گیج تر از باد
شهلا بهاردوست
•
گله از ما بود از ما!
از ما که برای ِ بوته ی خشک شعر گفتیم
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
پنجشنبه
۱٣ فروردين ۱٣٨٨ -
۲ آوريل ۲۰۰۹
در باغچه ای که خسته از پاها بود
وقتِ چیدن ِ گلها، شاپرکها را آزردیم
وقتِ مستی، قایق به آب انداختیم
روی ِ دگمه ها گیج تر از باد چرخیدیم
ماهِ بیچاره را با شکافِ پیراهنی لرزاندیم
دستِ کدام فکرِ منگ ما را ربود؟
چشمِ کدام هوس ما را در آغوش کشید؟
در باغچه ای که خسته از پاها بود
همه از فردا می ترسیدند
از حضورِ رنگِ نشسته بر دیوار
از سپیدی که مرور می کرد ما را
از من وُ تو که مدام در دورها، دورِ غزلهای هوا می چرخیدیم
همه از فردا می ترسیدند
از طرح ِ تازه ی ما در باران
که دروازه ی خورشید را باز می کرد
از چرخش گیج ِ پیراهن ِ ما در باد
که روی ِ نفس ِ باغچه دست می انداخت
در باغچه ای که خسته از پاها بود
پچ پچ ِ کفشدوزها، گله ی زنجره ها
نه بهار بود، نه فوّاره!
از زبانی بود که نمی فهمیدند
از بغل کردن خاک، در حواسی خوشبو
از خمارهای برهنه، بر مخمل ِ شب
از پاهای پر تب ما که علفها را می سوزاند
گله از حنجره ی نازکِ تار بود که شبانه می آمد
گله از ما بود از ما!
از ما که برای ِ بوته ی خشک شعر گفتیم
به نگاهی خیره، در ساحل ِ تاریخ خندیدیم
گله از شیفتگی های ِ دو چشم بود
که در باغچه ی خانه وفادار می غلتیدند
از چرخش گیج ِ پیراهنمان در باد
که گیجگاهِ زمین را می لرزاند
گله از ما بود از ما!
همه از فردا می ترسیدند!
هامبورگ، ۲ آپریل ۲۰۰۹
از مجموعه ی هوسهای خُمار
www.bahardoost.org
|