مرز هویت و کیش شخصیت


مرتضی سیمیاری



اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ٨ ارديبهشت ۱٣٨٨ -  ۲٨ آوريل ۲۰۰۹


کیش شخصیت از جامعه فرعونی تا توحیدی :کیش هویت تنها مربوط به زمامداران یک جامعه نمی باشد و تنها در جوامعی رشد نمی کند که قدرت منصوب به فرد باشد حتی یک جمهوری نیز میتواند خطر کیش هویت را احساس کند .در واقع دوجامعه فرعونی و توحیدی مظاهر طاغوت و رستگاری می باشد، ودر بر گیرنده نمایی از تلقی خداوندی بین فرد و سمبل ها ی یک جامعه می باشد .که جامعه را دوباره به سوی فساد سوق می دهد اما عبور از جامعه فرعونی همیشه توحید نیست بلکه می تواند به سوی جامعه بنی اسرائیلی با محوریت سامریون نیز باشد .عوارض انقلاب اسلامی نشان داد می توان با تلقی جامعه توحیدی شاهد ورود به جامعه سامری صفت نیز بود تا بسیاری از مردانی که به دنبال ساختن دنیایی دیگر بوده اند در باتلاق کیش هویت اسیر گردیده و یک جامعه را تباه ساخته اند .اینگونه است که حکومتهای امریکای لاتین و افریقا و اسیا با زمزمه یک انقلاب و مبارزه با استبداد خود به بزرگترین دیکتاتورها تبدیل شدند.
زمینه کیش هویت تمرکز به سوی قدرت است در واقع قدرتی که معادل قدرت خداوندی باشد یعنی قدرتی که معادل ماورایی پیدا کند می تواند جامعه را بسوی فرو پاشی سوق دهد و روابط را بر اساس زور و استبداد تنظیم گرداند.وتنها اندیشه توحیدی می تواند در مسیر مبارزه با کیش هویت موثر باشد رفتار حضرت موسی در دو جبهه یعنی مبارزه با جامعه فرعونی (خود خدا پنداری)و نیز شکستن بت خداوندی سامری(خداوند سمبلیک)نشان میدهد که اندیشه موثر می تواند به سوی تغییر اجتماعی متمایل گردد تا نهایت تغییر اجتماعی مبارزه با کیش هویتی باشد. راه انبیاءشکستن بت مطلق انگاری و انواع خدامحوری ها می باشدبر این لحاظ بعثت پیامبران رد انواع انحصار طلبی ها ومالکیتهای غیر است و نشان میدهد دین با جادو زدایی به دنبال شکستن انحصار و سلطه متاثر از کیش شخصیت رهبران و پیروان انواع قدرتها می باشد. .از ابراهیم تا محمد بت جاهلیت توسط اندیشه رستگار شکسته شده است .خداوند در قران ودر سوره قصص با لحنی شدید به محکومیت کیش هویت می پردازد و به صراحت کیش هویت را عامل فساد می داند نکته بسیار تامل بر انگیز ان است که خداوند در تمامی قران تنها پیروی از طاغوت و قبول خداوندهای دروغین(سوره انبیاء)نظام استبدادی(سوره نحل)خونریزی و قتل و غارت(سوره بقره)به کار بردن زور (سوره مائده) سلطه گرایی (سوره قصص) محاربه با پیامبران توحیدگرا(سوره مائده)وفراهم کردن اسباب انحراف(سوره عنکبوت)را عامل فساد میداند که در تمامی این موارد این فساد ریشه در تکثر قدرت در یک فرد دارد و فرد بر اساس قدرت متمرکز جوامع را بر اساس سازمان سلطه هدایت میکند.و منبع کیش شخصیت محسوب می شود.
مرحوم دکتر شریعتی در کتاب بازگشت به خویشتن به تشریح چنین ساختاری می پردازد و می گوید جامعه ای که خودش می اندیشد و خودش خلق میکند ایده اش را ،ذهنش را،ارزشها و زیبایی هایش را اعتقاد ،ایمان و اگاهی خود را و قضاوت تاریخی اش را این جامعه است که به استقلال می رسد در واقع شریعتی با موازنه عدمی که بین استقلال ،ازادی و عدالت می سازد تضاد ها را بر داشته زیرا جامعه ای که دچار تضاد بین ازادی و استقلال می باشد در برابر سلطه دچار کیش هویت می گردد و به استبداد می رسد.مهندس بازرگان بر این اساس است که در دفاعیه خود می گوید این فقط فرعونها نبودند که عامل فساد و تباهی شدند و نیز مرحوم دکتر مصدق با شناختی که کیش هویت بر توسعه استبداد داشت می گفت که هر کجا که مردم و شئون انها باشد ما در انجاییم ومجلس انجاست.و نشان می دهد که با حضور در میان ملت مانع تکثر قدرت در جامعه است و این عدم کیش هویتی در او مانع باز تولید استبداد می باشد.انسانهای رستگار در برابر قدرت سلطه دچار کیش شخصیت نگردیده و در برابر خود باختگی در برابر خدا پنداری فرعون و زرق و برق خداوندی گوساله سامری تسلیم نمی شوند.زیرا قدرت استقلال را به سود استبداد نابود می کند و تنها نیرویی که می تواند به دفع قدرت و سلطه بپردازد اندیشه توحید گرا می باشد.

در مسیر خدمت و خیانت روشن فکران:دانشگاه بعنوان خواستگاه روشن فکری و احزاب مدرن محسوب می شودو روشن فکری ادامه راه انبیاءالهی و در واقع از گرامشی تا دکتر سحابی در ابعاد مختلف روشن فکران مذهبی و غیر مذهبی و سازمان های مبارز دانشجویی در مسیر مبارزه با زوایای پنهان تسلط قدرت و سلطه در اجتماع می باشد.اماگاهی این روشن فکران و سازمان های دانشجویی با گم کردن مسیر اصلی خود عامل و بانی سلطه می باشند خداوند در قران و با لحنی شدید این گروه را حزب شیطان معرفی می کند و انها را از زیان کاران می داند این گروه از روشن فکران بر اساس نص صریح قران اسباب سلطه را در جامعه مستحکم می کنند و با ایجاد شکاف بین حقوق ملت ایران این فضا را در جهت تقویت استبداد مستحکم می کنند تاریخ ایران سر شار از این گونه روشن فکرانی است این گونه اندیشیده اند و به راحتی می توان رد پای انها را در کودتای امریکایی۲٨ مرداد علیه حکومت ملی دکتر مصدق دید که چگونه اسیر قدرت مطلقه گردیده و اسباب سلطه را فراهم می کنند .و یا گروه هایی که انقلاب ایران را از ارمانهای اصیلش دور کرده همگی در زمره حزب شیطان قرار دارند.بعنوان مثال گروهی از این روشن فکران دائما سعی می کنند بین ازادی ،استقلال و عدالت تضاد ایجاد کنند که فرضا استقلال ملت در تضاد با ازادی ان قرار دارد در حالی که نبود استقلال پایه اولیه استبداد می باشد و ازادی بدون استقلال نیز بی مفهوم است و از ان سو استقلال بدون ازادی و عدالت سراب استبداد دیگری می باشد لذا باید در حقوق ملت ایران موازنه عدمی را بکار برد در حالی که برخی با رد موازنه منفی در حقوق ملت همواره مرعوب بیگانگان قدرت بوده و به سادگی با کیش هویتی به ابزار ی موثر در مسیر سلطه تبدیل شده اند.
برخی از سازمانهای دانشجویی نیز در این غافله دستی بر اتش دارند، روحیه کار دانشجویی داشتن استقلال در عمل و ازادی خواهی در باورها می باشد تاریخ دفتر تحکیم در دهه شصت و نیز دوران اصلاحات در وابستگی به قدرت در جهت گسترش ابعاد سلطه بسیار قابل تحلیل است .این وابستگی و کیش هویتی که نزدیک به سه دهه همراه با انجمن های اسلامی بوده باعث شد که در پس شعار استقلال از قدرت راه باز به سوی نگاه توحید مدار نباشد مرز بندی های شدیدی که در این سالها بین فعالان دانشجویی در قالب اصلاح طلب و دموکراسی خواه ایجاد شد و نیز مرز بندی بین نیروهای دموکراسی خواه مابین مذهبی و غیر مذهبی که هنوز هم ادامه دارد که به هیچ عنوان با اهداف متعالی انجمن های اسلامی هم خوانی ندارد نشان داد که عبور از ذهنیت جامعه فرعونی جامعه توحیدی نبود بلکه فرازی به سوی جامعه با ذهنیت سامری بود در واقع نفوذ قدرت انقدر موثر بوده است که پرهیز از خداوند انگاری از فرعون در برخی فعالان دانشجویی زمینه ای بسوی خود خداوند انگاری باشد و خصلتی شدن در فعالان گسترش یابد.در این میان رفتار شهید حنیف نژاد می تواند درس بزرگی باشد.ایشان بعد از ضربه سنگین سال ۵۱ بر پیکره مجاهدین در تحلیل ضربات وارده به سازمان در یک سری یادداشت های مهم انگشت اشاره را به سمت رهبری سازمان می برد و ضعف کم بینی تئوری نسبت به عمل را عامل ضربه می داند و مسئولیت این ضربه را می پذیرد در حالی که خود ایشان بشدت مخالف شروع زود هنگام مبارزه عملی در مجاهدین بوده ولی فشار شورای مرکزی و کادر های اجرایی در رقابت با چریک های فدایی خلق به شروع زود هنگام مبارزه بر اساس تز رهبری مبارزه اجتماعی می انجامد.در واقع دید شهید حنیف در خودداری از تشکیل سازمان انقلابی پیشرو در جلو گیری از خود محوری روشن فکران بود ولی او نشان داد با پذیرش مسئولیت حتی با وجود مخالفت با یک عمل به مرحله ای رسیده است که قدرت و نفوذ سلطه در او تاثیری ندارد.
در حالی که روشن فکران ایران در سیکل مرزبندی ،خصلتی شدن و غفلت قرار دارند به این مفهوم که اگر نتوانند در برابر سلطه حاکمان دوام بیاورند دچارعادت های خصلتی شده و به سود قدرت از ملت دور می گردند به تعبیر قران کریم (سوره نجم)این ها تا جایی پیش میروند که هویت خیالی خویش را مطلق می کنند و این مطلق انگاری زمینه گسترش اسباب سلطه می باشد.