از : کاوه ایرانی
عنوان : تشکر
با سلام و درود گرم به شما هممیهنان ازاده از اینکه به ارزوی دیرینه ما ایرانیان بهایی جامه عمل پوشاندید وما را بعنوان انسان و ایرانی صاحب حق وحقوق دانستید صمیمانه سپاسگذارم
۷٣۲۷ - تاریخ انتشار : ۲۷ بهمن ۱٣٨۷
|
از : کاوه ایرانی
عنوان : تشکر
با سلام و درود گرم به شما هممیهنان ازاده از اینکه به ارزوی دیرینه ما ایرانیان بهایی جامه عمل پوشاندید وما را بعنوان انسان و ایرانی صاحب حق وحقوق دانستید صمیمانه سپاسگذارم
۷٣۲۶ - تاریخ انتشار : ۲۷ بهمن ۱٣٨۷
|
از : مجید
عنوان : در ارتباط با نظر آقای سرخوش نظر شماره ۷۰۲۱
جناب سرخوش
با سلام و عذر تقصیر اگر اظهار نظر بی غرضانه من احیانا" موجب تکدر خاطر شما و دوستان شده باشد.
بنده به هیج عنوان قصد تائید نظر و نظرات مخالف با جنبش بابی و آئین بهائی را نداشته و ندارم و از تهمت های ناروا و در بسیاری موارد سخیفی هم که به این جامعه واقعا" سالم و مترقی وارد میشده و میشود هم واقعا" متاسف و حتی لازم است بگویم که منزجر هستم و با گام هائی هم که این آئین درطی مسیر جامعه ایران و ایرانی بسوی مدرنیته برداشته است، که برخی را جنابعالی برشمرده اید هم، نا آشنا نیستم. از ستمی هم که تمام شاهان و سردمداران حکومتی وعقیدتی ایران ومتحدین مرتجع آنان به این جامعه وارد نموده اند نا آگاه نیستم و از این که حتی در زمان شاه که ادعای مدرن بودن داشت اما به قشری ترین و واپس مانده ترین عناصرجامعه ایران از هر قشر و گروهی تکیه داشت و هرچه فرهیخته و وطن پرست و آدم غیرچاپلوس بود را از عرصه می راند و حتی سوکوب میکرد متاسفم و از این که جامعه بهائی نیز از ستم ناشی از آن ندانم کاری و غفلت شاهانه بی نصیب نماند نیز غافل نیستم. چنانکه پس از کودتای ۲۸ مرداد ۳۲ هم در دعواهای حاد سیاسی ما بین میراث خواران کودتا، وجه المصالحه قرار گرفتند،. نمونه روشن آنرا که جریان بلوای فلسفی (که البته او صحنه گردان قضیه بود) خود شما به درستی مثال آورده اید.
روی سخن من در بند آخر نظرم با جناب نقاشیان بود که با استفاده از کلامی که بوی طعنه دارد فرموده بود: "نمردیم و دیدیم..." بنده هم بعنوان یک طرفدار حقوق بشر که شما بدرستی گفته اید باید از حقوق همه ابناء بشر دفاع کند، گفتم: اما بسیاری در زمان شاه (حتی از خانواده بهائیان، که البته و حتما" قبول دارید که آنها هم جزو ابناء بشر بوده اند حتی اگر ما تفکرات آنها را قبول نداشتیم)، "مردند و ندیدند" که جامعه شما به شاه اعتراضی بکند.
خلاصه کنم. بنده هم به نوبه خود از همه تعدیات و ستم هائی که در این یکصد و پنجاه سال به این جامعه واقعا" سالم و روشن اندیش شده است متاسفم و همین را هم یکی از نتایج عقب ماندگی جامعه ایرانی میدانم چون همانگونه که شما اشاره کرده اید سی سال و من میگویم بیشتر پیش از انقلاب مشروطیت که خود آن نقطه عطفی در تاریخ ایران میباشد، جنبش بابیه انقلابی فکری در جامعه عقب مانده آنروز ایران به راه انداخت. مخالفین تاریک اندیش شما وهمچنین لازم است همه جامعه روشنفکری ایران بخوانند جنبش بابیه را بصورت علمی و بدور از تعصبات کورکورانه در کتاب های فرهیختگان عمدتا" از تفکر مدرن و لائیک ایران مانند محمد رضا فشاهی و احسان طبری. و جریان مدرنیته ایران بخواند و ببیند نظر و عمل قهرمانانه طاهره قره العین را و بعد هم بیاید جلو و ببیند تاثیر مستقیم و غیر مستقیم این آئین نو را در حرکت هرچند بطئی جامعه ایران بسوی مدرنیت که متاسفانه با اشتباهات شاه به مسیرکند و حتی متوقف شدن افتاد.
حرف بنده با جناب نقاشیان این بود و هست: آری جامعه روشنفکری لائیک و چپ های ایران هم، همچون دیگران در بسیاری از زمینه ها و ازجمله نگاه دقیق تر به آئین بهائی وپیروان آن خالی از اشتباه نبوده اند اما حال که به این کوتاهی پی برده اند و به جبران آن، حتی تعدادی آغاز گر و فعلا" به قلمی (و امیدوارباشیم که هر روز تعاد بیشتری و به فدمی هم)، برخاسته اند، شما این حرکت جمعی را که میتواند کمکی به تفاهم بیشتر همه ایرانیان از همه تفکرات باشد، به عرصه ابراز نظر و غرض شخصی تبدیل نکنید تا در طرف مقابل هم عکس العمل ایجاد نکند. باشد که یکایک ما از هر تفکری که هستیم بصورت عملی به منشور حقوق بشر معتقد بوده و عمل نمائیم
سرفراز و شادمان و "سرخوش" باشید
به امید ایرانی آزاد و آباد برای همه ایرانیان
مجید
۷۰۴۱ - تاریخ انتشار : ۱۹ بهمن ۱٣٨۷
|
از : سرخوش
عنوان : تشکر از حامیان بیانیه و اینکه بهائیان بی تفاوت نبودند
در ارتباط با نظر آقای مجید نظر شماره ۷۰۱۷
هموطن عزیز آقای مجید و سایرهموطنان گرامی،
بهائیان در ابتدا ۳۰ سال پیش از انقلاب مشروطه نظر خود را در مورد راه نجات ایران با انتشار رساله مدنیه و رساله ی سیاسیه عبدالبها به اطلاع روشنفکران و افراد با سواد ایران رساندند. ولی این کتابها مانند سایر کتابهای بهائی با اتهام کتابهای "ضاله مضله" جمع شد. مشروطه خواهان و طرفداران استبداد هرکدام نظرات بهائیان را چماق کردند و بر سر هم کوبیدند. یعنی هرکدام دیگری را به توسعه ی بهائیت متهم کرد. بهائیان را مثل مرغ هم در عروسی سر بریدند و هم در عزا... از اینرو بهائیان کاملاً از سیاست حزبی و روشهای مرده باد این، زنده باد آن کناره گرفتند. وقتی شما دوستان خود را که با هم مشاجره میکنند به صلح و گفتگو دعوت میکنید ولی کسی به شما گوش نمیدهد، خوب آنها را به حال خود وا میگذارید... بهائیان ولی ایران و ایرانی را فراموش نکردند. در هر جا توانستند خدمت به مردم و آبادانی کشور کردند. در تربیت نونهالان و جوانان خود و دوستان و فامیلهای غیر بهائی خود سعی نمودند. مدارس پسرانه و دخترنه در سرتاسر ایران تأسیس کردند. در بالا بردن فرهنگ مخصوصاً بین خانمها که اولین مربیان کودکان هستند جلسات آموزشی راه انداختند. با هموطنان خود بطور خصوصی در مورد تعالیم بهائی حرف زدند که مطمئناً تأثیر در تلطیف احساسات و افکار آنان کرده است. پس بهائیان ساکت نبودند.
بهائیان طبق تعالیمشان همه را دوست دارند چه چپ چه راست، چه با دین چه بیدین. ولی همه حتی روشنفکران دوست داشتند یک متلکی به بهائیان بزنند. کسروی و آدمیت دو نمونه از این گروه هستند.
شاه از بهائیان نظری نمیپرسید و در صورت لزوم، احتمالاً به اکراه، بهائیان را فدا هم میکرد. بلوای سرتاسری فلسفی که از بهائیان کشته ها به جا گذاشت ... یک نمونه است. اما از حق هم نباید گذشت که در زمان او بتدریج جان و مال بهائیان قانوناً حفظ شد. اما مزاحمتها و معذوریتها ادامه داشت... راجع به آقای پرویز ثابتی باید گفت که هیچ بهائی زاده محکوم به بهائی بودن نیست. دین یک موضوع اختیاری است. کارهای ایشان ربطی به بهائیان ندارد. سخن زیاد است و شاید بهتر باشد که این درد دلهای که بنده به آنها تفاهم کامل دارم با بهائیان و سایتهای آنان در میان گذاشته شود تا سوتفاهمات از بین برود. امروزه سخنگویان بهائیان از همه ی مظلومان ایرانی در سازمان ملل دفاع میکنند چون این کار دخالت در مشاجرات سیاسی نیست بلکه دفاع از حقوق بشر است. به امید روزی که هر ایرانی ایرانی دیگر را عزیز بشمارد و راه صلح و خدمت و محبت را در پیش گیرد. سلام به ایران و سلام های گرم به تک تک ایرانیان
۷۰٣۱ - تاریخ انتشار : ۱٨ بهمن ۱٣٨۷
|
از : مجید
عنوان : چند نظر در مورد اصل بیانیه و امضاء آن و بعضی نظرات ابراز شده
اصل کار درست و اقدام نویسندگان و امضاء کنندگان مورد قبول و قابل تحسین میباشد
۱- نظرات سهراب زنده از تهران" نظر شماره ۶۹۹۰ حاوی نکات درست و روشن کننده ای بود بخصوص در مورد احساسی بودن متن که خوب هنوز در ما ایرانیان ریشه دار است و زود احساساتی می شویم و در هرکاری دست بالا را میگیریم ودر بسیاری از مواقع فکر میکینم و یا حتی تلاش میکنیم که "سنگ تمام بگذاریم" در حالی که من با این نظر موافق نیستم که روشنفکر امروزی باید از طرف روشنفکر صد سال پیش هم عذر خواهی کند
اما در مورد قسمتی از نظر ۶۹۹۰ که توصیه میکند صبر میکردید و عده بیشتری را جمع میکردید، صرف نظر از بدبینانه دانستن نظر سهراب در مورد انگیزه آغازگران این حرکت، معتقدم که جمع کردن عده بیشتر هم از آن گرفتاری های مزمنی است که دست و سابقه کمتری از احساساتی بودن ما ایرانی ها ندارد.
اما حالا هم دیر نشده و همانطور که امضاء کنندگان درخواست کرده اند سایر هنرمندان و روشنفکرانی که مایل به پیوستن به این حرکت هستند بسم الله این گوی و این میدان. و حتی اگر با کل مضمون و شکل بیانیه موافق نیستند نظر خود را ابراز دادند و شرکت در این حرکت در کل درست را بخاطر اختلاف نظر شکلی تعطیل نکنند از سایت اخبار روز هم درخواست که میشود که امضاء ها را هر روز به روز کند و حتی پس از مهلت تعیین شده هم، بیانیه را در صفحه اول نگهدارد تا همه امضاء ها و هم چنین نظرات خوانندگان منتشر شود.
نظر کوتاهی۳- در مورد نظر "جمشید ر. دانشجو" نظر شماره ۶۹۸۹ تحت عنوان "خوشبختی و بدبختی" بدهم که این وسط موقعیت را مناسب دیده که اظهار لطفی به "چپ های ایرانی" بکند که چرا ریشه بدبختی خود را درست پیدا نکرده اند اما در مورد ارادت اعلیحضرت های ایران بخصوص این آخری به مذهب و معجزات آن در نجات جانش از دست "دشمنان" بخصوس "چپ های ایران" هیچ اشاره ای نفرموده اند و شاید نمی دانند که جناب شاه در مبارزه با چپ ها که همه انها (از هر نوع تفکر و مشی ای) را دشمن اصلی خود میدانست و یکی از تکیه گاه های اصلیش در داخل همین مذهب و مذهبیون بودند.
۴- در مورد نظر اقای ذبیح اله نقاشیان نظر ۶۹۸۹ تحت عنوان " خوشحالی از بیداری فرهیختگان ایران" که گفته اند: "نمردیم و دیدیم که...." باید عرض کنم که بر خلاف لحن احساساتی بیانیه فرهیختگان ایران و از جمله و شاید بشود جرات کرد و گفت که چپ های ایران (البته بنا به بنیان های فکری خود) نسبت به تبعیضات و مظالم وارده به ملیت ها، قومیت ها و اقلیت های مذهبی چندان هم بی تفاوت نبوده اند. اما بسیاری از همان و همین چپ ها در زمان شاه سرکوب، زندانی، شکنجه و اعدام شدند و "مردند" اما کسی حتی از میان خود بهائیان "ندیدند" که در مورد آن جنایات که حتی در مورد بعضی از فرزندان خانواده های بهائی هم انجام میشد (نمونه ای که من بیاد دارم شاهرخ هدایتی است که بعداز مبارزات زیاد با رژیم تبهکار شاه در نهایت در درگیری نا برابر با مزدوران شاه در سال ۱۳۵۰ همراه با یکی از برادران سپهری ها قربانی شد) اعتراضی به رژیم شاه کرده باشند و یا حتی با قلمی از او خواستار کمی عدالت باشند هم چنین در مورد پرویز ثابتی که او هم از خانواده بهائی (و از قضاء همشهری شاهرخ هدایتی (سنگسر از توابع سمنان) بود و تا مقام رئیس اداره سوم (اداره عملیات) ساواک هم پیش رفت، سخنی گفته باشند و یا رسما" اعلام کرده باشند که پرویز ثابتی بدلیل دخالت در سیاست از جامعه بهائی کنار گذاشته شده است. بنده در این وانفسا که تمامیت جامعه بهائی ایران تحت بدترین فشارها و مظالم است نمی خواستم متعرض این موضوع شوم اما جناب آقای نقاشیان حال که قرار است با همدلی جامعه منصف تر و بهتری بسازیم بیائید در وهله اول با خود و بعد با دیگران صادق و صمیمی باشیم و این تلاش را همگی و همگانی انجام دهیم و گرنه باز هم این در بر همان پاشنه ای خواهد چرخید که متاسفانه تا کنون چرخیده است. به امید ایرانی آزاد و آباد برای همه ایرانیان
۷۰۱۷ - تاریخ انتشار : ۱٨ بهمن ۱٣٨۷
|
از : علیرضا
عنوان : شگفتا
در شگفتم که به محض اینکه یک یا چند نفر از هموطنان شریف ما برای دفاع از گروهی رنج دیده و ستم کشیده بر می خیزند عده ای دیگر (گویا بی خبر و بی تفاوت از تعب و محنت هم میهنان خویش) زبان به شِکوِه گشوده، هیاهو می کنند. آقایان اگر شما شجاعت دفاع از مظلومان ندارید پس دم نزنید و آه و فغان از شهامت دیگران نکنید و این همه تهمت به این و آن نبندید.
جلوی چشم ما هموطنان بهائی ما را سرکوب می کنند و حال اگر شما این متن و اسلوب را دوست ندارید پس راه دیگری برای جلوگیری از ظلم به هموطن خود پیدا کنید. اعتراض و ایراد بسیار ساده است اما وقتی پای ساختن و آباد کردن و تغییر دادن پیش می آید من و شما عقب می نشینیم و داخل گود نمی شویم و دلیرانی که وارد گود شده اند را به استهزا می گیریم.
شما که به این نوشته اعتراض می کنید ترسم که طرفدار ظلم باشید.
۷۰۰٨ - تاریخ انتشار : ۱۷ بهمن ۱٣٨۷
|
از : راست گفتار
عنوان : آقای بهاری
آقای بهاری. شاید بزرگترین شرم انسان سرسپردگیش به تعفنگاه و مزبله ولایت فقیه باشد. اگر چه این نامه ، نامه ی خوبی نیست و بسیاری نیز آنرا نقد کرده اند. اما بهاییان وابسته به اسراییل و آمریکا نیستند بلکه پدر ملت ایران این بیپدر پر پدر دوران خامنه ای و روحانیت شیعه است که در برابر اسراییل و آمریکا و اروپا و چین و روسیه چهار دست و پا شده و خواهد شد تا بر قدرت بماند. خوشبختانه با این شعار های مرگ بر حکومت اسلامی ای که فعلا بر صفحه ی تلفهای همراه است بزودی فضا را پر خواهد کرد و ولایت را به چاههای خانگی مردم ایران سرازیر خواهد نمود. زیرا از هزار و چهارصد سال پیش مردم ایران هر خانواده برای مقدسات روحانیت یک جاه جمکران کنده است. وآن روز آن روز است ، روز موعد تا اینهمه کثافات را در آنها بریزد.
۷۰۰۷ - تاریخ انتشار : ۱۷ بهمن ۱٣٨۷
|
از : راست گفتار
عنوان : آقای بهاری
آقای بهاری. شاید بر روی این بزرگترین شرم یک انسان سرسپردگیش به تعفنگاه و مزبله ولایت فقیه باشد. اگر چه این نامه ، نامه ی خوبی نیست و بسیاری نیز آنرا نقد کرده اند. اما بهاییان وابسته به اسراییل و آمریکا نیستند بلکه پدر ملت ایران این بیپدر پر پدر دوران خامنه ای و روحانیت شیعه است که چهار دست و پا شده و خواهد شد تا بر قدرت بماند. خوشبختانه با این شعار های مرگ بر جحکومت اسلامی ای که فعلا بر صفحه ی تلفهای همراه است بزودی فضا را پر خواهد کرد و ولایت را به چاههای خانگی مردم ایران سرازیر خواهد نمود. زیرا از هزار و چهارصد سال پیش مردم ایران هر خانواده برای مقدسات روحانیت یک جاه جمکران کنده است. وآن روز آن روز است ، روز موعد تا اینهمه کثافات را در آنها بریزد.
۷۰۰۶ - تاریخ انتشار : ۱۷ بهمن ۱٣٨۷
|
از : ت دادفر
عنوان : همانجور که انتظار میرفت
برخی از کسانی که اینجا نوشتند، آنقدر ناراحت و بر آشفته شدند که اگر از جمهوری اسلامی دعوت میشد که یک نظر بده شاید مهربانتر میتوانست باشه. البتته همانجور که انتظار میرفت حمله از گوشه چپ رادیکال (رمانتیسم) نمایان میشود و در شدیدترین شکل خود پایان میابد.
۷۰۰۱ - تاریخ انتشار : ۱۷ بهمن ۱٣٨۷
|
از : بابک ساراد
عنوان : تظاهرات نان می خواهیم در ایران
گزارشی از تجمع اعتراضی در مقابل نانوایی های تهران
پریش پاهکین
برگزاری پیروزمندانه تجمع مردمی در نانوایی های تهران
گزارش شاهد عینی
در واکنش به فراخوان "جنبش ما هستیم" امروز نانوایی های تهران یک پارچه شور بود . مردم به جان آمده در صفهای طولانی مقابل نانوایی ها اجتماع کردند و فریاد" ما هستیم " سر دادند امید در چهره مردم نمایان بود همگان می دانستند که فراخوان امروز مقدمه ای است برای آزادی های نزدیک که فردا از راه می رسد . نیروهای امنیتی و لباس شخصی و بسیجی مانند همیشه همه جا بودند اما این بار سر درگم و پریشان شده و آچمز ، نمی دانستند کدام نانوایی ها را باید پوشش دهند . برخی از نانوایی ها را به دستور حکومت بسته بودند .مردم اما همه جا بودند .امروز نان رایگان در بسیاری از نانوایی ها مناطق غرب و شما ل تهران توزیع شد . "هستم اگر میروم گر نروم نیستم " ، " نان می خواهیم " فریادی بود که در بسیاری از نانوایی های سطح شهر تهران شنیده شد. در آریاشهر نیروهای حیرت زده امنیتی توان خود را از دست دادند و به طرز دیوانه واری برای متفرق کردن مردم اقدام به استفاده از گاز اشک آور و اسپری فلفل نمودند و مانند همیشه تعدادی از زنان که رهبری حرکت اعتراضی را به عهده داشتند بازداشت شدند . امروز جنبش ملی ما هستیم برگ تازه ای از اعتراض مدنی مسالمت آمیز خود را رقم زد.
۱۷ بهمن ماه ۸۷
۶۹۹۹ - تاریخ انتشار : ۱۷ بهمن ۱٣٨۷
|
از : سهراب زنده از تهران
عنوان : پاسخی به فرزاد اساسی
گر چه نوشته ی شما به نوعی از خود تعریف کردن می ماند و خود ارضایی. اما به احتمال یک در صد هم اگر شما خودت باشی باید بعرضت برسانم که واژه ی بیشرم که به من و ما مگر یکنفر که آنها را صهیونیست نامیده حتا یک نفر نیست که سبعیت اسلام ناب در حق بهاییان را نادیده بگیرد. تنها ایراد بر نوع نوشتن این خانم و یا این آقا ی نویسنده است که باید تنها با تلفن از این و آن اجازه ی گذاشتن نام انها را به عنوان امضاء کننده در خواست کرده باشد. بهاییان در تهران و یزد و کرج و اصفهان و شیراز و بوشهر و خلاصه تمامی شهرهای ایران ذبح اسلامی شده اند و در میان ایرانیان با خرد و خوش انصاف جایگاه ویژه ای دارند. بهاییان در تاریخ فردای ما نیز از جایگاه انسانی خود برخوردار خواهند شد. به همه ی این دلایل بهاییان سزاوار توماری بس سنگین و محکم و مدلل و انسانی بودند. و نه این نوشته ی من در آوردی نا موزن و غیر مدلل و غیر مستند و حتا غیر واقع. تنها واقعیت این نوشته این است که بهاییان از حقوق انسانی و ایرانی خود بهرمند نبودند. والبته از این مقوله نیز استفاده ای ابزاری شده است. من در این جا از تساهل و آزادی این سایت سپاسگزار هستم.
۶۹۹۷ - تاریخ انتشار : ۱۷ بهمن ۱٣٨۷
|
از : farzad asasi
عنوان : پاسخی به فرزانگان
بیش از یک قرن و نیم منتظر بودم
منتظر بودم اما مطمئن!
می دانستم که زمان آن فرا خواهد رسید.
می دانستم ! روزی قلبهای شما از اندوه من به درد خواهد آمد و قلم هایتان
به حرکت می آید
و چشمانتان ، اشکی بر شعلههای این بیداد می ریزد.
اگرچه ناباورانه!
که چرا چشمی نمیبیند و گوشی نمیشنود،
اما منتظر ماندم.
بیش ازیک قرن ونیم منتظرماندم و میدانستم که زخمهای این تازیانهها ، آخر قلب هموطنی را به درد خواهد آورد و صدای اعتراضی را بلند خواهد کرد.
می دانستم که از جمع پیشروان این آب و خاک ، فرزانگانی ، صداقت جویبار را میفهمند، اگرچه نابخردان راه برآن ببندند .
میدانستم ، شجاعت نمرده است ، اگرچه بیشرمان غبار ترس به رویش بپاشند.
امروز من شادم !
اگر چه زخمهای کهنهام هنوز خونین است اما شادم !
امروز ایران بخاطر همدردیتان با ما ، سربلند است
از شما سپاسگزارم
۶۹۹۶ - تاریخ انتشار : ۱۷ بهمن ۱٣٨۷
|
از : سهراب زنده از تهران
عنوان : ایکاش
ای کاش این آقایان و خانمها دیگران را هم خبر می کردند، مشورت می کردند. که کار به این اهمیت را انحصاری نکنند. و کارشان بوی این جمله ی معروف نزد ایرانی ها را ندهد که ـ من ، یا ما اولین کس و کسانی بودیم که چنین کردیم. این کار و با نوع نوشتنش یک نوع عصبیت درش هست که آنرا از پختگی بدور می کند. مسئله ی دیگر این است که ایکاش یک نفر این نوشته را امضاء کرده بود چون نوشته ای با این درجه از پختگی بیشتر به کاری فردی می ماند تا جمعی. اگر ما واژه ی « ما» را بر داریم و « من» جایش بگذاریم اوضاع بهتر می شود. این نوشته همسان نوشته های دیگری ست که همین خانمها و آقایان بصورت فردی می نویسند. بنظر می رسد که ننوشتن و لوث نکردن یک سوژه و صبر کردن و نضج آن و همدست و همداستان پیدا کردن و خصوصا چند روشنفکر طراز اول در میان داشتن و دقت در ادبیات آن بهتر است تا نوشتن تعجیلی و گفتن اینکه « بنده هم هستم». بنا بر این بهاییان پیوسته و دسته دسته در ایران کشته شده و می شوند و اموالشان ضبط می گردد و به زن و دخترانشان گاهی تجاوز هم شده است. ولی ایکاش این دوستان و اجدادشان که بیشتر از صد سال صبر کرده اند اندکی هم در نوع نوشتا و استحکام آن تدبیر و تحقیق و کنجکاوی و استفهام و استخبار بخرج می دادند. کسی اولین نوشته ی این نظرات را بهترین نوشته دانسته. من نیز بنوبه ی خود این نوشته را مختصر و مفید و نغز میدانم. گویا آن دختر خبر نگار بندر عباسی بنام فروتن (؟) که آن نوشته ی معروف را که طبق آن اسلام « بیماری ایدزی ست که از پیامبر به امامان و از امامان به آخوندان و از آنها به پاسداران و بسیجیان و از همه ی اینها به مردم سرایت کرده ... و معالجه ی این بیماری حتا از ایدز اصلی هم مشکل تر است و...»
حق داشته است. همه ی این این دیگر کشی از اسلام ناب محمد است.
۶۹۹۰ - تاریخ انتشار : ۱۷ بهمن ۱٣٨۷
|
از : ذبیح الله نقاشیان
عنوان : خوشحالی از بیداری فرهیختگان ایران
نمردیم و دیدیم که طلایه آن روز رسید که فرهیختگان ایران عزیزمان سهم گناه روشنفکران را در ظلمهای بیکران بر بهائیان تشخیص دادند. قدیمها هر کسی میگفت دیگران کردند ما که نکردیم. امروز میبینیم که سکوت ما هم سهمی در ریشه دار شدن این ظلمها داشت. ظلمهائی که رشد سرطانی آن گریبان همه را گرفته است. ولی وقتی درد شناخته شد امید درمان هم هست. امروز مردم ایران سعدی و حافظ را میشناسند. ولی اکثریت آنان بها الله را نمیشناسد. از نظر من این شاخصه ی آزادی اندیشه و وجدان در ایران خواهد بود. آری من هم امیدوار شدم که رویاهای ایرانیان هم مثل رویای مارتین لوتر کینگ بر آورده خواهد شد. آری آینده ی ایران درخشان است.
درود به همه ی شجاعان ایران.
۶۹٨۹ - تاریخ انتشار : ۱۷ بهمن ۱٣٨۷
|
از : ه اسدی سوادکوهی
عنوان : هممیهن خود را تنها نگذاریم
سپاس
این اقدام در درجه نخست یک عمل اخلاقی بود و آنها که در دموکراسی اروپا یا آمریکا تربیت شدند یا زندگی میکنند میدانند که چنین برخوردی ارج گذاشته میشود. برای همدلی، اینکه ما از این به بعد همه باید با بیداری بیشتر همراه باشیم و هممیهن خود را تنها نگذاریم. به نظر میاد برخی که نظر دادند با مخالفت خود ثابت کردند که این اقدام بسیار ضروری بود.
۶۹٨٨ - تاریخ انتشار : ۱۷ بهمن ۱٣٨۷
|
از : Juybaar
عنوان : To all the perpetual naggers
Unfortunately, every time a group of us try to do something, the naggers, the all-knowing ones, the do nothing ones appear and try to say something so that for the sake of just saying something.
“Ensan-e Irani” means someone who is an “Ensan” and who is “Irani.” What part of it you don’t understand? It doesn’t mean that if you are against the content of this letter, you are not an “Ensan” and/or you are not “Irani.” It only means you are an “Ensan-e Irani” who doesn’t agree with this letter. Plus, main motivation behind this letter, I think, is not the ۲۰,۰۰۰ who were killed centuries ago (and I must add that those were actually Babis who did use violence themselves). The main point of this letter is the suffering of Bahais NOW. Don’t you read the news?
You must have experienced the misery that Bahais experience in Iran to appreciate this letter. If your both grandfather’s grave were destroyed by this regime along with other members of your family, if ۴ members of your family were executed by the this regime, if your father was dismissed from his job without pay, if your children were ridiculed in school and/or taken to prison for no reason, if…only then you would have appreciated this letter.
Thank you again to all the signatories.
Payandeh Iran
۶۹٨۶ - تاریخ انتشار : ۱۷ بهمن ۱٣٨۷
|
از : دیدار باشد
عنوان : فیلم را .............
این فیلم را ببینید و یک ساعت بخندید
http://irannegah.com/Video.aspx?id=۱۰۳۸
۶۹٨٣ - تاریخ انتشار : ۱۶ بهمن ۱٣٨۷
|
از : رمضانی
عنوان : نظر بر نظر
فکر می کردم ذهن اکثریت بزرگ ما ایرانی ها تراوشی جز تهییج و هیستری در خود ذخیره ندارد. اما با خواندن اولین نظر از ۹ نظر امیدوارشدم که هنوز کسانی هستند که زنده بودن و زندگی واژه ها در ذهن انسان را می شناسند و ننه من غریبم بازی و خودنمایی را درپشت حرف های احساساتی اما بی مغز می بینند. با حرف های این نظردهندن موافقم.
۶۹٨۱ - تاریخ انتشار : ۱۶ بهمن ۱٣٨۷
|
از : نظر
عنوان : هدف چیست؟
این بیانیه با یک سری احکام مطلق، بی اساس و حتا ارتجاعی نوشته شده و سعی می کند مرزکشی و مفاهیمی بی پایه را به مخاطبان القا کند. "انسان ایرانی" یعنی چه؟ شما لطفا بفرمایید که "انسانهای غیر ایرانی" چه کسانی هستند؟ یعنی هر کسی که با این زبان و احکام شما کنار نیاید می شود "انسان غیرایرانی" ؟ تا حالا شنیده اید کسی بگوید "انسان آمریکایی"، "انسان فرانسوی"، "انسان سوئیسی"؟ چرا، فقط فاشیستها بودند که انسانها را اینطوری تقسیم بندی می کردند، هیتلر هم از "انسان آلمانی" حرف می زد. جالب است که این بیانیه در مورد بهائیت است که پیروانش آن را دینی جهانی تعریف می کنند و خواهان یک حکومت جهانی هستند.
هدف بیانیه بیشتر از آنکه دفاع از حقوق انسانی بهائیان باشد، مرزکشی و تصفیه حساب سیاسی با "گناهکاران" و "بیشرمان" "غیر ایرانی" است. هر کسی که تو این فضا باشد این را از لحن بیانیه می فهمد.
از نظر تاریخی هم به چیزهایی اشاره شده که درست نیست. مثلا نقش پیشروی جنبش بابیه بسیار مورد توجه روشنفکران در ایران قرار گرفته و درباره ی آن کتابها و مقاله ها نوشته شده، نقش قره العین در تاریخ جنبش زنان، شعر و ادبیات همیشه مورد توجه بوده و الهام بخش بسیاری از مبارزان و زنان آزاده بوده است. در زمینه ی حقوق بشر هم بارها و بارها از حقوق بهائیان یاد شده و از آنها دفاع شده، کسانی که روی ادبیات زندان کار کرده اند، کشتار ۶۷ را مستند کردند، از اعدام بهائیان گزارش دادند. ناصر مهاجر، منیر برادران و دیگران با امضای بسیاری از آزادیخواهان اعم از چپ و گرایشهای دیگر...
اما بیانیه آمده یک تز دیگر را به عنوان حکم مسلم تاریخی عنوان کرده، اینکه بهائیت به لحاظ تاریخی و اجتماعی همان جنبش بابیه است یا ادامه ی همان است یک بحث تاریخی، سیاسی است. نظرات مختلف است اما بیانیه آمده و تلویحا این دو را یکی دانسته، یعنی بجای اینکه بیاید از حقوق بهائیان دفاع کند و از حقوق انسانی اقلیتهای مذهبی دفاع کند، یک پیش فرضی را که مورد مناقشه است، مسلم دانسته، این را گذاشته شرط دفاع از حقوق انسانی بهائیان تا از پیش با عده ای که نظر دیگری دارند، مرز بندی کند و به طور غیر مستقیم به آنها انگ بزند.
مسئله دیگر این است که بهائیان همیشه در ایران مورد سرکوب سیاسی و حقوقی نبودند، در زمان پهلوی آنها مورد حمایت بودند. حتا شماری از بهائیان از نزدیکان دستگاه شاه بودند. پس این هم یک نکته نادرست است که در بیانیه آمده، ما برای اینکه از حقوق انسانی بهائیان دفاع کنیم، لازم نیست بیایم تاریخ را مبهم و وارونه کنیم.
اما چیز دیگری که این بیانیه نگفته این است که همه ی اقلیتهای مذهبی در ایران همواره در فرهنگ عوام با تبلیغات روحانیت شیعه مذهب مورد توهین و تحقیر قرار می گرفتند. در کنار تحقیر بهائیان باید به تحقیر سنی ها در ایران اشاره می شد. جشن "عمر کشی" و "عمر سوزان" یادمان نرفته، کردها و بلوچ ها در ایران به خاطر سنی بودن هم زیر فشار و سرکوب بودند و هستند.
پس نویسندگان این بیانیه ها باید بگویند که هدفشان چیست؟ دفاع از حقوق انسانی همه ی انسانها در ایران، یا تصفیه حساب سیاسی و انگ زدن؟
۶۹٨۰ - تاریخ انتشار : ۱۶ بهمن ۱٣٨۷
|
از : Juybaar
عنوان : Thank you
Dear Signatories
Although it is a long overdue public reaction from our intellectual community, I strongly welcome this. Hail to the signatories for acknowledging publically the atrocities suffered by the Iranian Bahai community.
A very big thank you
Payandeh Iran
۶۹۷۹ - تاریخ انتشار : ۱۶ بهمن ۱٣٨۷
|
از : هرمس -
عنوان : در دفاع از بهائیان اما نه از مجرای مفهوم نادرست شرمگینی!
متاسفم که بگویم این نامه سرگشاده اگر فقط به عنوان نامه گروهی از روشنفکران و غیره نوشته نمی شد جای چون و چرا نمی گذاشت. اما این نامه به نام انسان ایرانی سخن می گوید و درواقع دارد انسان ایرانی را مصادره می کند و در قبضه تعریف خود در می آورد. مشکل این نامه سرگشاده این است که بحث را اخلاقی می کند. بحث شرمگینی یا شرمندگی نیست. این در همان دور باطل خیر و شر گرفتار بودن است. حکم اخلاقی با حکم قضایی یا سیاسی و تاریخی متفاوت است. به نظرم اگر این اطلاعیه به جای ای نوع برخورد اخلاقی و احساسی؛ و به جای این که بخواهد با گفتن ما شرمگین هستیم پس متبرک هستیم، به دفاع از حق و حقوق شهروندان و هموطنان عزیز بهایی می پرداخت و بر روی لزوم دفاع و مهم بودن این دفاع از حقوق جامعه گرانبهای بهایی پای می فشرد، بحث درباب سکوت و علل این سکوت را در میان روشنفکران ایرانی بر می شمرد و با گفتن این که بیست هزار بابی و بهایی در دوران مشروطه کشته شدند سعی می کرد پرده از زوایای این کشتار بردارد؛ می توانست سنگ بنای گفت و گوی همدلانه با جامعه محترم بهایی را پی افکند. ما با گفتن این که ما شرمگینیم یا شرم مان باد! می خواهیم گویا عذاب وجدان خود را مرهم کنیم. اما بحث مرهم نیست بحث تحلیل درست و دفاع اصولی از حقوق شهروندان محترم بهایی ما است. بگذریم از این که بحث شرم که به قول مارکس یک حس انقلابی است و انسانی ربطی به بحث تقصیر یا گناه یا مکافات یا احساس مسئولیت شخصی ندارد. من شرمگین چه باشم وقتی در آن دوران اصلا نبودم. اگر از جنبه سمبلیک قضیه مطرح می شود که مشکل هم درست همین جا است. دفاع از حقوق شهروندان و هموطنان عزیز و ارجمند بهایی نماد برخورد ما با دمکراسی و دگراندیشی است، اما این دفاع چندان دخلی به موضوع اخلاقی کردن یک موضوع اجتماعی ندارد. به نظرم بسیاری از این دوستان حتا زحمت خواندن آثار بهایی را هم به خود نداده باشند. لطفا به نام انسان ایرانی اعلامیه صادر نکنید و ابراز شرمگینی نکنید! البته شما حق دارید به عنوان گروهی از ایرانیان چنین اعلامیه ای صادر کنید اما نه به عنوان انسان ایرانی؟ مگر این که شما تعریف کنید انسان ایرانی کیست؟! لطفا مباحث را خلط نکنید. دفاع از حقوق بهائیان و اعاده حیثیت از آن چه بر آن ها رفته است نمایانگر دوری یا نزدیکی ما به دمکراسی و بحث کثرت و حقوق بشر است. اما کاش مبنا را درست می گذاشتیم. بحث شرمگینی دور باطل اخلاق خیر و شری میان ما ایرانیان است. مساله شرمگینی یا مقصر بودن امر شخصی است نه جمعی. گناه جمعی یا تقصیر جمعی نداریم که شرمگینی دسته جمعی داشته باشیم. درست است که داوری اخلاقی یا حقوقی مستلزم قوه داوری است اما این غرابت را با اخلاقی کردن درنیامیزیم. این بیشتر یک تمثیل است که ما شرمگین هستیم تا یک داوری. ای کاش به جای صادر کردن چنین حکم های اخلاقی که بی مورد است و تکرار مکرر منطق موقعیت اخلاق زده ما است و خود نیز همیشه دیو و فرشته اخلاقی را تولید می کند، به تحلیل وقایع می پرداختیم و خطاب به جامعه بهائیان عزیز می گفتیم ما خواهان یک گفت و گوی سالم و همه جانبه با شما هستیم و لذا تلاش می کنیم که بحث در باب برخورد جامعه ایران با بابیان و بهائیان را به یک گفتمان اثرگذار و همه جانبه بدل خواهیم کرد تا از این جامعه و آن چه در دوران مشروطیت روی داده است اعاده حیثیت شود و نقش و جایگاه بابیان و بهائیان در دوران مشروطه و در تاریخ معاصر ایران روشن شود. ما همت خواهیم کرد و در سایت ها و تالارهای گفت و گو به تحلیل و تعامل در باب این نقش خواهیم پرداخت. به قول هانا آرنت: "چیزی مانند گناه جمعی یا بی گناهی جمعی وجود ندارد؛ مفهوم گناه تنها زمانی معنی دارد که در مورد افراد به کار رود". به امید آن روز که در ایران موزه بابیان و بهائیان در مشروطه ساخته شود و اسامی تمام آن بیست هزار نفر هموطن ایرانی حک شود.
۶۹۷۷ - تاریخ انتشار : ۱۶ بهمن ۱٣٨۷
|
از : دوست عزیز
عنوان : این مقاله ا بخوانید در سایت حکومتی تابناک
بخش دیگری از این گفتوگو و گزارش به سفیر انگلیس، به روایت زاهدی از تصمیم اعلام حکومت نظامی در ایران از سوی شاه اختصاص داشت: «اعلام حکومت نظامی برای شاه به دردناکی یک کودتای نظامی بود. زاهدی مجبور شد تا پس از مدت طولانی درخواست، شاه را متقاعد به برداشتن این گام کند. شاه تمام آن شب پیش از تصمیمگیری درباره حکومت نظامی را نخوابید.»
به گفته زاهدی، اگر شاه نمیخواست تن به اعلام حکومت نظامی دهد، دو گزینه دیگر پیش روی او بود: نخست، اعلام وضع فوقالعاده و کنترل کامل قدرت توسط خودش که به عقیده زاهدی به مدت چهار ماه طول میکشید و منجر به یک انقلاب خونین، ترور شاه و کشته شدن اعضای خانوادهاش میشد و دوم، کودتای نظامی که منجر به جنگ داخلی و هرج و مرج میشد.
زاهدی همچنین به شاه توصیه کرده بود تا شورای سلطنت یا هر نهاد مشابهی با نامی دیگر را با حضور طیف گستردهای از رهبران مورد احترام از جمله گروههای مخالف تشکیل دهد که نقش آنان این باشد که دو بار در هفته با شاه دیدار کرده و تصویر واقعی از حوادث ایران را به او ارایه دهند.
به گفته زاهدی، شاه با این پیشنهاد مخالفت کرد، حال آن که چهار ماه پس از این گفتوگو، شاه با رفتن از ایران همه اختیاراتش را به شورای سلطنت بخشید، ولی در آن زمان، دیگر امکانی برای پیروزی این اقدام وجود نداشت.
به گفته زاهدی، ایران در آن زمان نیازی به کمک اقتصادی یا نظامی غرب نداشت، بلکه بیشتر نیازمند «حمایت روانی و دیپلماتیک» بود.
متن کامل این مقالات را در پنجره تابناک بخوانید.
۶۹۷٣ - تاریخ انتشار : ۱۶ بهمن ۱٣٨۷
|
از : الهام امانی
عنوان : هر ایرانی دل آگاهی شرمگین است
همه ایرانیان روشن ضمیر، نیک اندیش و بزرگ منش از سالهای دراز ظلم به هموطنان عزیز بهایی خود شرمگینند. از خواندن این نامه سر گشاده نور امید بر قلبم تابید که که فرهیختگان ایرانی نسبت به سرنوشت هم میهنان خویش بی تفاوت نیستند. ماورای تفاوت های دینی، نژادی و فرهنگی، همه فرزندان یک مرز و بوم هستیم و باید در ایجاد آسایش یکدیگر بکوشیم. بهاییان ایران، برادران و خواهران شریف و غیور ما هستند.
۶۹۷۲ - تاریخ انتشار : ۱۶ بهمن ۱٣٨۷
|
از : جمشید ر. دانشجو از تهران
عنوان : خوشبختی و بدبختی
جای خوشبختی ست که بالاخره کسانی فکر کردند که بهاییان هم آدمیزاده اند. متاسفانه در جامعه ی ایران حتا روشنفکران نیز تحت تبلیغات مسموم قرار دارند و حتا آنها هم با سکوت خود در سر کوب بهاییان شریکند. اگر در ایران به کسی بگویید که در سر خیابان بیست نفر کشته شدند. سراسیمه می شود ولی اگر بعد بگویید البته این بیست نفر بهایی یا یهودی و یا زرتشتی بوده اند سگرمه هایش باز می شود. و این یعنی جامعه ای بیمار به بیماری طاعون اسلام ناب محمدی. و باز هم متاسفانه چپهای ایران هیچ وقت حاضر نشدند بدبختی خود و جامعه ی ایران را از دریچه ی مذهب آزادیکش اسلام نگاه کنند. من نیز بنوبه ی خود این اعلامیه را امضاء می کنم.
۶۹۷۱ - تاریخ انتشار : ۱۶ بهمن ۱٣٨۷
|
از : جمشید ر. دانشجو از تهران
عنوان : خوشبختی و بدبختی
جای خوشبختی ست که بالاخره کسانی فکر کردند که بهاییان هم آدمیزاده اند. متاسفانه در جامعهی ایران حتا روشنفکران نیز تجت تبلیغات مسموم قرار دارند و حتا آنها هم با سکوت خود در سر کوب بهاییان شریکند. اگر در ایران به کسی بگویید که در سر خیابان بیست نفر کشته شدند. سراسیمه می شود ولی اگر بعد بگویید البته این بیست نفر بهایی یا یهودی و یا زرتشتی بوده اند سگرمه هایش باز می شود. و این یعنی جامعه ای بیمار به بیماری طاعون اسلام ناب محمدی. و باز هم متاسفانه چپهای ایران هیچ وقت حاظر نشدند بدبختی خود و جامعه ی ایران را از دریچه ی مذهب آزادیکش اسلام نگاه کنند. من نیز بنوبه ی خود این اعلامیه را امضاء می کنم.
۶۹۷۰ - تاریخ انتشار : ۱۶ بهمن ۱٣٨۷
|