معصومیت از دست رفته
گزارش ایلنا از پدیده کودکان خیابانی


حسین خدنگ


• مجال بازی او و خواهر هفت ساله‌‏اش تنها فاصله بین دو چراغ قرمز است. چراغ که سبز می‌‏شود "احمد" و "زهرا" کنار خیابان بی‌‏خیال هیاهوی خیابان و صدای بوق‌‏ها و ترمزها سرخوشانه دنبال هم می‌‏دوند. آنان کودکی شان را تنها در این یک دقیقه خلاصه می‌‏کنند و بعد از قرمز شدن چراغ راهنمایی هر کدام لابه لای ماشین‌‏ها زن و مرد کوچکی هستند در فکر کسب و کار و گل‌‏های سرخ و سفید را به رانندگان و مسافران تعارف می‌‏کنند ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۲ بهمن ۱٣٨۷ -  ۲۱ ژانويه ۲۰۰۹


تجریش - ساعت چهار بعدازظهر
"آقا یه دسته گل بخر!" "خانم خواهش می کنم!" بعضی‌‏ها با دیدنشان شیشه‌‏های خودرو را بالا می‌‏کشند و بعضی دیگر با لبخندی تنها سرشان را تکان می‌‏دهند. شاید یکی هم باشد که دسته گلی بخرد و چند اسکناس کف دستشان بگذارد. با سبز شدن چراغ باز آنها باز در قابل کودکانه‌‏شان فرو می‌‏روند و صدای خنده‌‏شان فضا را می‌‏کند.
چند سالی می‌‏شود از دهدشت به تهران آمده‌‏اند. آنها هر روز صبح با پدرشان که یک چهارراه بالاتر گل می‌‏فروشد از شهر قدس به تهران می‌‏آیند و گل‌‏ها را یکی از همشهری‌‏هایشان صبح زود به آنها می‌‏رساند.
"هر دسته گل را ۵۰۰ تا ۷۰۰ تومان می‌‏خریم و ۱۵۰۰ تومان می‌‏فروشیم." آنها قول می‌‏گیرند رازشان را برای کسی بازگو نکنم!
" اگر بدانند گلها را ۵۰۰ تومان می‌‏خریم دیگر بهمان ۱۵۰۰ تومان نمی‌‏دهند."
فکر می‌‏کنم ترس‌‏ها و شادی‌‏های این کودکان چقدر ساده، کوچک و زیبا است. هیچکدام تا حالا مدرسه نرفته‌‏اند. "ما هیچکداممان مدرسه نمی‌‏رویم. پدرم قول داده سال دیگر که وضعمان خوب شد در مدرسه اسممان را بنویسد تا آن موقع هم کمک می‌‏کنیم زندگیمان بچرخد."
آنها هر روز کمی از پولشان را جمع می‌‏کنند تا کیف و دفتر بخرند. زهرا از جیبش چند مداد رنگی قد و نیم قد بیرون می‌‏آورد: "اینها را خودمان خریده‌‏ایم. دفتر نقاشی هم خانه داریم ...
از زهرا می‌‏پرسم: "دوست داری اینجا گل بفروشی!" احمد انگار دوست ندارد خواهرش با غریبه ها حرف بزند می گوید: آره دوست داره!" و دست خواهرش را می کشد تا در هیاهوی ماشینها گم شوند. زهرا سرش را پایین می‌‏اندازد.
برای شهروندان تهرانی تصویر کودکان گل فروش، آدامس فروش و بچه‌‏هایی که کنار ترازوی دیجیتالی روی کتاب و دفترشان خم شده‌‏اند و دارند مشقهایشان را می‌‏نویسند تصویر تازه‌‏ای نیست. سر هر چهارراه یا در راسته هر یک از خیابان‌‏های تهران می‌‏توانی آنها را ببینی. کودکانی که بر اساس دسته بندی‌‏های جامعه شناسی کودکان خیابانی نامیده می‌‏شوند. آنها به جای مدرسه روزشان را پشت چراغ قرمزها و در خیابان‌‏ها می‌‏‌‏گذرانند و پشت چهره‌‏های کودکانه‌‏شان می‌‏توانی تصویر مردان و زنانی را ببینی که نارسیده بالغ شده‌‏اند.

خیابان انقلاب- ساعت هفت غروب
"محمد مهدی" را خیلی‌‏ها می شناسند. در خیابان انقلاب می‌‏توانی او را پشت بساطش ببینی که در حال نوشتن مشق‌‏ است. او بدون پدر است و با مادرش در مولوی زندگی می‌‏کند. "محمد مهدی" در عین حال پسرخوانده "سمانه - ر" محسوب می شود. مهندس کامپوتر یکی از شرکت‌‏های نرم افزاری که هر روز بعد از ساعت کاری به دیدن "محمدمهدی" می آید برایش اسباب بازی و لوازم التحریر می خرد و حال مادر مریض اش را می پرسد. بجز مادر و محمد مهدی هیچکس از رابطه سمانه و او خبر ندارد و به گفته مادر محمدمهدی "تنها حمایتها و اصرار خانم مهندس باعث شده که او به مدرسه برود هر چند با این وجود خیلی هم نمی تواند به درسهایش برسد."
حالا ماموران شهرداری هم او را می شناسند. بیش از از دو سال است اینجا بساط می کند و به درسش هم می رسد و با هر نمره خوبی از مادرخوانده اش هدیه ای می گیرد. مادرخوانده ای که شاید حقوق اش کفاف زندگی خودش را ندهد اما مقید به حمایت از محمدمهدی است.

کودکان خیابانی نظیر محمد مهدی تنها یک استثنا هستند. بر اساس آمارها بیشتر کودکان خیابانی نه از آموزش خوبی بهره برده‌‏اند و نه در امنیت مطلوبی هستند. انها مورد تجاوز قرار می‌‏گیرند. در معرض آسیب‌‏های اجتماعی هستند و بسیاری از آنها به دام فروشندگان مواد مخدر و سواستفاده کنندگان می افتند و این در مورد دختران بیشتر به چشم می آید.
کودکان خیابانی به انسان‌‏های کمتر از ۱٨ سالی اطلاق می‌‏شود که به علت کار و یا نبود خانه و کاشانه در خیابان به سر می برند. این تعریف حتی کودکانی را که دارای خانواده هستند اما به علت مشکلات خانوادگی ترجیح می دهند بیشتر زمان خود را در پارک‌‏ها و خیابانها بگذرانند نیز شامل می شود.
بر اساس آمارهای غیررسمی اکنون بیش از یک میلیون کودک خیابانی در کشور وجود دارد که روزهای خود را در معرض آسیب‌‏های اجتماعی بسیار می‌‏گذرانند و این زنگ خطر بزرگی است که به اعتقاد "مهدیه احمدی" از کارشناسان امور اجتماعی دیر یا زود می‌‏تواند به بحران منجر شود.
به گفته او بررسی‌‏ها نشان داده کودکان خیابانی به علت شرایط ویژه خود در معرض تجاوز، قتل، تن فروشی، اعتیاد و ایدز قرار دارند و هر یک می‌‏توانند در عین پاکی کودکانه شان بمبی متحرک در جامعه باشند.
احمدی می‌‏افزاید: بر اساس نتایج یک تحقیق میدانی بیش از ۲۰ درصد کودکان خیابانی مورد تجاوز جنسی و کلامی قرار می‌‏گیرند که نیمی از این میزان از سوی عابران و رهگذرانی است که از بیماری‌‏های روانی رنج می‌‏برند.
این کارشناس نداشتن آموزش‌‏های جنسی را معضلی بزرگ می‌‏داند که کودکان خیابانی را به ورطه ایدز و فحشا می‌‏کشاند تا همواره تهدید بزرگی برا ی جامعه باشند.
احمدی جمع آوری، آموزش و نگهدای از کودکان خیابانی را ضرورتی بزرگ می‌‏داند که از وظایف اصلی دولت بوده و در دراز مدت می‌‏تواند هم به شکوفا شدن استعدادهای آنان کمک کند و هم از میزان آسیب‌‏های اجتماعی در جامعه بکاهد.
به گفته مسوولان تاکنون بیش از ۲۰ هزار کودک خیابانی در شهر تهران جمع آوری و ساماندهی شده اند اما آنچه از شواهد امر بر می‌‏آید حکایت از افزایش میزان کودکان خیابانی و ناموفق بودن این طرح دارد.
گستردگی این پدیده اجتماعی که خود متاثر از فقر و مهاجرت‌‏های بی‌‏رویه خانواده‌‏ها به شهرهای بزرگ است نشان می دهد برای حل این معضل تنها فعالیت یک ارگان خاص کافی نبوده و شهرداری باید در کنار بهزیستی، نیروی انتظامی و دیگر نهادهای مرتبط این کودکان را از سطح شهر جمع آوری کرده و برای آنان شرایط حداقلی زندگی و آموزش را فراهم کند.
یونسکو طی سال‌‏های گذشته با اشاره به وجود بیش از ۱۰۰ میلیون کودک خیابانی در جهان از تمام کشورهای دنیا خواسته است امکانات خود را برای حمایت از این افراد و آموزش آنان بسیج کنند زیر این معضل را معضلی جهانی می‌‏داند.
بر اساس معاهده بین المللی حقوق کودکان کلیه کشورهای دنیا وظیفه دارند شرایط زندگی و سلامت جسمی و روانی را برای کودکان تضمین کرده و امکانات آموزشی و بهداشتی را در اختیار آنان قرار دهند که در ایران با توجه به تاکیدهای دین اسلام و همچنین امار بالای جمعیت کودک و نوجوان کشور که حدود ٣۰ درصد جمعیت ۷۰ میلونی را تشکیل می دهند این مهم بیشتر احساس می‌‏شود.
اگر چه ریشه‌‏یابی علت پیدایش کودکان خیابانی هر فرد را به سوی جامعه و خانواده وی می کشاند اما باید در نظر داشت این مشکل تنها مشکل خانوادهای بی بضاعت و مهاجر و یا جوامع توسعه نیافته نیست و هر انسان در برابر معصومیت و پاکی کودکانی که لابه لای صدای بوق و ترمز ماشین‌‏ها از دست می‌‏رود، مسوول است.