روزنامه های ایران چه می نویسند؟
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
دوشنبه
۱۴ بهمن ۱٣٨۷ -
۲ فوريه ۲۰۰۹
درسی که اردوغان داد
روزنامه اعتماد ملی در سرمقاله روز شنبه خود، برخورد اردوغان نخست وزیر ترکیه را با رئیس رژیم صهیونیستی ارزیابی کرده و تاکید کرده است:
«رفتار مسئولان و مجریان اجلاس داووس در محدود کردن اظهارات اردوغان میتواند کاملا تصادفی جلوه کند. گویا مجریان مراسم واقعا با محدودیت وقت برای برگزاری ضیافت شام برخوردار بودند؛ اینکه شیمون پرز رئیسجمهور رژیم اسرائیل ۲۵ دقیقه و نخستوزیر ترکیه و عمرو موسی دبیرکل اتحادیه عرب تنها ۱۲ دقیقه فرصت اظهارنظر داشتهاند، بدون هیچ صبغه ذهنی و سوءنیتی بوده است! اما در جهان اسلام و در این سوی دنیا کمتر کسی میتواند این رفتار نمادین را تنها یک حادثه و رویداد طبیعی و البته بدون اراده تفسیر کند.
این شکلی نمادین از وضعیت مناسبات بینالمللی است. اینکه اسرائیل فرصت، امکان، فضا، قدرت و حمایت همهجانبه بینالمللی برای انجام هر کار سیئه و غلطی را دارا است اما در مقابل فلسطینیها و حامیان آنها عموما با سانسور، بیتوجهی و سکوت همراه میشوند ولی رجب طیب اردوغان نشان داد که از هنری عمیق در سیاستورزی برخوردار است. او در همان فرصت اندک، اجلاس داووس را به صحنه مهم و اثرگذار محکومیت رفتارهای ضدبشری اسرائیل تبدیل کرد. رفتار اردوغان هم از نظر داخلی و هم از منظر جهان اسلام و هم از جهت حوزه بینالمللی بسیار مهم و اثرگذار است. دولت اسلامی ترکیه نشان داد هم میتوان مدرن بود، هم میتوان به اتحادیه اروپا ملحق شد، هم میتوان شاخصهای اقتصادی را اصلاح کرد، هم میتوان از ظرفیت یک حکومت لائیک و بانفوذ ژنرالها سود برد و هم میتوان عضوی رشید برای جامعه اسلامی بود. اردوغان با تکیه بر محبوبیت و مقبولیت داخلی، قدرت اقتصادی رو به تزاید، اعتبار و وزن مناسب و البته میانهروی و تعادل در جهان اسلام، ترکیه را به کشوری اثرگذار بدل کرده است. ترکیه عضو پیمان ناتو، متحد مهم آمریکا و دارای روابط گسترده سیاسی، نظامی و امنیتی با اسرائیل است. اما اردوغان با این اقدام، نشان داد که چگونه میتوان با پرهیز از غوغاسالاری و تکیه بر شعارهای عوامگرایانه دهان رژیمی چون اسرائیل را به خاک مالید. اقدام ترکیه از سوی دیگر نشان داد مسئولان اسرائیل تا چه میزان در حمله به غزه دچار اشتباه تاریخی و استراتژیک شدند. اسرائیل با دو حمله به لبنان و غزه، ادعای دروغین خود را مبنیبر اینکه یک کشور دموکراتیک، مظلوم و مورد هجوم تروریستها است به رژیمی مستبد، ظالم و عامل تروریسم دولتی تبدیل کرد. افکار عمومی جهانیان را بر ضد رژیم خود تحریک کرد و در غزه هم جز کشتار زنان و کودکان و ناتوانان هیچ دستاوردی نداشت. باری، ارتش اسرائیل قدرتمند است اما به تعبیر زیبای اردوغان، تنها برای کشتار کودکان و زنان بیدفاع.»
فاتح داووس
روزنامه وطن امروز هم، یادداشت روز خود را که هادی مجیدی آن را نوشته است، به موضوع برخورد اردوغان با اجلاس داووس اختصاص داده، نوشته است:«اجلاس اقتصادی داووس هرساله با شرکت شخصیتهای معتبر سیاسی و اقتصادی در سطح بینالمللی در سوییس برگزار میشود. در حالی که به نظر میرسید بحران اقتصادی غرب به عنوان محور گفتوگوهای سیاستمداران و اقتصاددانان شرکتکننده در اجلاس باشد، موضوع غزه نیز به عنوان یک مساله منطقهای چالش برانگیز برای غرب و رژیم صهیونیستی به عنوان دومین موضوع مورد بحث در اجلاس مطرح شد و کشورهای شرکتکننده در رابطه با بحران غزه با یکدیگر به بحث و تبادلنظر پرداختند.
در نشست مشترکی که چند تن از شخصیتهای سیاسی بینالمللی حضور داشتند، شیمون پرز، رئیس تشکیلات رژیم صهیونیستی و رجب طیب اردوغان، نخستوزیر ترکیه در رابطه با موضوع غزه به گفتوگو پرداختند. در خلال مباحث پیش آمده، مسائلی از سوی شیمون پرز مطرح شد که با واکنش تند نخستوزیر ترکیه همراه شد که این واکنش درصدر خبرها قرار گرفت. با وجود آنکه بحران اقتصادی اکنون به عنوان بزرگترین چالش غرب مطرح است، بهبود چهره رژیم صهیونیستی نیز که در خلال جنگ غزه دچار خدشهای محسوس شده بود، برای دولتمردان غربی از اهمیت ویژهای برخوردار بود. به همین جهت ما شاهد بودیم زمانی که پرز سخنرانی خود را آغاز کرد، حضار به گرمی از او استقبال کردند و با تایید سخنانش در رابطه با منطق کشتار از سوی رژیم صهیونیستی با وارونه جلوه دادن وضعیت مردم غزه، موضع خود را اعلام کردند. اما در همین نشست اردوغان وقتی با تبعیض رفتار مدیر جلسه مواجه شد با بیان جملات و کلمات کلیدی توانست افکار تبعیضآمیزی که در غرب وجود دارد را افشا کند و آن را یک بار دیگر عیان کند.
این مساله و بازتابهای داخلی و خارجی وسیع آن، نشان داد که هر چند جنگ غزه ظاهراً پایان یافته است اما درصدر موضوعات مورد اهتمام کشورهای خاورمیانه و جهان اسلام قرار دارد. این نکات و موضوعاتی که بین اردوغان و پرز رد و بدل شده است بیشک سایه خود را بر نوع مناسبات ترکیه و رژیم صهیونیستی نیز باقی خواهد گذاشت. این مساله از این جهت حائز اهمیت است که این رژیم پس از سالهای طولانی ارتباط با دولت ترکیه از ۱۹۷۶ یک پیمان همهجانبه همکاریهای استراتژیک را به امضا رسانده بود که ابعاد نظامی - امنیتی و همکاریهای ساخت تسلیحات و همچنین همکاریهای تجاری را دربرمیگرفت. اکنون بحران در روابط ۲ کشور به جایی رسیده که رژیم صهیونیستی نگران است که دولت اسلامگرای ترکیه با برخورد منطقی و عاقلانهای که در رابطه با مساله غزه انجام میدهد، رژیم صهیونیستی را در تمام عرصهها به چالش بکشد. این موضوع سطح روابط ۲ کشور را بشدت زیر سوال برده است. بواقع در حال حاضر دولت ترکیه با تکیه بر آیات تورات که در آیه ششم آن، قوم یهود را از کشتار انسانها منع میکند اقدامات اسرائیل را مورد انتقاد قرار میدهد.اکنون لابیهای صهیونیستی در اروپا و آمریکا بشدت دنبال فشار بر دولت ترکیه هستند که از مواضع خود عقبنشینی کند. نکته قابل توجه در این راستا آن است که دولت ترکیه بهعنوان یک کشور غیرعرب این مواضع را علیه رژیم صهیونیستی اتخاذ میکند و بدیهی است که این سطح از واکنشها و شفافیت در موضوع مقاومت و حماس، تاثیر خود را در سطح رسمی و غیررسمی در افکار عمومی باقی گذاشته و این سوال برای افکار عمومی عربی پیش میآید که چطور یک کشور غیرعرب مانند ونزوئلا حاضر میشود که روابط خود را با رژیم صهیونیستی قطع کند و رژیمهای عربی نظیر مصر حتی حاضر نیستند که محاصره غزه را پایان دهند و اجازه ورود کمکهای انساندوستانه به این منطقه را صادر کنند. اکنون این سوال برای افکار عمومی مطرح است که چطور یک کشور غیرعرب که دارای مناسبات نزدیک با اسرائیل است حاضر میشود در مقابل گستاخیهای پرز در اجلاس داووس بایستد ولی رهبران و مسئولان عربی حتی از یک موضعگیری منطقی نیز کوتاهی کرده و کماکان به دنبال اجرای سیاستهای رژیم صهیونیستی و آمریکا در پروسه سیاسی بعد از جنگ در منطقه باشند. امروز این سوال در ۲ سطح دیپلماتیک و افکار عمومی مطرح میشود که مصر تا کی میخواهد هزینه سیاستهای آمریکا و اسرائیل را پرداخت کند و حتی در بحث انسانی نیز حاضر نشود اجازه ورود کمکهای ارسالی از طرف جامعه جهانی را به نوار غزه صادر کند؟ این درحالی است که اولویت امروز مساله غزه، شکستن محاصره است. حکومت حسنی مبارک به بهانههای مختلف و پیششرطهای متعدد بر سر راه بازگشایی و برداشتن محاصره از نوار غزه نقشآفرینی میکند. بدیهی است مواضعی که آقای اردوغان داشته و سوالاتی که در ذهن ایجاد کرده است، میتواند حرکت جدیدی برای روشنگری در افکار عمومی منطقه باشد و پایان این جدال سیاسی روشنتر شدن چهره رهبران کشورهایی است که با رژیم صهیونیستی همپیمان هستند. حتی به نظر میرسد که ارتش ترکیه نیز مخالفت چندانی با مواضع اردوغان نداشته باشد. درست است که دولت ترکیه بویژه در بخش نظامی و امنیتی تحت کنترل عناصر لائیک است اما مفهوم این مساله آن نیست که تمام بدنه ارتش ترکیه را افراد غیرمسلمان تشکیل میدهند. چیزی که از بدنه ارتش و مسئولان نظامی و امنیتی خواسته میشود آن است که دین را در سطحهای سازمانی وارد نکنند.
از اینرو، گرایشات اسلامگرایانه در بین آنها نیز حاکم است. در حال حاضر یکی از وجوه واکنشهایی که در ترکیه شاهد آن هستیم این است که در کنار اسلامگرایان حزب حاکم، گروههای لائیک که در بسیاری از رویکردها با دولت مخالفت میکنند، در مقابل مساله غزه موضعی موافق دولت اتخاذ کردهاند. اما نکتهای که نباید آن را فراموش کرد این است که نفوذی که صهیونیسم و لابیهای صهیونیستی در ترکیه دارند، دولت اسلامگرا را میتواند با خطری جدی مواجه کند. بدیهی است که برنامهریزی برای براندازی دولت در ترکیه توسط گروههای وابسته به صهیونیستها، با توجه به موج حامیان این دولت و حمایت افکار عمومی از سیاستهای حزبعدالت و توسعه، چنین اقداماتی را بسیار پرهزینه کرده و احتمال آن را پایین میآورد. البته ماه گذشته تعدادی که به جرم کودتا دستگیر شده بودند و مورد محاکمه قرار گرفتند، افرادی بودند که به عنوان یک جریان لائیک سعی میکردند دست به کودتا بزنند و به نظر میرسد فرماندهان لائیک ترکیه هم علاقهمند نیستند که در یک اقدام جدید تجربهای ناموفق را تکرار کنند. دولت اسلامگرای ترکیه از نظر اقتصادی کارنامه موفقی داشته و تمام جریانهای سیاسی و نظامی در این کشور به ایـن موضوع اذعان دارند. همین مساله منطق یک اقدام کودتاگرایانه که باید براساس ناکامیها و عدم موفقیتها همراه باشد را زیر سوال میبرد. گذر زمان نشان خواهد داد که اردوغان تنها فاتح داووس بوده است.»
پایان کار نزدیک است
یادداشت روز کیهان هم به قلم حسین شریعتمداری مدیرمسئول این روزنامه همین مساله را بررسی کرده، نوشته است:
«۱- در سال ۱٣۷۷-۱۹۹٨ میلادی- به زندان محکوم شد. جرم او خواندن یک قطعه شعر با محتوای اسلامی در نشست نیمه مخفی «حزب رفاه» بود. محکومیت او که ۴ سال قبل از آن تاریخ -۱۹۹۴- شهردار استانبول بود با اعتراض و تعجب فراوان روبرو شد. مقامات قضایی استانبول اعلام کردند رجب طیب اردوغان با خواندن این شعر اصول سکولاریسم را زیرپا گذاشته ضمن آن که در این شعر به آتاتورک-بنیانگذار ترکیه لائیک- نیز اهانت شده است.
در ۱۴ مارس ۲۰۰٣- ۲۴اسفندماه۱٣٨۱- طیب اردوغان به نخست وزیری ترکیه انتخاب شد، «جیمز ولسلی» رئیس وقت سازمان اطلاعات و امنیت آمریکا CIA با ابراز نگرانی از انتخاب اردوغان هشدار داد که «۱۰ سال بعد از برکناری نجمالدین اربکان اسلامگرا، نباید ترکیه لائیک بار دیگر به اسلامگرایان رو کند.»! جیمز ولسلی رویکرد مردم ترکیه به اسلامگرایان را نشانه تحول بزرگی در منطقه دانسته بود که با انقلاب اسلامی در ایران کلید خورده است. هم او یک روز بعد از انتخاب طیب اردوغان-۱۵ مارس ۲۰۰٣- و ۵ روز قبل از حمله نظامی آمریکا به عراق-۲۰مارس ۲۰۰٣- طی سخنانی که روزنامه انگلیسی گاردین بدون ذکر نام به آن پرداخته بود، نسبت به موفقیت آمریکا در حمله به عراق ابراز تردید کرده و گفته بود «اگر منظور بوش از حمله به عراق دموکراتیزه کردن این کشور است باید توجه داشت ابتدایی ترین اصول دموکراسی مراجعه به رأی مردم است و خاورمیانه بعد از انقلاب خمینی[ره] دستخوش تحول بزرگی شده است و چنانچه در انتخابات به رأی مردم مراجعه شود، مردم خمینیهای دیگری را برمی گزینند».
۲- روز پنج شنبه-۱۰ بهمن ماه ۲۹ـ ۱٣٨۷ژانویه ۲۰۰۹- رجب طیب اردوغان نخست وزیر ترکیه در اجلاس اقتصاد جهانی که با حضور سران کشورها در داووس سوئیس برپا شده و شیمون پرز رئیس جمهور رژیم صهیونیستی نیز در آن حضور داشت، با شجاعتی تحسین برانگیز که از ایمان قلبی و تعهد اسلامی او ریشه میگرفت، قتل عام و نسل کشی اسرائیل در غزه را به شدت محکوم کرده و شیمون پرز را قاتل کودکان مظلوم نامید. اردوغان که در پاسخ به وراجی احمقانه رئیسجمهور رژیم صهیونیستی در دفاع از جنایات این رژیم در جنگ ۲۲ روزه سخن میگفت و دیوید ایگناشیس، مجری میزگرد سعی در آرام کردن وی داشت خطاب به شیمون پرز گفت: «شما جنایتکاران دروغگو هستید و از کودککشی لذت میبرید». رجب طیب اردوغان در پی این حمله جسورانه و تحسینبرانگیز که ۱۰ دقیقه به طول انجامید و بعد از قطع میکروفون از سوی برگزارکنندگان اجلاس، با صدای بلند ادامه یافت، اجلاس داووس را به نشانه اعتراض ترک کرد و بامداد جمعه درحالی وارد فرودگاه استانبول شد که خیل عظیم مردم کشورش برای قدردانی از او به فرودگاه آمده و با شعارهای «قهرمان! خوش آمدی»، «تو باعث افتخار ما هستی»، «اسلام به تو میبالد» و... مورد استقبال پرشور آنان قرار گرفت.
طیب اردوغان در جریان جنگ ۲۲ روزه نیز غزه را به کربلا تشبیه کرده و گفته بود؛ «جنایات اسرائیل در غزه، یادآور ماجرای غم انگیز کربلاست».
٣-امام راحل ما(ره) که تاکنون تمامی پیشبینیهای او به حقیقت پیوسته است، فروردین ماه سال ۱٣۶۶ در سالروز بعثت رسول خدا(ص) طی سخنانی فرموده بود: «تحول در همه چیز واقع شده مگر در قصرهای این قدرتمندان. دنیا عوض شده است، اینها باز خیال میکنند که دنیای صدسال، صدوپنجاه سال پیش است. اینها باز نفهمیدهاند یا خودشان را به نفهمی میزنند. آفریقا عوض شده است، اروپا عوض شده است و همه آسیا عوض شده است، همه عوض شدهاند الا این سردمداران... اینها سردرگم هستند، نمیفهمند چه میکنند، نشناختهاند مردم را، نشناختهاند دنیا را، افکارتان را عوض کنید، حالا نمیشود یک کلمه شما بگوئید و همه بگویند چشم! نمیگویند دیگر... خیال نکنید که همه مردم باید دست بسته در مقابل شما هیچ حرفی نزنند» (صحیفه امام(ره) جلد ۲۰ ص ۲۴۱).
بعد از جنگ ٣٣ روزه لبنان و شکست سنگین ارتش اسرائیل از حزب الله، «زئیف شف» ژنرال بازنشسته ارتش صهیونیستی که از او با عنوان برجستهترین تحلیلگر اسرائیلی یاد میکنند، گفته بود این جنگ تصور شکستناپذیری اسرائیل را فرو ریخته و بیم آن میرود پیش بینی بن گوریون- اولین نخست وزیر رژیم صهیونیستی که مانند سایر صهیونیستها به آدمکشی دزدانه و ناجوانمردانه معروف بود- در پیش باشد. توضیح آن که بن گوریون بعد از جنگ رمضان-یوم کیپور، ژوئن ۱۹۶۷- و پس از پیروزی ۶ روزه بر سه کشور عربی، گفته بود «اسرائیل میتواند در ۱۰۰ جنگ دیگر هم پیروز شود و بازهم مشکلاتی داشته باشد، اما چنانچه فقط در یک نبرد شکست بخورد، مرگ آن نزدیک خواهد بود». بن گوریون از آینده پیش روی باخبر نبود. او در اوایل دهه ۷۰ میلادی به جهنم رفت و پیروزی انقلاب اسلامی را که «موشه دایان» از آن با عنوان زلزلهای بزرگ یاد کرده و لرزه بر رژیم صهیونیستی را طبیعیترین نتیجه این زلزله دانسته بود، ندید. آغاز انتفاضه فلسطین را، شکل گیری حزبالله لبنان را، شکست سنگین اسرائیل در جنگ ٣٣ روزه و جنگ ۲۲ روزه را، فریاد مرگ بر اسرائیل در تظاهرات مردم خشمگین دولتهای هم پیمان با رژیم صهیونیستی را، خروش شجاعانه رجب طیب اردوغان در اجلاس داووس را نیز شاهد نبود و ... او نبود تا ببیند دنیا عوض شده است. بن گوریون به جزئیات فرمولی که از آن نتیجه گرفته بود اولین شکست اسرائیل، آغاز فروپاشی آن است، اشارهای نکرده بود-و یا در رسانهها خبری از آن نیست- اما، امام راحل ما(ره) در ادامه همان سخنرانی که به آن اشاره شد، از این به اصطلاح «راز»! پرده برداشت. از نگاه حضرت امام(ره)، قدرتهای زورگو با تشرو تبلیغات ملتهای مظلوم را میترسانند و درباره قدرت خود بزرگنمایی میکنند، «ملتهای مظلوم دنیا در برابر ظالمها بایستند و نترسند. گمان نکنند که اینها هرچه گفتند عمل میکنند. اینها میخواهند با همان تبلیغات کار را انجام بدهند و از این تبلیغات هیچوقت نترسید»... امروز آن هیمنه پوشالی فرو ریخته است و مردم، مخصوصاً مسلمانان به وضوح دریافتهاند به قول امام راحل(ره) «ملتی که شهادت دارد اسارت ندارد». این نکته ابتدا در جریان انقلاب اسلامی، سپس در جنگ تحمیلی و طی چند سال اخیر در جنگ ٣٣ روزه لبنان و ۲۲روزه غزه کارآمدی خود را نشان داد و به طور همزمان از پوشالی بودن آمریکا و متحدانش پرده برداشت.
۴-همه شواهد و قرائن موجود حکایت از آن دارند که دنیا آبستن حادثه عظیمی است و خبری در راه است که بر صدر اخبار خواهد نشست. استقبال پرشور و گسترده مردم ترکیه و سایر ملتهای مسلمان و غیرمسلمان از اقدام شجاعانه اردوغان، خروش یکپارچه جهانیان در تحسین و حمایت از «منتظر الزیدی»، خبرنگار عراقی که لنگه کفش به سوی جرج بوش پرتاب کرده بود. برانگیختگی بیسابقه- و نه کم سابقه- ملتها در سراسر دنیا در اعلام انزجار از جنایات وحشیانه اسرائیل در غزه، موج پردامنه و فراگیر جهانی در تحسین حزبالله بعد از پیروزی در جنگ ٣٣ روزه و تحقیر توأم با ابراز نفرت از رژیم صهیونیستی و... تردیدی باقی نمیگذارد که انزجار عمومی مردم دنیا از آمریکا و متحدانش به اوج خود رسیده است و اکنون وقت آن است که «تابو»ی ارسال اسلحه و مهمات مدرن و تکنولوژیک برای مردم فلسطین و سایر نهضتهای مقاومت در برابر قدرتهای استکباری شکسته شود. به یقین همه کسانی که اندک بهرهای از انسانیت برده باشند، نابودی رژیم صهیونیستی را خدمت بزرگی به بشریت میدانند و پاکسازی دنیای انسانها از این جرثومههای فساد و تباهی را که قتل کمترین مجازات آنهاست، نه فقط ضروری، بلکه آرزویی مقدس تلقی میکنند، و آن روز، به یقین دور نیست.»
حکایت مردی که «نه» میگفت!
روزنامه اعتماد روز شنبه یادداشتی را از احمدپورنجاتی به مناسبت سالگرد درگذشت زندهیاد احمد بورقانی چاپ کرد. پورنجاتی نوشته است:
«بود در کشور افسانه کسی / شهره در، نه، گفتن؛ / نام میخواهی؟ / نه / کام میجویی؟ / نه / تو نمیخواهی یک تاج طلا بر سر؟ / نه / مذهب ما را میدانی؟ / نه / خط ما میخوانی آیا؟ / نه / نه، به هر بانگ که برپا میشد / نه، به هر سر که فرو میآمد / نه، به هر جام که بالا میرفت / نه، به هر نکته که تحسین میشد / نه، به هر سکه که رایج میگشت / روزی آینه به دستش دادند؛ / میشناسی او را؟ / آه، آری خود اوست / میشناسم او را / گفته شد دیوانه است / سنگسارش کردند.
«سیاوش کسرایی»
آدمها را به صفتهای گوناگون میتوان طبقهبندی کرد؛ جنسیتی، جغرافیایی، قومی و نژادی و مذهبی و غیر اینها. از جمله به صفت شغل و حرفه و منزلت اجتماعی. اهالی هر صنف و حرفه را، در کنار همه کمالات و جمالات و مزایای مادی و معنوی، دنیوی و اخروی و امثالهم، آفات و بلایایی نیز در کمین است. در این مجال، که به بهانه گرامیداشت یاد مرحوم احمد بورقانی برپاست، میخواهم اندکی به «آفات المشاغل» بپردازم. چون این مراسم در «خانه هنرمندان» برگزار میشود، به احترام صاحب خانه، از «صنف هنرمند» آغاز میکنم. پیشاپیش از اتحادیه اصناف و مشاغل پوزش میخواهم؛
۱- هنرمندجماعت، در معرض آفت «سقوط از دماغ فیل» است. کار هنریاش را باید بفهمی، باید تحسین کنی، به چشم بکشی و البته از اینکه چنین فهم و شعور هنرشناسانهیی داشتهیی، سر به آسمان افتخار بسایی، نازکتر از گل؟، پرسش و نقد؟، لابد شعور هنری نداری. هنرمند عزیز، قهر میکند، چهره درهم میکشد، عصبانی میشود و خدا آن روز را نیاورد که؛ جیغ بکشد، هنرمندجماعت، در معرض آفت ننر بودن است.
۲- سیاستمدارجماعت، در معرض آفت «قالتاقگری و پاچهورمالیدگی» است. به همه موجودات عالم، از جماد و نبات و جانور، اعم از حیوان و انسان و امثال اینها و حتی به همه مقدسات زمینی و آسمانی و تحت الارضی و فوق العرشی، به چشم نردبان یا تسمه نقاله نگاه میکند. قرار است که تشریف ببرد آن بالا. به هر وسیله که شتابان تر، همان بهتر.
٣- اعزه الاصناف، «طبیبان و قاضیان و روحانیان» هر سه صنف که غبار قدوم مبارک شان را توتیای دیدگان کورشدهمان میکنیم، در معرض آفت؛ «نگاه عاقل اندرسفیه» به جمله خلایقاند. غرور و تکبر و خودگندهبینی، انگار از لوازم شغلی این سه صنف شریف است، که البته نیست. «طبیب جماعت» گمان میکند زمامدار مرگ و زندگی بیمار مفلوک است. سلامتی و زندگی بیمار، بازیچه طبابت اوست. تا بخواهی برای بیمار قیافه میگیرد و پرسشهای مضطربانه او را به نگاهی خشک و بیاعتنا پاسخ میدهد. «قاضی جماعت» مقدرات حال و آینده اصحاب دعوا، خواه متهم یا مدعی، را در کف با کفایت داوری خویش میبیند. چرخش نوک قلم شریفش، میتواند شما را محکوم یا تبرئه کند. تا چه پسندد طبع خیالانگیزش، از این رو ذرهیی فروتنی و ادب و نزاکت و مهربانی و تعارفات معمول نسبت به ارباب رجوع را مخل آن هیبت سرنوشتساز میداند. چه بسا نیم ساعت شما را، خواه متهم یا مدعی، در برابر خود، سرپا نگه میدارد، حتی سر مبارک خویش را از نمایش مطالعه پروندهیی که پیش رویش گشوده، بلند نمیکند و گاه حتی پاسخ سلام شما را نمیدهد که مبادا به اقتدار صنفی اش که به اشتباه «استقلال قاضی» نامیده میشود، خدشهیی وارد نشود. اما «روحانی جماعت» در همه ادیان و مذاهب، «و ما ادراک ما روحانی»، خدایگان دنیا و آخرت. از لحظه قرائت اذان در گوش راست و اقامه در گوش چپ تا هنگامه تلقین شهادتنامه میت در موسم تدفین.
اگر کسی را از این صنف شریف مشاهده کردید که در سلام کردن از شما پیشی بگیرد، حق دارید تعجب کنید. خیلی اگر مرحمت کنند، سلام شما را به پاسخی زیردندانی تسویه کنند. به این فروتنی آخوندهای اصلاح طلب، امثال خاتمی و کروبی و کدیور، دل خوش نکنید. اینها که روحانی نیستند، روحانی نمایند،
۴- روشنفکرجماعت در معرض آفت «خودبسندگی و افادههای طبق طبق» است. هزار نسخه آزادی و حقوق بشر و نقد قدرت برای «توده» میپیچد اما توانایی دو دقیقه برقراری ارتباط و همدمی با مردم کوچه و بازار را ندارد. حوصلهاش سر میرود. برای گفت وگو با توده، واژه کم میآورد. اما تا بخواهید کاسه کوزه همه عقب ماندگیها و توسعه نایافتگیها را بر سر توده عوام میشکند.
۵- مدیر دولتی جماعت، در معرض آفت «نان به نرخ روز خواری، چهار شاخداری لنجان» است و متخصص شدن در عرصه موفق هواشناسی، کسی که تا دیروز در دولت پیشین برای واکسزدن کفشهای آقای رئیس جمهور و البته عرض ارادت ششدانگ، در صف نوبت میایستاد، امروز به اشتیاق و امید چسباندن نان فتیر خود به تنور داغ سفارت فلان کشور دست چندم، در هر مجال و جلسهیی روضه مصیبت دوران اصلاحات سر میدهد. باری، مشاغل فراوان است و آفات فراوان تر. باز هم بگویم؟
۶- روزنامه نگارجماعت در معرض آفت «سواد بند انگشتی و ادعاهای به این درشتی است». کمسوادی و بیاطلاعی و ناشیگری اش را با مچ گیریهای کودکانه، پرسشهای سادیستمآبانه و گاه «سرکار گذاشته شدن»های هنرمندانه جبران میکند. خبرنگار و روزنامهنگار اگر گرفتار این آفت مرموز شود، لقمه لذیذی است در کام بیانتهای آفتزدگان همه مشاغل به ویژه خطرناکترین آنها که؛ سیاستمداران باشند.
اینک میپرسم؛ احمد بورقانی چه کاره بود؟ شغلش چه بود؟ سیاستمدار؟ روشنفکر؟ روزنامه نگار؟ مدیر دولتی؟ وکیل مجلس؟ همه اینها بود و نبود،
احمد بورقانی، مست بود. مست حقیقت. فقط و فقط،
من مستم/ من مستم و میخانه پرستم/ راهم منمایید، پایم بگشایید/ وین جام جگرسوز مگیرید ز دستم/ من لاله و باغم / من شمع و چراغم/ میهمدم من، همنفسم، عطر دماغم/ خوش رنگ، خوش آهنگ/ لغزیده به جامم/ از تلخی طعم وی اندیشه مدارید/ گواراست به کامم/ با آن که در میکده را باز ببستند/ با آن که سبوی میما را بشکستند/ با آن که گرفتند ز لب توبه و پیمانه ز دستم/ با محتسب شهر بگویید که هشدار،/ هشدار که من مست میهر شبه هستم
«فرازی از سروده سیاوش کسرایی»
حسادت ٣۰ ساله
مسعود بهنود هم در روزنامه اعتماد شنبه، یادداشتی دارد که در آن به بررسی تاثیر ایران بر سیاست جهانی در سی سال گذشته پرداخته شده است. این یادداشت را میخوانید:
«زمستان آمد و هر روزش یاد ٣۰ سال پیش را زنده کرد، برای کسانی که آن زمان بودند و انقلاب را زیستند. همین هفته پیش بود که خروج شاه از کشور ٣۰ ساله شد. و همین روزها گذشت ٣۰ سال از روزهایی که به یاد میآید با بازگشت رهبر انقلاب، نبض انقلاب تندتر زد.
در زمانی که رخ داد، انقلاب برای ایرانیان حادثهیی در ابعاد بزرگ و باورنکردنی بزرگ بود. زندگی همه ٣۵ میلیون نفر ایرانی دگرگون شد. از نگاه بیرونی نیز انقلاب ایران تکان بزرگی بود بر بخشی از خاورمیانه، تغییر حکومت در سرزمینی نفتخیز بود در همسایگی شوروی و سقوط یک حکومت هم پیمان امریکا و مشهور به ژاندارم خلیج فارس.
اما گذر سالیان اهمیت انقلاب را برای جهانیان بیشتر کرد، نه چون چهار میلیون ایرانی مهاجر شدند و سرمایه بزرگ و باورنکردنی بزرگی نصیب جوامع میزبانانش شد، نه از آن رو که کوتاه مدتی بعد انقلاب پنجه به صورت بزرگترین قدرت زمینی کشید و نوشتهاند گروگانگیری امریکاییان در تهران بعد از جنگ ویتنام بزرگترین شکست برای ایالات متحده بود. اینها همه اهمیت داشت اما اهمیتی که امروزه به حادثه٣۰ سال بعد داده میشود از زاویهیی دیگر است.
کمتر تحلیلگر اروپایی و امریکایی است که امروزه روز نپذیرد و ننویسد که بیاعتبارشدن دو رئیس جمهور جمهوریخواه و دموکرات امریکا یعنی جیمی کارتر و جرج بوش، بیش از همه به رفتارها و سیاستهای ایران بستگی دارد. چه ناظران و تحلیلگرانی که به شدت از سیاستهای جمهوری اسلامی انتقاد دارند و چه آنها که چنین سیاستهایی را برای کشوری چون ایران میپسندند در تاثیری که انقلاب ایران بر ژئوپولتیک منطقه خاورمیانه گذاشته متحدالقولند. همین هفته پیش روزنامه اصلی واشنگتن نوشته بود سرشکستگی دولت بوش، حضور نیروهای تحت فرماندهی امریکا در عراق و افغانستان، رشد حزبالله در لبنان و تبدیلش به یک مهره قابل اعتنا در جریان مشکل اعراب و اسرائیل، پدید آمدن حماس و تبدیلش به عامل مهمی در ماجرای فلسطین و اسرائیل، رشد اسلامگرایی در جهان، ماجراهایی است که بدون انقلاب ایران رخ نمیداد. اما برای برخی از صاحبنظران فایدهگرا، از اینها مهمتر تبدیل ایران به یکی از نامهای همیشه حاضر در فهرست چالشهای جهان در ٣۰ سال گذشته است که با اشغال سفارت امریکا آغاز شد و اینک با پرونده هستهیی ایران به معضل اصلی دولت تازه امریکا تبدیل شده است.
اما بیشتر آنها که در سیامین سالگرد انقلاب به فیلمها و روزنامههای آن دوران مینگرند درمییابند که همه این فهرست زیر فصل «استقلال» است که یک جزء از شعار اصلی انقلاب بود. اما شعار اصلی انقلاب جزیی دیگر هم داشت؛ «آزادی». آیا در آن بخش هم میتوان کارنامهیی چنین پیش چشمها گذاشت. آیا در این بخش هم نقدها و بررسیها همانندند. مثلاً در یکی از معیارهای مردمسالاری که انتخابات باشد آیا میتوان گفت آنچه در تابستان آینده رخ خواهد داد از آنچه در بهار و تابستانهای اول رخ داد به مطلوب نزدیکتر است. آیا در انتخابات تابستان آینده ۷۰ و چند میلیون ایرانی به همان نسبت و به همان امیدواری و شادمانی شرکت میکنند که در انتخابات نخستین همه پرسی قانون اساسی، انتخابات مجلس اول و انتخابات ریاست جمهوری اول ؟ اگر جواب دو سوال اخیر منفی است، باید آماده بود برای پرداخت بدهی به ملت ایران.»
تواضع و دقّت علمی
دکتر سیدعطاءالله مهاجرانی در یادداشتی در روزنامه «اعتماد ملی» نوشته است: «شاید شما هم به این نکته برخورده باشید، افرادی که اهل دانش و داناییاند و در موضوعی کاملاً اندیشیده و پژوهش کردهاند، در همان مورد هم بسیار با احتیاط و تواضع سخن میگویند. برعکس کسانی که درباره موضوعی اطلاعاتی عمومی و سردستی پیدا کردهاند با قطعیت و جزم سخن میگویند. شاخههای بیمیوه را دیدهاید که چگونه راست و سر به هوا ایستادهاند؟ و شاخههای پرمیوه که سر خم کردهاند و:
تواضع کند هوشمند گزین/ نهد شاخه پرمیوه سر بر زمین!
تازگی کتاب جدید دکتر محمد عابد جابری را میخواندم. این کتاب پس از مجموعه کتاب درجه اولی است که ایشان درباره «نقد عقل عربی» در دو دهه نوشتند. در سال ۱۹٨۲ جلد نخست این مجموعه با عنوان «تکوین العقل العربی» منتشر شد و در سال ۲۰۰۱ «العقل الاخلاقی العربی» جلد آخری بود که آن مجموعه را کامل کرد. ایشان چند سالی است که درباره قرآن مجید پژوهش میکنند. جلد نخست پژوهش ایشان، دو سال پیش منتشر شده است. عنوان کلی پژوهش ایشان «مدخل الی القرآن الکریم» است. جلد نخست این مجموعه به تعریف قرآن مجید اختصاص دارد «فی التعریف بالقرآن.» نکته مورد توجهم این است که نوآوری دراندیشه، ضرورت ندارد به تخریب مبانی دینی وایمانی بینجامد. از این رو در پژوهش دکتر جابری نه سخنی از این است که قرآن مجید کلام پیامبر است و نه سخن از راه یافتن خطا در آیات مبین قرآن مجید است. علاوه بر آن شاهد تواضع نویسنده در ارائه نقد و نظر او هستیم. در همان آغاز کتاب نوشته است: «ما در سیر دیرپای فرهنگ خویش به یک نکته مهم دست یافتهایم و از آن بهرهمیبریم. هر گاه در این مسیر ما گامی به پیش میگذاریم، از ژرفا و گستره جهلمان بیشتر آگاه میشویم! ما به خواننده وعده نمیدهیم که بیش از پاسخهایی که نه قطعی هستند و نه نهایی چیزی عایدش شود. او با پرسشهایی مواجه میشود که ما بر اساس پیشینه تاریخی چنان پرسشهایی را مطرح کردهایم؛ پرسشهایی که بسیاری از آنها را گذشتگان ما درباره «ظاهر قرآن» مطرح کردهاند.» (ص: ۲٣) در صفحه آخر کتاب همین تواضع جلوه دیگری پیدا کرده است. «در آغاز این بخش گفتم که آنچه وجه امتیاز پیامبر اسلام و کتاب (قرآن مجید) است، این است که معرفت دینی مبتنیبر اموری فراعقلانی و رازآمیز نیست. اما در اینجا میخواهم اعتراف کنم که رازی وجود دارد که عقل من نمیتواند ژرفای آن را درک کند. آن راز همان چگونگی نسبت شورانگیز و صمیمانه بین پیامبر محمدبن عبدالله و قرآن حکیم است.» (ص: ۴٣٣) وقتی به همین عبارت که ترجمهاش را خواندید رسیدم، با خودم گفتم کاش فیلسوفان و متفکران ما هم که به مراتب در درجهای پایینتر از عابدجابری هستند! نه مثل او فلسفه غرب را میشناسند و نه فلسفه اسلامی را و نه مثل او به زبانهای متعدد تسلط کامل دارند، گوشه چشمی به تواضع و احتیاط او در بحث پیرامون قرآن مجید داشتند، تا سخنشان به تعبیر آیتالله منتظری در کتاب «سفیر حق و صفیر وحی»، «بهطور کلی درباره وحی که پایه ادیان الهی است هرگونه بیانی که از آن برداشت نادرستی شود- اگرچه چنان برداشتی مقصود صاحب آن بیان نباشد- برای برداشتکننده لغزشی را فراهم میآورد که یا به آن برداشت غلط معتقد میشود، آن را میپذیرد یا او را به کفر و فسق و مانند آن متهم مینماید و هر دو امری نامطلوب میباشد.» (ص: ۱۹ و۲۰) امیدوارم کتاب عابدجابری به دست صاحبنظران رسیده باشد و مهمتر از آن کتاب ترجمه شود تا پژوهشگران و دانشجویان ما ببینند که متفکرانی که آوازه جهانی دارند، درباره قرآن مجید و وحی با چه دقت و امانت و پشتوانه علمی و پژوهشی استواری سخن گفتهاند؛ سخنی که در نهایت شعلهایمان نسبت به پیامبر و قرآن را در جان ما فروزانتر میکند...»
منبع: روزنامه ی اطلاعات بین المللی
|