زان رهروان دریا
درباره رضا فرمهینی که اخیراً در تهران درگذشت
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
پنجشنبه
۱۰ ارديبهشت ۱٣٨٨ -
٣۰ آوريل ۲۰۰۹
زان رهروان دریا ۱
درباره رضا فرمهینی که اخیراً در تهران درگذشت
محمد جواهرکلام
رضا فرمهینی، از مبارزان قدیمی، که زنده یاد بیژن جزنی در کتاب «تاریخ سی ساله» خود نیز از او یاد کرده بود، هفته پیش درگذشت. او که در سال ۱٣۰۱ شمسی به دنیا آمده بود، اولین فرزند از هفت فرزند خانواده ای اهل فرمهین (از توابع فراهان اراک) بود. رضا فرمهینی بعد از گرفتن تصدیق تحصیلات ابتدایی، به عنوان درجه دار وارد نیروی پلیس شد، و پس از مدتی بعد به صفوف حزب توده ایران پیوست. در شهریور سال ۱٣٣٣ به دنبال لو رفتن سازمان نظامی حزب توده ایران و دستگیری اعضای آن، او نیز به جرم عضویت در این سازمان دستگیر و از قرار معلوم به دو سال زندان محکوم شد.
در دوره نخست وزیری امینی بین سالهای ۴۰ – ۴۱ که عده ای از اعضای سابق حزب توده ایران دوباره فعالیت خود را شروع کرده بودند، او نیز در سازمانی به نام «گروههای متحده» فعالیت می کرد. این گروه پس از استعفای امینی لو رفت و حدود ٣۰ نفر به عنوان عضو آن دستگیر شدند که رضا فرمهینی یکی از آنان بود و به سه سال زندان محکوم شد.
در سال ۱٣۵۰ نیز به اتهام ارتباط با یکی از افراد یک گروه کمونیستی به نام «ستاره سرخ» و دادن یک اسلحه کمری به او بازداشت شد. این بار او را بسیار شکنجه کردند برای اینکه کسی را که اسلحه را به او داده بود بشناسند ولی او اولاً در برابر شکنجه های سخت مقاومت کرد و کسی را لو نداد، و ثانیاً در اثر تجاربی که در این گونه موارد داشت، چندین بار مأموران ساواک را سر در گم کرد که بالاخره پس از مدتی از خیر قضیه گذشتند و او را به دادگاه سپردند. او این بار به شش سال زندان محکوم شد، ولی پس از پایان مدت محکومیتش، مثل بسیاری از محکومان این دوره، بموقع آزاد نشد و پس از قریب یک سال «ملی کشی» - اصطلاحی که آن روزها رایج شده بود - در هنگام انقلاب با بقیه زندانیان سیاسی آزاد شد. او در جریان این سالها به زندان عادل آباد شیراز منتقل شد که در آنجا با عده زیادی از چریکهای فدایی و همچنین چند تن از افسران توده ای – از جمله محمد علی عمویی – هم زندان بود. ۲
پیکر او در امامزاده محمد در حصارک کرج دفن شد و مجلس ختم او با حضور عده ای از دوستان و همفکران او در مسجدی در غرب تهران برگزار گردید.
[۱] . عنوان بر گرفته از نام دفتر شعری، به قلم اسماعیل خویی.
[۲] . این اطلاعات را محمد باقر مومنی، شوهر خواهرش در اختیارم نهاد.
|