جایگاه انقلاب ایــران در تـاریخ بینالمللــی
فرد هالیدی
- مترجم: م. ح شوشتری
•
فــرد هالیدی معتقد است، تحولات و گذاری که در سال ۱۳۵۷ در ایران بوقوع پیوست دارای مختصات مشابهی با انقلاب فرانسه، روسیه، چین و کوبا بوده، ضمن اینکه در نوع خود یگانه بوده و هنوز ظرفیتهای تاریخی آن بپایان نرسیده است
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
سهشنبه
۲۷ اسفند ۱٣٨۷ -
۱۷ مارس ۲۰۰۹
تظاهرات و اعتصاباتی که در سالهای ۱۹۷۸ تا ۱۹۷۹ ایران را فلج کرده بود، در ۱۱ روز اوائل ماه فوریهٔ ۱۹۷۹ با بازگشت آیتالله خمینی از تبعید بهموجی حماسی از شور انقلابی تبدیل شد که سرنگونی رژیم قدرتمند محمدرضا شاه پهلوی را بهدنبال داشت.
در هفتههای پس از سقوط حکومت شاه رهبران پیروز با برخورداری از امواج حمایتهای مردمی رژیم سیاسی نوینی بنام جمهوری اسلامی ایران در اول آپریل همان سال تشکیل دادند، که قانون اساسی آن در تاریخ ۲ تا ۳ دسامبر ۱۹۷۹ بهرأی عمومی گذاشته شد. روحانیونی که در پی این انقلاب قدرت سیاسی را در ایران در دست گرفتند، در تحکیم و تمرکز پایههای قدرت خود ـ برخلاف دشمناناشان ـ وقت را هدر ندادند.
۳۰ سال برای عمر متعارف یک رژیم انقلابی بهلحاظ تاریخی زمان زیادی نیست. کوبا در ژانویهٔ ۲۰۰۹ پنجاهمین سالگرد انقلاب خود را جشن گرفت. چین در اکتبر همین سال شصتمین سالگرد پیروزی انقلاب را جشن خواهد گرفت. و انقلاب روسیه تا قبل از فروپاشی آن هفتاد سال را از سرگذراند.
حوادثی که در ایران بوقوع پیوست بر تاریخ مدرن بینالمللی تأثیرگذار و در عینحال غیرقابل پیش بینی بود. بهاین لحاظ این رخداد با توجه بهواقعیتهای ایران و نیز تاریخ بینالمللی قابل توجه میباشد.
تحولاتی که صورت گرفت بسیار عظیم بود و دامنهٔ تأثیرگذاری آن منحصر بهفرد و ویژه بود. بطور مثال برای خود من که با ایران از زمان شاه آشنائی داشتم، و در ماههای اول انقلاب بهآنجا سفر کردم، آن ماه ها یکی از جالبترین و هیجانانگیزترین دوره های زندگی سیاسی و روشنفکری من، هم بهلحاظ درک و فهم عظمت و پیچیدگی سازماندهی بینظیر برای غلبه بر دیکتاتوری و هم ستم و کشتار و نیز تبعیدی که مدتی بعد دامنگیر بسیاری از دوستان و رفقایم شد، بود.
الگوئی با شش ویژگی
انقلاب ایران را میتوان بعنوان جزئی از سری تحولات سیاسی ـ اجتماعی تلقی کرد که در طی دوقرن گذشته تاکنون موفق شدند در سه قاره از جهان رژیمهای حاکم را براندازند: فرانسه (۱۷۸۹)، روسیه (۱۹۱۷)، چین (۱۹۴۹) و کوبا (۱۹۵۹). آنچه که در ایران تفاق افتاد بلحاظ مضمونی دارای شش وجه مشترک با انقلابات فوق است. (بهمقالهٔ انقلاب و سیاست بینالمللی، Palgrave, ۱۹۹۹، نگاه کنید).
• اول: اتحاد گستردهای از نیروهای مخالف برای براندازی یک رژیم دیکتاتوری که حافظ مناسبات اجتماعی نادرست بوده و در عینحال برانگیختن احساسات ملی علیه دولتی که در خدمت حفظ منافع یک دولت خارجی معرفی میشد. ائتلافی که تحت رهبری آیتالله خمینی شکل گرفت ترکیبی از نیروهای لیبرال، مارکسیست، محافظهکاران و مذهبیون بود. این ائتلاف نماد کلاسیکی از یک همایش پوپولیستی بود.
• دوم: پیروزی انقلاب نیاز به ضعف حاکمیت در حکومت کردن و چند دستگی درونی داشت، که در نهایت چنین نیز شد. شاه مریض بود و مشاورین و ژنرالهای او فاقد آن عزت نفس و اعتماد بهنفس لازم بودند. تشابه تاریخی شرایط ایران با بحران در زمان لوئی شانزدهم و تزار نیکلای دوم و چارلز اول در انگلستان قابل توجه است.
• سوم: هر انقلاب دارای ویژگیهای کیفی است که وجه تمایز آن با یک کودتای دولتی محسوب میشود. بعبارت دیگر انقلاب تنها یک جابجائی سیاسی نبوده (بهاین معنا که تنها به جابجائی الیتهای سیاسی و قانون اساسی و سیستم حقوقی کشور محدود باشد). بلکه مابه ازای عمیق اقتصادی و اجتماعی دارد. ایران بعد از انقلاب امروز دارای نظم اجتماعی و نیز نوع دیگری از ارزشهای اجتماعی میباشد. همچنین قشر نوینی از کنشگران سیاسی و انقلابیون مسلمان که پیوند تنگاتنگی با قدرت دولتی داشته و شرکتها و مسائل مربوط عقد و ازدواج و حتی سیستم مالیاتی کشور را کنترل میکنند، در ایران حکومت میکنند. (بهمقالهٔ مسئلهٔ ایران، ۱ مارس ۲۰۰۸ مراجعه شود. ترجمهٔ این مقاله در سایت شخصی مترجم، "تلاش" موجود است).
• چهارم: ایدئولوژی محوری انقلاب اگرچه در مقایسه با گذشته شکل نوین و جانبدارانهای بوده و مدعی رادیکالیسم و برابری است، ولی بمنظور جلب حمایت حداقل بخش وسیعی از مردم تا حد زیادی از ارزشها و ترمهای موجود در جامعه بهره گرفته است. (بیشتر در وجه ناسیونالیسم و برجسته کردن جنبههای وجه و جایگاه تاریخی کشور). آیتالله خمینی در ابتدای انقلاب از بکار بردن واژهٔ میهن امتناع میکرد و بکار بردن این واژه را تحقیری برای اسلام و مسلمین میدانستند. ولی با تهاجم نیروهای صدام حسین به ایران در آغاز دههٔ ۱۹۸۰ این موضع تغییر کرد. او و دیگر رهبران سیاسی مذهبی ایران از معادل فارسی آن که همانا "ملت بزرگ" بود استفاده کردند. این ترم در واقع اصطلاحی است که در انقلاب فرانسه در دههٔ ۱۷۹۰ استفاده میشد.
• پنجمین ویژگی بزرگ این انقلاب در کشور چند ملیتی ـ بویژه جدا از آن بخش از کشور که نقش غالب را داشت، یعنی مرکز ـ انعکاس و تأثیر عمیق آن در رابطهٔ بین اجزاء ملیتهای مختلف ایران بود. امر انقلاب بهعاملی در تقویت همبستگی و همیاری ملی در پیشبرد اهداف و آماجهای انقلاب تبدیل نشد، بلکه برعکس جنگ و درگیری را در پی داشت. در اینجا ما شاهد یکی از خصوصیات ویژهٔ انقلاب هستیم. انقلاب در مرکز یک کشور چند ملیتی و قدرتگیری یک رژیم توتالیتر و استبدادی که برای تحکیم قدرت و مشروعیت خود به ستیز با نیروهای دیگر در سایر نقاط میپردازد. انقلاب ترکهای جوان در ۱۹۰۸، انقلاب بلشویکی در ۱۹۱۷ و انقلاب اتیوپی در سال ۱۹۷۴ نمونههائی هستند که پژواک صدای آنها در ایران و بویژه در کردستان ایران نیز شنیده شد. کردها که بخش قابل توجهی از مردم ایران را تشکیل میدهند، در آرزوی یک کردستان خودمختار در ایرانی دمکراتیک بودند. (آنها بخوبی میدانستند که تحقق اولی در گروه فرجام دومی است.).
• ششم: انقلاب ایران پیآمدهای عظیم بینالمللی داشت. صدور انقلاب بهکشورهای همسایه همواره در دستور کار حاکمان جدید بوده است. چنین انگیزهای باعث تشدید اختلافات منطقهای و بعضاً ترفندی برای جنگ بین دولتها شده است. تلاشهای انقلابیون ایران برای تأمین این بخش از خواستههای دولت تشابه زیادی به انگیزهٔ احیاء و یا ایجاد نوعی امپراطوری از جنس فرانسه و بویژه روسیه دارد. چنین تلاشی همچنین باعث تحریک پارهای گرایشات گوناگون در منطقه شد. برخی از آنها تحت تأثیر انقلاب قرار گرفتند و پارهای نیز مانند صدام تضادهای کهنه را زنده کردند. او آیتالله خمینی را مـُـغ جدید (اشاره به رهبر روحانی زرتشتی در زمان شکست ایران از اعراب) میدانست و نگران سربرآوردن یک نیروی قدرتمند شیعه بود.
درگیریهای بالافاصلهٔ پس از پیروزی انقلاب بهثبات و تحکیم آن کمک زیادی کرد. فشارهای بینالمللی و قبل از هرچیز جنگ ۸ سالهٔ عراق ۱۹۸۰ تا ۱۹۸۸ باعث فرمگیری سیاسی، و آبدیده شدن نهادهای نوپای جمهوری اسلامی ایران شد. درست مانند تأثیری که جنگ داخلی ۱۹۱۹ تا ۱۹۲۱ در شکلگیری رژیم بلشویکی داشت. واقعیت این است که بسیاری از کسانی که تجربهٔ سخت جنگ هشت ساله را از سرگذراندهاند، مانند رئیس جمهور محمود احمدی نژاد و طرفداران او در سپاه پاسداران انقلاب در شرایط فعلی در تلاش هستند تا نظم سالهای آغازین انقلاب را مجدداً احیاء نمایند. این تلاشها تشابه زیادی به اعمال ژوزف استالین در سالهای دههٔ ۱۹۳۰ و انقلاب فرهنگی مائو در دههٔ ۱۹۶۰ و یا فیدل کاسترو در دههٔ ۱۹۸۰ دارند. (بهمقالهٔ انسداد انقلاب ایران، ۳۰ جون ۲۰۰۵ مراجعه شود.). وجه مشترک تمامی اقدامات این رهبران عدم موفقیت بود. اگرچه سیستم به حیات خود ادامه داد.
نــوسازی یک نظم کهنه
انقلاب ایران را میتوان با سلف تاریخیاش مقایسه کرد. اگرچه چنین مقایسهای نسبی بوده و انقلاب ایران مانند هر انقلاب دیگر دارای مختصات و ویژگیهای خاص خود است. ویژگیهای انقلاب ایران در عرصههائی مانند رهبری، ایدئولوژی و آماج بسیار شفاف و آشکار است.
پیشاهنگ انقلاب ایران میراثدار طبیعی انقلاب ۱۷۸۹ فرانسه که بیرق سکولاریسم رادیکال را برافراشته بود نبود، بلکه پرچم اسلام را با خود حمل میکرد و طلایهداران آن روحانیونی بودند که هدفشان نه ارائهٔ یک آیندهٔ "مترقی" بلکه بازگشت بهحکومت صدر اسلام و ایجاد الگوئی از آن بود. و آنگونه که خودشان تعریف کردهاند اسلام ناب محمدی و راستین همانگونه که پیغمبر در نظر داشته است. این تلقی ایدئولوژیک و رهبری در بسیاری از جنبشهای انقلابی اسلامی که قبل و یا بعد از انقلاب ایران بوجود آمده اند، دیده شده است، و اغلب رهبران آنها افراد مذهبی و معمم بودهاند. برای مثال افغانستان، مصر، الجزایر و در ادامه القاعده.
گرچه احکام "مذهبی" انقلاب ایران و اجرای آنها با سیاست مدرن در مضمون و شکل از قرآن گرفته شدهاند، ولی باید گفت که در همهٔعرصهها چنین عمل نشده است. احکام قرآنی در مورد زنان، قانون و موقعیت روحانیت تأثیرات زیادی بر ارزشهای اجتماعی در جمهوری اسلامی ایران داشتهاند. ولی نگاهی دقیقتر نشان میدهد که راهکارهائی که آیتالله خمینی و بسیاری از روحانیون دستیار ایشان برای بخش زیادی از مسائل اجتماعی بکار گرفتهاند، وجوه مشترک زیادی با قوانین مدرن اجتماعی دارند. در زیر به پنج مورد مشخص اشاره خواهیم کرد.
• شکایت و دادخواهی مردم فقیر برعلیه وابستگی کنشگران و سیاستمداران به قدرتهای خارجی (در ایران قیام مستضعفین بر علیه مستکبرین).
• کیش شخصیت، موقعیت رسمی آیتالله خمینی در یک دولت سکولار تنها بعنوان رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی اعلام شده است.
• تحریک و ارتقاء احساسات ملی در کشوری که در طی دو جنگ جهانی توسط دو قدرت بزرگ درگیر در جنگ یعنی روسیه و بریتانیا خودسرانه و یک جانبه اشغال شده بود.
• بهرهگیری از ثروت نفت ـ اگرچه بسیار پرهرج و مرج و مبهم ـ در جهت پیشبرد برنامههای اجتماعی در شهرها و روستاها.
• ارائهٔ تحلیلی از اوضاع بینالملی در مورد مسائلی مانند عدالت بینالمللی و مبارزهٔ مردم تحت ستم برعلیه قدرتهای مسلط. آیتالله خمینی همواره نمونههای آفریقای جنوبی و نیکاراگوئه را بکار میبرد. اگرچه از ترم متعارف "امپریالیسم" در ابتدا استفاده نمیکرد، بلکه معادل قرآنی آن یعنی "استکبار جهانی" را بکار میبرد.
علاوه بر موارد فوق انقلابیون مسلمان ایران در سال ۱۹۷۹ دقیقاً همان کاری را کردند که انقلابیون کلاسیک در دیگر کشورها انجام دادند:
سرنگونی رژیمی ظالم و تسخیر قدرت سیاسی برای خود و متحدیناشان. شکست و سرکوب نهتنها مخالفین، بلکه کلیهٔ دگراندیشان درون، پیرامون و خارج از حکومت. و بلاخره برقراری نظم و رژیمی خشن و سرکوبگر. در تابستان ۱۹۷۹ من خود شاهد بودم که دولت جدید چگونه به سرکوب خشن متحدین دیروز خود یعنی لیبرالها و سپس سوسیالیست ها دست زد. از این لحاظ الگوی جمهوری اسلامی جریان مکه و مدینه در قرن هفتم میلادی نبود، بلکه پاریس دههٔ ۱۷۹۰ و مسکو و سنت پطرزبورگ ۱۹۲۰ بود.
ســه ابداع نو
تأکید یک جانبه، سطحی و کلی برخصلت یگانه و خاص انقلاب ایران میتواند باعث گمراهی تحلیلگران در ندیدن و مخفی ماندن جنبههائی از این انقلاب که با انقلابات دیگر متفاوت بود، بشود. آنچه که در طی سالهای ۱۹۷۸ تا ۱۹۷۹ بوقوع پیوست از سه جنبه متفاوت با انقلابات دیگر بود. اول اینکه این انقلاب بیش از هر انقلاب دیگر متکی به شورش نظامی و یا جنگ چریکی نبود، بلکه بهروش سیاسی پیش رفت. این ابزاری بود که انقلابیون اروپائی خود سالها در آرزوی بدست آوردن توانائی در استفاده از آن بودند. بسیج مردم در خیابانها (شرکت مردم در تظاهرات خیابانی در طی دوران انقلاب ایران در تاریخ جهان منحصر بهفرد بود). و اعتصابات سیاسی که از تاریخ اکتبر ۱۹۷۸ توانست اقتصاد داخلی و بازرگانی خارجی ایران را فلج نماید. چنین ویژگیهائی شاید خصلتهای حقیقی و خاص و درعین حال متناقض انقلاب ایران باشند. انقلاب در روند و شکل سیاسیاش و علیرغم خصلت مذهبی و "سنتی" آن اولین انقلاب تاریخ مدرن بود.
تجربهٔ انقلاب ایران در تناقض با کلیهٔ قوانین تاریخ اجتماعی و متون کتابهای جامعه شناسی بوده که تآکید دارند، وقوع یک انقلاب زمانی اجتنابناپذیر میشود که حکومت براثر ضعف، که معمولاً نتیجهٔ فشار از نیروهای خارجی ــ شکست در جنگ ــ و یا دخالت مستقیم یک کشور خارجی و یا قطع حمایتهای خارجی از حکومت (در مورد چین و کوبا، ایالات متحده) نتواند حکومت کند. در ایران هیچکدام از این شرایط فراهم نبود. ایالات متحده از رژیم شاه تا آخرین روزها حمایت میکرد. (و همچنین دولت چین). در حالیکه روسها مترصد بودند و نمیدانستند که چه باید بکنند و یا بیاندیشند. هیچ نیروی خارجی از انقلابیون حمایت نمیکرد، و ارتش شاه نیز در جنگی شکست نخورده بود. بهاین لحاظ انقلاب ایران در تاریخ مدرن یگانه و خاص بود. بعبارت دیگر محصول رقابت و درگیری بین قدرتهای بزرگی مانند روسیه، چین، اروپا و یا ایالات متحده نبود. حتی اکثر این کشورها از رژیم صدام حسین در جنگ با ایران در طی دههٔ ۱۹۸۰ حمایت کردند.
این انقلاب از سازماندهی قدرتمندی برخوردار بود و از طریق شبکهٔ مساجد و کمیتههای محلی، علیرغم عدم حضور هرگونه حزب سیاسی رهبری میشد. البته این وضعیت دوام چندانی نداشت و مانند انقلاب کوبا که حزب حاکم همهٔ قدرت را قبضه کرد، حزب جمهوری اسلامی که بعداً تشکیل شد، همهٔ قدرت را از آن خود کرد.
هستــی فعـال
علیرغم تمام مواردی که در بالا ذکر شد، در ایران امروز ما شاهد انقلابی هستیم که هنوز در نیمهٔ راه است و با مرحلهٔ شکست و یا رها شدن کامل فاصلهٔ زیادی دارد. در عرصهٔ ملی روحیه و فضای انقلابی برخلاف سایر انقلابها، کماکان با اشکال و برداشتهای مختلف، حامیان زیادی دارد. ما در ایران هنوز با طیف وسیعی از تفسیرها و ترجمان متفاوت از اصول انقلاب و آماج آن، ــ علیرغم خشونت، ستم و ارعاب و کشتار جاری ــ، روبرو هستیم. علیرغم وجود چندگانگی مراکز قدرت و اندیشههائی که هنوز قطعیت کافی ندارند. انتخابات رئیس جمهوری جون ۲۰۰۹ از این پرسپکتیو که گذشتهٔ انقلاب چگونه بر روند و مسیر آیندهٔ آن تأثیرگذار خواهد شد، حائز اهمیت بسیار است.
در عرصهٔ بینالمللی ایران نیز همانند سایر امپراطوریهای همجنس خود، فرانسه، روسیه و چین، سیاست خارجی دوگانهای را دنبال میکند: در یک وجه سیاستی که آمیختهای از تلاش برای تبدیل شدن به یک قدرت برتر نظامی در منطقه و همزمان منبع الهام بخشی برای ترویج رادیکالیسم در کشورهای همسایه.
این حکایت سی ساله هنوز با پایان خود فاصله دارد. همهٔ کسانیکه بنوعی تحت تأثیر این انقلاب قرار گرفتهاند، منطقه، جامعهٔ بینالمللی و قبل از هرچیز مردم کاردان، مبتکر، کنایهزن و پایدار ایران هنوز آخرین و واپسین کلام این انقلاب اسلامی و "ملت بزرگ" را نشنیدهاند.
۱٣ مارس ۲۰۰۹
این مقاله را میتوانید در سایت شخصی مترجم: www.eyghaz-mahmoud.blogspot.com نیز مطالعه کنید.
|