معنای «تغییر» برای ما
سیاست «تغییر» رئیس جمهور جدید آمریکا، برای ایرانیان به چه معنا می تواند باشد؟



اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ۱ بهمن ۱٣٨۷ -  ۲۰ ژانويه ۲۰۰۹


جرج بوش چهل و سومین رئیس جمهور آمریکا روز سه شنبه ۲۰ ژانویه کاخ سفید را در حالی ترک کرد، که به یکی از نامحبوب ترین روسای جمهور این کشور تبدیل شده بود. استقبال بی سابقه ای که از آغاز کار رئیس جمهور جدید باراک اوباما نه تنها در آمریکا که در سرتاسر جهان صورت گرفته است، فقط ابراز امیدواری نسبت به مردی که وعده ی «تغییر» داده نیست، بلکه شادمانی از پایان قدرت کسانی نیز هست که بار دیگر کشور گشایی را به سیاست رسمی آمریکا تبدیل کردند و چندین جنگ و ده ها هزار قربانی بر جای گذاشتند.
هشت سال حاکمیت جرج بوش و نئوکان ها بر آمریکا، در حالی پایان یافت که آمریکا درگیر عظیم ترین بحران اقتصادی سال های اخیر است، بر دامن «بزرگ ترین دموکراسی جهان» از گوانتامونا، تا عراق و افغانستان و حتی خود آمریکا، لکه های ننگ بزرگ نشسته است، تخاصم و دشمنی ها در جهان افزایش یافته و کانون های درگیری و جنگ در بسیاری از نقاط جهان فعال شده است. نئوکان های آمریکا با سیاست های جهان گشایانه و اشغالگرانه ی خود، نتوانستند «بنیادگرایی» اسلامی را مهار کرده و نقاط پرتشنج در جهان را آرام ساخته و جهان را به صلح و آرامش نزدیک کنند. سیاست های آن ها، به تشنج، ناآرامی و قلدری در جهان ابعاد تازه ای داد.
از این رو طبیعی است که در سرتاسر جهان، کمتر کسی است که از ترک کاخ سفید توسط جرج بوش خوشحال نباشد.

باراک اوباما با سیاست تغییر آمده است. او میراث دار سیاست های نئوکان ها در شرایطی است که هم در عرصه ی داخلی و هم در عرصه بین المللی نیرومندترین کشور جهان را درگیر بحران ها و کشاکش های بسیاری کرده است. جهان به اوباما امید بسته تا خط مشی بین المللی آمریکا را تغییر دهد و سیاستی را در پیش گیرد که دنیا را در مسیر صلح و آرامش هدایت کند و نقاط کانونی بحران از جمله در خاورمیانه را آرام سازد. زمان قضاوت خواهد کرد که این امید تا چه اندازه واقعی خواهد بود.

ایران به دلایل متعدد به یکی از کانون های اصلی سیاست بین المللی آمریکا تبدیل شده است و به همین دلیل تغییر قدرت در آمریکا به طور ویژه ای مورد توجه ی ایرانیان است. با رفتن جرج بوش، امیدهای کسانی که منتظر بودند حکومت اسلامی ایران با جنگ و از طریق تهاجم نظامی آمریکا سرنگون شود، به یاس گرائیده است. خروج جرج بوش از کاخ سفید شکست سنگینی برای آن بخش از اپوزیسون ایرانی است که سرنوشت خود و کشور ایران را به جنگ آمریکا و جمهوری اسلامی گره زده و آشکار و پنهان برای دامن زدن به این رویارویی می کوشید. خطر جنگ که سال ها سایه ی شوم خود را بر میهن ما انداخته بود، حالا دور شده است. اکثریت مردم ایران نمی توانند از شکست سیاست این بخش از اپوزیسیون ایرانی و چنین تحولی خوشحال نباشند. اکنون که جنگ طلبان کاخ سفید را ترک کرده اند، می توان به تحول در مناسبات بین ایران و آمریکا امیدوار بود.

اما این تحولات از نظر دموکرات های ایرانی چه می تواند باشد؟ شاید برای پاسخ به این سوال، نتوان یک پاسخ مشترک یافت، اما با توجه به آن چه که سال هاست نیروهای دموکرات در ایران مطرح کرده اند، بدون شک یکی از بزرگترین انتظارات از رئیس جمهور جدید آمریکا این است که از سیاست مداخله جویانه ی «آلترناتیوسازی» چه در صفوف رنگارنگ اپوزیسیون و چه در درون حکومت دست بردارد. آلترناتیوهایی که آمریکا برای پیش برد اهداف خود در سال های گذشته در منطقه ی ما ساخته است، نظایر طالبان و القاعده بوده اند که مانند مارهایی زهرآگین منطقه ی ما را مسموم کرده و هزینه های بس سنگینی بر مردم وارد کرده اند. ایرانیان دموکرات امیدوارند رئیس جمهور جدید آمریکا این اصل را که انتخاب آلترناتیو سیاسی و حکومت در ایران حق مردم ایران است را به رسمیت بشناسند و به آن احترام بگذارد.

در طول هشت سال حضور جرج بوش در کاخ سفید، منازعات هسته ای به محور مناسبات و کشاکش های آمریکا و جمهوری اسلامی تبدیل شد. بحران ناشی از این درگیری ها نه تنها به تضعیف جمهوری اسلامی نینجامید و جهان را از خطر آن آسوده نساخت، بلکه سودهای زیادی را نیز نصیب حکومت ایران کرد. جمهوری اسلامی حکومت بحران هاست و تنها در بحران هاست که می تواند به حاکمیت خود ادامه دهد. در بحران ناشی از درگیری های جمهوری اسلامی با آمریکا و کشورهای غربی پیرامون برنامه ی هسته ای ایران، حکومت گران اسلامی فرصت یافته اند تا به سرکوب مخالفت های داخلی ابعاد گسترده تری داده و توجه محافل بین المللی را تا حدود زیادی از نقض خشن حقوق بشر در ایران منحرف سازند.
توجه جامعه ی جهانی به نقض گسترده و خشن حقوق بشر و سرکوب آزادی خواهان در ایران در عین توجه به موضوع هسته ای، نه تنها این فرصت را از جمهوری اسلامی می گیرد که به سرکوب در خفا ادامه دهد، بلکه جنبش دموکراسی خواهی در ایران را از پشتیبانی نیروی بین المللی بزرگی برخوردار خواهد کرد.
چنین سیاستی هم به سود مردم ایران است، و هم به صلح و آرامش در عرصه ی جهانی کمک بزرگی خواهد کرد. بنیادگرایی و تروریسم اسلامی، امروز به نگرانی مردم در بسیاری از بخش های جهان تبدیل شده است. سیاست جنگ جویانه جرج بوش، نه تنها نتوانست به مهار بنیادگرایی و تروریسم بیانجامد، بلکه زمینه های سیاسی و اجتماعی آن را بسیار تقویب کرد. یکی از مراکز اساسی بنیادگرایی و تروریسم اسلامی حکومت جمهوری اسلامی ایران است. تعویض حکومت اسلامی در ایران و پیروزی دموکراسی در کشور ما، بزرگترین ضربه را بر پیکر بنیادگرایی و تروریسم اسلامی وارد می آورد. مبارزه ی جهانی علیه نقض حقوق بشر در ایران یکی از گره گاه های مهم مبارزه در راه دموکراسی در ایران و دست یابی به این هدف است.
آیا رئیس جمهور تازه ی آمریکا به این خواست های دموکراسی خواهان ایران توجه خواهد کرد؟ برای ایرانیان سیاست «تغییر» باراک اوباما بیش از هر چیز در گرو پاسخ به این سوال است.