آیا نگرانی از حمله نظامی اسرائیل به ایران موجه است؟


م. چشمه


• بزرگترین خطر برای ایران اما آن زمانی است که جناح اقتدارگرای ایران که تا کنون سازش با غرب و کنار آمدن با نظم بین المللی را معادل مرگ خود فرض کرده است، نهایتاً دست رد بسینه آمریکا و سایر دول غربی بزند. در آن زمان (احتمالاً نه چندان دور)، رژیم اسلامی در داخل خود را در مقابل مردم به ستوه آمده، و در خارج، مقابل جبهه واحدی از غرب برهبری آمریکا، اسرائیل و اعراب خواهد دید ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ۲۴ فروردين ۱٣٨٨ -  ۱٣ آوريل ۲۰۰۹


آقای احمد زیدآبادی یکی از ژورنالیستهای سرشناس ایران در مقاله اخیر خود در سایت روز از نگرانی و دلمشغولی خود نسبت به حمله نظامی اسرائیل به تأسیسات هسته ای ایران پرده برداشته است. وی مینویسد: "آنچه در این روزها به دلمشغولی اصلی من تبدیل شده، البته موضوعی تکراری و شاید نخ نماست، زیرا از ‏بس مطرح شده، نه فقط تازگی که حساسیت خود را هم از دست داده است.‏ احتمالا درست حدس زده‌اید. موضوع، حمله نظامی اسرائیل به تاسیسات هسته‌ای ایران است که به گمان من ‏از هر زمانی جدی تر شده است."(۱) ایشان مبنای نگرانی خود را نه لزوماً در تهدیدات لفظی اخیر دولتمردان اسرائیل، بلکه در پیوستن حزب کارگر به رهبری اهود باراک به حزب لیکود برهبری نتانیاهو میداند. من گرچه با هسته اصلی استدلال آقای زیدآبادی زیاد توافق ندارم، اما خود را در نگرانی ایشان شریک میدانم. متأسفانه کش و قوس بحران هسته ای ایران و تهدیدهای متناوب جهان غرب و اسرائیل و گرفتابهای متنوع و رنگارنگ مردم ایران، حساسیت مردم و جامعه سیاسی ایران را در زمینه مقابله با چنین احتمالی بسیار ضعیف کرده است.

با روی کار آمدن دولت باراک اوباما در آمریکا، بر زمینه شکستهای سیاست خارجی دولت بوش، و در شرایط بحران عمیق مالی و اقتصادی آمریکا، دولت اوباما آشکارا سیاست عقب نشینی و فاصله گرفتن از استراتژی تهاجمی دولت قبلی و از جمله استراتژی خاورمیانه بزرگ و حملات پیشگیرانه نظامی را در دستور کار قرار داده، و در مورد جهان اسلام سیاست ملایمت و تسکین را در پیش گرفته است. این رویکرد مهم در عین حال شکاف نسبتاً جدی میان دولت آمریکا و دولت دست راستی اسرائیل را نیز آشکار ساخته است. آقای نتانیاهو چند روز پس از گرفتن کرسی نخست وزیری در مورد ایران گفت: "ایران مرکز تروریسم، بنیادگرائی و خرابکاری است، و به عقیده من از نازیسم نیز خطرناکتر است، چرا که هیتلر بمب اتمی نداشت، در حالیکه ایرانیها سعی در کامل کردن چرخه اتمی دارند." (۲) چند روز قبل از آن آقای نتانیاهو در مصاحبه با جفری گلدبرگ مجله اتلانتیک گفته بود: "اگر اوباما برنامه اتمی ایران را متوقف نکند، اسرائیل مسلماً این کار را خواهد کرد."(٣) آقای جوزف بایدن معاون ریاست جمهوری آمریکا در عکس العمل باین سخنان، اسرائیل را سرزنش کرده و گفت "مصلحت نیست" که اسرائیل دست به حمله نظامی علیه ایران بزند. (۴) بنوشته روزنامه لوس آنجلس تایمز تعدادی از مقامات بلند پایه آمریکا از جمله ژنرال دیوید پترائوس معتقدند دولت اسرائیل ممکن است "آنچنان نسبت به احتمال دستیابی ایران به بمب اتمی احساس خطر کرده باشد که در نتیجه بیک حمله نظامی پیشگیرانه برای خارج کردن این برنامه از مسیر خود و یا برای به تاخیر انداختن آن اقدام کند."(همانجا)

با در نظر گرفتن پیش زمینه فوق بد نیست چند سناریو و فرضیه احتمالی را بررسی کنیم:
فرضیه اول: بر زمینه پیام نوروزی باراک اوباما رئیس جمهور آمریکا به حاکمیت و مردم ایران برای حل و فصل اختلافات میان دو کشور، و از جمله حصول توافق بر سر مسأله هسته ای که با پاسخ منفی و سرد رژیم ایران روبرو گردید، میتوان چنین فرض کرد که پیام اوباما بمثابه "هویج"، نیاز به "چماقی" داشته که بصورت تهدید نتانیاهو با تبانی با دولت آمریکا طرح ریزی شده است. اما قصد این تهدید فقط ترسانیدن رژیم اسلامی برای کوتاه آمدن در زمینه بمب اتمی بوده است.
فرضیه دوم: پیام اوباما و تهدید نتانیاهو هر یک دو تاکتیک مستقل در جهت رام کردن رژیم ایران بر سر مسأله هسته ای، اما بدون تبانی دو دولت آمریکا و آسرائیل صورت گرفته است.
فرضیه سوم: پیام اوباما و تهدید نتانیاهو دو سیاست متضاد، اولی بقصد رام کردن رژیم اسلامی ایران، و دومی یک هشدار جدی به ایران و غرب است تا در مورد قصد اسرائیل در حمله نظامی به تأسیسات اتمی ایران تردید نکنند. طبیعتاً در حال حاضر، آمریکا و اسرائیل همانگونه که از سخنان آقای بایدن و یا مصاحبه های هفته گذشته وزرای خارجه اسبق آمریکا برژینسکی و کیسینجر با مطبوعات آمریکا پیداست، در دو جبهه متضاد قرار گرفته اند.
به باور من گرچه نمیتوان با قاطعیت کامل میان این سه فرضیه یکی را انتخاب نمود، اما باحتمال زیاد و بر زمینه قراین موجود، فرضیه سوم بیشتر به واقعیت نزدیک است.

سیاستهای نابخردانه و جنون آمیز جمهوری اسلامی در زمینه تهدید اسرائیل به نابودی طی چند سال گذشته و بویژه در زمان ریاست جمهوری احمدی نژاد و سیاست کنترل از راه دور حزب الله و حماس (همین هفته خبرگزاری فرانسه گزارش داد که رژیم اسلامی اخیراً مبلغ ۲۵۰ میلیون دلار در اختیار مقامات حماس قرار داده است) برای فشار آوردن و جنگ و گریز با اسرائیل، سیاستمداران اسرائیل و بویژه مقامات دست راستی آنرا آنچنان به خشم آورده و دچار وحشت کرده است که بخاطر حفظ و بقاء اسرائیل حاضرند دست به هر کاری بزنند. درست یا غلط، در ذهنیت سیاستمداران اسرائیل تهدید یک ایران مسلح به بمب اتمی به مسأله بود و نبود اسرائیل تبدیل شده است. اگر فرضیه سوم صحیح باشد، رهبران اسرائیل در صددند تا با حمله نظامی به تأسیسات اتمی ایران که مسلماً با عکس العمل ایران در منطقه رو برو خواهد شد، ایران و ایالات متحده را مستقیماً رو در رو قرار دهند. بعبارت دیگر، دولت اسرائبل معتقد است که با حمله به تأسیسات اتمی ایران، آمریکا در مقابل عمل انجام شده قرار خواهد گرفت و اجباراً وارد جنگ با ایران خواهد شد. فراموش نکنیم که گر چه دولت اوباما و دولت نتانیاهو در حال حاضر دو سیاست مختلف در مورد خاورمیانه و ایران را دنبال میکنند، اما اسرائیل کماکان در جامعه آمریکا و محافل سیاسی آن و از جمله حزب دمکرات از حمایت بسیار جدی برخوردار است.

جبهه دیگری که ایران را در آینده نه چندان دور تهدید میکند ناشی از ترس اعراب از یک ایران اتمی است. نا آرامی در اقلیتهای شیعه (اکثریت در مورد بحرین) کشورهای عرب که دول عربی، درست یا نادرست ، معتقدند رژیم ایران در آن دست دارد، و یا نفوذ انکار ناپذیر ایران در عراق، لبنان و غزه، بر ترس سران عرب از گسترش یک هلال شیعی بسیار میافزاید. در همین هفته گذشته، خبرگزاریهای غربی از ناآرامی در میان شیعیان بحرین، عربستان، و از جمله تحریکان شیخ حسن نصر الله رهبر حزب الله لبنان در میان مسلمانهای افراطی مصر خبر داده اند. بزرگترین خطر برای ایران اما آن زمانی است که جناح اقتدارگرای ایران که تا کنون سازش با غرب و کنار آمدن با نظم بین المللی را معادل مرگ خود فرض کرده است، نهایتاً دست رد بسینه آمریکا و سایر دول غربی بزند. در آن زمان (احتمالاً نه چندان دور)، رژیم اسلامی در داخل خود را در مقابل مردم به ستوه آمده، و در خارج، مقابل جبهه واحدی از غرب برهبری آمریکا، اسرائیل و اعراب خواهد دید.
م. چشمه، ۲۴ فروردین ۱٣٨٨
زیرنویس
------------------
۱. "چرا باراک شریک نتانیاهو شد؟" احمد زید آبادی، روز آنلاین، ۲۰ فروردین، ۱٣٨٨
۲. بنقل از راجر کوهن، نیویورک تایمز، ۹ آوریل ۲۰۰۹
٣. Huffingtonpost.com ، یکم آوریل ۲۰۰۹
۴. "بایدن در رابطه با حمله اسرائیل به ایران هشدار میدهد"، پال ریشتر، لوس آنجلس تایمز، ٨ آوریل ۲۰۰۹.