دست بر گور ِ عاشقان


شهلا بهاردوست


• آه ه ه باران
مگر نه سوسن های خاموش شرابِ عشق ما را سر کشیده اند؟
پس چرا سرد می لرزند؟ ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ۱ بهمن ۱٣٨۷ -  ۲۰ ژانويه ۲۰۰۹


 
 
چه خندان کوکب ها، حیران پروانه ها
غرّش ِ ابرها وُ های های ِ شبتابها
تلو تلو خوران رقص ِ من وُ این باران
پیچیده ایم تشنه بر هم با آغوش ِ خیس.
شاید امشب در دورها، کسی نشسته مثل ما
در اندیشه های بی رنگ گریه می کند.
شاید آغشته به دودی خاطره دود می کند.
آه ه ه باران
مگر نه سوسن های خاموش شرابِ عشق ما را سر کشیده اند؟
پس چرا سرد می لرزند؟
آنجا پشت حصیرهای آویخته
کنار شیشه های دارچین و زعفران
ردّ ِ خنده هایم را، جای انگشتانم را چه کسی پاک می کند؟
چرا پرستوی   بازیگوش به چشمهای سیاهِ من شک می کند؟
بگو، بگو باران به او، دلم تنگ است
روی لبهایم داغ ِ لبش نشسته است
بگو روی تردید خط کشیده ام
خطی درشت روی تیک تاکها نوشته ام.
آه ه ه باران
در همخوابگی ِ کدام شب، کدام تابستان
اینگونه شکارِ ماه وُ اینچنین ساده آب شدم؟
ای باران، ای باران بزن
بزن پیچی دیگر، رقصی تندتر
بگذار در آغوش ِ تو شب را سحر کنم
پا بکوبم روی ریلها، روی جاده های ِ خیس
تا کناره های ِ باریک، روی ِ پلّه های آهنین
تا بی طاقتی نفسهایم را، بی تابی ترانه هایم را
در زنگی نواخته، تکرار کنم.
آه ه ه باران
امشب این علفها، این سازهای شکسته  
باز ما را می نوشند
ما تلو تلوخوران در آغوشمانِ پر هیاهو
بی پروا خواستن را اقرار می کنیم
دورِ تن ِ   خاکها وُ خیالها می چرخیم
به هم لبخند می زنیم
آرام روی ِ گور عاشقان دست می کشیم.
  
 
 
هامبورگ، ۱٨ ژانویه ۲۰۰۹
از مجموعه ی تیک تاک بی پروا
www.bahardoost.org