به یاد خاوران
و تمامی خاوران های گمشده در غبار تاریخ


امین حصوری


• خاک را زیر و رو می کنند تا نشانی از جان ها و جوانه ها نماند؛ تا مردمان بشارت بهار را از خاطر ببرند؛ تا «زمستان» ابدی گردد؛ غافل از آنکه جان های آزاده تنها در خاک نشان ندارند، بلکه در تمامی «دل های بیدار» حاضرند و ترانه ی رهایی فردا را عاشقانه زمزمه می کنند ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
يکشنبه  ۱٣ ارديبهشت ۱٣٨٨ -  ٣ می ۲۰۰۹


«عشق» از «جان» بر می آید و با دوستی و آزادگی و صلح و همدردی به بار می نشیند. «جان»ها را ستاندند و جسم ها را در خاک کردند تا میوه های «عشق» را ممنوع کنند؛ فارغ از آنکه «جان های آزاده» حتی در«زمستان» هم خاک را آبستنِ جوانه ها می کنند؛ «بهار» را به دیدن خاک پذیرنده می خوانند و آمدن اش را به سرمازدگانِ قرن ها بشارت می دهند.
پس خاک را زیر و رو می کنند تا نشانی از جان ها و جوانه ها نماند؛ تا مردمان بشارت بهار را از خاطر ببرند؛ تا «زمستان» ابدی گردد؛ غافل از آنکه جان های آزاده تنها در خاک نشان ندارند، بلکه در تمامی «دل های بیدار» حاضرند و ترانه ی رهایی فردا را عاشقانه زمزمه می کنند.
خاوران گوشه ای از این خاک امانت دار است که به همه ی خاک های گمشده اشارت دارد و تمامی جان های ستانده را فریاد می زند؛ خاوران نشان قاطعی از پلیدی زمانه و سیاهی دل هایی است که مردمانی به وسعت یک سرزمین را «با نام خدا» به اسارت گرفته اند و عشق را هر سپیده دم گردن می زنند.

***

خاوران قطعه ای زنده از پیکر زخم خورده ی تاریخ معاصر ماست که با یادآوری مدام کشتارهای وحشیانه ی دهه ی شصت و کشتارهای سازمان یافته ی سال ۶۷، سرشت ظالمانه ی «نظم شوم» حاکم بر ایران را افشا می کند و بر اجتناب ناپذیربودنِ سرکوب ها و کشتارهایِ سال های بعدی دلالت می کند. خاوران نماد تمامی گورهای جمعی پیدا و پنهان پهنه ی خاک ماست؛ خاک های گمنامی که روایت تراژدی های نهفته در دل خود را به خاوران سپرده اند. خاوران اشارتی است نفس گیر به عریانی ستم و بیدادگری مرگ، که هر دم دل های بیدار را به روشنگری و دادخواهی و حق طلبی و پیکار فرا می خواند.

***

خاوران بخشی از حافظه ی جمعی ماست، که فراموشی و تحریف و دروغ را به چالش می کشد؛ که نابود شدنش چشم کم فروغِ عدالت کنونی را برای همیشه بر روی جنایت بارترین دوره ی تاریخ معاصر ما کور خواهد کرد. خاوران سهم آیندگان ماست تا ما را قضاوت کنند؛ تا پلشتی های جهانی را که آن را به میراث می برند بشناسند؛ تا با بازخوانی درس های آن، بتوانند جهان خود را به گونه ای بسازند که دیگر هیچ خاکی خاوران نشود؛ تا هیچ صدایی به جرم سرودنِ ترانه ی آزادی در گلو خفه نشود؛ تا هیچ دستی به گناه طلبِ حق و عدالت به زیر خاک نرود و هیچ قلبی به مکافات جای دادنِ عشق نوع بشر از تپیدن محروم نشود.

****

خاوران پناهگاهِ پردرد و سنگر همبستگی و مقاومتِ پر افتخار خانواده هایی است که سال ها بارِ سنگین جنایت های یک ساختار قرون وسطایی را صبور و سربلند بر دوش کشیده اند؛ همان هایی که رسولان دروغین و نگهبانان تاریکی، بخش های زنده ای از وجودشان را بی رحمانه در این خاک زندانی کرده اند. خاوران تجسم فریادهای در گلو مانده ی تمامی آنهاست و بلکه نمادی از فریادهای در گلومانده ی ملتی است که هر روز می میرد تا روز دگر زاده شود. خاوران هویت مبارزاتی خود را مدیون ایستادگی های دلاورانه ی خانواده ها و روشنگری های پیوسته ی آنان و تمامی کسانی است که نخواستند چراغ حقیقت با زوزه ی بلندِ «باد مسموم» به خاموشی گراید.

***

خاوران نشان از آزادی و عدالتی است که از زهدان انقلاب ۵۷ مرده به دنیا آمد و بلکه پیش از تولد کشته شد. خاوران نشان از آرمان های انسانیِ تمامی جان های عاشقی دارد که زمین را مهربان می خواستند و بر سفره ی همگان نان و عشق و آزادی طلب داشتند.
پس زنده باد حماسه ای که خاوران روایت می کند!
باشد که آزادگان و بیداران جهان، سرود خاوران و خاوران ها را فریادی سازند برای بیداریِ «زمان»؛ برای شکستن سکوت مرگ بار و مرگ آفرینِ تاریخ؛ برای آزادی و رهایی!