تردید و سقوط یا تدبیر و تغییر؟


احمد پورمندی


• آقای خاتمی که از تجربه ی هشت سال حضور در راس قوه مجریه برخوردار هست، باید بهتر از هر کس بداند که در تعادل قوای موجود، در کاخ ریاست جمهوری سرنوشت چندان درخشانی در انتظارش نیست و بهتر آن است که استفاده از منافذ اندک درون نظام را به دیگران واگذارد و آبرو و اعتباری را که ارزان به دست نیامده است، در خدمت مبارزه علیه تبعیض و برای تحقق شعار «ایران برای همه ی ایرانیان» به کار گیرد ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ۲۹ بهمن ۱٣٨۷ -  ۱۷ فوريه ۲۰۰۹


سر انجام سید محمد خاتمی پس از ماه ها تردید، با بیان اینکه هرگز تردیدی نداشته است، نامزدی خود را برای دوره دهم ریاست جمهوری اعلام کرد. او در نخستین اظهارات خویش پس از اعلام کاندیداتوری، بار دیگر یاد آور شد که میلی به آمدن نداشته، ذره ای انگیزه قدرت، عنوان و شهرت در میان نبوده و او «تسلیم نظر جمع» شده است تا - به زعم آنها - با «تدبیر»، وضع موجود را «تغییر» دهد. (۱)
او در همان سخنرانی، ضمن تکرار خطابه های پیشینش در باب کرامت انسان، مردمسالاری دینی و.... تصریح کرد که زیر سوال بردن رهبری آقای خامنه ای و اپوزیسیون حکومت بودن را خیانت به انقلاب و خون شهیدان می داند. (۲)
مقایسه مردی که دوازده سال پیش، سوار بر امواج میلیونی مردمی متمدن، روانه کاخ ریاست جمهوری شد تا سالها پیش از «اوباما » جنبشی مسالمت آمیز برای «تغییر» را رهبری کند، با انسانی مردد، بی میل و رغبت که تسلیم نظر جمع شده است تا اورا به قربانگاه بفرستند و به گفته خودش، مختصر آبرویی را که در نزد خدا و خلق دارد به قمار بگذارند، قبل از هر چیز این سوال را طرح می کند که هدف از این آمدن چیست؟ آیا مقدر است که بعد از هر تراژدی، شاهد تکرار کمیک آن باشیم؟ و آیا «قدرت» تا بدین حد جذاب است که در سودای بازگشت به آن، خود را به امواج سکرآور لالایی «جمع» تسلیم کنیم و یا در پس این «آمدن» برنامه ای جدی و قابل اعتنا وجود دارد؟
برای حزب «جبهه مشارکت ایران اسلامی» و «سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی» به مثابه دو تشکل اصلی حامی نامزدی خاتمی – که ظاهرا او تسلیم نظر آنها شده است – این اقدام جزیی از یک پروژه ی «تغییر متکی بر تدبیر» نیست. برای این دو جریان کاملا روشن است که تعادل قوا در حکومت به شدت به زیان آنها تغییر کرده است و استراتژی متقاعد کردن «آقا» به ضرورت اصلاحات و انجام آن به دست اصلاح طلبان، که در دو دوره ریاست جمهوری خاتمی تجربه شد و ناکام ماند، در شرایطی که مافیای نفتی- نظامی – امنیتی بخش بزرگی از مراکز اصلی قدرت را تحت کنترل خود در آورده و بنا بر شواهد، آقای خامنه ای را هم در دایره نفوذ خود دارد، و در شرایطی که هیچ جنبش مدنی قابل اعتنایی که بتواند پشتوانه اعمال فشار باشد، وجود ندارد، کوچک ترین شانسی برای پیروزی ندارد. اما آنها به رغم این واقعیت، خاتمی را نامزد کرده و ظاهرا عزمشان را جزم کرده اند تا او را بار دیگر روانه کاخ ریاست جمهوری کنند تا او این بار به سرپنجه ی تدبیر، تغییر را ممکن سازد، سر پنجه ای که از تردید ویاس می لرزد و تدبیری که بیت الغزلش – جبرا- «خائن» نامیدن منتقدان آقای خامنه ای ست.
مشارکت – مجاهدین اگر قصدی به جز خزیدن به ساختار قدرت به هر قیمت داشتند و صادقانه در فکر تدبیری برای تغییر بودند، بجای خرج کردن از خاتمی و سوزاندن شخصیتی که می تواند به مثابه وحدت بخشنده طیف گسترده اصلاح طلبان اعم از ساختاری، میانه رو و تفریطی، در این شرایط دشواری که کشور در آن قرار دارد، نقشی بی بدیل بازی کند، به پیشنهادهای مسولانه سازمان دانش آموختگان توجه می کردند و با دو چهره نوری و کروبی وارد مبارزه انتخاباتی می شدند تا نوری در کنار خاتمی به بسیج نیروی میلیونی جانبدار تغییرات ساختاری بپردازد، یخ تحریم را بشکند و برای کروبی به مثابه شیخی که لباس چانه زنی مشروطه خواهانه برتنش از همه برازنده تر است، دستمایه کافی برای چانه زنی در مقام ریاست جمهوری را فراهم آورد و این همه برای خاتمی به عنوان رهبر جبهه ی گسترده اصلاح طلبان، این شانس را فراهم کند که خارج از محدودیت های ناشی از پست ریاست جمهوری، به مثابه رهبری هم قد آقای خامنه ای برآمد کرده با او و نمایندگان جناح مقابل به تعامل بپردازد.
مشارکت – مجاهدین تاکنون هیچ توضیحی ندادند که چرا به پیشنهادات سازمان دانش آموختگان ترتیب اثر ندادند و در برخورد با آقای نوری، - به قول آقای زیدآبادی - در مقام شورای نگهبان ظاهر شدند. به نظر می رسد که انتظار توضیح از آنها انتظار بیهوده ایست، چرا که انها تصمیمی عمیقا سیاسی گرفته اند و میان نزدیک شدن به اپوزیسیون دمکرات و مسالمت جو ، کوشش برای پاسخ به مطالبات میلیون ها هم وطنی که از اجحافات گماشتکان نظام به ستوه امده اند و کرنش در مقابل قدرت، دومی را برگزیده اند .
اینک در شرایط حضور کروبی و با شایعاتی که در مورد احتمال نامزدی نوری، کرباسچی و موسوی مطرح است، می توان گفت که بازی هنوز تمام نشده و برای آقای خاتمی هنور فرصت برای مطالعه بیشتر و بازنگری جایگاه خویش در انتخابات خرداد ماه، وجود دارد.
آقای خاتمی که از تجربه ی هشت سال حضور در راس قوه مجریه برخوردار هست، باید بهتر از هر کس بداند که در تعادل قوای موجود، در کاخ ریاست جمهوری سرنوشت چندان درخشانی در انتظارش نیست و بهتر آن است که استفاده از منافذ اندک درون نظام را – که در جای خود مهم و غیر قابل صرف نظر است – به دیگران واگذارد و آبرو و اعتباری را که ارزان به دست نیامده است، در خدمت مبارزه علیه تبعیض و برای تحقق شعار «ایران برای همه ی ایرانیان» به کار گیرد. آقای خاتمی نباید فراموش کند که این آبرو و اعتبار را نه با کرنش در مقابل قدرت که با وعده «تغییر» به دست آورده است و هنگامی که مجبور می شود که در اولین گام از مبارزات انتخاباتی اش «اپوزیسیون» بودن را – که در بزرگ ترین بخش خود چیزی جز خواست «ایران برای همه ی ایرانیان» و تلاش مسالمت آمیز در راه تحقق آن نیست – «خیانت» بنامد، حتما اشکالی در برنامه اش وجود دارد که بدین سان در سراشیب سقوط قرار گرفته است.      
آقای خاتمی امروز در مقابل یک انتخاب تاریخی قرار دارد: بر افراشتن پرچم مبارزه علیه تبعض، برای آزادی، مردم سالاری و حقوق شهروندی و رسیدن به جاودانگی در کنار قایم مقام، امیر کبیر و مصدق و یا تسلیم شدن به وسوسه قدرت و تقلیل خود به سطح مورد قبول جنتی و شرکا!
انتخابات در ۲۲ خرداد بر گذار می شود و زمان زیادی برای از دست دادن وجود ندارد.

مونیخ دوشنبه ۲٨ بهمن ۱٣٨۷ - ۱۶ فوریه ۲۰۰۹
apurmandi@yahoo.de
---------------------------------------------------   

(۱) سایت بنیاد باران سخنرانی خاتمی:
بنده در موقعیتی قرار گرفتم که علی رغم میل باطنی و با احتمال مشکلات بزرگی که پیش خواهد آمد تسلیم نظر جمع شدم و اعلام رسمی کاندیداتوری کردم و البته پناه به خدا می‌برم و خدا خود می‌داند یک ذره انگیزه قدرت، عنوان و شهرت نداشته‌ام
(۲) سایت بنیاد باران سخنرانی خاتمی:
در عین حال ما بارها گفته‌ایم در مجموعه نظام مشغول فعالیت هستیم و قانون اساسی و رهبری را قبول داریم و خیانت به انقلاب و خون شهیدان می دانیم که تصور شود اپوزیسیون نظام هستیم و بنده اینطور نبوده و نخواهم بود.