از : هومن دبیری
عنوان : ادبیات غیر پلورالیستی
انقلاب بهمن ۱۳۵۷ برآیند مبارزات تاریخی مردم ایران علیه حکومت مطلقه ی پادشاهی خاندان پهلوی می باشد. عوامل بسیاری در وقوع انقلاب تاریخی بهمن ۵۷ دخالت داشته که هنوز بسیاری از نکاتی که در تحقق شتابنده ی انقلاب موثر بوده در محاق ابهام ، حدس و گمان مستور ست . نیروهای شرکت کننده و بازیگران این انقلاب هریک بنا بر ماهیت سیاسی خود و انتظارات آنها از انقلاب و مهمتر از همه به نسیت میزان اطلاعاتی که از فعل وانفعالات نیروهای شرکت کننده در اختیار دارند ، طبیعی ست که برخورد های متفاوت نسبت به انقلاب داشته و دارند.
پاسخ شخصیت های مختلف سیاسی به سئولات آرش شماره ی ۱۰۲ منعکس کننده این واقعیت ست .
پاسخ های آقای داریوش همایون کاملا متفاوت از دیگران ست و بیشتر تاکید بر نقش جیمی کارتر و غرب نسبت به شاه دارد.
آقای بنی صدر در باره ی نقش آقای خمینی و فریب نیروهای سیاسی از یک طرف و کم توجهی آنها به موضوع آزادی از طرف دیگر اظهار نظر نموده و و دیگر نیروهای ملی و چپ هریک به فرا خور حال خود نسبت به انقلاب و پی آمدهای آن و امروز ایران پاسخ خای متفاوتی ارائه نوده اند.
آقای کشگر در نوشته ی خود در باره ی آیت الله خمینی و سابقه مبارزاتی ایشان مسائلی را عنوان نموده که کاملا با مواضع تمام پاسخ دهندگان مجله آرش متفاوت ست. بسیار خب ! سئوال اینجاست که چرا رژیم تا بدندان مسلح شاه که از ماهیت خمینی اطلاع کافی داشت و در پشت پرده سالها با خمینی در نبرد «قانون» علیه « قداست » در گیر بودند و مکاتبات آنچنانی داشتند . غیر مسئولانه در سال ۵۶ و ۵۷ به برخورد ها تحریک آمیز علیه خمینی و حواریون او پرداختند. نامه ی معروف «رشیدی مطلق» در حالیکه آقای داریوش همایون هم وزیر اطلاعات شاه بود و حتی امروز هم بر خلاف آقای کشگر موضوع انقلاب را تبیین می کند . آیا آقای کشگر نشریه آرش ۱۰۲ را بهانه ای برای حمله ی غیر مسئولانه به « چپ » انتخاب نکرده ست ؟
۹۵۰٣ - تاریخ انتشار : ۷ ارديبهشت ۱٣٨٨
|