دیپلماسی موفق بولیواری و دیپلماسی ناموفق تنش
بازبینی دو تجربه کاملا متفاوت


اردشیر زارعی قنواتی


• هوگو چاوز و گروه بولیواری های همراه وی در کنفرانس آمریکای لاتین و حوزه دریای کارائیب با توجه به نتایج به دست آمده آن، نشان دادند که برخلاف تحلیل و انتظار بسیاری کسان، به اهداف ملی و ادعاهای انقلابی خود وفادار بوده و برای کسب منافع ملی خویش بازیگران مجرب بازی "برد – برد" می باشند ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
يکشنبه  ۶ ارديبهشت ۱٣٨٨ -  ۲۶ آوريل ۲۰۰۹


در ماه آوریل دو کنفرانس منطقه یی و بین المللی یکی در سطح کشورهای آمریکای لاتین و دیگری در چارچوب سازمان ملل متحد، رازها و رمزهای دیپلماسی موفق و ناموفق در عرصه ملی و بین المللی را بیش از پیش نمایان ساخت. کنفرانس دو روزه سران 34 کشور عضو جامعه آمریکای لاتین و حوزه کارائیب در ترینیداد و توباگو روز جمعه 17 آوریل در شرایطی با حضور "باراک اوباما" رئیس جمهوری آمریکا آغاز گردید که از همان ابتدا همه ی دوربین های خبرنگاران مترصد صید بزرگ برخورد رو در روی وی با "هوگو چاوز" رئیس جمهوری ونزوئلا و منتقد سرسخت سیاست های واشینگتن در این منطقه و جهان بودند. چاوز و گروه بولیواری حامی وی متشکل از نیکاراگوئه، بولیوی، اکوادور، السالوادور و هندوراس در شرایطی که تا حدود زیادی تحت تاثیر ایدئولوژی سوسیالیسم و چپ ملی قرار داشتند ولی در دنیای مدرن هزاره سوم آموخته بودند که عرصه سیاست خارجی بیش از آنچه آزمون برخورد و تحریک ایدئولوژی های متخاصم باشد، قالب درک درست از منافع ملی در روابط بین المللی با سوگیری و اهداف راهبردی خواهد بود. اتفاقا رقیب آنان نیز این قاعده غیرقابل نقض و آشنا را باور داشت و بر طبق همین الگو باراک اوباما نیز فارغ از تکبر نئولیبرالیست های سلف خود، محل هتل خود تا اقامتگاه چاوز را پیاده پیمود تا به دیدار این رقیب سرسخت رفته و یخ های بین دو کشور را آب کند که در این اقدام به جای خود، بسیار نیز موفق بود. دیدار دو رهبر و عکس های دوستانه دست دادن آنان در عرض چند ساعت تیتر اول خبرهای بین المللی بود و اهدای کتاب "آمریکای لاتین : پنج دهه غارت" نوشته روزنامه نگار اروگوئه یی "ادواردو گالینو" موجب گردید تا این کتاب در کمتر از 48 ساعت به سطح 5 کتاب پرفروش جهان برسد. اینکه دو رهبر توافق کردند تا دوباره با از سرگرفتن روابط دیپلماتیک خود به 7 سال تنش بین دو کشور پایان داده و نسبت به موضوعات منطقه ی آمریکای لاتین از جمله وضعیت روابط کوبا – آمریکا با همدیگر همکاری نزدیکی داشته باشند، خود بهترین تصویر از یک بازی برد – برد در عرصه سیاست خارجی مدرن جهان امروز می باشد. نشست کشورهای آمریکای لاتین و حوزه دریای کارائیب نشان داد که می توان با همدیگر رقیب بود و از سیاست کاملا متفاوتی نیز در روابط بین المللی پیروی کرد ولی در قالب رقابت – همکاری به سمت تنش زدائی و کسب منافع ملی بدون ریسک برخورد و انزوا هم حرکت کرد. نتایج این کنفرانس نشان داد که رقبا حتی در صورت پذیرش یک سیاست انبساطی مبتنی بر دیالوگ مثبت به جای رویکرد انقباضی خاص مونولوگ منفی، می توانند ضمن دستیابی به موفقیت در روابط دوجانبه حتی موجب میانجیگری طرفین ثالث نیز بشوند. چنانچه درخواست های هوگو چاوز و گروه بولیواری ها که در ضمن از پشتیبانی دیگر اعضای شرکت کننده در این نشست نیز برخوردار بود، توانست رئیس جمهوری آمریکا را متقاعد به از سرگیری روابط منجمد بین واشینگتن – هاوانا بعد از قریب 50 سال نیز بکند. البته قبل از آن در دولت اوباما بحث تغییر در مناسبات با کوبا مطرح شده بود و رئیس جمهوری آمریکا برای تسهیل در مسافرت کوبائی های ساکن در آمریکا و ارسال پول به این جزیره دستور بازنگری در سیاست های دوره جورج بوش را داده بود و از آن طرف "رائول کاسترو" رئیس جمهوری کوبا نیز در یک اقدام مصالحه جویانه در پیامی خود به واشینگتن اذعان کرد که "ما آماده مذاکره در همه زمینه ها با شما هستیم، دمکراسی، حقوق بشر، زندانیان سیاسی، همه چیز و همه چیز". در سیاست جدیدی که اوباما و گروه بولیواری ها در پیش گرفته اند هیچ کدام دچار توهم نبوده و از یک طرف اوباما می داند که چپگرایان منطقه هم چنان ایالات متحده را یک امپراتوری زیاده خواه به حساب آورده و رویکرد منتقدانه یی را نسبت به واشینگتن اعمال می کنند و از طرف دیگر بولیواری ها نیز با شناخت و درک معمول خود از آمریکا انتظار تغییرات اساسی توسط پرزیدنت جدید در مناسبات و اهداف این کشور با منطقه و جهان، خارج از چارچوب ساختار سیاسی و کسب منافع ابرقدرت موجود نخواهند داشت.                                                                                    
روز دوشنبه 20 آوریل در ژنو کنفرانس یک هفته یی "ضد نژادپرستی" یا به تعبیر دیگری به واسطه وقفه 7 ساله از کنفرانس فوق در دوربان آفریقای جنوبی، به "دوربان 2" نیز موسوم گشته است، برگزار شد. این کنفرانس که در سطح نمایندگی های دیپلماسی و در بهترین شکل خود حضور چند وزیر امور خارجه برگزار می شد از همان ابتدا به واسطه شرکت "محمود احمدی نژاد" رئیس جمهوری ایران در آن، حساسیت های بسیاری را برانگیخت تا جائی که هدف کنفرانس کاملا در حاشیه قرار گرفت. قبل از شروع کنفرانس بسیاری از نمایندگی های اروپائی و همچنین ایالات متحده به همین دلیل که این کنفرانس تحت تاثیر منازعات مذهبی و یهودی ستیزی از هدف اصلی خود منحرف می شود از شرکت در آن خودداری کرده و به نوعی آن را تحریم کردند. در اولین روز کنفرانس نیز در زمان سخنرانی رئیس جمهوری اسلامی ایران دیگر اروپائیان حاضر در جلسه عطای آن را به لقایش بخشیده و با حالت اعتراض کنفرانس را ترک کردند، که کاملا نشاندهنده شکاف ایجاد شده در این نشست تلقی می شد. ادبیات خاص و جنجالی آقای احمدی نژاد که بارها تجربه شده بود، این بار نیز دقیقا همان نتیجه قابل انتظار را به بار آورد و منازعه با اسرائیل را تا به آنجا به صدر موضوعات هدف ارتقا داد که نه تنها هیچ دستاوردی برای مبارزه با نژادپرستی به بار نیاورد که حتی برای نژادپرستان اسرائیلی نیز موجب احساس همدردی و کسب حمایت اروپائیان را به ارمغان آورد. این سخنان درست در روزی بیان شد که سالگرد واقعه "هولوکاست" نام گرفته بود و با تشکیک در این موضوع بار دیگر مباحث کهنه و حساسیت برانگیز را در سطح عمومی عمده کرد. همیشه حمایت یا انتقاد بی موقع از یک موضوع خاص می تواند نتیجه معکوس به همراه داشته باشد چنانچه در قضیه هولوکاست فارغ از واقعیت یا جعل آن، تا چند سال پیش تنها عده محدودی نسبت به این موضوع شناخت داشتند ولی بعد از جنجال های پیرامون این قضیه هم اینکه روستانشینان بورکینافاسو هم از چند و چون آن اطلاع یافته اند. چنانچه در همان زمان که برای اولین بار بحث هولوکاست مطرح گردید یکی از سرمقاله نویسان معروف اسرائیل در یادداشتی نوشت "احمدی نژاد، متشکریم" و خطاب به رهبران کشور خود گفت که ما بعد از صرف میلیاردها دلار پول و به مدت 50 سال نتوانستیم موضوع هولوکاست را در سطح افکارعمومی به عنوان یک بحث عمومی مطرح کنیم ولی اینک با موضع گیری رئیس جمهوری ایران همگان از موضوع هولوکاست با خبر شده و احساس همدردی جامعه جهانی نیز برای ما فراهم شده است. اینکه اسرائیل در طول نیم قرن موجودیت خود موجب سلب حق حاکمیت و حق تعیین سرنوشت فلسطینی ها شده است، دست به اعمال مداوم نقض حقوق بشر زده است، موجب ارتکاب جنایت جنگی گردیده که در آخرین مورد آن توسط نماینده سازمان ملل متحد در خصوص جنگ 22 روزه غزه تایید شد، برای قطعنامه های مصوب شورای امنیت هیچ گونه اهمیت و احترامی قائل نمی شود، تنها کشور دارای سلاح هسته یی در خاورمیانه می باشد، با انسداد مرزهای خود با نوار غزه مردم و کودکان را در شرایط غیرانسانی قرار داده است، برخلاف قطعنامه ها شورای امنیت و توافقات دوجانبه به شهرک سازی در کرانه باختری و بیت المقدس ادامه می دهد، از تسلیحات غیرمتعارف از جمله فسفر سفید بر علیه غیرنظامیان استفاده می کند، مانع بازگشت آوارگان به موطن اصلی آنان می شود و موارد دیگر که هر کدام برای محکومیت آن کافی می باشد، هیچ شکی وجود ندارد. در حوزه دیپلماسی اصل نه بر حقیقت انتزاعی بلکه بر استفاده درست از حقیقت عینی و توجه به واقعیت های میدانی مبتنی می باشد برای همین نیز حتی در عرصه جنگ ها نیز طرفین منازعه هم زمان در عرصه مذاکرات سیاسی با رعایت و احترام به اصول دیپلماسی و هنجارهای متعارف بین المللی با هم روبرو می شوند. در شرایطی که دولت راستگرای تازه "بنیامین نتانیاهو" به جهت عدم اعتقاد و التزام به روند صلح به خصوص کنفرانس آناپولیس در معرض یک انزوای بین المللی قرار دارد و نشانه های آن کاملا به عینه نمودار شده است هرگونه بحث انحرافی برای در حاشیه قرار دادن این موضوع می تواند به نفع تل آویو نشینان تمام شده و آنان سرسختی خود نسبت به روندهای صلح را با توجیه تهدید موجودیت خود به نظام بین المللی و افکارعمومی تحمیل کنند. از طرف دیگر هدف نهائی کنفرانس ژنو که مبارزه با نژادپرستی عنوان شده است در وضعیت تحمیل حاشیه های انحرافی بر متن، بزرگترین خدمت به اندیشه های نژادپرستانه خواهد بود چرا که اصل بحث ضدنژادپرستی در بطن خود یک مبارزه با اشکال ضدانسانی در سیاست مبتنی بر زور می باشد و تعهد به ضدیت با هرگونه اشکال نژادپرستی دقیقا عین انقلابی گری مثبت خواهد بود. تازه در شرایطی که حساسیت ها بر شخص خاصی متمرکز شده است و به بهانه اظهارات قبلی وی از قبل کسانی مترصد سواستفاده از این فضای کاذب می باشند و حتی سطح شرکت کنندگان در این نشست نیز با جایگاه وی چندان همخوان نمی باشد، ورود به این عرصه نه تنها موجب دستیابی به اهداف ملی نخواهد بود که می تواند نتیجه عکس نیز به بار آورد. به یقین با توجه به حساسیت های موجود، بیان همین سخنان رئیس جمهوری از زبان شخص دیگری از جمله وزیر امور خارجه با ادبیات دیپلماتیک هرگز نمی توانست چنین بازخوردهای عکس العملی را به همراه داشته باشد.                                                                                                         
هوگو چاوز و گروه بولیواری های همراه وی در کنفرانس آمریکای لاتین و حوزه دریای کارائیب با توجه به نتایج به دست آمده آن، نشان دادند که برخلاف تحلیل و انتظار بسیاری کسان، به اهداف ملی و ادعاهای انقلابی خود وفادار بوده و برای کسب منافع ملی خویش بازیگران مجرب بازی "برد – برد" می باشند. آنان در این نشست دو روزه هیچ چیزی از دست نداده و باورهای خود را در قربانگاه خیانت به اعتقادات خویش به مسلخ نبردند، در حالی که با درک درست از موقعیت و شناخت منطقی از چگونگی و چرائی روابط دوجانبه و چندجانبه بسیاری از مهلکه ها را از سر مردم خود دور کرده و به جای تهاجم کاذب در وضعیت انزوای واقعی به سمت تدافع لازم در موقعیت گسترش روابط در سطح منطقه یی و بین المللی گام برداشتند. این رویکرد مثبت برای آنان بدون هیچ شکی منجر به کسب بیشتر منافع ملی و بستر مناسب برای توسعه ملی در فضای بدون تنش، با حفظ اعتقادات واقعی و غیرشعاری در چارچوب انقلاب بولیواری می باشد که در فضای دمکراتیک کنونی و زیر نظر تمام ناظرین بین المللی در طی همه پرسی های اخیر مشروعیت خود را اثبات کرده است. همچنین با توجه به تعهد گروه بولیواری ها برای دفاع از حق موجودیت و لغو تحریمات گسترده ی کوبای انقلابی آنان در بهترین شرایط که ناشی از تضعیف موقعیت امپراتوری و ماهیت امپریالیستی آمریکا و ورود یک رئیس جمهوری تا حدود زیادی متفاوت تر با اسلاف خویش در کاخ سفید بود، توانستند عامل تاثیرگذاری برای دفاع از کوبا بوده و جایگاه مثبت و جنتلمنانه ی سوسیالیسم قرن بیست و یکم را به مردم آمریکا و جامعه بین المللی اثبات کنند. در نقطه مقابل آنان کسانی قرار دارند که با شعارهای تند و سیاست های ماجراجویانه در عرصه سیاست خارجی نه تنها به منافع ملی خود دست نمی یابند بلکه به مرور موجب تنگ تر شدن دیوارهای پیرامون خویش و ورود به بازی "باخت – باخت" نیز خواهند شد. تنها گفتن قسمتی از حقیقت در عرصه سیاست خارجی چندان خوشایند و دلگرم کننده نخواهد بود بلکه آنچه بیش از هر چیز می تواند به منافع ملی یک کشور خدمت کند استفاده به موقع از حقیقت در تلفیق با واقعیت و تطبیق این موضوع در چارچوب هنجارها و مناسبات بین المللی می باشد. در حوزه دیپلماسی بازیگران دو بار می توانند رو در روی هم قرار گیرند یک بار به جهت اهداف و باورهای متفاوت (ماهوی) خود و بار دیگر به لحاظ نوع برخورد (شکلی) با مسائل فی مابین، بازیگران زیرک و مجرب با تفکیک این دو از هم راه توفیق را برای خویش هموار می کنند و بازیگران ناشی و آماتور با تلفیق و تجمیع این دو با هم راه هزینه بی حاصل را نصیب خود و ملت خویش خواهند کرد.

Ardeshir250250@yahoo.com