سی سال ستیز و مقاومت


فیروز نجومی


• چیزی که سلطه و حاکمیت حجاب ببار آورده است انحطاط است و تباهی نه نیک بختی و رستگاری. انحطاط است و دوروئی و فریبکاری نه زهد و تقوی و پرهیزکاری. حجاب نهایت جمود است و واپسگرایی. نماد غیرت و تعصب است در دین اسلامی ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ۲٨ بهمن ۱٣٨۷ -  ۱۶ فوريه ۲۰۰۹


سه دهه است که از حاکمیت مطلق حجاب میگذرد. تا کنون پاسداران دین، مقررات حجاب را بدون چون و چرا و کمترین چشم پوشی اجرا نموده اند و هنوز هم. در جستجوی "بد حجاب و "هنجار شکن"، برقراری "امنیت اخلاقی و روانی" بهر سوراخی سر میکشند و هر مکانی را بازدید و بررسی میکنند. نه در پی جنایت کاران و متجاوزین بحق و حقوق ملت هستند و نه در پی راهزنان و چپاول گران ثروت ملی. نه در پی درگیری با تورم و بیکاری اند و نه اعتنایی به فقر و تنگدستی روز افزون ملت دارند. در رژیم دین، حفظ حجاب یک ضرورت حیاتی ست. حیات رژیم دین به حجاب زن بسته است. چون و چرایی در آن نیست. حجاب را از سر زن بر گیر، نظام اسلامی در هم فرو خواهد ریخت و نشانی از حکومت دین بجای نخواهد ماند. چرا که حجاب تبلور هویت رژیم اسلامی است.

با ظهور دین بر بارگاه قدرت، پاسداران مسلح مامور آفرینش ترس و وحشت شدند تا زنان را از ارتکاب به جرم بدحجابی باز دارند. مبادا که مردی به حرامی و چشمان آلوده نگاهی بزن و یا رخ زیبا، موهای افشان و برجستگی های اندامش، افکند، احساسات ش را برانگیخته، دچار انحراف و گمراهی ش سازد. با یکی شدن دین و قدرت، ارتکاب به معصیت و گناه، قدغن و به یک جرم علیه نظام اسلامی تبدیل گردید. رژیم دین، در برابر الله است که خود را مسئول میداند. حجاب زن را الله بوده است که تعیین و تعریف کرده است. حجاب یک حکم آسمانی ست. در روز باز پرسی نهایی، رژیم دین است پاسخگوی اصلی در بارگاه الهی. حفظ و حراست حجاب زن، وظیفه ایست که لحظه ای غفلت از آن، بزرگترین عقوبت ها را الله برای انحراف از آن در نظر گرفته است: عذاب الیم.

پاسداران حجاب با نظاره اسکناس پشیزی از بزرگترین تخلفات، حاضر بچشم پوشی اند، اما هرگز حاضر به نادیده گرفتن ناچیزترین تخلفی در مقررات و قواعد حجاب نیستند. دست خود را به هر گناهی آلوده میکنند، رشوه میگیرند، دزدی میکنند، هتک حرمت نموده و به حق و حقوق انسانها تجاوز میکنند. اما تخلف از مقررات حجاب را هرگز نمی بخشند- هر چند که مقدار باج و رشوه هم هنگفت و چشمگیر باشد. کوچکترین حرکتی در نفی حجاب به شدیدترین حد ممکن سرکوب میشود. بی جهت نیست که چنین خشمگین و خشونت بار به حجاب بر خورد میکنند. چرا که نفی حجاب نشان بر مقاومت و سر پیچی از حکم الهی دارد. دلالت دارد به خواست معطوف به خود مختاری. برای نیل به هدف مقدس برپائی یک جامعه دینی، هر نمادی دال بر خود مختاری باید شدیدا سرکوب گردد. چرا که خود مختاری بشر ناسازگار است با اصل تسلیم و اطاعت و یا خواست معطوف به قدرت. زن، سراسر، از موی سر تا قوزک پا، باید زیر پوشش حجاب خود را پنهان سازد. گویی که باید شرمسار باشد از چیستی و خلقت خویش که از جنس لطیف است و دار ی چهره و جسم و اندامی زیبا. و چون چنین است و چیزی متفاوت از مرد، شر انگیز است و فتنه زا، تحریک کننده است و وسوسه انگیز، اگر بیرون افتد و نمایان گردد، موی سرش یا برجستگی های اندامش. در رژیم دین وجود زن اگر پنهان نباشد زیر حجاب، نظم اجتماعی را تهدید به فرو پاشی میکند. حجب و حیا، عفت و پاکدامنی، غیرت و حمیت و تقوا و پرهیزکاری رو به افول خواهند گذارد، اخلاق را فاسد و هنجارها را ویران نموده و امنیت اجتماعی را به خطر میاندازد. این راهی ست که تمدن غرب پیموده است. به مادی گرایی رو کرده است و نسبت به اراده و عقل و خرد الهی بی اعتنا مانده است. عریانی زن را ابزار سود و سودآوری ساخته، فحشا و روسپیگری را ترویج داده است. حال آنکه در رژیم دین، چشمان مرد هرگز نباید به چهره و یا جسم و اندام زن افتد. این ست رمز بر قراری ثبات و آرامش. نیروهای انتظامی را همه در خدمت جدایی زنان از مردان گیر، تا جامعه به هنجار شده امنیت اخلاقی و روانی، تثبیت گردد. این است استراتژی سیاسی حکومت اسلامی.

بمنظور جلوگیری از ظهور آفت خانمان بر انداز بدحجابی، این بستر نا آرامی ها التهاب ها و هیجان های کور و سرکش نفس انسانی، از آغاز انقلاب تاکنون، روزی نبوده است که هزاران زن در معابر عمومی به جرم تخلف از مقررات حجاب ,یا آنچه "توارج" فرهنگ غربی مینامند، دستگیر نشوند، سپس مورد بازجویی و بازرسی قرار نگیرند، تنبیه و مجازات و شکنجه نشوند. مورد تحقیر روانی و جسمانی قرار نگیرند و بر روح و جسم زنان صدمات جبران ناپذیر وارد نکنند. چرا که رژیم دین نه با سرکشی سازگار است و نه سر پیچی، چرا که دلالت دارند به خواست معطوف به خود مختاری و نفی و مقاومت در برابر استبداد الهی.

زنان از آغازین ترین روز ظهور دین بر صحنه سیاست، خود را در مقابله و خصومت با برقراری و سلطه اش بر جامعه یافتند و در برابر اجباری شدن حجاب در دوران کوتاه معروف به بهار آزادی به ستیز و مقاومت پرداختند و از تسلیم و اطاعت خود داری نمودند. در میدان مبارزه علیه سلطه جویی دین تنها ماندند. گروه ها و سازمانهای انقلابی و لیبرال و دموکرات ها همه از پیوستن به مقاومت زنان خودداری کردند. شاید به آن دلیل که هرگز به اتصال تحمیل حجاب و سلطه جویی دین نه اعتنایی داشتند و نه هرگز آن را اولین قدم بسوی سرکوب ابتدایی ترین حق و حقوق انسانی، تلقی میکردند. به عبارت دیگر کنترل و سلطه بر زن را چیزی جدا از سلطه بر مرد میدانستند. در توجیه عدم شرکت در اعتراض و مقاومت در برابر حجاب اجباری بر این استدلال فرصت طلبانه استوار بود که حجاب مسئله ی مبرم جنبش نیست و به صلاح نیست که بر سر حجاب از جبهه وحدت بزرگ، خارج شویم. این البته بدان معنا بود که تجاوز به حق و حقوق زنان، چیزی جز امری عادی و پیش افتاده تلقی نمی شد و کمتر کسی آنرا با تجاوز به حق و حقوق انسان شناسایی مینمود. به این ترتیب نادانسته و نا خواسته، با اولین گام بسوی برقراری حجاب و یا برقراری نظام اسارت و بندگی بر اساس تسلیم و اطاعت و تقلید و تبعیت، همراهی نمودند و از اعتراض و مقاومت در برابر آن و در حمایت از زنان سر باز زدند. این بدان معناست که مردان جامعه ما، توهین و تحقیر و محرومیت زنان را از حق خودمختاری، نه توهین و تحقیر نسبت بخود میدانستند و نه محرومیت از خود مختار بودن خود. حال آنکه تو سری بر زنان را باید در درجه اول تو سری بر مردان و خواری و تحقیر آنان دانست. چون حجاب اجباری در سوی مهار و سرکوب زنان در اصل در سوی کنترل مردان است. زیرا که حجاب مانع بر انگیختن احساسات و وسوسه در مردان شده، سرکشی را در آنان موجب گردیده، خوی حیوانی را در آنها تقویت و وادار به نادیده گرفتن قوانین و مقررات اخلاقی میکند. چگونه ممکن است که مرد به چهره زن، موهای افشان و برجستگی های اندام او نظر افکند و منحرف و گمراه نشود؟ کنترل خوی وحشی مرد است که زنان باید خود را در زیر حجاب پنهان سازند مباد که خواهش و تمنای حیوانی بر مردان غلبه نموده، آنها را به سرکشی و سرپیچی در برابر اراده الله وادار سازد. مبادا که پیکر زن عقل و خرد را از آنها برباید و دچار خشم و خشونت کند. بعبارت دیگر، حجاب پوششی میشود برای ضعف و ناتوانی مردان در برابر چهره و اندام زنان. در واقع حکومت دین مردان را در پناه حفاظت و قیومت خود قرار میدهد که گرفتار نیروهای شیطانی متصاعد از زنان، نشوند. متاسفانه، سیاستکاری و مصلحت اندیشی گروه ها و سازمانهای مخالف و بعضا تعصب و کور اندیشی مردان سبب شد که از رابطه حجاب و سلطه جویی دین غافل مانند و در برابر سرکوب زنان با بی تفاوتی سکوت نموده و به برقراری یک نظم جدید بر اساس جدایی زنان از مردان تن دهند و راه سلطه دین را بر تام و تمام زندگی هموار نمایند.

مقررات و قواعد حجاب که چنین سخت و بیرحمانه بر جامعه تحمیل گردید و هنوز هم میگردد، حتی در مجلس قانونگذاری اسلامی، مورد شور و مذاکره هم قرار نگرفته و به تصویب نیز نرسیده است. تاکنون قانونی مبنی بر تعریف حجاب و مرزها و محدوده های غیرقابل عبور آن حتی به صورت بخشنامه هم اعلام نشده است. هرگز قانون عامی درباره میزان افشای موی سر زنان و یا اندازه روسری و یا کوتاهی و تنگی مانتو و انواع پوشش زنانه به تصویب مجلس شورای اسلامی نرسیده است. تعیین میزان کمیت و کیفیت افشای موی سر و پوشش مناسب و یا بلندی و کوتاهی، یا تنگی و فراخی آن بسته نه به قضاوت قاضی در دادگاه و بر حسب ضوابط قانونی بلکه به تشخیص و فتوای پاسدار مسلح و یا خواهر مقدسی بسته است که خود را زیر چندین لایه مقنعه پنهان ساخته است. این پاسداران در نقاط مختلف شهر، مجهز به ابزار گشت، زنان را زیر نظر گرفته و بر آنان نظارت نموده و به سنجش حجاب شان می پردازند. مبادا که رخ زیبا و موی افشان زن و غلیظی آرایش او، یا برجستگی اندام و قوزک پایش، جامعه را به هرج و مرج بکشاند و بداخلاقی و هنجار شکنی همچون طاعون گسترش یابد و فروپاشی رژیم دین را سبب گردد. این نظارت دائمی ست. هرگز دچار وقفه نمیشود. نه تابع زمان است و نه تابع مکان، هم شب و روز است و هم در کوچه و بازار و هم در کوه و صحرا. حجاب و نظم جدایی زن بدلیل جایگاه ش در سنت، تبدیل جامعه را به یک زندان بزرگ پذیرا و قابل تحمل ساخته است.

در دوران کارگزاری، رئیس جمهور احمدی نژاد، علیرغم تظاهر به منع سختگیری و خشونت علیه زنان، پیش از ظهورش بر مسند قدرت، البته که مبارزه با بدحجابی و هنجار شکنی پیوسته ابعاد گسترده تری پیدا کرده است و به ارجح ترین وظایف نیروهای انتظامی تبدیل گشته است. مبارزه با بدحجابی تبدیل شده است به سو پاپ اطمینان رژیم. هر گاه خود را با بحرانی روبرو می بیند چه داخلی و یا خارجی، نیروهای انتظامی را به خیابانها گسیل میدارند که امنیت اخلاقی را برقرار و از وقوع هنجار شکنی جلوگیری به عمل آورند. در توجیه سرکوب و تجاوز خود به حقوق زنان، سردار پلیس تهران تا آنجا پیش رفت که بدحجابی را- روسری قیطانی، مانتو های تنگ و کوتاه، نمایان ساختن قوزک پا و مدگرایی از مصادیق آن هستند، یک بیماری روانی خواند، که پس از ارشاد و گرفتن تعهد باید با خشم و خشونت و سختگیری، مجازات و تنبیه، مورد معالجه قرار گیرد.

با این وجود و علیرغم سختگیری ها، خشونت ها، دستگیری ها، تنبیه و مجازات و شکنجه، زنان با مقررات حجاب به ستیز بر خاسته و هرگز از درگیری با ماموران امر به معروف و نهی از منکر و گشت های ارشادی، هراسی بخود راه نداده اند. درگیری زنان با پاسداران حجاب دینی امری ست روزانه. مقاومت در برابر اجرای مقررات حجاب، بخش عمده ای از زندگی روزانه زنان است. تجهیز و بسیج دائمی نیروهای امنیتی در سرتاسر کشور در جهت یافتن بدحجاب تنها میتواند دلیلی بر وجود چنین مقاومتی پی گیر باشد. عملا حجاب نتوانسته است آزادی خودآرائی را از زنان سلب کند. سخت گیری و سرکوب، نه تنها زنان را وادار به شرمساری از آشکار ساختن رخ زیبای خود نساخته است بلکه آنها را بدان آگاه و مصر ساخته است. زنان به هر بهانه ای رخ و اندام زیبای خود را می نمایانند و رژیم سرکوب و قهر و قدرت را به چالش میکشند.

حجاب مرسوم امروز آن حجابی نیست که حکومت آیت الله ها و حجت الاسلامها در ابتدا در نظر داشته است و یا دارد. آنها همچنان چادر و مقنعه را ترجیح میدهند. اما زنان نه تنها هرگز زیر بار چادر و مقنعه نرفتند بلکه مانتو ها و روسری ها را بنا بر میل خود تغییر دادند. مانتوها و رو سری ها رفته، رفته از تاریکی و سیاهی، رنگ تحمیلی رژیم دین، بخواست و ابتکار زنان رنگین شدند. روسری ها باریک و باریکتر. مانتو ها تنگ و کوتاه تر گردیدند. در پنهان ساختن زیبائی ها، حجاب نتیجه ای وارونه داشته است. در عوض پوشاندن زیبائی ها، حجاب پوشنده زشتیها شده است. حجاب به پناهگاهی مطمئن برای رژیم دین تبدیل شده است، پوشنده بی کفایتی ها، سرکوبگری ها و تجاوزاتی که تحت احکام دین به حقوق زنان میکنند. حجاب سرپوشی است بر این تفکر دینی که زن چیزی ست کمتر از انسان و یا مرد. بر اصل این تفکر است که حقوق زنان را در مناسبات قانونی و اجتماعی محدود و ناچیز بشمار میآورد. اما واقعیت آن است که هرچه بر بگیر و ببند و تعقیب و دستگیری بنام ارتقاء امنیت اخلاقی و روانی، زنان را مورد اذیت و آزار و بی حرمتی قرار داده اند کمتر توانسته اند به مهار کردن و مطیع ساختن زن موفق شوند. چه بمحض نمودار شدن خستگی و کوفتگی نیروهای امنیتی در مبارزه با بدحجابی و هنجارشکنی، یکبار دیگر زنان مرزهای نامعین خودآرائی و پوشش و معاشرت با جنس مخالف را میشکنند، و بار دیگر خشم و خشونت رژیم را به چالش میکشند. آرایش ها غلیظ تر و ابروها کمانی تر، چشمها کشیده تر و گونه ها لطیف تر و لبان سرخ تر از همیشه و رو سری ها باریکتر، موها پر پیچش تر و مانتو ها، تنگ و کوتاه تر از گذشته، میشوند. باین ترتیب بار دیگر غبار مرگ و افسردگی که بر سراسر جامعه پاشیده بودند، پاک زدایی شده و روحی تازه در سطح جامعه دمیده میشود. زنان ایران هرگز چنین زیبا و دلربا نبوده اند. چرا که آنها میخواهند باشند به آنچه که تمایل دارند. یعنی خواست آنها معطوف است به یک خواست صرفا انسانی، خواست خود مختاری.

اما این نکته نیز قابل یادآوری ست که مردان جوان نیز به صف زنان پیوسته اند و پاسداران دین را پیوسته به چالش میکشند. چه آنها نیز میخواهند آن باشند که تمایل دارند نه آنچه که دین و ماموران دین میخواهند. از خود، سرکشی و سرپیچی نشان میدهند. آن میکنند و مینمایند که در منظر دین زشت است و زننده و نشانی از داشتن تمایلات زنانه و عدم غیرت و تعصب مردانه. چرا که آنها نیز به خود آرایی میپردازند و به مدگرایی، گرایش یافته اند. مدل پوشش آنان نه عبا و عمامه است و نه کابشن چرک و ژنده نمای احمدی نژاد. رژیم دین ترجیح میدهد که جوان بجای اندیشه بخود و آراستن خویش، نماز روزانه اش را بخواند، اوقات بیکاری خود را در مساجد و حوزه ها بگذرانند، به جهاد و شهادت اندیشه کنند و راه امام حسین را بپیمایند.

نیروهای انتظامی رژیم روزانه با توسل به خشونت، نگاه مردان و زنان بیک دیگر را در شهرها سرکوب و آزادی معاشرت را منکوب میکنند. اما جوانان به کوهستان ها پناه میبرند. نه اینکه پاسداران حجاب اسلامی، از تعقیب عشاق و دلدادگان جوان در پیچ و خم ها و بر سر قله کوهها و کوچه باغهای دورافتاده دست بر میدارند. خیر، پاسداران با تیغ و تازیانه و اربده های مستانه قدرت بهر سوراخی سر میکشند که آن جذبه و کشش طبیعی بین مردان و زنان را در نطفه خفه سازند. اما چه بیهوده میکوشند کور دلان دیندار.

در تحت حکومت حجاب و علیرغم تمرکز نیروهای انتظامی در حفظ و حراست آن تجارت فحشا و روسپیگری رونق فراوان یافته است. ناحیه های سرخ و آتشین را در شهرها ویران کرده اند اما دروازه هزاران هزار خانه خصوصی مجهز به وسایل مدرن ارتباطاتی را گشوده اند. در مطبوعات رژیم فقاهتی تنها یک قلم از اخبار دروغ و کذب نیست و آنهم گزارش کشف و دستگیری باندهای وسیع سوداگران کالای جنسی است. چندی پیش بازار این کالا چنان رونق گرفته بود که رژیم فقاهتی اشد مجازات اعدام را برای تجار آن، به تصویب مجلس اسلامی رساند. قانونگذاری از این نوع بیانگر محرومیتی است که رژیم بر جامعه تحمیل میکند. در چاره جویی این محرومیت بوده است که رژیم دین، برقراری خانه های عفاف و یا ازدواج مقاومت را مورد بحث و بررسی قرار داد. رژیم دین با سرکوب آنچه طبیعی، اخلاقی و انسانی است، آنچه را که غیرطبیعی، غیراخلاقی و غیرانسانی است رشد داده است. سن روسپیگری دائم در حال کاهش است و بنا بر گزارشهای رسمی، به سیزده سالگی رسیده است. تجاوز به عنف و زور گیری در صدر جرائم قرار گرفته است. بازار فساد و فحشا بدلیل افزایش فقر و تنگدستی، رونق و گسترش یافته است. اما چون در نهان و در پناه حجاب صورت میگیرد رژیم دین وجود ش را انکار میکند.

چیزی که سلطه و حاکمیت حجاب ببار آورده است انحطاط است و تباهی نه نیک بختی و رستگاری. انحطاط است و دوروئی و فریبکاری نه زهد و تقوی و پرهیزکاری. حجاب نهایت جمود است و واپسگرایی. نماد غیرت و تعصب است در دین اسلامی. وسیله ایست در دست ناپاک ترین ها برای محروم ساختن مردم ایران از حق و حقوق طبیعی و انسانی. حجاب پوشنده حقارت است و خواری و پیوسته در ستیز و خصومت با خواست معطوف به خود مختاری. باین دلیل است که محکوم به فنا و نابودی ست.


fmonjem@gmail.com