روزنامه های ایران چه می نویسند؟



اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۲۱ اسفند ۱٣٨۷ -  ۱۱ مارس ۲۰۰۹


روزنامه «کیهان» در سرمقاله دیروزش:‌ «احضار روح در انتخابات» نوشته است: «...آمریکایی‌ها و انگلیسی‌ها و برخی دولت‌های مشابه می‌گویند انتخابات ریاست جمهوری آینده ایران بسیار مهم است. این سخن تازه‌ای نیست، مختص دولت جدید آمریکا هم نیست. از یک سال و نیم پیش، مقامات دولتی و دیپلمات‌های آمریکایی و انگلیسی بر لزوم تغییر دولت و مجلس شناخته شده به «اصولگرایی» تاکید می‌کنند، هرچند که عمر نومحافظه کاران آمریکایی برای چنین رویایی کفاف نکرد. اما چرا؟ پاسخ اگرچه روشن است اما اجازه دهید جواب فنی‌تری به این پرسش بدهیم.
قدرت‌های غربی می‌گویند به دلایل متعدد- از قدرتمندی ایران گرفته تا گرفتاری‌های آمریکا و ناتو در افغانستان و عراق- نمی‌توان با جنگ ایران را وادار به تسلیم کرد. تحریم اقتصادی هم چاره ساز نبوده است، چه آن هنگام که با شدت تمام به اجرا گذاشته شد و چه اکنون که زهوار آن در رفته و مدام نقض می‌شود، به ویژه آن که بحران بزرگ اقتصادی گریبانگیر غرب شده است. قدرت‌هایی نظیر آمریکا و انگلیس اگرچه خون از پیکر حکومتشان می‌چکد و تشنه جنگ افروزی و جهانگشایی‌اند اما آموخته‌اند که بیش از این حیثیت خود را در درگیری‌های آشکار و شکست‌آمیز به حراج نگذارند. آنها جنگیدن پای میز مذاکره را بر همه چیز ترجیح می‌دهند. اکنون آنها اجماع بی نظیری برای مذاکره دارند اما مذاکره نه آن گونه که ما و همه انسان‌های نرمال و متعادل از کلمه مذاکره-گفت وگو برای تفاهم در فضایی عادلانه- می‌فهمیم، بلکه مذاکره به مفهوم کشاندن طرف مقابل به گوشه رینگ، گذاشتن چاقو زیر گلوی وی و باج گرفتن. آنها می‌گویند باید با دست پر پای میز مذاکره رفت یا به قول ابلهانه خود، با چماق و هویج. مشکل همین جاست. طرف ایرانی نه می‌ترسد و نه فریب می‌خورد. به اصطلاح خود غربی‌ها، هیچ برگ برنده‌ای برای گذاشتن روی میز ندارند و به قول استفان‌هادلی مشاور امنیت ملی در دولت بوش- که عصاره استدلال همه محافل اطلاعاتی، سیاسی و دیپلماتیک در غرب است-«مذاکره با ایران وقتی هیچ برگ برنده‌ای در دست ندارید، بی فایده و احمقانه است».
خب! چه باید کرد؟ آنها راهی بهتر از مذاکره نمی‌شناسند که چنان کم هزینه و پرسود بوده باشد. بنابراین همه امید و همت خود در ایجاد فرصت تازه- یافتن برگ برنده- برای مذاکره را معطوف به «جایگزینی» طرف مذاکره کننده ایرانی کرده اند. آنها دنبال شاه سلطان حسین‌هایی هستند که اهل معامله از موضع ضعف باشند و بتوانند کشوری را با «تاج بی تخت» تاخت بزنند. حاضر باشند بیگانه صرفا تاجی بر سرشان بگذارد، اگر تخت و رخت و کلاه و جامه شان را نیز ایلغار کرد عیبی ندارد. بتوانند گورباچف باشند و به همین دل خوش کنند که تصاویرشان روی آنتن‌ها و صفحات اول رسانه‌ها و روزنامه‌های اروپایی برود. بتوانند ننگ و عار را به جان بخرند و به ناصرالدین شاه و مظفرالدین شاه اقتدا کنند، امتیاز نفت و غیر نفت بدهند و مابه ازایش چند سفر فرنگ بروند و با ورژن امروزی تر، چند سخنرانی هم در یکی از پستوهای آکادمیک داشته باشند و نظریه‌ای درکنند! اما اگر ترقه‌ای ترکید یا اولتیماتومی رسید، درجا قافیه را ببازند و آماده نشستن پای میز مذاکره باشند. اصلا یک پا عرفات باشند برای خودشان، که عاشق مذاکره بود و مدام در این دهه‌ها امتیاز و زمین و قدرت داد تا توانست صهیونیست‌های وحشی را پای میز مذاکره نگه دارد! که چه شود؟ از اینجا به بعدش را بخوانید از مقاله وزیر ارشاد دولت اصلاحات در روزنامه اعتماد ملی:
«شیمون پرز به عنوان یکی از شخصیت‌های کلیدی اسرائیل در کتاب آینده اسرائیل که مصاحبه وی با رابرت لینل روزنامه‌نگار یهودی است می‌گوید عرفات دو ویژگی مهم داشت. عرفات برایش مهم بود که او را چه و چگونه خطاب کنند! ترجیحش این بود که به او پرزیدنت بگویند. او به «رئیس» خرسند بود. پرز می‌گوید متناسب با شرایط به او عنوانی می‌دادم. عرفات دوست داشت شیوه آرایش صندلی‌ها مثل صحنه ملاقات‌های رئیس‌جمهور آمریکا باشد. من [مهاجرانی] گمان کردم لابد پرز اغراق کرده اما در مصاحبه مفصل یاسر عبدربه نیز دیدم به همین ویژگی‌ها اشاره کرده و می‌گوید عرفات خودش را بهترین مذاکره کننده می‌دانست در حالی که نبود. ما حتی در مذاکرات کمپ دیوید در زمان کلینتون هیچ طرحی به همراه نداشتیم و ابتکار عمل دست اسرائیلی‌ها بود».
انتخابات را می‌توان و باید از زوایای گوناگون دید و سنجید. اما آن وجه از این موضوع که به نسبت ملت ایران با بیگانگان و طراحی دشمنان برمی گردد، حائز اهمیت استراتژیک است. تنوع و رقابت نامزدها در فضایی شاداب یک بحث است و بستن راه طمع و نفوذ دشمن، بحثی متفاوت. در کنار جاذبه‌ها، باید دارای دافعه‌های روشن در این زمینه بود وگرنه همان می‌شود که رئیس دولت سابق به درستی- در سال هفتم ریاست خود-هشدار داد؛ «از اردوگاه اصلاح طلبان صدای دشمن به گوش می‌رسد.» امروز هم صدای دشمن از این اردوگاه به گوش می‌رسد که باعث می‌شود امثال کروبی و موسوی و خیلی‌های دیگر حساب خود را از آن جماعت جدا کنند و البته توقع از آقای خاتمی که اقرار به واقعیتی تلخ کرده، بیشتر و پیشتر است. دافعه با دشمن و احیای مرزبندی با نفوذی‌ها، آغاز تجدید اخوت با جمهوری اسلامی و ملت ایران است. اینجا دیگر نه عرصه رقابت حزبی و انتخاباتی بلکه مرز دوست و دشمن است و البته که دوست در جبهه دشمن نمی‌ایستد.مگر نه اینکه به قول رابرت گیتس وزیر دفاع آمریکا، ایرانی معتدل، ایرانی‌ای است که با گلوله کشته شده باشد؟!
فارغ از آمد و شد نامزدها و گرم شدن فضای مسابقه و رقابت انتخاباتی، باید امیدوار بود که شاه سلطان حسین‌ها و ناصرالدین شاه‌ها و تقی زاده‌ها و هویداها و عرفات‌ها به تاریخ پیوسته باشند و سر از گور بلند نکنند. اگر ما نخواهیم، انگلیسی‌ها و آمریکایی‌ها که علم و هنر احضار روح ندارند، دارند؟!»

دشواری تصمیم‌سازی اصولگرایان
روزنامه «اعتمادملی» پیرامون آخرین تحولات انتخاباتی در نیمه دوم اسفند با عنوان: «انجماد اصولگرایان» نوشته است: «...یازده روز تا پایان سال ۱٣٨۷ مانده و کوران حوادث و رویدادهای انتخاباتی در راه است اما در میانه روزهای پرتلا‌طم فعالیت‌های انتخاباتی، اردوگاه اصولگرایان همچنان در بیم و امید به سر می‌برد؛ بیم از چگونگی حضور نامزدهای اصلا‌ح‌طلب و احیانا وحدت حداکثری آنان و امید به اجماع گروه‌های کوچک و بزرگ اصولگرا و رسیدن به کاندیدایی واحد که دست‌کم آرای بیشتر اصولگرایان را یدک بکشد. اینکه اصولگرایان علی‌رغم ادعاهای چند ماه گذشته هنوز نتوانسته‌اند کاندیدای مورد وثوق‌شان را معرفی کنند نشان از این دارد که بزرگان این قوم برخلا‌ف سیاق گذشته شمشیرشان برش سابق را ندارد. هرچند که رفتار دولت نهم و در راس آن شخص رئیس‌جمهور نیز به تردیدهای اصولگرایان افزوده است.
اصولگرایانی که تا همین چندی پیش با درصد بالا‌یی از قطعیت، رسیدن به نامزد منتخب و واحد خود را امری محتمل و در دسترس می‌دانستند این روزها با رصد فعالیت‌های اردوگاه اصلا‌ح‌طلبان، اگر کاملاً بلا‌تکلیف نشده باشند، دست‌کم به سختی می‌توانند سر کلا‌ف تصمیم‌گیری نهایی‌شان را در لا‌به‌لای گره‌های متعدد این کلا‌ف پیدا کنند. ‌ حضور قطعی دو کاندیدای موثر در اردوگاه اصلا‌ح‌طلبان و ورود قریب به یقین کاندیدای سوم در این اردوگاه سبب شده اصولگرایان نتوانند تصمیم نهایی را بگیرند؛ به ویژه آنکه حضور میرحسین موسوی، نخست‌وزیر روزهای جنگ نیز بیش از گذشته محتمل شده است، آنچنانکه گسترش تلا‌ش‌های وی و حامیانش، نشان از جدی‌تر شدن حضور آخرین نخست‌‌وزیر در انتخابات ریاست‌جمهوری سال آینده دارد. حضور میرحسین به همان اندازه که جریان اصلا‌ح‌طلب را به تامل و تفکر واداشته، در میان لا‌یه‌های مختلف جریان اصولگرایی نیز شکاف ایجاد کرده و بر تعداد قطعات پازل انتخاباتی اصولگرایان افزوده است؛ چه، حضور میرحسین موسوی در انتخابات فرصت مغتنمی برای آن دسته از اصولگرایان است که تمایل چندانی به حضور مجدد احمدی‌نژاد ندارند و در مواردی هم با کاندیداهای مطرح دیگر همخوانی چندانی احساس نمی‌کنند. از سوی دیگر اصولگرایان هنوز نمی‌دانند که در نهایت از میان سیدمحمد خاتمی، که حضور او بی‌شک گروه بزرگی از اصولگرایان را به وحدت می‌رساند و میرحسین موسوی کدام‌یک در صحنه باقی خواهند ماند و همین موضوع تصمیم‌سازی آنان را با دشواری بیشتر روبه‌رو خواهد کرد. درعوض اصلا‌ح‌طلبان می‌توانند از همین موقعیت ایجاد شده به‌عنوان حربه‌ای برای مردد نگه داشتن رقیب اصولگرا تا واپسین روزهای مانده تا انتخابات بهره بگیرند و سکون را به جناح مقابل تحمیل کنند. هرچند که سیدمحمد خاتمی در یکی دو سفر اخیر خود با بیان اینکه حاضر است برای وحدت اصلا‌ح‌طلبان فداکاری کند تلویحا بر این نکته صحه گذاشت که با توجه به جمیع شرایط و در حالتی که اوضاع اقتضا کند ممکن است به نفع یک کاندیدا کنار برود، ولی این اظهارات نمی‌تواند سند قطعی برای صدور حکم نهایی اصولگرایان و انتخاب کاندیدای واحد باشد...
مصطفی پورمحمدی نامزدی که خود را در جبهه اصولگرایان تعریف می‌کند تاکنون به چندین استان سفر انتخاباتی داشته است. ‌ بعد از احمدی‌نژاد، مطرح‌ترین نامزد اصولگرایان، محمدباقر قالیباف شهردار پایتخت است. ستاد قالیباف هم‌اکنون به وسیله افرادی چون ایازی و یعقوبی هدایت می‌شود. وی در هفته‌های اخیر چندین سایت اینترنتی راه‌اندازی کرده و به‌عنوان نامزد پر سایت انتخابات دهم وارد این عرصه شده است. ‌ مریم بهروزی دبیرکل جامعه زینب(س) در گفتگو با «فردا» با بیان اینکه در حال حاضر احمدی‌نژاد گزینه اصولگرایان است گفت: از میان دیگر نامزدها کسی اعلا‌م رسمی نکرده و اگر آقای قالیباف یا ولا‌یتی ثبت‌نام کنند آنگاه دیگر احمدی‌نژاد گزینه مورد اجماع همه اصولگرایان نخواهد بود. ‌ وی اظهار داشت: تلا‌ش ما در جبهه اصولگرایان بر این است که اجماع صورت گیرد و اگر اجماع حاصل نشد سعی می‌کنیم کاندیدایی داشته باشیم که مورد حمایت اغلب اصولگرایان باشد...»

حداقل حقوق نامزدهای انتخاباتی
روزنامه «جام جم» با عنوان: «پروژه مظلوم‌نمایی!» نوشته است: «...انتخابات هر چه به روزهای اصلی خود نزدیک‌تر می‌شود، علاوه بر شور و هیجان انتخاباتی که لازمه مشارکت مردم و گروه‌هاست، به آفاتی هم گرفتار می‌شود.
تخریب نامزدها و گروه‌ها، استفاده از امکانات غیرقانونی، تبلیغات زودرس و خارج از استانداردهای تعیین شده در قانون و... از جمله این آفات است.
برخی گروه‌های سیاسی نیز در این مسیر می‌کوشند از ابزار تبلیغاتی «مظلوم‌نمایی» بهره ببرند. القای محرومیت از امکان تبلیغ و آزادی عمل از جمله پروژه‌هایی است که زنگ آن طی روزهای گذشته به صدا درآمده است.
آنچه مهم‌تر از همه به نظر می‌رسد، این است که همه دلسوزان انقلاب، مدیران اجرایی و مسئولان باید مراقب باشند تا زمینه‌ساز چنین مظلوم‌نمایی‌هایی نباشند.
نامزدهای اصلی انتخابات ریاست جمهوری عمدتا از چهره‌های شناخته شده، محترم و باسابقه هستند و حداقل حقوق آنان ارتباط چهره‌به‌چهره با مردم در فضاهای عمومی و دانشگاهی است. خوشبختانه با موضعگیری به موقع سخنگوی دولت و مقامات وزارت علوم آشکار شد که هیچ تصمیمی برای جلوگیری از سخنرانی نامزدهای قطعی و احتمالی در دانشگاه‌ها اتخاذ نشده است و اگر هم موردی بوده، ناشی از تصمیم فردی و سلیقه‌ای در حد یک دانشگاه یا استان بوده است که امیدواریم با توجه به موضعگیری صریح مقامات دولتی، آنان نیز از ایجاد فرصت و بهانه برای اجرای سناریوی مظلوم‌نمایی پرهیز نمایند.»

نیاز به تفکرات و سلایق مختلف
روزنامه «رسالت» با عنوان: «اگر خاتمی شکست بخورد...» نوشته است: «...از چند ماه پیش همواره این سوال ذهنم را آزرده است که اگر خاتمی شکست بخورد چه برسر جریان اصلاحات می‌آید. دوم خردادی‌ها در تابستان گرم ٨٨ برای فرار از این شکست سخت به کدام ییلاق اسباب کشی می‌کنند. چه کسی فریادهای خاموش دوم خردادی‌هایی که گفتند و نوشتند: «می‌توان خاتمیست بود، بدون آنکه از بازگشت خاتمی دفاع کرد» را پاسخ می‌دهد. سکوت سعید حجاریان، محسن کدیور، اکبر گنجی،... در دفاع از خاتمی وخروج کرباسچی، عباس عبدی، محمد قوچانی،... و سایر یاران دیروز خاتمی از اردوگاه رئیس دولت اصلاحات در آستانه یک انتخابات بزرگ بیشتر شبیه آرامش قبل از توفان است که تابستان ٨٨ را برای سازمان مجاهدین و مشارکت آبستن یک پاییز افسرده و رو به زوال می‌نماید. زوالی که دیگر شاید رمق بازگشتی برای هیچ یک از دوم خردادی‌ها به جا نگذارد. ‌
‌ شوربختانه ساده اندیشان در جناح رقیب بر این پندارند که اصولگرایان تک‌نوایی را بر همنوایی در سمفونی فرهنگ سیاسی کشور ترجیح می‌دهند؛ اما واقعیت چیز دیگری است.‌
مهندسی سیاسی رقابت در ایران و بسترسازی برای مشارکت عمومی از ابتدای انقلاب اسلامی یکی از دغدغه‌های همیشگی نیروهای اصولگرا و ارزشی بوده است. افزایش کیفیت مردمسالاری دینی و تقویت نهادهای مدنی به منظور تحقق اراده عمومی در اداره کشور زمینه را برای تحقق گفتمان انقلاب اسلامی فراهم می‌کند.‌
بدون رودربایستی باید تاکید کنیم معتقدیم مردمسالاری دینی عالی‌ترین نوع دموکراسی در عصر حاضر است و قادر است اراده عمومی در اداره کشور را به معنای واقعی کلمه تحقق بخشد، لذا دفاع مومنانه از جمهوریت نظام اسلامی و افزایش کیفیت مادی و معنوی آن همواره در سرلوحه سیاستهای اصولگرایان بوده است.‌
به اذعان اغلب رهبران فکری جریان دوم خرداد نتیجه محتوم شکست احتمالی خاتمی در انتخابات ٨٨ زوال غیر قابل ترمیم گفتمان دوم خرداد است که در برهه‌ای موجد یک حماسه ملی شد. این اتفاق ناخوشایند بیش از آنکه برای دوم خردادی‌ها تلخ باشد برای اصولگرایان تاسف برانگیز است.
تماشای ققنوسی که هیزم جمع می‌کند تا خود را به آتش بکشد همیشه آزاردهنده است و غم انگیزتر اینکه امیدی به تولد ققنوس دیگر از دل خاکستر مادر نباشد تا موسیقی سیاست سر دهد.‌
آهنگ سیاست در ایران با زاد و ولد جریانات و احزاب سیاسی خوشایند است و الا هیچ اهل دلی با تک نوازی صرف سر ذوق نمی‌آید. کشور نیازمند تفکرات و سلایق مختلف برای مدیریت امور است که با گذار از تعارضات بنیادی اختلافات خود را به سطح سیاستگذاری‌ها فروکاهیده باشند.‌
به هر حال تا تماشاخانه راهی نیست. کاش می‌شد در این نمایشنامه نقشی را هم به فرزند ققنوس می‌دادند.»

تأمین منافع و امنیت دوطرف
صادق خرازی سفیر پیشین ایران در فرانسه با عنوان: «آمریکا باید ایران را به عنوان یک شریک برابر بپذیرد» در روزنامه «صدای عدالت» نوشته است: «...درک وضعیت موجود و بررسی چالش‌ها و فرصت‌هایی که امروز با آنان مواجه هستیم، بدون نگاه به گذشته امکان پذیر نیست. سه دهه از قطع روابط سیاسی میان ایران و آمریکا می‌گذرد.طی این مدت روابط دو کشور طیف وسیعی از تحولات، از همکاری تا رویارویی را پشت سر گذاشته است. به نظر نمی‌رسد ادامه وضع موجود، تأمین کننده منافع و امنیت ملی هر دو طرف باشد. تعارضات و پیچیدگی‌های در روابط دو کشور، درک واقعیت‌ها را مشکل ساخته است.وجود تعارض در رفتار دو کشورطبیعی است چراکه بازیگران سیاسی دائماً با پشتوانه ایدئولوژیک با تغییر شرائط و توازن قدرت میان عوامل تاثیرگذار،صحنه بازی را تغییر می‌دهند. اما موارد همکاری میان دو کشور نشان می‌دهد که برای دو طرف منافع ملی بر هر چیز دیگر اولویت دارد.رفتار دو کشور در عین پیچیدگی‌ها توان تغییر پذیری را دارند.اگر دو طرف به طور موثر وارد تعاملات با یکدیگر شوند، می‌توانند بر فشار یکدیگر تاثیر بگذارند.سئوال این است که چرا تجارب و فرضیات فوق صورت نپذیرفته اند؟چه عناصری مانع درک دقیق و منطقی دو طرف شده است؟استراتژی نئوکان‌ها در قبال ایران و منطقه دیوار اعتماد سازی را فرو ریخت. اکنون فرصت مغتنم برای پرزیدنت باراک اوباما پدید آمده است تا هم سیاست آمریکا در قبال ایران تغییر کند و هم ادبیات و زبان گفتگو آزار دهنده نباشد.تمایل به همکاری در دو طرف به وضوح دیده می‌شود.امنیت در عراق و حمایت از دولت این کشور، سرکوب جریان رادیکال و تروریزم در افغانستان، حساسیت روی کانون‌های پرورش تروریزم در منطقه به ویژه پاکستان و برخی از کشورهای عرب منطقه، مبارزه با تولید و توزیع مواد مخدر، سرکوب تروریزم می‌تواند عناصر همکاری دو طرف را شکل دهند. ولی اینک در ایران آمادگی همکاری بدون ما به ازاء وجود ندارد. به دلیل تجارب گذشته در عراق و افغانستان این است و بدون داشتن یک بسته grand bargain سرخوردگی به وضوح دیده می‌شود. نیاز دو کشور به یک دستیابی به توافق مشکل خواهد شد. همه باور دارند که اعتبار آمریکا در نتیجه حوادث رخ داده شده در افغانستان-عراق و حمایت از توتالیتاریزم زیر سئوال رفته است. آمریکا برای اعاده اعتبار جهانی خود چاره‌ای جز نشان دادن جهت‌گیری‌های مثبت جدید ندارد.اگر آمریکا بتواند سیاست جدیدی فارغ از فشارهای مالی لابی‌های عربی-اسرائیلی در قبال ایران اتخاذ کند این فرصت وجود دارد که همه مسائل را روی میز گذاشته و با منطق و مذاکره حل نماید. در ایران سیاست خارجی بر خلاف سیاست داخلی، متمرکز است.
طبق قانون اساسی بالاترین شخصیت تصمیم گیر و تصمیم ساز رهبری عالی ایران است که دارای نفوذ و قدرت بالایی است و توان حل و فصل منطقی و عادلانه همه مسائل را دارد.نقش منطقه ایران، نفوذ گسترده ایران در دنیای اسلام قابل کتمان نیست. در این شرائط بهتر است دو طرف مشکلات خود را حل‌‌و فصل نمایند. ایران امروز آمادگی همکاری و کمک به خط اعتدال را دارد. مذاکره مستقیم امکان حل و فصل مسائل را بوجود خواهد آورد. بایست از مسائل حاشیه‌ای گذشت و به اصل مساله پرداخت. امنیت انرژی منطقه، امنیت و روند آرامش در عراق، امنیت در افغانستان و سرکوب القاعده و طالبان و روش‌های مبارزه با تروریزم در منطقه، در سایه همکاری دو کشور عملی خواهد شد.آمریکا زمانی می‌تواند در برابر فرسایش نیروهای خود در منطقه موثر باشد که واقعیت‌ها و بازیگران صحنه سیاسی خاورمیانه را بهتر بشناسد؛ نه اینکه بصورت سنتی بر روی فشارها و لابی‌ها، منافع خود را پایه گذاری کند، تثبیت جایگاه امریکا در تقابل با ایران نیست بلکه در همکاری با ایران جست و جو می‌شود.ضرورت مکانیزم امنیتی چند جانبه با حضور کشورهای ذینفع در منطقه از اهمیت ویژه برخوردار است.مواضع اوباما و پیام‌های آشکار و پنهان وی از یکسال قبل از موفقیت در آمریکا تا هفته جاری نتوانسته است برای طرف ایرانی تعیین کننده باشد. آنچه در هفته گذشته در اجلاس امنیتی مونیخ توسط جو بایدن مطرح شد تا حدی بازتاب منفی در ایران داشت. تاکید مجدد واژه‌ها (سیاست چماق و هویج) باعث دلخوری ایران گشت و مایوس کننده بود. یارگیری در سطح بین المللی علیه ایران همزمان با مذاکره، تاکید بر سیاست‌های دولت بوش با ادبیات جدید تلقی می‌شود.-ایرانی‌ها به دنبال اقدام عملی برای نشان دادن حسن‌نیت آمریکائیها هستند که کارگشا باشد.-ایرانی‌ها ازاینکه آمریکا نه تنها بر اساس مفاد قرار داد الجزایر در امور داخلی ایران فعالیت نمی‌کند، بلکه قرار Lequalfooting اساس رابطه اش با ایران حل و فصل مسالمت‌آمیز اختلافات بر اساس اصل برابری گیرد را مثبت تلقی خواهند کرد.-عذرخواهی که توسط مادلین آلبرایت وزیر خارجه دولت دوم کلینتون صورت گرفت، می‌تواند موثر باشد.آمریکا و ایران بایست در یک نکته در رابطه با سیاست برد-برد به درک مشترک با هم برسند.نه اینکه بخود به دلیل نگاه ایدئولوژیک از سیاست برد و باخت نام ببرند!بکارگیری واژه‌های آزار دهنده که مغایر با هویت ملی ایرانیان ومحدود کننده و تهدید کننده باشد دیوار بی اعتمادی را بلند‌تر می‌نماید. ایران و آمریکا می‌توانند در آینده نه چندان دور به اولویت اول و همکار منطقه‌ای مبدل شوند البته اگر لابی‌های مستقر در واشنگتن، اعراب، روسیه، اروپا و اسرائیل روی خود را برگردانند و فشار مزاحمت گونه‌ای را در پیش نگیرند. آمریکائیها بایست بسیار مراقب انتخاب نماینده ویژه خود در امور ایران باشند. آنها بایست وارد مذاکره باشند.(Dialoge) با ایران شوند.نه اینکه به دنبال گفت و گو (negotiation) شکل دادن به رویکرد منعطف‌تر با سیاست‌های جدید واقع بینانه می‌تواند توجه رهبری ایران را به خود جلب نماید. تجربه گذشته تغییر لحن برای ایرانیان کافی نیست بلکه آنها به دنبال سیاست جدید آمریکا هستند که بتوانند پس از سی سال افکار عمومی و حتی دل و قلب آنها را توجیه کند. ایران باور دارد که قدرت بزرگ منطقه است. و دارای موقعیت ژئوپلتیک و ژئواستراتژیک می‌باشد و هزینه‌های بسیاری نیز برای این قدرت بودن و قدرت ماندن کرده است. درک این واقعیت‌ها می‌تواند تاثیرگذار باشد.»

شنود اشباح
روزنامه «اعتماد ملی» در سرمقاله دیروزش: «شنود اشباح» نوشته است: «...در داستان مخالفت سیدحسن مدرس با قرارداد ۱۹۱۹ نکته ظریفی نقل کرده‌اند، وقتی از مدرس سوال کردند چرا اینقدر با قرارداد مذکور مشکل دارد، پاسخ داد، مشکل من بند اول آن است. اینکه آمده است، انگلستان استقلا‌ل و تمامیت ارضی ایران را به رسمیت می‌شناسد!
اینکه انگلستان کتبا چنین اعترافی می‌کند، معلوم است نقشه‌ای برای استقلا‌ل ایران کشیده است. حال حکایت اصلا‌ح‌طلبان و روزنامه کیهان است. سوابق این روزنامه در عصر مدیریت اخیر آن مشحون از این رفتارهای شگفت‌آور است. اینکه کیهان به سرنوشت اصلا‌ح‌طلبان و مواضع جناب کروبی حساس شده و گاه و بیگاه به تحریف و انعکاس وارونه آن مبادرت می‌کند، نشان علا‌قه به کروبی نیست، بلکه احساس خطری است که از ناحیه ایشان می‌کنند. کیهان خود بهتر می‌داند هر که به آن منتسب شود، خودبه‌خود مورد حساسیت جامعه قرار خواهد گرفت. ‏
پروژه تخریب کروبی و اصلا‌ح‌طلبان چندان جدید و البته هضم آن نیز خیلی سخت نیست، البته کیهان باید خوشحال باشد که این نحوه خبررسانی و ارائه اطلا‌عات به مردم همزادی نیز در صدا و سیما یافته و آنها نیز چه در اخبار رسمی و چه در برنامه‌های حاشیه‌ساز خود بدشان نمی‌آید بدیلی برای کیهان شوند.
البته باید متاسف بود که دو رسانه‌ای که با پول مردم اداره می‌شود و به اعتبار بزرگ انتساب به مقام معظم رهبری مفتخر هستند، اینچنین با تیشه به ریشه می‌زنند؛ ارزش و مقامی که والا‌تر از خطاها و سیئاتی است که ناخواسته و ناخودآگاه آن جایگاه را مورد خدشه قرار می‌دهد.
اما روشن است که نیروهای اصولگرا و بخش اقتدارگرای آن از تاکتیک جدید اصلا‌ح‌طلبان در گفت‌وگوی مستقیم با مردم و طبقه‌بندی کردن لا‌یه‌ها و طبقات اجتماعی توسط سه کاندیدای خود هراسیده‌اند. این روش جدید که در حال فعال کردن آتشفشان مذاب حرکت و همراهی مردم در عرصه عمل سیاسی است، اقتدارگرایان را سردرگم و حیران کرده است.
اگر چنین نبود، آنها هیچ‌گاه به خود زحمت نمی‌دادند تا از تاکتیک قدیمی و انگلیسی تفرقه بینداز و بهره ببر، استفاده کنند.
فعالیت سه‌گانه اصلا‌ح‌طلبان با هدف مخاطب قرار دادن گروه‌ها و لا‌یه‌های مختلف رودهایی را سبب خواهد شد که به دریای بزرگ وحدت بر اساس تشکیل دولتی مردمی، دموکراتیک و منطبق با ظرفیت قانون اساسی و در سایه ارزش‌های نظام اسلا‌می واریز شود.
در این میان حزب و روزنامه اعتماد ملی تلا‌ش دائمی خود را بر پرهیز از اختلا‌ف نهاده‌ و همگان را به رعایت ارزش‌ها و پرنسیب‌های اخلا‌قی سیاسی در عرصه مبارزه‌ای شفاف و مردم‌سالا‌ر قرار داده است.مهدی کروبی همواره سنگ‌ زیرین آسیای اصلا‌ح‌طلبان و منادی عمل جمعی و وحدت سیاسی بوده است اما بدیهی است هر حزبی سیاست مجزا و استراتژی‌های خود را دارد؛ این به معنای مجادله و منازعه نیست.
روشن است که اقتدارگرایان از دوستی، وحدت و تعامل اصلا‌ح‌طلبان در هراسند. وگرنه رعایت حداقل معیارهای اخلا‌قی انتخابات نباید سخت و هزینه‌ساز باشد. روزنامه اعتماد ملی در طول دوره انتشار، آینه تمام‌نمای نوع نگرش سیاسی مهدی کروبی باشد روزنامه‌ای که آینه انعکاس دیدگاه‌ها، نظرات، اخبار و اهتمام به همه گرایش‌های اصلا‌ح‌طلبی است؛ سیاستی که همچنان تداوم خواهد داشت.»

منبع: روزنامه ی اطلاعات بین المللی