارگرایان بر ما نخواهد شد. اغلب سران اقتدارگرایان می‌دانند که اطلاعات دینی اصلاح‌طلبان و تحول‌خواهان دینی از آن‌ها بیشتر است و در عمل هم پایبندتر به احکام دینی و ارزش‌های اخلاقی هستند. به پرسش‌ گرفتن دین باوری و دین‌داری ما توسط اقتدارگرایان یک تاکتیک سیاسی است و نه چیز دیگری. آن‌ها به هیچ وجه نگران خدا، معصومان و دین خدا نیستند آن‌ها نگران قدرت بی‌حد و حصر خویش‌اند. نباید با بی‌انصافی د رمورد افرادی چون گنجی آن‌ها را خوشحال کرد.
٣. در مورد نسبت گنجی با اصلاح‌طلبان داخلی نیز سخنانی گفته می‌شود که نیازمند به توضیح هستند. من شاهد بودم که اختلاف نظر میان گنجی و بخش عمده اصلاح‌طلبان پیگیر از همان آغاز وجود داشت. همه دوستان عضو سازمان مجاهدین انقلاب و اغلب دوستان عضو جبهه مشارکت در جریان اصلاحات با برخی از مقالات و بخشی از مواضع آقای گنجی مخالف بودند.
این مخالفت به حدی بود که چاپ برخی از مقالات آقای گنجی در صبح امروز منجر به اعتراض شدید دوستان و برگزاری عملیاتی برای انتقاد و بررسی عملکرد روزنامه در این زمینه شد. پاسخ ما در آن زمان این بود که مگر جنبش اصلاحات یک حزب است که دارای راهبرد مشخص و تصویب شده‌ای باشد و بتوان همه را به تبعیت از آن ملزم کرد؟ دائماً دوستانی را که مثلاً حمله به آقای رفسنجانی را مخالف مصالح اصلاحات می‌دانستند به نوشتن جوابیه دعوت می‌کردیم و تذکر می‌دادیم که آقای گنجی اهل کار جمعی نیست، فردی تصمیم می‌گیرد و فردی هم عمل می‌کند اما صادق و شجاع و پراطلاع است و حضورش در عرصه جامعه مفید و لازم است. به علاوه او که ادعای سخنگویی برای همه را ندارد! اگر عده آنقدر توسعه نیافته‌‌اند که مقالات امضا شده توسط یک فرد را به حساب جمع می‌گذارند چه ربطی به ما دارد!
تصور من این است که آن استدلال هنوز معتبر است. گنجی نشان داده که آدم مسئولیت‌پذیری است و مسئولیت اقدامات خود را شجاعانه برعهده می‌گیرد و هزینه‌اش را می‌پردازد. باید از حق او برای سخن مسئولانه گفتن در مورد اصلاحات و سیاست دفاع کرد. نه ما قیم او هستیم و نه او سخنگوی ما. این همه حساسیت نسبت به مواضع او قابل فهم و دفاع نیست. گنجی کار جمعی نمی‌کند اما اهل گفت‌وگوست. گفت‌وگو با او وقتی ثمربخش است که با او منصفانه برخورد کنیم، دوستان منتقد خوب است یادی هم از مواضع بسیار خوب او در برابر نومحافظه‌کاران آمریکا بنمایند. یادمان نرود «ما که کیهان نیستیم»!!