روزنامه های ایران چه می نویسند؟



اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ٣۱ فروردين ۱٣٨٨ -  ۲۰ آوريل ۲۰۰۹


حسین شریعتمداری مدیر روزنامه «کیهان»‌ در سرمقاله این نشریه:‌ «نیم‌پروژه» نوشته است: «درویشی را حکایت کنند که از روستایی می‌گذشت و اهل روستا را ماتم زده و گریان دید، علت را پرسید، پاسخ دادند کدخدا در بستر بیماری است و پزشکان از معالجه او قطع امید کرده‌اند، درویش به دلداری نشست و گفت؛ علاج کدخدا در کف با کفایت من است که دم مسیحایی دارم و روح گریخته از جسم به کالبد باز می‌آرم. خاطر آسوده دارید، اطعمه و اشربه پرقوت فراهم آرید و مرا با بیمار در حجره‌ای تنها بگذارید. روستائیان به وجد آمده، آنچه درویش فرموده بود فراهم آوردند و او را با کدخدا در حجره‌ای تنها گذاردند. ساعتی بعد، درویش «لاحول» گویان از حجره بیرون آمد و روستائیان هلهله کنان و کف و سوت زنان!! گرد او حلقه زدند، با این گمان که کدخدا شفا یافته و ریاست از سرخواهد گرفت اما، درویش را چهره درهم کشیده یافتند. با نگرانی پرسیدند؛ کدخدا چه شد؟ آیا عمرش به دنیا بود؟ درویش گفت؛ پیش از آن که بر بالینش حاضر شوم مرده بود! ‎پرسیدند؛ پس اطعمه و اشربه برای چه خواستی؟ «لاحول» چرا گفتی؟ و این چه معالجت بود که کردی؟ درویش گفت؛ اگر اطعمه و اشربه نخواسته بودم، من نیز مرده بودم و «‎لاحول» به حکمت خدای سبحان گفتم که کدخدای بی‌جان را وسیله نجات من نیمه جان کرد.
همه شواهد و قرائن موجود حکایت از آن دارند که جبهه اصلاحات برای حضور در انتخابات ریاست جمهوری دهم یک «نیم پروژه» طراحی کرده است و برخلاف آنچه به ظاهر ادعا می‌کند، امیدی به پیروزی در انتخابات ندارد، بلکه بر این باور است که در صورت موفقیت این «نیم پروژه» می‌تواند به یک «نیم نتیجه» امیدوار باشد. به بیان دیگر، طرح مورد نظر مدعیان اصلاحات از دو بخش تشکیل شده است. بخش اول یک «پروسه» است یعنی یک جریان طبیعی و بیرون از اختیار و اراده آنان و فقط بخش دوم آن «‎پروژه» است که اجزای آن با اختیار و اراده اصلاح طلبان طراحی شده است. از این روی «نیم پروژه» نام مناسب تری برای آن است.
بخش «پروسه» یا جریان طبیعی و بیرون از اختیار و اراده اصلاح طلبان، این واقعیت غیرقابل انکار است که «اصلاحات» به مفهوم مورد نظر مدعیان اصلاحات، «‎‎مرده» است و دیگر وجود خارجی ندارد. این واقعیت نه فقط با صراحت از سوی برخی مدعیان اصلاحات اعلام می‌شود، بلکه شواهد فراوان دیگری نیز به وضوح نشان می‌دهد مدعیان اصلاحات، مرگ «اصلاحات» را پذیرفته و به آن اذعان دارند . در این‌باره می‌توان به چند نمونه از میان انبوه شواهد و نمونه‌ها اشاره کرد.
۱ـ انصراف خاتمی از کاندیداتوری در حالی صورت گرفت که مدعیان اصلاحات با بوق و کرنا از رویکرد مردمی به ایشان خبر می‌دادند ـ بخوانید خبر می‌ساختند ـ و آقای خاتمی نیز بعد از اعلام کاندیداتوری بارها به صراحت گفته بود «حالا که وارد شده‌ام به هیچوجه انصراف نخواهم داد» ولی جناب خاتمی خیلی زودتر از آنچه انتظار می‌رفت خبر مرگ اصلاحات را باور کرد و هفته ها قبل از ورود موسوی به صحنه، در پی راه کار محترمانه و توجیه قابل ارائه ای برای پائین آمدن از این «اسب بازنده» بود و نهایتاً اعلام کاندیداتوری آقای مهندس موسوی فرصت مورد نظر را در اختیار آقای خاتمی گذاشت. اخیراً آقای موسوی طی سخنانی از کناره‌گیری آقای خاتمی ابراز تعجب کرده و اظهار داشته بود: «من به آقای خاتمی گفته بودم که نهایتا به نفع ایشان کنار می‌روم» بنابراین می‌توان به آسانی نتیجه گرفت که در نگاه خاتمی اعلام کاندیداتوری موسوی فقط یک بهانه و فرصت برای فرار از نتیجه انتخابات، یعنی فرار از شکست قطعی، بوده است.
۲ـ رویکرد مردم به اصولگرایان طی ۷ سال اخیر نیز نشانه دیگری از مرگ اصلاحات است که سردمداران این جبهه بارها به تلویح و گاه با صراحت به آن اعتراف کرده‌اند. ‎جبهه اصلاحات در دور دوم انتخابات ریاست جمهوری نهم، با همه توان به میدان آمد و از هیچ تخریب و توهم پراکنی خودداری نکرد و رادیوهای بیگانه و محافل بیرونی نظیر رادیو فردا ـ متعلق به سازمان سیا ـ ، بی بی‌سی، رادیو اسرائیل و... نیز تمام امکانات خود را برای تخریب نامزد اصولگرایان به کار گرفته ولی نتیجه آن شد که همه شاهد بودند. مدعیان اصلاحات پیش از آن نیز در انتخابات شوراهای اسلامی شهر و روستا، مجلس هفتم و پس از آن انتخابات سوم شوراها و مجلس هشتم پایان عمر اصلاحات را دیده بودند. در انتخابات مجلس هشتم آقای خاتمی با عکس و تمهیدات از لیستی حمایت کرد که حتی یک نفر از نامزدهای اختصاصی آن فهرست ٣۰ نفره نیز به لیست انتخاب‌شدگان نزدیک نشد تا آنجا که آقای خاتمی در دور دوم انتخابات مجلس هشتم ترجیح داد نام و نشانش در فهرست اصلاح‌طلبان نباشد.
٣ـ با توجه به مکانیسم انتخابات و گردش کار قانونی آن در نظام جمهوری اسلامی‏ ایران که احتمال تقلب در مقیاس تغییر نتیجه انتخابات در آن وجود ندارد و برگزاری٣۰ دوره انتخابات طی ٣۰ سال گذشته نیز به وضوح از آن حکایت می‌کند، ابراز نگرانی اصلاح طلبان نسبت به احتمال تقلب در انتخابات فقط ـ تاکید می‌شود که فقط به فقط ـ به معنای اعتراف پیشاپیش آنان به شکست در انتخابات است و تنها به این منظور صورت می‌پذیرد که سرپوشی باشد بر علت اصلی شکست، یعنی بی‌اعتنایی و بی‌اعتمادی مردم به مدعیان اصلاحات.
طی ٣۰ سال گذشته، بارها اتفاق افتاده که مجریان انتخابات از یک جناح بــوده انــد‏ ولــی جــنــاح رقیـب آنها در انتخابات پیروز شده است و...
۴ـ خدا بر درجات امام راحل(ره) بیفزاید که می‌فرمود آمریکایی‌ها برای ۵۰‏ سال دیگر هم مهره‌چینی می‌کنند و شواهد و اسناد فراوانی از تاریخ معاصر نیز بر این واقعیت دلالت دارند. از سوی دیگر سرویس‌های اطلاعاتی بیگانه، علاوه‌بر مهره‌های‏ پنهان که ماموریت‌های جاسوسی و کسب اطلاعات و یا خرابکاری و ترور بر عهده آنان است و فقط هنگامی که بیم لو رفتن و بازداشت آنها می‌رود از کشور میزبان می‌گریزند، مهره‌ها و افرادی را نیز به کار می‌گیرند که در عرصه سیاسی کشور هدف، نقش ستون پنجم دشمن را بازی می‌کنند. مهره‌های این بخش که آشکارا در میدان حاضر شده‌اند بعد از شکست یک جریان سیاسی که مطلوب سرویس اطلاعاتی دشمن بوده است، به بهانه‌های مختلف کشور هدف را ترک می‌کنند.
بعد از انتخابات ریاست جمهوری نهم در سال ٨۴، بسیاری از عوامل رســانــه ای، سیاسی و محفلی جبهه اصلاحات به خارج از کشور گریختند و هم اکنون آشکارا در خدمت سرویس‌های اطلاعاتی آمریکا و انگلیس قرار دارند و برخی نیز برای سرویس اطلاعاتی رژیم صهیونیستی ـ موساد ـ کار می‌کنند. اینها «تحلیل» نیست، بلکه خبر قطعی است که عوامل یاد شده نیز نه فقط انکار نمی‌کنند بلکه بر آن اصرار هم می‌ورزند.
این نکته نیز نشانه دیگری از مرگ اصلاحات است و اگر چنین نبود و آمریکایی ها برای مهره‌های مورد اشاره که تعدادشان فراوان است و همگی نیز در خدمت جبهه اصلاحات بوده‌اند، زمینه ادامه فعالیت می‌دیدند، حاضر به فرار ـ بخوانید فراری دادن ـ آنها از کشور نمی‌شدند.
با توجه به موارد فوق الذکر که فقط اندکی از بسیارهاست، بعید به نظر می‌رسد در میان سردمداران جبهه اصلاحات کسی پیدا شود که هنوز «مرگ اصلاحات» را باور نکرده باشد. این همان بخش «پروسه» از طرح مورد نظر مدعیان اصلاحات است. بنابراین جبهه اصلاحات با پذیرش این بخش و در بستر غیرقابل انکار آن «نیم پروژه» خود را تدوین کرده است.
و اما، «نیم نتیجه‌ای» که مدعیان اصلاحات از «نیم پروژه» ‎خود انتظار دارند، پیروزی در انتخابات نیست، بلکه باقی ماندن ـ بخوانید زنده ماندن ـ به عنوان یک جریان سیاسی مخالف اصولگرایان است.
با عرض پوزش از آقای مهندس موسوی به خاطر سوابق ایشان باید گفت ـ و یا حداقل اینگونه به نظر می‌رسد ـ که آقای مهندس موسوی به عنوان مجری این «نیم پروژه» انتخاب شده است، اما شواهد موجود حکایت از آن دارند که ایشان اطلاع دقیقی از نیم پروژه یاد شده ندارد، و نمی‌داند در این ماجرا، نقش «ژنرال شکست» را به ایشان سپرده اند. نقشی که خاتمی از ایفای آن شانه خالی کرد. این «ژنرال شکست»! ‎قرار نیست در جنگ پیروز شود، بلکه قرار است، سپاه شکست خورده را فعلا از پراکندگی نجات داده و به عنوان اپوزیسیون اصولگرایان ـ و به قول یکی از سران اصلاحات، ـ «مزاحم فعال» ـ در صحنه نگهدارد، تا فرماندهان پس پرده ـ داخلی و بیرونی ـ که مهندس موسوی آنان را نمی بیند یا نمی‌شناسد، بعدها، این جبهه از کارافتاده را به کار گیرند.
راستی چه شده که هم آمریکا و متحدانش، هم جریانات ضدانقلاب و هم مدعیان اصلاحات‏ شعار «نجات کشور از شرایط کنونی»! را برقلم و زبان دارند؟ مگر دشمنان بیرونی با صراحت اعلام نمی‌کنند که از قوت گرفتن گفتمان امام و انقلاب نگرانند و چاره کار را خروج اصولگرایان از کرسی‌های تصمیم‌سازی و سیاست پردازی می‌دانند، از آنها انتظاری نیست که خط امام(ره) را برنتابند، اما از آقای مهندس موسوی انتظار هست که با آنان همزبان نشود.»

گریز از سرنوشت دوم
روزنامه «اعتماد» نوشته‌ای از مسعود بهنود نویسنده و روزنامه‌نگار مقیم لندن با عنوان: «ما داریم می‌آییم» دارد که در پی می‌خوانید: «پنجاه‌وچند روز مانده به انتخابات به عنوان صاحب یک رای که برای همین یک رای ارزش و اهمیت قائل است و حاضر نیست از آن دست بردارد و به کسش وانهد، از روندی که اوضاع انتخابات به خود گرفته خشنودم. و در این وضعیت برایم خیلی فرق ندارد که چه کسی انتخاب شود، نه که به راستی فرقی نکند بلکه همان طور که عباس عبدی نوشت، و درست نوشت، مهم این است و باید این باشد که در هر حرکتی شبیه به این جامعه برای رسیدن به مردمسالاری چه می‌آموزد و برای نهادینه کردن دموکراسی چه گامی برداشته می‌شود.
اولین موجب شادمانی آنی است که در رفتار آقای موسوی و آقای کروبی می‌گذرد. همان ایجاب و قبول که دارد فضا را بر غوغائیان تنگ می‌کند. فحش ندادن، فریاد نکشیدن، نفی نکردن. مردم را عاقل پنداشتن و به آرامی به آنها گفتن که چه در سر دارند.
اینها ثمر داده است. گوش کنید صدایشان دارد می‌گیرد، جوهر فحش و کینه در قلم بلاگر معجزه نویس دارد خشک می‌شود، و دنبال بهانه می‌گردد برای قهر کردن. ادبیات حذف و تهدید و فرمان بریدگی دارد بی‌مشتری می‌شود. عربده جویی از رونق می‌افتد، متانت و خردمندی در همین مدت کوتاه مردم ایران را محک زده است. در همین یکی دو هفته آشکارشده خطا می‌کردند آنها که می‌پنداشتند اکثریت مردم خامند و به قول شاعر به هزار وعده می‌مانند و به یک فریب می‌خسبند و رای خود را به شعار و سیب زمینی می‌فروشند.
آنان حتی تحلیل‌شان از انتخابات گذشته هم نادرست بود هرچند عملیات پیچیده‌شان حاصل داد اما نه چنان بود که مردم همان‌ها هستند که عرایض خود را در چاه می‌اندازند. این ساده لوحی می‌پنداشتند مشخصه اکثریت جامعه است و خطا می‌کردند. تا همین جا حاصل فوق‌العاده است و برنده از پیش تعیین شده. اگر پدران مان و
مادران مان، و پدران و مادران آنها در این
صد و اندی سال در هر انتخابات همین اندازه به جامعه آموخته و جامعه را به چالش اندیشه و ورزش سیاسی کشانده بودند ، کارمان صدها بار بهتر از این بود که هست. اما آنها خیلی زود هدف را تامین شده دیدند و در بازی سیاه و سفید هر بار فقط هدف شان این بود که سفید پیروز شود و سیاه حذف شود. همین.
بی‌گمان به سرعت در اردوی همین دولت اتفاقهایی می‌افتد و از جمله اینکه دیگر نخواهیم دید در یک روز واحد رئیس دولت به دیدن چند هزار مردم کرمان که برای استقبال وی آمده‌اند، به شوق آید و سخن از اداره جهان بگوید. در همان روز روزنامه رسمی دولت با شادمانی تیتر اصلی خود را به این خبر اختصاص دهد؛ «پیشنهاد خودروسازان امریکا به ایران».
خبری خالی از اعتماد به نفس و پر از تمنا. حتی در کوچکترین و بی‌غرورترین جوامع جهان هم پیشنهاد چند شرکت خودروسازی آمریکا چنین بزرگ نمی‌شود و چنین شادمانی نمی‌آورد که تیتر اول روزنامه دولت شود چه رسد به کشوری که ٣۰ سال است با امریکا درگیر بوده است. چه رسد که خبر هم خالی باشد و در آن از قول مدیرعامل یک شرکت خودروسازی داخلی نوشته شده: «با توجه به فشاری که احتمال می‌دهیم دولت امریکا به این شرکتها وارد کند، تا زمان قطعی شدن توافقات از اعلام رسمی نام دو شرکت پیشنهاد دهنده همکاری خودداری می‌کنیم.» یعنی هیچ. چنان که دنباله خبر هم قرعه پوچ است وقتی می‌گوید «برخی از خودروسازان اروپایی که پیش از این اصلاً حاضر به همکاری با ما نبودند، در دو ماه اخیر پیشنهاد مستقیم خرید سهام و کار مشترک به سایپا داده‌اند که پیام خوبی برای کشور ماست.» یکی بپرسد کدام شرکت اروپایی تا به حال حاضر به همکاری با ایران نبود، در دو ماه اخیر چه دیده‌اند اروپایی‌ها که کار نکرده می‌کنند جز برپایی جشن برای خرید زندان بدهکاران از کیسه دولت[بگو منت] و دعاگو درست کردن. اما واقعیت این است که خودروسازان اروپایی همواره آماده همکاری بودند از قضا دولتهای قبلی مقررات سختی تدوین کرده بودند که آنها نتوانند بدون انتقال تکنولوژی وارد بازار حمایت شده و آماده داخلی شوند. تازه یکی نیست بپرسد چرا پیشنهادهایی که هنوز نه بررسی شده و نه به تصویب مراجع صاحب صلاحیت رسیده، پیام خوبی برای کشور ماست. این چه بی‌غروری است، در همان حالی که رئیس دولت خبر می‌دهد که دنیا از ما برای مدیریت کمک می‌خواهد.
انتخابات و صندوق رای برکت است. جوامع مردمسالار در فرصت انتخابات شادمانی می‌یابند و احساس مالکیت و تعلق کشور به خود در وجودشان می‌جوشد. در جوامعی که مردمسالاری در آنها نهادینه نشده، نه صندوقی هست نه انتخابی، و گاه نه که لبخندی نیست، تازه گلوله و بمب و خون هم هست که بر سنگفرش خیابانها جاری می‌شود.
و انتخابات روان بهترین مجال است برای گریز از سرنوشت دوم. و ما داریم می‌آییم.‏»
مردم چه می‌گویند
روزنامه «اعتماد ملی» گزارشی با عنوان: «اخبار انتخابات را دنبال می‌کنید؟» دارد که در پی نقل شده است: « تیتر اول بیشتر روزنامه‌ها، این روزها فصل مشترکی دارد، یک کلام و آن هم «انتخابات ریاست جمهوری دهم» هر روز عکس یکی از کاندیداهای صندلی ریاست جمهوری روی جلد روزنامه‌ها و نشریات می‌آید، عابران جلوی دکه‌های روزنامه‌فروشی پا سست می‌کنند و تیترها را از نظر می‌گذرانند و بعد بیشترشان راهشان را می‌کشند و می‌روند. «چقدر اخبار انتخابات را دنبال می‌کنید، بحث‌های انتخاباتی چقدر برای شما جذاب است»؟
«حمید محسن زاده» ٣۷ ساله، فروشنده لوازم یدکی خودرو این روزها از صرافت عادت روزانه‌اش، خرید روزنامه، افتاده است، او می‌گوید: «حتی صفحه اول روزنامه‌های اقتصادی هم درگیر تب و تاب انتخابات است. خبرهای اقتصادی هم در سایه این شلوغ‌کاری‌ها گم می‌شود. برای همین ترجیح می‌دهم خودم را درگیر نکنم و این چند وقت روزنامه نخوانم، بالاخره آنهایی که می‌خواهند رأی بدهند یا اسم آقای کروبی یا مهندس موسوی را روی برگه رأی می‌نویسند، آخرش هم به قول آقای کروبی هر کس شب آخر خوابش نبرد، برنده می‌شود. پس همان بهتر که زیاد خبرها و روزنامه‌ها را جدی نگیریم.» اما «حسین اینانلو» جور دیگری به بمباران خبری مطبوعات درباره انتخابات نگاه می‌کند، او دانشجوی سال آخر مترجمی زبان است.
اینانلو خبرها و گزارش سفرهای کاندیداها را مدام دنبال می‌کند. او معتقد است: «هر روز خبرها را در سایت‌ها و گاهی روزنامه‌ها می‌خوانم. برای اینکه ترجیح می‌دهم به کاندیدایی رأی بدهم که مقبول بیشتر مردم است، به این ترتیب رأی من هم به هدر نمی‌رود. فکر می‌کنم روش عاقلانه‌ای را انتخاب کرده‌ام، می‌خواهم به یکی از دو کاندیدای مورد نظرم که وزنه به سمت او سنگین‌تر است رای بدهم و همین جاست که اخبار انتخابات من را به یک جمع‌بندی می‌رساند.» در این میان بسیاری هم ترجیح می‌دهند در بی‌خبری محض بمانند و تا اینجای کار حتی هنوز نام رقیبان انتخاباتی رئیس جمهور دهم را هم نمی‌دانند.
«معصومه بهزادی» ۲۴ ساله جزو این گروه است و ترجیح می‌دهد به جای دنبال کردن اخبار انتخابات، روزهایش را به ورزش و خانه‌داری بگذراند، او می‌گوید: «دوره دبیرستان یک بار به آقای خاتمی رای دادم، اما حالا اصلاً برایم مهم نیست، من زندگی خودم را دارم. تازه جدای از این مگر می‌شود رئیس جمهور در ایران فقط ۴ سال روی کار باشد، در این شرایط حالا مثلاً، رفتیم و به آقای لاریجانی رأی دادیم، آخرش که چه؟ برای همین ترجیح می‌دهم زندگی خانوادگی‌ام را شادتر کنم و بس.» خبری از تب تند انتخابات درست مانند ۵ سال پیش نیست، بسیاری هنوز نمی‌دانند که خاتمی از کاندیداتوری انتخابات انصراف داده است، اما در این میان هستند کسانی که درست در شور و حال دهه ۷۰ باقی مانده‌اند و به رأی خود امیدوارند. «علی‌الله ارزانی» پشت رل تاکسی پیکان مدل ۷۰ نشسته و رو به مسافری که در صندلی جلو نشسته، می‌گوید: «رأی ندادن تا به حال در هیچ جای دنیا دردی را از مردم آن جا دوا نکرده است. برای همین هم باید بدانیم که چه خبر است، باید به هر کسی که فکر می‌کنیم می‌تواند اوضاع را بهتر کند، رای بدهیم. الکی که نیست، همین توهم دایی جان ناپلئونی ما را به این روز انداخته است. اگر رای ما مهم نبود، آب پاکی را روی دست‌مان می‌ریختند و هر کسی را که می‌خواستند، روی کار می‌آوردند، همین و بس.»
«شیوا آراسته» ۴۶ ساله متخصص علوم آزمایشگاهی و پاتوبیولوژیست است؛ آراسته هر روز سه روزنامه متفاوت می‌خرد که یکی از آنها حتماً روزنامه کیهان است. او می‌گوید: «هر روز اخبار انتخابات را دنبال می‌کنم و بعد در ساعت ناهار با همکارانم درباره آن حرف می‌زنیم، صفحه ۲ روزنامه کیهان را هم حتماً می‌خوانم، برای اینکه در این صفحه می‌توان حدس زد که در ۲ یا ٣ روز آینده باید منتظر چه اتفاقات و واکنش‌هایی باشیم. فکر می‌کنم بی‌خبری اصلی‌ترین بلایی است که مردم ما از آن ضربه خورده‌اند، آنهایی که به سفید بودن شناسنامه‌شان می‌نازند، شعور سیاسی ندارند. بدبختی ما همین جاست. طرفداران جناح راست، رای دادن را یک وظیفه شرعی می‌دانند. اما روز انتخابات طرفداران اصلاح‌طلبان دچار یأس فلسفی می‌شوند، آخرش هم همین آش و همین کاسه می‌شود.»

جامعه روحانیت مبارز و کاندیدای نهایی
روزنامه «صدای عدالت» با عنوان: «چرا جامعه روحانیت به بن‌بست انتخاباتی رسید؟» نوشته است: « انتشار اخبار ضد و نقیض درباره موضع انتخاباتی جامعه روحانیت مبارز که ظاهراً حاکی از به بن بست رسیدن تعیین کاندیدای نهایی مورد حمایت این تشکل پر نفوذ و قدرتمند روحانی است، به این سوال اساسی منجر شده است که چرا جامعه روحانیت مبارز نتوانست به کاندیدای نهایی مورد تاییدش برسد؟ حتی پیشنهاد هاشمی رفسنجانی مبنی بر حمایت جامعه روحانیت مبارز از کاندیداتوری کسانی چون ناطق نوری، حسن روحانی، علی لاریجانی و علی اکبر ولایتی هم چاره‌ساز نشده است. ‏‏ ‏جامعه روحانیت از جمله تشکلهای سیاسی است که سابقاً محافظه کار نامیده می‌شد اما اکنون به اصولگرایان تغییر نام داده‌اند. به طور اتوماتیک این تشکل می‌بایستی از محمود احمدی‌نژاد حمایت کند. چرا که احمدی‌نژاد اگرچه به ظاهر می‌گوید به هیچ جریان سیاسی وابسته نیست، اما در عمل نماینده اصلی اصولگرایان در قدرت است و در واقع احمدی‌نژاد آیینه تمام نمای تفکرات جناح راست به شمار می‌آید. اما احمدی‌نژاد تجربه ناخوشایندی را از خود بر جای گذاشته است و موج نارضایتی در افکار عمومی از عملکرد غیر مدبرانه محمود احمدی‌نژاد به وضوح قابل رویت است.‏به این ترتیب جامعه روحانیت مبارز هم به مانند سایر تشکلهای جناح راست از اوضاع نابسامان فعلی که نتیجه چهار سال حضور محمود احمدی‌نژاد در ساختمان ریاست جمهوری است، ناخوشایند هستند. به همین دلیل جامعه روحانیت مبارز در آخرین جلسه انتخاباتی که در اواخر هفته گذشته برگزار کرد، کاندیداتوری احمدی‌نژاد را به رای گذاشت اما احمدی‌نژاد نتوانست رای لازم را به دست آورد ولی در عین حال رای‌گیری استمزاجی از اعضا نشان داد که اکثریت مطلق جامعه روحانیت مبارز به کاندیداتوری میرحسین موسوی تمایل دارند. اما از آنجا که میرحسین موسوی ماهواً یک کاندیدای متعلق به جناح چپ یا همان اصلاح طلب کنونی تعلق دارد و جامعه روحانیت مبارز هم یک تشکل سیاسی ماهواً راست یا اصولگرا به شمار می‌آید، لذا جامعه روحانیت حمایت آشکار از کاندیداتوری میرحسین موسوی را یک اشتباه تاکتیکی عنوان کرده‌اند. به همین دلیل اگر چه میرحسین موسوی کاندیدای واقعی و مورد حمایت این تشکل سیاسی به حساب می‌آید، اما اعضا در واقع نتوانستند بر سر انتشار یک بیانیه انتخاباتی که مستقیماً نامی از کاندیدای مورد حمایت شان درآن بیاید، به توافق برسند.‏
حتی در این جلسه، دبیر کل جامعه روحانیت مبارز پیشنهاد کرده است که با استناد به اصل «اقل الشرین» ـ یعنی هر گزینه یی که شر کمتری دارد ـ از کاندیداتوری محمود احمدی‌نژاد حمایت کنند که اکثریت اعضای حاضر باز هم به احمدی‌نژاد رای منفی داده‌اند. محسن دعاگو که از جمله اعضای حاضر در این نشست انتخاباتی بوده است، طی گفتگویی با خبرگزاری ایلنا صراحتاً دلیل رای منفی جامعه روحانیت مبارز به احمدی‌نژاد را اشتباهات و کاستی های محمود احمدی‌نژاد دانسته است و از آن به عنوان یک حقیقت تلخ سیاسی یاد کرده است. اکنون این حقیقت تلخ جامعه روحانیت مبارز را به سمت بی طرفی انتخاباتی سوق داده است و آنگونه که علی مطهری نماینده تهران دو هفته پیش هم به برخی خبرنگاران پارلمانی گفته بود: اصولگرایان راضی به حمایت از کاندیداتوری احمدی‌نژاد نیستند ولی در عین حال بنا به ملاحظات حزبی نمی توانند علناً آنرا بیان کنند. به گفته مطهری بنابراین شاید باور نکردنی نباشد اما اصولگرایان در انتخابات ریاست جمهوری کاندیدایی ندارند!‏»

مناسبات هاشمی با مقام رهبری
«روایت هاشمی از مناسباتش با مقام معظم رهبری» عنوان گفتگویی است در شماره دیروز روزنامه «اعتماد ملی». سخنان آیت‌الله‌ اکبر هاشمی رفسنجانی رئیس مجمع تشخیص مصلحت و رئیس مجلس خبرگان را در پی می‌خوانید: «اکبر هاشمی رفسنجانی، رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام در آخرین گفتگویی که از او منتشر شده به روابط و اختلافات خود با آیت‌الله خامنه‌ای مقام معظم رهبری پرداخت و از چگونگی رفع این اختلافات سخن گفت و سپس نظرش را درخصوص حمایتهای بیدریغ رهبری از دولت محمود احمدی‌نژاد بیان کرد. او البته در این گفتگو که با علی زادسر نماینده جیرفت در مجلس هفتم انجام شده است، به مباحث انتخابات نیز پرداخت و گفت که اگر علی لاریجانی، علی‌اکبر ولایتی، علی‌اکبر ناطق نوری یا حسن روحانی کاندیدای انتخابات شوند و جناح اصولگرا از آنها حمایت کند، او نیز از آنها حمایت خواهد کرد. متن گفتگوی زادسر با هاشمی رفسنجانی در پی می‌آید:
***
روابط حضرت عالی با رهبر معظم انقلاب اسلامی حضرت آیت‌الله خامنه‌ای مدظله، چگونه روابطی است؟آیا عاطفی و عرفانی است یا سیاسی یا کاری است؟
روابط من با ‌آیت‌الله خامنه‌ای، هم عاطفی است و هم معرفتی و هم سیاسی و هم کاری. معرفتی است زیرا عمیقاً همدیگر را می‌شناسیم، خلقیات، عادات، روحیات و افکار هر یک از ما برای دیگری روشن و بسیار نزدیک است و بدین جهت است که حقیقتاً عاطفی است.
سیاسی است زیرا من و آقای خامنه‌ای عمده عمر خود را با همکاری سیاسی گذرانده‌ایم و با سیاست عجین شده‌ایم. کاری است چون که در طول نیم‌قرن گذشته، آقای خامنه‌ای و من، درحقیقت لازم و ملزوم هم و مکمل یکدیگریم، در طول مبارزه تمام کارهای (حداقل پنجاه‌وچند سال عمر) من و ایشان، در راستای سروسامان دادن به امور انقلاب اسلامی، اداره کشور، و رتق و فتق مشکلات سخت روزگار دفاع مقدس ملت شجاع و مسلمان ایران، بوده و هست.
اختلافات فیمابین شما و «آقا» چگونه به‌وجود می‌آید و برای رفع آنها چه می‌کنید و اگر ممکن است نمونه‌هایی از اختلافات و کیفیت حل آنها را بیان بفرمایید.
البته که اختلافات داریم مگر می‌شود دو تا انسان با یکدیگر هیچگونه اختلافی نداشته باشند، احتمال آن چیزی که موجب پرسش شماست اختلاف در امور مهم و سیاستهای کلان کشور در داخل و خارج است. من و رهبری در موارد اختلافی با یکدیگر بحث می‌کنیم تا یکی از ما دو نفر مجاب بشود. اگر من قانع شدم که تکلیف روشن است، اگر مقام معظم رهبری ادله و توجیهات مرا پذیرفتند خب مطابق تکلیف خود عمل می‌کنند اما اگر هیچ کدام از ما نظرات دیگری را نپذیرفتند و از براهین و توضیحات ارائه شده متقاعد نشدند چه باید کرد؟، این موضوع را با آقا به مباحثه گذاشتیم و سرانجام با دلیلی که می‌گویم، بنده خود را مکلف دیده و می‌بینم که از نظرات و اوامر ولی امر، تمکین و تبعیت کنم و آن دلیل این است که ایشان در فرض عدم قناعت، حجت شرعی در پذیرفتن نظرات مرا ندارند، ولیکن من جهت عمل به نظرات و تصمیمات متخذه از سوی ایشان به عنوان رهبری، عندالله حجت‌ شرعی و قانونی دارم و اما ذکر چند مثال درخصوص اختلاف‌نظرها.
دو نمونه را می‌گویم که مربوط به گذشته خیلی دور هم نمی‌باشد، فقط به عنوان مثال، نمونه اول، بنده بنا به دلایل محکمی که داشتم با نامزد شدن خودم برای مجلس خبرگان رهبری مخالف بودم، مقام معظم رهبری از من توضیح خواست و دلایل مرا نپذیرفت و به من امر کردند که باید ثبت نام کنید و اضافه کردند که نام‌نویسی شما در انتخابات مجلس خبرگان یک تکلیف الهی است و واجب، گفتم: من که بر خودم واجب نمی‌دانم، شما که واجب می‌دانید، تهیه مقدمات آن نیز بر شما واجب است. مقدمات مورد نظر را گفتم که ایشان پذیرفتند و عملی کردند و من هم نامزد شدم.
نمونه دوم بنا بر دلایل متعدد سیاسی، اقتصادی و مدیریتی به عملکرد دولت نهم انتقاد دارم به جز در مورد تخلف از سیاستهای کلی که نظرات بر آن از وظایف مجمع است، سکوت کرده‌ام تا با نظرات علنی مقام معظم رهبری، مخالفتی انجام نگیرد.
مبنای آن فرمایشی را که در جمع دانشجویان عزیز فرمودید که «خامنه‌ای عشق من است» چیست؟
آنچه را که در جمع دانشجویان گفتم سیاسی نبود، بلکه واقعیت را گفتم. من ‌آقای خامنه‌ای را دوست می‌دارم و هرگز به جهت ملاحظات سیاسی و حکومتی، آن موارد را مطرح نساختم و تکرار می‌کنم که طی حداقل ۵۰ سال گذشته در این کشور دو نفر از من و آقای خامنه‌ای به یکدیگر نزدیک‌تر، کسی را نمی‌شناسم.
(در این قسمت نگارنده فرمایش حضرت ایشان را قطع کرد و عرض کرد خدا را شکر حاج‌آقا، اگر شما و مقام معظم رهبری، با هم اختلاف و افتراق نداشته باشید هرگز به این مملکت آسیب نخواهد رسید. دولتها می‌آیند و می‌روند مهم یکی بودن و همدلی و همراهی شما و ولی امر مسلمین است جناب ایشان فرمودند مطمئن باشید که ما هرگز از هم جدا نخواهیم شد).
نظر صریح جناب عالی را در خصوص حمایت‌های پی‌درپی و بی‌دریغ مقام معظم رهبری از دولت نهم و شخص رئیس محترم جمهور چیست؟
من اینجوری خودم را راضی و قانع می‌کنم که رهبر معظم انقلاب اسلامی، تحلیلی را از اوضاع دارند که تشخیص‌شان این است که اگر از دولت دفاع و پشتیبانی نکنند، ممکن است دولت برای ادامه کار با مشکل جدی مواجه شود و در شرایط فعلی این به صلاح نیست.
چرا تاکنون هرگز هیچ حمایت آشکار و پنهانی را از دولت نهم انجام نداده‌اید؟
موضع من در حق دولت نهم همان سکوت من است و فکر نمی‌کنم که رهبر معظم انقلاب در این زمینه چیز بیشتری از من بخواهد زیرا ایرادات و انتقادات مرا به این دولت در ابعاد گوناگون، مستحضر می‌باشند.
راجع به گرانی‌های افسارگسیخته فعلی و تورم بی‌لجام‌تر از دولت‌های گذشته، چه می‌گویید؟
در شرایط فعلی و باتوجه به حساسیت فوق‌العاده کشور در ابعاد داخلی و خارجی، بهتر آن است که من وارد بحث نشوم، ‌اهل سیاست و آنان که سری در کتاب و دعا دارند می‌دانند که من با این اوضاع مخالف هستم و راه‌حل هم دارم البته کسی مساعدت و مشاوره‌ای را طالب نشده است و من هم سکوت را ترجیح می‌دهم. ضمناً می‌پذیرم که در گذشته نیز اشکالات اقتصادی و تورمی بوده است اما هرگز چنین نبوده و...
سیاست‌های خارجی دولت نهم را چگونه ارزیابی می‌کنید؟
به همان دلایلی که در رابطه با مسائل اقتصادی سخن نگفتم، پیرامون سیاست‌های خارجی دولت نهم نیز بهتر است که سکوت را انتخاب کنم.
لطفاً نظر خود را به صورت واضح درخصوص انتخابات دهم ریاست جمهوری بیان بفرمایید.
در مورد انتخابات دوره دهم، اعتقاد من همان است که در جلسه جامعه روحانیت بحث شد و آن این است که چنانچه همه کسانی که خود را به هر نوعی جزو اصولگرایان می‌دانند، یکی از چهار نفر مطرح شده یعنی حجج الاسلام ناطق نوری و روحانی و آقایان لاریجانی و ولایتی را نامزد کنند و متفرق نشوند، بنده نیز به سهم و توان خود از نامزدی آن نامزد واحد حمایت خواهم کرد و با جریان اصلاح‌طلب هم موافقت بشود که سهم مناسبی را در کابینه و مدیریت اجرایی کشور داشته باشد که امید بر موفقیت چنین طرحی نیز فراوان است.
آیا در انتخابات دهم ریاست جمهوری نامزد می‌شوید؟
نه، در انتخابات دهم ریاست جمهوری نامزد نخواهم شد.
بنده (زادسر)، اصولگرایی و اصلاح‌طلبی مصطلح را قبول ندارم و بسیاری از مدعیان هر دو را به ریاست‌گرایی و قدرت‌طلبی، متهم می‌کنم و برای خودم دلایل متقن و تجربی دارم، نظر شما (هاشمی رفسنجانی)، در این باره چیست؟
من نظرات شما را رد نمی‌کنم البته به طور مطلق هم تایید نمی‌کنم.
آقای هاشمی رفسنجانی شما که سال‌های سال، ریاست قوه مقننه و نمایندگان مجلس را عهده‌دار بوده‌اید، چرا برخی از نمایندگان ادوار مختلف مجلس شورای اسلامی، به جای انجام وظیفه خطیر نمایندگی، برابر آنچه قانون اساسی برای آنان تبیین فرموده است، سعی بر رفیق شدن با وزیران، معاونان و روسای سازمان‌ها دارند و عده‌ای از آنان نیز هواداران جدی بعضی از وزارتخانه‌ها در وقت بررسی بودجه در مجلس و هنگامه طرح استیضاح‌ها و تحقیق و تفحص‌ها دارند؟
پرسش یازدهم مرا نیز با تاسف و تاثر پاسخ گفت و اوج غم و غصه خود را از اینکه چرا برخی چنین می‌کنند و چرا مجیزگویی و چاپلوسی و پست‌خواهی به هر قیمتی تا بدین حد در جمهوری اسلامی پیشرفت کرده است، پنهان نکرد.»

منبع: روزنامه ی اطلاعات بین المللی