روزنامه های ایران چه می نویسند؟
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
پنجشنبه
۱۰ ارديبهشت ۱٣٨٨ -
٣۰ آوريل ۲۰۰۹
روزنامه «جام جم» در گزارشی با عنوان: «گامی دیگر برای اصولگرایان» نوشته است: «یک روز پس از آنکه جبهه پیروان خط امام و رهبری، محمود احمدینژاد را به عنوان کاندیدای ۱۴ تشکل عضو این جبهه در انتخابات ریاست جمهوری دهم معرفی کرد، جمعیت ایثارگران انقلاب اسلامی و رهپویان انقلاب اسلامی با برگزاری نشستی که با حضور چهرههای شاخص اصولگرا، نخبگان سیاسی، نمایندگان مجلس و استادان دانشگاهها برگزار شد به بررسی راهکارهای پیروزی کاندیدای اصولگرایان در انتخابات ریاست جمهوری پرداختند.
در این نشست که با سخنرانی حبیبالله عسکراولادی، غلامعلی حدادعادل، حسین فدایی، علیرضا زاکانی، مرتضی آقاتهرانی و برخی دیگر از شخصیتهای اصولگرا همراه بود، حاضران درخصوص چگونگی حضور در انتخابات ریاست جمهوری و تلاش برای جلب حمایت سایر اصولگرایان از محمود احمدینژاد، هماندیشی کردند.
به گزارش فارس، حبیبالله عسکراولادی، دبیرکل جبهه پیروان خط امام و رهبری در این نشست حمایت همه اصولگرایان از احمدینژاد را خواستار شد و گفت: با انتخاب احمدینژاد به عنوان کاندیدای خود، یک مرحله را گذراندیم و مرحله دوم اینکه همه اصولگرایان در جبهه متحد اصولگرایی یک چیز را بگوییم و برای حمایت از احمدینژاد با تک تک شخصیتها مذاکره کنیم.
دبیرکل جبهه پیروان خط امام و رهبری با اشاره به ۶ ویژگی رئیسجمهور منتخب اهل ایمان که از سوی رهبر معظم انقلاب بیان شده است، گفت: این ۶ ویژگی را در شورای مرکزی جبهه پیروان و گردهمایی دبیران استانی بدقت بررسی کردیم و دیدیم این ۶ ویژگی که رهبر معظم انقلاب برای دوره نهم میفرمودند، برای دوره دهم هم این ویژگیها در احمدینژاد وجود دارد و از این رو احمدینژاد را به عنوان کاندیدای خود انتخاب کردیم.
غلامعلی حدادعادل رئیس کمیسیون فرهنگی مجلس نیز در این نشست که با عنوان گامی دیگر برگزار شد، گفت: باید حکیمانه و عاقلانه تمام تلاش خود را برای پیروزی گفتمان اصولگرایی به کار ببندیم و انتخابی را حمایت کنیم که رکن اساسی ولایت فقیه را بیشتر حفظ و تثبیت کند.حداد عادل با بیان اینکه نباید اشتباهات گذشته را در آینده تکرار کنیم، افزود: در مسیری که در انتخابات پیش رو داریم، باید حافظه خودمان را به کار بیندازیم و مسیر را درست انتخاب کنیم.حداد عادل تاکید کرد تجربه ارزشمند ما در ٨ تا ۱۰ سال گذشته، شکوفایی، رشد و پیروزی گفتمان اصولگرایی است و مهم آن است که در انتخابات آینده، این گفتمان حفظ شود.رئیس کمیسیون فرهنگی مجلس با بیان اینکه گفتمان اصولگرایی مشخصات دیگری هم دارد درباره این مشخصات گفت: اصولگرایی حرفش حرف مردم است، مسالهاش، مساله مردم است و دردش درد مردم است و در نهایت مهمترین عنصر این گفتمان، حفظ جایگاه، حرمت و قداست ولایت فقیه است که در انتخابات آینده باید تراز و ملاک ما باشد. نماینده مردم تهران در مجلس یادآور شد: ما باید حرفی را بزنیم که فردای پس از انتخابات هم همان حرف را بزنیم و انتخابی را حمایت کنیم که حافظ رکن ولایت فقیه باشد.حسین فدایی، دبیرکل جمعیت ایثارگران انقلاب اسلامی هم در این نشست با اشاره به جمعبندی اکثریت قابل توجهی از اصولگرایان مبنی بر اینکه باید تلاش کنیم یک فرد اصولگرا در انتخابات رای بیاورد، گفت: برای انتخابات دوره دهم ریاست جمهوری لازم بود سازوکاری در پیش گرفته شود ولی به دلیل پارهای از مسائل، آن انسجام و نزدیکی که میبایست در راس شکل میگرفت، حاصل نشد.
حسین فدایی با بیان اینکه سلایق و اضلاع و شخصیتهای مختلف در حوزه اصولگرایان هنوز نسبت به آینده این جریان به صورت منسجم تدبیری اتخاذ نکردهاند، اظهار کرد: از آنجا که مساله ریاست جمهوری چیزی نیست که نسبت به آن بیتفاوت باشیم، از همین رو به لطف خدا سلایق و جریانات مختلف درون اصولگرایان هر کدام با سازوکار خاص خودشان تحلیلی از شرایط داخلی و بینالمللی از سامان گرفتن افکار و سلایق مختلف در آینده ارائه کردند و به این نتیجه رسیدند که انتخابات را رها نکنند. وی افزود: این موضوع موجب شد اصولگرایان در درون خود به جمعبندی برسند و هر کدام حمایتشان را از محمود احمدینژاد اعلام کردند. علیرضا زاکانی، دبیرکل جمعیت رهپویان انقلاب اسلامی که این نشست به دعوت تشکل متبوع او برگزار شده بود نیز طی سخنانی گفت: نیاز فردا را ببینیم و سنجش کنیم و سپس دست به انتخاب دقیق بزنیم.
وی گفت: از همین رو اصولگرایان باعنایت به ضرورت وحدت و اهمیت حضور گسترده در عرصه انتخابات و ضرورت استمرار گفتمان اصولگرایی برای تحقق اهداف انقلاب اسلامی دست به انتخاب زدند.
وی ادامه داد: اصولگرایان با انتخاب درست و شایسته محمود احمدینژاد شرایطی را برای خودشان فراهم کردند که با انسجام و گستره حضور بیشتر و اتحاد، بیشتر از گذشته در انتخابات حضور جدی داشته باشند.»
جلوههای عقلانیت در رقابت انتخاباتی
احمد پورنجاتی رئیس کمیسیون فرهنگی مجلس ششم با عنوان: «جلوههای عقلانیت در رقابت انتخاباتی اصلاحطلبان» در روزنامه «اعتماد» نوشته است: «...از دوره نهم انتخابات ریاست جمهوری، جامعه ایران با الگوی تازهیی در انتخابات رو به رو شد. دیگر از انتخابات «بیعتگونه» و متمرکز شدن کانونهای تاثیرگذار قدرت و حتی رسانه رسمی روی یک «شخصیت شاخص» نشانه یی نبود. در عرصه جناحهای سیاسی کشور نیز برخلاف دورههای گذشته و الگوهای پیشین، از تمرکز روی کاندیدای واحد خبری نبود و طیف بندیهای درونی دو جناح سیاسی اصلی - اصلاحطلبان و اصولگرایان - با کاندیداهای متعدد و متنوع در عرصه رقابت حضور یافتند.
هر چند بخش عمده این تکثر و تعدد کاندیداها از بی انسجامی و تضادهای درونی و نابسامانیهای درونی جناحهای سیاسی کشور برمیخاست اما نقش و تاثیر واقعیتهای اجتماعی به ویژه «رشد عقلانیت» و محاسبه گری افکار عمومی را در رویگردانی از «کلگرایی» و «مبهمطلبی» خواستههای جامعه نباید نادیده گرفت. پایان دوران ریاست جمهوری هشت ساله آقای خاتمی و پیش از آن پایان دوره مجلس ششم، در واقع آغاز رویکرد پوزیتیویستی و مرزبندی شده جامعه ایران در گرایش یا واگرایی نسبت به دیدگاهها و برنامههای هر یک از دو جناح عمده سیاسی کشور تلقی میشود. از این رو جبهه اصلاحطلب نباید بیش از حد خود را به خاطر عدم انسجام و هماهنگی و تمرکز روی یک کاندیدای مشخص در انتخابات دوره نهم سرزنش کند. این امر در واقع «محصول مشترک واقعیت و خواست اجتماعی» بود.الگوی «رقابتی - حذفی» در انتخابات دوره نهم، آغازگر انتخابات دو مرحلهیی ریاست جمهوری در دوران ٣۰ ساله پس از انقلاب اسلامی است. برخلاف بسیاری از تحلیلگران بهویژه آنان که از موضع مصالح حزبی به نقد الگوی متکثر و غیرقطبی مرحله نخست انتخابات دوره نهم میپردازند، به گمان این قلم، خواسته و ناخواسته آن الگوی انتخابات، فاتحه «کلگرایی»، «آسانطلبی» و «خوشنشینی سیاسی» را دست کم در عرصه انتخابات ریاست جمهوری برای هر دو جناح سیاسی کشور خواند و از این جهت به رشد و بلوغ عقلانیت جمعی در رفتار سیاسی جامعه کمک شایانی کرد. الگوی انتخاباتی «رقابتی - حذفی» نشان داد مطالبات گوناگون جامعه ایران را نمیتوان صرفاً در «دو بستهبندی سیاسی» خلاصه و معرفی کرد. بستههای متعدد و گونه گون مطالبات اقشار جامعه ایران ایجاب میکند طیفهای درونی جناحهای سیاسی کشور بیش از پیش در منظر افکار عمومی آفتابی شوند و فرصت فراختری برای انتخاب افکار عمومی فراهم آورند. اصلاحطلبان ناگزیر شدند رقابت در دو جبهه درونی و بیرونی را با به صحنه آمدن چند کاندیدا تجربه کنند و اصولگرایان نیز. البته این تحلیل در صدد ارزیابی و تایید نتیجه نهایی انتخابات دوره نهم نیست که حرف و حدیث پیرامون چند و چون آشکار و پنهان آنچه رخ داد بسیار است و نیازمند مجالی دیگر.
نکته اصلی این نوشته، خوشامدگویی به الگوی انتخابات «رقابتی - حذفی» است که به گمان من عقلانیترین شیوه مشارکت سیاسی مردم در چگونگی مدیریت کشور است.
اینک در آستانه انتخابات دوره دهم ریاست جمهوری این پرسش خودنمایی میکند که «رفتار انتخاباتی جامعه ایران از کدام الگو پیروی خواهد کرد؟»
کنش سیاسی طیفبندیهای درونی دو جناح عمده اصلاحطلب و اصولگرا حکایت از دو رویکرد متفاوت دارد. طیفهای کلاسیک (سنتی) در هر دو جناح سیاسی همچنان تلاش میکنند الگوی انتخابات «رقابتی - قطبی» را با حضور یک کاندیدای شاخص از جناح خود که مورد حمایت طیفهای درونی نیز باشد بر کرسی قبول بنشانند. گرچه کنش سیاسی جبهه اصلاحطلبان در زمینه انتخابات شفافتر و آشکارتر از جبهه اصولگرایان است اما در مورد تمایل جدی بخشهای کلاسیک هر دو جبهه برای تحقق الگوی قطبی انتخابات تردیدی نیست. هرچند اعلام اولیه کاندیداتوری آقای خاتمی کفه را به سود این الگو اندکی تغییر داد اما با اعلام انصراف ایشان، بار دیگر جریان آب به بستر واقعی خود برگشت. در حال حاضر در جبهه اصلاحطلبان دو کاندیدای اصلی، آقایان مهندس موسوی و کروبی، هرچند نه تمام و کمال، اما بخش عمدهیی از مطالبات اصلاحطلبانه طیفهای گوناگون این جبهه را پاسخ خواهند داد. برخورد عقلانی و سنجیده هواداران تشکیلاتی و غیرتشکیلاتی این دو کاندیدا که متضمن پذیرش الگوی رقابتی - حذفی در درون جبهه اصلاحات و نشانه احترام به حق انتخاب مرحلهیی و نهایی بخش اصلاحطلب جامعه است، نویدبخش روند مطلوب بلوغ سیاسی در این جبهه است. از این زاویه، باید گفت اصلاحطلبان تا اینجای قضیه نسبت به اصولگرایان از مزیت نسبی برخوردارند. اگر از منظر مصلحت اجتماعی به موضوع بنگریم، مناسبترین وضعیت این خواهد بود که اصولگرایان نیز از تلاش و پافشاری بر کاندیدای واحد دست بردارند - که البته به احتمال زیاد محقق نخواهد شد - و اجازه دهند مطالبات هواداران آنها نیز در قالب چند بسته انتخاباتی از سوی چند کاندیدا پاسخ داده شود. این الگوی انتخابات «رقابتی - حذفی» هر چند به آسانی و کم زحمتی الگوی دوقطبی نیست اما با فلسفه انتخابات به عنوان یک نهاد مدنی برای مشارکت واقعی مردم در مدیریت جامعه سازگارتر است. آیا اصولگرایان آمادگی ترجیح مصالح جامعه و یاریرسانی به بلوغ عقلانیت جمعی در عرصه مشارکت سیاسی را دارند؟ یا صرفاً به پیروزی برای دستیابی به صندلی قدرت میاندیشند. خوشبختانه اصلاحطلبان، رویکرد خود را انتخاب کردهاند؛ حضور در عرصه انتخابات با الگوی «رقابتی- حذفی» تا لحظه موعود، این جلوه عقلانیت را باید پاس بداریم که نشانه وداع با انتخابات به مثابه مراسم آیینی و سلام بر انتخابات به عنوان یک نهاد مدنی است.»
مشی مقتدرانه دولت اصولگرا
«شطرنج ایرانی» عنوان سرمقاله دیروز روزنامه «کیهان» است که در پی آمده است: «گلادیاتوری را تصور کنید. نه با آن قیافه خشن و شمشیر آخته. گلادیاتوری را تصور کنید که پشت میز نشسته و شطرنج بازی میکند. لابد میفرمایید نمیشود، بازی شطرنج از عهده گلادیاتورها برنمی آید. کار آنها ستیزه و خونریزی و کشتن است. آنها جز این بازی، رقابت دیگری نمیشناسند.
درست میفرمایید. به همین دلیل، گلادیاتور مذکور را در حالتی ببینید که مدام مهره پیش مینهد و حریف، آن مهره را به حرکتی از جای میکند و به بیرون بازی میافکند و دوباره کیش میدهد. تصورش را بکنید! او هر لحظه خون در صورتش میدود، میخواهد به جای مهرههای فلج شده بازی، به گزینههای دیگر- همان شمشیر و خنجر- دست ببرد و جنگ گلادیاتوری را از سر گیرد. اما نمیشود. گویا همه گزینههای دیگر را قفل کرده و خود وی را نیز به صندلی بستهاند. البته هنوز هم عجیب است تصور گلادیاتوری وحشی و تربیت نایافته که پای میز شطرنج نشسته باشد، همه گزینههای دیگر را هم روی میز داشته باشد اما مجبور شود فقط شطرنج بازی کند.
... امروز وقتی از هیلاری کلینتون وزیرخارجه آمریکا میشنویم که در جلسه استماع کنگره میگوید «سیاستهای ٨ ساله دولت بوش علیه ایران شکست خورده و حتی یک ذره هم ایران را باز نداشته است» هیچ احساس شگفتی در این ارزیابی نمیکنیم. اما ۴ سال پیش بوش آن قدر که امروز نشان میدهد بدبخت و توسری خور نبود که هر که از راه میرسد تیپایی هم به او بزند. آن روز ناظران - فاقد از عدم مشروعیت قداره بندیهای کاخ سفید- اذعان میکردند که نومحافظه کاران پروژه قرن جدید آمریکایی و خاورمیانه جدید- با محوریت مهار و انحلال قدرت ایران- را بسیار ماهرانه پیش میبرند و اساساً بوش مجری یک پروژه فرآوری شده و قوام یافته از سوی اتاق فکرهای اطلاعاتی، سیاسی و نظامی در آمریکا و اسرائیل بود. با این همه چه شد که حالا وزیرخارجه جدید آمریکا تاکید میروزد که سیاست مهار ایران حتی یک ذره هم اثر نداشته و شکست خورده است؟ چه شد که گلادیاتور وحشی تیرماه سال گذشته مجبور شد پای میز مذاکره با ایران بنشیند و با دولتی به شطرنج سیاست بپردازد که نه تنها به تعلیق کذایی وفادار نمانده و از سطح غنیسازی آزمایشگاهی (۵۰ سانتریفیوژ) فراتر رفته بلکه غنیسازی نیمه صنعتی را در حد فعالیت ۶ هزار سانتریفیوژ توسعه داده بود؟
بازی با کلمات و استعارات نمیکنیم. اینکه گلادیاتورها مجبور شدهاند پای بازی شطرنج بنشینند، به نوعی سخن ایهود باراک وزیر جنگ رژیم صهیونیستی- قصاب نسلکشیهای اخیر در غزه- است که به روزنامههاآرتص میگوید «ما هیچ گزینهای را در مقابل ایران از روی میز حذف نمیکنیم و دوست داریم که با یک حمله حماسی به برنامه اتمی ایران خاتمه دهیم نظیر آنچه در بمباران راکتور اتمی عراق در سال ۱۹٨۱ رخ داد اما آیا این واقع بینانه است؟ ایران عراق نیست... در مسأله ایران ما در برابر چیزی قرار داریم که بسیار پیچیده، پیشرفتهتر و گستردهتر است... ایرانیها تختهنرد بازی نمیکنند بلکه آنها شطرنج باز هستند و در واقع خودشان این بازی را اختراع کردند. آنها با مهارت، کارکشتگی و حساب و کتاب بسیار بالایی حرکت میکنند».
چالش ما با آمریکا از چنین فضایی عبور کرده است. ملت ما دگرگونیها و تغییرات اساسی این آوردگاه را نمیتواند فراموش کند. تغییر را ملت ایران با انتخابهایی که در سالهای ٨۲ و ٨۴ و ٨۶ (انتخابات مجلس هفتم و هشتم و ریاست جمهوری نهم) کرد، رقم زد و دیپلماسی فعال، هوشمند، خلاق و تهاجمی (طلبکارانه) را جایگزین انفعال، ارعاب، قفل شدگی و سیاست تدافعی بی ثمر نمود. با چنین رویکردی هم بود که سایه تهدید و حمله و محاصره و فشار، روز به روز از سر کشور و ملت ایران دورتر شد. ملت ایران وقتی میشنود که دولتمردان آمریکایی میگویند ما تغییر کردهایم و آماده مذاکرهایم اما همزمان صداهای نخراشیدهای میگویند همه گزینهها از جمله اقتصادی و نظامی روی میز هستند یا آماده تهدیدهای فلجکننده و سخت در صورت شکست مذاکرات هستیم و... حق دارد اعتماد نکند همچنان که ابراز تاسف مادلین آلبرایت وزیرخارجه اسبق نسبت به کودتای ۲٨مرداد، حتی ذرهای از دشمنیها و دسیسهها کم نکرد.
مغولها و کابویهای وحشی را رام کردن و از نفس انداختن هنر دیرپای ایرانیهاست اما این هنرمندی که امروز به گوهر عزت و اقتدار بی سابقه نیز آراسته شده بدان معنا نیست که کار گلادیاتورهای بیرحم پایان یافته است. آری آنها به مفهوم واقعی- و به اعتبار اتفاقاتی که با مهندسی ایران در جای جای خاورمیانه رخ داد- دست و پا بستهاند اما به خطا میتوان زنجیر از دست و پای آنها گشود. آن خطا بازگشت سیاست ورزی به مدل ۷-۶ سال پیش است. دولت و رئیس آن پیشاهنگ مقاومت ملی در عرصه دیپلماسی هستند. دولتمردان در این رزم نرم و پیچیده میتوانند میدان مانور ملت و مقتدا را بسط دهند یا - حتی به رغم خوش جنسی اما به خاطر انفعال و ضعف روحیه- باعث انقباض در اعمال اقتدارملی شوند. آنها که این روزها دولت اصولگرا را متهم به تندروی و افراط در عرصه دیپلماسی به ویژه چالش هستهای میکنند و در عین حال بعضی از آنها تصریح میکنند که اگر احیاناً در انتخابات موفق شوند حاضر نیستند تعلیق را دوباره احیا کنند، باید توضیح دهند کجای مشی مقتدرانه دولت اصولگرا تندروی بود؟ و اگر تعلیق خط قرمز است- که هست- این دوستان چگونه هم میخواهند هم حقوق و احترام و عزت ملت ایران را حفظ کنند و هم در مقیاس غرب، تندرو تلقی نشوند؟! بحثها و رقابتهای انتخاباتی یک چیز است و به خرج دادن انصاف در کنار احترام به خط قرمزهای عزت و اعتبار ملت ایران، چیز دیگر. کسی را نباید ملامت کرد که در دوره فشار و تهدید و سختی کجا بود و آیا جرئت داشت از خط قرمز بودن تعلیق دفاع کند یا نه. به هر حال همه قرار نیست شجاعت مجلس و دولت اصولگرا را داشته باشند. اما در عین حال سزاوار است که آنها جانب «حیا» را نگاه دارند و در بی مبالاتی و یلگی زبان افراط نکنند...
ملت ما برای آنکه آن فضای ارعاب و تهدید و باجخواهی و انفعال برنگردد، برای اینکه تهدیدها را تبدیل به فرصت کند و مجبور نباشد در خانه خود پذیرای دشمن باشد، جسارت و شجاعت و اقتدار را به عنوان تنها گزینه سر عقل آوردن دشمن انتخاب میکند. قطعاً این انتخاب بسیار کم هزینهتر از انتخاب انفعال و ضعف است و پای میز رقابت بیشتر به کار میآید.»
برخورد مثبت با حرکت آشتیجویانه آمریکا
دکتر ابراهیم یزدی دبیرکل نهضت آزادی با عنوان: «دیپلماسی و فرصتها» در روزنامه «اعتماد ملی» نوشته است: «۱- انتخاب «برکت حسین اوباما» به ریاست جمهوری آمریکا نماد تغییر در ساختارهای اجتماعی و دیدگاههای مردم آمریکاست. اما این به معنای یک تغییر و تحول یا دگرگونی اساسی در مناسبات قدرت در این کشور نمیباشد. بلکه همه شواهد حاکی از آن است که دولت جدید با تعریف جدیدی از موقعیت آمریکا و جهان در صدد تغییر سیاست خارجی آمریکاست. این یک فرصت مناسب برای جهان، از جمله برای ایران است که در برنامهریزیها باید آن را از نظر دور نداشت.
۲- وزیر امور خارجه آمریکا، خانم هیلاری کلینتون، در اجلاس سنای آمریکا در برابر فشار نمایندگان حزب جمهوریخواه در پاسخ به اعتراض آنها به برخوردهای آشتیجویانه با دولت ایران به نکته مهم و قابل توجهی اشاره کرد.
او گفت که اعمال انواع فشارهای ایران طی هشت سال گذشته کوچکترین تاثیری بر رفتار ایران و تعدیل آن نداشته است. بنابراین ادامه آن سیاستها و روشهای برخورد به کلی مردود است. خانم کلینتون بر روشهای جدید تعامل با ایران اصرار ورزید.
٣- سیاست خارجی هر کشوری علیالاصول ادامه سیاستهای کلان ملی و در خدمت تامین و تحقق منافع ملی و پاسداری از مصالح و امنیت آن کشور است. بنابراین آنچه دولت اوباما در رابطه با تغییر سیاست خارجی آمریکا، و از جمله با ایران، مطرح میسازد به معنای آن نیست دولت جدید به دنبال منافع کلان آمریکا نیست و حاضر است برای بهبود روابط با ایران، یا هر کشور دیگری، از منافع ملی آمریکا صرفنظر کند یا امنیت آن کشور را در سطح جهانی نادیده بگیرد. چنین توقعی کاملاً بیاساس و ذهنیگرایانه است. درست است که انتخاب اوباما، حاکی از تغییرات اجتماعی و بعضا فرهنگی در آمریکاست اما اینطور نیست که تصور شود مناسبات و روابط اقتصادی و سیاسی حاکم بر آمریکا تغییر اساسی پیدا کرده است و رئیسجمهوری جدید به دنبال اعمال این تغییرات اساسی است. آنچه دولت جدید آمریکا به دنبال آن است پیگیری منافع و امنیت ملی آمریکا در چارچوب واقعیتهای غیرقابل انکار موجود در جهان است. به عنوان مثال، اگر نظریهپرداز و تحلیلگر برجسته آمریکا، برژینسکی سیاست خارجی دولت بوش را مورد نقد شدید قرار داده است و سیاست رهبری به جهان و سیطره جهانی را مطرح میسازد، به این معناست که او این سیاست را در شرایط متحول کنونی جهان بهتر از هر سیاستی تامینکننده منافع آمریکا در درازمدت میداند.
۴- پرزیدنت اوباما در پیام نوروزی خود به ملت ایران آمادگی آمریکا را برای مذاکره دوجانبه با ایران، بدون هیچ پیششرطی، براساس احترام متقابل، اعلام کرد. اما این پیام با واکنش مساعد و مناسب ایران روبهرو نشد.
واکنش مسئولان ایران به این پیام این بود که دولت آمریکا باید نشان دهد و ثابت کند که اولاً سیاستش تغییر کرده است و ثانیاً در این پیشنهاد خود صداقت دارد. باید گفت هیچ معیار عملی برای سنجش جدی بودن تغییر در سیاست خارجی آمریکا یا صداقت آن دولت وجود ندارد که دولت ایران بتواند با بهکارگیری آن معیارها به صداقت و جدی بودن تغییرات پی ببرد و پیشنهاد مذاکره را بپذیرد. هنوز هیچ دستگاهی در جهان کشف و ساخته نشده است که همچون دستگاههای کنترل مسافران در فرودگاهها بتوان با قرار دادن افراد در آن میزان صداقت و جدی بودن اراده برای حل بحرانها را دریافت.
۵- جریانها و جناحهای پرقدرتی در آمریکا هستند که با بهبود روابط ایران و آمریکا به شدت مخالفند و از هر امکانی برای پیشگیری از آن یا تخریب فرآیند آن استفاده میکنند.
این یک راز آشکار است که صهیونیستها و نیروهای تند و افراطی و نئوکانها و اصولگرایان اسرائیلی به شدت از نزدیکی ایران و آمریکا هراس دارند. دقت در مشروح مذاکرات اخیر مجلس سنا و نمایندگان کنگره آمریکا به خوبی و به وضوح این هراس را نشان میدهد. در ایران نیز، متاسفانه جریانهای قدرتمندی هستند که به هر دلیل و با هر انگیزهای بهبود روابط ایران و آمریکا را برنمیتابند و در فرصتهای مناسب، با بهانههای مختلف با حادثهآفرینی در فرآیند بهبود روابط، یا حتی آغاز مذاکره اختلال ایجاد میکنند.
بحث اینکه میان این دو جریان در ایران و آمریکا و خاورمیانه ارتباط ارگانیکی وجود دارد یا نه، در این تحلیل مختصر نمیگنجد. مهم و قابل توجه این است که هر دو جریان یک منطق دارند. جریانهای قدرتمند آمریکا که مخالف بهبود روابط ایران و آمریکا هستند همین موضع و استدلال برخی از مقامات برجسته ایران را مطرح میسازند و دولت جدید را از هر نوع نرمش و انعطافدر برخورد با ایران برحذر میدارند.
۶- دیپلماسی علم فهم وضعیت جهان متغیر و تحول و هنر بهرهبرداری از شرایط موجود، به نفع منافع ملی است نه عرصه زورآزمایی، کشتی گرفتن، رو کم کردن و... تنها راه اطمینان از جدی بودن و صادق بودن طرف مقابل، برخورد مثبت با حرکت آشتیجویانه آمریکا و ورود به فرآیند مذاکرات و رصد کردن هشیارانه رفتارها و گفتارها میباشد.
خداوند علیم و حکیم در قرآن مجید، در رابطه با حل صلحآمیز تخاصمات میفرماید: «و ان جنحوا للسلم فاجنح لها و توکل علی الله انه هو السمیع العلیم» و اگر به صلح گرایند، تو نیز به صلحگرای و بر خداوند توکل کن که اوست شنوا و دانا (انفال۶۱).»
کدام شیوه مدیریتی؟
دکتر عطاءالله مهاجرانی در روزنامه «اعتماد ملی» نوشتهای با عنوان: «دنیا از ما یاد بگیرد...» دارد که در پی آن را میخوانید: «یکی از مضمونهایی که مدام توسط دولت و رئیسجمهور کوک شده و میشود؛ این است که دنیا بیاید مدیریت را از ما یاد بگیرد.
البته کمتر توضیح داده شده است که مراد مدیریت در کدام بخش است؟ سیاست؟ صنعت؟ کشاورزی؟ نظام بانکی؟ مطبوعات؟ کتاب؟ ترافیک؟ ایمنی راههای برون شهری؟ مبارزه با اعتیاد؟ کودکان خیابانی؟ و از همه اینها مهمتر پایبندی به قوانین اساسی و عادی و احترام به مجلس؟ ثبات مدیریت و حفظ حرمت مدیران؟
میخواهم به همین مورد آخر اشاره کنم. از آغاز انقلاب اسلامی تا به امروز هیچگاه مدیریتهای عالی و ارشد، به اندازه دولت فعلی متزلزل نبودهاند و هیچگاه تا این اندازه تحقیر لفظی و معنوی نشدهاند...
به این عبارت توجه کنید:
در نخستین سفر دولت به خوزستان، رئیسجمهور وعده داد: «اگر وزیر نیرو مشکل آب شهر شما را حل نکند، از همین لولهها عبورش میدهم!»
«اگر استاندار این کار را انجام ندهد؛ گوشش را میگیرم و اخراجش میکنم.»
اینها البته در دنیای الفاظ بود. اما در دنیای معانی، مدیر ارشدی در سفر است. رئیس سازمان حج و زیارت به عربستان رفته است، تا درباره انجام مراسم حج سال آینده با مسئولان مربوط در عربستان مذاکره کند و قرارداد امضا کند. همانجا در طی مذاکرات است که فردی به جای او تعیین میشود.تردیدی نیست که این خبر به گوش مقامات سعودی هم میرسد. آنها با مدیر ایرانی چه گفتوگویی میتوانند داشته باشند؟ مدیری که به جایش فرد دیگری منصوب شده، با کدام پشتوانه میتواند تصمیم بگیرد؟از سوی دیگر نماینده ولی فقیه که حساسیت سفر و مذاکرات را میداند، طی نامهای به رئیس سازمان حج میگوید با قدرت به کار و مسئولیتش ادامه دهد.
میخواهیم چنین شیوه مدیریتی را به جهان بیاموزانیم؟
از طرفی تا انتخابات کمتر از ۵۰ روز مانده است. چنین تغییراتی که پی در پی در حوزه امور بانکی و صنعتی انجام شده است. دست آخر ادغام سازمان حج و زیارت در سازمان میراث فرهنگی و گردشگری با چه اندیشه و برنامهای صورت میگیرد؟
درصدد نیستم که غیر موجه بودن این تصمیم را از بعد محتوایی و معنوی بیان کنم. نماینده محترم ولی فقیه و نمایندگان مجلس و یکی از مراجع معظم تقلید به روشنی از این تصمیم انتقاد کردهاند.
حتی یک روزنامه طرفدار دولت این تصمیم را به حق به ریشخند گرفت.
میخواهم این پرسش را مطرح کنم، با چنین شیوههای مدیریتیای، میخواهیم کدام درس را به عالم و آدم بیاموزیم که گهگاه اعلام میکنیم بیایید از ما مدیریت را یاد بگیرید. دولتی که نتواند حرمت و اعتبار مدیران خود را حفظ کند، چگونه میتواند به دیگران درس بیاموزد؟
گفتهاند:
ذات نایافته از هستی بخش
کی تواند که بود هستی بخش
کانون «شایعه پرتقال اسرائیلی»
روزنامه «ایران» درباره توزیع پرتقالهایی که گفته شده بود اسرائیلی است گزارش مشروحی با عنوان: «کانون شایعه کجا بود؟» در شماره دیروزش داشت که در پی نقل شده است: «این روزها اگرچه فضای کشور در فاصله نزدیک به ۴۰ روز تا انتخابات چندان انتخاباتی نشده اما گویا برخی سیاسیون و رسانهها قصد دارند پیشاپیش بختک تخریبهای انتخاباتی را به جان فضای رسانهای کشور دامن بزنند.به گزارش شبکه ایران، هنوز چهار روز از نطق ضدصهیونیستی و خبرساز احمدینژاد در اجلاس ژنو در قلب اروپا نگذشته بود که برخی رسانهها مدعی شدند دولت اقدام به واردات «پرتقال اسرائیلی» کرده است.
این شیطنت جنجالبرانگیز که حاصل تلاش چند رسانه شناخته شده بود، همگان را به تعجب و مسئولان مربوطه را به واکنش واداشت چرا که براساس ماده ۹ آئیننامه اجرایی قانون مقررات صادرات و واردات هرگونه معامله تجاری با رژیم صهیونیستی ممنوع است.این خبر که پس از عصبانیت صهیونیستها و حامیانشان از سخنرانی رئیسجمهور ایران در اجلاس ژنو انتشار مییافت، سوژهای ناخواسته اما کمنظیر برای مخالفان دولت فراهم ساخت که با اقبال و همراهی گسترده آنان شاخ و برگ یابد و در اندک زمانی در صدر اخبار این طیف از رسانهها قرار گرفت.
اما ورود مسئولان مربوطه و تحقیق درباره ماجرا، از این خبرسازی پرده برداشت و به افشای یک «دسیسه انتخاباتی» پرداخت.
دستور وزیر بازرگانی به رئیس سازمان حمایت از مصرفکنندگان و تولید کنندگان برای بررسی موضوع، باعث شد که کیومرث جلیلیان در تحقیقات خود نشان دهد که «این پرتقالها تولید چین بوده و فرد واردکننده هم که از بازرگانان بخش خصوصی بوده پرتقالها را مستقیما از چین ثبت سفارش و به ایران حمل کرده است.»
در همین حال برخی سایتها اسامی سه واردکننده عمده این پرتقالها را اعلام کردند و نوشتند: علاوه بر [م. الف] و [ه. الف]، آخرین نامی که در این فهرست سه نفره وجود دارد نام [م. ر] است که وی پس از انقلاب در فعالیتهای بزرگ اقتصادی کشور حضور داشته است و اینبار واردات میوه را هم به دیگر پیشههای خود اضافه کرده است .
در ادامه جلیلیان با استناد شواهد موجود نه تنها واردات از رژیمصهیونیستی را با اشاره به اینکه «سیستم ثبت سفارش برای کالاهای صهیونیستی قفل است»، رد کرد که از نحوه شکلگیری و آغاز این دسیسه نیز سخن گفت: «در زمان ترخیص و کنترلهای قرنطینهیی، پرتقالهایی با «مارک اسرائیلی» مشاهده نشده و برچسبهای فوق در مراحل بعدی به بخش محدودی از پرتقالهای مذکور - ۷۰ تا ٨۰ کارتن از ٣۲۰۰ کارتن - الصاق شده که اینها نیز بلافاصله پس از گزارشهای مردم متدین جمعآوری شدند.»
اما این ماجرا به همین جا ختم نشد و افشاگریها همچنان ادامه یافت تا جایی که رئیس سازمان حفظ نباتات، از «جعل» برچسبهای صهیونیستی و نصب آنها بر روی بخشی از محموله مذکور خبر داد. همایون دارابی با اشاره به اینکه برچسبهای نصب شده دارای زمینه مشکی هستند عنوان کرد: کسانی که در بازار صنایع غذایی فعالاند، بهراحتی میتوانند تشخیص دهند این برچسبها جعلی هستند و بهصورت ناشیانهای جعل شدهاند.
به گفته او دستگاههای ذیربط در حال بررسی موضوع هستند تا مشخص شود این برچسبهای جعلی توسط چه کسانی و در چه مرحلهای بر روی پرتقالهای چینی نصب شده و در کجا به چاپ رسیدهاند.
به نظر میرسد جدای از «انگیزه» و «هدف» عاملان اصلی این کار، تحقیقات و «شناسایی» آنان و نیز حامیان رسانهای این عده ضروری باشد.در این زمینه برخی منابع خبری به «شبکه ایران» گفتند: عامل اصلی این «جعل برچسب» یک واردکننده کلان میوه است که چندی پیش به دلیل گران فروشی میوه «موز وارداتی» به واسطههای داخلی،از سوی وزارت بازرگانی جریمه شده بود.
این گزارش حاکیست که این وارد کننده کلان میوه با نام «الف» به تلافی جریمهای که از سوی دولت شده، اقدام به نصب این برچسب جعلی بر روی پرتقالهای چینی و جنجال سازی علیه دولت کرده است.
با این حال موضوع مشکوک رسانهای شدن این رویداد هم در نوع خود قابل توجه وپیگیری است.
هرچند تاکنون خبری موثق از پشتپرده رسانهای شدن این رویداد منتشر نشده اما یک سایت خبری نزدیک به «علی لاریجانی» تلویحا پای «شهرداری تهران» را به میان کشید و به نقل از یک «منبع آگاه» در وزارت بازرگانی نوشت: «این پرتقالها فقط در سطح میادین میوه شهرداریها توزیع شدهاند و گویا وارد میدان مرکزی میوه و تره بار تهران که تمام واحدهای صنفی خصوصی خرید خود را از آنجا انجام میدهند، نشدهاند.»
این در حالی بود که این خبر،فردای روزی که در خبرگزاری نزدیک به شهردار تهران درج شد،تیتر اول دو روزنامه وابسته به شهردار تهران را با عکس بزرگ مربوط به برچسب این پرتقالها به خود اختصاص داد.
در این میان غیر از روزنامه همشهری که ارگان رسمی شهردار تهران است،روزنامه «تهران امروز» هم که به طور مستقیم از سوی اطرافیان قالیباف اداره میشود،تیتر زننده «بوی تلخ خیانت» را برای خبر اول خود برگزید.»
منبع: روزنامه ی اطلاعات بین المللی
|