ما و ایالات متحده


محمدرضا قاسمپور


• باید دید تبلیغ همه جانبه برای برقراری مجدد رابطه با امریکا و استمداد از مردم و جامه مدنی بمنظور رسیدن به این خواست بر چه اندیشه ای استوار است که می تواند فلسفه وجودی مبارزات چند دهه و به خون غلطیدن هزاران جوان پاک باخته را فراموش سازد ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۱۲ فروردين ۱٣٨٨ -  ۱ آوريل ۲۰۰۹


پس از جنگ جهانی دوم یعنی از آنگاه که امریکا بعنوان قدرت برتر نظامی و اقتصادی بدون واسطه و مستقیما" رهبری جهان سرمایه داری را بر عهده گرفت، روابط سیاسی و دیپلماتیک آن با بسیاری از کشور های خارج از جهان سرمایه داری و کشورهای پیرامونی این حلقه با فراز و نشیب های بسیاری همراه بوده است. ایالات متحده در تاریخ نه چندان طولانی پس از جنگ دوم مستقیم و غیرمستقیم با برخی از کشورها وارد جنگ شده است، با رهبری مستقیم و کمک سیاسی و نظامی علنی در بسیاری از کشورها اقدام به کودتا نظامی کرده و از گرانادا تا عراق با هجوم خونین نظامی حکومت ها و دولت های خودمختار و ناسازگار را سرنگون و دولت دست نشان و سازگار با خود را بر قدرت نشانده است. در این دوران بسیار کوتاه تاریخی کشورهای بسیاری بوده اند که در مقاطع مختلف در ارتباط خود با آمریکا دچار مشکل شده و حتی به قطع کامل ارتباط سیاسی و دیپلماتیک رسیده اند ، هرچند طی این مدت برخی از کشورهای (از جمله تشکیل دهندگان اردوگاه سوسیالیسم) نیز بوده اند که علیرغم اعلان جنگ علنی سیاسی و اقتصادی و جنگ پنهان امنیتی و نظامی، آگاهانه روابط سیاسی و دیپلماتیک خود را با این ابر قدرت جهان سرمایه داری حفظ کرده و از قطع کامل آن جلوگیری کرده اند. اما رابطه ایران و ایالات متحده در این سی سال از سنخ دیگری است و متاسفانه این مقوله بر مبنای هیچ درایت عامی شکل نگرفته و ادراکی منطقی از بود و نبود آن به چشم نمی خورد. در این رابطه باید گفت دقیقا" بر خلاف کشورهای نامبرده که جدای از سیاست روشن دولت های حاکم، خواست موافق یا مخالف نیروهای سیاسی و اجتماعی و تمایل و یا تقاضای جامعه مدنی آنها بر مبنائی مشخص استوار است که گویای پیروی از اندیشه سیاسی شکل گرفته ایست، در ایران باستثنای حاکمیت راست گرا و شخص ولی فقیه، نه تنها نزد هیچ نیروی سیاسی مخالف و ناسازگار با نظام، بلکه حتی نزد جناح های شریک در حاکمیت و مدافعان حفظ نظام نیز استراتژی تدوین شده ای در ارتباط با مقوله موردنظر به چشم نمی خورد و چون بسیاری از مقولات مطرح در جهان کنونی، در چهارچوب اندیشه سیاسی آنها جایگاه ویژه ای برای بود و نبود این رابطه، ماهیت و شکل آن و تاثیر مثبت و منفی این بود و نبود بر سرنوشت کشور و پایگاه سیاسی و اجتماعی حزب و سازمان متبوع شان تعریف نشده است و تحلیل مشخصی قابل استخراج نیست. برای همین است که اصلاح طلبان و شخص خاتمی که در سطحی کلان، علنا" مبدع ارسال پیام یکرنگی با جامعه مدنی آمریکا و همزیستی مسالمت آمیزبا دولت آن بوده اند، درعمل و در برابر اظهار تمایل رسمی دولت و شخص وزیر خارجه آن آچمز شده و با اندک فشار جناح راست از تکاپو باز می مانند. این نقیصه هنگامی تاسف انگیزتر است که دیده میشود اپوزیسیون مخالف نظام بویژه بخشی از نیروهای چپ که خود سال ها آتش بیار معرکه ای بوده اند که فلسفه وجودی مبارزات حزبی، سازمانی و فردی آنها را شکل می داده است نیز در این دایره سرگردانند. خاصه آنانی که با هیجانی وصف نشدنی، همزیستی مسالمت آمیز اردوگاه سوسیالیسم با امپریالیسم را رویزیونیسم، اپورتونیسم، عدول از ارزش ها، خیانت و تحریف آئین مارکسیسم لنینسم تبلیغ می کردند.
هر چند در جهان امروز و در پی کسب منافع ملی و تقدیم صلح و آرامش به کشور و تجهیز ملت به ابزار زیست شایسته و امکان پیشرفت و توسعه، با هیچ دشمنی نمی توان دشمن ماند و گاه نثار قربانی برای تبدیل دشمن به دوست هم می تواند هدیه ای زجرآور و توجیه پذیر باشد. اما باید دید تبلیغ همه جانبه برای برقراری مجدد رابطه با امریکا و استمداد از مردم و جامه مدنی بمنظور رسیدن به این خواست بر چه اندیشه ای استوار است که می تواند فلسفه وجودی مبارزات چند دهه و به خون غلطیدن هزاران جوان پاک باخته را فراموش سازد و ضایعه تاریخی دردناک و غیرقابل جبران کشتار و مسخ اندیشمندانی که هریک عصاره سال ها تلاش رنج بار ملت شمرده می شده اند را به هیچ انگارد و در قبال تقدیم قربانیان عظیم الشان در پیشگاه خدای سرمایه، هیچ نستاند! چه تغییر شگرفی در جهان سرمایه داری بوقوع پیوسته است که دوستان بخشنده ای چون آقای کشتگر، فدائیان اکثریت، طیف جمهوری خواهان و... به خیل مشتاقان برقراری ارتباط با نماینده تام الاختیار نظامی بر خواسته اند که سال ها ملت را تهیج می کردند فرزندان خود را در راه مبارزه با آن به مسلخی ناشناخته رهسپار سازند. پشتوانه این تصمیم و دستاورد آن چیست که این بار بیتابانه به تهییج ملت پرداخته اند تا داغ فراق جانسوز عزیزان خود را مرحم گذارند و بدون چشم داشت سر تعظیم فرود آورند، مگر نه آنکه هنوز از استخوان های انباشته در قربانگاه خاوران بوی گوشت کباب شده انسان به مشام می رسد و عطر مبارزه می پراکنند.
نگارنده بارها تاکید کرده است از همان آغاز شکل گیری انقلاب بویژه پس از پایان جنگ هشت ساله جناح راست گرا و قدرت مند حاکمیت مشتاقانه با انواع ترفندها و پرداخت هزینه های بسیار از انبان خون آلوده ملت، خواستار برقراری ارتباط دوستانه با آمریکا بوده و در این اشتیاق سوخته است. علت بنیانی عدم تمایل امریکا و موانع ساختاری برقراری این ارتباط نیز بارها تشریح شده است. در حال حاضر و شرایط کنونی استراژی تدوین شده حاکمیت و تلاش آن جهت طبقه سازی بویژه خلق بورژوازی نظامی که پس از به قدرت رساندن احمدی نژاد مصرانه آنرا پی گیری می کند نیز با هدف کسب ماهیت طبقاتی و ایجاد ساختار اقتصادی همساز با ماهیت سرمایه داری جهانی، خاصه ایالات متحده آمریکاست. از این رو از تکرار آن در این یادداشت مختصر خود داری کرده و فقط یادآوری می کند نظام اسلامی برای برقراری ارتباط مجد سیاسی و دیپلماتیک با ایالات متحده بسیار مشتاق تر از نیروهای اپوزیسون مخالف خود می باشد و این یگانگی را نباید به سهولت دامن زد و به اسب راهوار نظام تبدیل شد تا غیرمسئولانه و ناآگاهانه پذیرش نظام اسلامی از سوی سرمایه داری جهانی را با شادمانی جشن گرفت. در همین شادباش نورزی که شادی را در اردوی اپوزیسیون و نظام اسلامی به یکسان تقسیم کرده است هیچ اثری از احترام واقعی به حقوق ملت و الزام به رعایت حقوق بشر و تحکیم دموکراسی به چشم نمی خورد. این یک ترفند سیاسی برای فریب نظام فریبکار اسلامی نیست! با چه زبانی باید گفت که نظام سرمایه داری جهانی و در راُس آن امپریالیسم امریکا که سال ها صدام جنایت کار را حمایت کرده، رژیم دست ساز صهیونیزم را تر و خشک کرده، القاعده را خلق و به طالبان میدان داده، نمی تواند شب ها از تضییق حقوق اولیه ملت ایران بی خواب بماند و پریشان گردد. آنچه ایالات متحده می خواهد برگشت به گذشته در زیر سایه حکومتی است که حتی آداب دستشوئی رفتن ملت را هم باید دیکته کند.
می توان پذیرفت در صورت برقراری ارتباط مجدد نظام اسلامی با ایالات متحده خطر بروز جنگ از بین می رود، تحریم های اقتصادی خاتمه می یابد، اثرات ضایع کننده تلاش ملت و سرمایه کشور کاهش می یابد و بهانه سرکوب نیروهای سیاسی و فعالان جامعه مدنی کم رنگ تر خواهد شد. اما آیا تنها همین خواست سیاسی پشت این همه شوق نهفته است؟ در این صورت چه نیازی به انقلاب و تحمل سی سال عقب ماندگی اقتصادی و پسرفت فاجعه بار فرهنگی بود؟ مگر حکومت پهلوی چه می کرد؟ چطور است آغوش بگشائیم و شرمگینانه شاهزاده آرزوی های خود را باز گردانیم! پاسخ عزیزان از دست رفته و اضمحلال نسلی ارزشمند را کدام یک از دوستان خواهند داد؟ چرا اجازه ندادید رضاخان، خانی کند و محمدرضا، آریامهری و فرح پهلوی فرهنگ پرور به غنای فرهنگی همت گمارد؟ چه تصور کرده اید؟ طلیعه برقراری ارتباط نظام اسلامی با امریکا، اعطای حقوق بشر، آزادی های مدنی و برقراری دموکراسی است یا رویای رسیدن به ژاپن و کره جنوبی؟ یقین داشته باشیم با وجود نظام اسلامی، طلیعه این ارتباط در نگاهی کلان عربستان و پاکستانی است مملو از بی عدالتی، قتل، خشونت سیاسی و محرومیت های اجتماعی! حتی بعید است با توجه به ساختار اجتماعی و اقتصادی موجود، بتوان نیم نگاه آرزومندانه ای به ترکیه داشت، مگر آنکه پروسه طی شده را سال ها نظاره کنیم. باید به نظام سرمایه داری جهانی و امریکا فهماند و قبولاند بدون ایجاد جنگ و خونریزی تنها با یک حکومتی برخواسته از آرای دموکراتیک که تجلی خواست و اراده ملی است می تواند بر سر میز مذاکره نشسته و به تنش ها پایان دهد. نباید اجازه داد که امریکا پس از تحمیل سال ها رنج و عذاب بر ملت صلح دوست و آرامش طلب ایران بنا بر خواست خود نظامی را تثبیت کند که نه نسل کنونی که فریب کارانه با تمهید همین ارتباط از رمق خواهد افتاد، بلکه نسل آتی به خود آمده را وادار نماید سال ها بکوشد تا مبارزه خونین دیگری را به سرانجام رساند و از قید این نظام قهار رهائی یابد. فقط یک حکومت ملی است که می تواند در سر میز مذاکره با امریکا منافع ملی را حفظ کرده و استوارانه در اندیشه رهائی ملت از ظلم مضاعف باشد. نظامی که بدون پشتوانه بین المللی با مردم چنین کند هنگامی که تثبیت خود را گدائی کرد فاجعه بارتر از آن خواهد کرد که شاه کرد. شاه برای سرکوب ملت و غارت سرمایه های کشور نه به لولوی سر خرمن آمریکا، بلکه به حمایت بی قید و شرط آن متکی بود. اگر امروز در لفافه حمایت از ستم دیده گان جهت کسب امتیاز از آمریکا، علنا" به دفاع بی دریغ سیاسی و کمک نیمه پنهان مالی، امنیتی و تسلیحاتی به حزب الله لبنان و حماس برخواسته ایم در آینده باید جوانان خود را در قالب ارتشی متشکل به سرزمین هائی نظیر افغانستان رهسپار کنیم تا با سرکوب گروه های زاده آمریکا، منافع ایالات متحده را در منطقه تضمین نمائیم. چه فرق است بین لشکرکشی به ظفار و لشکرکشی های برنامه ریزی شده برای نظام اسلامی! نظام اسلامی سال هاست در انتظار چنین فرصت گرانبهائی است تا با بهره برداری از شرایط بوجود آمده از جمله بحران اقتصاد جهانی، تغییر نگرش سیاسی ایالات متحده و ناآرامی منطقه، به خواست خود دست یافته و میخ خود را در اعماق ایران زمین فرو کند. از شرایط موجود باید بهره گرفت و از تسلط بیشتر این نظام بر سرنوشت ملت جلو گیری کرد. قبل از آنکه در شادمانی برقراری ارتباط با آمریکا غرق شویم باید به وادار کردن نظام به کرنش در برابر خواست ملت بیاندیشیم. در این شرایط بغرنج همین انتخابات پیشاروی میدانی است برای این رویاروئی. تنها با تشکیل اپوزیسیونی ملی فارغ از گرایشات قومی، ایده ئولوژیکی و مذهب دولتی شده، میتوان به این خواست رسید!
در پایان با ادای احترام در برابر سرور گرامی آقای مهندس سحابی هم از ایشان در خواست می کنم در برابر تصمیم نهفته ملت برای رویاروئی با نظام اسلامی، از زنده کردن و ترویج تئوری شاه پرورانده ایرانستان* خودداری نمایند. مبارزه بی سلاح و صلح دوستانه ملت در برابر شاه تا دندان مسلح نشان داد که این تئوری خودساخته تبلیغ توهمی سدکننده ای بیش نیست. اقوام و ملیت های تشکیل دهنده ایران زمین ثابت کرده اند خلاق تر و آزاد اندیش تر از آنند که در توطئه ای دیگر گرفتار آیند، از دسته جات کوچک مردم فریب و بی پشتوانه نباید هراسی به دل راه داد. کلیه اقوام ساکن در این سرزمین باستانی که طی هزاره ها فرهنگ و ملیت واحدی را شکل داده اند به این حقیقت واقفند که آزادی و رهائی آنها در گرو آزادی و رهائی سرزمین اصلی از شر وسواسان خناس است و سعادت آنها در گرو سعادت جمعی است. شما نیز در کنار سایر شخصیت های صاحب رای می توانید با پشتوانه تمام عمر مفید پنجاه ساله ای که در راه مبارزه برای رسیدن به دموکراسی و سعادت ملت مصروف کرده اید، بدون تنگ اندیشی از رد صلاحیت توسط شورای دست نشان نگهبان، با تکیه بر تائید قطعی صلاحیت خود از سوی ملت، در این عرصه گام نهاده و راه اصلاحات بنیانی مورد نظر خود را توسط ملت هموار کنید. یکی از قدم های اولیه شکستن سد شورای نگهبان است. یقین دارم تردید شما از ناشی از هراس از عواقب شخصی پیش آمده نیست، هراس ملت از حاکمیت و عواقب اقدام خود را به خود ملت واگذارید !**
به هوش باشیم ایالات متحده که حکومت ملی دکتر مصدق را تحمل نکرد در صورت انطباق ساختاری نظام اسلامی با سرمایه داری جهانی، با چشم گذاشتن بر همه چیز، حتی انرژی و احتمال ساخت سلاح هسته ای با رژیم ولایت فقیه همراه خواهد شد. تجربه تایخی به ملت نشان داده است پیروزی بر چنین نظامی دشوار نیست، از همین حالا باید به حفظ آن اندیشید!

* اشاره به مصاحبه منتشر شده مهندس سحابی در اخبار روز مورخ ٣/۱۲/٨۷
** در این مقوله در سلسله مقالات در باره انتخابات، بیشتر خواهم گفت.