جنبش کارگری در حال پیشرفت است


گفتگوی صادق کار با ک. امید، فعال کارگری و اجتماعی


• بخش پیشرو طبقه‌ کارگر اگر قرار باشد در انتخابات شرکت کند باید به‌ شخصی رای بدهد که‌، حقوق سندیکایی کارگران را بپذیرد، بتواند اشتغال ایجاد کند و به‌ دمکراسی و عدالت اجتماعی در عمل معتقد و متعهد باشد. آقای موسوی و دیگر کاندیدها هنوز بطور مشخص در این زمینه‌ ها حاضر به‌ اعلام نظر نشده‌اند ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
شنبه  ۱۲ ارديبهشت ۱٣٨٨ -  ۲ می ۲۰۰۹


اشاره: این گفتگو پیش از اول ماه مه، روز جهانی کارگر، صورت گرفته و بخشی از آن که مربوط به چگونگی تدارک کارگران برای برگزاری این روز بوده است، حذف شده است:


شما گفته اید نهادهای کارگری برآمده‌ از اعتراضات سال های اخیر رشد کرده‌ و قدرت گرفته‌اند و سطح آگاهی مزدبگیران آرتقا پیدا کرده‌ است. اگر چنین است پس چگونه‌ است که‌ تاثیر این عوامل را ما در وضعیت معیشتی و اجتماعی زحمتکشان مشاهده‌ نمی کنیم؟

ظاهرا اینطور است. اما اگر به‌ نقشه‌هایی که‌ از قبل برای تغییر قانون کار و اقدامات ضدکارگری دیگری که‌ قرار بود بدست دولت احمدی نژاد اجرایی شوند، فکر کنیم، می بینیم آنچه‌ مانع عملی شذن آن ها شده‌ است بیش از هر چیز همین عامل رشد و قدرت گیری جنبش کارگری بوده‌ است. مقاومت کارگران و پایداری و روحیه‌ بالای رهبران سندیکایی زندانی نیز از علایم واضح رشد فکری و مبارزاتی چنبش کارگری است. این دمیدن نفس گرم و انرژی جنبش است که‌ رهبرانی مانند اسالو، مددی، نجاتی و سایر رهبران زندانی را مقاوم و تسلیم ناپذیر می کند. البته‌ راه هنوز طولانی است. بحران اقتصادی و بیکاری نیز باعث می شود تا طبقه‌ کارگر تاثیرات دستآوردهای مبارزاتی سالهای گذشته‌ را بر زندگی خود احساس نکند. با گذرکردن از بحران اقتصادی و کاهش بحران بیکاری، نتیجه‌ اعتراضات و رشد جنبش کارگری بیشتر آشکار خواهد شد. این همه‌ سرکوب و محدودیت هایی که‌ از طرف دولت و کارمایان علیه‌ کارگران صورت میگیرد، هدفی جز کاهش نقش طبقه‌ کارگر در جامعه‌ را دنبال نمی کند. آنچه‌ که‌ این نقش را تقویت و حتی به‌ یک معنی تثبیت کرده‌ است، دست آورد همین مبارزات و نتیجه‌ ارتقا فکری جنبش کارگری است. سندیکاهای کارگری هم نمودهای بارز آن هستند.


به‌ غیر از سندیکاهای محدودی که‌ تاکنون تشکیل شده‌اند و در مبارزات سال های اخیر نقش کانونی داشته‌اند، دیگر چه‌ نهادهایی توسط مزدبگیران درست شده‌اند که ‌در مبارزه‌ کارگران و ارتقا جنبش سندیکایی نقش آفرین بوده‌اند؟

به‌ جرات می توانم بگویم در کمتر کارخانه‌ای است که‌ جمعی از کارگران آن کمیته‌ یا هسته‌ای که‌ عملا نقش تشکل پایه‌ ای سندیکایی را داشته‌ باشد نداشته‌ باشند. تاکید میکنم، سندیکایی و صنفی، اینها با آن کمیته هایی که‌ خارج از کارخانه‌ ها تشکیل شده‌اند متفاوت هستند. آنها بیشتر شبیه‌ سازمان های سیاسی هستند، به‌ همین دلیل در بهترین حالت می توانند نقش محدود و کم اثری داشته‌ باشند. حتی برخی از آنها به‌ دلیل نوع گرایش و تمایلاتی که‌ دارند فضای همکاری میان فعالین کارگری را تخریب میکنند. تعدادی از آنها به‌ شدت تبلیغات ضدسندیکایی دارند و شعارهای تند و تیزی میدهند که‌ مناسب شرایط امروز جامعه‌ ما نیستند. متاسفانه‌ خیلی از ما عادت کرده‌ایم که‌ لقمه‌ را قبل از خوردن آن ابتدا دور سرمان بچرخانیم. انگار ما کم حزب و سازمان رنگارنگ داریم که‌ اینها می خواهند سندیکاها را هم با تغییرهای من دراوردی تبدیل به‌ حزب های بی خاصیت کنند. در کدام جامعه‌ پیشرفته‌ای جایگاه‌ سندیکا و حزب را چنین مخدوش میکنند؟ چرا ما باید این همه‌ تجربه‌ در دنیا را رها کنیم و این همه‌ اتلاف انرژی کنیم.


گاهی اوقات این ها کسانی را که‌ از تمام اشکال و امکانات منجمله‌ از امکانات قانونی برای دفاع از حقوق کارگران و تشکیل سندیکاها بهره‌ میبرند، متهم به‌ توهم و چشم داشتن به‌ بالا میکنند. برخی دیگر سندیکا را ظرف مناسبی برای تشکل کارگری نمیدانند. اصولا به‌ تشکیلات صنفی اعتقاد ندارند. بعضا شوراهای کارگری را مطرح میکنند بدون اینکه‌ شوراهای مورد نظرشان را تعریف کنند. تشکل مطلوب کارگری شما کدام است؟

متاسفانه‌ اطلاق اتهام، جزیی از فرهنگ بخشی از گرایشاتی است که‌ خود را با چپ رادیکال تعریف میکنند.‌ این دوستان چون سیاست ها و شعارهای تند و تیزشان اغلب در جامعه‌ با اقبال روبرو نمی شوند، بجای اینکه‌ سعی کنند بفکر پیدا کردن علت های آن باشند، گناه‌ کار را به‌ گردن دیگران می اندازند. اینها از اول با سندیکا مخالف بودند اما پس از آنکه‌ سندیکا در میان کارگران محبوب شد و اقدامات، منجر به‌ تشکیل سندیکای واحد و بعدا هفت تپه‌ شد، خیلی هایشان تغیێر نظر دادند. اما تعدادی از آنها شروع کردند به‌ تقسیم کردن تصنعی فعالین سندیکایی به‌ رفرمیسم و انقلابی و یا به‌وابسته‌ و طرفدار این و آن. خلاصه‌ ایجاد نوعی تفرقه‌ افکنی. عده‌ای از اینها درست در زمانی که‌ رهبران سندیکایی تحت پیگرد و فشار قرار داشتند با دولت و خانه‌ کارگری ها در عمل همصدا شدند و از موصع انقلابی آشکارا به‌ مخالفت با سندیکاها پرداختند .برخی ها اسالو، مددی و دیگرانی را مور حمله‌ قرار دادند برخی دیگر سعی کردند در میان سندیکای واحد و هیت موسسان که‌ کار بازسازی و احیا سندیکاها را هدف خود قرار داده‌ بودند، تقسیم بندی و تفرقه‌ بوجود آورند .الان هم متاسفانه‌ تلاش هایی در جریان است تا با ایجاد خط بازی در میان سندیکاها کارگران را دلسرد و ناامید کنند. بدبختی این جا است که‌ دارند همان تفرقه‌ای را که‌ در میان خودشان دارند به‌ میان سندیکا و نهادهای صنفی می کشانند. این خطر اگر جدی نبود من نمی خواستم با این صراحت از اینها انتقاد کنم. اما به‌ این نتیجه‌ رسیده‌ام که ‌آنچه‌ سندیکاها را تهدید میکند دخالت گروه های سیاسی است. حکومت نیز به‌ همین دلبسته‌ است. بهمین انگیزه‌ است که‌ آگاهانه‌ در این رابطه‌ با اغماض برخورد میکند تا بتواند از این مسایل برای اتهام زنی و وابسته‌ خواندن سندیکاها و از بین بردن آنها استفاده‌ کند. اگر از من بپرسید چگونه‌ امروز احزاب می توانند به‌ سازمان یابی کارگران کمک کنند، میگوییم خواهشا در کار سندیکاها دخالت نکنید. بهانه‌ بدست دشمنان بهانه جو طبقه‌ کارگر ندهید. اما در مورد (اینکه‌ ما چشم به‌ بالا داریم) این یک اتهام بی اساس بیش نیست. ما از تمام امکانات قانونی و مبارزاتی برای کسب حقوق سندیکایی مان بهره‌ میگیریم. مراجعه‌ به‌ اداره‌ کار برای ثبت سندیکا و گفتن اینکه‌ این نهاد دولتی موظف است کنوانسیون های مربوط به‌ حقوق کار را رعایت کند نه‌ علامت سازشکاری و توهم است و نه‌ دلیل چشم داشت از بالا. تلفیق مبارزه‌ قانونی و فرا قانونی از ضروریات یک مبارزه‌ آگاهانه‌ و هدفمند است. این تنها ما نیستیم که‌ چنین میکنیم. همه‌ نهادهای مدنی و اجتماعی دیگر نیز مانند ما رفتار میکنند .حرف و روش اسالو، مددی، نجاتی و سایرین نیز همین است. در سایر کشورها نیز این بوده‌ است. ما حتی اگر در آمستردام و لندن یا دراوتاوا و در تبعید بودیم نیز همین ها را می گفتیم. مگر اتحادیه های کارگری که‌ در سطح جهان از مبارزه‌ کارگران برای کسب حقوق سندیکایی حمایت می کنند، وقتی به‌ احمدی نژاد نامه‌ مینویسند، به‌ بالا نظر می کنند؟ اتفاقا اینگونه‌ فعالیت ها است که‌ نظام را در تنگنا قرار میدهد. شکاف های درونی آن را ژرفتر می کند، امکان سرکوب را تضعیف و گسترده‌ ترین حمایت ها را جلب میکند. شما ببیند چرا خود رژیم دنبال خشونت است؟ این به‌ دلیل همین نحوه‌ مبارزه‌ است که‌ آن را در نهایت آچمز میکند. طبقه‌ کارگر باید از حقوق کامل بر خوردار شود. طلب این حقوق باید از طرق گوناگون پیگیری شود. کاری که‌ ما می کنیم، چیزی غیر از این نیست.


امسال افزایش دستمزدها، یکی از مطالبات عمده‌ کارگران و مزدبگیران، به‌ ویژه‌ در روز کارگر خواهد بود، امسال نیز مانند سالهای قبل مبلغ افزایش دستمزد و حداقل دستمزد آنقدر ناچیز بود که‌ باعث افزایش نارضایتی و خشم کارگران شد، اما به‌ هر حال این نارضایتی و خشم موجب تغییر رای دولت به‌ سود کارگران نگردید. ممکن است در این مورد کمی مشروح تر صحبت کنیم. به‌ خصوص اینکه‌، شنیدم در میان فعالین سندیکایی در این مورد قبل از دادن اعلامیه‌و (درخواست افزایش دستمزد به‌ یک ملیون تومان در ماه)، اختلافاتی وجود داشته‌ است و ظاهرا اختلاف بر سر نحوه‌ طرح این درخواست بوده‌ است و نه‌ اصل موضوع.

ببینید ما متاسفانه‌ به‌ دلیل بحران اقتصادی و بیکاری که‌ به‌ دلیل عوامل زیادی، از جمله‌ به‌ خاطر برنامه های اقتصادی غلط و مدیریت فاسد و نالایق ایجاد شده‌ است، در وضع بسیار دشواری قرار گرفته‌ایم. در همین استان زنجان بغییر از کارخانجاتی که قبلا‌ تعطیل و بسته‌ شده‌اند، صدها کارخانه‌ و کارگاه‌ دیگر اعم از دولتی و خصوصی وجود دارند که‌ یا با دشواری خود را سر پا نگه‌ داشته‌اند و یا در آستانه‌ تعطیلی قرار دارند. از طرف دیگر موج اخراج کردن ها آنچنان افزایش یافته‌ که‌ جدا باعث هراس و نگرانی کارگران شده‌ است، با اینکه‌ افزایش دستمزدها حتی تا سطح یک ملیون با توجه‌ به‌ تورم، زیاده‌ خواهی نیست و افزایشی که‌ امسال صورت گرفت واقعا ناچیز و شرم آور است ۆ کم نیستند کارفرمایان و مدیرانی که‌ با سواستفاده‌ از این وضع، استثمار کارگران را افزایش و دستمزد های آنان را تقلیل میدهند، اما تا بحران بر طرف نشود محال است دستمزد ها به‌ نحو چشمگیری افزایش یابند. بر اساس این ارزیابی تصور برخی فعالین این بود که‌ سندیکاها باید از افزایس دستمزد حمایت کنند اما نباید به‌ شکل مشخص درخواست هایی را مطالبه‌ کنند که‌ به‌ کرسی نشاندن آنها در شرایط کنونی دشوار باشد، زیرا که‌ به‌ اعتبار و نفوذ سندیکا در میان کارگران لطمه‌ میزند. همانطور که‌ دیدیم عدم شکل گیری آعتراضات وسیع کارگران به‌ افزایش ناچیز اولیه‌ حقوق، باعث شد که‌ دولت پس از چند روز دوباره‌ با فرصت طلبی مقداری از افزوده‌ اولیه‌ را وقیحانه‌ پس بگیرد بدون اینکه‌ این اقدام هم سبب شکل گیری اعتراضات وسیع گردد. کارگران از این بابت ناراضیند، اما اسیر شرایطی که‌ برایشان فراهم کرده‌اند هستند. رهبران باید در این شرایط بتوانند راهی برای خلاصی از این اسارت بیابند و گر نه‌ دادن شعار های که‌ عملی نیستند و نمی توان نیرو پشت آن گذاشت نه‌ هنر است و نه‌ خدمت به‌ کارگران. اساس اختلافات ما با فعالین اراده‌ گرا در اکثر موارد به‌ دلیل درک متفاوت ما از این مقوله‌ است. ما میگوییم، میان قدرت بسیج نیرو و شعارهایی که‌ طرح میکنیم باید بتوان تناسب برقرار کرد، وگرنه‌ نتیجه‌عکس میگیریم، اما خیلی از آنها هنوز، حتی بعد از تجربیاتی که‌ داشته‌ اند، روی حرفشان ایستاده‌اند. دشواری کار وقتی بیشتر می شود که‌ افرادی خارج از محیط کار سعی میکنند عقاید خود را به‌ فعالین یک کارخانه‌ یا سندیکا تحمیل کنند. آن وقت است که‌ تفرقه‌ آغاز می شود و یک نهاد کارگری را بسوی نابودی می کشاند.


بحث بحران اقتصادی و ناکار آیی دولت در جامعه‌ به‌ شدت مطرح است. به‌ خصوص با نزدیک شدن به‌ انتخابات این مسله‌ به‌ یکی از عرصه‌ های مهم تبلیغات انتخابی تبدیل شده‌ است. تقریبا، همه‌، احمدی نژاد را مقصر میدانند و اکثر پیشبینی ها نشان میدهد که‌ بطور طبیعی احمدی نژاد در مقابل سایر کاندیدهای سرشناس که‌ اجازه‌ شرکت در انتخابات به‌ آنها داده‌ شده‌ از شانس کمتری بر خوردار است. ظاهرا در این دوره‌ آقای موسوی به‌ عنوان شانس نظام به‌ میدان آمده‌ است. آمدن موسوی ظاهرا با استقبال عده‌ای، حتی تعدادی که‌ تاکنون غیرخودی محسوب می شدند، روبرو گردیده. آیا کارگران به‌ موسوی رای خواهند داد؟ آیا موسوی تاکنون در مورد مطالبات کارگران برخوردی داشته‌ است؟

آقای موسوی تا الان در صحبت های خود بطور آشکار و مستقیم راجع به‌ نحوه‌ برخورد با مطالبات کارگران چیزی نگفته‌ است. ایشان در برنامه‌اش نیز بطور صریح در این مورد وعده‌ای نداده‌ است. در برنامه‌ او از پذیرش حقوق سندیکایی کارگران کوچکترین حرفی نیست، قابل پیش بینی است که‌ اگر موسوی رییس جمهور شود در این رابطه‌ خانه‌ کارگر را پروبال دهد، اما بعید است که‌ در این حوزه‌ از این فراتربرود. در برنامه‌ موسوی البته‌ مسایلی مانند تقویت بخش تولید و کاهش واردات و چیزهایی از این قبیل هست که‌، اگر چه‌ برای کنترل بحران اقتتصادی است اما اینها جز مطالبات کارگری نیز هستند. دادن این گونه‌ وعده‌ ها البته‌ وسوسه‌ انگیز است و می تواند به‌ جلب شرکت عده‌ای از کارگران و دادن رای به‌ موسوی منجر شود. اما من فکر میکنم که‌ اینها برای حمایت از موسوی و دادن رای به‌ او کافی نیست. بخش پیشرو طبقه‌ کارگر اگر قرار باشد در انتخابات شرکت کند باید به‌ شخصی رای بدهد که‌، حقوق سندیکایی کارگران را بپذیرد، بتواند اشتغال ایجاد کند و به‌ دمکراسی و عدالت اجتماعی در عمل معتقد و متعهد باشد. آقای موسوی و دیگر کاندیدها هنوز بطور مشخص در این زمینه‌ ها حاضر به‌ اعلام نظر نشده‌اند. کارگران میخواهند بدانند که‌ رییس جمهور آینده‌، با مطالبات عاجل آنها چگونه‌ بر خورد خواهد کرد. آیا رهبران و فعالین کارگری را از زندان آزاد میکند؟ فعالیت سندیکاها را می پذیرد؟ قدرت خرید مزدبگیران را افزایش میدهد؟ قراردادهای موقت رالغو میکند؟ تامین اجتماعی را سر و سازمان میدهد؟با قانون کار چه‌ خواهد کرد؟ اینها مسایل ما کارگران هستند.


رفیق امید. بر سر کمیته های سندیکایی که‌ در نیمه‌ دوم دهه‌ ۶۰ در تعدادی از کارخانه های قزوین و زنجان توسط کارگران ایجاد شده‌ بودند چه‌ آمد. تفاوت آنها با کمیته‌ هایی که‌ الان تشکیل شده‌اند چه‌ بود؟

کمیته‌ هایی که‌ ما در آن زمان تشکیل میدادیم، صرفا کار صنفی میکردند، درست مثل یک سندیکا. با اینکه‌ خیلی از ما مرام سیاسی و حتی بعضا وابستگی حزبی و سازمانی داشتیم، وقتی در یک کمیته‌ با هم کار میکردیم قرار گذآشته‌ بودیم که در کمیته‌ فقط در باره‌ امور کارخانه‌، کارگران و کارهایی که‌ باید و میتوانیم آنها را انجام دهیم، با یک دیگر صحبت کنیم. شما حتما به‌ یاد دارید که‌ ما پس از آنکه‌ سندیکاها و شوراهای غیر دولتی را سرکوب کردند به‌ دنبال آن بودیم که‌ نگذاریم کار سندیکایی پس از سرکوب سندیکاها بکلی تعطیل شود. بعضی از رفقای ما میگفتند باید کمیته‌ کارخانه‌ باشد، اما ما اصرار داشتیم که‌ نام و نشان مشخص سندیکایی داشته‌ باشند. سرانجام همین فکر پذیرفته‌ شد. ما در واقع به‌ آنها به‌ چشم نهادهای سندیکایی شرایط مخفی نگاه‌ می کردیم. ما اعتقاد به‌ سندیکای مخفی نداشتیم. این را به‌ ما تحمیل کرده‌ بودند و الا، کار سندیکایی باید علنی و دمکراتیک باشد. تنها در شهر صنعتی قزوین ما ۱۷ کمیته‌ سندیکایی داشتیم که‌ خیلی هم فعال و پرکار بودند. اما کمیته‌ هایی که‌ امروز تشکیل داده‌اند کمیته‌ هایی هستند که‌ برای خود رسالت سیاسی و صنفی قایلند. به‌ عنوان تجربه‌ عرض می کنم، این گونه‌ کمیته‌ ها نمیتوانند کار مستمر و موثر داشته‌ باشند زیرا در مورد سیاست دشوار می توان در اینگونه‌ نهادها به‌ تفاهم پایدار رسید. اما در مورد فعالیت های صنفی، هم سهل تر می شود به‌ تفاهم رسید و هم اینکه‌ بهتر میتوان ادامه‌ کاری یک نهاد را ممکن نمود. کمیته‌ های سندیکایی،پدیده های دوران گذار از شرایط دیکتاتوری به‌ دمکراسی هستند. یکی از اساسی ترین وظایف آنها در دوره‌ گذار نفی خود و اثبات سندیکای علنی است. از این لحاظ نمی توانند و نباید جای سندیکاها را بگیرند.