روزنامه های ایران چه می نویسند؟
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
دوشنبه
۷ ارديبهشت ۱٣٨٨ -
۲۷ آوريل ۲۰۰۹
روزنامه «اعتماد» در گزارشی پیرامون فعالیتهای انتخاباتی اصولگرایان با عنوان: «تصمیمات ناگهانی اصولگرایان در جلسات انتخاباتی آخر هفته» نوشته است: تمام نشستها، مذاکرات و اقدامات اصولگرایان منجر به خروج دود سفید از اردوگاه راست نشد.
در تعطیلات آخر هفتهیی که گذشت جلسات سرنوشتسازی برگزار و تصمیماتی مهم برای انتخابات ریاست جمهوری دهم اتخاذ شد، اما هیچ کدام برای رسیدن به کاندیدای واحد کارساز نبود.
از یک سو درست ۲۴ ساعت بعد از آنکه «ستاد دولت ائتلافی، کارآمد و متعهد» خبر داد «محسن رضایی» به صورت مستقل نامزد انتخابات ریاست جمهوری دهم شد، دبیرخانه مجمع تشخیص مصلحت نظام در اطلاعیهیی حضور قطعی او را تکذیب کرد.
این دو بیانیه البته در انحلال ستاد دولت ائتلافی مشترک بودند. اما اعلام حضور مستقل رضایی و رد ناگهانی آن نشان میداد اتفاقاتی در میان اصولگرایان در شرف وقوع است. به ویژه آنکه یک روز بعد از این اتفاق جبهه پیروان خط امام و رهبری در نشستی مشترک با دبیران استانی و اعضای شورای مرکزی این تشکل گزینه خود برای انتخابات ریاست جمهوری را برگزیدند. آن گونه که ایسنا خبر داده است اعضا به اتفاق آرا «محمود احمدینژاد» را کاندیدای نهایی معرفی کردند اما ظاهراً از میان ۱۴ تشکل عضو جبهه پیروان، چند گروه در این رایگیری حضور نداشتهاند.
جبهه پیروان خط امام و رهبری تا پیش از این در انتخاب احمدینژاد دچار تردید بودند و برای اجماع بر کاندیداتوری وی شرط و شروط داشتند. احمدینژاد هم حاضر به پذیرش شرایط آنان نبود و خود را نامزد مستقل انتخابات ارزیابی میکرد که نیاز به حمایت حزبی نداشت.هم اینک اما در کمتر از یک هفته معادلات تغییر کرده؛ به طور ناگهانی ستادهای دولت ائتلافی منحل شد و جبهه پیروان که در ماههای گذشته انتقادهای صریحی از عملکرد دولت نهم داشتند، دوباره پشت سر رئیس این دولت قرار گرفتند. ایده تشکیل دولت ائتلافی از مدتها قبل و با همکاری علی اکبر ناطق نوری، علی اکبر ولایتی، محسن رضایی، علی لاریجانی و محمدباقر قالیباف پیگیری میشد. این دولت بنا بود در جبران نواقص دولت نهم و برای برون رفت از شرایط نابسامان کشور به عنوان یک راه حل استعلاجی و با حضور همه دلسوزان نظام با مشارکت اصلاحطلبان و اصولگرایان روی کار آید.
دولت ائتلافی با چنین ایده یی از همان ابتدا با مخالفتهایی روبه رو شد که امکان اجرایی شدن پیدا نکرد ولی گروهی از اصولگرایان منتقد دولت از آن استفاده کردند تا به کمک چنین پیشنهادی کاندیدای دیگری در مقابل احمدینژاد را روانه میدان رقابتهای انتخاباتی کنند. با این حال چنین اتفاقی نیفتاد و کاندیداتوری محسن رضایی هم منتفی شد.
«علی مطهری» در گفت وگو با ایسنا در این باره میگوید؛ «اصولگرایان محذوراتی برای خود درست کردهاند که من این محذورات را قبول ندارم. برخی اصولگرایان میگویند باید موافقت رهبری کسب شده و بعد وارد میدان شوند، در حالی که ایشان در این گونه موارد اظهارنظری نمیکنند.»
به هر حال مجموعه شرایط اصولگرایان منجر به ایجاد چند دستگی و دلخوریهای عمیقی شده است، چنان که «احمد توکلی» چند ساعت بعد از نشست جبهه پیروان خط امام و رهبری با ارسال نمابری به خبرگزاریها اعلام کرد؛ تا امروز کاندیدایی در انتخابات ریاست جمهوری دهم ندارد.
احمد توکلی عضو ارشد فراکسیون اصولگرایان در جمع مسئولان ستادهای انتخاباتی توکلی، گفت با توجه به جمیع جهات تا امروز کاندیدایی ندارد.
«علی مطهری» هم ورود کاندیدای دوم در جبهه اصولگرایی را ضروری میداند.وی معتقد است؛ «معتقدم غیر از کاندیداهایی که در حال حاضر مطرح هستند، کاندیدای دیگری نیز باید از سوی اصولگرایان وارد صحنه انتخابات شود چرا که معتقدم احمدینژاد یک کاندیدای مستقل است.»عضو فراکسیون اصولگرایان مجلس با اشاره به اینکه تشتت در فراکسیون اصولگرایان وجود دارد و بعید میدانم روی یک کاندیدا به اجماع برسند، خاطرنشان کرد؛ «برخی از اصولگرایان از روی اعتقاد احمدینژاد را اصلح میدانند. اینها قابل ستایشند، چون براساس عقیده کار میکنند. برخی دیگر نیز انتقادات زیادی را به او وارد میدانند، اما به جای حقگرایی، مصلحتگرایی میکنند و چون فکر میکنند امکان ورود کاندیدای دیگری نیست از آقای احمدینژاد حمایت میکنند. اما عده سومی در اصولگرایان هستند که با توجه به انتقادات اساسیشان به احمدینژاد و اینکه نظر رهبری نیز مشخص نیست و اساساً انتخابات را نباید به رهبری مرتبط کرد، مایل به ورود کاندیدای جدید هستند به طوری که در شرایط فعلی به سکوت و عدم حمایت از کاندیداهای موجود اعتقاد دارند.»
صبوری تا آخر ماجرا
روزنامه «ایران» با عنوان: «اندکی صبر باید...» نوشته است: «از آغاز سخنرانی دکتر احمدینژاد در سوئیس دقایقی نمیگذشت که در داخل کشور پروژه جدیدی علیه ایشان کلید خورد و هر کدام از گروههای به اصطلاح دوم خردادی به هر نحو ممکن این مأموریت محوله را آغاز کردند؛ چه آنها که به نشریات دسترسی داشتهاند و چه آنها که به تریبونهای دیگر، و از آن بدتر برخی چهرههای سیاسی برای بردن سهمی از غائله، دوشادوش آنها وارد معرکه شدند؛ هر کدام با هر گفتمانی سخنرانی دکتر احمدینژاد را به تمسخر گرفتند. عزت ایرانی بر باد رفت، ایرانی سرافکنده شد و مخالفت را به حدی رساندند که حتی رفتن ایشان را نیز به این اجلاس مضر و علیه دیپلماسی دانستند! عجبا حال باید از این جماعت پرسید عزت ایرانی زمانی بر باد میرود که با صهیونیستها هم موضع شویم و یا زمانی که فریاد عدالت خواهی مسلمانان را نماینده ایران در نشستی بینالمللی فریاد زند و در انتهای سخنرانیش حدود چند دقیقه به طور ممتد مورد تشویق حضار قرار میگیرد. شرکت موثر در کنفرانس دوربان و حمایت از ملتهای مظلوم و مسلمانان فلسطین علیه دیپلماسی ایرانی است یا هم آوا شدن با سیاسیون آن سوی آب که خود نیز دل به اربابان دارند؟ آیا بهتر نبود کمی سعه صدر از خود نشان میدادید و تا آخر ماجرا صبوری میکردید تا ببینید چگونه مسلمانان سراسر جهان و همچنین هموطنان از سخنان رئیسجمهوری اسلامی ایران در اجلاس دوربان خرسند شدند و عزت آنان صد چندان شد.»
سخنان احمدینژاد، سیاست رسمی نظام
حسین شریعتمداری مدیر روزنامه «کیهان» با عنوان: «صیاد در دام!» نوشته است: «روز سه شنبه هفته گذشته- ۱,۲/٨٨- بیانیه پایانی اجلاس بازنگری «دوربان یک» که از روز دوشنبه ٣۱ فروردین- ۲۰ آوریل- در ژنو برپا شده بود، منتشر شد. این بیانیه در حالی به عنوان بیانیه پایانی منتشر شد که اجلاس ژنو هنوز به پایان نرسیده و ٣ روز دیگر از زمان تعیین شده برای آن- ٣۱ فروردین تا ۴ اردیبهشت / ۲۰ تا ۲۴ آوریل- باقی مانده بود. شبکه تلویزیونی فرانس ۲۴ طی گزارشی از ژنو ادعا کرد «تصویب زودهنگام بیانیه پایانی در واکنش به سخنان احمدینژاد بوده است»! و «ناوی پیلای» کمیسر عالی حقوق بشر سازمان ملل در مصاحبه با رسانهها گفت «تصویب بیانیه پایانی این کنفرانس در روز سه شنبه به جای جمعه، پاسخ جامعه بینالملل به نطق رئیسجمهور ایران است»! بسیاری از دیگر شبکههای خبری نیز کوشیدند انتشار زودهنگام بیانیه پایانی و متن ۱۴٣ مادهای آن- مخصوصاً ماده ۶۶ بیانیه که در آن بر واقعیت داشتن هولوکاست تأکید شده بود- را پاسخ مناسبی! به سخنان مستند و افشاگرانه رئیسجمهور کشورمان قلمداد کنند.
و اما برخلاف آنچه محافل سیاسی و رسانهای غرب در پی القای آن هستند، بیانیه پایانی اجلاس در واکنش به سخنان طوفانزای دکتر احمدینژاد در اجلاس دوربان تهیه نشده، بلکه این بیانیه همانگونه که در ستون نکته کیهان یکشنبه ٣۰,۱/٨٨ و با عنوان «دام خطرناک» آمده بود، مدتها قبل از برپایی اجلاس «دوربان۲» تنظیم و متن آن قطعی شده بود. هشدار کیهان در یادداشت مورد اشاره نیز در پی این نگرانی بود که حضور ایران در اجلاس ژنو، - باتوجه به بیانیه از پیش قطعی شده آن - به معنای تأیید مفاد این بیانیه باشد، بیانیهای که در آن، بندهای ضدنژادپرستی و ضدصهیونیستی قبلی- دوربان یک- حذف شده و در بند ۶۶ آن نیز بر واقعیت داشتن داستان جعلی هولوکاست تأکید شده بود. اگرچه این بیانیه همانگونه که در ستون نکته کیهان آمده بود بیکم وکاست به عنوان بیانیه پایانی منتشر شد، اما سخنان غیرتمندانه و مستند رئیسجمهور کشورمان نه فقط توطئه اجلاس ژنو برای تبرئه رژیم صهیونیستی و ارائه قرائتی جدید و تحریف شده از نژادپرستی را درهم کوبید، بلکه «صیاد» را به جای «صید» در دام افکند و با طوفانی که به پا کرد، طومار دام و دام گذار درهم پیچیده شد.
در پی اقدام هوشمندانه احمدینژاد در ژنو که «حماسه» نام شایستهای برای آن است و عصبانیت ناشی از ناکامی آمریکا و متحدانش را به دنبال داشت، برخی از مدعیان اصلاحات و مخصوصاً دو نامزد مطرح این جبهه که انتظار میرفت از دستاورد حماسی ژنو خرسند بوده و بیرون از محدوده تنگ گروهی و جناحی به ستایش و تقدیر از این حماسه دینی و ملی برخیزند، به جای تقدیر، زبان به گلایه گشودند که چرا احمدینژاد با سخنان خود در اجلاس ژنو، زمینه بیحرمتی و اهانت به جمهوری اسلامی ایران را فراهم آورده است! اشاره آقایان به خروج چند دیپلمات اروپایی از اجلاس به هنگام سخنرانی احمدینژاد و اهانت دو تن از تماشاچیان است که به اعتراف وزارت خارجه رژیم صهیونیستی، از دانشجویان یهودی طرفدار اسرائیل در ژنو بودهاند.
درباره رخداد ژنو گفتنیهایی هست؛
۱- قبل از همه این پرسش مطرح است که آیا در سخنان دکتر احمدینژاد نکته نسنجیده! غیرقابل قبول! و خلاف واقعی دیده میشود؟
پاسخ این سوال منفی است، چرا که جنایات رژیم صهیونیستی، نژادپرست بودن این رژیم جعلی، حمایت آمریکا و اروپا از جنایات اسرائیل، بیتفاوتی سازمان ملل متحد در مقابل وحشیگری صهیونیستها، ظالمانه بودن حق وتو و... که بهگونهای مستند در سخنرانی احمدینژاد آمده بود واقعیاتی غیرقابل انکار هستند بنابراین نمیتوان سخنان ایشان در ژنو را غیرواقعی! و غیرمستند دانست.
۲- ممکن است گفته شود در واقعی بودن سخنان آقای احمدینژاد تردیدی نیست ولی بیان این واقعیات در اجلاس دوربان به مصلحت! نبوده است! که باید گفت تمامی آنچه دکتر احمدینژاد با شجاعت و هوشمندی در اجلاس ژنو بر زبان آورده است، دقیقاً و بیکم و کاست برگرفته از سیاستهای کلان و تعریف شده جمهوری اسلامی ایران است که نه فقط با صراحت در اسناد رسمی نظام اعلام شده و میشود، بلکه بارها از سوی امام راحل(ره) و خلف حاضر او به جد مورد تأکید قرار گرفته است. بنابراین چگونه میتوان اصرار احمدینژاد بر سیاستهای رسمی نظام و نظر صریح حضرت امام(ره) و رهبر معظم انقلاب را دور از مصلحت! تلقی کرد؟! مخصوصاً آن که اتخاذ این سیاست تاکنون دستاوردهای فراوانی داشته و در همان حال، نرمش در مقابل زورگویان فقط خسارتآفرین بوده است.
٣- شاید منظور آقایان این باشد که «هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد»! و از این روی تأکید بر گفتمان امام و انقلاب اگرچه ضروری است ولی در صورتی که اهانت برخی از تماشاچیان و خروج تعدادی از دیپلماتها را به دنبال داشته باشد، میتوان از تصریح در بیان آن صرفنظر کرد!! که باید گفت؛ اعتراض آقایان - نستجیربالله - و بیآن که بخواهند متوجه حضرت امام(ره) نیز هست که همواره بیاعتنا به واکنش قدرتهای استکباری و دیپلماسی تحمیلی جهان سلطه، بر مواضع اسلامی و انقلابی نظام آشکارا تأکید ورزیدهاند. مگر اعلام حکم ارتداد سلمان رشدی، واکنش شدید و گسترده آمریکا و متحدانش را در پی نداشت؟ و مگر سفرای خود را از ایران فرانخواندند؟ آیا حضرت امام(ره) در نظر خویش کمترین تغییری دادند؟ و مگر بعد از هجوم تبلیغاتی و سیاسی گسترده غرب نیز بارها و بارها به صراحت بر ضرورت اجرای حکم اعدام سلمان رشدی اصرار نورزیدند؟ و اساساً اگر قرار بود مواضع بر حق جمهوری اسلامی ایران در قید و بند اینگونه ملاحظات محافظه کارانه اسیر باشد، انقلاب اسلامی و تشکیل نظام برخاسته از آن معنا و مفهومی نداشت! داشت؟!
۴- دیپلماسی «صندلی خالی» - EMPTY CHAIR - در فرهنگ روابط بینالملل، تعریف شناخته شدهای دارد که ترک جلسه رسمی در اعتراض به شخصیت حقیقی یا حقوقی سخنران، خروج از اجلاس در اعتراض به اظهارات سخنران، خودداری از حضور در اعتراض به ماهیت اجلاس، از جمله کاربردهای متداول آن است و در تمامی این موارد هیأت یا کشور اعتراض کننده دلایل و علت اعتراض خود را نیز رسماً اعلام میکند. در اینگونه موارد، ناظران سیاسی و یا افکار عمومی بر پایه دلایل ارائه شده برای ترک اجلاس درباره اقدام هیأت ترک کننده اجلاس قضاوت میکنند. به عنوان مثال، نمایندگان و هیأتهای سیاسی جمهوری اسلامی ایران هنگام سخنرانی مقامات رژیم صهیونیستی سالن اجلاس را ترک میکنند و با صراحت نیز اعلام میدارند که علت اعتراض آنها، جعلی بودن رژیم صهیونیستی است و برای نظر خود اسناد و دلایل حقوقی و قانونی نیز دارند که با اقبال و پذیرش آزاداندیشان جهان و مخصوصاً ملتهای مسلمان روبروست.
در اجلاس ژنو تعدادی از دیپلماتهای اروپایی هنگام سخنرانی دکتر احمدینژاد و در اعتراض به اظهارات ضدنژادپرستی و افشاگری منطقی و هوشمندانه ایشان علیه امتیاز ظالمانه وتو و بیطرف نبودن شورای امنیت سازمان ملل و... سالن اجلاس را ترک کردند که این حرکت آنان مفهومی جز حمایت از نژادپرستی، همراهی با جنایات صهیونیستها، حمایت از نقض حقوق بشر و پذیرش امتیاز ظالمانه وتو مفهوم دیگری نداشت. چیزی که نزد تمامی صاحبنظران آزاداندیش و افکار عمومی جهانیان نه فقط ناپسند بلکه مشمئزکننده است.
بنابراین خروج چند دیپلمات اروپایی از اجلاس و یا اهانت دو صهیونیست ساکن ژنو- و بورسیه اسرائیل- به احمدینژاد نقطه مثبت و نشانه موفقیت احمدینژاد است و در همان حال سند رسوایی دشمنان جمهوری اسلامی ایران نیز هست و چنانچه حریف توانایی مقابله با منطق رئیسجمهور ایران را داشت به یقین از دیپلماسی صندلی خالی استفاده نمیکرد.
۵- در کنار دیپلماسی صندلی خالی و گاه در مقابل آن «دیپلماسی عمومی» - PUBLIC POLICY - قرار دارد که طی دو دهه اخیر بیشتر از گذشته توجه سیاستمداران به کارآیی آن جلب شده است. در این دیپلماسی «ملت»ها به جای «دولت»ها مورد توجه هستند. میزان موفقیت این دیپلماسی با پیامی که برای یک «ملت» فرستاده میشود رابطهای مستقیم دارد و چنانچه پیام ارسال شده برای ملت دریافتکننده، منطقی و جذاب نباشد، دیپلماسی عمومی شکست خورده تلقی میشود. روش حضرت امام(ره) و آقا که بیداری ملتها را از طریق مخاطب قرار دادن آنها دنبال کردهاند، در این بستر قابل دیدن است. این روش صرفنظر از برخی حواشی کلاسیک که امروزه برای آن تعریف میشود، همان روش انبیاء الهی و اولیاء خداست و از این زاویه باید گفت آقای دکتر احمدینژاد به خوبی از امام(ره) و آقا درس گرفته است. او پیام انقلاب را که به فرموده حضرت امام(ره) «دنیا تشنه شنیدن آن است» از تریبونهای پرمخاطب به گوش ملتها میرساند و نتیجه آن است که همگان شاهدند.
در همین زمینه، گفتنی است که اخیراً دولت آمریکا معاونتی با عنوان «دیپلماسی عمومی» در وزارت خارجه این کشور تأسیس کرده است که پیامدهی به ملتها به جای دولتها- و یا در کنار دولتها- مأموریت تعریف شده آن است.
۶- ممکن است گفته شود بیانیه پایانی اجلاس که در آن مفاد بیانیه «دوربان یک» به نفع رژیم اشغالگر قدس تغییر یافته است میتواند نقطهای منفی برای جمهوری اسلامی ایران تلقی شود و ایران اسلامی که در این اجلاس حضور داشت در افکار عمومی جهانیان به عنوان تأییدکننده بیانیه پایانی مورد اشاره معرفی شود. این، همان نکتهای است که در یادداشت کیهان و قبل از سفر احمدینژاد نسبت به آن ابراز نگرانی شده بود ولی سخنان مستدل و هوشمندانه رئیسجمهور کشورمان نه فقط توطئه یاد شده را نقش بر آب کرد، بلکه طومار آن را نیز در هم پیچید.»
پربرکتی ماههای پیش از انتخابات
«همنشینیهای تحمیلی در یک انتخابات!» عنوان سرمقاله روزنامه «آفتاب یزد» است که در پی نقل شده است: «ماههای منتهی به انتخابات، همیشه برای ایران و ایرانیان، پربرکت بوده است. تعجیل در افتتاح پروژهها، دلسوزی مکرر سیاستمداران برای حقوق اساسی مردم، اجرای قوانین معوق چند ساله مانند نظام هماهنگ، پرداخت ناگهانی مطالبات بازنشستگان، افزایش تحمل در برابر منتقدان، کشف راههای نوین و ارائه وعدههای رنگارنگ برای «بهشتسازی » ایران، بخشی از اتفاقاتی است که در نزدیکی هر انتخاباتی به وقوع میپیوندد. اما چند انتخابات اخیر، برکت بزرگتری برای ایرانیان داشته و چشم آنها را به این واقعیت باز کرده است که «برای اغلب سیاستمداران ایرانی نیز سیاست، یک امر عرفی با همان استانداردهایی است که در کشورهای دیگر وجود دارد». این مسئله، در دراز مدت به نفع اصول و مبانی عقیدتی اکثریت ایرانیان خواهد بود. زیرا مردم ایران به تدریج یقین خواهند کرد که ارتباط بسیاری از سیاستمداران ایرانی با بعضی ارزشها، تنها یک ارتباط یک طرفه و ابزاری است. همین شناخت مردم از سیاستمداران، باعث خواهد شد ضعفها و کاستیها به حساب سیاستمداران مدعی «دینمداری» گذاشته شود نه به حساب دین!
سوژه این یادداشت، در هفتههای اخیر با وضوح بیشتری قابل مشاهده است. تا چند روز قبل، عقبنشینی همراه با دستپاچگی گروهی از اصولگرایان و سکوت آنها در برابر بعضی اقدامات و تصمیمات دولت، در حال تبدیل شدن به یک مسأله عادی بود که ظاهراً در راستای توصیه درون گروهی برای جلوگیری از بهرهبرداری اصلاحطلبان در انتخابات صورت میگرفت. به عبارت دیگر، مدعیان اصولگرایی که تا چند ماه پیش بر هزینهساز بودن - و حتی غیرقابل جبران بودن - برخی اقدامات دولت تاکید میکردند، در فاز جدید اقدامات اصولگرایانه خویش، به ناگاه تصمیم گرفتند سیاست سکوت را پیشه سازند و هزینهسازیها از جیب ملت را ندیده بگیرند؛ مبادا قدرت از جناح ایشان به جناح دیگر منتقل شود! اما در هفته پیش، اتفاق جدیدی افتاد که نشان میدهد نگرانی اصولگرایان در خصوص «خروجی صندوقهای رای» بسیار گسترش یافته و آنها تصمیم گرفتهاند از «فاز سکوت در برابر اقدامات هزینهساز دولت» به «فاز حمایت از همان اقدامات» نقل مکان کنند!
واکنش اخیر بعضی از اصولگرایان در موضوع «حضور دکتر احمدینژاد در ژنو» و ادعای هماهنگ بعضی از آنها در «حماسه» نامیدن این حضور نه چندان ضروری، نشانه آشکاری از این «اسبابکشی اصولگرایانه» است. احمدینژاد هفته گذشته حتی به توصیه نزدیکترین روزنامه حامی خود بیاعتنایی کرد و به اجلاسی رفت که تنها از سه کشور کوچک و غیرمطرح جهان، افرادی در سطح رئیسجمهور در آن حضور داشتند.
هدف از حضور در این اجلاس نیز آنگونه که از محتوای سخنرانی رئیسجمهور ایران مشخص شد، تاکید بر نژاد پرستی صهیونیستها بود. درحالی که نهایتاً این هدف محقق نشد و بیانیه پایانی اجلاس، با بیانیه اجلاس دوربان که در زمان ریاست جمهوری خاتمی برگزار شد، به هیچ وجه قابل مقایسه نیست.
اما حامیان دولت نهم اصرار دارند که سخنرانی احمدینژاد را یک حماسه، پیروزی بزرگ و دارای دستاوردهای بینظیر برای ایران و آرمانهای انقلاب اسلامی معرفی کنند. البته آنها توضیح نمیدهند چرا کشورهای خط مقدم مبارزه با صهیونیسم همچون سوریه، در سطح بالا در این اجلاس شرکت نکردند؟ چرا از میان متحدان استراتژیک دکتر احمدینژاد- هوگوچاوز، مورالس و... - هیچ یک در کنار او قرار نگرفتند تا وزن اجلاس بالاتر رود؟ همچنین تاکنون هیچکس به این پرسش منتقدان پاسخ نداده است که سخنرانی احمدینژاد در اجلاس موسوم به «دوربان ۲» کدام نکته جدید را شامل میشد که هزینههای فعلی و آینده آن برای کشور - از جمله تاثیر غیرقابل انکار بر روابط با اروپاییها در حساسترین مرحله از مذاکرات هستهای- را قابل پذیرش مینماید؟
دهها سوال بیپاسخ دیگر نیز در این زمینه وجود دارد. اما این سفر، یک دستاورد بزرگ داشت که در ابتدای یادداشت به آن اشاره شد. این دستاورد، تغییر فاز انتخاباتی بعضی از اصولگرایان بود که میتواند بشارتی بزرگ برای اصلاحطلبان باشد و ناامیدی روزافزون و تحمیلی بودن همنشینیهای اصولگرایان بر سر یک سفره انتخاباتی را آشکار سازد.
در سه سال اخیر، بسیاری از اصولگرایان در مجالس هفتم و هشتم، با صراحت نسبت به بعضی اظهارات احمدینژاد در عرصههای بینالمللی و بعضی سفرهای خارجی او اعتراض کردند. محمدرضا باهنر، از اینکه بعضی اظهارنظرها با هدف «مصرف داخلی» مطرح میشود اما برای کشور هزینهساز است، ابراز تاسف کرد. اکثریت نمایندگان مجلس هفتم، جلسهای غیررسمی تشکیل دادند تا اعتراض خود را به برگزاری کنفرانس هولوکاست در ایران ابراز کنند. عضو سرشناس کمیسیون امنیت ملی در مجلس هفتم به نقل از اعضای این کمیسیون، از توجه گسترده دولت نهم به کشورهای فاقد اثرگذاری در عرصه بینالمللی انتقاد نمود و احمد توکلی، نامهای به احمدینژاد نوشت و او را به خاطر شرکت در اجلاس دوحه مورد اعتراض قرار داد. اما امروز نه تنها هیچکس به یک سفر و حواشی آن - که زمینهساز اهانت به نماینده ملت بزرگ ایران شد- اعتراض نمیکند و به خاطر مصرف «داخلی- انتخاباتی» از یک پروژه نه چندان موفق اما پرهزینه، سخن نمیگوید بلکه سایت خبری متعلق به احمد توکلی، اصلاحطلبانی را مورد حمله قرار میدهد که سوالاتی پیرامون فلسفه حضور احمدینژاد در ژنو مطرح میکنند و خواستار مقایسه دقیق هزینه و فایده حضور رئیسجمهور ایران در جمع روسای جمهور توگو، تیمور شرقی و مونتهنگرو میشوند!
سال گذشته اظهارات احمدینژاد در مورد «تلاش آمریکاییها برای ترور او در عراق» موجب اعتراضات زیادی شد و حتی روزنامه کیهان، این اظهارات را مورد نقد قرار داد. در آن زمان، هیچیک از اصولگرایان حاضر نشدند به حمایت از احمدینژاد در برابر این انتقادات برخیزند تا جایی که خود او به میدان آمد و منتقدان را «بـلـنــدگــوی آمریکا» نـامیـد. امـا ظـاهـرا نـزدیکـی بـه انتخابات، شرایط متفاوتی را فراهم نموده است. در شرایط جدید، تمامی اصولگرایانی که تا چندی قبل با «عباراتی نه چندان دوستانه» بخشهایی ازسیاست خارجی احمدینژاد را به چالش میکشیدند تصمیم گرفتهاند سکوت کنند یا آنکه سخنگوییاحمدینژاد را به عهده بگیرند و به جای او، منتقدان را «بلندگوی آمریکا و اسرائیل» بنامند! قطعا این «هم سفره شدن انتخاباتی»، تغییری در واقعیتها ایجاد نخواهد کرد اما از آن جهت موجب خوشحالی است که موجب تقویت شناخت عمومی از بعضی «اصول» و برخی «اصولگرایان» خواهد شد. این شناخت، برکت را به سفره ایرانیان خواهد آورد؛ برکتی که تعلل دولت در «آوردن پول نفت برسفرههای مردم» را نیز جبران خواهد کرد.»
متقاضیان مسکن در انتظار
روزنامه «رسالت» با عنوان: «مردمسالاری و رفاه عمومی» نوشته است: «این روزها در بین مردم شایع شده است اگر دکتر احمدینژاد بار دیگر در انتخابات ریاست جمهوری دهم پیروز شود سیر نزولی قیمتهای مسکن در اقصی نقاط کشور که از چند ماه پیش آغاز شده تداوم مییابد و چنانچه هر یک از رقبای ایشان در این دور از انتخابات پیروز شوند قیمتها در حوزه مسکن شاهد یک تورم جهشی خواهد بود. بر این اساس متقاضیان مسکن منتظر پیروزی احمدینژاد در انتخابات هستند و فروشندگان و انبوه سازان به خریداران توصیه میکنند که کاهش قیمتها مقطعی است و با شکست احمدینژاد در این انتخابات معادله عوض میشود. صرف نظر از صحت و سقم چنین تحلیلهایی که در افواه عمومی این روزها متداول شده، باید گفت شاید این اولین بار است که در ایران چنین پیوند مستمری بین سپهر سیاست و حیات اقتصادی شهروندان برقرا ر شده باشد.
یکی از ویژگیهای کلیدی دموکراسیهای کیفی این است که چگونگی و نوع رفتار انتخاباتی رای دهندگان تاثیر بسزایی در افزایش کیفیت مادی و معنوی زندگی آنها و همچنین توسعه رفاه عمومی دارد.
در واقع برای شهروندان تفاوت میکند که کدام نامزد و نماینده کدام سیاستها در انتخابات مختلف پیروز شود.
هر چند اعوجاجات لاینحل دموکراسی درباره نحوه دقیق بروز و ظهور اراده مردم در حکمرانی مانع از ارائه یک برداشت عمومی و صریح میشود اما برخی برآنند که مردمسالاری کیفی رابطه مستقیمی با افزایش رفاه عمومی دارد...
به هر حال اگر به صراحت نگوییم بین مردمسالاری و توسعه رفاه عمومی رابطه مستقیمی وجود دارد اما نمیتوانیم پیوندهای مستمر دموکراسی و رفاه را انکار کنیم. در این فضای مردمسالار است که تلفیق و تنظیم اولویتهای سیاستگذاری توسط منتخبین مردم با چرایی اقبال عمومی به این نامزدها پیوندی حیاتی دارد. به تعبیر دیگر در انتخابات مختلف رایدهندگان به نامزدهایی رای میدهند که در برنامههای اعلامی خود نماینده تمام یا بخشی از سیاستها و منافع مورد علاقه آنها هستند. شهروندان انتظار دارند که وکلا و منتخبین آنها در صورت بندی اولویتهای سیاستگذاری برنامههای اعلامی خود را با جدیت و صراحت اجرا کنند و نتیجه و بازخورد آن را در معرض قضاوت عمومی قرار دهند.
این موضوع دستاورد بزرگی برای مردمسالاری دینی است که توانسته با بسترسازی مدنی زمینههای لازم را برای برقراری یک ارتباط منطقی بین رفتار انتخاباتی رأیدهندگان و حیات اقتصادی جامعه ایجاد کند.
گفتمان پیشرفت و عدالت پس از گذشت سه دهه از عمر انقلاب اسلامی در سال ۱٣۵۷ موجد مطالبات اجتماعی و سیاسی جدیدی شده است که در صورت ناکارآمدی دولت میتواند چالش زا باشد. دولتهایی که میخواهند در دهه چهارم انقلاب زمام امور کشور را به دست گیرند باید از تواناییها و مهارتهای مضاعفی نسبت به گذشته در اداره کشور برخوردار باشند چرا که مردم در انتخابات پیش رو با محاسبات عقلانی و با در نظر گرفتن جمیع جوانب رأی میدهند.»
شما کدام کتاب را خواندهاید
دکتر عطاءالله مهاجرانی نوشتهای با عنوان «گر تیغ بارد...» دارد که روزنامه «اعتماد ملی» دیروز آن را نقل کرده است. این نوشته را در پی میخوانید:
«عدهای از همشهریان اراکی، در دانشگاه و مسجد سیدها؛ نگذاشتهاند چنان که باید، برنامه سخنرانی آقای کروبی انجام شود. برخی دوستان حاضردر صحنه هم که کم و کیف آشنای بر هم زنندگان را میشناختند، داستان را برایم تعریف کردند. چند نکته به نظرم میرسد:
اول: به درختی که میوه دارد، کودکان سنگ پرتاب میکنند. تا به حال ندیدهایم که کودکی به درخت خشکی سنگ بیندازد. برهم زدنها نشانه تاثیر سخنرانیها و اجتماعات مردمیست. تردیدی نیست که برهمزنندگان سازماندهی میشوند و حتی برای انجام ماموریت خویش پاداش هم دریافت میکنند. آن کانون برنامه و اندیشهای که برهمزنندگان را سامان داده است با زبان بیزبانی میگوید که موقعیت دولت مهرورزی چندان که باید مناسب نیست. اگر بود نیازی به چنین اقداماتی نبود. آن هم در مورد کسی که مرغان آبی را چه غم تا غم خورد مرغ هوا! کسی که بخش مهمی از زندگیش را در زندان و تبعید و شکنجه گذرانده، که از بازی بچهها و یا حتی بزرگان خسته نمیشود.
دوم: به نظر میرسد برگزار کنندگان مراسم؛ باید تدبیری هم برای بلندگو و روشنایی و حفاظت از آن داشته باشند. شاید پیشبینی افروختن شمع بیمناسبت نباشد. در مسجد سیدها که همیشه شمع نذری به وفور یافت میشد. در یک کلام از این پس اگر شبانه به سخنرانی آقای کروبی در مسجدی یا مدرسهای آمدید. با خود شمع بیاورید! به جای ناسزا به تاریکی همان بهتر که شمعی افروخته شود.
سوم: برهم زنندگان به نشانه حمایت از دولت مهرورزی، بلندگوها را قطع کردهاند. اگر دولت با چنین رفتارهایی مخالف است. مناسب است اعلامیهای بدهد و بگوید: این رفتارها با مهرورزی نسبتی ندارد. احترام به کاندیداها و مردم؛ احترام به همین اجتماعات است. از آن مهمتر نیروی انتظامی کجاست؟ مسئولیت حفظ نظم و آرامش در این برنامهها با کدام نهاد است؟
چهارم: نکتهای در صحبت آقای کروبی بود. نکتهای مهم و اندیشه برانگیز. تفسیرش از دید من این است: اگر هم برهم زدن اجتماعات در مسجد و مدرسه از دید برخی واجب هم باشد، واجب کفایی است! ضرورتی ندارد طلاب علوم دینی دست به چنین رفتاری بزنند.
روی سخنم با همان طلاب علوم دینی است. به احتمال قوی آنان یا بسیاری از آنان از سابقه عالمان علوم دینی در اراک بیخبرند. تنها به ذکر نمونهای از آن اشاره میکنم:
در شهر ما مجتهدی بود. به نام آیتالله امامی خوانساری. هر جا که گذر میکرد عطر حضورش دلها را گرم میکرد و چشمها را سرشار از اشک. برای نماز جماعت که سوی مسجد اکبر میرفت،گذارش از سمت بازار بود. مردم در بازار به احترام او میایستادند. سلام میکردند. فروشندهها دست از کار میکشیدند. جلو مغازه میایستادند. دست بر سینه سلام میکردند. پاسخشان صدای آرام و گرمی بود و بارقهای از چشمان زیتونی که دلها را میلرزاند...پلیس راهنمایی هم برای آیتالله امامی احترام ویژه میگذاشت...
روزی به ایشان گفتم، دوستانی دارم کمونیست هستند! پرسشهایی دارند. اجازه میدهید خدمت شما برسند؟
«حتما. آنها هم فرزندان من هستند.»
آن روزها رسم نبود که تلفنی قرار بگذاریم. وقت و بیوقت به منزلشان میرفتیم. آن چه بیش از بحثها جوانان را عاشق ایشان میکرد. همان اخلاق آقای امامی بود.
مدتها بعد یکی از همان دوستان در دوران دانشجویی به من گفت: من در یک باغ سنگی و فلزی به نام مارکسیسم زندگی میکردم. آقای امامی مرا به باغ فردوس برد!
باغ فردوس برای ما نماد زیبایی و لطافت بود. یادش به خیر!
به طلاب برهم زننده اجتماعات میگویم: در شهر شما روزگاری چنین افرادی زندگی میکردهاند. بوی مسلمانی آنان شهری و منطقهای را سرمست میکرد. شما برادران کدام کتاب را خواندهاید که این گونه خشونت بر زبان و دلتان نقش میزند؟ این که همه طلاب ادبیات عرب را با ضرب شروع میکنند و اضرب! واقعا مراد نویسنده این نبوده است که طلاب محترم به تعبیر مرحوم شاهچراغی نماینده شهید مجلس، نقش پوتین را بازی کنند.
دفاع از دولت که امر ناپسندی نیست. مردم را دعوت کنید و هر چقدر میخواهید در مزایا و محاسن دولت مهرورزی سخن بگویید.
یادتان باشد که تخریب کار آسانی است. میشود با شعلهای مزرعهای را به آتش کشید. آن چه اهمیت دارد و دشوار است ساختن است نه ویرانکردن.»
تغییر و تحول قوانین
روزنامه «جام جم» در سرمقاله دیروزش: «سلایق فردی یا آرای کارشناسی؟» نوشته است: «عدم ثبات در قوانین و مقررات» از مهمترین مشکلات دستگاههای اجرایی و قانونگذاری در کشور ماست. در حالی که در کشورهای توسعهیافته، قدمت برخی قوانین از دهها سال نیز فراتر میرود، در ایران، تغییرات مکرر و تصویب یا لغو یک قانون به رویهای عادی در مجموعههای اجرایی و تقنینی بدل شده است؛ تغییراتی که هزینههای سیاسی و حتی مالی گستردهای به کشور تحمیل میکند.
از جمله این هزینهها، لایحه دوفوریتی دولت برای کاهش سن رایدهندگان از ۱٨ به ۱۵ سال است که پس از تصویب در جلسه هفته گذشته هیات دولت، قرار است امروز در صحن علنی مجلس شورای اسلامی مطرح و مورد بررسی قرار گیرد.
این در حالی است که کمتر از ۲ سال و نیم پیش، مجلس با بررسیهای مفصل کارشناسی به افزایش سن رایدهندگان به ۱٨ سال رای قاطع داده بود.
فارغ از دلایل متعدد کارشناسی نمایندگان در تعیین سن ۱٨سالگی برای مشارکت سیاسی در کشور - که در حوصله این یادداشت نیست - ارائه لایحه دوفوریتی برای تغییر مکرر قانون، آن هم پس از دو بار مخالفت مجلس با درخواست دولت برای کاهش سن رایدهندگان و تنها چند روز پس از سخنرانی رئیسجمهور در همایش جوانان و وعده ایشان برای کاهش سن شرکت در انتخابات، با هیچ منطقی سازگار نیست.
سوالی که اکنون پیش میآید آن است که مگر چه اتفاق جدیدی جز سخنرانی اخیر آقای احمدینژاد در کشور رخ داده که هیات دولت را بر آن داشته تا وقت خود و مجلس را صرف مسالهای کند که قبلا در مورد آن مباحث کارشناسی کاملی در مجلس شده و پرونده آن بسته شده است، مگر آن که اعضای دولت اعتقاد داشته باشند سلایق فردی، مقدم بر آرای کارشناسی است.
بیگمان در صورتی که قرار باشد در هر دوره با سلیقه افراد و برخلاف نظرات کارشناسی، قانون نوشته شود و با رفت و آمدهای مدیران و مسئولان کشور، قوانین نیز بسته به نظرات افراد دستخوش تغییر و تحول گردد نه تنها به بیاعتباری قانون و قانونگذاری در کشور منجر میشود، بلکه امور ملک و ملت نیز هیچگاه به سامان نخواهد شد.»
بخش خصوصی و تصمیمگیریها
روزنامه «همشهری» با عنوان: «بخش خصوصی در کنار قانونگذاران» نوشته است: «بخش خصوصی شامل تولیدکنندگان، صنعتگران، بازرگانان و توزیعکنندگان هنوز هم از حضور در مراکز تصمیمگیری و تصمیمسازی کشور به دور است.
این در حالی است که در مورد مباحث اقتصادی مختلف که در کشور رخ میدهد، بخش خصوصی دارای نظر است و این نظرات میتواند برای تصمیمگیران موثر باشد.
باید پذیرفته شود که تمامیاعضای اتاق بازرگانی، سرمایهگذاران کشور هستند و اگر در اقتصاد دولتی، تزلزلی در سرمایهگذاری آنها ایجاد شود، کشور دچار مشکلات بسیاری خواهد شد. معتقدم اگر بخش خصوصی ندای درستی سر دهد میتواند در کنار قانونگذاران بنشیند و در تصمیمگیریها مشارکت کند.
مثلا در مورد اصلاح الگوی مصرف، ما بهعنوان نماینده بخش خصوصی باید بتوانیم ایدههای درست را به موقع به اطلاع دولت و مردم برسانیم.
در مورد انتخابات ریاستجمهوری نیز اتاق بازرگانی بهعنوان نماینده بخش خصوصی هرچند از نامزد خاصی حمایت نمیکند، اما عملکرد، اهداف و شعارهای آنان را بررسی خواهد کرد و باید دیدگاه بخش خصوصی در مورد نامزدها، موثر باشد.
در هر صورت، باید شرایطی ایجاد شود که بخش خصوصی در موضوعهای روز، بهصورت جدیتری حضور داشته باشد. البته در مجموع میتوان گفت اگر تاکنون نتوانستهایم به اهداف استراتژیک خود برسیم، اما توانستهایم جایگاه بخش خصوصی را اعتلا بخشیده و در مورد مسائل مختلف روز برنامهای برای ارائه داشته باشیم.
اکنون سالی در پیش روست که باید بهصورت دقیق برنامه درستی برای رسیدن به این تفکر و اهداف، تعریف و تدوین شود. در سال جدید باید در چند موضوع فعال باشیم که یکی از آنها بررسی قوانین و مقررات پیش روی صنعت است و ما باید بهعنوان مشاور کمیسیون مجلس شورای اسلامی، منش و رفتار درستی در اینباره داشته باشیم و دیگری حمایت از صنعت کشور در حد توان خود است.
ما در مورد تعرفهها شامل تعرفه مواد اولیه، کالای تولید شده و کالای مصرفی نیز باید به دولت اعلام نظر کنیم.
همچنین درخصوص اصلاح الگوی مصرف نیز پیشنهاد میکنم ۲ کارگروه بررسی تعرفههای گمرکی و اصلاح الگوی مصرف از منظر صنعت و تولید تشکیل دهیم و نظرات خود را اعلام کنیم.»
منبع: روزنامه ی اطلاعات بین المللی
|