انتخابات دوره دهم ریاست‌ جمهوری
بر خورد یک جامعه بیدار با کاندیدی با سابقه ای خونبار
پیرامون کاندیدا توری میرحسین موسوی


سعید کرامت


• دهه ۶۰ دهه ایست که بخاطر اتفاقاتی که در ایران افتاد بایستی آنرا دهه ترور نامید. با توجه به عملکرد سیاسی سه دهه پیش میرحسین موسوی و جاه طلبی امروزیش، سئوال این است آیا میتوان تبلیغات انتخاباتی نامبرده را تبدیل به صحنه اعتراض به کشتارهای دهه ۶۰، سر کوب آزادی های سیاسی و تحمیل یک رژیم آپارتاید بر جامعه ایران کرد؟ ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
شنبه  ۵ ارديبهشت ۱٣٨٨ -  ۲۵ آوريل ۲۰۰۹


آنچه که در ایران انتخابات نام گرفته است یکی از مضحک ترین تحولات سیاسی در جهان است. کاندیداتوری میرحسین موسوی تنها یک نمونه از این مضحکه است.
کسی که بیست سال پیش به مدت تقریبا یک دهه سکان کشتی شناور بر خون جمهوری اسلامی را در دست داشته اکنون عزم کرده علیرغم آن همه تجارب شکست خورده اش مجددا سکان کشتی دولت را در دست بگیرد. این یک دهن کجی زمخت به قشر آزادیخواه ایران است. با توجه به عملکرد سیاسی سه دهه پیش میرحسین موسوی و جاه طلبی امروزیش، سئوال این است آیا میتوان تبلیغات انتخاباتی نامبرده را تبدیل به صحنه اعتراض به کشتارهای دهه ۶۰، سر کوب آزادی های سیاسی و تحمیل یک رژیم آپارتاید بر جامعه ایران کرد؟
میرحسین موسوی از سال ۱۳۶۰ تا سال ۱۳۶۸ در مقام نخست وزیری ایران، مسئول تمام اتفاقاتی بوده است که در جامعه تحت حاکمیت او بوقوع پیوسته است. در آن سالها اتفاقات مهمی در ایران رخداد که هیچگاه از حافظه تاریخ پاک نخواهند گشت. دهه ۶۰ دهه ایست که بخاطر اتفاقاتی که در ایران افتاد بایستی آنرا دهه ترور نامید. در طی آن دهه، مردمی که برای کسب آزادی و رفاه اجتماعی با یک انقلاب اجتماعی رژیم پهلوی را سرنگون کرده بودند، به وحشیانه ترین شیوها سرکوب شدند؛ زنان در کفن سیاه پیچیده و تبدیل به شهروندان درجه دوم شدند. موسوی عضو شورای انقلاب فرهنگی شد تا علم و فرهنگ "غربی" را در دانشگاه و جامعه پاکسازی کند؛ دانشگاهها بسته و دانشجویان آزاده زندانی و کشتار شدند. هزاران نفر در قتل عامهای خیابانی ۳۰ خرداد ۶۰ و متعاقب آن در زندانها در طول دهه شصت به جرم آزادیخواهی به جوخه اعدام سپرده شدند. قتل عام مشهور زندانیان سیاسی در ۶۷ بوقوع پیوست؛ در نتیجه اصرار بر تداوم جنگ ویرانگر ایران و عراق در طول آن سالها آن همه خسارات جانی و مالی برای ایران ببار آوردند. در اثر این کمپین ترور دریائی از خون راه افتاد تا آقای موسوی بتواند کشتی جمهوری اسلامی را به اهداف الهی برساند و یک جامعه اسلامی را بنا نهد.
اما هم موسوی و هم سیستم جمهوری اسلامی در دسترسی به تمام اهدافشان ناکام مانده اند. کسی که به جامعه ایران، بعد از آن همه کشتار و سرکوبگری بنگرد، متوجه خواهد شد که جمهوری اسلامی نه تنها به هیچکدام از مقاصدش نرسیده است بلکه در گِل گیر کرده است. بعد از ۳۰ سال کشتار و بگیر ببند، ایده های آزادیخواهی و انسانی در دانشگاه از هر زمانی روشنتر و پیشروتر است. جنبش زنان از هر زمانی به حقوق خود آگاه تر بوده و رزمنده تر ارزشهای جمهوری اسلامی را به چالش میکشند. در کل، مطالبه آزادی بیان، آزادی ابراز وجود و تشکل و تلاش برای ساختن یک جامعه مرفه خواست عمومی پیشروان جامعه است.
آقای موسوی با آن پیشینه خونبار در عوض کاندیداتوری بایستی در یک دادگاه عادلانه مردمی، بعنوان یکی از معماران دهه ترور، جوابگوی آن جنایاتی میشد که در زمان نخست وزیریش اتفاق افتاده است. این که خود را این چنین حق بجانب در یک جامعه پرتوقع و بیدار کاندیدای ریاست جمهوری میکند، نبایستی بی جواب بماند.
قشر آزادیخواه و متنفر از فقر، استبداد سیاسی، و تبعیض جنسی و نژادی میتوانند که کمپین "انتخاباتی" کاندیدهای ریاست جمهوری را به یک کمپین اعتراضی وسیع علیه کل نظام جمهوری اسلامی تبدیل کنند. بایستی نقش عملی و سیاسی کاندیداها و کل سران جمهوری اسلامی را در جهت شکل گیری نظام سیاه استثمارگر، زن ستیز، خرافه پرست، دشمن شادی و مدنیت را در جلسات سخنرانی خودشان، در تجمعات گوناگون، بصورت نوشته و برگذاری گردهمائی های روشنگرانه و اعتراضی، به جامعه یاد آور شد.

s.keramat@gmail.com