من آقای واهاب تبریزلی را نمیشناسم ولی میدانم او چه میخواهد!
درباره نامه واهاب تبریزلی منتشره در اخبار روز


محمد آزادگر


• ما برای حقوق ملی و حقوق شهروندی مردم آذربایجان و ترکان ساکن ایران و ایضا تمام ملیت های تحت ستم که در چنگال راسیسم جمهوری اسلامی اسیرند مبارزه میکنیم. ما برای رهایی زنان از آپارتاید جنسی و برابری کامل زنان با مردان مبارزه مکنیم. ما برای زندگی بهتر و شایسته تر برای کارگران و زحمتکشان و برای آزادی و دموکراسی مبارزه میکنیم! این است گناه نابخشودنی ما! ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۱۲ فروردين ۱٣٨٨ -  ۱ آوريل ۲۰۰۹


من در نوشته ی خود تحت عنوان «سیروس مددی براستی دنبال چیست؟» 1 اشاره ای به واهاب تبریزلی کرده بودم:
"شادی و وجد واهاب تبریزلی ها (مترجم سخنان سیروس مددی) – ببخشید مترجم و مفسر - از اختلافات، تشتت و تقابل نیروهای حرکت ملی آذربایجان و دامن زدن به این اختلافات با رودررو گذاشتن گرایش های مختلف درون حرکت ملی آذربایجان بدون اما و اگر نشان میدهد که چه دست های پلیدی بظاهر بنام طرفداری از حرکت ملی آذربایجان مشغول توطئه علیه آن هستند".
همین اشاره کوتاه به این آقا او را واداشته است که نامه ای خطاب به من بنویسد. قبل از انتشار این نامه در اخبار روز آقای واهاب تبریزلی همین نامه را به آدرس آچیق سوز فرستاده بود و انتظار داشت که من پاسخی به او بدهم. من علاقه ای نداشتم با آقای واهاب تبریزلی – که شخصا نمی شناسم اش – مکاتبه خصوصی داشته باشم. لذا جواب ندادم.
آقای واهاب تبریزلی در نامه ای خطاب به من مینویسد که «من کسی هستم که در پاییز سال 1351 درزندان ارومیه هم تخت شما بودم» و بلافصله خود را از «دوستان سابق من» مینامد. و اصرار دارد که من او را باید بشناسم! اولا به این دوست سابق باید بگویم که من مطلقا او را بخاطر نمی آورم. من قبل از انقلاب در زمان های مختلف در زندان های تبریز و ارومیه و اردبیل تا اوین و بندهای مختلف زندان قصر بوده ام. من در این زندان ها با صدها زندانی سیاسی همبند و دوست بوده ام. پس از گذشت سال ها نام بعضی ها در خاطرم مانده و برخی نمانده است. آقای واهاب تبریزلی خود را با اسم واقعی معرفی نمی کند تا من ببینم ایشان را پس از 37 سال بخاطر می اورم یا نه!
البته من آقای واهاب تبریزلی را از یکی دو تا نوشته اش نسبتا خوب میشناسم!!
آقای واهاب تبریزلی در اسفند 1386 نوشته ای تحت عنوان «محمد آزادگر و ارزیابی شتابزده!» در نقد نوشته ی من تحت عنوان «نباید در انتخابات مجلس شورای اسلامی هشتم شرکت کرد!» 2 دارد که به ظاهر در دفاع از جنبش ملی آذربایجان ولی درحقیقت در دفاع بی چون و چرا از جمهوری اسلامی است و نیز یک سری اطلاعات غلط در باره من ارایه داده است.
ایشان در باره شخص من مینویسد:
«نامبرده ..، مدتی در زندان های تبریز و ارومیه بوده است که بعدها ظاهرا به چریک های فدائی خلق پیوسته و در جریان انشعابی که در سال 1355 در داخل چریک ها شده، وی جلب نظرات توده ای مرحوم تورج حیدری بیگوند نویسنده ی جزوه ی جنجالی “چریک ها چه میگویند”- شده و تا روزهای واپسن انقلاب 1357 بعنوان ”گروه منشعب چریکهای فدائی- وابسته به حزب توده ایران) در صحنه حضور داشته و ثمره ی این کار بزرگ او بنفع حزب توده آن شده که نامبرده بعد از ادغام این گروه در حزب، به مسئولیت دبیری کمیته ی شهر حزب توده در تبریز ارتقا بیابد.»
او راست و دروغ را بهم بافته و برای من بیوگرافی جعل کرده است. من نه بظاهر و نه به باطن عضو چریک های فدایی نبوده ام. با چریک ها رابطه و دوستی داشته ام ولی چریک نبوده ام. لذا نمی توانستم عضو جریان انشعابی از چریک ها باشم. موقع انشعاب گروه منشعب از چریکهای فدایی من در زندان اوین بودم!
بعد ایشان در همان نوشته از من یک خاطره شخصی تعریف میکند:
«من یک خاطره ی شخصی از ایشان دارم و آن کتک زدن جانانه ی یک مامور ساواک در جریان توهین وقیحانه ی ناموسی در ساواک تبریز بود و درخاطر هم دارم که دمدمی مزاجی کم و بیش از خصوصیات روانی ایشان بوده و این خود دلیلی برای انتخاب چهار سازمان متفاوت از جانب آزادگر بوده که صدالبته طرح این خصوصیات نه بخاطر تخریب او، که بخاطر آشنایی بیشتر خواننده با مفهوم مقاله ی او و نیز نوشته ایست که اینجانب ذیلا در معرض قضاوت مردم آذربایجان قرار میدهم.»
این خاطره سازی است. این خاطره از بیخ و بن دروغ محض است. ساواکی ها نیز بمانند شکنجه گران جمهوری اسلامی حین شکنجه فیزیکی و برای تحقیر زندانی توهین می کردند و فحش میدادند. (به خاطر بیاورید بازجویی از زن سعید امامی را) ولی من شهادت میدهم آن برخوردی که شکنجه گران جمهوری اسلامی با زندانیان سیاسی میکنند با ساواک محمدرضا پهلوی قابل مقایسه نیست. من هیچ ساواکی را کتک نزده ام. کسانی که قبل از انقلاب گذرشان به شکنجه گاهای رزیم شاه افتاده باشد و یا خاطرات زندانیان آن سالها را دیده باشند میدانند که زندانی در ساواک، ساواکی را نمی توانسته کتک بزند.
درضمن من نمیدانم چگونه ممکن است آقای واهاب تبریزلی هم در ارومیه در سال 1351 با من زندان باشد و هم در ساواک تبریز (کدام سال – قبل یا بعد از 1351!؟) شاهد کتک زدن جانانه ی یک مامور ساواک توسط من باشد! این شبیه سفر عرفانی دراویش است که در یک شب هم به زیارت مولانا در قونیه ترکیه می روند و هم در همان شب از قبر شیخ نعمت الله ولی در کرمان دیدار میکنند!
واهاب تبریزلی در مقاله مزبور تلاش کرده بود با ادبیات چپ سخن بگوید لذا نوشته اش را به نقل قول هایی از لاهرودی، پیشه وری و مائوتسه دون مزین کرده بود.
چکیده نوشته آقای واهاب تبریزلی درباره مقاله من که «در معرض قضاوت مردم آذربایجان» قرار داده چنین است:
«شما باید مردم را به شرکت در انتخابات تشویق کنید...
چرا توجه نمیکنیم که که دولت افراطی آمریکا با تمام نیرو وارد میدان شده که جلوی شرکت مردم در انتخابات را بگیرد؟ آیا این نظام تک قطبی میخواهد بدینوسیله جنبش ملی و دموکراتیک آذربایجان به پیروزی برسد؟
...من انتظار ژرف نگری بیشتری از افراد مجربی مانند شما دارم و میدانم که در عرض نیم قرن کار سیاسی تان دریافته اید که هر مبارزی در اتخاذ سیاست های منطقی، عمده ترین نیروی دشمن را هدف قرار گرفته و بطور موقت هم که شده، انرژی خود را در مبارزه با دشمنان درجه دوم (یعنی جمهوری اسلامی) به هدر نمیدهد. ...دشمن اصلی هر حرکت دموکراتیکی در 60 سال گذشته درجهان آن قسمت از حاکمان آمریکائی بوده اند که عزم شان را جزم کرده اند که تمام جهان مال آنها باشد؟...حالا دیگر سرمایه داری افراط گرای آمریکا و متحدان آن، در همه ی کشورها بعنوان عامل داخلی عمل میکنند..
... نظرتان را به نیات آمریکائی که پشت مرزهای ما سنگر گرفته جلب کرده و از شما میپرسم که آیا اقدامات سردمداران آمریکا نشات گرفته از سیاست های غلطی است که ممکن است جمهوری اسلامی اتخاذ کرده و یا این کارها جزو اهداف استراتژیکی آمریکا برای تسلط بر سراسر جهان است؟ سیستم حاکم بر آمریکا دچار بحران ساختاری لاعلاجی گردیده و این کشور مجبور است که از سر ناچاری و از موضع ضعف دست به کارهای احمقانه- و صد البته حطرناکی – بزند که چاره ی کار ما- بعنوان اکثریت مردم جهان- مبارزات سخت و پیگیری است که ناگزیر به درگیر شدن در آن هستیم.
... چراباید با تحریم انتخابات و… در صدد رفع مشروعیت و سرنگونی از نظامی باشید که آلترناتیو آن ما نمیباشیم؟
... شما، نمایندگان مجلس را از ادوات ولایت فقیه دانسته و معتقدید که آنها نماینده ی مردم آذربایجان و… نیستند. آیا بنظر شما در کشوری مانند فرانسه، شرافتا این پارلمان نشین ها، نمایندگان واقعی مردمی هستند که این مردم تظاهرات متعددی در اعتراض به فقر عمومی و حذف بیمه و… علیه آنها میکنند؟ آیا اقدامات فقیرپرورانه ی دولت فرانسه و آمریکا و… با تایید و تصویب این نمایندگان واقعی مردم!! صورت نمیگیرد؟
... آمار شرکت کنندگان در تبریز و ارومیه بالاتر از استانداردهای حضور مردم در کشورهای پیشرفته جهان است.»3

اما در رابطه با نامه ای که آقای واهاب تبریزلی خطاب به من نوشته است. گویا چند خطی که من در نوشته ام با نام «سیروس مدی براستی دنبال چیست؟» به آقای واهاب تبریزلی اختصاص داده بودم ایشان را سخت آزرده کرده است! مثلا من که گفته ام (واهاب تبریزلی مترجم سخنان سیروس مددی)، سخت بر آشفته شده اند که چرا به «گزارش منصفانه ی برنامه تلویزیون» او اشاره نکرده ام. باشد اشاره میکنم. آقای واهاب تبریزلی گزارشی هم به ترجمه خود از برنامه تلویزیونی «گوناذ ت.و» سنجاق کرده بود. از نقطه نظر تبریزلی این گزارش منصفانه بود ولی از نقطه نظر من آن گزارش نه تنها منصفانه نبود بلکه تخریبی بود! این نظر من است. من حق دارم نظرم را بگویم یا نه؟
آقای واهاب تبریزلی در نامه اش به موضوعات مختلف اشاره کرده است که من سعی میکنم بطور فشرده به نکات مهم آن اشاره کنم:
1) من در مقدمه ی این نوشته گفتم که این آقا را نمیشناسم. اگر اسم واقعی خودش را بگوید شاید به خاطر بیاورم. ولی واقعیت ان است که حتی به خاطر آوردن من و اینکه حتی بدانم هویت واقعی واهاب تبریزلی کیست در مواضع و اصولیت های من تغییر نمیدهد.
2) آقای واهاب تبریزلی خطاب به من مینویسد: «آیا جرم من این است که در وطن مانده و زندان کشیده، بطور تصادفی در جریانات تابستان 1367 زنده بمانم و بنابراین نمیتوانم ماهیت ام را بصراحت مطرح نمایم و شما در کمال آزادی و عصبیت قادر به ایراد اتهام و تهمت بمن باشید؟» من در اینجا باید به صراحت بگویم: در داخل ماندن و زندان کشیدن و حتی بطور تصادفی در جریانات سال1367 (البته نه جریانات سال 1367!! بلکه فاجعه قتل عام زندانیان سیاسی دست بسته درتابستان 67) زنده ماندن – من خوشحالم که این آقا زنده مانده است - ضرورتا دلیل حقانیت مواضع سیاسی و یا پاک بودن دست ها نمیتواند باشد. هستند بازجویان و شکنجه گرانی که زمانی خود زندانی سیاسی همین رژیم بودند و شکنجه نیز شده بودند. آیا از زندانیان سیاسی همین رژیم کسی نیست که با این ژیم همکاری کند و جزئی از چرخ دنده های آن باشد؟ ضمنا شما با این مواضعی که دارید اگر هویت تات برای رژیم رو شود قطعا بدانید که برایتان پاداش میدهند! شما که آدرس دقیق داده اید که در سال 1351 در زندان ارومیه بوده اید و همچنین شاهد کتک زدن جانانه ی یک ساواکی توسط من در ساواک تبریز بودید، فکر نمیکنید که وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی با توجه به اینکه تمام اسناد ساواک را دراختیار دارد به راحتی میتواند شما را شناسایی کند! چقدر شما بخاطر جنبش ملی آذربایجان خطر میکنید!!
3) بحث مطلقا بر سر طرح نظرات متفاوت نیست. بحث بر سر تخریب و تضعیف و ایجاد تشتت در جنبش ملی آذربایجان از منظر به ظاهر «چپ» و «دموکرات» و بباطن راست ارتجاعی است. شما مواضع و دیدگاهای حکومت اسلامی را «بعنوان یک محقق دردآشنای آذربایجانی ساکن داخل کشور» میخواهی به خورد حرکت ملی آذربایجان بدهی! حتی اصلاح طلبان حکومتی نیز بمانند شما از جمهوری اسلامی دفاع نمیکنند. درد شما درد حرکت ملی آذربایجان نیست. درد شما درد حفظ نظام است. این را من نمیگویم، این را نوشته های واهاب تبریزلی میگوید. شما و امثال شما میخواهید قبح همکاری و دفاع آشکار از حکومت اسلامی را بشکنید!
4) شما روز روشن جلو چشم خودم برای من بیوگرافی جعل میکنید! برای تخریب و از چشم انداختن خانم شهناز غلامی با استناد به خبر «انجمن نجات» که شاخه ای از وزارت اطلاعات است، وی را به مجاهدین خلق میبندید. خانم شهناز غلامی را نه من دیده ام و نه میشناسم. اما گزارشات و نوشته های او را در رابطه با مسایل جنبش ملی آذربایجان و مسایل زنان تعقیب کرده ام. خانم غلامی میتواند در گذشته عضو مجاهدین باشد. اینکه سالها پیش مجاهد بوده و حبس اش را کشیده و بعدا به جنبش ملی آذربایجان پیوسته چه ایرادی دارد؟ و یا مخدوش کردن چهره آقای احمد اوبالی و یا آقای صالح ایلدیریم و شایعه پراکندن درباره مجاهد نفوذی بودن آنها در حرکت ملی آذربایجان آنهم به نقل از محمود علی چهره گانی وبعدا «تصحیح» خبر توسط یک «اسم مستعار» دیگر که طرفداران چهره گانی این حرفها را در داخل میگویند و... آیا جز ضربه زدن به حرکت ملی آذربایجان چیز دیگری است؟ 4
5) آقای واهاب تبریزلی از زبان «هر داخل نشین حرکت» و بنام «ما ساکنین داخل آذربایجان» از نظرات اقای سیروس مددی نه تنها حمایت میکند بلکه تا به آخر دفاع میکند. من مخالف دفاع آقای واهاب تبریزلی از نظرات آقای مددی نیستم. نظرات آقای مددی با نظرات آقای واهاب تبریزلی بر هم منطبق است. این بخودی خود اشکال ندارد. اما آقای واهاب تبریزلی حق ندارد از زبان «هر داخل نشین حرکت» و «ساکنین داخل آذربایجان» حرف بزند. این ایراد داد. ایراد جدی دارد. انحصار سخنگویی «داخل نشبنان» را کسی به آقای واهاب تبریزلی تفویض نکرده است. به شهادت آرشیو مطبوعات حرکت ملی آذربایجان در 20 سال اخیر صدها صاحب قلم و صاحب فکر آذربایجانی با نام و نشان واقعی شان در دفاع از حرکت ملی آذربایجان و مطالبات آن در داخل کشور قلم زده اند. تاکنون یک نفر از این صاحب نظران دارای نام و نشان در حرکت ملی آذربایجان نظرات مشابه واهاب تبریزلی – مدافع سیروس مددی - ارایه نداده اند. بین داخل و خارج دیوار چین کشیدن و رو در رو قرار دادن «خارج نشین ها» و «داخل نشین ها» و جنگ روانی علیه تبعیدی ها راه انداختن از شیوه های کهنه و شناخته شده ی جمهوری اسلامی است. در دنیای کنونی با توجه به گستردگی امکانات مختلف و سیستم ارتباطاتی موجود، حضور سازمان ها و گروه های سیاسی و روشنفکران متعهد و مترقی در خارج کشور یکی از ابزارهای مهم و نیرومند در دفاع و حمایت از مبارزین داخل کشور و یکی از موانع جدی برای گسترش سرکوب جنبش های اجتماعی از جمله جنبش ملی آذربایجان توسط جمهوری اسلامی است! بی سبب نیست که جمهوری اسلامی از یکسو برای بازگرداندن برخی مبارزین خارج کشور به داخل به خانواده هایشان در ایران فشار سازمان یافته ای وارد می کند و از سوی دیگر با هزار ترفند و تقبل هزینه های سنگین مالی برای بدست آوردن تریبون هایی در خار ج کشور تلاش میکند.
6) ما خودمان را نه با استالین مقایسه میکنیم که «یک سر و گردن استالین از ما بالاتر باشد» و نه ما «بزرگان وعالیمقامان خارج نشین» هستیم. ما تبعیدی جمهوری اسلامی ایران هستیم! ما نفی حکومت اسلامی هستیم!
7) آقای واهاب تبریزلی روشن نگفته است که منظورش از «چپ افراطی» چیست تا بدانیم چگونه در «حصار راست ارتجاعی» افتاده ایم! جمهوری اسلامی نماد ارتجاع و راسیسم است! آنهایی در «حصار راست ارتحاعی» اند که مبلغ این حکومت اسلامی باشند! شما مبلغ و مدافع این رژیم هستید!
ما برای حقوق ملی و حقوق شهروندی مردم آذربایجان و ترکان ساکن ایران و ایضا تمام ملیت های تحت ستم که در چنگال راسیسم جمهوری اسلامی اسیرند مبارزه میکنیم. ما برای رهایی زنان از آپارتاید جنسی و برابری کامل زنان با مردان مبارزه مکنیم. ما برای زندگی بهتر و شایسته تر برای کارگران و زحمتکشان و برای آزادی و دموکراسی مبارزه میکنیم! این است گناه نابخشودنی ما!
8) درخاتمه باید بگویم که من هیچ علاقه ای به این نوع بحث ها با آدمهای بی هویت و با اسم مستعار نداشته و ندارم. اگر سایت محترم اخبار روز نامه آقای واهاب تبریزلی را خطاب به من منتشر نمیکرد، من وارد این نوع بحث ها نمیشدم. از نظر من، حرف من با آقای واهاب تبریزلی در همین جا خاتمه پیدا میکند! ما کارهای مهمتر از درگیر شدن در بحث های حاشیه ای امثال آقای واهاب تبریزلی پیش رو داریم که باید انجام اش بدهیم!

1) www.achiq.org
2)   www.achiq.org
3) negahi.com
4) http://www.11008. baybak..com/ il_11008_ say_2271. azr
ضعف حرکت ملی آذربایجان یا ایجاد حرکت ملی جدید درخط مشی رجوی؟ - واهاب تبریزلی