"یه روز یه ترک... یه روز یه رشتی...!" - محمد حسین بهجت تبریزی (شهریار)

نظرات دیگران
  
    از : پیمان حنیفه

عنوان : مسخره نباید کرد
با یاد استاد شهریار ارجمند عرض می شود که من که خود به حکم ثبت و سجل لابد تهرانی ام، این را به خوبی می دانم که متولد یکی از جوان ترین و کم پیشینه ترین شهرهای ایران هستم. مشکلی نیست چون اختیاری نبوده یا چون اختیاری نبوده مشکلی نیست. اما تهرانی اصیل یعنی چه؟ کدام شهروند تهران امروز بیش از دوسه پشت در این دیار ریشه دارد؟ آنها هم که دارند ریشه در یکی از "روستاهای" شمال ری یا جنوب شمیرانات دارند که آقا محمد خان آمد و .....
آقایی که گفته شهرستانی ها بروند شهر خودشان هم باید به فکر بلیت باشد؛ از من بپرسید.
۹۴۲۰ - تاریخ انتشار : ۴ ارديبهشت ۱٣٨٨       

    از : اکبر منفرد

عنوان : در کمال صداقت
گرداننده ی محترم اخبار روز اگر به آزادی بیان معتقدید لطفا این نظر را هم چاپ کنید،یا بهتر بگویم پاک نکنید.من از سال ۱۹۹۰ تا ۱۹۹۴را در پایتخت آمریکا زندگی کرده ام.یکدوره مطالعاتی و بعد هم برگشتم بهمین جا که هستم.ایران/تهران.در آمریکا از طریق رادیو با یک مجری برنامه ی رادیویی آشنا شدم بنام راش لیمبا،این آدم خیلی صریح و صدیق بودودر بیان نظریاتش با تکیه به آزادی بیان مصرح در قانون اساسی حرفش را هرچه بود ،خوب یا بد میگفت.ایشان بشدت از ناحیه ی نیروهای روشنفکری و چپ آمریکایی مورد انتقاد و انزجار بود.من از همین آدم روزی سخنی شنیدم که تا هستم بیاد خواهم داشت.وی میگفت :اگر آنچه را میاندیشید نگویید،دیگران بجای شما خواهند اندیشید و خواهند گفت.
اینک با استفاده از تریبون آزاد-ظاهرا آزاد شما زیرا شایع است که نظر مخالف را بر نمیتابید-میخواهم آنچه را در رابطه با این موضوع فارس و غیر فارس و ستم مضاعف و دیگر عناوین کلیشه یی و کهنه در ذهن دارم برایتان بگویم.امید که بگذارید دیگران بخوانند.
هموطنان عزیز و غیر عزیز.هرکس تهران را دوست ندارد محبت کند و برود شهر و دیار خودش را آباد کندواین کار چندین حسن دارد. اولا از ازدحام جمعیت و حاشیه نشینی کاسته میشود.ثانیا فساد و آلودگی تا حد زیاد ازبین میرود.ثالثا جلو فحشا گرفته میشود.رابعا مشاغل کاذب و کنار خیابانی از هرقبیل گرفته میگردد.وآنوقت اهالی تهران در شهر آبا و اجدادی شان دیگر اگر هم ظلمی بکنند به همولایتی خودشان است و ستم مضاعف بحساب نمیآید.
بعد هم حالا که این فارسی زبان ستم ملی است چرا طرفداران انقلابی این فرضیه بزبان مادری خودشان نظراتشان ننوشته اند تا دانسته شود چند ایرانی قادر بخواندن آنست.باور کنید گل سرخ و حقیقت هر دو خار دارند،وکنار آمدن با این هردو کار هرکس نیست.خلاصه اینکه تهران را و فارسی را بما واگذارید،ونعمت فردوس همه شما را.
٨۹۱۲ - تاریخ انتشار : ۱٨ فروردين ۱٣٨٨       

    از : من و تو

عنوان : مثل اینکه
مثل اینکه نظرها درج نمی شود
٨۹۱۱ - تاریخ انتشار : ۱٨ فروردين ۱٣٨٨       

    از : رفیعه

عنوان : چرا باعکس العمل می جنگند؟
ضحاک ماردوش عزیز حرف من این است که شاعر رنجیده بوده واین شعر واکنشی است درمقابل اعمال وگفتار زشت. چرا این همه به یک واکنش حمله می شود بدون این که اصل موضوع مطرح وریشه یابی شود. هرعملی باعث یک عکس العملی می شود. چرا با عکس العمل بجنگیم بجای عمل؟ ایکاش شما با قلم زیبای خود شعری دراین ضمینه هم می نوشتید. درضمن من هم اسم وهم شعر شما را دوست دارم و این طور که می گویند تاریخ غیر واقعی ضحاک را بدنام کرده وگرنه ضحاک ماردوش واقعا ماردوش هم نبوده!
٨٨۹۲ - تاریخ انتشار : ۱۷ فروردين ۱٣٨٨       

    از : متعجب ................

عنوان : خانم یا آقای درویش ، اینجا بحثی جدی در گرفته و هر کسی که کمابیش نظر می دهد. خانم ولی یک غلط املایی داشت شحاک بدرستی اصلاح کرد و آن خانم با فرهنگ هم تشکر کرد. پابرهنه دویدن شما به این میدان از برای چیست!؟
مکن ترویج ... مالی را تو جانا
که زین مالیدن است ملا توانا
٨٨۹۰ - تاریخ انتشار : ۱۷ فروردين ۱٣٨٨       

    از : مژگان ش

عنوان : شجاع چاغروند
آقا جان شما مثل این که اهل لرستان هستید با پسوند وند! و شکر خدا می خواهید بگویید فارس نیستید. نمیدانم شما چرا خودتان را به کوچه علی چپ می زنید؟ منظور شهریار ستم ملی به مردم غیر فارس است، همه کسانی هم که کمی تاریخ و تاریخ ادبیات و اندکی سیاست بلدند می دانند شهریار تجزیه طلب نبوده و ضد تهرانی هم نبوده. درد شما چه هست؟ ستم ملی داریم یا نه؟ شاعر که از هفت دولت آزاد است و فردیت اش از همه بیشتر است میتواند حرف دل خودش و مردمش را بزند یا نه؟ چرا شانتاژ می کنید؟ شما هم بحث کنید اگر محق هستید.
٨٨٨۷ - تاریخ انتشار : ۱۶ فروردين ۱٣٨٨       

    از : حیران .

عنوان : من بد کنم و تو بد مکافات دهی.........پس فرق میان من و تو چیست بگو؟!
.
٨٨٨۵ - تاریخ انتشار : ۱۶ فروردين ۱٣٨٨       

    از : رضا شجاعی چاغروند

عنوان : چپ و مبارزه ی طبقاتی
گردانندگان محترم اخبار روز !
اگر این شعر شهریار ، در مورد ساکنان تهران ۶۰ـ ۷۰ قبل مصداق داشت ، در مورد جمعیت ۱۴ ملبونی تهران امروز بی معنی و ( اگر جسارت ، در مورد استاد شهر یار نباشد) مضحک است. شمار تهرانی های اصیل ( منظورکسانی که اصالتأ تهرانی هستند . نه مهاجرین تهرانی شده ) از نیم ملیون فراتر نمی رود.
بنا بر این ،چگونه می توان ( در تهران امروز ) از تهرانی و غیر تهرانی و ستم مضاعف !! صحبت کرد . به علاوه ، من به کرات ناظر بودم که سازندگان و اشاعه دهندگان جوک های ترکی و رشتی و ... عمومأ خود همین هموطن های عزیز ما بوده اند .
این حرف ها به کنار ، تعجب آور است که آقای ف . تابان ( که از صاحب نامان و مبارزان جنبش چپ ایران است ) مبارزه ی طبقاتی را در حد مبارزه ی تهرانی ( کارگر ، سرمایه دار ، غنی و فقیر ) با دیگر هموطنان ایرانی تنزل داده است!!
٨٨٨٣ - تاریخ انتشار : ۱۶ فروردين ۱٣٨٨       

    از : درویش

عنوان : حق
شنیدم ماردوش ، ضحاک دانا
سروده شعر هایی بس توانا

همان شخصی که استاد است در شعر
چه عالی مچ گرفت از ماندانا

اگر مغزی خورد هم ، نوش جانش
که اشعارش کند هر پیر ، برنا

مخور مغزش که ایشان نیک داند
که می باید نویسد خوب و خوانا

منم درویش و شعرت دوست دارم
ببخش این دفعه را ، بر ماندانا
٨٨٨۲ - تاریخ انتشار : ۱۶ فروردين ۱٣٨٨       

    از : ضحاک ماردوش

عنوان : منم ضحاک و ضحاکی کنم باز
رفیعه، ای ز تو رفعت به هر جای
بیا و اندکی با ما کنار آی

چو شعری جملگی درد است ای جان
چه دردی می شود زان شعر درمان؟

چو شعری را نکوهش دست مایه است،
همه بغض است و درد است و کنایه است،

بجز از کژ زبانی حاصلش نیست،
همه در فکر جبران و تلافی است،

چگونه می توان کرد آفرینش؟
چگونه بسته ای دل بر یقینش؟

تو که خوش فکر و خوش گفتار هستی
چگونه دل به این شالوده بستی

چو از گل های واژه خار چینی،
چه زیبایی در آن ای جان ببینی؟

گراو ناگفته بود « حالا چرا » را *
نبودم در توقع های بالا

ولی حالا به جان پاک ضحاک
زده بر جان شعرش زخمه ها پاک

هزاران «خوشه ی خشم*» آوریده
که یکی هم «جان اشتاین بک» ندیده

پا نوشت :
۱ - «حالا چرا» اشاره به غزل زیبای شهریار است با این مطلع:
آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا؟
۲ - خوشه های خشم، شاهکار جان اشتاین بک.
٨٨٨۰ - تاریخ انتشار : ۱۶ فروردين ۱٣٨٨       

    از : مهدی سمندر

عنوان : عکس شهریار
من یک نکته جالب توجه ام را بیشتر از شعر جلب کرد. و آن هم عکس شهریار است!! به عکس که نگاه می کنی چنان زهرخندی بر لب دارد و چنان نگاه شماتت باری که تعجب آور است. انگار از این موضوع بد جوری دلگیر و رنجیده است. شهریار شاعر ایران دوست و میهن دوستی بود و حتما خیلی عذاب کشیده از برخورد آدم های ابله با لهجه ترکی و تبریزی بودنش. من زمان جنگ ایران و عراق سرباز بودم ما را که به جبهه اعزام می کردند شهریار که پیر شده بود آمد و در برابر چند هزار سرباز و بسیجی شعر خیلی خوبی خواند که ما همه به هیجان آمدیم و می خواستیم زود تر برویم جبهه و کار عراقی ها را یکسره کنیم. خیلی ایران دوست بود.
٨٨۷۹ - تاریخ انتشار : ۱۶ فروردين ۱٣٨٨       

    از : رفیعه

عنوان : بگذارید دردها گفته شوند
دست شهریار عزیز شاعر برجسته ایرانی دردنکند که این شعر زیبا رانوشته وهم چنین دست اخبارروز دردنکندکه آن را چاپ کرده. سوال من ازکسانی که چاپ این شعر رادراین "برهه اززمان" صلاح نمی دانند این است که درکدام برهه اززمان چاپ این شعر را صلاح می دانستید؟
شهریار این شعر رااز روی عصبانیت هم ننوشته است وفقط بااستفاده از استعداد خود حرف دل هزارها آذربایجانی را به زبان شعر بازگو کرده است. باگغتن "سکوت را مراعات کنید" دردی دوا نخواهدشد.بجای روکش کشیدن برروی دندان عفونی بهتراست آن را درمان کردودرمان وقتی امکان پذیر است که درد گفته وشناخته شود. تهرانی های عزیز سال هاست که بر پیشانی آذربایجانی برچسب زده اند وازآن چه درهنگام دعوا وچه درمحافل دوستانه بعنوان جوک های به خیال خودشان خیلی بامزه استفاده کرده اند وهنوزهم می کنند و دوست ندارند کسی دراین مورد اعتراضی بکند.
ازتجربه خودم می گوبم که طعم تلخ مهاجرت رادوبارچشیده ام تمام کسانی که دردیار غربت زندگی می کنند با این تجربه آشنایی دارند ومن یکبارهم در دوران کودکی طعم مهاجرت ازتبریز به تهران راچشیدم وباید بگویم ازهمان روزهای اول که "پایتخت نشین" شدیم داغ برچسب را برروی پیشانی خود مثل هزارها آذربایجانی دیگر حس کردم وباید بگویم که درد زخم آن ازدرد مهاجرت به کشور اجنبی هم بیشتربودشاید به دلیل این که انسان ازخودی بیشتر ازغریبه می رنجد. به هرحال چندین سال طول کشید تا به سنی رسیدم که درک کردم که آن گونه گفته های مزخرف از ذهن های رشد نیافته تراوش می کرد ولی تاسف می خورم که بودند کسانی که آن گونه فکر و رفتار می کردند وهنورهم درقرن بیست ویک به همان گونه تفکر می کنند.
جای شکر بسیاردارد که زنده یادشهریار درجای امنی است. اگردرقید حیات بود احتمالا دوستان معترض ایشان را هم منافق می خواندند!
٨٨۷٨ - تاریخ انتشار : ۱۶ فروردين ۱٣٨٨       

    از : ماندانا از لندن

عنوان : جاب من به ضحاک و آقای کبیری
سلام. ضحاک ماردوش عزیز. خیلی ممنون. دوباره نوشته ام را خواندم. شما درست می گویید. آن هم به شعر! چقدر شما خوب شعر می نویسید. فکر می کنم نعمت بزرگی است. سعی می کنم دیگر با لهجه تهرانی ننویسم. اما احساساتی شدم که آن طور نوشتم. زیاد تجربه نوشتن ندارم. ولی اصل حرف هایم را قبول دارم.

سلام آقای کبیری. من از حرف های شما قانع نشدم. فکر می کنم ما باید برای این قضیه ظلمی که به هموطنان ترک و کرد و...می شود فکری بکنیم. وقعا فرق هست بین فارس و ترک و کرد و عرب های ایرانی. نمی شود این قضیه را ماست مالی کرد. این ظلم وقتی شناخته بشود و تلاش شود تا به وسیله ایرانیان رفع شود بهتر است تا ترکیه و آمریکا و انگلیسو روس برایمان حلش بکنند. آن هم به وسیله یک عده مغرض و وابسته به خارجی ها که زبان و نوشته شان هزار بار از شهریار بد تر است. خوردن یک داروی تلخ بهتر است یا عمل جراحی با ریسک مردن؟ مرسی از جوابتان.
٨٨۷۴ - تاریخ انتشار : ۱۶ فروردين ۱٣٨٨       

    از : ضحاک ماردوش

عنوان : منم ضحاک و ضحاکی کنم باز
الا ای ماندانا خوب بنویس
مکن تو فارسی را این چنین پیس

(بزارید) نیست ای جان سالم و پاک
(بذارید) است و بشنو این ز ضحاک

بذارید هم که (گافش) اوفتاده
از اول بوده (بگذارید) ِ ساده

زیان این نظرهای چپ و راست
ز ارزش های بی مرز زبان کاست

تو پیش از هر نظر باید دانی
که هر چه نادرست از دل برانی

چرا از یاد بردی جان بابا
نوشتن را به بنیان الفبا؟
٨٨۷٣ - تاریخ انتشار : ۱۶ فروردين ۱٣٨٨       

    از : پوپک د

عنوان : کشور عمان را ببینید دکترو بیمارستان مجانی است
مهاجرت پزشکان ایرانی به کشورهای عربی


ایسنا: وزیر رفاه و تامین اجتماعی با خاطره‌ای از دیدارش با پزشکان و پرستاران ایرانی مقیم در عمان، علل رضایتمندی این افراد برای ماندگارشدنشان در آن کشور را بیان کرد.

عبدالرضا مصری گفت: اواخر سال گذشته با معاون سلامت وزارت بهداشت، در کشور عمان بودم که گفتند ایرانی‌های این کشور می‌خواهند در محل سفارت ملاقاتی با شما داشته باشند. وقتی کنار این افراد نشستیم؛ دیدیم آن‌ها پزشکان عمومی، متخصص و پرستاران ایرانی هستند که در عمان کار می‌کنند.

وی افزود: یکی‌ از این پزشکان در بیان مشکلاتشان گفت که از سوی وزارت بهداشت برای کار در این کشور به مدت سه سال مامور هستند و پس از پایان این دوره نیز باید بازگردند، این در حالی بود که برای ماندن در عمان بسیار راغب بودند.

وزیر رفاه با بیان این که داشتم، ترغیب می‌شدم که دلیل اصرار آن‌ها برای ماندشان چیست و حتما محل درآمد ثانویه دارند، پرسیدم مگر چقدر حقوق می‌گیرید؟ که پزشکان عمومی ۵/۱ میلیون تومان، پزشکان متخصص دو میلیون تومان و پرستاران نیز حقوق ماهانه خود را یک میلیون تومان اعلام کردند، این در حالی است که به گفته خودشان،۵۰ درصد حقوقشان را بابت اجاره مسکن صرف می‌کنند.

مصری ادامه داد: جالب آن بود که گفتند، حق نداریم بیشتر از هفت ساعت در روز کار کنیم و به هیچ عنوان کسی که در بخش دولتی کار می‌کند، ‌حق ندارد در بخش خصوصی فعالیت کند. همچنین در طول هفت ساعت اگر مسوولیتی در اتاق عمل داشته باشیم، تنها کار خودم را انجام دهیم. همچنین اگر در حین نوشیدن چای، بیماری مراجعه و قبل از معاینه وی، به نوشیدن چای ادامه دهیم، ‌جریمه می‌شویم.

وی افزود: به آن‌ها گفتم، با این حساب شما که در ایران درآمد بیشتری دارید، چرا اینجا مانده‌اید؟ که گفتند وقتی ایران بودیم، پس از پایان ساعات کار در بیمارستان به مطب می‌رفتیم و ساعت ۱۲ شب به خانه بازمی‌گشتیم، ‌اما با سیستم این کشور تازه یاد گرفتیم که چگونه زندگی کنیم.

وزیر رفاه به نقل از آن پزشکان تصریح کرد: همچنین گفتند، در عمان نسبت به سلامتی حساسیت دارند و اگر کادر پزشکی و پرستاری بیشتر از هفت ساعت در روز کار کنند، ممکن است به بیمار صدمه برساند، پس اجازه کاری بیشتر از ساعت یاد شده نداریم و چون بقیه ساعات روز را آزاد هستیم، زندگی می‌کنیم و به همین دلیل راغبیم اینجا بمانیم.

مصری با تاکید بر این که علاوه بر من دیگران نیز شاهد این گفته‌ها بودند، اظهار کرد: سیستم درمانی عمان این گونه است که مردم تنها پول ثبت‌نام می‌دهند و افرادی که وارد سیستم درمانی می‌شوند، در دریافت خدمات اعم از بستری، سرپایی و پاراکلینیک و تا زمان اعزام به خارج از کشورشان پولی نمی‌پردازند.
٨٨۷۲ - تاریخ انتشار : ۱۶ فروردين ۱٣٨٨       

    از : علی کبیری

عنوان : من مخالف نظر شهریار هستم
هم میهن گرامی، خانم ماندانا

چطور شما از صغری کبراهای من سر درنیاوردید؟
در این برهه زمانی که همه ما ایرانیان به هم بستگی واتحاد برای مبارزه با رژیمی که حقوق انسانی همه ی ما را پایمال کرده است نیاز داریم، مطرح کردن شعری نظیر شعر شهریار، جز تون تابی وآتش بیاری معرکه اختلافات بین اقوام ایرانی و آب ریختن به آسیاب رژیم آخوندی نیست. اینکه شهریار آمده وتهرانیها را مورد سرزنش و نکوهش قرارداده، بسیار نگرش غیر علمی است. اول باید به بینیم که نامیدن اهالی شهری مثل تهران وپیوند دادن آن با فارس زبانها و فاشیسم فارسها، آیا منطقی است یا خیر؟ این تهرانی که شهریار از آن نام میبرد، مرکب از اهالی همه شهرها وروستاهای ایران است که به آنجا آمده ودرآنجا جمع شده اند. برمبنای چه مدارکی میتوان ثابت کرد که عده ای تهرانی اصیل بوده یا هستند؟ تازه، اکثر مردمی که در تهران زندگی میکنند، اکثرا از اهالی آذربایجان هستند که به زبان فارسی حرف میزنند. بنابراین، وقتی شهریار دارد از تهرانی نام میبرد، منظورش کدام تهرانی میتواند باشد؟ کردهای تهرانی یا ترکهای تهرانی یا ترکمنهای تهرانی یا خراسانیهای تهرانی یا اصفهانیهای تهرانی یا بلوچهای تهرانی یا عربهای تهرانی وغیره...؟ تازه حالا چرا انقدر استاد شهریار هم زبانان ترک خودش را مغبون وانمود میکند؟ اینها که ماشاءالله هزار ماشاءالله نبض اقتصاد تهران را هم دردست دارند. پس آقای شهریار بیخودی آشفته حال شده و به اهالی فارس زبان تهران تاخته است. تنها گناه این مخلوط اقوام ایرانی ساکن تهران اینست که به زبان فارسی صحبت میکنند. همین وبس. بنا براین کار ایشان کار نابجا وشعرشان غیر علمی وغیر منطبق با واقعیات بوده است.
دیگر اینکه اگر اخبار روز را مرتب خوانده باشید، هر چند وقت یکبار یک مقاله ای از شخصی را منتشر کرده ودرآن به فارسها حمله کرده وادعا میکند که فارسها حقوق سایر مردم ایران را پایمال کرده اند. تازه، نه تنها از اقوام ایرانی بلکه از «ملیتهای ایرانی» نام میبرد. من هم به نوبه خودم از آقای تابان سئوال میکنم که از کدام ملیتهای ایرانی هراز چند گاهی سخن به میان میآورند؟ این مردمی که ما امروز درایران می بینیم، مخلوطی از ترک ولر و کرد وبلوچ وعرب وقرقیز ومغول و هندی وغیره هستند. مگر امروزه حقوق همه ی ماها مدام از سوی این حکومت پایمال نمیشود؟ آیا زندانیهای سیاسی امروز ایران همه کرد یا ترک وبلوچ و عرب و غیره هستند؟ آیا تنها کردها وترک زبانها وعربها وبلوچها از ستم این رژیم به خارج از ایران مهاجرت کرده اند؟ اگر چنین ادعائی بکنیم، واقعا بی انصافی کرده ایم. امثال این ادعاها، مایه از بین رفتن هم بستگی ما باهمدیگر میشود وبنظر من پایان این گونه بحثها وحرفها جز به ناکجاآباد رسیدن نیست. من مخالف نظر شهریار هستم وگذاشتن این شعر را درنشریه اخبار روز که داعیه وابستگی به پیشتازان طبقه کارگر را دارد، کوششی در تحریک احساسات اقوام ایرانی برعلیه فارس زبانها میدانم. بر اساس گواهی تاریخ، نه همه ی ما از بیخ وبن فارس زبان هستیم و نه رگ وریشه آریائی داریم. پس بهتراست تا به سرنوشت وآینده مملکتمان و ملتمان فکر کنیم تا باز نگاری افکار و اشعاری که پایه وریشه در واقعیتها ندارند.
٨٨۷۱ - تاریخ انتشار : ۱۶ فروردين ۱٣٨٨       

    از : محمد رضا معیر آذر

عنوان : این قصه سر دراز دارد
خوب یا بد این واقعیتی است که موجود است.تسلط زبان فارسی بر همه ی فرهنگهای اقوام مختلف ایرانی.بحث تهران و تهرانی را با مسایل ملی و فرهنگی خلط کردن از بیخ وبن نا روا و بیجا ست.تهرانی نه خود خواسته و نه عمدی دارد که در چنین ورطه متعفنی غوطه ور شود.این امر ناشی از همان تسلط بی چون وچرای زبان فارسی است که خواه نا خواه عصای دست هر ایرانی در راه و کوره راه.چرایی این امر نیز قصه یی است که ریشه در نحوه ی اداره ایران در اعصار مختلف دارد.شهریار هم برای بیان منظور و مقصود مثل هر ایرانی دیگری ،حتی ملای روم قونیه منزل ،غیر از این زبان مسلط سلاح دیگری نداشته و خیلی هم خوب از عهده ی مطلب برآمده.تازه خودش هم میدانسته است که اگر خواهد که مانا باشد باید فارسی بگوید.نه همه ی تهرانی ها آنند که شهریار میگویدونه همه ی ایرانی ها آنکه فلان و فلان گفته اند.باور کنید گر حکم شود که مست گیرند ،در شهر هر آنکه هست گیرند.از سر صدق و پاکی باطن بگویم این نگارنده در قصر و قزل حصار از این وطنپرستان بسیار دیده است،هم آذری اصیل،هم کرد،هم لر،هم رشتی،و هم الی ماشا اله... دیگر فرزندان وطن که با آن کردند که شمر با اهل صحرای کربلا،ولی من وامثال من که زخم آنروزگاران را بدل و جان داریم ومحال است که التیام پذیرد از هیچ قوم وقبیله یی گله نداشته و نداریم.افراد نماینده اقوام نیستند،و هر قوم وقبیله یی فضولات خود را داردواین خاصیت جوامع انسانی است.دست گردانندگان این نشریه هم درد نکند،بالاخره این شعر شهریار هم بخشی از فرهنگی است که به آن میگویند ایرانی.اینجا گفته نیاید جای دیگر خواهد آمد.درد سر ندهم: زایرانی اگر بر من رود زور/ من این زور آزما را دوست دارم.تا هست ایرانی سرفراز باد. ترک،عرب،فارس،کرد،بلوچ،گیله مرد،مازنی،ترکمن،و .......
٨٨۷۰ - تاریخ انتشار : ۱۶ فروردين ۱٣٨٨       

    از : امیر /

عنوان : شعر "حق وتو" دارد!
در این که استاد شهریار ، که از مفاخر ادبی همه ایرانیان است، با عصبانت این ابیات را سروده است نباید تردید کرد. به نظر من ولی بهتر بود که از انتشار آن در دیوانش خودداری میکرد. تهرانی ها ی با فرهنگ هم فکر میکنم بخاطر آن که شهریار را از خود میدانند ، و نه کسی که با "قومیت " دیگر قصد اهانت به آن هارا داشته است ، با این اشعار مشکلی ندارند.
ما ایرانی ها یک ضعف بزرگ هم در این رابطه داریم و آن " حق وتو" قائل شدن برای "شعر" و کلام موزون است. نه فقط سر هر کوچه و بازار ، بلکه در بحث های جدی ( از نوع منبری اش که جای خود دارد)، با آوردن یک شعر یا ضرب المثل( که آن هم در زبان و فرهنگ ما بیشتر از اشعار گرفته شده است)، چه بساحرف ناحق خود را به کرسی می نشانیم .
شما برنامه های آقای الهی قمشه ای را حتما دیده اید و شاید هم از طرفدارانش باشید. به اعتقاد من تمام هنر او در حافظه خوبش و اشعاری است که مرتب به عنوان دلیل بیان میکند. اگر صحبت هایش را به یک زبان دیگر ترجمه کنید متوجه میشوید که حرف زیادی برای گفتن ندارد و این روح شعردوستی من و شماست که مجذوب گفتارش میشود. تازه در شعر هم این صنعت شعر است که در روحیه من و شما بیشترین تاثیر را میگذارد و نه محتوی . صد ها شعر و ضرب المثل معروف داریم که مثل نقل و نبات روزانه استفاده میکنیم و اگر دقت کنید میبینید که بسیاری از آن ها بی معنی و گاه بد معنی هستند و شاعر بلند آوازه ای هم ممکن است داشته باشند.
٨٨۶۹ - تاریخ انتشار : ۱۶ فروردين ۱٣٨٨       

    از : ماندانا از لندن

عنوان : آقای کبیری
آقا علی کبیری من که از این همه صغرا کبرا چیدن های شما چیزی دستگیرم نشد. بزارید بگم که من و خیلی های دیگر درست خلاف نظر شما را به سیاست اخبار روز دارم. این روزنامه از سایت هایی است که شما خودتان هم می دانید خیلی با دقت و اخلاقی برخورد می کند. هر کس و هر چیز که خلاف نظر شما شد که اخ نیست. خیلی رو می خواهد که آدم اینقدر آسان تهمت بزند. امثال شما از حقیقت هایی که تلخ اند همیشه گریزانید. قبول کنید اگر شهریار واقعیت را گفته. البته من از کلمه تهرانی آن برداشت مردم اهل تهران را نمی کنم. منظور همان هایی هستند که به زبان و لهجه مردم می خندند و آن سیاست هایی که چشمشان را به حق و حقوق ترک ها و عرب ها و کرد بسته اند. شما هم بهتر است یا این واقعیت را قبول کنید و کمک کنید فکری برای آن بشود یا این که مثل کبک سرمان را توی برف فرو کنیم.
٨٨۶٨ - تاریخ انتشار : ۱۶ فروردين ۱٣٨٨       

    از : سیامک ش

عنوان : جوش
واقعا باعث تعجب است که چرا چاپ یک شعر که به وضعیت اسفناک مرم غیر فارس ایران توجه کرده است عده ای فارس افراطی را برآشفته کرده است. آقایان. خانم ها مگر نمی شنوید چه خبر است مگر این همه تبعیض و تحقیر و جوک و کوفت و زهر مار را نمی بینید؟ مگر نمی بینید ترک و کرد و عرب و ... خواستار برابری فرهنگی و زبانی و رفع تبعیض اند؟ مگر نمی بینید سرکوب می شوند؟ چه زبانی بهتر از این شعر شهریار می تواند رنج این مردم غیر فارس را نشان بدهد؟چرا با چاپ یک شعر اینقدر جوش آورده اید؟ بروید دنبال آن دلایلی بگردید که شهریار را وادار به سرودن این شعر کرد. شهریار هم روشنفکری غیر فارس بود و از خیلی از شعرای فارس معاصر هم بیشتر به زبان فارسی خدمت کرد. حالا بگذارید کمی هم از دست بعضی مردم نادان گله کند. یقه این آقای تابان بیچاره را ول کنید فکری به حال خودتون بکنید.
٨٨۶۷ - تاریخ انتشار : ۱۶ فروردين ۱٣٨٨       

    از : رضا شجاعی چاغروند

عنوان : ضرورت درج شعر
کاش آقای تابان ، قلم رنجه می فرمودند و با نوشتن چند کلمه ، ما را در جریان ضرورت درج این شعر شهریار قرار می دادند .
٨٨۶۶ - تاریخ انتشار : ۱۶ فروردين ۱٣٨٨       

    از : علی کبیری

عنوان : پراکندگی وکثرت شعار آقای تابان است
جناب آقای تابان

اهل خرد، گذاشتن این شعر شهریار را در اخبار روز امروز، که نشانه توهم شهریار نسبت به اهالی تهران آن روزگاران بوده است، گامی دیگر از جانب اخبار روز درجهت دامن زدن به مسائل قومی مردم ایران بحساب میآورند. در واقع، اخبار روز جزء معدود نشریات اینترنتی است که هر چند گاهی با نامیدن اقوام ایرانی بنام «ملیتهای ایرانی،» سعی در تفرقه و تکه تکه کردن مملکت ما دارد. اخبار روز که از جیک وبوک اخبار ایران با اطلاع میباشد، آگاهانه دست به چنین اعمالی زده و واقعیات را آنطور که یک نشریه مردمی باید به اطلاع برساند، نمیرساند. درمقابل، سئوال من از آقای تابان آنست که آیا شما از این واقعیت بی اطلاع هستید که مردم ترک زبان در جای جای ایران، از استان فارس تا آذربایجان وازآذربایجان شرقی وغربی تا خراسان، پراکنده اند؟ شما بی خبر هستید که دراطراف شهر تهران، به شعاع پوششی از کرج وآبیک وقزوین وزنجان درغرب تهران تا جاجرود واطراف دماوند درشرق و شمال شرقی و در جنوب تا اطراف قم وساوه(ترکهای شاهسون)، همه ترک زبان هستند؟ تازه در خود شهر تهران کنونی، هم میهنان آذربایجانی جزء اشخاص ثروتمند وصاحبان کسب وکارهای عمده، از واردات وصادرات اقلام بزرگ تا کسب وکارهای جزء نظیر سوپر مارکت و حتی مغازه های مواد غذائی کوچک با درآمدهای کلان، هستند؟ آیا شما از تاریخ وگذشته ایران بی خبرید که ترکان از بیش از هزار سال قبل به ایران آمده و خود به ترویج زبان فارسی همت گماشتند؟ مگر شمااز تاریخ بی اطلاع هستید که عمر پس از تسلط برایران آنروز، بیش از بیست هزار نفر از اعراب یمنی را از یمن کوچ داده ودرایران سکنا داد؟ آیا شما نمیدانید که چنگیز مغول وچهار پسرش چه قتل وعامی از ایرانیان آنروز براه انداختند وآیا شما بیخبرید که مغولان وتیموریان وبازماندگانشان چند صدسال برایران حکومت کردند ونسل آنها با باقی نسل ایرانی ممزوج ومخلوط شد؟ وبالأخره، آیا شما منکر نظریات علمی هستید که معتقد است از اختلاط نژادهای مختلف نسلی متکامل تر بوجود خواهد آمد. واین همان نسل از ایرانیان کنونیست که آوازه هوش ودرایت ومعرفتش اکنون دارد جهانگیرمیشود؟ کدامیک از هموطنان ایرانی قادرند با دلیل ومدرک ثابت کنند که با نژاد عرب یا ترک یا هندو و دیگران مخلوط نیستند؟ درحالیکه پس مانده های رژیم ننگین پهلوی دست به تبلیغ نژاد آریائی زده و در واقع انحصار طلبی سکتاریستی را برای «گداشاه دوم» و هم پالگیهایش تبلیغ کرده واز این راه میخواهند سرپوشی برخیانتها وجنایات سلسله پهلوی بگذارند، تا بلکه به اریکه تخت طاووس دست بافته وبه ادامه غارتگریهایشان بپردازند، گروهی هم با ترویج ملیتهای ایرانی، سعی در پراکندگی اقوام وسایر مردم ایران از همدیگر دارند. اگر درست به نتیجه رفتار وشعارهای این دو گرده نگاه کنیم، چیزی جز خدمت به بیگانه و تقویت دستهای آشکار و پنهان دولتهائی که چشم طمع به هستی ومنابع ما دوخته اند، نمی بینیم. زیرا که پراکندگی و کثرت ما، نیروهایمان را به ضعیف ترین وضع ممکن رسانده و درنتیجه سبب تسلط بیشتراستعمار بر مملکت ما خواهد شد. مروجان این سیاست، متعلق به هر دسته وگروهی که باشند، خواه سلطنت طلب وخواه متظاهرین به جمهوریخواهی و دمکراسی، همه در راه خدمت به تسلط بیگانگان گام برمیدارند. ما همه ایرانی هستیم وبه ایرانی بودن خودمان افتخار میکنیم. ما ایرانیان مخالف تبعیضهای نژادی وقومی وزبانی ورنگ پوست ولهجه وجنسیت و مسلک ودین ومذهب وغیره وهرچه که تبعیض وسوءاستفاده وستم انسان برانسان نام دارد، هستیم.
٨٨۶۲ - تاریخ انتشار : ۱۶ فروردين ۱٣٨٨       

    از : ف فارسی

عنوان : فارسی را پاس بداریم
¨جناب امیر گرامی
پیش از هر اظهار نظری یادتان نرود که "ملتفت" با "ت" است نه "ط"
٨٨۶۱ - تاریخ انتشار : ۱۵ فروردين ۱٣٨٨       

    از : ضحاک ماردوش

عنوان : منم ضحاک و ضحاکی کنم باز
از : ضحاک ماردوش
عنوان : منم ضحاک و ضحاکی کنم باز
ای «ف. تابان» بگو افکنده ای غوغا چرا
بین ما خوانندگان اینجا شده دعوا چرا؟

حالیا باید «یکی گشتن» هدف در کارها
گر چه گل گفتی ولی ای جان من حالا چرا ؟

این جراحت را که بود اندر میان ترک و فارس
بار دیگر تازه کردی داغ و خون پالا چرا ؟

از چه رو زخمی زدی بر سینه ی همسایگی
تیر خود کردی به قلب مهربانی ها چرا؟

شهریار ار گفت از روی غضب شعری چنین،
ناروا بر خشم او آتش زدی اینجا چرا؟

الغرض نوشی بنه در دست مردم نی که نیش
داده ای حنظل به جای پاره ای حلوا چرا ؟

با استقبال از غزل زیبای شهریار با مطلع: آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا؟
۸۸۵۶ - تاریخ انتشار : ۱۵ فروردین ۱۳۸۸
٨٨۵۷ - تاریخ انتشار : ۱۵ فروردين ۱٣٨٨       

    از : ضحاک ماردوش

عنوان : منم ضحاک و ضحاکی کنم باز
ای «ف. تابان» بگو افکنده ای غوغا چرا
بین ما خوانندگان اینجا شده دعوا چرا؟

حالیا باید «یکی گشتن» هدف در کارها
گر چه گل گفتی ولی ای جان من حالا چرا ؟

این جراحت را که بود اندر میان ترک و فارس
بار دیگر تازه کردی داغ و خون پالا چرا ؟

از چه رو زخمی زدی بر سینه ی همسایگی
تیر خود کردی به قلب مهربانی ها چرا؟

شهریار ار گفت از روی غضب شعری چنین،
ناروا بر خشم او آتش زدی اینجا چرا؟

الغرض نوشی بنه در دست مردم نی که نیش
داده ای حنظل به جای پاره ای حلوا چرا ؟
٨٨۵۶ - تاریخ انتشار : ۱۵ فروردين ۱٣٨٨       

    از : امید کاوه

عنوان : ایران ایرانی
آقا یا خانم ایران ایرانی، شهریار شاعر بزرگی است که اهل آذربایجان بود و در این شعر به بهترین و هنرمندانه ترین وجه روحیه مردم غیر فارس را نسبت به تحقیری که تهرانی ها به غیر تهرانی ها روا می دارند بیان کرده است. مگر غیر از این است که تهرانی ها برای ترک ها، رشتی ها، اصفهانی ها، خراسانی ها و... جوک می سازند و به آن ها می خندند؟ مگر غیر از این است که به لحاظ امکانات، توجه و اهمیت تهران یک طرف و شهرستان ها یک طرف دیگرند؟ مگر در ایران بدترین فحش (دهاتی) و (از پشت کوه آمده) و (شهرستانی بی اصل و نسب)و (لر) و (ترک) و... نیست؟ مگر کرد ها و ترک ها و مجبور نیستند به زبانی غیر از زبان مادری خود بگویند و بنویسند؟ و از سوی عده ای(تهرانی) مورد تمسخر قرار بگیرند؟ و مگر هرگاه در طول تاریخ ایران مورد هجوم قرار گرفته این ترک ها و کرد ها نبوده اند که با خونشان از این مملکت دفاع کرده اند؟ شهریار همه این ها را با بیانی هنرمندانه و شاعرانه سروده است و مثل یک آینه جلو روی همه ما گرفته است. شما چرا ناراحت شده اید و ف. تابان را بازخواست می کنید؟ باید برای این مشکل بزرگ فکری کرد وگرنه باید شاهد یک یوگسلاوی سابق هم در ایران بود. اگر به قول شما رفتار شود و همه زباله ها را زیر فرش جارو کنیم و پنهان کنیم ایران از هم می پاشد. فضای روشنفکری با این شعر تیره نمی شود دوست عزیز اتفاقا روشن می شود و وقتی روشن شد شما می بینید که برای حلش باید چه کار کرد. در روشنایی هم می توان گره از کار فرو بسته مملکت گشود.
٨٨۲۵ - تاریخ انتشار : ۱۴ فروردين ۱٣٨٨       

    از : ایران ایرانی

عنوان : نفاق افکنی
قای ف . تابان ! ممکن است بفرمایید درج این شعر ( جز این که فضای روشنفکری را تیره تر کند ) کدام گره از مشکلات امروز من و شما و مردم و مملکت را باز می کند؟
٨٨۱٨ - تاریخ انتشار : ۱۴ فروردين ۱٣٨٨       

    از : محمد حسین بهجت تبریزی

عنوان : امیر خان
چوخ تشکر می کنم که طنزم را اگر نپذیرفتید، مردن مرا قبول کردید. من خیلی برای زبان فارسی زحمت کشیدم و غزل های چوخ گوزل و زیبایی گفتم که ماندگارند و باعث غنای زبان فارسی شده اند. این شعر را به عنوان طنزی هشدار دهنده از من قبول کنید. البته من منظومه معروفی دارم به نام حیدر بابا که سعدی هر روز این جا آن را برای خواجو ی کرمانی می خواند و شمس تبریزی ترجمه می کند، آخر خواجو ترکی بلد نیست، اما این سعدی چون خیلی جهان دیده است ترکی هم خوب حرف می زند. دوست دیگرم هم نظامی گنجه ای این جا است ما با عده ای از شاعران آذربایجانی مثل شمس تبریزی و قطران تبریزی و پروین اعتصامی و عده ای دیگر با شاعران فارس زبان و کرد و ... روابط خوبی داریم. شب های جمعه عرقمان را می خوریم و به گرمابه و گلستان می رویم، البته پروین نمی آید! این ها را رفقایم آقای فردوسی و آقای محمد شمس الدین معروف به حافظ و جامی و شاملو و کسرایی و اخوان ثالث و نادر پور هم تایید کرده اند و در این جا بعضی وقت ها اشعار هم را می خوانیم و به به و چه چه می گوییم! ما با هم دعوا نمی کنیم. یک دفعه نشنیدم این آقای محمود مشرف تهرانی (م. آزاد) لهجه ما را مسخره کند و ما را "روستایی ساده دل" بنامد. شما هم با هم متحد و خوب باشید تا ایرانمان از هم نپاشد. ما که دستمان از آن دنیا کوتاه شده است. شما یک کاری بکنید زبان ها و فرهنگ همه ی مردم ایران شکوفا شود و فردی به صرف فارس بودن برتر و به صرف ترک یا کرد بودن حقیر نباشد.
چوخ ساقول
محمد حسین بهجت تبریزی (شهریار)
٨٨۱۵ - تاریخ انتشار : ۱٣ فروردين ۱٣٨٨       

    از : امیر /

عنوان : آسوده بخواب همشهری!
بنده ملطفت درگذشت جنابعالی هستم . برای همین هم بهجت روان و مکان خطابتان کردم.
ولی از شما انتظار دیگری میرود. این توضیح جنابعالی هم گمان نمیکنم مطلب را توجیه کند . چون برخی هم وطنان بی ادب هم به بهانه گفتن "طنز" ، اقوام دیگر را مسخره میکنند.

شما بهتر است بیش از این آرامش جاودانی خود را بهم نزنید. چون میترسم کار بیخ پیدا کند.
٨٨۱۲ - تاریخ انتشار : ۱٣ فروردين ۱٣٨٨       

    از : محمد حسین بهجت تبریزی

عنوان : امیر خان!
امیر خان سلام همشهری، من بیچاره ۲۵ سال است مرده ام! این شعر را برای این گفته ام که این تهرانی ها ما شهرستانی های بیچاره غیر فارس و با لهجه غیر تهرانی را اینقدر تحقیر نکنند و برایمان جوک نسازند! اینقدر زبان و لهجه ی ما را مسخره نکنند و ما را روستایی نخوانند. اینقدر همه جا نگویند و ننویسند (تهران و شهرستان ها!) من بر وحدت مردم ایران تاکید کرده ام. آن خر خواندن تهرانی ها هم فقط طنز است که از خود تهرانی های عزیز وام گرفته ام که خودشان معلوم نیست از کدام ده و شهرک آمده اند که جمعیت تهران یک دفعه شده ۱۵ میلیون نفر! سعدی و حافظ هم این جا هستند و سلام می رسانند!

محمد حسین شهریار از بهشت!!
٨٨۰۹ - تاریخ انتشار : ۱٣ فروردين ۱٣٨٨       

    از : امیر /

عنوان : " شاهکار"!
جناب شهریار بهجت روان تبریزی ! آبروی ما تبریزی ها رو که بردی.

خود ،تهرانی ها را ( آن هم همه تهرانی ها را) "خر" خطاب میکنی و همزمان به آن ها در این مورد ایراد میگیری؟!
٨٨۰٨ - تاریخ انتشار : ۱٣ فروردين ۱٣٨٨