برخوردی به پیام فرهیختگان شرمگین - مردو آناهید

نظرات دیگران
  
    از : بهرام شهپر

عنوان : عنوان : نه فقط ادیان سامی
جناب حشمت
شما میفرمایید : "دین زرتشت هم نشانه های خشونت و قبیله گرایی و جزمیت دارد".
از دیدگاه من ، همانگونه که تنها کتاب قرآن معیار دین اسلام است ، باید تنها آموزشهای زرتشت را که در گاتها درج است بنیاد کیش او قرار داد ، ونه نوشتار و رفتار اشخاصی که چندین سده پس از زرتشت بنام او انجام داده اند.
۹۹٣۵ - تاریخ انتشار : ۱۹ ارديبهشت ۱٣٨٨       

    از : حشتمت

عنوان : نه فقط ادیان سامی
دین زرتشت هم نشانه های خشونت و قبیله گرایی و جزمیت دارد. فقط به همان ارداویرافنامه مراجعه کنید تا درجه خشونت و تبعیض این دین را مثلا نسبت به زنان ببیند و این هم جزو ی از فرهنگ ایرانی است.ا
۹۶۹٨ - تاریخ انتشار : ۱٣ ارديبهشت ۱٣٨٨       

    از : مزدک خرمدین

عنوان : فرهنگ عرب یا ایرانی!
جناب حشمت من کاملا با شما موافقم که اولا هیچ فرهنگ پاک و خالص نیست و دوما هر فرهنگی زیباییهای خاص خود را دارد.فرهنگ اعراب و ایران هم! اسلام قسمتی از فرهنگ عرب است مسلما اگر بشود اصولا ادیان سامی و بخصوص اسلام را فرهنگ و دین نامید.زیرا فرهنگ پدیده ایست ضد خشم و نفرت و ترور و نگاهبان جان و خرد ولی اسلام آزارنده خرد و جان است پس نمی توان آنرا فرهنگ کسی نامید.بنابراین مشکل ما ایرانیان با اسلام است و نه با مردمان عرب!
چنانچه مایل به مطالعه بیشتر هستید میتوانید به سایت استاد منوچهر جمالی مراجعه کنید.www.jamali.info
۹۶۷۴ - تاریخ انتشار : ۱٣ ارديبهشت ۱٣٨٨       

    از : مزدک خرمدین

عنوان : فرهنگ عرب یا ایرانی!
جناب حشمت من کاملا با شما موافقم که اولا هیچ فرهنگ پاک و خالص نیست و دوما هر فرهنگی زیباییهای خاص خود را دارد.فرهنگ اعراب و ایران هم! اسلام قسمتی از فرهنگ عرب است مسلما اگر بشود اصولا ادیان سامی و بخصوص اسلام را فرهنگ و دین نامید.زیرا فرهنگ پدیده ایست ضد خشم و نفرت و ترور و نگاهبان جان و خرد ولی اسلام آزارنده خرد و جان است پس نمی توان آنرا فرهنگ کسی نامید.بنابراین مشکل ما ایرانیان با اسلام است و نه با مردمان عرب!
۹۶۷٣ - تاریخ انتشار : ۱٣ ارديبهشت ۱٣٨٨       

    از : حشمت

عنوان : "ایرانی" کدام "ایرانی"؟
مزدک خرمدین، خشایار رخسانی، مردو آناهید و نامهای "پاک" و استریل ایرانی دیگر

ماشاءالله همه در نام و لقب تان خالص خالص "ایرانی و پاک پاک" هستین و لابد به اندازه ی همان "نیاکان آریایی" و "پارسی" تان نه اهل جنگ هستید و نه اهل لاف زنی نه اهل خودستایی؟!
بر اساس استدلال شما "ایرانی"= خوب ، "عرب"=بد. از این جزمی تر و یکطرفه تر نمی شود. شما با اسلام مشکل دارید یا با عربها. "عربها" بطور کلی وجود ندارد همانطور که "ایرانیها" بطور کلی وجود ندارد. بله فرهنگ مردم ایران زیبایی ها و غنایی هم دارد اما این فرهنگ نشانه های ضد و منحط هم داشته و دارد، چه پیش از اسلام و چه بعد از آن. که می گوید که فرهنگ عربها = فرهنگ اسلام، اولا که ما عرب مسیحی داریم، عرب یهودی داریم، عرب بی دین و ایمان داریم، همانطور که متفاوت هستیم، آنها هم متفاوت هستند. ببخشید این حرفها به درد بچه های دبستانی می خورد اما متأسفانه ناچاریم آنها را به "روشنفکران فرهیخته ایرانی نژاد" یادآوری کنیم. آخر کدام آدم "دادیار" و "آگاهی" می تواند منکر زیبایی ها و غنایی شود که در زبان و فرهنگ عرب هم هست؟ از شاعران عهد جاهلیتش را بگیر تا نویسندگان و شاعران و اندیشمندان و دانشمندان عصر حاضرش را . از محمود درویش بگیر تا آدونیس تا نجیب محفوط تا نوال االسعداوی تا هزاران هزار همدل و همفکر عرب زبان که می شود با آنها احساس همبستگی و یکی بودن را کرد؟ "ایرانی" کدام "ایرانی"؟ آقایان محترم ما و شما هرگز یک جور "ایرانی" نبوده و نیستیم.
۹۶۴۴ - تاریخ انتشار : ۱۲ ارديبهشت ۱٣٨٨       

    از : مزدک خرمدین

عنوان : بهاییت و اسلام!
جناب پویان درحقیقت نه زیاد! ولی در مورد محمدعلی باب میتوان گفت که ایشان اصولا به مسخ اسلام پرداخت و چون انسانی آزاد و روشنفکر بود سعی در جمع و جور و منسوخ کردن قوانین اسلامی کرد.ولی بدبختانه با وجود هواداران زیادی که پیدا کرد ترس حکومت گران و مرتجعین حاکم که خود نان اسلام و شیعه را میخوردند و با تایید به اصطلاح روشنفکران ایرانی به جوخه اعدام سپرده شد و با او نیز هم آزادی از اسارت تشیع و اسلام تقریبا محال شد و هم بند اسارت و بنده گی الله و پیروانش بر گردن ایرانیان سفت ترشد.چون بعد از مرگ ایشان میان بهاالله و صبح ازل رقابت بر سر رهبری درگرفت و با توجه به شرایط استبدادی حاکم درایران و کشت و کشتار هواداران باب مجبور به ترک ایران شدند.مدتی درعراق و سپس در قبرس(طرفدارن صبح ازل) و در ترکیه و اسراییل(طرفداران بهاالله)مستقر شدند .طرفداران بهالله بتدریج به نابود کردن هواداران ازل و تمام نوشته هایشان که گویا بیشتر به نظرات باب نزدیک بوده پرداختند و دراین راه بسیار موفق بودند.پس از این موفقیت بزرک دوباره ما ماندیم و حکومت الله اینبار با پیامبری ایرانی که خود نیز به برده گی الله عرب مفتخر بود.در مورد بهاییت همان بس که درست بهمان تنگ نظری اسلامی-شیعی ولی با شعارهای بیمایه و مزین به آزادی و اختیار انسان ...پرداختند تا دوباره انسانها را برده الله مهربان و آفریننده ای قاهر و سفاک و بیرحم نمایند و زنان را گرچه همطراز مردان میدانند ولی در عمل به همان اعمال ظاهری مثل دست دادن و یا تا حدودی آزادی پوشش بسنده شده ولی تابع خرد مردانند ولو همچون اسلام هرگز به بیخردی زنان اعترافی نشده!
۹۵۹۱ - تاریخ انتشار : ۱۱ ارديبهشت ۱٣٨٨       

    از : مردو آناهید

عنوان : پاسخ
دین بهایی، دین تازه ای است که بر همان زمینه-ی دین اسلام و مذهب شیعه بنا شده است. همان گونه که اسلام بر زمینه-ی دین مسیحی و یهودی آمده است. اختلاف این است که اسلام هیچ دینی را پس از محمد نمی‌پذیرد و اگر این یکی را بپذیرد، کم کم آموزه-ها و اندیشه-های دیگری هم خواهند آمد و از رونق دکان آخوند کاسته می‌شود.
۹۵۹۰ - تاریخ انتشار : ۱۱ ارديبهشت ۱٣٨٨       

    از : پویان مدائن

عنوان : کاش یکی میگفت اینجا چه خبره؟؟؟
لطفا این دوستان فرزانه و دانا برای ما مختصرا بگویند که اختلاف بهائیت با اسلامیت در چیست ؟
البته با احترام برای عقاید همه احاد مردم و تاکید بر حق آزادی اندیشه و حمایت از هموطنان بهایی.
۹۵۷٣ - تاریخ انتشار : ۱۱ ارديبهشت ۱٣٨٨       

    از : مردو آناهید

عنوان : پاسخ به گرامی دوستان
با درود فراوان به گرامی حشمت و درود بسیار به گرامی خشایار رخسانی
از این که به کاستی-های این جستار اشاره کرده-اید از شما سپاسگزارم.
از آنجا که هیچ اندیشه-ای بدون کاستی نیست این است که به یاری-ی شما می‌توانم اندکی دیدگاه خود را بهبود بخشم.
در گفتاری که باید کوتاه باشد گوشه-های تاریکی در آن خواهد ماند که با تیز بینی-ی دیگران روشن می‌شوند.
در هر زبانی مردمان با آن نگرشی که به جهان هستی دارند واژه-هایی را می‌آفرینند. این واژه-ها به فرهنگ همان مردم پیوند دارند که بیشتر آنها را نمی‌توان با یک واژه-ای از زبان دیگری برابر پنداشت. کلمه-های عربی از دیدگاه مردمان عرب و واژه-های فارسی از بینش ایرانیان برآمده-اند. همیشه نمی‌تواند یک کلمه-ی عربی را جایگزین یک واژه-ی فارسی کرد. همان گونه که تا کنون با آسان نگری این کار را کرده-اند و از این روی ما با ریشه-ی فرهنگ خودمان بیگانه مانده-ایم. حتا بدون کلمه-های عربی سخن گفتن برایمان دشوار است.
گرچه بیشتر کلمه-هایی که به منش و دانش پیوند دارند مُعرب شده هستند که از زبانی دیگر به ویژه از فارسی به عربی وارد شده-اند. عربها که ساده زندگی می‌کردند به اندک شماری از کلمه-ها نیاز داشته-اند ولی چون ایرانیان مجبور بودند که کتابهای خود را برای عباسیان از پهلوی به عربی برگردانند خود این ایرانیان بسیاری از واژه-ها را مُعرب ساخته و به کار برده-اند. مانند کلمه-ی هندسه از واژه-ی هَ-ندازه و کلمه-ی کتیبه از واژه-ی کت دَبَ گرفته شده-اند. ( کت = بریده ، دَبَ = دبیره = حروف، کتدبه = دبیره-ای که در سنگ بریده شده است= سنگ نوشته)
حتا کلمه-های، که پایه-ی زبان عرب شمرده می‌شوند، ریشه-ی فارسی دارند مانند الشّمس که از شامس = شاه ماه = خورشید است، القمر که از کمر، کمان = ماه گرفته شده است. حور، جن؛ جنت، ارض، شهرهَ، ، دین، مزگد، مگه، مدینه، رَب، جمع، جماع، معنا و بسیاری دیگر که بُن آنها گم شده است از زبانهای فارسی ریشه گرفته اند که در عربی شاخه شده و به کار می‌روند.
به هر روی برای باز شناسی-ی فرهنگ ایران نیاز است که که درون مایه-ی واژه-ها را بشناسیم تا آسانتر بتوانیم به اندیشه-ی پیشنیان، که به درستی در جایی نوشته نشده است، پی ببریم. شما گرامی حشمت هراندزاه که بیشتر با فرهنگ ایران آشنا بشوید به آزاد اندیشی نزدیک تر می‌شوید. این فرهنگ باشکوه بیشتر در زمان ساسانیان به خواست موبدان زرتشتی با باورهای دینی آلوده شده است. ما به یکدیگر نیاز داریم که هویت ایرانی خود را باز یابیم و این فرهنگ است که ما را به هم پیوند می‌دهد.
این کلمه-های عربی با واژه-های فارسی همسنگ نیستند:
عدلیه # دادگستری، مدعی العموم # دادستان، علم # دانش، عقل # خرد، خلق کردن # آفریدن، الله # خدا، عبد # برده، رحیم # مهربان ، فرهنگ # شریعت یا احکام، حکومت # سامان، حکمرانی # فرمانروایی . به کار بردن نابجای این گونه کلمه-ها و واژه-ها به آشفتگی و از خود بیگانگی ما می‌افزاید.
دیگر این که ما هم اکنون در زیر ستمی هستیم که از احکام اسلامی برمی‌خیزد. این بی دادگری از هزار و چهار سد سال پیش آغاز شده است و دنباله-ی آن حکومت اسلامی است. درست است که ساسانیان هم با دادگری فرمانروایی نمی‌کرده-اند. ولی آنها امروز بر ایران حکمرانی ندارند. چنگیز یا اسکندر هم بر ایرانیان ستم رانده است ولی نیازی نیست که ما از ستم آنها شکوه کنیم.
ما نیاز داریم که ویژگی‌های پسندیده-ای که در درون ما خاموش هستند درخشان کنیم تا آیندگان به نیکی‌های آنها گرایش داشته باشند. اگر پیوسته مجازات‌های الله را ستایش کنیم و آنها را عدالت بنامیم مردم هم خشن و نامهربان خواهند شد.
با سپاس از همیاری و هماندیشی شما گرامی رخسانی، مردم ایران از زمانی برده شده-اند که عبودیت الله را پذیرفتند و سپس فرزندان خود را عبد الله پرورانده-اند. و گرنه در فرهنگ ایران واژه-ای برابر با عبد پیدا نمی‌شود.
بر ده یعنی سود آور، بنده یعنی در پیمان کسی یا انجمنی گرفتار بودن. این واژه-ها با عبد هیچ همخوانی ندارند.
۹۵۵۷ - تاریخ انتشار : ۱۰ ارديبهشت ۱٣٨٨       

    از : حشمت

عنوان : "زورگویی ایرانی یا انیرانی"؟
آقای خشایار، این خط کشی شما به "ایرانی و انیرانی" بخاطر موافقت نداشتن بر سر سره نویسی هم ناشی از "کژاندیشی" و زورگویی شما است، شما به چه حقی می توانید با این خط کشی برای کسی تعیین بکنید که ایرانی هست یا نه؟ خوب است که در اداره ی گذرنامه و ثبت احوال کار نمی کنید. با این حساب باید از حافظ و مولانا و دهها تن از شاعران و نویسندگان "پارسی گو" کهن و معاصر هم که سره نویسی نمی کردند و حتا گاهی به عربی و ترکی هم می سرودند، سلب تابعیت بکنید! آنها اما همین زبان "پارسی" شما را با واژه های عربی و فارسی غنا بخشیدند و امروز هم فارسی زنده و سالم با این چیزی که شما می نویسید بسیار فاصله دارد.
۹۵٣٣ - تاریخ انتشار : ۹ ارديبهشت ۱٣٨٨       

    از : خشایار رُخسانی

عنوان : همدَردی با بهاییان ایران
آقای حشمت شما یا ایرانی هَستید و فردوسی و آفریده ی جاودانی او "شاهنامه" را گرامی میدارید که زیربنایِ فرهنگ ایران را میسازد، و یا انیرانی هَستید که از هرچیزی که پرویزش و نمادی از فَرهنگ درخشان ایرانزمین باشد، همانند سره نویسی بیزار میباشید. در هالت نُخُست اگر ایرانی هَستید و به هستی فرزانگان ادبی این کشور همانند فردوسی بخود میبالید، پس باید بدانید که اگر امروز ما با یکدیگر فارسی گفته گو میکنیم این را وام دار فردوسی بُزُرگ و آفریده ی جاودانی او "شاهنامه" هَستیم که در آن نَسک (کتاب) تلاش کرده است با بکارگیری واژه های نهادین پارسی، این زبان و فرهنگ را زنده نگه بدارد، زیرا بجز این همکنون بایستی که ما با هم به عربی گُفتگو میکردیم. هر ایرانی که به ایرانی بودن خود میبالد، باید در زنده نگاه داشتن زبان خوش آوازِ پارسی از راه دوری گزیدن از بکار گیری واژه های ناخوشایند و بدآواز بیگانه و عربی در گُفتگوهای روزمره، خودداری کند. این کمترین مبازه برای زنده نگه داشتن کیستی و چیستی مردم ایران در برابر تازش ِدوم انیرانیان در عرب کردن ایرانیان میباشد و همچنین راهبندی استوان (محکم) در برابر تازش فرهنگِ اسلامی آخوندها به فرهنگ پُرشکوه ایرانزمین است که گَهواره شهرینگی (تمدن) جهان بوده است و از شما که خود را ایرانی میدانید، امید میرود که دَستِکم در این زمینه کوشا باشید. در آنجا که برایِ همه ی واژگانِ بیگانه ای که امروز در زبان فارسی بکار برده میشود ما زیباترین و خوش آواترین واژه هایِ پارسی را داریم، به چه فرنود یا انگیزه ای باید روشنبین های این کشور در بکارگیری واژه های عربی و بیگانه برای آفریدن کارهای ادبیشان بهره بگیرند و یا با هم همتازی کُنند (مسابقه بگذارند)، آنهم با بکارگیری واژگان زبان بیگانه ای که تنها یادمان ۱۴۰۰ سال خواری ایرانیان و به بندکشیدن فرهنگ آزاداندیشی آنها میباشد.
در پیوند با اینکه گفته اید یک پادشاه ایرانی چشم در آورده است و دیگری میخ در شانه دشمنانش میکرده است. دوستِ گرامی اگر شما ایرانی هستید، نباید که همه ی گذشتهنگاری پُرشکوه این کشور را که نخستین منشور جهانی برای پدافندی از هوده ی آدمی را بیرون میدهد، شهرینگی درخشان ایرانزمین و فرهنگِ آزادگی و آزادپروری ایرانی را از بهرِ کار هایِ نادرست یک یا دو پادشاهِ خواربدارید. هیچکس این داوش (ادعا) را نداشته است که ایرانیان فرشتگان پاک و بدون گناه بر روی زمین بوده اند. ولی این همیستاری (تفاوت) بزرگی است میان فرهنگی که آزاد اندیشی، راستی، دوری کردن از دروغ و پاسداشتِ هوده ی آدمی را ارج مینهد و کار نیکو میداند، با فرهنگی که ژاژپنداری (خرافه پرستی)، "خدعه و تقیه" و به بندکشیدن اندیشه ی آزادِ آدمی و کشتار او در راه الله را کار نیکویی میداند که پاداشی در جهان دیگر دارد.

در پیوند با دیدگاهِ دوست فرزانه ی من آقای مردو آناهید در خُرده گیری از این آگاهینامه باید بگویم که دوست گرامی فَرید ( منظور) این آگاهینامه بررسی هَمِه ی فراز و نشیب های تاریخ ِ شهرینگی آدمی نبوده است. این بیانیه تنها تلاش ِاندکِ برخی از روشنبینان این کشور برای همدردی با آزَرَنگ (مصیبت) بُزُرگِ بخشی از مردم همبودگاه ایران میباشد که نزدیک به ۱۵۰ سال است که به شَوَندِ باورهای دینشان کُرپانی (قربانی) بیشترین کوردلی ها و ستِیهَندگی ها و بیداد در این کشور شُده اند. این کمترین کاری است که روشنبینان این کشور میتوانستند برای بازتاب فریادهایِ در گلو خَپه شده (خفه شده) این شهروندان بیگناهِ و بی پنگاه ایرانی انجام دهند. در این راستینگی اندیدی نیست که اسلام و فرهنگ شیطان پرستی آن که جوهر این دین اهریمنی است، سهم بسزایی در فراهم آوردن زمینه هایِ این بیداد داشته است، ولی بازگو نکردن از این راستینگی در این آگاهینامه نباید فَرنودی (دلیلی) بر نادیده گرفتن ریشه هایِ این بیداد در این کشور، از سوی گردآورندگانِ این بیانیه باشد.
در جایی از نوشتار خود نوشته اید" »شما» از کجا گمان برده-اید که بهاییان بر اجرای منشور جهانی حقوق بشر پافشاری دارند؟ که آنها بخواهند با شما هم پیمان بشوند. نگرش بهاییان در پیرامون پدیده-های هستی با همان نخستین ماده-ی منشور حقوق بشر در تضاد است. یعنی آنها به ماده-ی ، که "شما" آنرا در باور خود بازگو کرده-اید، نمی‌رسند. ".
از دیدگاه من بسیاری از شهروندان بهایی همانند شهروندان زرتشتی، ترسایی، شیعه، سنی و یهودی در ایران ناخواسته در یکی از این خانواده ها بدنیا میآیند و کمتر کسی است که در ایران خودش دین خودش را برگُزیند. اگر چه باورمندان این دین ها در شناسنامه هایشان هموند این دین ها هستند، ولی بیشینه ی (اکثر) این مردم، منشور هوده ی (حقوق) آدمی را ارج مینهند. از اینرو شما شاید کسی را بجز بنیادگرایان در این دین ها پیدا نکُنید که بخواهد خودخواسته هوده ی آدمی خودش را کُرپانی (قربانی) باور های دینیش بکند. از اینرو پدافندی از هوده یِ آدمی هر ایرانی بر پایه ی ارزش هایی که سازمان ملل برنهاده است (تصویب کرده است)، یک بُنپایه ی بهنجاری میباشد که خویشکاری هر روشنبین ایرانی در برابر همبودگاهش است.
دیگر اینکه من به فرید شما در این فراز (جمله) پی نبردم که گفته ا ید:" ایرانیان تا کنون آزادی را تنها در برده بودن و در برده پروردن می‌شناسند."
اگر فریدِ شما ایران پس از اسلام است باید بگویم با آنکه برده داری یکی از بُنپایه های دین اسلام میباشد، ولی آیین دَدمنشانه برده داری هیچگاه نتوانست در ایران در خاستگاهِ یک آیین فراگیر، روامند (عادی) نهادینه شود و یا به فرهنگِ چیره در این کشور فراروید. ولی اگر فرید شما این است که پس از اسلام، بیگانگان ایرانیان را به بردگی گرفتند، با شما همداستان هستم. دیگر اینکه در فرهنگِ ایران پیش از اسلام هیچگاه جایگاهی برای فرهنگ برده داری و برده پروردن نبوده است. برای نمونه، بر پایه گزارش هایِ گذشتهنگاران پس از بازگشتِ خسروپرویز با تازه اَروس ِ (عروس) ترسایی اش شهبانو مریم از روم که به پیشنهادِ کایزر روم با دخترش زناشویی کرده بود، خسروپرویز دستور میدهد که همه بندگان همسرش را که با خود به ایران آورده بود، آزاد کرده و آنها را شهروندِ آزاده ی ایران کنند، زیرا ایرانیان همیشه مردم خود را آزادگان و ایران را کشور آزادگان مینامیدند.
۹۵۲۹ - تاریخ انتشار : ۹ ارديبهشت ۱٣٨٨       

    از : حشمت

عنوان : نقد یک طرفه
آقا یا خانم مردو آناهید، که احتمالا آقا هستید، همه ی این حرفها را نمی شد به یک فارسی روشن و روان بنویسید؟ با این سره نویسی الکن مثلا چه چیز را می خواهید ثابت کنید؟ که فارسی اینطوری زیباتر و اصیل تر است؟ اما زیباتر و اصیل تر که هیچ، بسیار "کژگویی" ناشی از "کژاندیشی" هم دارد این زبان شما.

بخشی از حرفهای شما در باره ی بیانیه ی "ما شرمگینیم" قبول، اما این وسط فقط اسلام و اعراب را محکوم کردید، یادتان رفت از جنگها و کشتارهای شاهان ایرانی پیش از اسلام بنویسید، کمی هم از شانه سوراخ کردن، چشم درآوردن و ... توسط ایرانیان می نوشتید، یا مثلا کمی هم به بیانات "داریوش کبیر" در کتیبه ی بیستون توجه می کردید تا نقد شما اینقدر یک طرفه نمی شد.
۹۵۱۹ - تاریخ انتشار : ٨ ارديبهشت ۱٣٨٨