بمناسبت انقلاب بهمن ۱۳۵۷ - اخبار روز

نظرات دیگران
  
    از : امید ایرانپور

عنوان : منصفانه برخورد کنیم
دوست عزیز محسن
با شما کاملا همنظر نیستم. درست در همین سالها اوضاع سیاسی ایران کاملا بسته و استبدادی نبود. آزادیهای نسبی- تکیه میکنم نسبی- وجود داشت. در ابتدای کار هم هنوز درواقع حاکم بلامنازعی وجود نداشت. حکومت حمهوری اسلامی هنوز جا نیفتاده بود. جبهه ملی درست در این شرایط حکومت را ترک کرد.
شما کاملا حق دارید. جبهه ملی هم باید به گذشته نزدیک خود برخورد انتقادی بکند. این کار اصولا بنفع جبهه ملی نیز میباشد. ولی انصاف بدهید که چنین توقعی از جبهه ملی در ایران بیجا است. جبهه ملی ایران در شرایطی نیمه رسمی از طرف رژیم تحمل میشود. همین دوماه پیش بود که اجازه برگزاری یک گردهم آیی ساده اعضایش را هم ندادند ، تا چه رسد که "بیعت" معروف را بزیر سئوال ببرد! اینکار را باید جبهه ای های خارج از کشور انجام دهند.شواهد نشان میدهد که آنها هم اینکار را شروع کرده اند. در همین بیانیه میخوانیم:
"جبهه ملی ایران بعنوان تنها سازمان سنتی- دموکراتیک نیز، غرق در آشفتگی درونی و بحران رهبری، نه توان مهارکردن و رهبری آن حرکت مردمی را داشت و نه توان ایستادگی در برابر آن. در چنان وضعی برای جبهه ملی چاره ای جز دنباله روی تا مرزهای اعتقادات شهروندیش نماند؛ با اعتراض به قوانین قصاص، حکومت جمهوری اسلامی را ترک کرد و با این اقدام نمادین به اعتقاداتش وفادار ماند."
در بیانیه انقلاب بهمن سال پیش جبهه ملی اروپا هم(در رابطه با شادروان بختیار) نکات انتقادیی یافت میشد. امیدوارم که این روش انتقادی بهتر و منظمتر دنبال شود.
به اضافه بهتر است که همه نیروهای سیاسی اینکار را بکنند. آنگاه امکان نزدیکی و همکاری اپوزیسیون بیشتر میشود و اختلافات کمتر.

پاینده باد ایران آزاد
۷۱۷٣ - تاریخ انتشار : ۲٣ بهمن ۱٣٨۷       

    از : محسن

عنوان : چرا جبهه ملی اشتباهات خود را تقد نمیکند؟
جناب ایرانپور، صحبت شما در مورد نقد پذیری کاملاً درست است. من با این صحبت شما که میفرمایید "کسی اشتباه سیاسی و تاریخی نمی کند که خانه نشین است. منتهی باید اشتباه ها را نقد کرد و از آنها آموخت" صد در صد موافقم. عرض بنده هم همین است که جبهه ملی هیچ نوع انتقادی را از خود قبول نمیکند. بنظر من، عملکرد جبهه ملی در سال ۵۷ تا سال ۵۹ عملکردی کاملاً مخرب و خلاف ادعای این تشکیلات درباره اعتقاد به دموکراسی و ایراندوستی است. آنها نه تنها در روی کار آوردن دیکتاتوری اسلامی نقشی بزرگ داشتند، بلکه در ابتدای کار شریک خمینی در ادارهء قدرت بودند. چرا امروز بعد از گذشت سه دهه، جبهه ملی حاضر نیست به زعم شما اشتباهات خود را نقد کند؟ چگونه میتوان از جماعتی طرفداری کرد که با وارونه جلوه دادن حقایق قصد دفاع از عملکرد منفی خود را دارند؟
۷۱۷۲ - تاریخ انتشار : ۲٣ بهمن ۱٣٨۷       

    از : امید ایرانپور

عنوان : منصفانه برخورد کنیم
هموطنان عزیز،
برخوردهای شما منصفانه نیست! شما با پیشداوری به مسئله برخورد میکنید. نقد یک سازمان سیاسی باید در درجه اول از نقد و بررسی شرایط اجتماعی زمان آن سازمان شروع کند. هر پدیده اجتماعی محصول شرایط ویژه زمان خود میباشد.
من حرف آخرم را تکرار میکنم:
کسی اشتباه سیاسی و تاریخی نمی کند که خانه نشین است. منتهی باید اشتباه ها را نقد کرد و از آنها آموخت. بدخواهی هیچ مشکلی را حل نمی کند و ما ها را تکه تکه و دور از هم نگه میدارد.
۷۱۶۵ - تاریخ انتشار : ۲٣ بهمن ۱٣٨۷       

    از : ایرانی

عنوان : جبهه ملی
جبهه ملی وابستگی زیادی به بازار داشت و افرادی که در رهبری جبهه ملی بودند مثل سنجابی و حسیبی یا شدیدا مذهبی بودند یا تظاهر به مذهبی بودن می کردند. این مطلب هم باعث شده بود که از سال ۴۲ به اینطرف امثال صدیقی و الله یار صالح مشارکتی در جبهه ملی نداشتند. همانطوریکه در اعلامیه ای در سال ۵۷ این مطلب را راجع به صدیقی گفتند. در خاطرات حاج مدیر شانه چی که اخیرا فوت کرد نیز میخوانیم که بعد از مرگ بروجردی سنجابی او به قم میفرستد تا ببیند آنها از کی تقلید کنند!

اعتقادات مذهبی و دنباله روی از بازار باعث شد که این آقایان در مقطعی که مملکت نیاز به رهبرانی خردمند داشت تا آن شور و شوق انقلابی را به مسیری صحیح هدایت کنند به دوست و مبارز قدیمی خود بختیار پشت کرده و در عوض با امام خمینی بیعت کردند. بعد از آنهم سرگردان خارج از کشور شدند مثل بقیه بیعت کنندگان با امام..
۷۱۶۱ - تاریخ انتشار : ۲٣ بهمن ۱٣٨۷       

    از : شایان رویائی

عنوان : جبهه یا حزب ؟
من به فعالبت های جبهه ی ملی تا ۲۸ مرداد به رهبری مرحوم دکتر محمد مصدق کاملا ارج میگذارم و متاسفم که احزاب و سازمانهای تشکیل دهند ی این جبهه نتوانستند قبل و بعداز ۲۸ مرداد به مبازرات خود برای حمایت و حراست از قانون اساسی مشروطه بطور مداوم و پیوسته ادامه دهند. از جبهه ملی دوم هم خاطرات روشنی دارم که متاسفانه با خشونت وحشتناک محمد رضاشاه تعطیل شد.
بعد از ۴۲ تا ۵۷ شادروان داریوش فروهر - رهبر حزب ملت ایران بر بنیاد پان ایرانیست- خستگی ناپذیر به رژم خود ادامه داد و در ۱۳۴۶ بخاطر اعتراض به لایحه ی بخشیدن بحرین به اربابان شاه بازداشت شد.
در سال ۵۵-۵۶ که فشار بر شاه یا عقب نشینی های شاه محسوس بود و بعضی از فعالان جبهه ملی شروع به فعالیت مجدد نمودند و تمام نیروهای دیگر سیاسی شهید شده بودند یا در زندان های شاه بودند هیچ توجیهی برای تجدید سازمان نیروهای طرفدار ان جبهه ی ملی و راهیان دکتر مصدق وجود نداشت.

به نظر بنده هم قبل از انقلاب و هم امروز راهیان مصدق به جای تجدید سازمان با یک برنامه و اساسنامه ی جدید مناسب شرائط حال به حفظ نام «جبهه ملی » بسنده کرده تا از معروفیت آن استقاده نمایند. افتخارات جبهه ی ملی متعلق به تمام راهیان آن در تاریخ ثبت شده ست .
اما جبهه ای که بعضی از سازمانهای تشکیل دهنده ی آن از قبل از کودتا ی ۲۸ مرداد به ضد آن تبدیل شدند و در طول دیکتارتوری آریامهری
علل وجودی فعالیت جبهه ای هم منتفی گردید. چگونه یاران وفادار مصدق و جبهه ی ملی بدون توجه به این علل اساسی اصرار به فعالیت با نام جبهه ملی را دارند . تاکید فعالان این جبهه در بعداز ۲۸ مرداد بر «جبهه ی ملی دوم » مرزبندی اصولی با فعالیت های قبل از ۲۸ مرداد بود.

قبل از انقلاب و بعداز انقلاب «جبهه ملی » تمایلی به ننشان دادان این ویژگیهای مبارزاتی از خود مایه نمی گذارد و بجای ارائه ی برنامه و اساسنامه ی مناسب امروز، بی انسجام تشکیلاتی به همان روش سنتی به فعالیت ادامه میدهی؟
سئوال این جاست که جرا یاران مصدق فعالیت حزبی نمی کنند ؟
آیا جبهه ی ملی فعالیت واقعی یک «جبهه » ست ؟ اگر پاسخ آری ست . تشکیل دهندگان جبهه ی ملی کدام سازمانها و گروهها می باشند.
۷۱۵۵ - تاریخ انتشار : ۲۲ بهمن ۱٣٨۷       

    از : محسن

عنوان : آقای ایرانپور واقعیات را وارونه جلوه میدهند
نحوه بحث کردن آقای امید ایرانپور بسیار گمراه کننده و گنگ است. ایشان با مطرح کردن ناقص واقعیات قصد دفاع از جبهه ملی را دارند. من نمیدانم چرا این دوستان هوادار جبهه ملی حاضر نیستند صادقانه عملکرد این گروه را به مورد بررسی قرار دهند. هر وقت صحبت از خلافکاریهای این جماعت میشود، بلافاصله مسئله را متوجه عملکرد محمد رضا شاه میکنند. تو گویی خلافکرایهای دیگران توجیه کنندهء خلافکاریهای ایشان است. واقعیت این است که جماعت جبهه ملی، بر خلاف ادعایشان، کوچکترین اعتقادی نه به لیبرالیسم و دموکراسی دارند، و نه اعتقادی به حاکمیت ملی. چرا بعد از گذشت سی سال جبهه ملی هنوز حاضر نیست از دفاعش از روح الله خمینی و مشارکتش در حکومت ضد مردمی او بطور رسمی از ملت ایران و بویژه نسل کنونی عذر خواهی کند؟ اینکه گفته شود "مردم و یا ملت دارای یک هاله مقدس برای این جماعت هستند پس این آقایان را چاره ای جز بیعت با خمینی نبود" یک عوامفریبی است. به عبارت دیگر، طبق گفته این آقا، جبهه ملی یک جریان سیاسی عوامگراست و هر جا عوام الناس بروند این آقایان نیز به دنبالشان خواهند شتافت.من نمیدانم، در چنین صورتی، چه نیازی به این آقایان به عنوان یک جریان سیاسی داریم؟ اگر قرار باشد همه ما کورکورانه به دنبال جریان سیاسی روز راه افتیم، دیگر چه احتیاجی به احزاب و گروههای سیاسی داریم؟ از این آقای امید ایرانپور سوال میکنم، آیا محمد مصدق نیز در جریان مبارزات ملی شدن نفت دست به عوامگرایی زد و یا آنکه با ارائه یک برنامه درست و منطقی توده های مردم را متوجه این امر خطیر نمود؟ حمایت جبهه ملی از روح الله خمینی و شراکت آنان در مناصب بالا حکایت از آن دارد که جبهه ملی در عمل کوچکترین اعتقادی به سکولاریزم و دموکراسی نداشته. من توجه آقای ایرانپور را به اظهارات کریم سنجابی در دفاع از برقراری یک نظام منطبق بر اصول اسلامی جلب میکنم. این امر، به همراه کارشکنیهای آنها در کار روانشاد دکتر بختیار که آشکارا از برقراری یک دیکتاتوری مذهبی سخن میگفت، در تضاد کامل با ادعای جبهه ملی در مورد باور ایشان به دموکراسی و سکولاریزم است. اگر براستی جبهه ملی امروز با آنچه که سنجابی و حسیبی در سال ۵۷ به ملت ایران عرضه داشتند تفاوت دارد، پس چرا این سازمان از عملکرد منفی خود در حمایت از خمینی از جامعه ایرانی طلب پوزش نمیکند؟
۷۱۴۱ - تاریخ انتشار : ۲۲ بهمن ۱٣٨۷       

    از : امید ایرانپور

عنوان : منصفانه برخورد کنیم
هموطن عزیز آقای فرزانه
در سایه عنایات ملوکانه(از کودتای ۲۸ مرداد تا...ماجرای کاروانسرا سنگی) جبهه ملی ایران متاسفانه آن انسجام فکری و سازمانی که در آن جو احساسی و رادیکال لازم بود نداشت. هر سه نفر که شما نام برده اید- هرکدام بنحو و سهم خویش- کوشش کردند با حفظ اصول حاکمیت ملت ، آزادی و استقلال عمل کنند.
چون شاه نپذیرفت که باید فقط سلطنت کند و در ایران بماند صدیقی کنار رفت. وقتی که دیگر دیر شده بود به شروط بختیار آنهم کاملا نه (حاضر نشد تصدی ارتش را به ارتشبد جم بسپارد) تن در داد و او هم قربانی جسارت و معاملات پشت پرده دلال های خمینی با آمریکاییها شد. برای جبهه ملی هم که همیشه "مردم" و "ملت" هاله مقدسی داشت و هنوز هم دارد، چاره ای جز دنباله روی از حرکت مردمی و "بیعت" با خمینی که تصویرش در ماه دیده میشد نماند. البته اینهم تا "سقف" قوانین قصاص.
آقای فرزانه، کسی اشتباه سیاسی و تاریخی نمی کند که خانه نشین است. منتهی باید اشتباه ها را نقد کرد و از آنها آموخت. بدخواهی هیچ مشکلی را حل نمی کند و ما ها را تکه تکه و دور از هم نگه میدارد.

آزاد باد ایران
۷۱۲۷ - تاریخ انتشار : ۲۲ بهمن ۱٣٨۷       

    از : مانی فرزانه

عنوان : کدام دنباله روی ؟
در روزهای انقلاب بار ها و به مناسبت هائی به دوستان و یاران و اقوام خود به جدی گفتم که: خوشحالم که در این روزهای مردمی شاهد و ناظرم که چه میگذرد. این بار کسی نمی تواند هرچی خواست تحویل مردم بدهد و ماهم کاری از دستمان ساخته نباشد. سالها در باره ی ۲۸ مرداد نیروهای ملی و توده ای در محافل روشنفکری یکدیگر را متهم کردند که دیگری در برابر کودتا نایستاد.... در مبارزات عملی هم چندان رغبتی هم نشان نمی دادند...

حالا ۳۰ سال از آن روزه ها گذشته و این اعلامیه تکرار مکررات همان شیوه های کهنه و سنتی ست که نمی تواند مورد قبول نیروهای شرکت کننده در انقلاب باشد در اعلامیه آماده ست‌:

[جبهه ملی ایران بعنوان تنها سازمان سنتی- دموکراتیک نیز، غرق در آشفتگی درونی و بحران رهبری، نه توان مهارکردن و رهبری آن حرکت مردمی را داشت و نه توان ایستادگی در برابر آن. در چنان وضعی برای جبهه ملی چاره ای جز دنباله روی تا مرزهای اعتقادات شهروندیش نماند؛ ]
در دنیای واقعی سران «سابق» جبهه ی ملی در فضای باز سیاسی مانند تمام جریانات دیگر در سال ۵۷ آمادگی و تحرک لازم برای تصمیم گیری نداشتند و چنین عمل نمودند:
- شاه از شادروان صدیقی برای تشکیل کابینه کمک خواست که با اعتراض شدید زنده یادان فروهر و سنجابی روبرو شد.
- دکتر سنجابی برای بیعت با خمینی به پاریس سفر کرد.
- شادروان دکتر شاپور بختیار آخرین کابینه ی رژیم پادشاهی را تشکیل داد.
- دکتر سنجابی و داریوش فروهر باتفاق چند تن از نیروهای جبهه ملی در دولت موقت مهندس مهدی بازرگان شرکت کرده و مسئولیت پذیرفتند.
- دریادار احمد مدنی در مقام استانداری خوزستان عملکرد «فراموش نشدنی » از خود به جای گذاشت.

نتیجه : تردیدی نیست که رهبری انقلاب با خمینی بود . اما فقط نیروهای نهضت آزادی و جبهه ملی به دلایل تاریخی و وجیه المله بودن رهبرانش هم مورد قبول شاه بودند و هم مورد تائید خمینی بودند. این امکان را هیچ نیروی دیگر ی چون مجاهدین ، فدائیان و توده ای ها و سایر نیروها نداشتند. بهمین دلیل بعنوان یک شاهد عینی که در انقلاب شرکت داشتم متاسفم که بگویم جبهه ی ملی نتوانست از نیروهای خود برای دفاع از میراث باقی مانده از مشروطه درست استفاده کند و اصلا قابل قبول نیست که نقش خود در گذار از دیکتاتوری سکولار پادشاهی به دیکتاتوری مذهبی در حد سایر نیروهای خارج از مدار قدرت تنزل دهید.

جبهه ی ملی هم با شاه بود و هم نبود - هم با خمینی بود و هم نبود - آیا این قابل توجیه ست که «دنباله روی » سرهم بندی شود. خواهشمند ست مروری بر آنچه روی داد بنمائیدو نسل امروز را روشن فرمائید
۷۱۰۹ - تاریخ انتشار : ۲۱ بهمن ۱٣٨۷