جهان گستری سرمایه و جنبش جهانی طبقه کارگر


اسحاق نجم الدین


• چشم انداز فعلی جنبش جهانی طبقه کارگر تیره و روشن است. چشم انداز تیره این جنبش در تشکل گریزی طبقه کارگر صنعتی در کشورهای پیشرفته صنعتی و دوری این طیف اصلی طبقه کارگر از همبستگی جهانی کارگران است. اما چشم انداز روشن جنبش طبقه کارگر در کشورهایی دیده می شود که به صنعتی شدن جامعه روی آورده و بازار کار بیشتر خلق شده است و بیشترین رشد در جنوب آسیا، برزیل، مکزیک، هند و بندرهای تحت کنترل چین صورت گرفته است ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۲۵ دی ۱٣٨۷ -  ۱۴ ژانويه ۲۰۰۹


جنبش کارگری اروپا برای همبستگی جهانی طبقه کارگر دو عامل مهم در نظر دارد:
عامل اول گذار تدریجی تحولات اقتصادی با رویکرد جهانی.
عامل دوم عضویت در اتحادیه اروپا که شرط جهانی شدن سرمایه را در مد نظر دارد.
سیاست داخلی اتحادیه های کارگری در صد سال اخیر همگام با رویدادهای بین المللی دنبال شده است. کارفرمایان تلاش دارند با کاهش درآمد کارگران آنان را به رقابت درونی بکشانند تا بلکه موفق شوند جنبش کارگری را از اهداف اصلی اش منحرف سازند.
این شگرد هم اکنون در بسیاری از نقاط جهان توسط کارفرمایان بکار برده می شود. از این رو اتحادیه های کارگری و سندیکاها خواهان تدوین و اجرای توافق نامه های مشترک و اصلاحات بین المللی با کارفرمایان هستند تا با شگردهای ضدکارگری سرمایه جهانی مقابله کنند و یا به زبانی دیگر همبستگی جهانی طبقه کارگر امروز بیش از پیش ضروری است.
برداشتن چنین گامی هر چند دشوار و پر از مشکلات است اما با هماهنگی و اتحاد عمل سندیکای بین المللی امکان پذیر خواهد بود.
مدافعین جهان گستری سرمایه در تلاش هستند تا با کتمان کردن نقش تاریخی طبقه کارگر، بینش ساده انگارانه ای که با زندگی مادی و معنوی جامعه جهانی آینده در تضاد است، راه را برای سودجویی و ستم بیشتر هموار کنند.

دسترسی صاحبان بسیاری از شرکت های صنایع خصوصی به سرمایه، بیش از بودجه بسیاری از دولت ها است. میلیاردها انسان گرسنه حاضرند با حقوق ناچیز شکم خود را سیر کنند. بسیاری از این انسان ها در کشورهایی با سیاست، مذهب و شرایط زیستی نابرابر امکان بزرگی برای سرمایه خلق کرده اند تا با دستاوردهای جنبش کارگری برای رفاه همگانی رقابت کنند. اما در کشورهایی که دمکراسی امکان تشکل آزاد کارگری را مهیا ساخته است، سرمایه برای اجرای سیاست های نابرابرانه اش از شانس کمتری برخوردار است و سرمایه تمایل شدید برای انتقال به کشورهایی دارد که بتواند با دستمزد کمتر به تولید ادامه دهد.
کارگران هیچ انتخاب بهتری جز مبارزه برای آینده بهتر و ساختن رفاه بیشتر ندارند.
در میان کارگران اندیشه ای رایج است که ایده جهانی شدن سرمایه را تبلیغات لیبرالی می دانند که تحت تأثیر ناکامی های ملی، اقتصادی براه افتاده است و دسته ای دیگر بر این عقیده اند که جهانی شدن سرمایه امری است گریزناپذیر و مبارزه با سرمایه داری بیهوده است و راهی جز کنار آمدن با سرمایه داری نیست.
اتحادیه های کارگری هر دو نظر فوق را مردود می شمارند. آنانی که به دفاع از جهان گستری سرمایه برخاسته اند، نقش مخرب تجارت آزاد سرمایه بر اقتصاد ملی را نادیده گرفته اند. فاکتورهای بسیاری دلالت بر این دارد که اقتصاد جهانی شده و اهداف های بین المللی دنبال می کند.
تمایل روزافزون شرکت های بزرگ سرمایه به بین المللی شدن فعالیت های تولیدی و تجاری، تأثیر گذاری سیاست های مالی بر اقتصاد جهان و رشد انگلی این شرکت ها در چهار سو نقاط جهان، افزایش خدمات تجاری شرکت ها در خارج از مرزهای ملی و انتقال نیروی کار ارزان از سوی کشورهایی که فاقد کارگر ارزان هستند، نمونه هایی از جهان گستری سرمایه داری است که با منافع طبقه کارگر در تضاد است.
تحولات دو دهه اخیر سرمایه داری نابرابر و غیردمکراتیک بوده است و اگر سرمایه به دنبال گردش آزاد و کسب سود بیشتر است، پس آن گاه چرا سرمایه داری به فعالیت های آزاد، اجتماعی و بین المللی طبقه کارگر خرده می گیرد و یا مانعی در برابر تشکل بین المللی طبقه کارگر ایجاد کند؟
سرمایه بسیاری از شرکت های بزرگ همانند جنرال موتور بیش از درآمد ملی کشورهای آفریقایی و آسیایی از جمله اتیوپی، تانزانیا، نپال، نیجریه، کنگو- کین شاسه، کنیا، پاکستان، بنگلادش و اوگاندا می باشد.
و یا سرمایه شرکت خودرو تویتا بیش از درآمد ملی نروژ است، هر چند که نروژ از منبع نفت برخوردار است و یا سرمایه شرکت دخانیات فلیپ موریس بیش از درآمد ملی نئوزیلند است.
شتاب روزافزون جهان گستری سرمایه و تغییرات کیفی سیما و ساختار سرمایه در قالب های انستیتو و سهام داری در گام اول بر سیاست بیمه بازنشستگی دولت ها و خصوصی سازی تأثیر ناگواری خواهد گذاشت.
پس از سال های ۱۹۷۰ سیاست سرمایه گذاری و پس انداز در شکل های سهام داری از رشد ۱۱۰۰% برخوردار بوده است. تنها شرکت های انستیتوهای سهام داری آمریکا به سرمایه بیش از ۱ تریلیون دلار دسترسی دارند و منبع سرسام آوری برای سرمایه گذاری شرکت های سهام خصوصی مهیا کرده است.
در مجموع این سرمایه هنگفت از گردش آزاد سرمایه در جهان پیروی می کند و سودهای کلانی نیز عایدش شده است.
سرمایه گذاری شبانه روز در جریان است و از راه خرید و فروش های سریع با امکاناتی که تکنیک اطلاعاتی در اختیارش نهاده است؛ راه را بر تأثیرگذاری این طیف انگلی بیش از هر زمان دیگر هموار کرده است.
سرمایه و تجارت امروزه بیش از پیش تحت تأثیر تحولات سیاسی، تنش های نظامی و جریان های تروریستی و نگرانی های برآمده از آن است.
و این ها بدان معنا است که رژیم ها و بانک های مرکزی مجبور به تعقیب تحولات جهانی هستند و باید واکنش سریع داشته باشند، در غیر این صورت بانک ها مجبور به تغییر سیاست بهره و نظام پولی خواهند شد.
جهانی شدن سرمایه بر موقعیت اجتماعی و اقتصادی طبقه کارگر تأثیر گذاشته است. مبارزه با فقر و ایجاد کار با جهان گستری سرمایه نیز شکل بین المللی گرفته است و طبقه کارگر نیز همگام با این تحولات پیش می رود و در راه تقویت شبکه ها و سندیکاهای جهانی کارگری گام برمی دارد تا بتواند در راه بهبود شرایط اقتصادی و تحولات اجتماعی سهیم باشد.
امروزه رژیم های دیکتاتوری بی اعتبار هستند و از نفوذ جهانی رژیم های دیکتاتوری کاسته شده است اما علیرغم این، رژیم های سرمایه داری هنوز به مبارزات ضدکارگری ادامه می دهند و از صفوف متحد و یکپارچه جهانی طبقه کارگر هراس دارند. بر اساس آمار سندیکای جهانی کارگران در سال های گذشته بسیاری از فعالین سندیکای کارگری جان خود را از دست داده اند، هزاران کارگر روزانه در اثر شرایط بد محیط کارگری آسیب می بینند؛ بسیاری از آنان که به شرایط نامساعد کار لب بر اعتراض می گشایند، بیکار و یا تحت فشار رژیم های خودکامه قرار می گیرند. بیش از ٣۰ میلیون کارگر در سراسر جهان مجبور به کار طاقت فرسا و نابرابر حقوقی هستند. حداقل ۲۵۰ میلیون کارگر کودک در کارگاه ها و کارخانه ها مورد سوء استفاده اقتصادی و حقوقی قرار می گیرند.
کشورهای کلمبیا، گواتمالا، ونزویلا، کستاریکا، چین، ایران، کره جنوبی، روسیه سفید، زیمبابه رفتارهای غیرانسانی با کارگران دارند و تبعیض و نابرابری نه تنها در کشورهای نامبرده بلکه در کشورهای دیکتاتور نظیر برمه و عربستان سعودی کارگران را از حق تشکل کارگری محروم ساخته اند و کشورهای چین، ایران و ویتنام تنها سندیکا های حکومتی برسمیت می شناسند و کارگران در این کشورها از حق تشکیل مستقل سندیکای کارگری محروم و هر اقدامی برای تشکیل سندیکای مستقل کارگری با خطر اخراج و سپس زندانی شدن کارگران همراه است.
بسیاری از این کشورها در سایه جهان گستری سرمایه و سیاست نئولیبرالی در رقابت برای جذب کارگران ارزان، شرایط بد محیط کار اقدام به کاهش درآمد کارگران کرده اند و مسبب وضعیت نابرابر اجتماعی هستند.
انستیتوی رقابت های اجتماعی، شرکت ها را از پرداخت مالیات معاف کرده و هزینه های صادرات کالاهایشان را با کاهش درآمد کارگران تأمین می کنند.
هدف آنان این است که بر درآمد سالانه کشورهایشان بیافزایند و خواست شرکت ها را بی چون و چرا تأمین کنند.
در این دایره مبادله آزاد کالا، شرکت ها از آزادی مطلق برخوردار هستند، در حالی که کارگران از آزادی برخوردار نیستند.
در شرایط فعلی بیش از ۱۱۶ کشور و بالغ بر ٣۰۰۰ شرکت های صادرات و واردات آزاد فعال هستند و بیش از ٣۰ میلیون کارگر در این شرکت ها استخدام هستند که بسیاری از زنان جوان در این شرکت ها اشتغال دارند.
سندیکای جهانی کارگران باید همگام با کارگران سراسر جهان با تبعیض، نابرابری و تحقیر کارگران مبارزه کرده و از رژیم های این کشورها برای رفع ستم های اجتماعی و اقتصادی کارگران چاره جویی کند.
سندیکای کارگری اروپا باید بتواند آزادنه با کارگران و زحمتکشان سایر کشورها ارتباط تنگاتنگ برقرار کند و از اتحادیه اروپا بخواهد تا برای پیوند جهانی کارگران امکانات ضروری را در اختیار سندیکای کارگری بگذارد.
چشم انداز فعلی جنبش جهانی طبقه کارگر تیره و روشن است. چشم انداز تیره این جنبش در تشکل گریزی طبقه کارگر صنعتی در کشورهای پیشرفته صنعتی و دوری این طیف اصلی طبقه کارگر از همبستگی جهانی کارگران است. برای نمونه تنها ۲۶% طبقه کارگر انگلیس در اتحادیه های کارگری متشکل هستند و در ایالت متحده آمریکا تشکل پذیری طبقه کارگر به ۱٣% کاهش پیدا کرده است و در کانادا این روند به ٣۱%، در نئوزلند به ۲٣% و استرالیا تا حد ۲۹% کاهش یافته است.
سیاست های ضد کارگری رژیم ها در کشورهای انگلیس و نئوزلند عامل موثر تشکل گریزی طبقه کارگر می باشد.
سیاست های بغایت ضد کارگری مارگرت تاچر محافظه کار در دهه ۱۹٨۰ و بدنبالش تقویت سیاست نئولیبرالی در این کشور از ۱۲ میلیون عضو سندیکای کارگران انگلیس به ۶ میلیون عضو تقلیل یافت.
اما چشم انداز روشن جنبش طبقه کارگر در کشورهایی دیده می شود که به صنعتی شدن جامعه روی آورده و بازار کار بیشتر خلق شده است و بیشترین رشد در جنوب آسیا، برزیل، مکزیک، هند و بندرهای تحت کنترل چین صورت گرفته است. (هر چند که چین با تشکل های مستقل کارگری مخالف کرده اما جنبش کارگری از رشد کمی برخوردار بوده است).
تقویت و اوج گیری جنبش های رهایی بخش و دمکراتیک در دهه های اخیر و امکان تشکل دمکراتیک و مستقل طبقه کارگر در بسیاری از کشورهای آمریکای لاتین و هم چنین در جنوب و شرق آسیا و بعضأ قاره آفریقا و حتی روسیه و بسیاری از کشورهای اروپای شرقی عامل رشد نسبی تشکل یابی بوده است.
پایان جنگ سرد، امکان گفتگو و ارتباط کارگران غرب و شرق فراهم کرد و بر استحکام صف مستقل طبقه کارگر کمک شایانی کرد.
و بلاخره اتفاق مهمی که در این سال ها رخ داد، حضور و عضویت گسترده زنان کارگر در اتحادیه های کارگری و رشد شتابان زنان در این جنبش موقعیت تازه ای برای یکپارچگی صف متحد طبقه کارگر خلق کرد تا لشکر پیشاهنگ گسست ناپذیر گردد.