از : نا در
عنوان : اگر ناب بودی چی می شدی؟
جناب غیر ناب شما الآنش اینقدر خفنی اگر ناب بودی چی می شدی؟
٨۴٨۹ - تاریخ انتشار : ٣۰ اسفند ۱٣٨۷
|
از : غیرناب
عنوان : این دوستانی هم که اینجا کامنت می گذارند و سخت چسبیده اند به مارکسیسم سنتی ناب بهتر است یک هوایی تازه کنند و به سوسیال دموکراسی اروپایی بیندیشند۰
با تشکر از نویسنده مقاله ۰
چه خوب بود که یکی هم داخل حزب توده پیدا می شد و نقش این حزب را در به سقوط کشاندن دو جنبش در ایران بررسی می کرد۰
اما ظاهرا با وجود نقش منفی بسیار قویتر این حزب افراد کادر رهبریش حاضر به افشا گری نیستند و بر تداوم اشتباه مصر هستند۰
دکان زدنشان برای دست فروشی مثل موسوی واقعا محشرست.
این دوستانی هم که اینجا کامنت می گذارند و سخت چسبیده اند به مارکسیسم سنتی ناب بهتر است یک هوایی تازه کنند و به سوسیال دموکراسی اروپایی بیندیشند۰
دفاع شما از مارکسیسم ناب مثل دفاع شاهپرستان از نظام محمد علیشاهی و رضاخانی است ۰ زیادی کهنه است ۰
شاهپرستان هم بهتر است به مشروطه خواهی اروپایی رو بیاورند۰
باز دم مذهبی ها گرم که به سمت نواندیشی شبیه دموکرات مسیحی ها روی آورده اند و از بقیه مطلق گراها دو سه قدم جلوترند۰ دوتا روشنفکر کمونیست مشابه نوع دینی سروش و گنجی و شبستری داشته باشیم و دوسه تا سلطنت طلب مثل داریوش همایون آنوقت می شود به آینده پلورالیسم در ایران امیدوار بود۰
وگرنه هنوز سال ۵۷ است و
جنگ گنبد و
فتنه کردستان و
اشغال سفارت آمریکا و
هفت تیر کشی در دانشگاه و
سرانجام ولایت فقیه و ریاست جمهوری احمدی نژاد و تاراج ایران توسط روس و اعراب رادیکال و فتنه جویان مسلمان۰
٨۴۶۹ - تاریخ انتشار : ٣۰ اسفند ۱٣٨۷
|
از : فریبرز حاجیان
عنوان : کدام رهبری ؟
هموطن ارجمندم آقای ناصر م ـ ممنون از جوایت و پوزش از مقایسه ها ولی خیلی سادهمن هرگز شما را نمی شناسم و بخود حق نمی دهم در باره ی شما قضاوت کنم بلکه ان نوشته ها متاسفانه «بازی» با کلمات ست. کاش اخبار روز و سایر فعالیت های اینترنتی به تشکیل کنفرانس های واقعی و زنده منتهی شود وگرنه اینجا همین طور خواهد ماند.
وقتی شما به « رهبران» فدائیان اکثریت استناد می کنید خیلی دوستانه میگویم که تمام کسانی که به آنها رهبر اطلاق میشود از خامنه ای بگیر تا بقیه بهیچ عنوان بر اساس معیارهای شناخته شده ی سیاسی به این مقام ها نرسیده اند و باتعریف شناخته شده ی «رهبر سیاسی» منافات دارد.
ـ در شرایط استثنائی ۵۷ مردم تشنه ی آزادی بفراخور حال به جریان های موجود روی آوردند.
سازمان چزیکهای فدائی خلق که بیشتر بنیانگزاران و کادرهای خود را در مبارزه مسلحانه از دست داده بود با تعدادی که خوشبختانه توانسته بودند از آن شرائط مرگبار سالم از زندان و یا خانه های تیمی به مردم ملحق شوند نمی توانستند در نقش رهبر سیاسی جوابگوی صدها هزار طرفدار سازمان خود باشند. تمام آنها با تمام وجود برای سازمان تلاش کردند و کاش روزی تمام آن ها که در دانشکده فنی و بعد در ستاد میکده مسئولیت هائی را گرفتند و خوشبختانه زنده مانده اند بنشینند و صحبت کنند که چگونه شدکه اختلافات شروع شدو متاسفانه هنوز وجود دارد.
هر کدام از آن مسولان یا رهبران که در ۲۲ بهمن در راس سازمان بودند بدلایل مختلف تحلیلی از شرائط انقلاب داشتند که پرواضح ست کم وبیش خالی از اشکال نبود
جدا از اینکه کدام تحلیل مناسب تری برای فعالیت داشتند و جدا از اینکه چگونه انشعابات شکل گرفت. اغلب آن مسولان اولیه ، هنوز در راس سازمانهای ادامه دهنده ی راه فدائیان قرار دارند .
وقتی اصلا مجال تشکیل جلسه و میتینگ علنی و متمدنانه وجود نداشت تا در یک پروسه نیروهای سازمان از مشی چریکی در تمام زمینه ها به یک سازمان سیاسی منتقل شود.بعضی هنوز بر مشی مسلحانه پا می فشارند.بسیاری از هواداران در انتخابات اصلا امکان تاثیر گذاری نداشتندو حتی امروز در خارج از کشور هم به دلایل زیادی هواداران نمی توانند در فعالیت های سازمان های مورد علاقه ی خود شرکت کنند.
برای اینکه مشخص به نکته شما در باره «رهبران » اکثریت که در تلاش مصاحبه یا مقاله دارند جواب بدهم ، عرض می کنم که خود این موضوع هم جای بحث دارد مثلا حشمت رئیسی در بعداز انقلاب کاندید سازمان برای شرکت در انتخابات بود و همه او را می شناختند.
در پروسه نزدیکی به حزب توده ایشان و دوستانش یارانی بودند که خیلی در این زمینه «تعجیل » داشت و بقول معروف از پاپ هم کاتولیک تر بودو رهبری را در فشار قرار داده بودند،
بسیاری مخالف اساسی وحدت بودند که به انشعاب منتهی شد
در حالیکه تمام تشکیلات با بحران جدی روبرو بود.
به شهادت دوستان نازنینم ما با مشورت مسئولان خود و رهبری با تاکید براستقلال خود از همکاری با دوستان توده ای «همطراز» امتناع کردیم . امیدوار بودیم که موضوع بصورت عاقلانه ای حل خواهد شد.اینطور نشد
حشمت رئیسی طاقت نیاورد و از سازمان جداشد و فعالیت خود را مثل سایر دوستان در حزب توده ادامه داد. در حمله رژیم به حزب هم آسیبی به او خوشبختانه نرسید
اما وقتی من مصاحبه ی او را در « تلاش» خواندم و روایت های او را از قبل از انقلاب در صنعت نفت دوباره آموختم تعجب کردم که چرا یک کلمه به جدائی خود از سازمان اشاره نکرده و کلمه ای از حزب توده نام نبرده و مطلب او را گزینشی ارزیاب کردم امیدوارم اشتباه کنم.
در باره بهزادکریمی هم قصه های دیگر وجود دارد ! اگر منظور شما از رهبران این دوستان می باشند؛ جمشید طاهری پور و فریدون احمدی و نطایر آنها ،
این خوبست که این دوستان با سایر جریانات حشر و نشر می کنند ولی وظیفه دارند
برای مردم تعریف کنند که بر آنها چه رفت که در بعداز انقلاب چنان تحلیل هائی از شرائط داشتند.
امروز نیز این دوستان به نوع دیگری بر مواضع کج وکوله خود اصرار دارند.
صمیمانه میگویم که هیچ اشکالی ندارد که هواداران سابق چپ برنامه دیگر جریانات را بپذیرند ولی این با «مردد» بودن متفاوت ست.
باید عرض کنم این دوستان باید یک روز با خودشان این موضوع را حل کنند که ۳۰سال از انقلاب گدشته ست و دارای حقوق فردی و اجتماعی کافی هستند که هرچه میخواهند بگویند و هرجور میخواهند فکر کنند ولی دیگر آن «رهبری» و «مسئولیت» ها تاریخ مصرفش گذشته و هزاران جوان جویای نام و خواهان قبول مسئولیت باید مبارزه را دامه دهند.«تلاش» هم همه جا یا برجسته کردن مسئولان و رهبران چپ و جمهوری خواه «تلاش» می کند از سابقه ی مثبت جریانهای سیاسی برای «دکان» سیاسی خود کسب «اعتبار » کند.
رهبران باید بهر صورت انتخابی باشند و ادواری و احترام تمامی آنها که حتی موفت و کوتاه مسولیتی را قبول کردند. به نطر میاید که رجوی ، سامع، توکل ، دهقانی و بقیه فکر می کنند که نقش کاریسماتیک پیدا کرده اند.
٨۴۴۷ - تاریخ انتشار : ۲۹ اسفند ۱٣٨۷
|
از : ناصر م
عنوان : آقای فریبرز حاجیان
دوست گرامی اقای حاجییان، من نه سلطنت طلبم و نه از سیستم پادشاهی خوشم می آید. خودم را جمهوری خواهی عدالت طلب و چپ می دانم. سیستم پادشاهی را برای ایران نیز مناسب نمی دانم. هدفم از نوشتن آن موضوعات بیشتر از زاویه دلسوزی برای ایران و برخاسته از این اعتقاد قلبی بود که به اهمیت تحزب و پلورالیسم سیاسی و نقش آن ها در دمکراسی و ازادی تاکید کرده باشم. این سازمان ها و رهبران آن اگر خود بد و خوب خودشان را بگویند ، دیگر جای سوء استفاده برای جریانات بد خواه و سکتاریست و انحصار طلب و مغرض باقی نمی ماند. اگر منظور شما برای سلطنت طلب جلوه دادن من ، معرفی نشریه تلاش بوده است باید عرض کنم بسیاری از رهبران همین سازمان فداییان اکثریت در این نشریه مطلب نوشته و مصاحبه کرده اند و در آخرین شماره هم آقای بهزاد کریمی مصاحبه دارند. مرز ها شکسته شده و دیگر طرح موضوعاتی مثل آزادی دموکراسی و حقوق بشر در انحصار یک فرقه یا جریان بخصوص نیست.
٨۴٣۰ - تاریخ انتشار : ۲٨ اسفند ۱٣٨۷
|
از : فریبرز حاجیان
عنوان : از دست این ناصر م ........
هنوز دارم راجع به نوشته ی دانش باقر پور فکر میکنم تا شاید در باره ی آن بعدا کامنت بگذارم.
ولی وقتی کامنت سایر دوستان هموطن را با نیت های متفاوت میخوانم با خودم میگویم چه فایده ؟ معلوم نیست برای که مینویسی ! این سایت اخبار روز شده «جولانگاه» قد ونیم قد طرفداران دو رژیم که تلاش می کنند دنیای «مجازی » را مانند دنیای واقعی غیر قابل تحمل کنند.
همین پائین هموطن ارجمند ناصر م نوشته دانش باقر پور را بهانه ای برای تامین خواسته های فردی یاگروهی خود کرده و آرزو کرده بقیه جریانات سیاسی ایران چون مشروطه خواهان، جریانات چپ و ملی گراها و حتی احزاب ملی از این شیوه مفید دانش باقر پور درس گرفته و بجای بی آبرو کردن همدیگر نگاهی این گونه نقاد و مفید به خود داشته باشند.
ناصر م مثل اینکه با دسته «کورها» روبر شده و لینک یکی از مراکز «توطئه » را برای کاربران میگذارد.
برای این ناصر آقا باید عرض کنم گروه های سیاسی که ردیف کردی نمی تواند برای رد گم کردن « طرفداران بازگشت پادشاهی » در ایران مفید واقع شود.اگر از سر عجله چنین نوشتی اشکالی ندارد ولی اگر میدانی که میزان مشروطه خواهی شاهدوست ها در کمترین سطح ممکن نسبت به دیگران قرار دارد پس فراموش نکن که همیشه صفت طرفداری بازگشت حکومت پادشاهی را توسط آنها قید نمائید.
و یک سئوال از ناصر م
آیا با ردیف کردن مشروطه خواهان، جریانات چپ و ملی گراها و حتی احزاب ملی در کنار هم ،
می خواهی بگوئی ، جریانات چپ و ملی گراها و حتی احزاب ملی مشروطه خواه نیستند ؟ نه جانم بحث دانش باقر پور را ضایع نکن هر چیز بجای خود نیکوست !
٨۴۲۹ - تاریخ انتشار : ۲٨ اسفند ۱٣٨۷
|
از : ستاره ح
عنوان : وصیت نامه محمدرضا سعادتی جعلی بود
خمینی برای نابودی سازمان مجاهدین خلق ایران سعادتی را به جرم جاسوسی برای شوروی دستگیر نمود و لی سعا دتی را که به او ده سال زندان داده بود در سال شصت اعدام کرد. سعادتی توسط ماشا اله قصاب دستگیر شد و دولت بازرگان از آن بی خبر بود.
٨۴۲٨ - تاریخ انتشار : ۲٨ اسفند ۱٣٨۷
|
از : ناصر م
عنوان : امید
نوشته را بسیار مفید یافتم. امیدوارم با این جسارت ها راهی آغاز شود تا سازمان بالقوه توانمند و استخواندار اکثریت بیشتر به عرصه سیاست مدرن و اخلاقی نزدیک شود. آینده نشان خواهد داد که با وجود کار شکنی ها و کینه توزی های قلیلی از کسانی که به آینده چپ ایران و بهبود اوضاع آن فقط از زاویه حفظ منافع خویش می نگرند، افرادی چون آقای دانش باقرپور چه خدمت بزرگی به اعتبار چپ و این سازمان کرده اند. مسایلی که ایشان طرح کرده اند چون داروی تلخی است که به بهبود بیماری کمک شایان خواهد کرد. مخصوصا در زمانی که بانیان سیاست شکوفایی جمهوری اسلامی همچنان مهر سکوت در این مورد بر لب زده اند، اما در مورد مسایل دیگر اینقدر می گویند و می نویسند که آدم هاج و واج می ماند. من با سرچ در گوگل به مصاحبه ای با ایشان برخوردم که مصاحبه جالب و خوبی است:
http://www.talashonline.com/goftogu/matn.php?id=۸۴
و از دوستی نیز شنیم ایشان چند دوره عضو رهبری این سازمان بوده اند. در پایان آرزو می کنم دیگر جریانات سیاسی ایران چون مشروطه خواهان، جریانات چپ و ملی گراها و حتی احزاب ملی از این شیوه مفید درس گرفته از آن پشتیبانی کنند و به جای بی آبرو کردن همدیگر نگاهی این گونه نقاد و مفید به خود داشته باشند.
٨۴۲۶ - تاریخ انتشار : ۲٨ اسفند ۱٣٨۷
|
از : تقی گیلانی
عنوان : نقد رهبران، یا نقد رهبری!؟
دانش عزیز، روشی که شما بکار برده اید، بیش از اینکه بر یک مبنای درست تحقیقی استوار باشد، بیشتر پرووکاتیو هست؛ صرفاً تحریک کننده و اسیر غوغاسالاری.
وقتی ادراک مجموعه ای از افراد در راستائی ایدئولوژیک و مبتنی بر یک جهان بینی خاص نسبت به تحولات جاری در سالهای مورد نظر گردد، طبیعی است که از قلم نویسندگان آن دوره، همانی تراووش کند که شما بخش بسیار محدودی را نمایاندید. آنها نه تنها هیچ تصوری از استراتژی جهانی در قبال ایران - چه جهان سرمایه و چه جهان باصطلاح سوسیالیستی آن دوره - نداشتند، بلکه مناسبات درونی این افراد نیز شرائطی را فراهم نمی آورد تا گفته ها و نوشته ها، نماد اندیشه و عمل عمومی آن مجموعه باشد. آن مجموعه خود درگیر دگردیسی بسیار پیچیده ای بود که میخواست نقش سلاح بمثابه ابزار پیشبرد سیاست را از آن حالت مقدس بیرون آورد و جایگاهی برای انسان در برخورد با سرنوشت خود را بازیابد؛ کاری که تأثیرش را حتی در مناسبات درون سازمانی هم میتوانستیم ببینیم که چگونه ساختارهای رهبری، خود را در فضائی از توهم در پرواز میدیدند و افراد، برایشان موجوداتی بودند که آنها محق و مجاز بودند آنها را به هر سویی برانند بدون اینکه برای انعکاس فکر و اندیشه آنان و مجاری این انعکاس اهمیتی شایسته قائل باشند.
متأسفانه شما در این نوشته گاه تکیه کرده اید بر همان کشمکش های جناحی آن دوره و گاه تفاوت های ادراکی و اندیشه ای امروزین و با نقد باصطلاح رهبران آن دوران، خواسته اید تصوری از نقد رهبری یک سازمان سیاسی در دو ساله بعداز انقلاب را بنمایانید.
از اشتباهات متدیک شما یکی دیگر اینکه شما کنش ها را کماکان در دستان آنانی قرار میدهید که بعنوان رهبر می شناسید. شما هنوز قضایا را بگونه ای که میتوان آنرا هشدار دادن، مباحثات شخصی و یا در زبان امروزین، لابی گری برای دستگاه رهبری میناند، پیش می برید. اعتراض آقای بهروز خلیق به بی بی سی - و نه به آقای خوئی - طبعاً اعتراضی شخصی نبوده؛ اعتراض وی، انعکاسی بود از اعتراضی دیگر که چه در میان آنانی که هم اینک در کاتگوری اکثریت فعالیت سیاسی خود را پیش میبرند، و چه بیرون از آن مجموعه و اما حامل نسبت معینی با گذشته فداییان اکثریت. شما به ایشان هشدار می دهید و متعاقباً با آقای کریمی بحث میکنید. تا آنجائی که در جریان قرار گرفته بودم، آقای کریمی با برخی از دوستان درون و بیرون اکثریت صحبت کرده و سعی نمودند در همان محدوده زمانی بسیار فشرده، خود را برای بیان نکاتی آماده کنند که اساس موضوع دعوت بی بی سی از اکثریت برای معرفی نماینده ای در ارتباط با پخش اتهامات آقای خوئی در برنامه تلوزیون فارسی بی بی سی بوده است.
از سوی دیگر شما اساس اعتراضی که شورای مرکزی اکثریت - بمثابه تنها نهادی که بازمانده از اکثریت، و در همان چارچوب به فعالیت سیاسی مشغول میباشد - به بی بی سی نموده را محدود کرده اید به نقد سیاسی رهبری اکثریت در سالهای شصت و شصت و یک. حال آنکه اساس اعتراض به پخش اتهاماتی است که جنبه جزائی و اعلام جرم دارد. آقای خوئی، طبعاً میتوانند در درک معینی از فعل و انفعالات آن دوران، در هر محفلی که دلشان بخواهد هر طوری صحبت کنند و طبعاً اگر کسی هم به اتهامات ایشان پاسخ داد و یا از ایشان به مراجع قضائی شکایت نمود، خود پاسخگو باشند. اما، بی بی سی، بعنوان یک خبرگزاری و یک منبع خبری مهم - متأسفانه - برای بسیاری از بینندگان ماهواره ای در ایران، وقتی اتهامی را در سطح گسترده ای مطرح میکنند، میتوان نسبت به این عمل وی، اعلام جرم نمود؛ حتی اگر گوینده آن اتهامات شخص حقیقی دیگری باشد. بی بی سی نمی تواند ادعا کند که او فقط خواسته صحبت های آقای خوئی در مورد انقلاب را منعکس کند؛ از انعکاسی آنچنان در سطح وسیع، و از انعکاسی اینچنین در پاسخ بدان، متأسفانه این بی بی سی بوده که کماکان بیشترین بهره گیرنده از کل این جریان بوده و حتی همین مباحثاتی که بصورت بسیار محدود و بدون بهره گیری از متدی مناسب در اینجا و آنجا دنبال میشود، نشانه ای است از کاری که بی بی سی و استراتژهای آن خواهانش بوده اند.
در کنار همه اینها، باید تأکید کرد که بازنگری نقش افراد، ساختارهای سیاسی و تشکیلاتی، میزان تأثیر حرف و عمل و رفتارهای هر یک از آنان در تحولاتی که چنان نقش استراتژیکی در منطقه به عهده داشته و بازی کرده است، احتیاج به تحقیقی بسیار عمیق و همه جانبه و با بهره گیری از همه اسناد و مدارک - بانضمام همه آن نوشتارهای رسمی سازمان های سیاسی - و بهره گیری از یادها و گفته ها و تجارب افرادی که بنحوی از انحاء در آن فعل و انفعالات نقش داشته اند. دوست عزیز، تاریخی که تا هم اکنون و در برهه های مختلف نگاشته شده، همواره متأثر بوده از نقش و جایگاه قدرت بر آن. چه این قدرت، قدرت حاکم در یک جامعه مفروض باشد، چه نقش قدرت بمثابه تأمین کننده مالی برای تبلیغات مناسب در دوره های مختلف و پی گیر برای اهدافی معین. نمونه اولی را میتوان در کتاب سازی های جمهوری اسلامی دید و نمونه ای برای دومی را میتوان برنامه سی سالگی بی بی سی، رادیو زمانه با آن شبه طنزپردازش و آن انعکاس روزشمار انقلابش دید.
دانش عزیز، راستش من فکر میکنم ما حتی امروزه از دیدن صحیح اموری که در جهان جاری است محروم هستیم؛ فکر نمی کنی، تاریخی که قرار است توسط امثال ما در مورد امروز جهان نگاشته شود، از چه کمبودهای اساسی رنج خواهد برد؟
٨۴۲۵ - تاریخ انتشار : ۲٨ اسفند ۱٣٨۷
|
از : پرویز دادخواه
عنوان : عدد است نظر نیست
این کوچک نظری در رابطه با جریان چپ نوشته بود که گویا مورد پسند قرار نگرفت وبه تیغ کلیک گرفتار امد. من در ان نوشته به کسی ویا جریانی توهین نکردم.ولی امروز توجه کردم که از ۲۴ نظر بیان شده فقط ۱۳ نظر را میتوان دید.من نوشته بودم که فدائیان نباید به فکر تصرف قدرت میبودند ولی فدائیان به دام حزب توده گرفتارامدند.
٨۴۲٣ - تاریخ انتشار : ۲٨ اسفند ۱٣٨۷
|
از : با قر
عنوان : آقای میرانی قرار نیست همه با نام و نشان شناسنامه ای وارد بحث شوند!
از آنجا که اخبار روز پاسخ قبلی من به کامنت پرخاشگرانه آقای میرانی را حذف کرد بنده به همین جمله بالا اکتفا می کنم.
آقای میرانی قرار نیست همه با نام و نشان شناسنامه ای وارد بحث شوند!
٨۴۲۱ - تاریخ انتشار : ۲٨ اسفند ۱٣٨۷
|
از : با قر
عنوان : اول برادریت را ثابت کن!
آقا یا خانم زنگنه شما معلوم نیست از چه موضعی نظر میدهید. راه کارگری هستید که تا هوا پس شد کر کره ها را پایین کشیدند. یا اقلیتی هستید یا مجاهد یا سلطنت طلب؟ بهر حال شما اول سنخیت خود با موضوع را روشن کنید
٨۴۱۵ - تاریخ انتشار : ۲۷ اسفند ۱٣٨۷
|
از : زنگنه
عنوان : هر آنکه بامش بیش ،برفشش بیشتر
با درود،
گرحکم شود که مست گیرند/درشهر هرآنکه هست گیرند.به نظر من هر آنکس در آنزمان ها در جبهه اکثریت باقی ماند وتا به امروز دردرون این سازمان است تا اندازه ای کم وبیش در آن اشتباهات دست داشته است.و این شامل آقای باقر پورنیزمیشود.ایشان نیز یک عذر خواهی بدهکار مردم ایران هستند.که همراه سازمانی قدم بر داشته است که خشونت و اعدام و کشتار مخالفین را از سوی جمهوری اسلامی حمایت می کردند.البته که به دلیل سیاست ها و بینش های غلط. قضیه یک امر سیاسی بوده است و این به معنای آن نیز که سازمان فداییان در آن زمان یک سازمان تروریستی بود. خطای بزرگ آنها این بود فکر میکردند با گذاشتن اسلحه به زمین دیگرهمه چیز تمام شده است . آنها هنوز یک سازمان طرفدار خشونت بودندو از حزب توده پیروی میکردند آنها این بار با حمایت از ماشین خشونت جمهوری اسلامی به جنگ مخالفین رفتند. با این وجود تناقض در سیاست دوگانه آنان هنگامی که خود قربانی خشونت جمهوری اسلامی می شدندمشخص میشد.کاش همانگونه که دوستی گفت سازمان فداییان اکثریت نمایندگانی را انتخاب می کرد و با بر شمردن اشتباهات آنزمان به نام سازمان و تمامی فداییان اکثریت بویژه رهبران آنزمان عذر خواهی بدونه توجیه از مردم ایران می کرد و برای همیشه ازخشونت چه بادست خود وچه با حمایت از هر حکومتی که در ایران بر سر کار در آینده خواهدآمد،فاصله می گرفت.
٨۴۱۴ - تاریخ انتشار : ۲۷ اسفند ۱٣٨۷
|
از : محمود میرانی
عنوان : به با قر
جناب با قر!! شما از روی کامنت ها کامنت می نویسید؟ شما چرا شجاعت ندارید با اسم خود کامنت بگذارید؟ هیچ مورخ و مقاله نویسی کامل نیست و کامل نمی نویسد. کامل نبودن و کامل نوشتن عیب نیست اما خیلی زشت است کسی که اظهار نظر می کند صادق نباشد و زحمت نکشیده زحمت کسی را هرچند ناچیز و کم پامال کند بدون این که چیزی به دانش بقیه بیافزاید، شما نامریی و بی چهره هستید؛ و نق می زنید، کسی شما را جدی نمی گیرد.
٨۴۱۲ - تاریخ انتشار : ۲۷ اسفند ۱٣٨۷
|
از : محمود میرانی
عنوان : به با قر
جناب با قر!! شما از روی کامنت ها کامنت می نویسید؟ شما چرا شجاعت ندارید با اسم خود کامنت بگذارید؟ هیچ مورخ و مقاله نویسی کامل نیست و کامل نمی نویسد. کامل نبودن و کامل نوشتن عیب نیست اما خیلی زشت است کسی که اظهار نظر می کند صادق نباشد و زحمت نکشیده زحمت کسی را هرچند ناچیز و کم پامال کند بدون این که چیزی به دانش بقیه بیافزاید، شما نامریی و بی چهره هستید؛ و نق می زنید، کسی شما را جدی نمی گیرد.
٨۴۱۰ - تاریخ انتشار : ۲۷ اسفند ۱٣٨۷
|
از : با قر
عنوان : انشا نویسی یا بررسی تاریخی؟!
راقم جمله هایی که خوانده ام از بضاعتی که بخواهد تاریخ انقلاب یا عملکرد یک نیروی سیاسی را به نقد بکشد برخوردار نیست.
اولا راقم بیشتر با تقلید از تئوریسین های چپ که آنها را به سلاخه تخریب کشیده می خواهد به خواننده جملاتش اینگونه تلقین کند که وی نیز "سری در میان سر ها دارد"!
دوما ایشان از یک سوی ماجراجوییهای کودکانه در گنبد و کردستان را تایید کرده و از سوی دیگر فاصله گرفتن از این سیاست های کودکانه را موجب دور شدن از نیروهای لیبرال و ... معرفی می گند و گویا اصلا اطلاع ندارد که در آن زمان سازمان وی اتفاقا علیه دولت لیبرال دست به اسلحه برده بود.
سوما گویا ایشان در دست داشتن چند فاکت آن هم ناقص و یک سویه را برای ارائه یک "تحلیل" تاریخی کافی می دانند. با کنار هم چیدن گزینه های مورد پسند راقم لطفی به تاریخ نکرده ایم بلکه بیشتر دل "کسانی" را بدست آورده ایم.
چهارما کم اطلاعی راقم انشا از تاریخ سی سال گذشته است. اینکه او نام کوچک سعادتی را نداند و یا چرایی توصیه سازمان به مطالعه وصیت نامه سعادتی و نه "اعترافات" وی را نداند، صلاحیت قضاوتی اینچنینی را ندارد.
پنجما با شناختی که از راقم دارم ایشان همواره کوبنده بر طبل مخالف بوده و هست. گاهی از موضع اولترا چپ که بطور طبیعی به اولترا راست گرائیده! بنابراین توصیه من با او بررسی صادقانه "مواضعش" طی ۲۰ سال گذشته در خلوت خودش است.
٨۴۰۹ - تاریخ انتشار : ۲۷ اسفند ۱٣٨۷
|
از : منصور ترابی
عنوان : گزارش متناقض
تردیدی ندارم که سازمان ما فدائیان اکثریت «خطاهای» جدی از خود نشان داد ولی به استناد به آن ، نمی توان «خطاهای» جدی دیگر نیروها را توجیه کرد. من نه در خود صلاحیت دفاع از سازمان را می شناسم نه نقد دیگر جریانها را.
اما وقتی این مطلب را میخوانم تاسف میخورم که اینطور نباید بیدقت نوشت آیا روند شش هفت ما انقلاب به این صورت بود که دانش باقر پور نوشته ؟ لطفا بخوانید و مراهم روشن کنید آیا ضد و نقیض نیست واقعا تاسف انگیز ست :
از جمله آن که با پیروزی انقلاب بهمن ۵۷ علی رغم آن که نقش بسیار موثری در پیروزی انقلاب ایفا نمود، بنا به عدم شناخت از محتوای نظام سیاسی جدید، از شرکت در رفراندوم ۱۲ فروردین ۱۳۵۷ خودداری ورزید و سیاست خود را با سیمای اپوزیسیون سکولار و رادیکال به جامعه معرفی کرد. چندی بعد در حادثه گنبد به یاری مردم منطقه شتافت و با قوای نظامی حکومت وارد جنگ شد، همچنین در درگیری های کردستان نیز همراه با مردم آن منطقه برای کسب حقوق و مطالبات قومی علیه جمهوری اسلامی به مبارزه برخواست. چندی بعد، پس از اشغال سفارت آمریکا از سوی دانشجویان پیرو خط امام، و در پی استعفای دولت بازرگان، استراتژی سیاسی سازمان از سوی رهبری تغییر یافت و همسویی و همراهی با سیاست های حزب جمهوری اسلامی با هدف حمایت از نظام، جایگزین آن گردید و به تبع آن، سیاست دوری با اپوزیسیون برانداز و دیگر چهره ها و شخصیت های ملی و لیبرال، سیر شتابان گرفت
٨۴۰۵ - تاریخ انتشار : ۲۷ اسفند ۱٣٨۷
|
از : محمدرضا اکبری
عنوان : چند نکته
آقای باقر پور عزیز
آیا شما فکر میکنید بدون بررسی زمینه ها وشرایط سیاسی-اجتماعی حاکم بر ایران ومنطقه وشرایط جهانی آندوره وتاثیرآن بر برنامه ومشی سیاسی همه گروههای اپوزیسیون از جمله فداییان در آنهنگام میتوان درسی برای آینده آموخت؟ علیرغم اینکه من مناقشه ای در فاکتهایی که شما از خط مشی سیاسی وعملکرد فداییان آورده ایدو به نظرم هنوز میتوان این رشته را ادامه داد ، این نوع متد بررسی بی ارتباط با شرایط تاریخی آن دوره است. بر اساس این متد شما از یکسو وازجایگاه افکار ودیدگاههایی که متعلق به امروزند ازسوی دیگر، شما نمیتوانید حتی یک جریان را در کل تاریخ معاصر نام ببرید که بتوانداز پس معیارهای شما برای ورود به دایره"خوبان" بر آید. اگرشما واقعا با وفاداری به دیدگاه امروزی خودتان هم که شده به سراغ بررسی سیاست وبرنامه عمل تک تک جریاناتی که سازمان اکثریت میخواست سر به تن آنها نباشد بروید وبعدا هم به قول خودتان به میدانی کردن این سیاست ها درعمل آنها نگاهی بکنید بعید است به قضاوتی بنیادا متفاوت از انچه در مورد تئوری وسیاست وعمل ومنش اکثریتیها بر اساس دیدگاه امروزتان مطرح میکنید، برسید ؟ من شخصا تردید دارم که چنین شود.طرح موضوع به ترتیبی که شما چهارچوب آنرا معین وخودتان هم به آن جاب داده ایدبه نتایج پایدار برای آینده ما منجر نخواهد شد. بررسی وقضاوت شما علیرغم لحن متفاوت وقطعا نیت خیرخواهانه اش، بنیادن متفاوت ازمتد شالگونی ها وخوییها نیست.
در عین حال من از نوشته شما این گونه فهمیدم که شما میگویید فداییان اکثریت به خاطر عدم شناخت از ماهیت حکومت جدید رفراندوم را تحریم کردندو.... وبعد ها هم به خاطر دادن شعار سرنگونی موجب شدت عمل حکومت درسر کوب خود شدند. آگر من شما را درست فهمیده باشم، باید بگویم که برای خود شما هم معلوم نیست چه میگویید؟
ونکته آخر آنکه شما از کجا مطمئن هستید که آقای خلیق به اصل ونفس مصاحبه آقای خویی به بی بی سی اعتراض کرده است؟ شما باید به خوبی بدانید که هیچ رسانه بیطرفی بدون ایجاد شرایط مساوی به کسانیکه طرف مناقشه قرار میگیرند به لحاظ حقوقی مجاز نیست که اظهارات وگفته های فقط یک طرف دعوا را پخش کند. خوب حال اگرآقای خلیق این اعتراض را کرده حق طبیعی او بوده است. این که این اعتراض به چه چیزی منجر شده وبهدا هم آقای کریمی دربیبی سی با چه کیفیتی مصاحبه کرده است موضوع دیگری است و...
٨۴۰۴ - تاریخ انتشار : ۲۷ اسفند ۱٣٨۷
|
از : امیر /
عنوان : خدا را شکر که شما قصد " مخدوش ساختن سیمای سازمان " را ندارید!
...وگرنه سعی میکردید ، بدون سند اینگونه القاء نمایید که سازمان از اعدام رهبران گروه های دیگر خرسند است و چیزی نمانده بود که دستور لو دادن دیگران را بدهد!
چنین انتقاداتی ، در شمایلی " وزین تر" ، اخیرا بسیار منتشر میشود. یک نمونه آن سلسله مقالات مفصلی است که آقای علی اکبر شالگونی در نقد عملکرد سازمان در گذشته نوشته است. او البته از موضع ظاهرا چپ و این دوست ما از موضع راست و سعی در همنوازی در ارکستر هواداران تضعیف جمهوری خواهی چپ گرا ، در راستای هل دادن آن ها به سمت ائتلاف با گروه های وابسته به آمریکا. هر دو ولی عامل" زمان " را به نفع اهداف خود مصادره میکنند تا جاده مغلطه هموار شود.
این دوست گرامی البته آنقدر از بی اعتنایی مسئولین سازمان به "تذکرات " خود ، در رابطه با مصاحبه " خویی " دلخور و عصبانی شده است که بعید میدانم در نقل قول هایش نیز جانب دقت و امانت را رعایت کرده باشد. به عنوان مثال:
محمد رضا ( و نه قاسم ) سعادتی ، از رهبران مجاهدین خلق بود . سازمان اکثریت هوداران خود را به خواندن " وصیت نامه " او ، و نه " اعترافات " او دعوت میکرد. زیرا سعادتی در این نامه که بصورت پنهانی به خارج از زندان فرستاد، به انتقاد از مشی مسلحانه مجاهدین در برابر حاکمیت پرداخته و دامن زدن به این گونه در گیری را توطئه عواملی در خود رژیم برای یافتن بهانه برای ایجاد جو اختناق ارزیابی کرده بود. گفته میشود که لاجوردی و دارو دسته اش بعد از اطلاع از چنین طرز فکری در سعادتی اورا باعجله و بدون اطلاع دیگر مقامات رژیم اعدام میکنند.
٨۴۰۲ - تاریخ انتشار : ۲۷ اسفند ۱٣٨۷
|
از : ایرج عابدی
عنوان : پوزش
با پوزش از سعدی ودیگر خوانندگان گرامی .
سخنها قوی بایدو معنوی.نه رگ های گردن به حجت قوی.
٨٣۹۹ - تاریخ انتشار : ۲۷ اسفند ۱٣٨۷
|
از : امیر /
عنوان : جهت اطلاع جوان تر ها
آنانی که اینک مو سپیدکرده اند، البته اگر مویی بر سر داشته باشند خوب میدانند که در ایام انقلاب تا بعد از فروپاشی اتحاد شوروی ، مهمترین ویژگی کلیه سازمان های انقلابی چپ ، "ضد امپریالیسم" بودن آن ها بود. آنگاه هم که میخواستند به ج.ا.ا و یا به یکدیگر انتقاد کنند سعی میکردند ثابت کنند که علت اصلی انحراف آن ها در مماشات با آمریکاست. حتی سازمان مجاهدین خلق نیز ج.ا را به ساخت و پاخت با امپریالیسم متهم میکرد. چپ های مارکسیست ، حتی تا این اواخر و بعضا تا کنون سعی میکنند ج.ا را عامل آمریکا معرفی کنند. در چنین جوی است که " لیبرالیسم" ستیزی ، و به تبع آن خط حمایت از "دمکراتیسم ضد امپریالیستی" به تدریج از ح.ت.ا به بقیه سازمان ها سرایت میکند . "جهان دوقطبی" ساخته خیال این و آن نبود بلکه وجود خارجی داشت و هرکسی میبایست دیر یا زود موضع خود را نسبت به آن مشخص میکرد : یا در جبهه " سوسیالیسم" و یا " امپریالیسم" . آن زمان حتی اگر کسانی عوامل آمریکا در جنبش چپ بودند هم مجبور بودند خود را درجبهه نخست معرفی کنند..
این "دانشمندانی "که اینجا و آنجا مرتب از روزنامه کار آن زمان نقل قول می آورند به این سوال پاسخ روشن دهند:
۱- خودشان آن زمان کجا بودند و چه میگفتند؛
۲- اگر راست میگویند از انتقاد هایی که همان زمان از این خط مشی میشده است هم نقل قول کنند تا مشخص شود که چه کسانی و با چه انگیزه ای و با چه منطقی این انتقاد ها را نموده اند.
این دوستان ،" قهرمانان " پس از فروپاشی هستند وگاه آنچنان با سرعت به سمت دیگر بام میدوند که از کفش هایشان هم عقب میمانند .
تا جایی که من به یاد دارم تنها "سازمان راه کارگر" در آن هنگام ، آن هم بر اساس نظریاتی که برخی از تئوریسین های اتحاد شوروی مثل " تروشین " ، در مقابل نظریات غالب " اولیانوفسکی " راجع به ضرورت احتیاط در برابر کسانی که از موضع ارتجاعی " ضد امپریالیست " هستند ، ( مانند سران ج.ا.ا) ، به انتقاد درست در این زمینه پرداخت. بدون آن که حتی ذره ای به مواضع " لیبرالی" تمایل نشان دهد.
٨٣۹٨ - تاریخ انتشار : ۲۷ اسفند ۱٣٨۷
|
از : ایرج عابدی
عنوان : حقیقت گوئی را تشویق کنیم
سخنها قوی باید ومعنوی نه گردن به حجت قوی.
حقیقت گوئی هرچه زوتر وشفاف تر باشد به اینده ما بیشتر کمک میکند.آنچه باقی میماند همان نوشته واسناد باقی مانده میباشد .لازم به یاد اوری است که افشاگری در مورد همکاری این جریانات با نظام جنایتکار اسلامی در ایران از هم ان روزهای نخست اغاز شد .برای روشن شدن ذهن هموطنان گرد اوری سخنان قصار رهبری حزب را آقای ایرج هاشمی زاده در سال ۱۳۸۵ در سطح اینترنت انتشار داده اند.خواندن این نوشته که بر اساس اسناد است را به همه حقیقت جویان پیشنهاد میکنم.متاسفانه سازمان فدائیان تحت تاثیر حزب توده قرار گرفت و با کمال تاسف همه جنبش آرادی خواهی فدائی را به قتلگاه برد.
به نشانی زیر مراجعه فرمائید.
www.alefbe.com/articleHashemizadeh.htm - ۹k - Im Cache
akhbare-rooz (iranian political Bulletin)
٨٣۹۷ - تاریخ انتشار : ۲۷ اسفند ۱٣٨۷
|
از : فدایی .
عنوان : به کسی که پایین تر به معصومه و کاوه و طاهر پیام داده است
آقا یا خانم محترمی که حتی اسمی هم انتخاب نکرده اید. نویسنده به قول شما گذشته سازمان اکثریت پس از انقلاب را لجن مال نکرده است، بر عکس، دارد کمک می کند تا این سازمان دوباره اعتبارش را به دست آورد. از نشریات خود اکثریت هم فاکت آورده است. من نفهمیدم چیز هایی که شما نوشتید چه ربطی به اصل موضوع طرح شده از طرف نویسنده مقاله دارد؟ من شماره های کار اکثریت و اعلامیه های این سازمان و آدرس های دقیق را باور می کنم. این که در فلان کناب فروشی ایشان با فلان کس چه گفته!! را می گذارم به حساب همان افشا گری ها و مخالف نظری ها را بدنام کردن که مثل این که دارد سنت می شود. شما در اظهار نظرتان از گذشته سازمان تا سال ۶۸ دفاع می کنید، این مقاله را نیز لجن مال کردن گذشته سازمان می دانید. دوست عزیز! حتی دیگر مسئولان آن سیاست های مخرب در سازمان اکثریت از آن سیاست ها دفاع نمی کنند، شما چه می گویید؟ به جای این که از رفیق سازمانی تان به خاطر این مقاله تشکر کنید و سعی کنید اکثریت به رابطه خود با تاریخ معاصر ایران و جنبش سیاسی و روشنفکری ایران اعتبار بدهد آمده اید این جا و دارید افشاگری می کنید؟ شما به حرف ها و نظرات نویسنده بپرداز. اسرائیل و رئیس دانا و کتاب فروشی ای در المان یعنی چه؟؟ به اندازه خودت کمک کن این سازمان سربلند باشد.
٨٣۹۴ - تاریخ انتشار : ۲۷ اسفند ۱٣٨۷
|
از : فدایی .
عنوان : به کسی که پایین تر به معصومه و کاوه و طاهر پیام داده است
آقا یا خانم محترمی که حتی اسمی هم انتخاب نکرده اید. نویسنده به قول شما گذشته سازمان اکثریت پس از انقلاب را لجن مال نکرده است، بر عکس، دارد کمک می کند تا این سازمان دوباره اعتبارش را به دست آورد. از نشریات خود اکثریت هم فاکت آورده است. من نفهمیدم چیز هایی که شما نوشتید چه ربطی به اصل موضوع طرح شده از طرف نویسنده مقاله دارد؟ من شماره های کار اکثریت و اعلامیه های این سازمان و آدرس های دقیق را باور می کنم. این که در فلان کناب فروشی ایشان با فلان کس چه گفته!! را می گذارم به حساب همان افشا گری ها و مخالف نظری ها را بدنام کردن که مثل این که دارد سنت می شود. شما در اظهار نظرتان از گذشته سازمان تا سال ۶۸ دفاع می کنید، این مقاله را نیز لجن مال کردن گذشته سازمان می دانید. دوست عزیز! حتی دیگر مسئولان آن سیاست های مخرب در سازمان اکثریت از آن سیاست ها دفاع نمی کنند، شما چه می گویید؟ به جای این که از رفیق سازمانی تان به خاطر این مقاله تشکر کنید و سعی کنید اکثریت به رابطه خود با تاریخ معاصر ایران و جنبش سیاسی و روشنفکری ایران اعتبار بدهد آمده اید این جا و دارید افشاگری می کنید؟ شما به حرف ها و نظرات نویسنده بپرداز. اسرائیل و رئیس دانا و کتاب فروشی ای در المان یعنی چه؟؟ به اندازه خودت کمک کن این سازمان سربلند باشد.
٨٣۹٣ - تاریخ انتشار : ۲۷ اسفند ۱٣٨۷
|
از : هادی رباط کریمی
عنوان : تاسف باری
با تشکر از آقای باقرپور جهت نگارش این مقاله وزین و بجا. اگر چه فقط چند خط از اعلامیه های سازمان اکثریت از نشریه رسمی شان یاد شده بود ولی باز عمق فاجعه معلوم می شود و برای من خیلی دردناک است که جوانانی از جمله خویشان نزدیک خود من توسط رژیم خمینی شکنجه و به دار کشیده شدند و سازمان اکثریت از آن جوانان به نام ضد انقلاب و آمریکای یاد می کرد. جوانانی که به وحشیانه ترین شکل توسط پاسداران ضد انسانی خمینی نابود شدند و رهبران سازمان اکثریت از آنان با نفرت و کینه یاد می کردند. بعد از این همه سال هنوز نیز دردناک است. اگر رهبران سازمان اکثریتی کمی معرفت داشته باشند بهتر است که با صدور یک اعلامیه از خانواده قربانیان رژیم خمینی از تمامی احزاب مخالف عذرخواهی کنند و طلب پوزش کنند. باور کردنی نیست که این وارث نام فدایی به چنان نقطه پایینی سقوط کرد. نمی توان احزاب و سازمانهای مخالف را از عدم همکاری با اکثریت نکوهش کرد. خود کرده را چاره ای نیست. حزب توده و سازمان اکثریت خود بعدتر از کینه حزب اللهی ها در امان نماندند و این پاداش حمایت از این رژیم ضد انسانی بود.
٨٣۹۰ - تاریخ انتشار : ۲۷ اسفند ۱٣٨۷
|
از : و به معصومه
عنوان : فاکت بنده من در آوردی نیست. از نویسنده بپرسید!
در کتابفروشی ای در آلمان آقای رئیس دانا سخنران بودند. بعد از سخنان ایشان نویسنده محبوب شما رئیس دانا را مورد نقد قرار داد که چرا از مردم فلسطین دفاع می کند در حالی که این اسرائیل است که دوست ماست!
شنیدن این سخنان از زبان کسی که تا چند سال پیش از آن رهبری سازمان را به اپورتونیسم متهم می کرد که مرحله انقلاب را درست تشخیص نداده (انقلاب دمکراتیک خلق)! برای من عجیب بود.
از حامی ساواک (اسرائیل) حمایت می کند اما هنوز مشی چریکی را هم درست می داند. گذشته سازمان پس از پیروزی انقلاب را به لجن می کشد اما اشاره ای به دوران بعد از ۶۸ که سازمان را به آنجایی که الآن هست رساندهاند ایرادی نمی گیرد!
معصومه خانم شما آزادید هر طور که مایلید بیاندیشید اما لطفا برای بنده تایین تکلیف نکنید!
٨٣٨۷ - تاریخ انتشار : ۲۷ اسفند ۱٣٨۷
|
از : معصومه ش
عنوان : به کامنت نویس قبلی
همانطور که انتظار می رفت شروع شد! این دوست قبلی که خطاب به طاهر نوشته درست مثل همان شیوه سال های شکوفایی که رهبرانش عمل می کردند، مخالف نظری اش که نویسنده مقاله است را عامل اسراییل و آمریکا معرفی کرد. حرف های دانش باقرپور به نفع چپ ایران و سازمان اکثریت است. شما هم خط عوض کن و به راه دمکراسی و ازادی و عدالت قدم بزار. چرا عصبانیت؟؟ آیینه چون نقش تو بنمود راست خود شکن آیینه شکستن خطا است. شما هم اگر راست می گویید با اسم و رسم از شکوفایی جمهوری اسلامی دفاع کنید. آن سیاست ضد دمکراسی و ضد ازادی بر شانه های شما سنگینی نمی کند؟؟
٨٣٨۵ - تاریخ انتشار : ۲۷ اسفند ۱٣٨۷
|
از : به کاوه و طاهر
عنوان : زیاد ذوق زده نشوید کباب بره نیست!
دوستان ضد اکثریتی ذوق زده نشوند. این آقای دانش سالی یک ایدئولوژی عوض می کند. از انقلاب سوسیالیستی در کردستان ملوک الطوایفی تا دوستی با اسرائیل مسیری است که ایشان تا ده سال پیش طی کرده بود. بهر حال این "حرفها" را جدی نگیرید!
٨٣٨۲ - تاریخ انتشار : ۲۷ اسفند ۱٣٨۷
|
از : طاهر گ
عنوان : شجاعت اخلاقی شما را افرین
با سلام به شما
اقای دانش گفته های شما اب به لانه مورچه ها ریختن است.
و همه ان کسانی که از نزدیک دستی بر اتش داشتندودارند بوی این سوز را هر روز
با سرافکندگی در برابر وجدان ومردم وغربت استنشاق می کنند .شما فراموش کردید
سلاح سنگین را.
اساس سازمان براساس خط مشی چریکی است.ومسعولان سازمان بازمانده از
همان مشی هستندوناتوان از تطبیق خویش با دنیای نو هستند نمونه اقای ف تابان
که نوشته ایشان هنوز تازه است.وشاهد .
به هر حال اگر بتوانید چون هرکول اب به این سرا ببندید و این سرای را بروبید کاری
بزرگ کرده اید.
موفق باشید.
٨٣٨۰ - تاریخ انتشار : ۲۶ اسفند ۱٣٨۷
|
از : کاوه سوران
عنوان : تعجب کردم
از خواندن این مطلب واقعا تعجب کردم. اصلن انتظار نداشتم یک اکثریتی این حرف ها را بزند. با این حرف ها دیگر هیچ حرفی برای مخالف های اکثریت باقی نماند تا بزنند. تا به حال هرچه در این رابطه از اکثریتی ها خوانده بودم توجیح مساله و سر به زیر برف فرو کردن بود. من تا حالا امید نداشتم اما از الان امیدوارم این سازمان با نقد واقعی خودش سهم خوبی در غنی تر کردن فرهنگ دمکراسی در ایران داشته باشد. هیچ چیز بهتر از صداقت و راستی نیست. ما که دشمن این جریان نیستیم. از اخبار روز هم که به این سازمان نزدیک است برای انعکاس این مقاله ممنون. این یعنی دمکراسی و غرور برای چپ.
٨٣۷٨ - تاریخ انتشار : ۲۶ اسفند ۱٣٨۷
|