دو پنجره ی کبود ...


پیرایه یغمایی


• انگار این دو پنجره ی کبود را،
از زندان اسطوره ای من گشوده اند ... ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
يکشنبه  ۲۵ اسفند ۱٣٨۷ -  ۱۵ مارس ۲۰۰۹


 
 
چشم های تو،
با کدام آسمان شامگاه
به بیعت نشسته اند
که سرنوشت مرا تدارک می بینند
                      ای نهایت عشق؟



چشم های تو،
زهره نواز کدامین چنگی تاریخ اند
که من پایکوبی هزاران قبیله ی عشق را
طبل به دست در آن ها می بینم،
                   وقتی که نگاهم می کنی؟


و آذرخش کدام خشم سراسیمه
بر آن دو آسمان وحشی خط می اندازد
که آن باران گیج،
خشم تو را و اندوه مرا خیس می کند
                                        ای دوست؟

انگار این دو پنجره ی کبود را،
از زندان اسطوره ای من گشوده اند ...

ستاره چینی را به شامگاه روی آورده ام
چرا که من خورشید را جرعه جرعه،
از چشم های تو نوشیده ام


و آسمان بالای سرم را،
قربانی آن آسمانی کرده ام
که در چشم های توست ...