رای دادن در انتخابات غیر آزاد، پذیرش مشروعیت نظام نیست
تارا عظیما
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
يکشنبه
۱۱ اسفند ۱٣٨۷ -
۱ مارس ۲۰۰۹
انتخابات وسیله ای برای ابراز نظر آزاد و شرکت مردم در تعیین سرنوشت کشور است. اما در کشور ما انتخابات آزاد نیست. علاوه بر اینکه وزارت کشور، شورای نگهبان و هیئت نظارت هر کدام به دلخواه خود داوطلبان را از حق انتخاب شدن محروم میکنند، پس از اخذ آرا نیز رژیم افرادی را که رای بیاورند ولی مورد نظرش نباشند را به صور مختلف و برای نمونه از طریق باطل کردن صندوقهای رای از میدان خارج مینماید.
سوال اینست: حال که نمیتوانیم با شرکت در انتخابات نماینده واقعی خود را انتخاب کنیم آیا امکانی برای تاثیر گذاری هر چند کم رنگ، در آینده کشور برای ما باقی میماند؟ برای پاسخ به این سوال بد نیست نتیجه کاندیدا شدن کسانی را که در جمهوری اسلامی به عنوان کاندیدای ریاست جمهوری مطرح شده اند کمی تحلیل و بررسی کنیم.
کاندیداهای اصولگرایان:
بین آقای احمدی نژاد و آقایان قالیباف، ولایتی و لاریحانی تفاوت اساسی وجود ندارد. هر کدام از آنان "انتخاب" شود، کم یا بیش سیاست اصولگرایان را دنبال خواهد کرد. شاید مثلا آقای قالیباف از آقای احمدی نژاد در بعضی موارد کمی بهتر باشد ولی به یقین میتوان گفت که رئیس جمهوری او در اساس ادامه همان سیاست های احمدی نژاد و تداوم وضع اسفناک کنونی خواهد بود.
کاندیداهای دیگر:
آقای محمد خاتمی
در کارنامه دو دوره ریاست جمهوری آقای خاتمی نقاط مثبت و منفی وجود دارد. از دید نگارنده ایشان شخصی روشنفکر، صالح وعلاقمند به مملکت است. در زمان ریاست جمهوری وی نشریات و مطبوعات نسبتاً آزاد، وضع اقتصادی بهتر از امروز و ذخیره ارزی بالا بود. فشار و تضییق حقوق بانوان و گروه های اجتماعی تقلیل یافت. وی از بخشی از استعدادها و اشخاص کاردان برای پیشرفت مملکت استفاده نمود و سعی کرد ایران را از انزوای سیاسی بیرون آورد. از طرف دیگر در زمان همین آقای خاتمی مطبوعات بطور فله ای بسته شد، وی از لاجوردی جلاد و شکنجه گر تقدیر کرد و دانشجویان که بخصوص در انتخاب وی سهم به سزائی داشتند را اوباش و اراذل نامید.
تجربه سی سال حکومت اسلامی تغییری در افکار آقای خاتمی بوجود نیاورده و ایشان همچنان معتقد به ولایت فقیه و حفظ نظام کنونی است! او در لحظات حساس از نیروی مردمی یاری نگرفت زیرا بیم آن را داشت که اگر مردم وارد صحنه شوند حرکت بعدی آنان زیر سوال بردن خود نظام خواهد بود.
ایشان معتقد به مردمسالاری دینی و دخالت دین در حکومت است، حال آنکه دین یک امر خصوصی و منافع ملی و مملکت داری چیز دیگری است و بدون جدائی کامل دین از حکومت اداره درست کشور ممکن نمیباشد. نتیجه دخالت دین در حکومت همان میشود که شاهد آنیم: هم معنویت از بین میرود و هم کشور سقوط میکند. آقای خاتمی چون طرفدار دخالت دین در حکومت است، هیچگاه در برابر زورگویان دینی ایستادگی نکرد و این زورگویان هربار با حربه "حفظ نظام" او را مجاب کرده، به مقاصد خود رسیدند. یک نمونه دست دادن آقای خاتمی با خانمها است که اصولگرایان این امر را پیراهن عثمان کردند و آفای خاتمی هم همواره در موضع دفاعی کامل قرار گرفته است.
وی به گفته خود در زمان ریاست جمهوری اش هر نه روز با یک بحران روبرو بود. فقدان قاطعیت و عدم ایستادگی در برابر زورگویان باعث شد که او بخصوص در دوره دوم ریاست حمهوری اش بسیار ضعیف عمل کند.
امروز بحران ها از گذشته نیز بیشتر شده اند. در تمام دوران دولت احمدی نژاد حزب طرفدار آقای خاتمی یعنی حزب مشارکت از بیم رد صلاحیت شدن در انتخابات مجلس اعتراض موثری نسبت به حبس و زندان زنان، دانشجویان، معلمان، کارگران و... ننمود. همین اواخر هم که دانشجویان دانشگاه امیرکبیر به علت تبدیل دانشگاه به آرامگاه افراد گمنام مورد ضرب و شتم چماقداران حکومتی قرار گرفته و عده ای از آنان دستگیر شدند، اعتراضی از طرف ایشان و یا حزب طرفدارش شنیده نشد.
آقای عبدالله نوری
ایشان در زمانیکه مصدر وزارت کشور جمهوری اسلامی بود و نیز زمانیکه نماینده مجلس بود در مواردی در برابر علی خامنه ای، ولی فقیه ایستاد و مدتی هم به زندان رفت. اما از آن پس جز سخنرانی های خانگی کار مثبتی از ایشان دیده نشده و در مورد اینکه چه برنامه دارد و چه میخواهد بکند ایده ای در دست نیست. احتمال اینهم که ایشان از غربال شورای نگهبان عبور کند، اندک است.
آیت الله کروبی
ایشان فردی فرصت طلب است. او بود که بعنوان رئیس مجلس ششم حکم حکومتی مربوط به لایحه مطبوعات را به تائید مجلس رساند
آقای میر حسین موسوی
وی در اوائل حکومت جمهوری اسلامی مدتی نخست وزیر بود و پس از آن بیش از بیست سال در برابر همه بلاهائی که بر سر ملت آمد سکوت اختیار کرد. برنامه او نیز روشن نیست.
نتیجه:
حال با این کاندیداها و در شرائط کنونی که انتخابات آزاد نیست آیا امکان اقدامی که به تقلیل خطر جنگ و ادامه تخریب کشور توسط جمهوری اسلامی تاثیر گذار باشد وجود دارد؟
روشن است که کشور به یک حکومت ملی که در آن کلیه حقوق و آزادی های مردم رعایت و بلکه تضمین شود و امکان انتخاب افرادی لایق، کاردان، صالح و قاطع نیازمند است. اما اگر برفرض محال سیستم حذف کاندیدا ها نیز ملغی شود، چون آزادی انتخابات منوط به عوامل گوناگون از جمله ارتباط وسیع کاندیداها با مردم و استفاده از رسانه های عمومی نیز هست، امکان اینکه حکومتی مطابق میل و اراده اکثریت مردم روی کار بیآید نیست و تشکل های ملی و دموکرات امکان شرکت موثر در انتخابات را ندارند.
در چنین شرائطی چه میتوان کرد؟ آیا بهتر است با عدم شرکت خود در انتخابات به جهانیان نشان دهیم که این حکومت از آن ما نیست و مشروعیت ندارد و منتظر روزی شویم که جمهوری اسلامی در هم بریزد یا آنقدر تغییر یابد که شرائط انتخاب آزاد در کشور فراهم شود؟ تا آنزمان آیا چیزی از ایران باقی خواهد ماند؟
مشکل اینجا است که اینبار ممکن است عدم شرکت در انتخابات به معنی راحت تر کردن کار افراطی ترین جناح جمهوری اسلامی و به معنی تشدید دیکتاتوری و بازتر گذاشتن دست آنان باشد. آیا درست است هر کدام از ما در حد خود، اجازه دهیم شخصی مثل احمدی نژاد، بدون در نظر گرفتن منافع ملی و بدون اطلاع از مملکت داری، رئیس جمهور شود و کشور را بیشتر از این بر باد دهد؟ اگر صف آرائی کاندیدا ها بهمین صورتی که اشاره شد باقی بماند و برای مثال احمدی نژاد در مقابل محمد خاتمی قرار گیرد، راهی که به نظر میرسد اینست که ضمن عدم قبول جمهوری اسلامی و حکومت ولایت فقیه با شرکت فردی در انتخابات، کوشش شود از انتخاب فردی مانند احمدی نژاد جلوگیری شود. زیرا سیاست های جزمی احمدی نژاد و امثال او میتواند ما را گرفتار جنگی فاجعه آمیز، اقتصادی ویران و فقری گسترده تر سازد.
این امکان وجود دارد که دادن رای به خاتمی در مقابل اصولگرایان بتواند خطر بنیادگرائی را برای کشور تقلیل دهد اما ما را گرفتار همان دور تسلسل کند و او چند سال دیگر راه را برای احمدی نژاد دیگری باز بگذارد. بنظر من موضوع دفع خطر امروز و تهدید بزرگی که متوجه کشور و زندگی مردم در صورت ادامه حکومت مطلقه اصولگرایان است بزرگتر از خطر تسلسل است.
آقای خاتمی علی رغم نظرات خود در مورد ولی فقیه، مانند علی خامنه ای و احمدی نژاد فرقه گرا نیست و کوشش دارد سیاست های مخرب جمهوری اسلامی را تقلیل دهد. او باین جهت کاندیدا شده که متوجه خطرات بنیادگرائی شده است. به نظر من او از روی احساس مسئولیت کاندیدا شده است. اقدامی که میتواند برای او خطرناک نیز باشد. اینکه آیا وی اینبار نسبت به دوران گذشته تواناتر و متعهد تر به منافع ملی عمل خواهد کرد؟ آیا وضع رعایت حقوق زنان، اقلیت های قومی و مذهبی، آزادی مطبوعات، تشکیل احزاب، فعالیت تشکل های صنفی و سندیکائی و آزادی اعتراضات مسالمت آمیز و در یک کلام رعایت حقوق بشر بهتر میشود؟ این سوال ها را آینده پاسخ خواهد داد. اگر واقعا منافع ملت برای آقای خاتمی مهم باشد امید اینست که وی زمانی به این نتیجه برسد که این منافع را در جدائی کامل دین از حکومت ببیند.
اگر صف کشی آنطور که در بالا گفته شد باقی بماند و بخش وسیعی از مردم علیرغم فقدان یک آلترناتیو ملی و دموکرات و نیز با عدم اعتقاد به جمهوری اسلامی، نه با طیب خاطر بلکه از روی ناچاری و برای فرار از وضعیت اسفناکی که در تمام زمینه ها بدان دچار شده اند، در این انتخابات شرکت کرده و برای جلوگیری از خطر عظیم بنیادگرائی رای دهند، چنین رائی اگر نوعی مقاومت منفی نباشد مسلماً به عنوان تائید و یا پذیرش مشروعیت نظام نخواهد بود.
taraazima@gmail.com
|