سی سال پس از ۳۷ روز حکومت دکتر شاپور بختیار
بیانیه ی نهضت مقاومت ملی ایران
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
سهشنبه
۲۲ بهمن ۱٣٨۷ -
۱۰ فوريه ۲۰۰۹
غفلت و بی توجهی همگانی نسبت به اصلی ترین خواست جنبش ضداستبدادی و استقلال طلبانه مردم ایران در سال ۱٣۵۷ باعث گردید که قیام یکپارچه مردم در دستیابی به هدف اصلی خود یعنی استقرار دمکراسی ناکام بماند.
نیروهای ارتجاعی و مخالف پیشرفت و تحول سیاسی و حقوق شهروندی در ایران که از بدو جنبش مشروطه تاکنون بارها و بارها مانع به ثمر رسیدن کوششها و مجاهدت آزادیخواهان ایران شده بودند، توانستند این بار نیز با پنهان کردن نیات ارتجاعی خود در پشت واژه «انقلاب»، خواست اصلی جنبش آزادیخواهانه را تحریف کنند و این جنبش را به ضد خود بدل سازند.
آیت الله خمینی، فردی که در پانزدهم خرداد ۱٣۴۲ با وضوح و صراحت تمام اعلام کرده بود که هیچگونه تغییر و تحول اجتماعی را حتی بصورت ناقص و کنترل شده آن تحت استیلای استبداد شاهنشاهی نمی پذیرد، این بار تحت واژه نامفهوم و مجهول «انقلاب اسلامی» به میدان آمد تا همان امیال را که اساس آن بر ممانعت از پیشرفت جامعه در سطوح فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و اجتماعی بود عملی سازد و جنبشی را که اساسا بر علیه «انقلاب سفید» و «انقلاب شاه و مردم» و ابتذالها و انحرافات «انقلاب شاهانه» شکل گرفته بود، عملی سازد. خدعه و فریب و نیرنگ خمینی و شعارهای فریبنده وی همانند «همه با هم» و «شاه باید برود» و «قانون اساسی دستآورد جنبش مشروطه را پدران ما نوشته اند و باید عوض شود» برای این بود که بجای پیشرفت، یک عقبگرد تاریخی را ممکن و مسجل گردد.
حکومت شاه نیز که تا آن زمان همه هشدارهای ملیون ایران را به هیچ گرفته بود (آخرین آن نامه سه تن از رهبران جبهه ملی به وی)، زمانی متوجه قیام مردم علیه خود شد که برای نجات آنها از دام فریب و فتنه خمینی دیر شده بود. دعوت از شخصیت های ملی و آزادی خواه همچون دکتر صدیقی و دکتر شاپور بختیار برای در دست گرفتن حکومت و تغییر ماهیت آن زمانی از طرف وی پذیرفته شد، که جنبش مردم در اسارت شیادی بنام خمینی ارکان حکومت پوشالی را با ارتش شاهنشاهی، مجلس فرمایشی و حزب واحد خود ساخته به لرزه در آورده بود.
تعجبی ندارد که چنین حکومتی با خروج شاهی مرعوب و مریض از کشور، همه آن ارگانهائی را که باید حافظ مملکت و قوای آن باشند، در اختیار نداشته باشد. گسترش بی اعتقادی حکومت استبدادی به قانون اساسی مشروطه به بدنه و همه ارگانهای آن، امری که در تمام دوران حکومت پهلوی به خصلت و ماهیت این سلسله تبدیل شده بود، باعث شد که ارکان حکومت، برای مثال سران ارتش، بجای دفاع از دستآوردهای انقلاب مشروطه به زیر عبای خمینی پناه برده، سنگر انسان شجاعی را که برای نجات این دستآوردها به میدان آمده بود، خالی کنند. علیرغم همه زبونی ها، ضعف ها و بزدلی ها، دکتر بختیار توانست با مقاومت جانانه خود علیه جهل مرکب و خمینی، تا آنجا که امکان داشت مقاومت کند و با این اقدام خود آبروی یک تاریخ و مردمی را که بیش از صد سال بود برای آزادی و استقلال مبارزه می کردند، بخرد.
از خود بپرسیم اگر مقاومت مستمر آن زمان دکتر بختیار برعلیه کور ذهنی ها و نادانی های رایج نبود، اکنون که سی سال است از آن واقعه و اثرات شوم آن می گذرد، چه داشتیم که به عنوان غرور ملی از مقابله یک ملت سربلند در برابر جهل و نادانی به نسل کنونی ایران تقدیم کنیم؟ گفته می شود: ولی بختیار در آن زمان شانسی نداشت. از خود بپرسیم، آن احزاب، گروه ها و شخصیت های سیاسی و روشنفکرانی که در آن زمان در برابر خمینی و فریب او مقاومت نکردند و از وی پشتیبانی کردند، از این عمل خود چه طرفی بستند؟ آنان نه تنها با این کار خود آبروی سیاسی خویش را برباد دادند، بی نام و بی چهره شدند و بسیاری از آنها در این قمار بی افتخار جان خود را از دست دادند، بلکه امروز باید خود و دنباله روان آنها جوابگوی نسل و نسلهائی باشند که بطور دائم یک سوال را تکرار می کند: چرا در آن زمان از بختیار دفاع نکردید؟
هم امروز نیز با وجود همه ویرانیها و ناکامی هائی که جمهوری اسلامی برای مردم ایران ببار آورده است، دیر نیست. عقل حکم میکند که روشنفکران ایران با بازنگری به عملکرد خود در آن سالها علم روشنگری را برداشته این بار بدون هیجان زدگی و غفلت دوش به دوش جامعه مدنی استقرار دمکراسی در ایران را ممکن سازند.
ایران هرگز نخواهد مرد
رئیس هیات اجرائیه نهضت مقاومت ملی ایران
مهندس حسین اسدی
۲۱ یهمن ماه ۱٣٨۷
|