نشریه ی «کار، داخل کشور» منتشر شد
متن کامل مطالب شماره ی هفتم نشریه ی کار داخل کشور
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
چهارشنبه
۷ اسفند ۱٣٨۷ -
۲۵ فوريه ۲۰۰۹
سرمقاله:
پس از یکسال
با انتشار این شماره نشریه، "کار داخل کشور" یکساله شد. در شماره اول ضمن آنکه ضرورت¬هایی را برای انتشار نشریه بیان کردیم، خط¬مشی خود را هم برای ادامه انتشار مشخص نمودیم. در این یکسال برآن بودیم که در آن راستا گام برداریم. انتشار "کارداخل کشور" بارقه¬های امید را در دل هواخواهان سازمان و فعالین جنبش فدائی روشن ساخت. از پس سال¬ها بار دیگر نشریه¬ای با نشان "کار" بین فدائیان در جای جای میهنمان دست به دست ¬شد. و این باور که "ما هنوز هستیم" بار دیگر جوانه زد. اطلاعات دریافتی ما - درعین محدود بودن- حاکی از آن است که صدها نسخه پرینت شده "کار داخل کشور" بین هواداران سازمان و فعالین چپ تکثیر و توزیع می¬گردد. صدها خواننده، نشریه را از طریق اینترنت دریافت و مطالعه می¬نمایند. روز به روز دامنه خوانندگان کار گسترش می¬یابد. تمامی شواهد موجود حاکی از درستی راهی است که برگزیده¬ایم، و این ما را علیرغم مشکلات موجود برای ادامه راه¬مان مصمم¬تر می¬سازد.
همانگونه که در شماره نخست نشریه اعلام کرده بودیم، در این یکسال با نیروی اندک خود تلاش نمودیم:
با انتشار این نشریه از بار منفی فقدان ارگان تشکیلاتی سازمان بکاهیم. همچنین بعنوان یک ارگان مطبوعاتی در راستای انعکاس مبارزات طبقاتی رو به تعمیق جامعه و تأثیر گذاری برآن همت گماشتیم.
برای پیوند نیروهای چپ و همسوسازی توان مبارزاتی آن کوشش نمودیم، در این راستا با ارائه سوالاتی درپی یافتن راهکارهایی مناسب و مورد قبول اکثریت نیروهای اردوی سوسیالیستی– کارگری کشورمان برآمدیم. تعدادی از دوستان درپی این فراخوان مطالبی را به نشریه ارسال داشته¬اند، که در نظر داریم پس از تکمیل بصورت ویژه¬نامه¬ای منتشر کنیم.
ما خود را بخشی از کمونیست¬ها و عضوی از اردوی وسیع چپ¬های کشورمان می¬دانیم. ما در این مدت سعی کردیم از ارائه تصویری از خود بعنوان آلترناتیوی برای دیگران، خصوصاً رفقای هم¬سازمانی علیرغم داشتن نقطه¬نظراتی متفاوت و بعضاً متناقض، خودداری کنیم. "کار داخل کشور" تنها صدائی از صداهای چپ و مکمل دیگر نشریات و سایت¬های اینترنتی و غیر اینترنتی چپ می¬باشد.
ما با آگاهی از محدودیت¬ نشریات و سایت¬های اینترنتی و اذعان به کارآیی مطبوعات مکتوب، از تلفیق شکل سنتی با امکانات اینترنتی، نشریه¬ای مجازی – حقیقی را پی¬ریختیم، که روز به روز شاهد شکوفایی آن می¬باشیم. در عین حال سعی کرده¬ایم ارتباط یک¬طرفه را به ارتباطی متقابل مبدل سازیم. ارسال ای¬میل¬ها و مطالبی برای درج در نشریه مبین ارتقاء ارتباطات "کار داخال کشور" با خوانندگان خود می¬باشد.
ما علیرغم اینکه نشان اکثریتی داشتیم، سعی نمودیم تریبونی برای انعکاس صدای همه فدائیان و کمونیست¬ها، خصوصاً در داخل کشور باشیم و در صفوف کارگران و زحمتکشان، زنان و دانشجویان برای صلح، دمکراسی، عدالت اجتماعی و سوسیالیسم مبارزه کنیم. تلاش ما برای وحدت نیروهای چپ بمنزله نادیده گرفتن تفاوت¬های موجود نیست. ما ضمن حمایت از اتحاد جنبش چپ با کاستی¬ها و انحرافات موجود در بین این جریانات مبارزه فکری را پیش خواهیم برد. و معتقدیم که با شناخت تفاوت¬ها بایستی کانال¬های بحث و مجادله را باز گذاشت، چرا که شرط بالندگی چپ بعنوان نیرویی اجتماعی در گرو مجادلات علمی- تئوریک و کارآ نهفته است. در عین¬حال معتقدیم وجوه اشتراک ما بحدی زیاد است که این تفاوت¬ها و حتی تضادها نمی¬تواند موجب دوری و تشتت و تفرقه ما باشد. ما معتقدیم و براین اعتقاد پای ¬می¬فشاریم، که می¬توان اردوی چپ را حول مشترکات فراوان آن در جبهه¬ای متحد و متشکل ساخت.
در این یکسال با مشکلاتی نیز مواجه بودیم. مراجعه ما به تعدادی از دوستان برای ارسال مطلب به نشریه برخوردهای متفاوتی را درپی داشت. تعدادی از این دوستان یا بنابه درخواست ما، یا خود رأساً اقدام به ارسال مطلب نموده¬اند. در یکی از شماره¬های نشریه این¬گونه مقالات را با عنوان "دریافتی از ای¬میل" مشخص کردیم، که بعداً این رویه دنبال نشد. بنابه پیشنهاد تعدادی از رفقا از این به بعد سعی خواهیم نمود آن رویه را مجدداً بکار بندیم. تعداد دیگری از رفقا هم درخواست ما را با سکوت برگزار کردند، و تعداد دیگری هم ما را به سایت¬¬ها و وبلاگ¬های خود راهنمایی نمودند. متأسفانه نتوانستیم این دوستان را متقاعد سازیم که نمی¬توانیم صفحات معدود نشریه را به مقالاتی که قبلاً در سایت¬های اینترنتی چاپ شده¬اند اختصاص دهیم. امیدواریم از همکاری این دوستان در آینده بهره¬مند شویم.
بعضی از رفقا که مطالبی را برای درج در نشریه ارسال داشته بودند، هم¬زمان این مقالات را به سایت¬های اینترنتی دیگر نیز ارسال داشته بودند، و قبل از آنکه نشریه "کار داخل کشور" منتشر شود مطالب فوق انتشار بیرونی یافته بودند. متأسفانه به همان دلیل نتوانستیم از این مقالات استفاده نمائیم، و این موجب رنجش ناخواسته این دوستان و قطع همکاری آنان با ما گردید. امیدواریم این دوستان نیز با درک محدودیت¬های نشریه، ما را در ادامه راهمان یاری نمایند.
در این مدت برخوردها با ما متفاوت بود، سازمان فعلاً سکوت قابل درکی را در قبال ما پیش گرفته، دیگر جریانات سیاسی و سایت¬های وابسته به آنها نیز به تأسی از سازمان و در یک دیپلماسی بین تشکیلاتی از همان سیاست پیروی کرده¬اند. و یا بخاطر تعلق خاطر ما به فدائیان اکثریت مایل به طرح موضوع نمی¬باشند. تنها دو سایت "اخبار روز" و "یاران ما" تقریباً تمامی شماره¬های "کار داخل کشور" روی سایت¬های خود گذاشتند. و به همین دلیل نیز شدیداً تحت فشار قرار داشته¬اند. جا دارد از رفقای این دو سایت تشکر کنیم. البته جسته و گریخته خبر انتشار و یا مطالب نشریه در سایت¬های دیگر نیز ارائه گردیده است.
دراین مدت نامه¬های را مبنی بر استقبال یاران و خوانندگان نشریه دریافت کرده¬ایم، همچنین اعتراضاتی هم شده است، در این میان رفقائی هم بوده¬اند که نگرانی¬های امنیتی داشته¬اند، هم برای ما و هم برای خوانندگان. تعدادی از این رفقا نگران پروژه جایگزین¬سازی بوده¬اند. از ابراز لطف و انتقاد رفقا و خوانند¬گان نشریه سپاسگزاریم. رفقا! طی این مدت تلاش نموده¬ایم از هر کاری که برای خوانندگان نشریه بار امنیتی داشته باشد، اجتناب ورزیم. اقدامی برای ارتباط¬گیری ننموده¬ایم، و احیاناً کسانی هم به نام این نشریه درپی ارتباط گیری باشند، صراحتاً اعلام می¬کنیم ربطی به دست اندرکاران نشریه ندارد. از قبول کمک¬های مالی خودداری کرده¬¬ایم. ولی با تمامی اینها معتقدیم کار سیاسی در کشورهایی چون ایران بدون هزینه امکان پذیر نیست. ما سعی می¬کنیم از این تهلکه دوری کنیم و اگر هم مشکلی بود صرفاً متوجه دست¬اندرکاران نشریه باشد.
با تبریک حماسه سیاهکل و سالگرد تولد جنبش فدائی به هم¬رزمان فدائی و آرزوی موفقیت برای شما یاران و خوانندگان نشریه "کار داخل کشور"
اطلاعیهی برگزاری کنگره یازدهم سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)
هم میهنان گرامی!
به آگاهی شما میرسانیم که طی چند ماه آتی یازدهمین کنگرهی سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت) برگزار خواهد شد.
کنگره “بررسی عملکرد نهادهای منتخب کنگرهی پیشین”، “بررسی اسناد ارائه شده برای تصویب” و “انتخاب نهادهای مرکزی برای ادارهی سازمان تا کنگرهی آتی” را در دستور خود خواهد داشت. اسناد پیشنهادی به کنگره برای بررسی و تصویب از سوی دو نهاد، شورای مرکزی و کمیسیون اسناد پایهای منتخب کنگرهی دهم، ارائه خواهند شد.
اکنون ارگانهای سازمان خود را موظف میدانند بیشترین کوشش خود را در خدمت برگزاری هرچه پربارتر کنگرهی یازدهم سازمان متمرکز کنند. امیدواریم برگزاری این کنگره گامی باشد در راه موثرتر واقع شدن فعالیت فدائیان در مبارزه برای بهروزی مردم ایران، گامی باشد در راه آزادی، دمکراسی، صلح، عدالت اجتماعی و سوسیالیسم، و در راه هرچه بیشتر گرد هم آمدن نیروهای اپوزیسیون دمکرات و نیروهای عدالتخواه کشورمان.
از همهی صاحبنظران و فعالان سیاسی و همهی رفقا و دوستداران سازمان، درخواست میکنیم با فرستادن پیشنهادهای خود، ما را در راستای برگزاری پربارتر کنگرهی یازدهم یاری دهند.
بادرود و آرزوهای نیک!
هیئت رئیسه شورای مرکزی سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت(
۲۲ بهمن ۱۳۸۷ (۱۰ فوریه (۲۰۰۹
همراه با خوانندگان:
ما هستیم
با انتشار "کارداخل کشور" بار دیگر احساس کردم که ما هستیم.
حبیب
شائبه
تاسف انگیز است، امروزه با تمام امکانات ارتباطی و رفت و آمدهای بیشمار ایرانیان به داخل و خارج از کشور از جمله اقوام و یاران سازمان به جهان آزاد، چگونه یاران داخل و خارج هماهنگ نیستند. سازمان باید اعلام کند که با تشکیلات تماسی گرفته نشده است تا شائبه¬ها از بین رود.
سیمین شاهرودی
آیا قصد جایگزینی در میان هست؟
فعالیت این جمعی که خود را فراکسیون می¬نامند، حتی اگر مبنای درستی و سلامت سیاسی دست اندرکارانشان باشد، باز هم ناقض حقوق و رفتارهایی است که بعنوان مبانی آئین نامه¬ای سیر فعالیت سیاسی و حقوق و وظایف فراکسیون در سازمان اکثریت می¬باشد. آنان در لوای "داخل کشور" شکنندگی امنیتی و غیره خودشان را پنهان کرده و خود را از هرگونه پاسخگوئی در قبال سازمانی که ادعای طرفداری از آن را می¬کنند، مبرا می¬سازند. انعکاس بخش بسیار ناچیزی از جلسه شورای مرکزی سازمان، که خود بطور علنی به چاپ رسانده، نمیتواند نشانه تبعیت این جمع از اکثریت باشد. بهرحال امیدوارم دوستان اخبار روز به این نکته توجه نمایند که سلامت امر خبررسانی خود را با تبلیغ برای جریاناتی که ناروشنی زیادی در مورد فعالیت آنان وجود دارد، دچار خدشه نسازند.
تقی
انتشار شماری سوم "کار داخل کشور"
اگر اشتباه نکرده باشم این درک را یافته¬ام که که این نیم کاسه هم زیر سر کاسه فراکسیون یک نفره است. اگر درست متوجه شده باشم. مراتب احترام را به فراکسیون یکنفره دارم چرا که این یک نفر چقدر قعال است ۲ سایت اینترنتی یاران (داخل و خارج) و یک نشریه ماهانه به نام کار داخل را هم بیرون میدهد. امیدوارم که این پشت کار و زحمت برای تبلیغ و ترویج ایشان برای همه ما و احزاب و سازمان¬های سیاسی ایران درس¬آموز باشد.
اردشیر-۲۰ ریکنده
ترویج هرج و مرج
من نیز اقدام "اخبار روز" را نه در خدمت دمکراسی و آزادی قلم، بلکه ترویج هرج و مرج و سردر گمی و پشت پا زدن به پرنسیپ¬ها ارزیابی می نمایم.
سیامک س
ضرورت انعکاس فعالان داخل
چه عالیست که یاران داخل کشور در شرائط بسیار دشوار ایران پیام خود را در "کار داخل" منعکس می¬نمایند. همکاری "اخبار روز" در انعکاس "کار داخل" برای ما که در خارج از کشور زندگی می¬کنیم بسیار آموزنده است. به این طریق از کانال مطمئنی با بخشی از واقعیت¬های میهن توسط بخشی از فعالان سیاسی چپ آشنا می¬شویم . به امید گسترش این ارتباطات داخل و خارج کشور با تاکید بر:
۱. انعکاس نشریات بقیه فعالان داخل از کشور، بغیر از فدائیان اکثریت
۲. اظهارنظر نیروهای فعال داخل کشور، نسبت به فعالیت نیروهای خارج از کشور در تمامی زمینه¬ها، بخصوص در زمینه¬ی اطلاع رسانی در سایت¬های اینترنتی.
آتوسا بزرگ¬مهر
ارزیابی
من فونت فارسی ندارم، فکر می¬کنم این حقه¬ای قدیمی است که موارد مشابه زیادی هم وجود دارد، که توسط حزب توده بکار گرفته شده است. نتیجتاً این کارِ خود اکثریت و متناسب با حافظه سیاه آنها در مورد چپ نوین است. اگر شما کار را بدقت خوانده باشید، خیلی مشکل نخواهد بود تا بفهمید تمام مطالب آن مطابق سیاست¬های اکثریت نوشته شده¬اند.
حمید حمیدی
کار داخل: از اندیشمندی چون آقای حمیدی ( البته اگر تشابه اسمی نباشد) حداقل این انتظار راداریم که بجای انگ¬زدن و سیه¬نمایی با ارزیابی مستند و منطقی داشته باشند. آقای حمیدی شاید روزی مجبور شوید بخاطر این اتهام ناروا عذرخواهی نمائید.
پیروز باشید
با آرزوی پیروزی در راه ازادی وافعی کارگران و زحمتکشان.
جلال م
کیفیت نازل شماره پنج
رفقا کیفیت کار شماره پنج در مقایسه با شماره¬های قبلی خیلی پایین بود. قابل توجیه نیست که چه اجباری برای انتشار نشریه با کیفیت نازل را دارید؟
سعید آذرنگ
استفاده ابزاری
آقایان فراکسیون! سایت گذاشتید نشریه هم منتشر می¬کردید، کسی جلوی شما را گرفته بود؟ بهتر نبود با همان نام "یاران ما" این¬کار را می¬کردید و مجبور نمی¬شدید از عنوان "داخل کشور" استفاده ابزاری ¬کنید؟
م فدائی
با احزاب و سازمانهای چپ
بیانیه ی مشترک
نگذاریم حکومت گلزار (گورستان) خاوران را تخریب کند
علیرغم همه ترفندها و رفتار ضد انسانی حکومت، پرونده قتل عام زندانیان سیاسی در سال ۱۳٦۷، به عنوان فاجعه ملی و جنابت علیه بشریت نزد مردم ایران گشوده است و تا روشن شدن ابعاد کامل این فاجعه و محاکمه آمرین و عاملین آن، از پای نباید نشست.
ما ضمن محکوم کردن اقدام حکومت جمهوری اسلامی ایران در ویران کردن گورستان خاوران ومحو تدریجی آثار اعدامهای دستهجمعی زندانیان سیاسی، از مبارزه و تلاش خانوادهها و بستگان قربانیان در سازماندهی یک کارزار جهانی برای جلوگیری از ادامه این اقدام ویرانگر و غیرانسانی پشتیبانی میکنیم.
حزب دمکرات کردستان ایران،
حزب کومهله کردستان ایران،
سازمان اتحاد فدائیان خلق ایران،
سازمان فدائیان خلق ایران- اکثریت،
اعدام قربانیان نظم ضد انسانی باید متوقف شود
روزنامه های ایران، روز پنجشنبه سوم بهمن ماه، خبر از اعدام ۱۰ تن درزندان اوین دادند. این عده، که به گفته روزنامه ها بین ۲۱ تا ۴۰ سال سن داشتند، درسحرگاه روز چهارشنبه، دوم بهمن، با اتهاماتی نظیر قتل و سرقت به طناب دار دژخیمان جمهوری اسلامی سپرده شدند، تا جنایت دیگری به کارنامه خونین رژیم افزوده گردد. اواسط تابستان گذشته بود که بازهم روزنامه های ایران خبر از اعدام در زندان های ایران دادند. این بار ۲۹ نفر از قربانیان نظم ضد انسانی سرمایه، باید طعم تلخ "عدل اسلامی" را می چشیدند.
سازمان فدائیان (اقلیت) رژیم جنایتکار جمهوری اسلامی را مقصر اصلی سیه روزی و فقر توده های مردم ایران می داند. امنیت و آسایش ادعایی رژیم با کشتار مخالفان و اعدام قربانیان حاکمیت اسلام و سرمایه برقرار نخواهد شد. هدف از این کشتارها تنها طولانی کردن عمر ننگین رژیم است. نخستین پیش شرط تحقق آزادی، رفاه و آینده روشن، سرنگونی رژیم پاسدارسیاهی و مرگ است. تنها با تشدید مبارزات توده های جان به لب رسیده مردم و رهبری طبقه کارگراست که می توان رژیم جمهوری اسلامی را برای همیشه به گورستان تاریخ سپرد.
سازمان فدائیان (اقلیت)
درباره وحدت و دشواری های فعالیت و مبارزه ...
۱٣ بهمن ماه امسال مصادف با بیست و ششمین سالگرد یورش مزدوران رژیم ولایت فقیه بر ضد حزب توده ایران است. هدف از یورش سراسری رژیم، به دستور مستقیم خمینی و دیگر سران رژیم، و همیاری دستگاه های امنیتی و جاسوسی غرب، پاکستان، ترکیه و اسرائیل، نابودی و ریشه کنی حزب توده ایران و نابودی اندیشه های اصیل چپ در جامعه ما بود، که ارتجاع آن را رقیب جدی و خطرناک خود می دانست.
پلنوم (وسیع) کمیته مرکزی حزب توده ایران، ضمن هشدار باش نسبت به توطئه های گوناگون ارگان های امنیتی رژیم که وحدت و یکپارچگی حزب توده ایران، و اتحاد عمل و نزدیکی نیروهای ملی و آزادی خواه میهن را هدف قرار داده است از همه رفقای توده ای در داخل و خارج از کشور می خواهد که با هوشیاری و دقت به مقابله با برنامه های ارتجاع حاکم بپردازند. حزب ما امروز بیش از هر زمان دیگری به تقویت صفوف خود و تلاش واحد توده ای ها برای گسترش مبارزه بر ضد رژیم ولایت فقیه نیازمند است.
نشست (وسیع) کمیته مرکزی حزب توده ایران
با گسترش مبارزه علیه رژیم جمهوری اسلامی برای تحقق اهداف انقلاب بهمن بکوشیم
در سیمین سالگرد انقلاب بهمن، با گرامیداشت یاد همه جانباختگان این انقلاب و همه مبارزان و پیکارگران راه آزادی، دمکراسی، عدالت اجتماعی و سوسیالیسم که قربانی ستم و سرکوب رژیم استبداد سلطنتی و استبداد اسلامی حاکم شدهاند، همه نیروها و جریانات معتقد به آزادی، دمکراسی و عدالت اجتماعی را برای همکاری و همراهی بیشتر با یکدیگر، و ایجاد جبههای سیاسی در جهت پشتیبانی و تقویت جنبشهای اجتماعی جاری در جامعه و برای گسترش مبارزات مردم، به منظور تحقق آزادی و دمکراسی در ایران فرامیخوانیم.
کمیته مرکزی سازمان اتحاد فدائیان خلق ایران
گرامی باد ۲۶ بهمن روز کومهله
۲۶ بهمن امسال در حالی به استقبال گرامیداشت روز کومهله میرویم که ٣۰ سال از آغاز فعالیت آشکار کومهله بعنوان یک حزب سیاسی میگذرد. کومهله به همراه جامعه ایران و کردستان تحولات و تجارب فراوانی را از سر گذرانده است. نسل جدید فعالان و کوشندگان راه کومهله بدون شک با مسائل و چالشهای امروزین و متفاوتی دست به گریبان هستند. به رسمیت شناختن این تغییر و تحولات در فضای سیاسی جامعه و بکار گیری خلاقانهی تجارب و اندوختههای پیشین کومهله مواجههبا این چالشها شرط لازم موفقیت در مبارزات فرا روی کومهله است.
حزب کومهله کردستان ایران
تهدید و توطئه علیه فعالین دانشجوئی دانشگاه شیراز را محکوم میکنیم!
دانشجویان در سالگرد ۱۶ آذر علیه استبداد و جو پادگانی در دانشگاه های کشور بلند شدند و اعلام کردند: "آمدهایم تا بگوئیم هر چند چکمه های استبداد روی گلوی ما باشد، نمی گذاریم که حراست جای خالی ساواک را پر کند. آمده ایم تا بگوئیم که اگر دانشگاه را زندان کنند، ما زندان را دانشگاه می کنیم."
شرکت پرشور دانشجویان دانشگاه شیراز در گردهمائی ۱۶ آذر و در سخنرانی علی لاریجانی و انتقادات آنان از علی خامنهای و احمدی نژاد، نگرانی حکومتگران را برانگیخته است. نیروهای شبه نظامی درون دانشگاه، نهادهای امنیتی و مسئولین دانشگاه دست به دست هم دادهاند تا دانشجویان فعال را سرکوب کنند. آنها میخواهند همان سناریوی دانشگاه امیرکبیر را در دانشگاه شیراز پیاده کنند. دانشجویان وابسته به تشکلهای حکومتی دانشگاه شیراز (بسیج دانشجویی، جامعه اسلامی و انجمن اسلامی مستقل دانشگاه شیراز) در مسجد دانشگاه شیراز بست نشستهاند و انتقاد از علی خامنهای را به عنوان "هتک حرمت گستاخانه به شهدا، توهین به مقدسات و اهمال مسئولین" قلمداد کرده و دانشجویان منتقد را به قتل تهدید نمودهاند. خبرگزاریهای حکومتی نظیر "رجانیوز" و "شبکه خبر دانشجو" نیز در چند روز گذشته علیه دانشجویان منتقد دانشگاه شیراز به جوسازی پرداختهاند. کمیته انضباطی دانشگاه هم دست به کار شده و ۷ تن از دانشجویان را احضار کرده است.
شیراز و توطئه نهادهای امنیتی علیه آنها را محکوم و بار دیگر همبستگی خود را با جنبش دانشجوی اعلام میکنیم.
سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
یک یادآوری ضروری
تلاش در جهت اتحاد عمل در میان کلیه فعالین کارگری، تلاش برای کشف و تاکید بر نقاط مشترک در عین مشخص کردن اختلاف نظرها، بدون شک نقش مهمی در حفظ و تقویت دستاوردهای این جنبش ایفا خواهد کرد. در این راستا و برای پا ندادن به تفرقه های بی مورد، شاید بتوان از کنار برچسب هایی نظیرآنارشیست، لیبرال، رفرمیست و... با تامل عبور کرد وشاید بتوان کسانی را که هنوز تنوع نظرات و پلورالیسم را برنمی تابند و به سانسور نظر دیگران یا عدم درج پاسخ آنان بدون ارائه دلیل محکم دست می زنند، با این امید که پیشروی جنبش کارگری و عروج نهایی آن خود زمینه های رفع این گونه تنگ نظری ها را فراهم می آورد، به دیده اغماض نگریست، اما مطمئناً نمی توان و نباید شیوه هایی را که در آن بدون ارائه سند و مدرک قابل اعتماد ، دیگران را صرفا به دلیل اختلاف نظر، عامل امپریالیسم یا همسو با وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی معرفی می کنند، تحمل کرد.
ما براین باوریم که چپ ها اگر نمی توانند کمک موثری به گسترش و سازمان یابی جنبش کارگری بنمایند، دست کم باید از آلوده کردن محیط بپرهیزند.
ما ضمن تایید لزوم هوشیاری امنیتی و رعایت خط قرمزها در عرصه اتحاد عمل، فعالین کارگری را به مرزبندی با این شیوه های نادرست دعوت می کنیم.
سازمان کارگران انقلابی ایران(راه کارگر)
چپ و جنگ غزه
حاصل جنگ ۲٣ روزه غره نزدیک به یک¬هزار و پانصد کشته، پنج هزار زخمی بود. که مثل هر جنگ دیگری غیر نظامیان بخصوص کودکان و زنان قربانیان اصلی آن بودند. در این جنگ دهها هزار خانه، مدرسه و بیمارستان توسط بمب¬ها و بولدوزرها ویران شد. تأسیسات زیربنایی و خطوط آب و برق و تلفن از بین رفتند و کارخانه¬ها و مراکز اقتصادی نابود گردیدند. کارشناسان ارزش مادی خسارت¬های وارده را بالغ بر دهها میلیارد دلار برآورد می¬نمایند. بطوریکه غزه را باید از نو ساخت.
دنیا در جنگ غزه، در ابعادی گسترده شاهد و ناظر جنایت جنگی و جنایت علیه بشریت بود. آمریکا و اسرائیل غزه را به محل آزمایش سلاح¬های جدید خود تبدیل کردند. آزمایش نوع پیشرفته¬ای از بمب¬های خوشه¬ای و سلاح کشتار جمعی جدید موسوم به (SQ) که در هوا هزاران ترکش به اطراف پرتاب می¬کند، همراه با بمبهای ممنوعه خوشه¬ای، حرارتی، فسفری و آغشته به اورانیوم، که فلسطین را ویران می¬سازند، می¬سوزانند و مردم را قتل¬عام می¬کنند، تا امپریالیسم را از بحران کشنده¬ای که گریبانگیر آن می¬باشد رهائی بخشند.
با فروکش کردن شعله¬های جنگ جهانیان با صحنه¬های هولناکی از جنایات اسرائیل مواجه گردیدند. هزاران کشته و زخمی ناشی از سوختگی بمب¬های فسفری تغلیظ شده، بکارگیری بمب¬های خوشه¬ای، کشتارعمدی غیرنظامیان، آزمایش انواع پیشرفته¬ای از بمب¬های ممنوع شده. نمودهائی از نسل¬کشی و جنایت جنگی در ابعادی گسترده بود. آنچه در غزه گذشت تداوم منطقی سیاست "آپارتاید" و نژاد پرستی عریان اسرائیل، نسل کشی ددمنشانه، جنگ عام با مردمانی در محاصره و بی¬سلاح و بی¬پناه، توحشی مسلح و بربریتی خونآشام، تجسم عینی یک جنایت جنگی و جنایتی علیه بشریت بود. این جنگ جز یک تهاجم یک¬طرفه و ازقبل طراحی شده اسرائیل به مردم غزه نبوده است. تهاجمی به غایت تبهکارانه که پس از سه هفته کشتار و ویرانگری، فعلاً باخروج یک جانبه اسرائیل به آتش¬بسی یک¬جانبه و شکننده منتهی گردیده است. هدف اصلی اسرائیل از این جنگ، و از این همه قتل و ویرانگری و خشونت جنگی، درهم شکستن روحیه مقاومت مردم فلسطین در برابر اهداف توسعه¬طلبانه اسرائیل بود.
جنگ غزه حاصل همکاری دولت¬های سرمایه¬داری با رژیم نژادپرست و جنایتکار اسرائیل بود. با انتشار اخبار و گزارشات و تصاویر تکان دهنده از غزه، حاکمان و جنگ¬سالاران اسرائیل بطورجدی درمظان ارتکاب به جنایت جنگی و آدم کشی و نقض آشکار مقررات رسمی شرایط جنگی و کنوانسیون ژنو قرارگرفته¬اند. این جنایات جنگی با همدلی، جانبداری و یا حداقل با سکوت و بی¬عملی دولت¬های امپریالیستی، سران مرتجع عرب، رهبران الفتح- برای احیای قدرت سیاسی¬شان در غزه- و خصوصاً دولت مصر همراهی گردید. سران این کشورها نیز بایستی همچون سردمداران اسرائیل بعنوان جنایتکاران جنگی به پای میز محاکمه کشانده شوند. بایستی همراه با بشریت آگاه برای تشکیل دادگاه جنایات جنگی تلاش نمود. سکوت در برابر جنایات جنگی اسرائیل و تجاوزات مستمر به حقوق ابتدائی مردم فلسطین نه تنها به مفهوم مشارکت در جرم اسرائیل و آمریکا، بلکه به¬منزله یار رساندن به گسترش استبداد، بنیاد¬گرایی مذهبی، جهل و ارتجاع و تضعیف نیروهای دمکراتیک و ترقی¬خواه است.
دو رژیم جمهوری اسلامی و اسرائیل نمونه بارز فاشیسم مذهبی هستند. علیرغم هیاهوی تبلیغاتی هر دو رژیم، آنها مکمل همدیگر و لازم و ملزوم یکدیگرند. وجود و بقای تفکر حاکم بر هر دوی آنها با رشته¬های متعددی به یکدیگر وابسته¬اند. جمهوری اسلامی که طی ٣۰ سال گذشته از مسئله فلسطین برای کسب وجهه داخلی و منطقه¬ای سوء استفاده نموده است، این بار نیز کشتار مردم فلسطین توسط ارتش اسرائیل را دستاویزی برای تکمیل و اجرای برنامه¬های سرکوب جامعه مدنی ایران قرار داده. استبداد مذهبی حاکم بر ایران که به دلیل مشاهده بیلان و عملکرد به شدت منفی¬شان، در کانون بنیادگرایی اسلامی، خود بشدت منزوی و منفور شده¬اند. هیاهوی تبلیغاتی کرکننده¬ای را در حمایت از مردم غزه و فلسطین به راه انداخته¬اند. آنها از این موقعیت پیش¬آمده برای تشدید اختناق و دامنه سرکوب، برای یورش به فعالین حقوق بشر، زنان، دانشجویان، برای توقیف روزنامه¬ها و مسدودکردن سایت¬ها و انحلال تشکل¬های مخالف، تشدید اعدام¬ها و حتی حمله به گورستان خاوران برای محو بزرگترین پرونده جنایت سران جمهوری اسلامی استفاده می¬کنند. حکومت صهیونیستی نیز ژست ضداسرائیلی ایران را مستمسکی برای کسب همدردی و کمک و مساعدت کشورهای جهان بخصوص کشورهای سرمایه¬داری غرب برای خود قرار داده است.
بدون شک حماس در زمره جریانات دست راستی و مذهبی- فاشیستی قرار دارد. اگر مردم فلسطین از موضعی ضد اشغالگری و عدالت¬خواهای بر ضد دولت¬نژادپرست و جنایتکار اسرائیل هستند و البته نه مردم اسرائیل؛ اما دشمنی حماس با اسرائیل از موضعی ارتجاعی و یهودی¬ستیزی است. موضعی که از منظر اعتقادات دینی نه حرمت انسانی را پاس می¬دارد، و نه از قتل و کشتار غیر مسلمانان ابائی دارد. اگر کسانی به بهانه اینکه حماس با رأی مردم فلسطین انتخاب شده، آنرا نیروئی باورمند به ساختارهای دمکراتیک سیاسی می¬دانند، نخست باید دمکراتیک بودن حماس را ثابت کنند، سپس در کنارش قرار گیرند. حماس بیانگر مطالبات و خواسته¬های مردم فلسطین نیست، بلکه جریانی است که در فقدان نیروی رادیکال و انقلابی توانست بر موج خواسته¬ها و مطالبات مردم سوار شود. در برنامه¬های این سازمان نمی¬توان کمترین نمودهای دمکراتیک را سراغ گرفت. اینکه هنوز کارنامه سیاهی مانند رژیم جمهوری اسلامی، طالبان و عربستان ندارد، موجب آن نخواهد بود که ما نیز حماقت بخرج دهیم و دوباره از همان سوراخ قبلی گزیده شویم. دفاع از حماس، تحمیق توده¬ها و مخدوش کردن مرز نیروهای مترقی و انقلابی با نیروهای مرتجع و ضدانقلابی است. و دفاع از خلق فلسطین بدون مرزبندی با نیروهای مرتجع مذهبی میسر نیست.
سیاست¬های اسرائیل و دولت¬های امپریالیستی عامل اصلی قدرت¬یابی نیروهای بنیادگرا و مذهبی- فاشیستی، هم¬چون حماس بوده است. متأسفانه دستاوردهای مردم فلسطین در جنگ غزه با کنار کشیدن الفتح و عدم حضور نیروهای چپ، به حساب حماس گذاشته شد. این جنگ موجب تقویت حماس و جمهوری¬اسلامی و دولت اسلام¬گرای ترکیه که بطور ابزاری در موضع مخالف اسرائیل قرار داشتند، شد. دو دهه بازی سیاسی با مردم فلسطین آنها را به این نتیجه رسانده است که از طریق مسالمت¬آمیز چیزی دستگیرشان نخواهد شد. و اگر قرار است جنگی درگیرد فعلاً کسی بهتر از رزمندگان حماس وجود ندارد. و تا زمانی که نیروهای سکولار به این سازش خفت بار خاتمه نداده¬اند و نیروهای چپ به سکوت مرگبار خود ادامه می¬دهند، امیدی برای گذر از این وضعیت قابل تصور نیست.
حماس ساخته و پرداخته "شین بت" برای مقابله با جریانات سکولار و در عین حال انقلابی فلسطین بود. البته از نقش دلارهای عربستان در راه اندازی نهادهای اجتماعی و آموزشی حماس نیز نباید غافل بود. اسرائیل در آغاز کار حماس، به او کمک کرد، زمانی که سرویس¬های امنیتی اسرائیل فلسطینیانی را که فعالیت سیاسی داشتند، و حتی برای صلح فعالیت می¬کردند، سرکوب می¬نمودند، همان سرویس¬ها کاری به کار فعالین مذهبی و نیروهای حماس که در مساجد مستقر بودند، نداشتند.
مردم فلسطین خواستار صلح و کشوری برای خود هستند. آنها برای رهایی از اشغال و رفع تجاوز مستمر به حقوق ابتدائی¬شان مبارزه می¬کنند، مبارزه¬ای که باید از حمایت جامعه جهانی برخوردار باشد. مبارزه مردم فلسطین مبارزه¬ای برای دفاع از حیثیت انسانی و در راه استقلال فلسطین است. میان این مطالبات و موج¬سواری حماس فرسنگ¬ها فاصله وجود دارد. محدود کردن مقاومت فلسطین به جنبش حماس و یا حتی دیگر گروه¬های سیاسی چون الفتح، ستمی ناروا در حق مردم فلسطین خواهد بود. در واقع دفاع قاطع از خواستها و مبارزات مردم شاخصی برای میزان نفوذ و اعتبار این گروه¬ها در بین مردم بوده است. و هرگروهی که تن به سازش با دشمن مردم داده، به سرعت پایگاه خود در میان مردم را به سود رقیب ازدست داده است. حتی اگر این رقیب نیروئی واپسگرا ولی "قاطع" درمبارزه بوده باشد. از طرفی دیگر سکوت در برابر جنایات اسرائیل و تجاوزات مستمر آن کمک به گسترش استبداد و بنیادگرایی و تحکیم ارتجاع و تاریک اندیشی و تضعیف هواداران دموکراسی است.
نیروهای چپ و انقلابی نمی¬توانند به بهانه نبود جریانی مطلوب و انقلابی، خط و مرزهای خود را با حماس و نیروهای مشابه مخدوش سازند. آنها مجاز نیستند، صف مستقل مبارزه علیه استبداد، سرمایه، امپریالیسم، جنگ¬طلبی و اشغالگری و بنیادگرایی مذهبی را با صف "مبارزه¬ای" که ازجانب واپسگرایان وبنیادگرایان با اهدافی ارتجاعی شکل گرفته درهم آمیزند. آنها باید صدای سومی را تقویت کنند، که صدای آزادی و برابری و رهائی، با مرزهای روشن ازدیگر صداها و گرایشات متمایز است. صدای سوم، صدای مقاومت توده¬های مردمی است، که ضمن مبارزه قاطع و همه جانبه علیه اشغال و سلطه طلبی اسرائیل و حامیان امپریالیست آن، و ضمن تلاش برای محکوم کردن دولت اسرائیل به مثابه جنایتکار جنگی، هرگز ازمبارزه همزمان علیه سیطره جوئی ارتجاع و از جمله جنبش بنیادگرای حماس برصفوف جبهه مقاومت غفلت نمی¬کند و آنرا از هدف¬های رهائی¬بخش و مردمی جنبش مقاومت جدا نمی¬داند.
نکته آخر اینکه، جنگ غزه نتیجه سلطه¬طلبی و نژادپرستی جنایتکارانه اسرائیل و حامیانش بوده است. لازم است، که نقش هر کسی را از جنایات رخ داده، متناسب با سهمی که در اجرای آن داشته¬اند مشخص سازیم. جداکردن خط و مرزهای خود با حماس و افشای چهره ارتجاعی آن همزمان با مبارزه علیه سلطه¬طلبی و تجاوزات جنایت¬بار اسرائیل بمنزله آن نیست که این دو سهمی مساوی داشته¬اند. نباید فراموش کنیم عامل اصلی و تعیین کننده این جنگ رژیم متجاوز و جنگ¬طلب اسرائیل بوده است، نه پرتاب چند موشک قسام و ... از جانب حماس. همانگونه که افشای حماس نبایستی به پنهان¬سازی نقش اسرائیل و حامیان امپریالیستی و رژیم¬های مرتجع عربی منتهی گردد، بطور متقابل نیز نبایستی مبارزه حماس با اسرائیل، به تطهیر اهداف ارتجاعی و ضدانسانی این جریان فاشیستی - مذهبی منجر شود.
* دریافتی از طریق ایمیل
تأثیر انقلاب بهمن ۵۷ در زندگی زنان
با پیروزی انقلاب بهمن ۵۷ ، انتظار پیشرفت گسترده و عمیقی که در روند تحولات اجتماعی و اقتصادی جامعه می¬رفت. تحولاتی که به بهبود شرایط اقتصادی و ارتقاء آگاهی¬های اجتماعی و رشد سطح فرهنگی و آموزشی توده¬ها منتهی شود. مردم و خصوصاً زحمتکشان با این امید که انقلاب بتواند با ایجاد روابطی نوین در عرصه¬های اجتماعی روابط برابر حقوقی و سالمی را به بار بنشاند و در روند تکاملی خود موجبات ارتقاء آموزش، بهداشت و افزایش درآمد کارگران و اقشار پایینی جامعه گردیده امکان زندگی بهتری را برای آنها فراهم سازد، و رهایی جامعه از تبعیض جنسی، فقر و بیسوادی، گرسنگی و اعتیاد، بیماری و جنگ را موجب گردد، از آن استقبال کردند.
حضور گسترده زنان در انقلاب بهمن سبب شد که بسیاری از آنها برای اولین بار وارد عرصه فعالیت¬های اجتماعی شده و با سیاست آشنا شوند. در عین حال زنان ایرانی در سال¬های اخیر پیشرفت¬هایی در علم و دانش پیدا کرده اند و تمایل خود را برای تحصیل بیشتر نشان داده اند. آمار ورودی ۶۴ درصدی دختران به دانشگاه¬ها از جمله نشانه¬های آن است. این امر موجب ارتقاء آگاهی¬ در بین اقشار مختلف زنان از تبعیض¬های قانونی علیه زنان گردید. زنان به عنوان نیمی از جامعه از انقلاب انتظاراتی فراتر از مردان داشتند. آنان می¬پنداشتند که با رهایی از بندهای سیاسی امکانات بیشتری برای مطالبات خود خواهند داشت. اما خیلی زود متوجه شدند که نظام مذهبی به واسطه محدودیت هایی که دارد، نمی تواند با مسئله زن به شکلی انسانی برخورد کند. زنان نه تنها به دست¬آوردهای حقوقی بیشتری نسبت به قبل از انقلاب دست نیافتند بلکه در مواردی مطالباتی را هم که طی سالها مبارزه بدست آورده بودند را هم از دست دادند. از جمله قانون حمایت خانواده که بلافاصله بعد از استقرار جمهوری اسلامی لغو شد.
تصور میرفت که انقلاب بتواند با ایجاد محرک¬های لازم و سرمایه¬گذاری¬های زیر بنایی زمینه اشتغال زنان در بخش¬های رسمی و عمومی اقتصاد را فراهم سازد. همچنین با تشویق و جذب آنان به فعالیتهای سیاسی و اجتماعی و پرداختن به مسایل زنان و آموزش آنها، از پدیده¬های زشتی مانند سوء استفاده¬های جنسی و فحشاء جلوگیری نماید. حداقل انتظار زنان از انقلاب ۵۷ آن بود که به خشونت علیه زنان در جامعه خاتمه داده شود و با رفع تبعیض از زنانِ امید از دست دادهِ، و تحقیر و ضعیف قلمداد شدهِ، به آنان کمک کند تا بتوانند شایستگی و هویت واقعی خود را عرضه کنند. متأسفانه حکومت برآمده از انقلاب با تمامی این خواسته¬ها بیگانه بود. حاکمیت جمهوری¬اسلامی مانع از حضور زن بعنوان نیمی از جامعه در عرصه¬های عمومی شد و در چشم¬انداز آتی نیز برای این حکومت انتظار تحولاتی مثبت در عرصه برابر حقوقی زنان قابل تصور نیست. جمهوری اسلامی در طی سی سال حاکمیت خود نشان داد که بیش از تصور جهانیان رژیمی زن¬ستیز و ارتجاعی است.
زنان قرنها زیر سلطه سنت¬های پدرسالارنه بوده و امکان عمل مستقلانه را نداشته¬اند. تا زمانی¬که این نیمی از جامعه در چنین شرایطی، که خود حاصل استیلای قرنها نظام¬های مبتنی¬بر استثمار بوده است، بسر برند. هیچ موفقیت کامل و قطعی و دیرپایی کسب نخواهد شد. موقعیت اجتماعی زنان متاثر از شکل تولید و مالکیت و ایدئولوژی دینی است. بطوریکه تغییر در هر کدام از موارد ذکر شده موقعیت اجتماعی و سطح شعور و آگاهی¬های اجتماعی زنان را تحت تاثیر قرار خواهد داد. هر چند که با محو سیستم پدرسالاری، در جوامع مبتنی بر استثمار اشکال دیگری از نابرابری¬های اجتماعی و طبقاتی جایگزین این مناسبات خواهد شد. ولی نباید فراموش کرد که "ورود زنان به عرصه تولید و اشتغال در کارخانجات، گامی در جهت رهایی زنان از قید و بندهای پدر سالارانه بود." (انگلس) سهم زنان در تامین بخشی از هزینه¬های خانواده ضربه شکننده و مهلکی بر سنت¬های پدرسالارانه وارد آورد و به برابر حقوقی مرد و زن در خانواده کمک کرد. ولی در روندهای جاری زنان هرچه بیشتر از عرصه تولید به حاشیه رانده می¬شوند و به عنوان نیروی کار ارزان و ذخیره مورد بهره¬برداری قرار می¬گیرند. چنین روندی رنج مضاعف زنان از نظام غیرعادلانه سرمایه¬داری را درپی داشته، که همواره و به شدت مورد استثمار قرار می¬گیرند.
امروز سیاست¬های نئولیبرالیستی با کاهش دستمزدها، حذف کنترل قیمت¬ها، حذف سوبسیدها، کاهش ارزش پول، افزایش شدید قیمت مواد غذایی و بهداشتی و دارویی موجب افزایش بیکاری فقر و بی¬عدالتی در جامعه گردیده، در این میان موقعیت اقتصادی زنان - و به¬تبع آن زنان کشور ما - بیشتر از همه به خطر افتاده و آنان سهم بیشتری از نابسامانی¬های بوجود آمده، می¬برند. از طرفی دیگر افزایش هزینه¬های بهداشتی و آموزشی موجب افزایش ساعات کار برای تأمین هزینه¬های زندگی شده است. این روند مانع از پرداختن زحمتکشان به مسائل سیاسی و اجتماعی و عدم مشارکت در امور مربوط به زندگی و تأثیر گذاری در سرنوشت¬شان می¬گردد. محرومیت زنان در این زمینه بخاطر محرومیت¬های مضاعف اقتصادی و فرهنگی بیشتر از مردان می¬باشد.
نتایج حاصل از یک تحقیقات جامعه شناسی بیانگر آنست، که ۶۰ درصد زنان ایرانی، خواهان اشتغال درخارج از منزل¬اند و ۹٨ درصد از این زنان، مسئولیت هایی را که در خانه برعهده دارند مهم ترین مانع برسر راه اشتغال خود می دانند. همچنین از پیش شرط¬های ضروری برای جلب زنان به عرصه¬های اجتماعی، اقتصادی و سیاسی، ورود و مشارکت زنان در بازار کار است. آمارها حاکی از افزایش سهم زنان در بازار کار کشورمان می¬باشد. سهم زنان از بازار کار مشاغل دولتی و رسمی در سال ٨۰ نسبت به اوایل انقلاب ۱۴درصد رشد داشته است. ضمن اینکه ۴۵ درصد بازار کار غیررسمی و خدماتی را زنان به خود اختصاص داده¬اند. این در حالی است که تنها ۲۲ درصد از زنان شاغل در بخش¬های رسمی و ادارات دولتی کار می¬کنند و حدوداً ۷٨ درصد آنان در بخش غیررسمی و خدماتی فعالیت می¬کنند. از آنجائیکه زنان شاغل در بخش¬های عمومی اقتصاد دولتی، در مقایسه با همتایان شاغل¬شان در بخش خصوصی از موقعیت و شرایط کاری و امنیت شغلی به مراتب بهتری بهره¬مندند، متأسفانه آمارها حاکی از آن است که علیرغم رشد سهم زنان از بازار کار با سوق دادن زنان به سمت مشاغل غیر رسمی که از امنیت شغلی و تآمین اجتماعی برخوردار نیستند، شاهد زنانه شدن فقر و استثمار هستیم.
با رشد جمعیت زنان تحصیل کرده و دارای تحصیلات عالی– رشد ۱۲درصدی زنان در برابر رشد ۵/۷ درصدی مردان - و رشد تخصص¬گرایی و نیاز روزافزون به نیروی کار ماهر انتظار می¬رفت، زنان بتوانند در کارهای مهم و کلیدی مورد نیاز جامعه جذب شوند. حتی با صنعتی شدن جامعه بر محور نفت و گاز - که استراتژی غالب در خاورمیانه است- نیز زنان به حاشیه رانده شده و بیشتر نیروی کار ماهر مردان جذب این بازار کار شده¬اند. در حالیکه زنان، بیشتر در مشاغل کاذب و غیررسمی و غیر حرفه¬ای و عمدتاً خدماتی (فروشنده، منشی، نظافتچی...) جذب بازار کار می¬شوند. در بخش¬های رسمی اقتصاد قلت نیروی کار زنان را شاهدیم بگونه¬ای که بیشتر از آنان به عنوان نیروی جایگزین کار مردان، با دستمزد کمتر، بدون قرارداد و یا باقراردادهای موقت، بدون بیمه و با موقعیتی بی¬ثبات و غیر پایدار حتی در کارهای سخت و زیان¬آور استفاده می¬گردد. این نشانگر آنست که زنان به رغم دارا بودن سطح تحصیلات بیشتر نسبت به مردان از فرصتهای شغلی کمتری برخوردار هستند.
از طرفی دیگر ایجاد موانع سنتی و ایدئولوژیک با الگوهای پدرسالارانه بر سر راه فعالیت¬های اجتماعی، اقتصادی و سیاسی زنان مانع تکامل و نقش سازنده و مثبت آنان در ساختمان جامعه می¬گردد. از جمله این موانع و الگوهای پدرسالارانه می¬توان به ازدواج¬( تهیه جهیزیه، شیربها، مهریه و ...)، جداسازی¬ جنسی زن و مرد، پوشش¬های زنانه و کنترل شدید زنان اشاره نمود. ازدواج¬های زود هنگام، زاد و ولدهای مکرر تحمیلی، رواج چند همسری، طلاق¬های یک¬جانبه، هم از جمله مواردی هستند که گریبانگیر زنان کشورمان در سازمان اجتماعی مبتنی بر سنت و مذهب می¬باشد. که جمهوری اسلامی مدافع سرسخت آن می¬باشد.
محدودیت¬های سنتی و ایدئولوژیک در آموزش(نرخ بالای بیسوادی در زنان)، اشتغال و ورزش زنان از خانواده آغاز و در مدرسه و محیط اجتماعی ادامه و به وسیله قانون و سیاست¬های حاکمیت حمایت و تحکیم می¬شود. بنابر این نیاز به عدالت جنسی و برابری جنسی از دوران کودکی احساس می¬شود، و هرگونه تبعیضی که از جانب والدین، حاکمیت، قانون و جامعه اعمال می¬شود به عنوان تجاوز به حقوق کودک و تجاوز به حقوق زنان بعنوان نیمی از انسان¬هاست. که ریشه در سنتها، فرهنگ و ارزش¬های مردسالارانه دارد. همچنین شرطی کردن برخی کارها به عنوان کارهای زنانه و خانگی (کارهای منزل) و کار بدون مزد و پاداش کاری، که زنان به لحاظ تاریخی صدها سال تجربه آن را دارند، زنان را همواره با احساس حقوق ناشناخته دچار نا امنی روحی و روانی و عدم پیشرفت کرده است .
جهان و بشریت مترقی بیش از این نمی¬تواند در برابر اندیشه رهایی زن، و خواست حقوق برابر زن و مرد خاموشی گزیند. باید برای دست¬یابی به این ارزش والای انسانی و نفی ارزش¬های مردسالارانه، دین¬مدارانه و زن¬ستیزانه به صورت آگاهانه و جمعی و مستمر و پیگیر مبارزه کرد. گام گذاشتن درراه رهایی زنان حرکت مشترک و جنبش آگاهانه، تمامی مردان و زنان را می¬طلبد.
انقلاب بهمن و کارگران
دوران سیاه و منحوس رژیم پهلوی، دوران سرکوب، زندان، شکنجه و اعدام برای کارگران آگاه و مبارز، و روشنفکران مدافع طبقه کارگر بود. در عین حال از این سالها بعنوان دوران مقاومت و مبارزه¬ی قهرمانانه¬ی کارگران و زحمتکشان و آزادیخواهان و مبارزین کمونیست ایرانی علیه سلطنت پهلوی یاد می¬گردد. سرانجام مبارزه و مقاومت کارگران و زحمتکشان و روشنفکران آزادیخواه برشکنجه و اعدام پیروزشد. در طی نزدیک به شش دهه حکومت پهلوی جنبش¬های کارگری، دانشجوئی، زنان، دهقانان و جوانان به تدریج شکل گرفته و رشد نمودند. جنبش کارگری بعنوان نیرویی بالنده از مشروطیت به بعد همگام با نظام سرمایه¬داری درحال شکل¬گیری بود. هر روز از گوشه و کنار کشور اخبار اعتراضات و اعتصابات کارگری به گوش می¬رسید. در فاصله سال¬های ۱٣۲۰- ۱٣٣۲ جنبش کارگری تحت رهبری شورای متحده کارگری و دهقانی متشکل و به کرات توان و همبستگی خود را بنمایش گذاشتند.
با وقوع کودتای ۲٨ مرداد ۱٣٣۲ ضربه مهلکی بر پیکر جنبش کارگری وارد شد، ولی این جنبش از پای نیافتاد. بطوریکه در این سالهای سرکوب و ترور شاهد دهها اعتصاب و اعتراض کارگری هستیم. مهم¬ترین اعتصابات کارگری در فاصله¬ی سالهای ۱٣٣۲ تا ۱٣۵۷ عبارتند از: اعتصاب ۱۲ هزار راننده تاکسی درفروردین ۱٣٣۷، اعتصاب عظیم٣۰ هزار کارگر کوره ¬پزخانه¬های تهران و کارگران نساجی در ۱٣٣٨، اعتصاب کارگران نفت و صنایع نساجی و نانوایی¬ها در سال۱٣۴۰، اعتصاب کارگران راه آهن و نفت درسال۱٣۴۲، اعتصاب ۱۶ هزار راننده¬ی تاکسی در آذر سال۱٣۴٣، اعتصاب رانندگان شرکت واحد اتوبوسرانی تهران وحومه در اسفند ۱٣۴۹، تظاهرات خونین کارگران جهان چیت کرج در فروردین ۱٣۵۰، اعتصاب ۴۰ روزه¬ی کارگران نفت آبادان درسال ۱٣۵٣، اعتصاب کارگران ماشین سازی تبریز در ۱٣۵٣، اعتصاب کارگران چیت¬سازی شاهی در شهریور ۱٣۵۴، اعتصاب کارگران ایران¬ناسیونال در ۱٣۵۴، اعتصاب کارگران ماشین سازی تبریز و کارگران چیت¬سازی بهشهر در مرداد ۱٣۵۷، اعتصاب نفت¬گران جنوب در پاییز ۱٣۵۷ و اعتصاب¬های سرنوشت¬ساز کارگران مبارز در سراسر ایران در سال ۱٣۵۷ و خصوصاً اعتصاب کارگران نفت در ماههای پیش از انقلاب ۵۷ که نقش تعیین کننده¬ای در فلج کردن حکومت پهلوی و برچیدن حکومت شاهنشاهی ایفا کردند.
بستن لوله¬های نفت، با وجود همه¬ی تهدیدهای رژیم و ساواک، سرانجام رژیم وابسته به امپریالسیم را به زانو در آورد و راه را برای پیروزی انقلاب گشود. نقش برجسته¬ی کارگران در این روند بار دیگر ثابت کرد که طبقه¬ی کارگر ایران با مبارزه¬ی منسجم و سازمان یافته، انقلابی¬ترین طبقه در عرصه پیکار طبقاتی برای تحقق منافع توده¬های زحمتکش و ستمدیده می¬باشد. طبقه¬ی کارگر ایران طی ۵۷ سال تجربه¬ی مبارزات اقتصادی و سیاسی در دوران سلطنت پهلوی به درستی دریافته بود که بدست آوردن آزادی¬های سندیکایی و کارگری و بهبود شرایط زندگی زحمتکشان در چهارچوب این نظام ممکن نیست. به همین مناسبت درسالهای سرنوشت ساز ۱٣۵۶- ۱٣۵۷ طبقه¬ی کارگر چند میلونی ایران برای تصفیه حساب نهایی با رژیم شاه به پاخواست و در سرنگونی آن نقش تعیین کننده¬ای ایفاء نمود. ولی متاسفانه به دلیل نبود حزب طبقه¬ی کارگر و تشکل¬ها و سازمان¬های صنفی و سندیکایی سراسری کارگری و نداشتن آلترناتیوی برای جایگزین نظام شاهنشاهی طبقه کارگر دستش از قدرت کوتاه ماند. در این راستا نبایستی از تعیین سرنوشت ایران در نشست گوادلوپ و خیانت امپریالیست¬ها به سرکردگی امپریالیسم آمریکا و مصالحه آنان با رهبران جمهوری اسلامی، را فراموش نمود. نشستی که موجب دستیابی اسلام سیاسی و نیروهای مرتجع مذهبی به قدرت در ایران شد. تا همانند حکومت رضاخان و محمدرضا شاه از ژرفش انقلاب و رشد جنبش کارگری و سازمان¬¬یابی آن و رشد و توسعهئ میهنمان جلوگیری نماید.
نظام سرمایه¬داری حاکم بر کشور از رشد انقلابی کارگران و زحمتکشان، زنان و مردان و جوانان و دانشجویان در هراس بود. به همین دلیل جمهوری اسلامی پس از تثبیت خود و تسلط برمیهن مان، تهاجم جنایتکارانه¬ای را علیه تشکل های واقعی و مستقل کارگری ایران سازماندهی کرد. رژیم اسلامی گام به گام دست¬آوردهای مردم ایران خصوصاً کارگران را باز ستاند. از جمله¬ی این اقدامات تصرف خانه¬های کارگر در سراسر کشور و سپردن آنها به دست دشمنان سرسخت کارگران، انحلال سندیکاها و اتحادیه¬های کارگری و ایجاد تشکل¬های دولتی مانند انجمن¬های اسلامی کار، اخراج وسیع کارگران آگاه و مبارز و نمایندگان باسابقه کارگران و گماردن عوامل خود بجای آنها را می¬توان نام برد. دراین دوره وزارت کار به احمدتوکلی - رئیس فعلی مرکز پژوهش مجلس شورای اسلامی - واگذار گردید، قانون کاری که در دوران وزارت خود ارائه کرد و بنام وی نیز مشهور گردید، برده¬داری را در محیط¬های کارگری شکل قانونی می¬بخشید. مبارزه¬ی کارگران سراسر کشورمان بر علیه قانون کار موسوم به "قانون کار توکلی" نقطه عطفی در مبارزات کارگری پس از انقلاب در کشورمان بود . که به شکست احمدتوکلی و باز پس گیری قانون کار پیشنهادی و برکناری خود او از وزارت کار منجر شد.
ادامه مبارزات طبقه¬ی کارگر ایران و احزاب و سازمان¬های مدافع آن، نمایندگان مجلس شورای اسلامی را وادار به تصویب قانونی نمود که بعضی از بندهای آن در مقایسه با قانون کار شاه به نفع کارگران بود. این قانون پس از تصویب آن در مجلس شورای اسلامی از صافی شورای نگهبان نگذشت، کشاکش طولانی مجلس و شورای نگهبان بر سر تصویب قانون کار نهایتاً منجر به ارجاع آن به مجمع تشخیص مصلحت نظام گردید. نهایتاً قانون کار مصوب مجلس با اصلاحاتی توسط مجمع تشخیص مصلحت نظام بررسی و با اصلاح موارد اختلافی و برحسب ضرورت پس از کسب مجوز از رهبر نظام با اصلاح و اضافه کردن موادی دیگر به تصویب شکل قانونی بخود گرفت و برای اجراء به ریاست جمهوری ابلاغ گردید.
گفتیم که برخی از مواد قانون کار جمهوری اسلامی در مقایسه با قانون کار حکومت پهلوی بنفع کارگران می¬باشد. ازجمله دستآوردهای این قانون حذف ماده¬ی ارتجاعی و ضدکارگری ٣٣ قانون کار رژیم شاه بود که به کارفرمایان اجازه می¬داد، هر آن که اراده کنند کارگران را حداکثر تا ۱۵ روز از کار اخراج نمایند. از طرفی دیگر همین قانون بسیاری از حقوق پذیرفته شده¬ی بین¬المللی کارگران مانند آزادی تشکیل سندیکا و اتحادیه¬های کارگری، حق اعتصاب و الزام انعقاد قراردادهای دسته جمعی در کارگاه¬ها و غیره را نادیده گرفته است. با این وجود هم¬فکران احمدتوکلی¬، همچنان بدنبال باز پس گرفتن دستآوردهای کارگران و حذف موادی از قانون کار هستند که بنحوی از حقوق آنان حمایت می¬کند. حذف کارگاه¬های زیر ده نفر از پوشش قانون¬کار و تأمین اجتماعی از جمله این تلاش¬هاست. تمامی جناح¬های چپ و راست، یا اصلاح¬طلب و محافظه¬کار جمهوری اسلامی باتفاق و در راستای سیاست¬های تعدیل ساختاری ابلاغی از طرف صندوق بین¬المللی پول و بانک جهانی یورش خود را برای باز پس¬گیری امتیازات قانونی کارگران آغاز کرده¬اند.
سی سال پس از پیروزی انقلاب بهمن، در حالی که هنوز خواست¬های جنبش مردمی از جمله آزادی و عدالت¬اجتماعی تحقق نیافته است، بار دیگر جنبش کارگری میهن¬مان از حالت تدافعی بیرون آمده و عقب¬نشینی¬های گام به گام را بفراموشی می¬سپارد. طبقه کارگر ایران برای تحقق حقوق صنفی و سیاسی خویش دوران بالندگی و تهاجمی خود را آغاز کرده است. شرایط عینی و شواهد موجود حاکی از آنست که جنبش کارگری ایران روز به روز رشد شتابانی خواهد داشت. سلب حقوق اولیه¬ی کارگران شامل، معافیت کارگاه¬های زیر ده نفر از شمول خدمات بیمه و تامین اجتماعی، بحران در صنایع و رکود و تعطیلی صدها واحد تولیدی و صنعتی - که تبدیل به معضل اجتمائی بزرگی با پی آمدهای نگران کننده¬ گردیده، چنانکه در پاییز امسال بنابه اعلام خود دولت بیش از ۱۹۲ هزار کارگر شغل خود را از دست داده اند- خصوصی¬سازی لجام گسیخته و ویرانگر مراکز بزرگ صنعتی و کشاورزی و خدماتی، واردات بیش از حد کالا¬های صنعتی و کشاورزی مانندشکر،گندم، برنج، چای و میوه توسط عده¬ی معدودی از سردمداران حکومت، تعطیلی کارخانه¬ها و بیکاری هزاران کارگر و عقب افتادن پرداخت دستمزدها باتفاق رنج و محنت روزافزونی را نصیب خانواده¬های زحمتکشان کرده است. اگر به این اقدامات تحمیلی حاکمان جمهوری اسلامی، تورم ۲۹ درصدی را هم اضافه نماییم، تنها تصویری تیره و تار از زندگی زحمتکشان میهن¬مان را خواهیم دید. میزان دستمزد کارگران هیچ¬وقت مطابق نرخ واقعی تورم نبوده است و هر سال نسبت به نرخ واقعی تورم دچار عقب ماندگی بیشتری می¬شود. شکاف و تفاوت میان دستمزد کارگران و هزینه¬ی زندگی آنان از سال ۱٣۶۹ تا ٨۷ بیش از ده برابرافزایش یافته است چنانکه میزان دستمزد کارگران و زحمتکشان حدود ۱۵۰ درصد کمتر از نرخ واقعی تورم کشور بوده است.
طی ده سال گذشته شاهد صدها حرکت مهم کارگری در سراسر شهر¬های میهن¬مان در مبارزه علیه معضلات ذکر شده و به دست آوردن حقوق انسانی خویش بوده¬ایم. از مهم¬ترین این اعتصابها می¬توان به: اعتصاب کارگران مجتمع صنایع ملی(کفش ملی)، نورد اهواز، رانندگان شرکت واحد تهران و حومه، مجتمع کشت و صنعت هفت تپه، ماشین سازی اراک، ماشین سازی تبریز، چیت¬سازی بهشهر، کارگران پیمانی کارخانه¬های سیمان دورود، حرکت یکپارچه¬ی کارگران کاشان در جلوگیری از واگذاری بیمارستان شهید بهشتی به بخش خصوصی، اعتصاب کارگران ایران خودرو، کارگران لاستیک سازی البرز، نفت¬گران آبادان، اعتصابات کارگران و کارکنان پتروشیمی اراک و تبریز و جنوب، و صدها اعتصاب و اعتراض در مراکز صنعتی و خدماتی دیگر آنها اشاره نمود.
اعتصابات کارگری این واقعیت را نشان می¬دهند که بار دیگر مراکز عمده¬ی تولیدی و صنعتی و نیز کارگران بخش¬های کلیدی و استراتژیک پا به میدان مبارزه گذاشته¬اند. و آنچه در شرایط کنونی مهم می باشد ارتقاء سطح سازمان¬دهی و همبستگی در میان کارگران است. باید اعتصابات و حرکت¬های اعتراضی پراکنده را بهم پیوند داد. مبارزات کارگران طی سالهای گذشته، بیش از هر زمان دیگری نشان داده که ضعف اساسی جنبش کارگری- سندیکایی نبود تشکل¬های مستقل صنفی می¬باشد. در لحظه¬ی حاضر یکی از شعارها که به درستی و هوشیارانه ازسوی کارگران مبارز و پیشرو طرح می¬گردد، احیاء سندیکاها و اتحادیه¬های مستقل کارگری است. که به نوبه¬ی خود خواست احیاء حقوق سندیکایی را هم درپی دارد. با توجه به این واقعیت، آشنایی با مفهوم علمی سندیکا و حقوق سندیکایی، برای جنبش کارگری و فعالان کارگری از اهمیت ویژه¬ای برخوردار است. یکی از مشخصه¬های اصلی مبارزات کارگری طی سال¬های گذشته، رشد و آگاهی طبقاتی، به¬ویژه درک این مهم از سوی زحمتکشان بود، که بدون وجود تشکل¬های مستقل صنفی، سندیکاها و اتحادیه¬های واقعی کارگری جنبش¬های اعتراضی سرانجام مطلوبی نخواهند داشت.
انقلاب بهمن ۵۷ و کنفرانس گوادلوپ
"شکل و نوع انقلاب در هر مرحله¬ از تاریخ جامعه تغییر می¬کند اما ماهیت انقلاب در واقع همان حل تضادها از طریق گسست از نظام جهانی سرمایه است." سمیر امین
انقلاب بهمن ۵۷ با هدف استقلال، آزادی و عدالت اجتماعی که از سال ۵۶ با قیام تبریز آغاز و با حرکت حاشیه نشینان تهران در شهریور ۵۷ به جنبشی عمومی در سطح کشور فرا روئید. در اندک زمانی تمامی شهرستان¬ها و روستاهای کشور را درنوردید تا منجر به سرنگونی رژیم پهلوی بعد از ۵٨ سال حکومت گردید. این انقلاب فرایند نزدیک به یک قرن مبارزه مردم ایران، احزاب و گروههای سیاسی بود که هر یک از آنها خواسته¬ها و تمایلات طیف¬های مختلفی از مردم را نمایندگی می¬کردند.
انقلاب بهمن ۵۷ ایران حرکتی عادلانه در جهت گسست از مدار فلاکت¬بار نظام جهانی سرمایه بود. این انقلاب، نه براساس خواست نظام جهانی سرمایه و نه بر طبق خواست جناح¬های مختلف بورژوازی در قدرت یا اپوزیسیون، نه به اراده و خواست اشخاص بوقوع پیوست. انقلاب ایران ادامه و رشد مبارزات خونین و مسالمت¬آمیز متعدد و منفرد و گسسته و مداومی بود که در طی ۵٨ سال بعداز کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ و کودتای ۲٨ مرداد ۱٣٣۲ در شکل¬های مختلف بوقوع پیوست و در برآیند خود به مرحله کیفی خود یعنی نفی نظام سرمایه¬داری وابسته حاکم و سرنگونی دولت نماینده آن منجر شد.
انقلاب ایران بیانگر خواست طبقات پایین و محروم جامعه در وسیع¬ترین سطح برای قطع سلطه امپریالیسم و نتیجه عملکرد تضادهای درونی جامعه، تقابل طبقات، استثمار بی¬رحمانه زحمتکشان، و دیکتاتوری¬های عریان هیئت حاکمه و مقاومت و مبارزات طبقات و اقشار گوناگون علیه آن نظام بود. این انقلاب انواع و اشکال و شیوه¬ها و تاکتیک¬های مبارزه، شعارها، سازماندهی نهادهای انقلابی، اجتماعی و فرهنگی را در بطن خود پروراند. و در طول رشد خود توانائی بالقوه توده¬های زحمتکش را بنمایش گذاشت. انقلاب ایران جواب دندان¬شکنی به هیئت حاکمه ایران و آمریکا و انگلیس که با سرنگونی دولت ملی دکتر محمد مصدق دیکتاتوری شاه را بر مردم تحمیل کردند و ایران را بدرون نظام فلاکت¬بار سرمایه جهانی وارد کردند، بود.
انقلاب بهمن ۵۷ تا بهار آزادی ۵٨ یک انقلاب برای نیروهای دمکراتیک و دیگر قربانیان رژیم سرمایه در ایران به حساب می¬آید ولی همانند سایر انقلاب¬ها و حرکت¬های عدالت¬خواهانه در کشورهای پیرامونی زود جایش را به یک خزان طولانی دردناک و سرد حاکمیت بورژوازی مذهبی ولایت فقیه داد. این اولین بار نیست که در عرض ۷۰ سال قبل از انقلاب بهمن ، انقلاب مشروطیت نیز در نیمه¬راه شکست خورد و بهار زیبای آن جای خود را به خزان خونبار و ۵٨ سال حاکمیت رژیم پهلوی با کودتای رضا شاه برعلیه دست¬آوردهای انقلاب مشروطیت داد.
همزمان با انقلاب بهمن ۵۷ ایران کنفرانسی در جزیره گوادلوپ از مستعمرات فرانسه در دریای کارائیب، به دعوت ژیسکاردستن رئیس جمهور فرانسه از ۱۴ تا ۱۷ دی¬ماه و با حضور رهبران چهار کشور بزرگ سرمایه¬داری، جیمی کارتر رئیس¬جمهور آمریکا، جیمز کالاهان نخست¬وزیر انگلستان، هلموت اشمیت صدراعظم آلمان¬غربی و والری ژیسکاردستن رئیس¬جمهور فرانسه برای بحث و تبادل نظر روی مسائل مهم جهانی و هماهنگ نمودن سیاست¬های خارجی¬ دول امپریالیستی تشکیل کردید. البته این گنفرانس خود فرایند ماهها بحث و تبادل نظر و رایزنی سیاست¬مداران و کارشناسان سیاسی کشورهای سرمایه¬داری بود. از جمله مواردی که رهبران غرب را در این کنفرانس گردهم آورد، می¬توان به: سرنگونی دولت داوود در افغانستان، خشونتهای فزاینده رژیم نژاد پرست آفریقای¬جنوبی، ورود ارتش ویتنام به کامبوج، جنگ ظفار، پیروزی کمونیست¬ها در یمن جنوبی و مهم¬تر از همه به انقلاب ایران که اصلی¬ترین دغدغه سیاسی رهبران کشورهای غربی محسوب میشد، اشاره نمود.
سران کشورهای آمریکا، آلمان، انگلیس و فرانسه پس از ٣ روز گفتگو و مشورت راجع به تحولات ایران به این نتیجه رسیدند که شاه ماندنی نیست و باقی ماندن شاه در ایران سبب تداوم بحران خواهد بود و بایستی با اسلام سیاسی وارد مذاکره شوند.
تصمیمات گوادلوپ
تصمیمات نشست گوادلوپ از دید مردم ایران و جهان، کاملا پوشیده و مخفی مانده است. زیرا در هر دو دوره، هم آن زمان و هم امروز، امپریالیست¬های غربی منافع بسیار در پنهان کردن نقش شان در به قدرت رسیدن خمینی داشته¬اند. نیروهای مرتجع اسلامی و ضد مردمی در ا یران، این راز را برای چند دهه مخفی نگه داشته¬اند تا مبادا به ژست ضدامپریالیستی که برای رژیم¬شان تصویر نموده¬اند، خدشه¬ای وارد شده و رسوائی به بار آورد. زیرا، این رژیم با استفاده از این ژست ضد امپریالیستی و اتکاء به مذهب، برای خود مشروعیتی دست و پا می کند. انچه جسته و گریخته از مصاحبه¬ها و خاطرات سیاستمداران غربی و ایرانی به بیرون درز نموده محور تصمیمات این نشست عبارت بودند از:
۱- تعیین سرنوشت انقلاب؛ جلوگیری از تعمیق و رادیکالیزه شدن انقلاب و حفظ نظام سرمایه¬داری
۲- سرکوب نیروهای چپ و رادیکال مانند سازمان چریک¬های فدائی خلق، حزب توده و سازمان مجاهدین خلق با اتحاد روحانیت و ارتش
٣- مبارزه علیه شوروی و مشارکت در طرح امنیتی غرب موسوم به کمربند سبز
۴- تضمین ادامه جریان نفت
۵- حفظ ارتش بعنوان عامل سلطه امپریالیست¬ها با یران
حوادث و رویدادهای سی سال اخیر به¬وضوح نشان داد که جمهوری اسلامی در اجرای تعهدات خود، در مقابل حامیان امپریالیستی¬اش صادقانه عمل نموده است. اگر فریب ژست¬های ضدامپریالیستی و ضد صهیونیستی و حمایت از مستضعفان رژیم را که عمدتاً برای خلع سلاح چپ و تحمیق توده¬ها بوده است را نخوریم. بایستی صادقانه اقرار کرد، جمهوری اسلامی پروژه¬ای امپریالیستی برای شکست انقلاب مردم ایران و جلوگیری از برقرای عدالت اجتماعی و دمکراسی در ایران بوده است، که می¬توانست به الگویی عینی برای منطقه خاورمیانه تبدیل شود.
آنچه در این میان موجب حیرت و تعجب است، ناآگاهی اتحادجماهیر شوروی از تصمیمات این نشست، و مواردی بود که خمینی و یارانش در قبال امپریالیست¬ها متعهد شده بودند. این بی¬خبری و یا پربهاء ندادن به اخبار جسته و گریخته آن، موجب انحرافات بزرگی در سیاست¬های شوروی نسبت به ایران و به تبع آن فریب مرگ¬بار نیروهای اصلی چپ ایران شد. پرداختن به موضوع گوادلوپ علیرغم گذشت سی سال از آن، ابزار کارآیی در اتخاذ شیوه¬های مبارزاتی اپوزیسیون ایران خصوصاً نیروهای چپ می¬باشد.
امپریالیست¬ها از شاه روی برتافتند
در نشست گوادلوپ امپریالیست ها به این توافق رسیدند که با توجه به شرایط "نامطلوب" اجتماعی در ایران ، از شاه خواسته شود که با ترک کشور راه را برای ورود خمینی و به قدرت رسیدن اسلام سیاسی هموار سازد. در واقع این چرخش حمایت امپریالیست¬ها از شاه به خمینی، بعد از ماه ها مذاکرات مخفیانه در ایران و سایر کشور های دنیا بین نمایندگان مختلف دول امپریالیستی با نمایندگان گروه¬های مذهبی و خمینی صورت گرفته بود، که در این کنفرانس نهایی گردید. پس از این کنفرانس، محمدرضا پهلوی کار خود را به کلی تمام شده دید و متوجه شد که دیگر حمایتهای پیشین غرب از وی وجود ندارد. ونهایت تصمیم به خروج از ایران گرفت.
انقلاب ایران نتیجه فرایندهای اجتماعی و تکامل ساختارهای اقتصادی و تناقض آن با ساختارهای سیاسی و فرهنگی بود، که خارج از اراده و خواست کشورهای غربی و حامی شاه سیرتکاملی خود را می¬پیمود. چشم¬اندازی که کارشناسان سیاسی و اقتصادی کشورهای سرمایه¬داری از این روند تصویر می¬نمودند با آنچه منافع غرب و یا بعبارتی صریح¬تر اردوی امپریالیست¬ها منافات داشت. پیروزی نیروهای چپ¬گرا و طرفدار سوسیالیسم در یمن جنوبی و افغانستان اگر با پیروزی نیروهای چپ و رادیکال در ایران همراه می¬گشت، مطمئناً شکست بمراتب بزرگتری در مقایسه با پیروزی انقلاب کوبا به اردوی سرمایه¬داری وارد می¬ساخت. این نتیجه ناخوشایند برای کشورهای امپریالیستی می¬توانست روند تحولات جهانی را دگرگون سازد. با پیوستن طبقه کارگر به امواج اعتراضهای مردم در شهریور ۵۷، مساله براندازی رژیم پهلوی ابعاد رادیکالتری به خود گرفت که در نهایت با اعتصابهای کارگران شرکت نفت کمر رژیم پهلوی از لحاظ تولید اقتصادی شکست و سرنگونی رژیم پهلوی وارد فاز نوینی شد. این روندی خطرناک و غیر قابل کنترل برای امپریالیست¬ها و نیروهای مذهبی بشمار می¬رفت.
ایران رژیم شاه که تا یک¬سال قبل از انقلاب جزیره آرامش برای جهان سرمایه¬داری محسوب می¬گشت، با شروع امواج انقلاب به زورقی شکسته تبدیل شد که هرآن می¬توانست سرنشینان جهان سرمایه¬داری را با خود به قعر آب فرو برد. تحلیل سران شرکت کننده از وضعیت شاه چنان ناامید کننده بود که آنها را مجبور ساخت متحد دیرینه خود را فدای مصالح نظام سرمایه¬داری نمایند.
جیمزکالاهان نخست وزیر انگلستان در این کنفرانس گفت: «شاه از دست رفته و دیگر قادر به کنترل اوضاع نیست. راهحل واقعی برای جانشینی او هم وجود ندارد. مردان سیاسی که در میدان ماندهاند تواناییهای محدودی دارند. بهعلاوه بیشتر آنها با رژیم ارتباطاتی داشتهاند و آلوده به مسائل و مشکلات این رژیم هستند. آیا ارتش میتواند در این میان یک نقش انتقالی ایفا کند؟ نه! ارتش فاقد تجربه سیاسی است و فرماندهان آن هم به شاه وفادارند.» انگلیسی¬ها که همچون اسرائیلی¬ها ارتباطات گسترده¬ای با افراد عادی جامعه داشتند، خیلی پیش¬تر از آمریکایی¬ها که عمده ارتباطات آنها با افراد نظامی و فرماندهان ارتشی بود، به این نتیجه رسیدند، که "شاه رفتنی است."
ژیسکاردستن معتقد بود: «کارتر باید برای تثبیت دولتی که پس از رفتن شاه از کشور در ایران شکل می¬گیرد، به تماس با خمینی بهعنوان راهحل نهائی متقاعد گردد.»
هلموت اشمیت که نگران سرمایه¬گذاری¬های کلان آلمان غربی در ایران بود، شدیداً نگران این سرمایه¬گذاری¬ها در رژیم آینده بود. ولی با این همه با عبور از رژیم پهلوی موافق بود.
کارتر بر این اعتقاد بود: «اوضاع ایران به کلی تغییر کرده، شاه دیگر نمیتواند بماند مردم ایران دیگر او را نمیخواهند و دولت¬مرد توانایی در ایران باقی نمانده است که حاضر به همکاری با او باشد، اما جای نگرانی نیست نظامیها هستند. آنها قدرت را به دست خواهند گرفت. بیشتر فرماندهان نظامی ایران در مدارس ما تحصیل کردهاند و فرماندهان و روسای ارتش ما را خوب میشناسند. آنها حتی یکدیگر را به اسم کوچک صدا میکنند.» او همچنین اضافه نمود: «به علت وضعیت حاکم بر ایران، دیگر امکان حمایت از شاه وجود ندارد." در حالی که حاضرین از سخنان کارتر متعجب شدند او سعی میکرد آنان را در این زمینه متقاعد کند. و نهایت توانست، سران سه کشور دیگر حاضر در گوادلوپ را با خود همراه سازد تا برای ارتباط با دولت بعد از رژیم پهلوی، به برنامهریزی بپردازند.
آلترناتیوهای رژیم شاه
با اوج¬گیری انقلاب ایران، کارشناسان برجسته سیاسی دول امپریالیستی به کشورمان گسیل شدند، تا با تحلیل شرایط جامعه ایران، خط سیاسی¬ای را که این کشورها باید دنبال می¬نمودند، را تعیین نمایند. بدین منظور کارتر با ماموریت دادن به جرج بال معاون سابق و بازنشسته وزارت امور خارجه که در کابینه لیندون جانسون با مسایل و مشکلات جنگ آمریکا در ویتنام آشنا و به یک "سیاستمدار با تجربه" تبدیل شده بود، خط سیاسی نهایی را برای آمریکا ترسیم نمود. جرج بال هم از میان پنج نیروی موجود آن زمان ، سازمان چریکهای فدایی خلق ایران ، سازمان مجاهدین خلق ایران ، حزب توده ، جبهه ملی و دارو دسته مذهبی خمینی ، بر روی این آخری یعنی خمینی به عنوان بهترین انتخاب برای جا به جایی قدرت ، انگشت گذاشت. با این تحلیل که وی و دارو دسته اش در صورت رسیدن به قدرت ، نظام سرمایه داری موجود را حفظ کرده و سدی در جلوی رشد "کمونیسم" و اتحاد جماهیر شوروی خواهند بود. در انتخاب بین جبهه ملی و روحانیت ، جرج بال چنین تحلیل کرده بود که جبهه ملی با ائتلاف با شاه و با سابقه شکست تاریخی اش اعتبار چندانی در نزد مردم ندارد ، در حالی که روحانیت با داشتن مساجد و لشکری از آخوندها می¬تواند در جهت حفظ و کنترل اوضاع تاثیر عمیق¬تری بر توده¬های مردم داشته باشد.
فرانسه نیز در پنجم دی ماه ۵۷ با اعزام پونیاتوسکی نماینده ویژه ژیسکاردستن که سابقه دوستی با شاه را داشت، گزارشی را قبل از کنفرانس گوادلوپ تهیه نمود. در این گزارش از اوج بحران، ترکیب مخالفان در کاربست تاکتیک تظاهرات و اعتصابات اقتصادی، عدم موفقیت ژنرال ازهاری، عمومی شدن خواست طرد شاه، جدال روحانیت شیعه و سلطنت، دو نیروی عمده موجود در صحنه یعنی ارتش و روحانیت خصوصیت مشترکی دارند مبتنی بر ملی¬گرا و سنت¬گرا و ضدکمونیست بودن، حذف شاه از فرمول ارتش مساوی استقلال و جایگزینی آن با مذهب، شاه بیش از دو راه ندارد یا سرکوب یا خروج از کشور، مشروعیت گروه¬های سیاسی فعلاً تا انتخابات قابل ارزیابی نیست، موقعیت فرانسه در افکار عمومی بهتر از آمریکا و انگلیس است و آلمان سعی می¬کند خود را از معرکه دور نگهدارد.
ابراهیم یزدی معتقد است: «غرب قطعاً نمیتوانست با هیچیک از جریانات مارکسیستی و سنتی یعنی حزب توده، چریکهای فدایی و سازمان مجاهدین خلق هیچ نوع همسویی یا اشتراک نظر داشته باشد. با نیروهای معتدل و میانهرو مثل جبهه ملی و نهضت آزادی هم، نه زبان مشترک داشتند و نه امکان همگرایی. اولاً این نیروها، چه نهضت آزادی و چه جبهه ملی نسبت به دول غربی ( انگلستان و امریکا) به علت دخالت آنها در کودتای ۲٨ مرداد سال ۱٣٣۲علیه دکتر مصدق، حساسیت داشتند. آنها هم نسبت به این نیروها موضع داشتند. ثانیا هنوز جنگ سرد ادامه داشت. در دوران جنگ سرد، امریکاییها هیچگاه از یک جنبش یا حکومت¬ملی حمایت کامل نمیکردند یا اگر میکردند تا حدی که در مبارزه علیه کمونیسم مفید باشند، به نظر امریکا، جنبشهای ملی توانایی کنترل موثر اوضاع سیاسی را نداشتند و مملکت را به کمونیستها واگذار میکردند. حرفشان به نظر بنده – از منظر تاریخی، یعنی در شرایط جنگ سرد - درست بود. واقعیت این است که نیروهای ملی توانایی این که مملکت را به تنهایی اداره کنند- که دست کمونیستها نیفتد- نداشتند . برای جبران این وضع، لازم بود، جنبش ملی با روحانیون ائتلاف میکرد.»
از طرفی دیگر حمایت آمریکا از دارو دسته خمینی در راستای نظریه سیاسی برژینسکی به نام "کمربند بحران" هم قرار می¬گرفت. در این نظریه ، آمریکا با برقراری روابط نظامی با سه کشور اسلامی عربستان ، مصر ، پاکستان و همچنین ترکیه و با حمایت نظامی از کشور های غنا ، سومالی و عمان و نیز نگهداری از پایگاههای ارتشی خود در اقیانوس هند و کشورهای مختلف دیگر ، در صدد پدید آوردن جبهه¬ای اسلامی بر ضد شوروی از شمال شرقی آفریقا تا آسیای مرکزی و منطقه خاورمیانه بود تا امکان صدور شورش¬های اسلامی به کشورهای مسلمان¬نشین اتحادجماهیرشوروی رافراهم سازد! . این در شرایطی بود که امپریالیست ها در مذاکرات خود با نمایندگان خمینی به "ضد کمونیست" بودن خمینی در مقایسه با شاه ایمان آورده بودند. و بدین ترتیب دکترین آمریکا برای انقلاب ایران توسط برژنسکی (معاون کارتر رئیس جمهور آمریکا) و بر اساس ایجاد ائتلاف بین ارتش ۴۰۰.۰۰۰ نفری شاه که آموزشهای ضد کمونیستی و ضد شورش دیده بودند و روحانیون که علیالاصول ضد کمونیسم هستند و قدرت بسیج تودههای مردم را هم دارند. جهت جلوگیری از تصاحب قدرت توسط کمونیست¬ها تدوین شد. با انتخاب روحانیت بعنوان آلترناتیوی برای استراتژی آمریکا نه تنها کمونیست¬ها بلکه ملی¬گرا¬ها نیز از تصاحب قدرت سیاسی دور ماندند.
در این راستا امپریالیست¬ها به همراه دوستان ایرانی¬شان از مدتها پیش بعنوان یک گزینه و آلترناتیوی برای رژیم شاه، زمینه¬های لازم را برای روی کار آمدن یک رژیم مذهبی فراهم می¬ساختند. به همین منظور در اواخر سال ۵۶ مهدی بازرگان در نامهای که برای خمینی به نجف فرستاد، چهار مرحله را برای مبارزات تا نیل به هدف توضیح میدهد، و این که باید مرحله به مرحله حرکت کنند و پیش بروند و در آخرین مرحله بگویند "جمهوری اسلامی".
کانال های ارتباطی بین خمینی و آمریکا
مسلمآ ارتباطات نزدیکتری از قبل بین نزدیکان و خود خمینی با غرب وجود داشته است که بصورت پراکنده در خاطرات افراد سازمان جاسوسی سیا و سایر نمایندگان امپریالیست ها از جمله آنتونی پارسونز سفیر انگلستان در ایران ، مایکل پونیاتوسکی وزیر امور ملی کشور فرانسه و نماینده ژیسکاردستن، لوول بروس لینجن کاردار سفارت آمریکا ، رمزی کلارک دادستان سابق کشور آمریکا ، هال ساندرز معاون وزیر خارجه در امور خاور نزدیک ، والتر کاتلر کنسول سابق آمریکا در تبریز و دیگران توانسته بودند با کسانی همچون مهدی بازرگان ، محمد حسین بهشتی ، مرتضی مطهری ، محمود طالقانی ، عبداکریم موسوی اردبیلی ، یدالله سحابی ، عباس امیر انتظام ، صادق قطب زاده ، مصطفی چمران ، صادق طباطبائی ، شهریار روحانی ، ابوالحسن بنی صدر و بسیاری دیگر تماس برقرار کنند. و قول و قرار ها و شرایط رضایت و حمایت خود را از رژیم آینده خمینی به وی منعکس سازند.
مهمترین بخش مذاکرات فیمابین در پاریس صورت گرفت. ۱۸ دی ماه ۱۳۵۷ دو نفر از طرف ژیسکاردستن ریاست جمهور فرانسه برای دیدن خمینی به نوفل لوشاتو می روند. آنها در ملاقاتی با خمینی که ابراهیم یزدی نیز حضور داشته است پیامی از سوی جیمی کارتر رئیس جمهور آمریکا برای ایشان آوردند. کارتر از خمینی خواسته بود که کمک کند تا آرامش به کشور بازگردد. ضمن اینکه از رفتن شاه خبر داده بود و پیش¬بینی کرده بود ارتش عکس¬العمل نشان دهد. البته شخصیت های سیاسی آمریکا هرکدام به مناسبتی در پاریس به دیدار خمینی می رفتند و از نزدیک با ایشان و افکارشان آشنا می شدند. مثلاً ریچارد کاتم کارشناس مسائل ایران و استاد علوم سیاسی دانشگاه پتسبورگ در دی ماه با خمینی دیدار کرد و ارزیابی مثبتی پس از دیدار ارائه داد. در ایران نیز پس از قطع امید کردن آمریکا از ماندگاری شاه، مقامات آمریکایی و غربی از کانال های مختلف وارد مذاکره با نمایندگان نیروهای اسلام سیاسی شدند. در این مسیر مذاکراتی با چهره های سرشناس در داخل کشور صورت گرفت. بطور اجمال می¬توان مهم¬ترین این کانال¬ها را بشرح زیر طبقه بندی نمود:
۱- ارتباط از طریق صادق طباطبایی
صادق طباطبایی از همراهان خمینی در پاریس و رابط خمینی با آلمان غربی- و یا برعکس- بود. وی در بیان خاطراتش بمناسبت سالگرد انقلاب بهمن گفت: «یک گزارشی را برای نشست گوآدلوپ برده است¬ و یک گزارش هم از گوآدلوپ آورده است.»
از اطلاعاتی که تاکنون به بیرون درز کرده چنین برمی¬آید، کانال طباطبائی به آمریکا ارتباط پیدا نمی¬نمود. و صرفاً به اروپا و آلمان¬غربی منتهی می¬گردید.
۲- ارتباط از طریق یزدی – قطب زاده و بنی¬صدر
دکتر ابراهیم یزدی یکی از بنیان گزاران اتحادیه دانشجویان اسلامی ایرانی بود که تحت تاثیر گروه اخوان المسلمین مصر بودند. اخوان المسلمین مصر، سردمدار و آغازگر پدیده ای است که امروز اسلام سیاسی خوانده میشود. ابراهیم یزدی، هنگامی که خمینی در پاریس در تبعید بسر می برد، از نزدیکان او بود. در حقیقت می توان گفت، مهمترین مشاور خمینی در آن زمان بود. او با خمینی به ایران بازگشت و یکی از اعضای رهبری "شورای انقلاب" خمینی و هم چنین وزیر امورخارجه دولت موقت شد.
یزدی به عنوان یک شهروند آمریکائی ارتباط بسیار نزدیک با لابی¬های قدرت سیاسی در آمریکا داشته و حتی گفته می¬شود ارتباط خانوادگی با برخی سناتورها و دولت¬مردان آمریکایی دارد. وی با هنری پرشت، عالی¬ترین مقام مسئول میز ایران در وزارت خارجه آمریکا – درآن دوره - و با ریچارد کاتم، مامور سازمان جاسوسی سیا نیز دوستی دیرینه ای داشته است. پیش از برگزاری این کنفرانس، خمینی در اواخر سال میلادی۱۹۷۸، ابراهیم یزدی را به آمریکا فرستاد تا درباره حکومتی که درپی برقراری آن است، به زمام¬داران آمریکایی توضیح دهد. یزدی به همراه بهشتی یکی از دو کانال اصلی ارتباط با آمریکائی¬ها بود.
صادق قطب¬زاده یکی از سه فرد اصلی بود که همراه با یزدی و ابوالحسن بنی¬صدر فعالیت¬های سیاسی خمینی را هنگامی که در پاریس بود، مشاوره و مدیریت می¬کردند. قطب¬زاده رابط خمینی با فرانسوی¬ها بود. وزارت امور خارجه فرانسه یک هفته قبل از کنفرانس گوادلوپ با وی که نزدیکی خاصی با خمینی داشت، تماس گرفته و از قول ژیسکاردستن گفتند که خمینی می تواند نظرات و برنامه های آینده خود را به طور مشخص در نوشته¬ای برای ما بفرستد تا رئیس¬جمهور فرانسه آن را در کنفرانس گوادلوپ با رهبران سه کشور دیگر درمیان گذارد. قطب¬زاده ازجانب خمینی مأمور تهیه این گزارش می¬گردد و در زمانی بسیار کوتاه تحلیلی تهیه و برای وزارت امور خارجه فرانسه می¬فرستد. کمی بعد از سفر رئیس جمهور فرانسه به گوادلوپ، خمینی از قطبزاده میخواهد که تحقیق کند آیا رئیس جمهور فرانسه مسئله ایران را در کنفرانس مطرح خواهد کرد و آیا تحلیل قطبزاده به رئیس جمهور داده شده است؟ قطبزاده تماس گرفت. به او پاسخ داده شد که «بله، رئیس جمهور مسئله ایران را در کنفرانس مطرح خواهد کرد و تحلیل قطبزاده را دیده است. تحلیل قطبزاده بهقدری رئیس جمهور را تحتتاٌثیر قرار داده است که ژیسکار دستن به کارتر توصیه خواهد کرد که با دولت احتمالی جدید تهران، که ریاست معنوی آن با خمینی خواهد بود، وارد مذاکره شود.»
٣- ارتباط از طریق شورای انقلاب، بازرگان، موسوی اردبیلی و دکتر سحابی با سولیوان(سفیر آمریکا در رژیم شاه)
در داخل کشور نیز عوامل آمریکایی با سران نیروهای مذهبی دیدارهائی داشتند. سولیوان با کسانی چون بازرگان، موسوی اردبیلی و دکتر سحابی دیدارها و مذاکراتی داشته است. وی در خاطرات خود از ملاقاتی با بازرگان و موسوی اردبیلی در یک منزل یاد می¬کند.
۴- ارتباط و مذاکرات مستقیم از کانال بهشتی با سولیوان و واشنگتن
خارج از این کانال¬های ارتباطی، بهشتی مستقیماً از طریق سولیوان با آمریکا در ارتباط بود. ارتباط وی با واشنگتن بحدی نزدیک بود که برای پی¬گیری مسائل خود و ارتباط با آمریکائی¬ها مستقیماً به آمریکا مسافرت می¬کرد. ابراهیم یزدی در مصاحبه¬¬ای آورده است که بهشتی چند ماه قبل از انقلاب «به آمریکا آمد.مدتی هم پیش من- در هوستون- بود و بعد از آن جا یک ماهی به واشنگتن- و نیویورک- رفت. ایشان در جلسات ایرانیها در واشنگتن و یا نیویورک حضور نیافتند و خبر نداریم که آقای بهشتی آن یک ماهی که در واشنگتن یا نیوبورک بود، چه کار میکرده است. آیا در آنجا تماس و مذاکراتی هم بوده است یا نه. این هم یک سوال کلیدی و اساسی است.» و اضافه می¬کند : «به نظر من، مهمترین سند و حلقه مفقوده در ارتباط با آمریکا مذاکراتی است که مرحوم دکتر بهشتی مستقیماً با سولیوان در تهران داشتهاست.» البته مذاکراتی که بهشتی با سولیوان داشته، بدون اطلاع شورای انقلاب بود و بازرگان و موسوی اردبیلی از این مذاکره اطلاعی نداشتند. احتمالاً بهشتی دیداری هم با ژنرال هایزر در تهران داشته، که تا کنون هیچ¬گونه اطلاعاتی از این ملاقات به بیرون درز نکرده است. در تآئید ارتباط بهشتی با آمریکا و سیا، عباس عبدی از سران دانشجویان خط امام که سفارت آمریکا را در۱٣ آبان ۵٨ تسخیر کردند. در جایی گفته¬ است: « ما اسناد مذاکرات آقای بهشتی با سولیوان را بدست آوردیم، ولی آنها را به آقای خمینی ارایه دادیم. آقای خمینی به آنها نگاه کرد و گفت آقای بهشتی عضو شورای انقلاب است و حالا لازم نیست آنها را پخش کنید.»
نقش امپریالیست¬ها در بقدرت رسیدن خمینی
سردمداران و عوامل رژیم¬جمهوری اسلامی سال¬هاست برای کتمان حقایق انقلاب و نقش امپریالیست¬ها در بقدرت رسیدن نیروهای مذهبی تلاش می¬کنند. و البته امپریالیست¬ها هم در این تلاش سهیم¬اند. چرا که روشن شدن حقایق منافع جهان سرمایه¬داری را به مخاطره می¬اندازد. چگونه است که پس از گذشت ۵۶ سال از کودتای ۲٨ مرداد ۱٣٣۲ هنوز اسناد این واقعه تاریخی از بایگانی سازمان¬های جاسوسی و وزارت امورخارجه آمریکا و انگلستان بیرون نیآمده. پس چگونه انتظار داشته باشیم اسناد این پروژه شوم امپریالیستی که رشد و توسعه کشورمان را صدسال به عقب انداخت، پروژهای که هنوز درجریان است، به این زودی¬ها منتشر و در اختیار عموم قرار گیرد. استناد به خاطرات و یادداشت¬های سفرا و سیاستمدران آمریکایی و انگلیسی که بدون توجه به نتایج کنفرانس گوادلوپ و تلاش¬های چندین ساله دول امپریالیستی از کنار این واقعه عبور می¬کنند. تنها تلاشی برای تحمیق توده¬ها و ادامه بی¬خبری¬های قبلی است. امپریالیست¬ها از فقدان یک سازمان انقلابی توده¬ای در رهبری انقلاب و از ضعف و پراکندگی نیروهای ترقی¬خواه استفاده کرد و با برنامه¬ریزی حساب شده توانست انقلاب ایران را منحرف و به شکست کشاند تا سلطه اهریمنی خود را حفظ و گسترش دهد.
تصمیمات نشست گوادلوپ نتیجه¬ی مذاکرات و توافقات بین امپریالیست¬ها و خمینی و اطرافیان او بود، اما ابعاد این توافقات قبل و پس از آن که در کنفرانس گوادلوپ عبور از رژیم شاه نهائی شد، آمریکا طرح جدیدی را بکار بست. و به قدرت رسیدن روحانیون در دستور کار دیپلماسی کشورهای امپریالیستی قرار گرفت، رسانه های آمریکایی شروع به نشان دادن نارضایتی گسترش یابنده¬ی مردم علیه شاه کرده و زمزمه سر دادند که احتمالا آمریکا از شاه حمایت نخواهد کرد. سایرس¬ونس وزیر امورخارجه آمریکا و سخنگوی کنفرانس وقیحانه اعلام نمود، «شاه در نظر دارد تعطیلات خود را خارج از ایران بگذارند و دولت ایالات متحده نیز این تصمیم شاه را تایید میکند. امریکا احساس میکند شاه دیگر در آینده ایران نقشی ندارد.» و این¬چنین بود که شاه دریافت "در کنفرانس گوآدلوپ، با اخراج من موافقت کردند." و دیگر او نقشی در حیات سیاسی ایران نخواهد داشت.
با آوردن خمینی و اطرافیانش از عراق به فرانسه، امکانات گسترده¬ای در اختیار آنان قرار گرفت تا رهبری و هدایت انقلاب مردم ایران را در دست گیرند. در مدت چهار ماه اقامت خمینی در روستای "نوفل لوشاتو" در جنوب پاریس، کشورهای غربی به کمک امپریالیسم رسانه¬ای هم¬چون "بی بی سی" ، "لوموند" ، "فیگارو" ، "اشپیگل" ، "ا بی سی" ، "سی بی اس" و "ان بی سی" توانستند از خمینی یک "امام" بسازند. و او را به رهبری جنبش برسانند، تا ورود او به ایران بعد از ۱۴ سال تبعید به یک "حادثه تاریخی" مبدل شود! دو هفته پس از خروج شاه از ایران، و بعد از آن که امپریالیست¬ها سران ارتش را به "بیعت" با خمینی متقاعد ساختند، با نشان دادن چراغ سبز، خمینی در روز ۱۲ بهمن ۱٣۵۷ (۱ فوریه ۱۹۷۹) با هواپیمای اختصاصی شرکت "ایرفرانس" و در معیت نیروهای امنیتی فرانسه به ایران وارد و به مدرسه علوی رفت. چهار روز بعد در روز ۱۶ بهمن ۱٣۵۷ (۵ فوریه ۱۹۷۹) هم او مهدی بازرگان را به عنوان نخست وزیر دولت موقت "انقلاب" تعیین نمود.
به باور پارسونز سفیر انگلیس خمینی با انتقال به پاریس از تمام امکانات ارتباطی برخوردار شد و در حقیقت منبری در اختیار گرفت که تمام جهانیان مخاطب آن بودند. وی می نویسد: « از تمام امکانات ارتباطی مدرن جهان برخوردار بود. خبرنگاران رسانه های خبری از چهار گوشه¬ی دنیا در آن حضور داشتند. پر شنونده ترین منبر خطابه ی جهان را در اختیار گرفت. منبری که هرگز در یک کشور اسلامی مانند سوریه و الجزایر در اختیار او قرار نمی گرفت.» خمینی در مدت کمتر از چهار ماه اقامت خود در پاریس، مجموعاً دویست و پنجاه و دو سخنرانی، پیام، مذاکره، مصاحبه و نامه داشته است.
وقتی سران چهار کشور امپریالیستی توافق کردند که شاه برود، و روحانیون در اتحاد با ارتش زمام امور را بدست گیرند. خمینی و اطرافیان وی نیز متقابلاً تعهداتی را قبول کردند که ازفردای انقلاب برای تحقق این خواسته¬ها تلاش نمودند. مهمترین وظیفه دزدان انقلاب مردم و دولت بقدرت رسیده آن بود که دامنه انقلاب را فرو بخواباند و از گسترش و تعمیق و رادیکالیزه شدن آن جلوگیر کنند. در همین راستا بود که بازرگان نخست وزیر خمینی برای خواباندن شور انقلابی توده¬های مردم، وقتی مردم فریاد میزدند "بعد از شاه ، نوبت آمریکاست" اعلام داشت که "انقلاب" تمام شده و از بازاریان "شریف" تقاضا نمود که هر چه زودتر کرکره¬های مغازه¬هایشان را بالا بکشند.
هدف از مسافرت هایزر برخلاف ادعای رهبران جمهوری اسلامی، نه تدارک کودتا بلکه ترغیب ارتش به همکاری ارتش با روحانیون برای کسب جایگاهی در انقلاب بود. امریکایی ها قصدی برای کودتا نداشتند و ژنرال هایزر را نیز به ایران فرستادند تا ارتش را به عدم کودتا دعوت نماید. هایزر آمد و گفت که اگر ارتش جلوی انقلاب بایستد و با انقلاب درگیر شود متلاشی خواهد شد. ضمن آنکه هایزر در این سفر ملاقات و مذاکراتی هم با مخالفان مذهبی رژیم برای حفظ انسجام ارتش داشته است. در این مسافرت بود که وی توانست سران ارتش را برای همراهی با روحانیون همراه سازد. شاه بعدها در کتاب «پاسخ به تاریخ» نوشت: «[ژنرال] هایزر [معاون فرماندهی نیروهای آمریکایی در پیمان آتلانتیک شمالی ـ ناتو ـ که هم¬زمان با برگزاری کنفرانس گوادلوپ به¬ایران آمده بود] توانسته بود تیمسار قرهباغی، رئیس ستاد ارتش مرا جذب کند... قرهباغی از قدرت خود برای جلوگیری از کودتا استفاده کرد.»
امپریالیست¬ها در مذاکرات خود با نمایندگان خمینی به "ضد کمونیست" بودن وی در مقایسه با شاه ایمان آورده بودند. خمینی به¬صراحت اعلام نموده بود که ماهیت انقلاب ما اسلامی و ضد کمونیستی است. از جانب دیگر، نظریه برژینسکی این بود که در غیاب شاه تنها نیرویی که میتواند جلوی خطر کمونیسم را در ایران بگیرد هماهنگی و ائتلاف میان نظامیان و روحانیان است. آری روحانیون به عنوان نیرویی که میتوانند بعد از شاه، خلاء قدرت سیاسی را پر کنند و مانع تصاحب قدرت از طرف کمونیستها شوند، ارزیابی می¬گردیدند. آمریکا، حاکمیت روحانیت در همکاری با ارتش را در راستای دفع خطر کمونیسم لازم میدید.
خمینی در اوج ناآرامیها و انقلاب گفت «که ما جریان نفت را به غرب قطع نمیکنیم.» او و مشاورانش به قدرت های غربی اطمینان خاطرهای لازم را برای تضمین منافع آنها دادند. سردمداران رژیم با "مقدس" اعلام کردن مالکیت خصوصی در اسلام و "پاک بودن" سرمایه البته بعد از دادن "سهم امام!" ، خیال امپریالیست ها را از چگونگی نظام اقتصادی در حکومت قریب الوقوع اسلامی راحت کردند و با قول تداوم صدور نفت ، نگرانی و تشویش آنها را از ایجاد اخلال در بازار های جهانی مرتفع ساختند. خمینی به نمایندگان کارتر که بدیدار وی رفته بودند، گفت: «اگر بخواهید آرامش در ایران حاصل شود، راهی جز این نیست که نظام شاهنشاهی که قانونی نیست، کنار برود تا من یک شورای انقلاب تاٌسیس کنم برای نقل قدرت... خوف آن دارم که اگر کودتای نظامی بشود انفجاری بشود در ایران که کسی نتواند جلو آن را بگیرد. من به¬شما توصیه میکنم از کودتا جلوگیری کنید، من کودتا را نه به¬صلاح ملت میدانم و نه به¬صلاح آمریکا». با این توافق و قول اسلامی قلمداد کردن ارتش امپریالیستی، خمینی زمینه را برای اجرای یکی از مهم¬ترین خواست¬های نشست گوادلوپ فراهم ساخت. و این اصلی¬ترین عامل سلطه امپریالیسم را از گزند انقلاب مصون نگه داشتند.
حاکمیت طبق قرار کنفرانس گوادلوپ با خارج کردن توده¬های محروم از عرصه مبارزه و ازبین بردن شوراهای واقعی کارگران و آزادی¬های ملی و دمکراتیک بدست آمده از انقلاب و قلع و قمع تشکل¬های دمکراتیک و چپ و عناصر میهن¬پرست و فرهنگ¬دوست، حمله بی¬رحمانه¬ به زحمتکشان روستاها و گرفتن زمین¬های دهقانان و سرکوب جنبش ملی دمکراتیک خلق¬های ترکمن، بلوچ، کرد، ترک و عرب اهداف انقلاب را نشانه گرفته و حاکمیت کنونی را جایگزین حاکمیت ضدخلقی شاهنشاهی کردند.
نقش و جایگاه قهر در تحولات اجتماعی
در سال¬های اخیر تعدادی از دوستداران جنبش فدائی به¬تأسی از دشمنان قسم خورده این جنبش، مبارزه مسلحانه دهه¬های ۴۰ - ۵۰ را اقدامی خشونت¬آمیز قلمداد می¬کنند. بدون پرداختن به این¬که این شکل از مبارزه در آن سال¬ها صحیح یا خطا بوده است، در این مقاله و بمناسبت سی¬و هشتمین سالگرد حماسه سیاهکل و سالروز تولد جنبش فدائی سعی گردیده، با پرداختن به مقوله قهر و تمایز آن با خشونت، زمینه¬های مادی بروز قهر در تحولات اجتماعی را مشخص سازیم.
درنوشته¬ها و بحث¬هائی که طی دو دهه اخیر غالباً بر مبنای دیدگاهای مد روز نئو لیبرالی نوشته و مطرح شده است، بسیار برجنبه مسالمت¬آمیز و "مدنی" فعالیت¬های اجتماعی و سیاسی، بر "قانونی" بودن این فعالیت¬ها تأکید، و در همان حال و به موازات آن، از خشونت و رفتار خشونت¬آمیز تبرّی جسته و آنرا محکوم می¬کنند. بدیهی است خشونت در معنای دقیق آن و در عرصه طبیعی و واقعی آن، که رابطه بین دو فرد یا گروهی از افراد عادی است، امری مذموم، غیر انسانی و ضدفرهنگی است؛ اما نکته این است که در این¬گونه نوشته¬ها و بحث¬ها با نوعی ترفند و بازی متقلبانه با زبان و قاطی کردن مفاهیم با یکدیگر- که شیوهی رایج تبلیغات نئولیبرالی دهه¬های اخیر است- این حکم اخلاقی مربوط به روابط فردی را به عرصه تحولات اجتماعی و تاریخی و به روابط میان طبقات اجتماعی و بخصوص به عرصه روابط بین¬ حاکمیت و مردم هم تعمیم و تسرّی می¬دهند، و در این عرصه هم بجای مفهوم « قهر» که یک مفهوم سیاسی و تاریخی است، و بجای بررسی ماهیت و منشاء عینی و تاریخی آن، اصطلاح خشونت را می¬نشانند؛ و چون خشونت از دیدگاه اخلاقی پیشاپیش و خودبخود امری زشت و محکوم است، با این ترفند زبانی و جابجائی، با این تحریف مفهومی، بی هیچ تحلیل و استدلالی، از موضع اخلاقی در تحولات اجتماعی و تاریخی هم حکم بر محکومیت « قهر» صادر می¬کنند. حال آن¬که ماهیت و جنس رابطه حاکمیت با مردمی که تحت حاکمیت آن قرار دارند، ذاتاً با رابطه میان دو شهروند عادی تفاوت دارد. در یکی از این دو رابطه، یک طرف حاکمیت و طرف دیگر مردم¬اند. خود این نام «حاکمیت» معنای دقیق و مشخصی را می¬رساند. عملکردی که دولت برای آن بوجود آمده، «حاکمیت کردن» است، و این عملکرد مستلزم اعمال قهر و قدرت است. درحالی که در رابطه دو شهروند عادی با یکدیگر، آنان شرایطی برابر دارند و یکی بر دیگری حاکمیت نمی¬کند. به این ترتیب، مفهوم حاکمیت دولت نسبت به افراد مردم، اداره کردن بوسیله قدرت و قهر است. بعبارت دیگر، سرشت و ماهیت دولت و حاکمیت، قدرت حاکمه یا اقتدار اجبار کننده است، و قدرت سیاسی که خمیر مایه دولت را تشکیل می¬دهد، چیزی جز قهرو اجبار سازمان یافته و قانونی شده نیست.
نادیده گرفتن این تفاوت ذاتی و مخلوط کردن این دو مفهوم یعنی«خشونت» و «قهر» با یکدیگر، مقدمه و زمینه اظهار نظرهای سطحی و عامیانه¬ای را در باره «قهر» فراهم می¬سازد که دستاویز تبلیغات «راست» علیه مبارزات انقلابی و مردمی است. دولت¬هائی که خود سرشته از قهراند و به کمک همین وسیله سلطه خود را تأمین و مردم را غارت می¬کنند، در همان حال مردم را از «خشونت» برحذر می¬دارند. بعلاوه در گفتارها و نوشته¬های مورد بحث، موضوع به¬شکلی مطرح می¬شود که گوئی انتخاب میان روش¬های مسالمت¬آمیز یا قهرآمیز با مردم و حکومت شوندگان است که آنها بتوانند روش عاری از خشونت را برگزینند. زمینه¬چینی¬های سفسطه¬آمیز و مقدمات نادرست، به نتیجه¬گیری¬های نادرست منتهی می¬شود. در مورد قهر هم علیرغم ناخواسته بودن آن از دیدگاه اخلاقی، وقتی منشاء تاریخی و ماهیت عینی آن را در تحولات اجتماعی نادیده می¬گیرند، و آگاهانه بجای آن از مفاهیمی مانند خشونت و رفتار خشونت¬آمیز استفاده می¬کنند که دارای یک بار اخلاقی منفی است، وقتی موضوع را تا حد رفتار خشونت¬آمیز پائین می¬آورند و آنرا از مفهوم و مضمون تاریخی و واقعی¬اش تهی می¬سازند، زمینه¬ای فراهم می¬شود که محکومیت قهر، بی هیچ علل و استدلالی امری قطعی و از پیش محرز تلقی شود.
اما این تحریف مسئله است نه حل و بحث آن. با این تحریفات می¬توان کسانی را فریب داد، اما نمی¬توان به آگاهی¬هائی رسید که در جریان مبارزات اجتماعی راهنمای ما باشند و به کمک آنها راه را از چاه تمیز دهیم.
چون قابلیت اعمال قهر از عناصر ذاتی و ماهیتی حاکمیت¬ها است، در رابطه حاکمیت با مردم هم این حاکمیت¬ها هستند که برای دفاع از نظم موجود و حفظ آن، در مقابل مبارزات مردم برای تغییر وضع موجود، بنا به طبیعت خود از قهر استفاده می¬کنند. بنابراین در هر مورد هم که مردم در جریان مبارزات خود ناگزیر به قهر متوسل شده¬اند، این امر در پاسخ به قهرحاکم و در شرایطی بوده است که همه راههای دیگر به روی آنها مسدود بوده است و از این رو، توسل به قهر از طرف مردم همیشه به آنها تحمیل شده است. با توجه به آنچه گفته شد انتخاب روش¬های مسالمت¬آمیز یا قهرآمیز بامردم و بنا به میل و پسند آنها نیست زیرا قهر از خصوصیات ذاتی حاکمیت¬ها برمی¬خیزد.
اشاره¬ای هم باید به مبارزه اجتماعی در چهارچوب قانون کرد. قوانین در هر نظام اجتماعی بیان اراده طبقه حاکم در قالب اصول و مواد و تبصره¬ها است. در واقع قوانین برای تعریف کردن نظام موجود و ساختار آن بوجود آمده¬اند تا چهارچوب این نظام را مشخص سازند و بعبارت دقیق¬تر وضع موجود را حفظ کنند. چگونه می¬توان به کمک قانون – که افزار حفظ وضع موجود است- وضع موجود را تغییر داد؟ فعالیت قانونی نمی¬تواند از چهارچوب نظام موجود بیرون رود و اجازه هیچ¬گونه تغییر ساختاری را نمی¬دهد. اینجا بین ادعای اصلاح و تغییر ساختار موجود از یک¬طرف و قانونی بودن فعالیت¬هائی که به این منظور بعمل می¬آید، تضادی پدید می¬آید که موعظه¬گران فعالیت¬های مدنی و قانونی تاکنون نتوانسته¬اند آنرا حل کنند.
به¬هرحال برای رسیدن به یک شناخت تحلیلی و عمیق از مسئله قهر و سرنوشت عینی و تاریخی آن و همچنین افشای ماهیت عوام¬فریبانه و تبلیغاتی موعظه¬های نولیبرالی علیه قهر، تأمل کوتاهی در پیشینه تاریخی پیدایش دولت و چگونگی رشد و تکامل آن و مبارزهی طبقات در بستر تاریخ، ضروری است:
دولت دیروز و امروز بوجود نیامده و پدیده¬ای ممکن است. جوامع اولیه انسانی پیش از پیدایش برده¬داری، جوامعی کوچک طایفه¬ای یعنی جوامعی بوده¬اند که از یک یا چند طایفه هم¬خون و خویشاوند تشکیل می¬شده¬اند. طبقات اجتماعی هنوز بوجود نیامده بودند و مالکیت جمعی بر منابع طبیعی مورد استفاده طایفه و فراورده¬های حاصل از کار جمعی و اشتراکی آنان، مبنای وحدت و برابری اعضای چنین جامعه¬ای با یکدیگر بوده است. اعضای شوراهائی که امور طایفه یا قبیله را حل و فصل می¬کرده¬اند معمولاً انتخابی و از ریش سفیدان و معمرین طایفه بوده¬اند. سازمان ابتدائی که امور چنین جامعه¬ای را اداره می¬کرد، به سازمان طایفه¬ای موسوم است و هنوز دولتی وجود نداشته است. نطفه دولت زمانی بسته می¬شود که جامعه به فقیر و غنی، به برده و برده¬دار تقسیم می¬شود و چون بطور طبیعی بردگان و فرودستان داوطلبانه انقیاد برده¬داران و طبقات ممتاز را نمی¬پذیرند، این شرایط و مقاومت بردگان و فرودستان ایجاد دستگاهی را اقتضاء می¬کند که بتواند موقعیت ممتاز صاحبان امتیاز را حفظ کند.
پژوهش¬های جدی و مستند در این زمینه نشان می¬دهد که از یک¬سو در بطن جوامع اولیه به تدریج نابرابری پدید آمده و زمینه پیدایش برده¬داری را فراهم ساخته و از سوی دیگر در جنگ میان طوایف و اقوام گوناگون، طرف¬های پیروزمند اسرای جنگی خود را به بردگی کشیده¬اند و باین ترتیب رفته رفته فواصل طبقاتی و زمینه تقسیم جامعه به بردگان و آزادمردان فراهم آمده است. در جامعه طایفه¬ای اولیه، افزایش بازده کار انسانی در نتیجه بهبود و تکامل افزارهای تولیدی اولیه، استفاده از کار بردگان را سودآور و توجیه پذیر و زمینه رواج برده¬داری را فراهم ساخته است. در نتیجه بتدریج نابرابری¬ها افزایش یافته، ثروت¬ها در دست اقلیتی معدود انباشته شده و بقیه فرودست و نیازمند شده¬اند. و به این ترتیب مالکیت عمومی اولیه و کار عمومی و اشتراکی که پیش از این اعضای آزاد و برابر جامعه را به هم پیوند می¬داد و به آنها وحدت می¬بخشید، جای خود را به مالکیت خصوصی و کار بردگان داده است، و در عرصه خارجی هم در جنگ¬های اقوام و طوایف گوناگون با یکدیگر، اقوام فاتح اسرای جنگی خود را به بردگی می¬کشیده¬اند و به این ترتیب از بطن دنیای کهن رفته رفته جامعه¬ای پدید می¬آید که به بردگان و برده¬داران تقسیم شده است.
با تقسیم جامعه به خدایگان و بنده، آن سازمان قدیمی طایفه¬ای که بر مالکیت اجتماعی و هم¬خونی و برابری مبتنی بود، دیگر با شرایط جدید هماهنگی نداشته و نقش و اهمیت خود را از دست می¬دهد. سازمان اجتماعی جدید کار و تولید، افرادی را از طوایف گوناگون در چهارچوب یک فعالیت تولیدی واحد گردهم می¬آورد. در نتیجه در سرزمینی که پیش از این فقط یک یا چند طایفه که با هم قرابت نزدیک داشتند ساکن بودند؛ اکنون تازه واردان بسیاری از طوایف دیگر آمده و در آنجا ساکن شده¬اند که دیگر از سازمان اداری خونی و طایفه¬ای حاکم در آن سرزمین تبعیت نمی¬کنند. با این وضع جدید، اکنون اداره امور اجتماعی نیازمند دستگاه تازه¬ای است که بتواند همه کسانی را که در سرزمین مورد بحث ساکن شده¬اند، بدون توجه به این که عضو کدام قبیله و طایفه هستند، دربرگیرد و همه آنها را اداره کند. به ترتیبی مشابه، با پیدایش نابرابری بسیاری از اصول و ضوابط رفتاری دیگر هم که به جامعه طایفه¬ای اولیه تعلق داشت از رونق می¬افتد و منسوخ می¬شود. اصول و ضوابط تازه برای برخی خوشایند و در جهت تأمین منافع آنها، اما برای برخی دیگر ناخوشایند و نامطلوب بود. طبقه برده¬دار که بر جامعه تسلط یافته بود و اقلیتی کوچک را در جامعه تشکیل می¬داد، دریافته بود که اکثریت محکوم داوطلبانه از ضوابط و شرایطی که مورد نظر آن بود تبعیت نمی¬کند. این طبقه ناگزیر بود به روش¬های سرکوبگرانه و اجبار کننده متوسل شود.
«... سازمان طایفه¬ای از بطن جامعه¬ای برآمده و رشد کرده بود که در آن هیچ¬گونه آنتاگونیسم¬های داخلی وجود نداشت و فقط با یک چنین جامعه¬ای سازگاری یافته بود. این سازمان هیچ¬گونه قدرت اجبار کننده¬ای غیر از افکار عمومی نداشت. اما اکنون جامعه¬ای بوجود آمده بود که زیر فشار تمامی شرایط اقتصادی موجودیت و بقاء خود، ناگزیر از تقسیم شدن بین مردان¬آزاد وبردگان، بین ثروتمندان استثمارگر و تهیدستان تحت استثمار بود؟ جامعه¬ای که نه تنها از آشتی دادن این تضادها عاجز بود، بلکه ناگزیر بود آنها را بیش و بیشتر به سوی حدنهائی¬شان پیش براند. ادامه موجودیت یک چنین جامعه¬ای فقط به دو طریق ممکن بود: یا در یک حالت مبارزه دائمی و آشکار بین طبقات با یکدیگر، یا تحت حکومت یک قدرت سوم که در ضمن آن که بظاهر ورای طبقاتی قرار داشت که با یکدیگر مبارزه می¬کردند، از برخورد باز و علنی آنها با یکدیگر جلوگیری کند، و حداکثر اجازه یک مبارزه طبقاتی را در عرصه اقتصادی، در یک شکل باصطلاح قانونی، به آنها بدهد. سازمان طایفه¬ای دیگر کارآئی مفید خود را از دست داده بود. تقسیم کار، و نتیجه آن، یعنی تقسیم جامعه به طبقات، این سازمان را ترکاند و آنرا دوپاره کرد. جای آن سازمان را دولت گرفت.»
به این ترتیب می¬بینیم که از همان ابتدا، عنصر قهر و اجبار از عناصر ذاتی سازندهی این نهاد تازه و ادارهی اجتماعی بوده است که این عملکرد خود را با ایجاد ارتش، پلیس، دادگاهها، زندانها و ... که هسته اصلی قدرت هر دولتی را تشکیل می¬دهند و بوسیله این دستگاهها تحقق خارجی می¬بخشد و بانجام می¬رساند. بدون این وصف ذاتی، مفهوم قدرت حاکمه تحلیل می¬رود و نابود می¬شود. مطالعه سیر تاریخی رشد و تکامل بعدی دولت در طول زمان هم نشان می¬دهد که هرچه تقسیم طبقاتی جامعه عمیق¬تر و پیچیده¬تر شده است، دولت نیز بزرگتر و پیچیده¬تر شده و طبقات اجتماعی که در جریان تکامل اجتماعی یکی پس از دیگری برعرصه تاریخ ظاهر شده و به قدرت رسیده¬اند، برای حفظ و ادامه قدرت خود دائماً افزارهای اعمال قهر و سرکوب را گسترش داده و کامل¬تر ساخته¬اند تا امروز که دولت¬های امپریالیستی مسلط بر جهان، برای حفظ نظامی که تأمین کننده منافع آنها است صاحب عظیم¬ترین و پیشرفته¬ترین ارتش¬ها، نیروهای پلیس، سلاح¬ها، دستگاههای امنیتی، زندانها و دیگر افزارهای سرکوب و اعمال قهر و خشونت هستند و هیچ فرد عاقلی هم تصور نمی¬کند که دولت¬ها این زردخانه¬های بزرگ را با این هزینه¬های کلان برای نمایش یا برگزاری جشن و مهمانی ایجاد و نگهداری کرده باشد.
نتیجتاً، رابطه دولت با مردمی که تحت حاکمیت آن قرار دارند ذاتاً با عنصر قهر عجین است و سرشت و ماهیت این رابطه با طبیعت و ماهیت رابطه آحاد مردم با یکدیگر متفاوت است، از این¬رو بکار بردن صفات خشونت¬آمیز یا عاری از خشونت که وصف رابطه افراد با یکدیگر است در مورد رابطه دولت¬ها با مردم تحریف موضوع و تهی کردن بحث از مضمون واقعی آن است. اما شگفت¬آور این است که نظریه¬های ضدقهر که به مردم موعظه اطاعت و تسلیم در برابر نظم موجود می¬کنند، از دانشگاهها و بخش نظری و دستگاههای تبلیغاتی همان قدرتهائی صادره و منتشر می¬شود که خود صاحب بزرگترین زرادخانه¬های تسلیحات و افزارهای اعمال قهر تاریخ هستند. گوئی آنان قهر و اعمال آن را از حقوق انحصاری دولت¬ها می¬دانند، اما در مباحث نظری و تبلیغاتی خود، دولت را ورای طبقات، نماینده تمامی جامعه و ناظم و عامل صلح، آرامش و تأمین عدالت معرفی و مردم را از اعمال قهر و خشونت برحذر می¬دارند. حال آن که مردم به حکم ماهیت اجتماعی و موقعیت خود، عامل اعمال قهر نیستند و نیازی به این موعظه¬ها ندارند. در هیچ جای جهان و در هیچ جای تاریخ، مردم انبار اسلحه و بمب و موشک و هواپیماهای جنگنده و زرادخانه¬های هسته¬ای نداشته¬اند. این دولت¬ها هستند که با پول و حاصل کار مردم انواع افزارهای اعمال قهر را تهیه و انبار می¬کنند تا در مواقع لازم علیه همان مردم یا علیه یکدیگر بکار برند و پاسخ حق¬خواهی مردم را هرگاه که دیگر به جان آمده و سر به اعتراض بلند کرده باشند با قهر و خشونت می¬دهند. در همه برآمدهای بزرگ تاریخی هم که مردم در برابر قهر و سرکوب حاکم، به قهر انقلابی متوسل شده¬اند – مانند انقلاب فرانسه، انقلاب اکتبر روسیه، انقلاب چین، مبارزات نیروهای مردمی علیه سلطه فاشیسم در کشورهای اشغال شده در جریان جنگ جهانی دوم، مبارزات رهائی¬بخش مردم ویتنام، مبارزات جنبش¬های رهائی¬بخش ملی در کشورهای سه¬قاره در سالهای پس از جنگ و ... مانند اینها – توسل به قهر بعنوان آخرین راه¬ در شرایطی به آنان تحمیل شده که راه دیگری برای رهائی از ستم و سرکوب برای آنها باقی نمانده بوده است. این شرایط بشکلی موجز و روشن در مقدمه اعلامیه جهانی حقوق¬بشر و شهروندان(۱۷٨۹) که ره¬آورد انقلاب کبیر فرانسه است جمع¬بندی و بیان شده که می¬گوید "وقتی حاکمیتی حقوق اساسی مردم را نقض و پاسخ آنها را با سرکوب بدهد، انقلاب برای مردم و برای هر گروهی از مردم مقدس¬ترین وظیفه است."
* دریافتی از طریق ایمیل
سالگرد جنبش ۲ بهمن کردستان گرامی¬باد!
دوم بهمن¬ماه (دوی¬ ری¬بنه¬دان) مصادف با سالگرد تآسیس جمهوری خودمختار کردستان است. ۶٣ سال قبل در شرایطی که رژیم استبدادی رضا شاه سقوط کرده و مرحله نوینی در رشد جنبش¬های رهائیبخش آغاز شده بود، حزب دمکرات کردستان در متینگی که با حضور هزاران نفر از مردم و تعداد زیادی از اعیان شهر و روسای قبایل در میدان "چوارچرای" مهاباد برگزار نمود، طی قطعنامه¬ای توسط زنده¬یاد "قاضی محمد" برای اولین بار در تاریخ خلق کرد تشکیل حکومت خودمختار کردستان درچارچوب ایران را اعلام نمود.
حکومت ملی کردستان در عمر کوتاه(۱۱ ماهه) خود منشآء تحولات بزرگی در جامعه سنتی مبتنی بر نظام عشیرتی کردستان بود. دولت برآمده از دوم بهمن با مصادره اراضی خوانین فراری و خائن و تقسیم آن بین دهقانان، تدوین طرح¬های توسعه صنعتی و کشاورزی در منطقه، ایجاد کانون¬های آموزشی و بهداشتی مجانی برای عموم مردم، زبان کردی را زبان رسمی کردستان اعلام نمود. سنگ بنای تئاتر ملی را گذاشت، اولین ایستگاه رادیویی را به¬کار انداخت و سازمان¬های اجتماعی از قبیل سازمان جوانان، سازمان زنان و انجمن نویسندگان را تشکیل داد، گام¬های مهمی را برای ارتقاء حقوق زنان و امکان کسب حقوق برابر با مردان در چنین جامعه¬ای برداشت. حکومت ملی با فراخواندن توده¬های مردم به عرصه مبارزات سیاسی و مبارزه علیه نظام عشیرتی و ارتجاع حاکم و وابسته به امپریالیسم، خود را بعنوان بخشی از اردوی ضدامپریالیستی جهان معرفی نمود. همکاری و اتحاد جمهوری کردستان با حکومت ملی آذربایجان از دیگر اقدامات سنجیده¬ای بود، برای عقیم گذاشتن توطئه¬ شوونیست¬های کردستان و آذربایجان که با یاری دربار درپی ایجاد تفرقه و درگیری بین خلق کرد و آذربایجان بودند. متأسفانه امروز به این تجربه ارزشمند بین خلق¬ها کمتر توجه می¬شود.
با تمامی تلاش¬های ترقی¬خواهانه جمهوری خودمختار کردستان، قدرت حکومت در دست خانوادههای مرفه کرد یا تحت نفوذ آنان بود. برخورد این گروه با مسایل سیاسی و اقتصادی، محافظه¬کارانه و بعضاً ارتجاعی بود. به خاطر حضور اعیان شهر و روسای قبایل در حقیقت حکومت کردستان حکومت طبقات بالای مردم کرد با گرایشی لیبرالی محسوب می¬گردید. ولی بخاطر اجرای برنامه¬های آموزشی و رفاه اجتماعی در مجموع می¬توان از آن بعنوان حکومتی مترقی نام برد.
مناسبات سنتی و روابط قبیلهای مباینتی با اجرای برنامه¬های مترقی حکومت ملی بوجود می¬آورد که از درون این حکومت را تضعیف می¬نمود. از بیرون نیز رقابت دولت¬های منطقه و بین¬المللی و ماشین نظامی سلطنت آن¬را به مخاطره می¬انداخت. وجود این دو خطر بالقوه، با تحولات جهانی و منطقه¬ای مواجه گردید که پی¬آمد آن خروج ارتش سرخ از آذربایجان و کردستان بود. با خروج ارتش شوروی از ایران، دولت شاه تمامی توافقات خود را با حکومت ملی آذربایجان زیر پا نهاده و با یورش ارتش در ۲۱ آذر ۱٣۲۵ و کشتار گسترده اعضای فرقه دمکرات و غارت مردم، حکومت ملی آذربایجان را درهم شکست. پس از آن سپاهی دیگر به فرماندهی سرلشکر همایونی مأمور نابودی جمهوری خودمختار کردستان شد. با توافق دولت خودمختار کردستان با فرماندهان ارتش شاه قرار شد ارتش بدون کشتار وارد مهاباد شده و مرکز جمهوری را در اختیار گیرد. اما ارتش با ورود به مهاباد و کنترل شهر تمامی توافقات را زیر پانهاد و با دستگیری سران حزب دمکرات و اعضای دولت خودمختار تمامی آنان را به همراه ۱۱ تن از روسای درجه دوم عشایر در دادگاه نظامی محاکمه و به اعدام محکوم نمود. "محمد قاضی" به همراه برادر و یارانش در میدان "چوارچرای" مهاباد سرافرازانه سر به دار شدند.
ما به همراه تمامی آزادیخواهان کشورمان ضمن ارج نهادن به تلاش¬های چند دهه مردم کردستان در راه کسب عدالت و آزادی و رفع ستم ملی، سالگرد رخداد تاریخی ۲ بهمن و تشکیل جمهوری خود مختار کردستان ایران را گرامی داشته، بر ضرورت توجه به خواست¬های برحق مردم کرد و الغای ستم ملی از تمامی خلق¬های کشورمان تأکید می¬ورزیم.
از میان رویدادهای ایران وجهان
اعتراضات جهانی به سرکوب کارگری
آقای ژان فرانسوا کورب دبیر«ث. ژ. ت» فرانسه، آقای کن لوکاچ کارگردان سوسیالیست سرشناس بریتانیایی، خانم روبینا جمیل رئیس فدراسیون اتحادیه های کارگری سراسر پاکستان و سازمان زنان کارگر در پاکستان و همچنین آقای گلزار احمد چادهاری، دبیرکل فدراسیون اتحادیه های کارگری سراسر پاکستان و کنفدراسیون کارگران پاکستان- پنجاب طی نامه¬های جداگانه¬ای به مقامات جمهوری اسلامی اعتراض خود را به بخاطر نقض حقوق سندیکایی و تلاش دولت ایران جهت سرکوب سندیکالیسم مستقل، همچنین به بازداشت ابراهیم مددی و فعالین کارگری، محسن حکیمی و بیژن امیری اعلام نموده، خواهان آزادی بدون قید و شرط منصور اسانلو دبیر سندیکای شرکت واحد شدند.
صدها هزار نفر در اعتصاب سراسری فرانسه شرکت کردند
بالغ بر یک میلیون نفر از نیروی کار فرانسوی روز ۲۹ ژانویه در اعتصابی یک روزه در این کشور شرکت کردند تا به سیاست های دولت این فرانسه در قبال حفاظت از مشاغل و دستمزدها در دوره کساد اقتصادی، اعتراض کنند. هشت اتحادیه کارگری فرانسه از این اعتصاب حمایت کرده اند.
نیکولای سارکوزی تابستان گذشته به¬هنگام اعتصاب سراسری اتحادیه¬های کارگری اعلام نموده بود: "کسی توجهی به این اعتصاب¬ها نمی¬کند و [اعتصاب¬ها] تأثیر قابل توجهی بر زندگی مردم ندارد. اما اعتصاب ۲۹ ژانویه خلاف ادعاهای وی را نشان می¬داد. اعتصاب سراسری یک روزه در فرانسه، خدمات حمل و نقل شهری را مختل کرده و باعث لغو بسیاری از پروازهای داخلی و خارجی شد. طی این روز تمامی مدارس، بیمارستانها، شرکتهای تولیدکننده برق، شرکتهای سوخترسانی، دفاتر پستی و حتی محاکم قضایی دست از کار کشیدهاند.گستردگی اعتصاب تا حدی بوده است که رسانهها از آن به عنوان تعطیلی یک روزه فرانسه یاد کرده و آن را «پنجشنبه سیاه» لقب دادهاند. اعتصاب کنندگان همچنین بیش از ۲۰۰ تظاهرات را در شهرهای مختلف فرانسه سازماندهی کردند.
زنان کارگر از حقوق خود دفاع می کنند!
در اواخر آذر ماه سال جاری لایحه¬ای از سوی مشاور وزیر صنایع و معادن در امور زنان در رابطه با کاهش ساعات کار زنان شاغل در صنایع انتشار یافت. بموجب این لایحه به تعداد هر فرزند یک ساعت از ساعات کاری زنان کارگر کاهش یابد، از طرفی دیگر با اجرای لایحه پیشنهادی وزارت صنایع و معادن، از اشتغال زنان کارگری که تعداد ساعت کاری آنها کم است جلوگیری می شود. هدف این لایحه که حذف زنان از محیط¬های کار و اشتعال بود، بلافاصله از سوی فعالان جنبش سندیکایی و زنان کارگر با مخالفت روبرو شد.
خط فقر و حقوق کارگران
عباس وطن پرور دبیر شورای هماهنگی کارفرمایان، اعلام نمود: در حال حاضر و بر اساس گفته کارشناسان، خط فقر در جامعه ایران بیش از ۸۰۰ هزار تومان میباشد، وی با بیان این مطلب که افزایش ۲۰۰ درصدی دستمزد هم پاسخگوی نیازهای اساسی جامعه کارگری کشور نیست، تصریح کرد: اگر دستمزد کارگران در سال آینده ۵۰۰ هزار تومان افزایش یابد، این قشر از جامعه باز هم قادر به تامین نیازهای خود نیستند.
فعالین جنبش دانشجویی دانشگاه شیراز: موضع خود خواهیم ایستاد
۴ تن از دانشجویان دانشگاه شیراز، لقمان قدیری گل¬تپه، عبدالجلیل رضایی، کاظم رضایی و محسن زرین¬کمر به اداره اطلاعات احضار شدند، که پس از مراجعه در روز شنبه بازداشت شدند و هم اکنون نیز در بازداشت به سر می برند. این دانشجویان تاوان انتقاد از علی لاریجانی در ۱٨ مهر ماه را می¬پردازند. در این روز بود که محسن زرین کمر، دانشجوی ترم آخر دکترای دامپزشکی پشت تریبون رفت و اظهار نمود: "من شما را به عنوان رئیس مجلس شورای اسلامی قبول ندارم، این مجلس یک مجلس غیر قانونی است و شما هم رئیس مجلس غیرقانونی هستید... بغض های خودم را این جور عنوان می کنم، من از سه چیز متنفرم، یک، محمود احمدی نژاد، متنفرم از اینکه با هوگو چاوز رفاقت می کند، متنفرم از اینکه عوام فریبی می کند، متنفرم از هاله ی نوری که اطرافش ظاهر می شود، و بالاخره متنفرم، متنفرم و متنفرم به خاطر اینکه از قیافه اش هم خوشم نمی آید، متنفرم از مجلسی که عصاره آرای ملت نیست..."
اجتماعات اعتراضی به حمایت از دانشجویان
روز ۱۴ ژانویه (۲۵ دیماه) به دعوت کمیته¬ی جوانان ایرانی در اروپا، به طور همزمان در سه شهر پاریس، بروکسل و هانوفر اجتماعاتی در همبستگی و حمایت از دانشجویان ایرانی بخصوص دانشجویان دانشگاه شیراز برگزار شد. تجمع پاریس در مقابل دانشگاه سربن و مدرسه سن لویی، تجمع بروکسل در در برابر سفارت جمهوری اسلامی و دانشگاه آزاد بروکسل و تجمع هانوفر در سلف سرویس اصلی دانشگاه هانوفر برگزار گردید.
بازداشت دانشجویان در تهران، شیراز و اصفهان
عصر روز شنبه ۱۹ بهمن ماه، یونس میرحسینی دانشجوی رشته حقوق و از فعالین دانشجویی دانشگاه شیراز در حالی که قصد ورود به منزلش را داشت، با تعدادی از مأمورین لباس شخصی و مسلح روبرو شد که وارد منزل وی شدند. آنها وی را به زور و با ضرب و شتم دستگیر کرده¬اند که از روز دستگیری در اعتصاب غذا بسر می¬برد.
پنج شنبه بیستوچهارم بهمن ماه، نیروهای امنیتی با ورود به منزل محمد پورعبدالله، وی را دستگیر کردند و پس از تفتیش منزل وی برخی وسایل شخصی او از جمله کتابها و دستنوشتههایش را نیز با خود بردند. پورعبدالله از فعالان دانشجویی چپگرا و دانشجوی رشته مهندسی شیمی دانشگاه تهران است که دی ماه سال گذشته، در جریان بازداشتهای گسترده دانشجویان چپگرا به همراه ده تن دیگر از دانشجویان طیف چپ بازداشت شده بود.
صبح روز پنجشنبه، سحر یزدانیپور فعال دانشجویی دانشگاه شیراز و همسر یونس میرحسینی از دانشجویان بازداشتی این دانشگاه، در حالی که برای پیگیری وضعیت همسر خویش به دادگاه انقلاب مراجعه کردهبود، به صورتی غیرقانونی بازداشت شدهاست. گفته می¬شود علت دستگیری وی نیز جهت اعمال فشار برای شکستن اعتصاب غذای شوهرش بوده است.
همچنین علیرضا داودی از دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب دانشگاه اصفهان نیز روز جمعه توسط نیروهای اطلاعاتی در منزل شخصی، دستگیر و به مکان نامعلومی انتقال داده شد. مامورین لباس شخصی پس از انتقال علیرضا داودی به تفتیش منزل شخصی نامبرده پرداخته و بعضی از وسایل و کتاب های او را ضبط کرده اند.
اعتصاب دانشجوی فعال حقوق بشر
آقای جواد علیزاده، فعال حقوق بشر و دانشجوی محروم از تحصیل مقطع کارشناسی ارشد حقوق بشر دانشگاه علامه طباطبایی، در تاریخ ۲۶ دیماه سال جاری به دلیل ایراد سخنرانی با موضوعیت حقوق بشر در مراسم سالگرد ابراهیم لطف الهی، دانشجوی سنندجی که در بازداشتگاه اداره اطلاعات شهر سنندج به طور مشکوکی فوت نموده بود، توسط نیروهای اطلاعات ناجا بازداشت شد.
بیانیه دانشجویان چپ دانشگاه های تبریز
دانشجویان چپ دانشگاه¬های تبریز طی بیانیه¬ای اعتراض خود را به دستگیری¬های اخیر و پروژه سرکوب جدید و ... اعلام نمودند.
۱. آزادی بی قید و شرط و فوری دانشجویان آزادی خواه و برابری طلب و دیگر فعالین دانشجویی دستگیر شده.
۲. لغو حکم ناعادلانه هفتاد و هشت ماه زندان تعزیری برای رفیق محمد صیادی (دانشجوی دانشگاه همدان).
۳. قطع روند بازداشت، شکنجه، کمیته و سرکوب تمامی دانشجویان از طیفهای مختلف فکری در تمامی دانشگاه های ایران.
۴. آزادی رفیق فرهاد حاجی میرزایی، فعال کودکان، که مدتهاست تحت شکنجه رژیم قرار گرفته است.
بزرگداشت سی وهشتمین سالگرد ۱۹ بهمن در تهران
روز پنج شنبه هفدهم بهمن ماه در تهران در مراسمی، نوزده بهمن سی و هشتمین سالگرد واقعه سیاهکل، بنیانگذاری سازمان چریکهای فدائی خلق ایران و همچنین انقلاب ۲۲بهمن علیه رژیم سلطنتی، با حضور گروه وسیعی از روشنفکران، فعالین سیاسی، فعالین حنبش کارگری، زنان و دانشجوئی و همچنین دیگر اقشار یاد و نام بنیانگذاران سیاهکل، جنبش فدائی و مبارزه این جنبش برای آزادی و سیوسیالیسم گرامی داشته شد. در این مراسم آقایان ناصر زرافشان، اکبر معصوم بیکی، فریبرز رئیس دانا و علیرضا ثقفی از زوایای گوناگون درباره رویداد سیاهکل و تاثیرات این جنبش بر مبارزات توده های مردم سخن گفتند.
جایزه ی سیمین دوبوار به کمپین یک میلیون امضا اهدا شد
حرکت شجاعانه زنان ایرانی برای رسیدن به برابری که خواست اولیه سمون دوبوار بود، موجب شد هیئت ژوری رأی به اهداء جایزه سال ۲۰۰۹ به کمپین یک میلیون امضاء بدهد. مراسم اهداء روز چهارشنبه ۲۱ ژانویه درست ۱۰۱ سال پس از تولد سیمون دوبوار، در پاریس برگزار شد. خانم سیمین بهبهانی شاعر و از حامیان کمپین، این جایزه را دریافت و وجه نقدی آن را به بنیاد سیمون دوبوار اهدا کرد.
دو سوم کار جهان را زنان انجام می دهند
برای اقتصاد سرمایه داری، نیروی کار زنان در مقیاس جهانی از اهمیت بسزایی برخوردار است. نیروی کار زنان ارزان است. بزرگ ترین بخش آن مجانی است و به رایگان عرضه می شود. تنها به ازای ٣٣ درصد کار صورت گرفته از سوی زنان دستمزد پرداخت می شود و مابقی در قالب کارهای مربوط به خانه داری نظیر بزرگ کردن فرزندان، مراقبت از همسر و افراد پیر و مریض خانواده یا کار در بخش کشاورزی به رایگان انجام می شود. زنان شاغل عمدتاً در شرایطی نامتعارف کار می کنند. آن ها کم تر از همکاران مردشان دستمزد می گیرند و یا اصلاً از هیچ گونه حمایت اجتماعی برخوردار نیستند و یا از حمایت اجتماعی بسیار اندکی برخوردار می شوند.
اگر کار در خانه و برای خانواده و همچنین فعالیت های مربوط به باز تولید در این عرصه را نیز به حساب آوریم، دو سوم کار انجام شده در مقیاس جهانی، توسط زنان صورت می گیرد، این در حالی است که زنان در مقیاس جهانی تنها ۱۰ درصد دستمزدها را به خود اختصاص داده اند. ۷۰ درصد فقیرترین اقشار مردم در جهان سوم و دو سوم افراد بی سواد در جهان را زنان تشکیل می دهند. زنان تنها ۹٨/۰ درصد دارایی های جهان را در تملک دارند.
آمارهای رسمی اتحادیه اروپا نشان می دهند، زنان در کشورهای مختلف اروپایی، میزانی مابین ۹۶ تا ۷۵ درصد درآمد مردان دست مزد می گیرند.
ناظم حکمت و احساس گناه
در نهایت هیئت دولت ترکیه با احساس گناه در مقابل درخواست مردم عقب نشینی کرد. در ۶ ژانویه ۲۰۰۹ از سوی جمیل چیچک سخنگوی دولت اعاده شهروندی ناظم حکمت اعلان شد. با این عمل به یک ننگ تاریخی و احساس گناه یک ملت که نتوانسته بود زبان رسا و گویای خود را در درون خود نگهدارد پایان داده شد و در نهایت مردم همراه با روشنفکران با پی گیری خستگی ناپذیر خواست بحق خود را به دولت و نظام تحمیل کردند.
اوباما از سیاست بوش در باره¬ی ایران فاصله می¬گیرد
اوباما در جریان مصاحبه با شبکه تلویزیونی ای بی سی آمریکا گفت: ایران یکی از بزرگترین چالش های ما خواهد بود، دولت وی سیاست جدیدی با مسئله ایران خواهد داشت. او گفت که از سیاست جورج بوش در قبال ایران فاصله خواهد گرفت و در صدد به کارگیری رویه¬ای به مراتب فراگیرتری با دولت ایران برخواهد آمد.
اسرائیل مقر سازمان ملل در غزه را گلوله باران کرد
در جریان تهاجم اسرائیل به غزه و کشتار صدها انسان، تانک های این کشور به قلب شهر غزه نفوذ کردند و در جریان بمباران این شهر پنج گلوله به محوطه دفاتر آژانس امدادرسانی سازمان ملل در شهر غزه برخورد کرده و در نتیجه انفجار آنها، سه نفر زخمی شده اند.
دستگیری مادران سالخورده
روز جمعه ۲۷ دی ماه در حدود ۱٨ نفر از مادرانی که قصد دیدار با فرزندان¬شان در اردوگاه اشرف را داشتند در فرودگاه مهرآباد تهران دستگیر و به سلولهای انفرادی بند ۲۰۹ زندان اوین منتقل شدند.
استفاده از «فسفر سفید» در نبردهای غزه
به نوشته روزنامه گاردین، به نقل از هاآرتص، فرماندهان بلندپایه ارتش اسرائیل تایید کردهاند که نیروهایشان در بحران اخیر غزه دو نوع مختلف از فسفر سفید را استفاده کردهاند
حکومت در حال تخریب خاوران است
ماموران دولت جمهوری اسلامی ایران در فاصله جمعه ٢٠ تا جمعه ٢٧ دی ماه قسمتی از گورستان خاوران شامل گورهای قربانیان اعدامهای سال ٦٠ تا تابستان ٦٧ گورهای انفرادی و کشتار دسته جمعی تابستان ٦٧ (کانالهای جمعی) را با بولدوزر زیر و رو کرده و با ریختن خاک تازه و کاشتن درخت بر گور قربانیان، آثار یکی از هولناکترین جنایتهای تاریخ معاصر ایران را در زیر انبوه درختان بی گناه پنهان کردند.
اعتراض به تخریب خاوران
به دنبال انتشار گزارش هایی مبنی بر تخریب قسمت هایی از گل¬زار خاوران، محل دفن قربانیان اعدام¬های دسته¬جمعی سال ۶۷، عفو بین¬الملل با انتشار بیانیه¬ای اعلام نمود: " عفو بین¬الملل از مقامات مسئول ایران میخواهد سریعا به تخریب صدها گور فردی و جمعی بی نام و نشان در گورستان خاوران پایان دهند و تضمین کنند که این محل حفظ خواهد شد. همچنین تحقیقات قانونی بی طرفانه، جامع و مستقل در این گورستان و در باره اعدام های دسته جمعی سال ١٩٨٨ در ایران را که "کشتار زندانیان" نامیده می شود و سالهاست به تاخیر افتاده است، آغاز کند. عفو بین المل بیم آن دارد که اقدامات مقامات دولتی ایران با هدف نابودی و از میان برداشتن شواهد نقض حقوق بشر و محروم کردن خانواده های قربانیان کشتارهای ١٩٨٨ از حق دستیابی به حقیقت، عدالت و غرامت انجام می شود. در این مورد بیانیه¬ای منتشر کرده است. "
در این رابطه کمپین حقوق بشر نیز با انتشار بیانیه¬ای اعلام نمود: " دولت ایران باید فورا تخریب گورستان دسته جمعی خاوران را که شروع کرده متوقف کند. گورستان خاوران محل دفن هزاران زندانی سیاسی است که بطور دسته جمعی در سال ۱٣۶۷ اعدام شدند.
گورستان خاوران تنها چیزی است که برای خانواده قربانیان در بزرگداشت یاد و خاطره عزیزانشان برای آنها باقی مانده است. دولت ایران در طول ۲۰ سال گذشته بطور مرتب تلاش کرده است تا از حضور خانواده قربانیان در خاوران برای برگزاری مراسم سالگرد اعدام عزیزانشان ممانعت بعمل آورد."
پادگان اشرف بسته می شود!
موفق الربیعی مشاور امنیت ملی عراق روز جمعه ۴ بهمن در نشست مطبوعاتی مشترک با دبیر شورایعالی امنیت ملی ایران در تهران، ضمن اعلام بسته شدن قریب الوقوع پادگان اشرف، افزود: این تصمیم، بدون بازگشت است بنابر این دولت عراق یک سیاست آشکاری را در مورد این گروه اتخاذ کرده است. و در مورد مختومه اعلام کردن این پرونده نیاز به همکاری ایران دارد. الربیعی گفت: تنها راهی که در برابر افراد این گروه وجود دارد بازگشت به ایران یا کشور ثالث است
و دولت عراق در رابطه با این پرونده مطابق موازین بین المللی و انسانی رفتار خواهد کرد و افراد آن مختارند که به ایران برگردند یا کشور ثالثی را انتخاب کنند.
اعتصاب غذا در زندان گوهردشت
زندانیان سیاسی کرد در بند ۶ زندان گوهردشت کرج در اعتراض به شرایط سخت و طاقت فرسای حاکم بر این بند و سایر موارد اعتصاب غذای خود را از روز یکشنبه ۲۷ بهمن ماه آغاز خواهند کرد و تا پایان روز دوشنبه ۲٨ بهمن ماه آن را ادامه خواهند داد.
گزارشات تایید نشده حاکی از آن است که زندانیان سیاسی کرد در سایر بندها و زندانها قصد دارند که در این ۲ روز اقدام به اعتصاب غذای گسترده نمایند.
حمله ی لباس شخصی ها به مادران صلح
روز یکشنبه ۲۲ دی ماه تجمعی در اعتراض به کشتار مردم در غزه به دعوت "مادران صلح ایران" در مقابل سفارت فلسطین در تهران با شعارهایی چون: "کودکان گرسنه غزه را نکشید" و "کودکان؛ قربانیان اصلی محاصره و جنگ" و "زندگی را به غزه برگردانید" برگزار شد. این تجمع از طرف لباس شخصی های حکومتی که همگی مرد بودند، و با شعار "مرگ بر سازشکار" و "مرگ بر منافق" مورد تعرض قرار گرفت و عده ای از زنان و مادران صلح توسط آن ها کتک خوردند.
سقوط بی سابقه ی اقتصاد ژاپن
بنابر آمارهای دولت ژاپن تولید ناخالص داخلی ژاپن بین ماههای اکتبر تا دسامبر سال ۲۰۰٨ ، سه و سه دهم درصد کاهش داشته است. نزول اقتصادی این کشور در سه ماهه آخر سال ۲۰۰٨ در سی¬و پنج سال گذشته سابقه نداشته است. اقتصاد ژاپن به سبب کاهش تقاضا برای کالاهای صادراتیش چون خودرو و وسایل الکترونیک، به سختی ضربه خورده است.
کمک های دولت آمریکا صرف پاداش به مدیران شده!
در حالی که دولت آمریکا بیش از یک تریلیون دلار از جیب مالیات دهندگان این کشور برای نجات شرکت¬های امپریالیستی هزینه می¬کند، مالکان این شرکت¬ها با پرداخت میلیاردها دلار پاداش برای مدیران بانکهای وال استریت، حتی خشم رئیس جمهوری آمریکا را هم برانگیختند. این بانکها برای سال بحرانی ۲۰۰۸ بیش از ۱۸ میلیارد دلار پاداش به روسای خود پرداختهاند.
انحلال تیم فوتبال بانوان استقلال تهران
در پی دیدار دوستانه تیم¬های نوجوانان پسران و دختران باشگاه استقلال در ورزشگاه مرغوبکار تهران٬ اتفاقی که برای نخستین بار در ورزش کشور شاهد آن بوده¬ایم، با اعتراض مسئولان ورزش و معاون فرهنگی، حقوقی و امور مجلس سازمان تربیت¬بدنی مواجه و نهایتاً تیم بانوان استقلال منحل شد.
دعوت به اعتصاب معلمان
کانون صنفی معلمان ایران با صدور بیانیه¬ای ضمن اعتراض به عدم ابلاغ قانون مدیریت خدمات کشوری برای اجراء توسط رئیس جمهور، که در اسفند ماه سال ۸۵ به تصویب مجلس رسیده است، و با ابراز نگرانی از اینکه بر اساس ماده ۱۳ طرح تحول اقتصادی که یک فوریت آن در مجلس شورای اسلامی به تصویب رسیده است، بیم آن می رود که با تصویب نهایی این طرح، اجرای قانون مدیریت خدمات کشوری به حالت تعلیق درآید. از معلمان سراسر کشورمان خواست، برای وادار کردن دولت به اجرای قانون مزبور با همدلی و اتحاد روز دوشنبه ۵/۱۲/٨۷ در اعتصاب عمومی فرهنگیان شرکت و از حضور در مدرسه خودداری نمایند..
چنانچه تا تاریخ ٣۰/۱۱/٨۷ شخص رئیس جمهور یا معاون اول وی به صورت رسمی و شفاف تصمیم دولت را برای اجرای بی¬کم و کاست و به موقع این قانون در رسانه¬های جمعی، خصوصاً صدا و سیما اعلام نمایند، کانون صنفی معلمان ایران لغو برنامه¬های فوق را رسماً و از همان طریق به اطلاع همکاران فرهنگی خواهد رساند.
فعالیت بهائیان در ایران، به هر شکلی، غیرقانونی است!
دری نجف آبادی دادستان کل جمهوری اسلامی طی نامه¬ای به غلامحسین محسنی اژهای وزیر اطلاعات نوشته است: "داشتن یک عقیده و مرام، آزاد ولی اعلان و ابراز آن به منظور تحریف افکار دیگران، جریان سازی و یا تبلیغ و تظاهر به قصد اغواگری و تشویش اذهان دیگران و عناوین مشابه مجاز نخواهد بود". وی همچنین اضافه نموده است: "تشکیلات فرقه ضاله بهائیت در تمامی رده ها غیر قانونی و غیر رسمی بوده و وابستگی آنها به اسرائیل و ضدیت آنها با اسلام و نظام اسلامی محرز و خطر آنها برای امنیت ملی مدلل و مستند است".
فقر روز افزون در جمهوری اسلامی
«کانون مدافعان حقوق بشر» در خصوص سیاستهای اجتماعی و اقتصادی و گسترش روزافزون فقر و فلاکت در ایران بیانیه ای منتشر کرده است. در این بیانیه آمده است: علی¬رغم آمارهای متناقض مسئولان دولتی، کارشناسان ۱۰ تا ۱۵ میلیون نفر از مردم را زیر خط فقر شدید و مطلق می دانند. فقر شدید و پیامدهای اجتماعی آن، اینک بحران نگران کننده جامعه ایرانی است که نقض فاحش حقوق بشر است
روزنامه نگاران با بی بی سی همکاری نکنند
وزیر ارشاد اعلام نمود: "فعالیت روزنامهنگاران و هنرمندان داخل کشور و نیز حضور شبکه بی بی سی فارسی در ایران با توجه به سابقه انگلیس در آشوب و برانگیختن اقشار علیه یکدیگر غیرقانونی است. وی همچنین به هنرمندان کشور توصیه کرد برای همکاری با نهادها و موسسات فرهنگی و هنری خارج از کشور اقدام به تهیه مجوز کنند چرا که در غیر این صورت مسئولیت این همکاری را باید بپذیرند."
لیست ۵۴ نفره ی سیاه
جمهوری اسلامی با ارائه لیست ۵۴ نفرهای از اعضای سازمان مجاهدین خلق به دولت عراق، خواهان استرداد و محاکمه آنها شده است.
به گزارش اعتماد ملی سفیر جمهوری اسلامی ایران در عراق با اشاره به ارائه این لیست گفت:از نظر دولت ایران اعضای این گروه به خاطر جنایت علیه بشریت و اقدامات تروریستی باید تحویل دولت ایران شوند و در این راستا لیست جنایتکاران در اختیار دولت عراق قرار گرفته است.
مذاکره دولت جدید امریکا با ٣ کانون قدرت درایران
هیلاری کلینتون با صراحت می گوید: خیر. ما به هیچ وجه منتظر انتخابات ریاست جمهوری در ایران نخواهیم ماند، زیرا ما با سه کانون قدرت در ایران طرف هستیم و با آنها باید مذاکره کنیم که هیچکدام وابسته به انتخابات ریاست جمهوری نیستند. این سه کانون عبارتند از رهبر جمهوری اسلامی، سپاه پاسداران و سپاه قدس. بنابراین، بلافاصله پس از آغاز کار ریاست جمهوری جدید طرح امریکا برای نوع مناسبات با ایران آغاز خواهد شد.
ما پنج ماه است حقوق نگرفته ایم، شما چطور؟
صبح ٨ بهمن ماه ٣۰ نفر از کارگران ریسندگی پردیس سنندج مقابل دیوان عدالت اداری تجمع کردند. کارگران که به صورت مدنی مقابل درب اصلی دیوان عدالت پلاکاردهایشان را به دست گرفته بودند، بر اساس پارچه نوشتهای که در دست داشتند، «خواستار پرداخت معوقه ایام بلاتکلیفی و بازگشت به کار» بودند. کارگران پلاکاردهایی در دست داشتند با عنوان "آقای رئیسجمهور ما پنج ماه است حقوق نگرفتهایم، شما چطور؟"، "قرارداد یک ماهه، بردگی مدرن است"، "افزونطلبی لجامگسیخته کارفرما محکوم است". کارگران در نهایت با حضور قریشی، مسئول روابط عمومی دیوان عدالت اداری و گرفتن این قول که ظرف یک هفته پاسخ اعتراض آنها داده خواهد شد، در آرامش کامل آنجا را ترک کردند.
دولت انجمن های اسلامی را به گروگان گرفته است
بیش از ۵۰ انجمن اسلامی دانشگاه های سراسر کشور ضمن اعتراض شدید به سرکوب های اخیر در دانشگاه های کشور، از جمله دانشگاه علوم پزشکی شیراز، تربیت معلم تبریز، همدان، شیراز و… حمایت قاطع خود را از دفتر تحکیم وحدت اعلام نمودند. وزارت علوم و وزارت بهداشت با فشارهای بی سابقه در صدد هستند که انجمن های اسلامی را مجبور کنند دست از حمایت از اتحادیه انجمن های اسلامی (دفتر تحکیم وحدت) بکشند.
اتخاذ موضعی واحد توسط بیش از ۵۰ انجمن اسلامی در چندین سال اخیر بی سابقه است. جالب آن که نام و امضای انجمن های اسلامی دانشجویان دانشگاه های شهرکرد و شهیدچمران اهواز نیز در پای این بیانیه دیده می شود. هفته گذشته خبرگزاری فارس مدعی شده بود این دو انجمن اسلامی از دفتر تحکیم وحدت خارج شده اند.
سوگ نامه
موج موج خزر، از سوگ، سیه¬پوشان¬اند.
بیشه دل¬گیر و گیاهان همه خاموشان¬اند.
بنگر آن جامه کبودان افق، صبح¬دمان
روح باغ¬اند کزین گونه سیه¬پوشان¬اند؛
چه¬بهاری¬ست، خدارا! که در این دشت ملال
لاله¬ها آینه¬ی خون سیاووشان¬اند.
آن فروریخته گل¬های پریشان در باد
کز می جام شهادت همه مدهوشان¬اند،
نام¬شان زمزمه¬ی نیمه شب مستان باد!
تانگویند که از یاد فراموشان¬اند
گرچه زین زهر سمومی که گذشت از سرباغ
سرخ¬گل¬های بهاری همه بی¬هوشان¬اند،
باز در مقدم خونین تو، ای روح¬بهار!
بیشه در بیشه، درختان، همه، ¬آغوشان¬اند.
محمدرضا شفیعی کدکنی
بیانیه سازمانهای فدائی به¬مناسبت ۱۹ بهمن
سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
در سی و هشتمین سال زندگی جنبش فدائیان خلق ایران، شاهد پرتاب تیرهای زهرآگینی بودیم که دستگاه امنیتی جمهوری اسلامی ایران به سوی ما نشانه رفت. با سازماندهی وزارت اطلاعات رژیم جمهوری اسلامی برخی از پرونده هایی که ساواک شاهنشاهی در مورد فدائیان ساخته بود، در قالب کتابی در ایران منتشر شد. این کتاب، آمیزه ای است از پروتکل شکنجه و بازجویی فدائیان در زندان شاه و آنچه مقامات ساواک میخواستند در پرونده فدائیان و سازمان فدائی وارد کنند. منتشرکنندگان این کتاب درست آن مجموعه اتهاماتی را به فدائیان نسبت دادهاند که هست و نیست هر فدائی گواه تبری از آن اتهامات است.
سی و هشت سال پس از ۱۹ بهمن ۱۳۴۹، در برابر آن تهور و از خودگذشتگی سر فرود میآوریم و با ادامه تلاش برای فردایی بهتر برای میهن خود عمل میکنیم، فردائی که در آن، هیچ سری بالای دار نرود، هیچ قلمی را نشکنند، هیچ صدایی را خفه نکنند، هیچ کودکی از مسکن، غذا، بهداشت و تحصیل محروم نباشد، یا هیچ زنی چون "نیم انسان" برخورد نشود و هیچ انسانی را از آموزش زبان مادری محروم نکنند. این آرزوها روشن کننده راهی است که در ادامه مسیری که سی و هشت سال پیش آغاز شد، می رویم.
فراکسیون کمونیستی سازمان فدائیان خلق ایران(اکثریت)
جنبش فدانی علاوه بر تحمل ضربات سنگین و جبران ناپذیر از سوی رژیم ضد خلقی، در پی تخریب اردوگاه سوسیالیسم با کودتای خائنان تحت الحمایه امپریالیسم جهانی، متاسفانه، شاهد نفوذ و تأثیر اندیشه ها و ضد ارزشهای لیبرالی بر افکار برخی افراد و نیروهای منتسب به فدائی و انحراف و انصراف آنها از اهداف، آرمانها و ارزشهای انسانی گردید. این، ضربه ای بود از درون و بسیار دردآور. چرا که، این ضربات از طرف کسانی وارد شد که، نام و نشان فدائی را به سرقت برده اند. دایره این تأثیر هر قدر هم محدود باشد، درهر حال، یک جریان فکری است و تعریف پذیرفته شده آن خیانت نام دارد. این جریان فکری، بر خلاف فدائیان خلق، که آزادی، عدالت اجتماعی و بشردوستی را در مفهوم طبقاتی آنها تعریف می کنند، به جبهه عوامفریبان و نگهبانان سرمایه روی آورده، به آمال و آرمانهای کارگران و زحمتکشان پشت کردند. تأمین منافع شخصی خویش را بر منافع خلق ترجیح دادند و به دریوزگی در آستانه امپریالیسم پرداخته اند. مبارزه برای دفع خطرات این عناصر، مبارزه ای است با سارقان و جاعلان نام و راه فدائی، که بخش قابل توجهی از نیرو و توان، انرژی و استعداد مبارزاتی فدائیان برعلیه ارتجاع و امپریالیسم جهانی را به خود مشغول داشته است.
سازمان اتحاد فدائیان کمونیست
امروز که سی و هشت سال از حماسه سیاهکل و سی سال از قیام توده¬های کارگر و زحمتکش ایران می¬گذرد. بخوبی می¬دانیم هر چند که با حماسه سیاهکل و آغاز مبارزه مسلحانه امید به شکستن قدرقدرتی طبقه حاکم در دل توده¬های مردم شعله ور شد و در روز تاریخی ۲۲ بهمن ۵۷ در قیام مسلحانه کارکران و توده¬های زحمتکش مردم که از ستم و استثمار و زور و سرکوب و غارت و چپاول طبقه حاکم و دستگاه سرکوب آن به جان آمده بودند، متبلور گردید. و هرچند توده¬های زحمتکش مردم با قیام شکوهمند و مسلحانه خود کاخ ستمگری شاه و دارو دسته آن را درهم کوبیدند. اما به دلایلی از جمله فقدان حزب انقلابی طبقه کارگر و سطح پائین آگاهی و تشکل در میان توده¬های مردم، این قیام با توطئه امپریالیستها و طبقات ارتجائی و دارای جامعه با شکست مواجه گردید و به جای آزادی، برابری و رفع ستم و استثمار و زور و سرکوب، ارتجاعی¬ترین حکومت مذهبی بر مقدرات جامعه حاکم شد که تنها با زور سرنیزه و کشتار و سرکوب ابتدائی¬ترین ازادی¬های سیاسی تاکنون به حاکمیت خود ادامه داده است.
سازمان فدائیان (اقلیت)
سازمان ما، ۳۸ سال مبارزه در راه آزادی و سوسیالیسم را پشت سر میگذارد و با سرافرازی به مبارزه در راه اهداف و آرمانهای کمونیستی طبقه کارگر ادامه میدهد.
از ۱۹ بهمن ۱۳۴۹ که رفقای ما با حمله مسلحانه به پاسگاه سیاهکل، موجودیت و نبرد سازمان را با نظم موجود اعلام کردند، ۳۸ سال گذشته است. در طول این سالها، شرایط سیاسی و اجتماعی تغییر کرده است. همراه با آن نیز سازمان ما تغییراتی را از سر گذرانده است. درک ما از آزادی و سوسیالیسم در نتیجه تجارب جنبش کارگری ایران و جهان، شفافتر و مشخصتر شده است. شیوهها و روشهای مبارزاتی ما بهویژه تحت تأثیر تجارب مبارزاتی تودههای کارگر و زحمتکش در جریان سرنگونی رژیم سلطنتی، انقلاب و قیام، اساساً تغییر کردهاند و تأثیرات مهمی بر مواضع برنامهای و تاکتیکی سازمان برجای نهادهاند.
چریکهای فدائی خلق ایران
اکنون با گذشت ٣٨ سال از رستاخیز سیاهکل و تولد جنبش نوین کمونیستی در ایران، آموزش¬ها و تجارب گران¬بهای مبارزاتی¬ای که این حرکت تاریخی از خود بجای گذارد، کماکان، هم¬چون گوهری گران¬بها بر تارک مبارزات خونین و پرفراز و نشیب کارگران و خلق¬های تحت ستم ما می¬درخشد. درست به همین خاطر، استثمارگران حاکم که وظیفه¬شان حفظ سلطه غارت¬گرانه امپریالیسم و نظام سرمایه¬داری و وابسته در ایران می¬باشد، تمام تلاش خود را بخرج می¬دهند که ضمن سرکوب و قلع و قمع وحشیانه و سیستماتیک مبارزات عادلانه کارگران و زحمتکشان، راه را بویژه برای جوانان انقلابی جهت دستیابی به تجارب و آموزش¬های مبارزاتی به¬جای مانده از نسل¬های پیشین سد نموده و مانع از یادگیری آنها از مبارزات و کسب آگاهی¬های انقلابی گردند. به این اعتبار افشای بی¬رحمانه ایده¬های انحرافی و سمومی که بطور سیستماتیک توسط دستگاه¬های "خلق افکار عمومی" از طرف طبقه حاکم، برای فریب توده¬ها و انحراف جنبش انقلابی آنها در این زمینه پخش و ترویج می¬گردد، یکی از وظایف مبرم پویندگان راه رزمندگان سیاهکل و یکی از راه¬های ارزش¬گذاری به مبارزات دلاورانه خلق¬های ایران در جریان قیام ۲۲ و۲۱ بهمن می¬باشد.
به بهانه سالگرد مرگ فروغ فرخزاد
«آرزوی من اینست که یک هنرمند واقعی باشم و همیشه سعی میکنم باین آرزو برسم... من زنده¬گی خود را وقف هنرم و حتی میتوانم بگویم فدای هنرم کردهام من زندگی را برای هنرم میخواهم.»
«فروغ»
سخنانی است که پس از سالها جا ماندهگی از مسائل سیاسی و اجتماعی و پرداختن به¬مسائل خانوادگی و فردی از زبان این انسان والا جاری میشود. آرمان او – شعر- چیزی تهی و مجرد نبود. فروغ آرزو داشت که با هنر سطح فرهنگ جامعه و مملکتاش در صیرورتی بطرف استعلا رهسپار شود. خواست درونیاش این بود که این شعر و ادبیات زنان جامعه را از آزادی بر باد رفتهاش به سکوی ارزش انسانیاش بازگرداند. بقول "نیکوس کازانتازاکیس" «او هنر را نمایش ارواح انسانها میدانست و نکته تکان دهنده آنرا تکاندن هر کس و بفکر وادار کردنش بحساب میآورد» دغدغه خاطر فروغ مسایل شخصی خویش نبود. او بیش از همه و پیش از همه به مسائل عمومی اجتماعی توجه داشت. و از آن جمله آزادی زنان در عرصه علم و فرهنگ و کار و بدست آوردن ارزشها در برابر ضد ارزشها بود. فروغ در گرماگرم کشاکش مذبذبیان سیاسی و غیرسیاسی که هر یک بسویی کشش و علاقه داشتند، به درد جامعه به سرنوشت مردم سرزمیناش، به دل سوختگان تحت ستم و تبعیض، به واماندگان برهوت حضیض، حساسیت بیغل و غش از خود نشان میداد. به رسالت هنرمندیاش آنچنان پی برده بود که زنده یاد شاملو میگوید: «رسالت هنرمند است که در این جهان بیمار بدنبال درمان باشد نه تسکین، بدنبال تفهیم باشد نه تزئین، طبیب غم خوار باشد نه دلقک بیمار». شعر فروغ مالامال است از تصویر درد اجتماع، فروغ همچون طبیبی حاذق به¬دنبال کشف درد طبقاتی جامعه می¬گردد. فروغ به سان یک سوسیالیست نه درپی بیان درد بلکه بدنبال راهکاری برای درمان درد می¬گردد. درمانی که فروغ برای این جامعه بیمار تجویز می¬کند، برابری و عدالت اجتماعی است.« کسی از آسمان توپخانه در شب آتش¬بازی می¬آید/ وسفره را می¬اندازد/ و نان را قسمت می¬کند/ و پپسی را قسمت می¬کند/ و باغ ملی را قسمت می¬کند/ و شربت سیاه¬سرفه را قسمت می¬کند/ و روز اسم نویس را قسمت می¬کند/ و نمره مریض¬خانه را قسمت می¬کند/ و چکمه¬های لاستیکی را قسمت می¬کند/ و سینمای فردین را قسمت می¬کند/ درخت¬های دختر سیدجواد را قسمت می¬کند/ و هرچه را باد کرده باشد قسمت می¬کند/ و سهم ما را هم می¬دهد/ من خواب دیده¬ام ...»
به فروغ باید از دیدگاه یک چپ نگریست زیرا تنها چپ¬های واقعی هستند که درد جامعه را با دید عینی و ملموس به رخ می¬کشند و هم اوست که جامعه را صریح مطرح می¬کند و مانند طبیبی به¬دنبال درد طبقاتی جامعه است. اینجاست که به صراحت باید گفت فروغ یک چپ واقعی بود.
به¬همین دلیل است که در کوته زمان شکوفندگی عمر پر بارش چه سترگ کارهایی که انجام نداد!!! به کجاها که در آن انسانها از اوج عزت به اسفل السافلین سقوط کرده بودند. سر نزد. اینجاست که میگوید «دلم برای باغچه میسوزد» یا «آیههای زمینی را میسراید» بیان فاجعهای که نسلی را در هم میکوبد همچون طوفانی به انهدام¬شان قدم بر میدارد. دلش بکدامین باغچه میسوزد باغچه و حیاط خانه کنایهای است بسوی سرزمین و خانهای که کمتر کسان بفکر آبادیش هستند. و گلهای رنگارنگ سرخ و بنفش، صورتی ... آن در کویر سوزناک و کشنده نامردمان روسپی صفت بر سر کار و خوب¬رو آزادگان دربند، پرپر میشوند. آری «کسی به فکر گلها¬ نیست/ کسی بفکر ماهیها نیست/ کسی نمیخواهد/ باور کند باغچه دارد میمیرد/ ... حیاط خانه ما تنها است/ حیاط خانه ما/ در انتظار بارش یک ابر ناشناس/ خمیازه میکشد/ و حوض خانه ما خالیست.» شعر فروغ امید ما بعدالطبیعی را طعمهای میانگاشت که انسانهای واقعی به آن دندان نمیزنند. عشق او به جامعه و وطن و خلق آن عشقی است واقعی، که فعال بودن است نه فعل ناپذیری، پایداری است نه اسارت. عشق او به خلق، یک عشق انحصاری نیست، بلکه یک عشق ایثاری است، و چنین است که میگوید. «مرا تبار گلها به زیستن متعهد کرده است/ تبار خونی گلها، میدانید!» داد و فریادی که از نهاد فروغ در مقابله و مجادله با ارتجاع بر میخیزد. نهاد بیدار شده و ناآرام او را به¬جد مشوش میسازد. بواقع از ته دل فریاد بر میآورد.
هیچ کس و هیچ چیز نمیتوانست او را از فکری که داشت و صحیح تشخیص داده بود باز دارد سندیت این گفته شعرها و نوشتهها وحرکتهای اجتماعی و انسانی او در راه پیش برد اهداف دموکراسی خواهیش بوضوح مشخص میباشد. او هیچوقت بیهوده شعار نمیدهد. و راه حل انقلابی هم نشان کس نمیدهد بلکه کار اصلی او نشان دادن واقعیتهای کتمان شده است. که با لعابی از آرامش و آسایش کذایی پوشیده شدهاند
او واقعاً در راه زندگی و زنده اندیشی سنگ تمام گذاشت چرا که سر زدن در خانه سیاه آن جدا افتادگان و سنگ تی¬پا خوردهگان رنجور دریا دلی چون فروغ را میطلبد. اینجاست که باید گفت او پی برده بود که زیبایی حقیقت است. چنان بر مرده آن پرنده مینگرد چون حکیم¬وار زیبایی را در آن جسد بی¬جان از آن مییابد که جسمش از بین رفته پرواز و طنین صدای ملیحش مانده و ماندگار است. از این جهت که براستی او عاشق زندگی بود نه از این رو که به زندگی عادت کرده باشد. بلکه از این جهت که بعشق خو گرفته بود همیشه میتوان گفت که عشق او باقدری جنون همراه بود. در جنون او قدری منطق....
* دریافتی از طریق ایمیل
مصدق
"مردی که حیاتش نبرد برای استقلال ایران بود"
دکتر محمد مصدق به¬سال ۱۲۵٨ در تهران متولد شد و پس از سال¬های متمادی مبارزه سیاسی پس از کودتای ۲٨ مرداد ۱٣٣۲ تا اواخر آذر ماه ۱٣۴۵ در روستای احمد در تبعید ماند. در این ایام بخاطر بیماری به تهران منتقل و در بیمارستان و خانه فرزند خود به¬صورت تحت نظر به مداوا پرداخت. و در ۱۴ اسفند همان سال درگذشت.
دکتر محمد مصدق که تحصیل کرده رشته حقوق از سوئیس و فرانسه بود. قبل از رسیدن به نخست¬وزیری ایران در سال ۱٣٣۰، چند دهه سابقه فعالیت سیاسی را یدک می¬کشید. وی در سال ۱۲۹۴ در دوره حکومت قاجار عضو پارلمان شد، در سال ۱٣۰٣ وزیر امورخارجه رضاشاه بود و در سال ۱٣۲٣ مجدداً به نمایندگی مجلس انتخاب گردید. دکتر محمد مصدق بخاطر تلاش خستگی ناپذیرش در ملی کردن صنعت نفت رئیس کمیسیون نفت مجلس شد. وی برای پیش¬برد مبارزات سیاسی خود اقدام به تشکیل ائتلافی سیاسی تحت نام "جبهه ملی ایران" پرداخت.
ملی شدن صنعت¬نفت ایران، آغاز حرکتی ملی و ضداستعماری در میهنمان بود. بورژوازی ملی ایران تحت رهبری جبهه¬ملی و شخص مصدق، در سال ۱٣۲۹ با متحد و متشکل نمودن مبارزات رهائی¬بخش مردم کشورمان و جذب تعداد کثیری از طبقات و اقشار جامعه، خصوصاً روشنفکران گام در مرحله¬ای نوین گذاشت. دولت ملی با اتکاء به مردم و استفاده از تضاد امپریالیست¬ها توانست مبارزات رهائی¬بخش مردم کشورمان را تا کودتای ۲٨ مرداد ۱٣٣۲ پیش ببرد. و برای آخرین بار نقشی مثبت و مترقی در تاریخ سیاسی کشورمان ایفاء نماید.
پس از ترور رزم¬آرا و زنگنه در سال ۱٣٣۰ بود که دکتر محمد مصدق به نخست وزیری منصوب گردید. مصدق در دوران نخست¬وزیری خود پیشنهاد دکتر فاطمی را برای ملی کردن "شرکت نفت انگلیس و پرشیا" را سرسختانه پیش برد و به همین جهت مورد نفرت بریتانیا قرار گرفت. شاه نیز که هدفی جز حفظ تاج و تخت¬اش نداشت در جبهه امپریالیست¬های حامی خود و در برابر مصدق قرار گرفت.
در آغاز نهضت ملی شدن نفت، اکثر روحانیون و آیت¬الله¬های سیاسی به جبهه¬ملی پیوستند، ولی با تعمیق مبارزات و جدی¬تر شدن آن بتدریج صفوف جبهه¬ملی را ترک کرده و تعداد زیادی از آنها به جریان مخربی که توسط "سیا" و "اینتلجنت¬سرویس" علیه مصدق براه افتاده بود و نهایتاً به کودتای ۲٨ مرداد ۱٣٣۲ منجر شد، گرویدند. امری که در بررسی شکست نهضت ملی شدن نفت کمتر به آن پرداخته شده است. روحانیون ایران در ارتباطی تنگاتنگ با آمریکا و انگلیس نخست در تضعیف مصدق تلاش نمودند، سپس با حمایت از اراذل و اوباشی که توسط عوامل دربار به خیابان¬ها ریخته شده بودند، نقش ارتجاعی خود را تکمیل نمودند. تا بعنوان سندی سیاه در حافظه تاریخ معاصر کشورمان باقی بماند. آیت¬الله ابوالقاسم کاشانی در مرکز این جدال مخرب قرار داشت.
با پیروزی کودتا شاه که از کشور گریخته بود به سلطنت بازگشت و دستور سرکوب گسترده وجهنمی را که ۲۵ سال دیگر ادامه داشت صادر نمود. و آمریکا سرمست از پیروزی رقیب کهنه کار خود را عقب راند و چهل درصد از سهام کنسرسیوم نفتی جدید که را که بعد از کودتا تأسیس شده بود، را بدست آورد و سهم انگلیس از نفت ایران کاهش یافت.
کمونیست¬های ایران علیرغم داشتن انتقاد به ناپی¬گیری¬ها و تردیدهای بورژوازی ملی ایران در آن مقطع، به مصدق و یاران مبارزش هم¬چون دکتر محمد فاطمی، همواره به دیده احترام نگریسته¬اند. یاد و خاطره¬شان جاودان باد!
نوروز و پیدایش اهمیت آن
ریشههای این جشن باستانی قریب به پنج و یا شش هزار سال پیش در ایران میرسد. و نوروز، جشن ملی ایرانیان و ایران زمین است. رأی دانشمند بزرگ ایران، حکیم و منجم دانا خیام نیشابوری در نامگذاری این عید بزرگ چنین است که «آفتاب در هر ٣۶۵ شبانه روز و ربعی به اول دقیقه برج حَمَل باز آید و چون جمشید شاه از این مسئله توسط دانشمندان آن زمان آگاهی یافت، آن روز را نوروز نام نهاد و از آن پس، پادشاهان و دیگر مردمان آن را گرامی داشتند و بر هم دیگر تبریک و شادباش گفتند.» در جایی دیگر بنابر اساطیر کهن ایرانیان، « انسان در چنین روزی بدنیا آمده است. پس بر آن رسم روز تولد و موجودیت خود را با تدارک نوروز به میمنت بر پا میدارد. »
چرا ایرانیان به نوروز بیشتر اهمیت میدهند؟! چرا قبل از رسیدن آن چندین روز به استقبالش میشتابند؟ و خانه تکانی میکنند و پاکیزگی را به ارمغان میآورند و تمام لوازم کهنه را بدور میریزند. بر بام خانهها آتش میافروزند تا فرشتگان خیر و برکت و صلح بر آنان متوجه شده و بر ایشان شادی و فراوانی را به هدیه بیاورند. زرتشتیان این باور را یقین دارند که نیروی معنوی و مقدس (فَروَهران) در روز اول فروردین از خانهها و کاشانهها دیدن میکنند. بهتر است که همه خانه و آبادی خودش را تمیز کند تا آنان با دلی پر از شادی خیر و برکت بر این خانهها روی بیآورند آنان قبل از رسیدن سیزدهم هر سال به آسمانها بر میگردند و سعی دارند بیماری و تباهی و صدمه و خشکسالی را از زمین دور نمایند. و امنیت که همه مردم در روز سیزدهم هر سال در دامن پاک و هوای زیبای بهاری به سر میبرند. تا تمام سستیها و تباهیها و صدمهها را از خود دور سازند. در آثار الباقیه ابوریحان بیرونی و شاهنامه حکیم طوسی و دیگر کتابها، ریشهی جشن نوروز رابه جمشید، بزرگ شاه پیشدادی ایران باستان نسبت میدهند که او در این روز تختی از طلا به ساخت و فرشتگان آن تخت را از کوه دماوند به بابل بردند. چون این واقعه روز اول فروردین انجام گرفت آن را جشن گرفتند. اما نظریههایی است که ذکرش در اینجا لازم است. در بین تمام ملل جهان به بهانههایی جشنهایی بعنوان سرور ملی و شادیهای همگانی برپا داشته میشود. (اما جشن نوروز ما ایرانیان یکی از بیبدیلترین جشنهای ملی و شادی آفرین جهانی است زیرا در این روز صبا با هوای دلپذیر با موسم طرب عیش و نوش با شکوفه و سبزینههای گران قیمتش دگرگونی طبیعت را به ارمغان میآورد. دور شدن صولت سرما و زَمهریر زمستان را با آمدن بهار به همگان تهنیت و تبریک میگوید. اینست که همه میخواهند با آمدن بهار با جشن نوروز کهنهها و عداوتها و کینهها را بدور ریخته، تازهگیها، صمیمیتها و دوستی و صلح را ارج نهاده بجای هر گونه قهر و دوری، آشتی و دوستی را جایگزین نمایند. طبق رسمهای کهن، ایرانیان سفرههای هفت سین میگسترانند. ظرف آب زلال، ماهی، آینه، کتاب مقدس، تخم مرغ رنگ شده و انواع گلهای بهاری که بدست آید در آن میچینند و هفت چیز دیگری که اولین حرفشان سین باشد در آن جا میدهند شامل: سبزه، سکه، سرکه، سیب، سماق، سمنو و سنجد و نقل نبات و میوه گلاب و دیوان حافظ را نیز بر آنها میافزایند اما چرا عدد هفت؟
چون عدد هفت در افسانهها و قصهها موارد استعمال زیادی دارد در بین بیشتر مردمان و ما ایرانیان نیز بعضی از اعداد بخصوص عدد هفت قداست مخصوص خود را دارد. به این جهت هفت سین نامیده شده. نمونه¬های فراوانی در بین ملل در قداست هفت را می¬توان مثال آورد: قبایل آریایی اعتقاد داشتند که زمین از هفت سرزمین تشکیل شده برای آسمان هفت طبقه قایل بودند. بابلیها معابد را هفت طبقه میساختند. یونانیان آسمان را هفت طبقه میدانستند هندوها باور بر این داشتند که انسان هفت بار میمیرد. از آن گذشته در افسانهها و قصهها نیز از هفت شب و هفت روز، هفت شبانه روز عروسی، هفت دیو، هفت برادران، هفت خواهر، هفت شهر عشق، هفت سوراخ در سر انسان و دهها مورد دیگر. هفت عددی است کامل و نجات¬بخش در افسانهها، و بعضی از قبایل عروسی را هفت روز میگرفتند و اگر شش روز انجام میگرفت میگفتند شگونش خوش نخواهد بود. هفت کوپه یا پریدن هفت بار از روی آتش چهارشنبه سوری نیز مربوط به اینهاست.
عید نوروز فرا می¬رسد، و تعارضی دوگانه بر دل آدمی مستولی می¬گردد، و احساس تلخی را موجب می¬شود. از یک سو باید ناظر و شریک شادی و جنب¬وجوش و حرکت مردم بسوی نو نوار شدن بود. از سویی دیگر شاهد فقر عریان و فلاکت هموطنان خویش. نگاه کودکانی را که خرید لباس¬های نوی دیگران را می¬پایند و پدرانی که از کنار فروشگاه¬های میوه و آجیل و شیرینی با دلی حسرت بار می¬گذرند. آری در این روزها در کوچه و برزن و در آجیل فروشی و لباس فروشی و حتی بساط شلوغ کنار خیابان، نگاه سنگین کسانی را احساس می¬کنید. اینها کدامین نگاه¬ند، کارگری بیکار؟ پیرزنی تنها، بچه¬ای بی¬کس¬وفقیر و یا نگاه دوران کودکی ...
گریزی از این نگاهها نیست، هر چه به عید نوروز نزدیک میشویم هم زیادی تعدادشان و هم نزدیکی¬شان را نسبت به قبل بیشتر احساس و درک میکنیم. تا جایی که خیال میکنید وجودشان را به جسم شما تحمیل میکنند و تمام وجود و تار و پودتان را چنگ میزنند و سخت عذابتان میدهند، لحظه¬به¬لحظه بر شدت و تعدادشان افزوده میشود و بهنگام تحویل سال بشکل بغضی در گلو همراه شادی¬ها و خوشحالی¬هایتان سال¬نو را با شما به تحویل می¬نشینند.
* دریافتی از طریق ایمیل
دوم اسفند روز جهانی زبان مادری گرامی¬باد!
"زبان پدیده¬ای منحصر بفرد است که روند تکامل انسان در جامعه توسط آن به نسل¬های بعد منتقل می¬شود. اگر زبان از جامعه انسانی گرفته شود، چرخه اجتماعی از حرکت می¬ایستد."
زبان مادری در واقع بنیانی است که اغلب انسان¬ها از لحظه¬ای که اولین کلام¬ها را یاد می¬گیرند، شخصیت خود را بر مبنای آن پایه¬ریزی می¬کنند. این زبان چیزی است که در تمام طول حیات با انسان همراه است. زبان مادری، سرآغازی است هستی شناسانه که هر انسان بدین وسیله رابطه خود را با هستی دایر می¬نماید و بودش و شدن خود را بدین وسیله تبیین می¬کند.
از زبان به عنوان کلید فهم و شبکه¬های ارتباطی و گاهی نیز سرمایه فرهنگی یاد می¬شود، که افراد با تسلط برآن می¬توانند علاوه بر برقراری روابط اجتماعی، نوعی هویت را از خود نشان می¬دهند. پس هویت فرد در سطح ملی تا حدود زیادی بستگی به زبانی دارد که او آگاهی¬هایش را با آن بیان می¬کند.
وقتی که از حفظ، تقویت و توسعه فرهنگ یک جامعه سخن به میان می¬آید، زبان نیز به¬عنوان یک عامل اساسی مطرح می¬شود. چرا که زبان در حکم رشته¬ای است که فرهنگ گذشته و حال را به هم پیوند می¬دهد. آمارها درحال حاضر تعداد زبان¬های موجود را چیزی در حدود ۶۷۰۰ زبان برآورد می¬کنند، که درحدود ٣۰۰۰ زبان به طور جدی در معرض خطر نابودی قرار دارند. براساس یافته¬های جدید دانشمندان، اکثر زبان¬ها دارای متکلمینی به تعداد کمتر از ۱۰۰۰۰ نفر و حتی ۱۰۰۰ نفر می¬باشند. هشدار جدی زبان¬شناسان حاکی از احتمال نابودی ۴۰درصد زبان¬ها در این قرن می¬باشد، یا به¬عبارت دیگر در هر دو هفته احتمال خاموشی یکی از زبان¬ها وجود دارد.
سازمان ملل و یونسکو اقدام به تدوین طرحی برای حفظ زبان¬های موجود کرده¬اند. از جمله این موارد می¬توان به نام¬گذاری روز ۲۱ فوریه به نام روز جهانی زبان مادری اشاره کرد. ما امیدواریم که روز جهانی زبان مادری احترام متقابل ملل دنیا را تقویت کرده و سنت¬های فرهنگی که زبان نمونه بارز آ¬ن¬است، را غنی¬تر گرداند. پیشنهاد نام¬گذاری روزی به نام روز جهانی زبان مادری برای نخستین بار توسط کشور بنگلادش در نوامبر سال ۱۹۹۹ به سازمان یونسکو ارائه گردید. این پیشنهاد در سی¬و سومین نشست عمومی سازمان یونسکو به تصویب نمایندگان کشورهای عضو رسید. با تعیین این روز به¬عنوان روز جهانی زبان مادری، طرحی توسط یونسکو تهیه و به کشورهای عضو ابلاغ شد که در آن برنامه¬های متنوعی برای مردم جهان تدارک دیده شده بود. کشورهای جهان از آن پس در ۲۱ فوریه این روز را جشن می¬گیرند.
روز جهانی زبان مادری فرصت مناسبی است، برای احیای زبان¬هائی که در معرض نابودی قرار دارند. زبان¬هائی که عامل موثر در حرکت به¬سوی توسعه پایدار و ایجاد توازن منطقه¬ای و جهانی می¬باشند.
یادیاران یاد باد
یاد جانباختگان فدائی در ۲۲ اسفند ۵۰ گرامی باد!
۲۲ اسفند امسال مصادف است با سی¬و هفت¬مین سالگرد شهادت رفقای فدائی مناف فلکی، علیرضا نابدل، اکبر موید، اصغرعرب هریسی، محمد تقی¬زاده، علینقی¬آرش، حسن سرکاری، یحیی امین¬نیا و جعفر اردبیل¬چی که در سپیده¬دمان ۲۲ اسفند به جوخه¬های اعدام سپرده شدند. یادشان گرامی راهشان پررهرو باد.
سالی که انجامش
نام نه چریک شهید دیگر،
نه نقطه درد را به سینه خلق نشاند.
سالی که نابدل، موید و عرب هریسی
شاخه¬های بارور توفان
از بار و برگ، برهنه شدند
و به خاک ملتهب میهن در غلتیدند.
سالی که آرش، اردبیل¬چی و تقی زاده
چون تیرهای آذرخش
فصلی از بیداری در آسمان خلق رسم کردند
و در انتهای خونین رسالت خود فروافتادند
سالی که امین¬نیا و سرکاری
هم¬چون رگبار تگرگ کینه باریدند و بر سر دشمن
و چون شکوفه¬های توفان پرپر شدند
سالی که مناف فلکی
...
به تبار شهیدان پیوست.
۲۹ بهمن سالگرد اعدام خسرو گلسرخی و کرامت دانشیان
۲۹ بهمن مصادف با سالگرد اعدام خسرو گلسرخی و کرامت دانشیان بود. بدون شک مبارزه و بویژه دفاع تاریخی این دو روشنفکر انقلابی از آرمان¬های برابری¬طلبی و انسان دوستی در عصر سکوت و سرکوب نظام استبدادی و سلطه دربار، نقطه روشنی در تاریخ مبارزاتی کمونیست¬های میهن¬مان بشمار می¬آید. روشنفکرانی که نه در کنج کتابخانه بلکه در زندگی و کار با مردم کوچه و خیابان، کارخانه و روستاها، راه انقلاب را جستجو می¬¬کردند و خواهان آزادی و عدالتی بودند که شایسته مردم میهن¬مان باشد. یادشان گرامی باد.
۱۴ بهمن¬ماه سالگرد شهادت معلم بزرگ زحمتکشان ایران دکتر تقی ارانی
دکتر تقی ارانی یکی از پایه¬گذاران سوسیالیزم علمی و جنبش¬های سیاسی کارگری ایران می¬باشد، که همراه با پنجاه و دو نفر دیگر که بعدها به گروه ۵٣ نفر معروف شد و در زمان قدر قدرتی رضا شاه میرپنج بازداشت شده و بعداز تحمل یکسال به حکم دادگاه دیکتاتوری وابسته حکومت دربار نظامی رضاشاه در زندان بقتل رسید.
دکتر تقی ارانی نه تنها به فعالیت سیاسی و انقلابی روی آورد، بلکه خود دست به قلم برد و به عنوان یک مارکیست ژرف اندیش اثار گوناگونی در زمینههای روانشناسی، ماتریالیسم دیالکتیک، علوم تربیتی و تجربی به رشته تحریر در آورد. آثاری وی تأثیر بسزایی در پرورش کادرهای جنبش کمونیستی میهن¬مان داشت. دکتر تقی ارانی در زمینه اشاعه فلسفه «ماتریالیسم دیالکتیک» نه تنها از پیشگامان آن در ایران بلکه در خاور میانه به شمار میآید. مهم¬ترین و برجستهترین فعالیت دکتر ارانی بنیاد نهادن و انتشار مجله دنیا است. او در این مجله برای نخستین بار به گونه ای علمی، منظم و گسترده، به طرح مسایل فلسفی و اجتماعی پرداخت و به تبلیغ و ترویج مارکیسم در ایران دست زد، مجله دنیا در زمان خود منحصر به فرد بود و در طی دوسالی که منتشر میشد، تاثیر بسزائی در میان روشنفکران و دانشجویان بر جای گذاشت. دکتر ارانی همزمان با انتشار مجله دنیا به سازماندهی و کار انقلابی در میان وشنفکران، جوانان و دانشجویان پرداخت. این تلاشها در واقع برای احیاء حزب کمونیست ایران بود که مدتی پیش از این تاریخ بر اثر پیگردهای شدید پلیس و ضرباتی که رژیم استبدادی رضاخان به سازمانهای آن وارد آورده بود، برای مدتی فعالیت آن متوقف گشته بود.
دکتر تقی ارانی شیوه اندیشیدن انقلابی ، فعالیت دمکراتیک و عدالت جویانه را معرفی کرد. او بشهادت تاریخ¬نگاران بعنوان سازمانده جریان انقلابی به شیوه مدرن برپایه نظریه علمی توانست در مدت کوتاه حیات پربار خود سنگ بنای جنبش چپ رادیکال را بنیان گذارد. بیائیم بعداز هفتاد سال یاد این معلم کبیر را گرامی بداریم.
|