روزنامه های ایران چه می نویسند؟



اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۱۶ ارديبهشت ۱٣٨٨ -  ۶ می ۲۰۰۹


روزنامه «رسالت» با عنوان: «روانشناسی تبلیغات انتخابات دهم» نوشته است: «روانشناسی تبلیغات انتخاباتی بدون در نظرداشت تمایلات هیجانی نامزدها به مبارزات منفی میسر نیست. مبارزات انتخاباتی منفی و حملات شخصی به رقبای سیاسی در اغلب دموکراسی‌ها به درست یا غلط متداول و در برخی مواقع گریزناپذیر است.
شداد و غلاظ این تمایل و انگیزه روانشناختی شاید بسته به ماهیت مردمسالاری‌ها متفاوت باشد...
تجربه ٣۰ سال مردمسالاری در ایران نیز به کرات نشان داده هر چند محدود و کاملاً کانالیزه اما واقعیت مبارزات منفی را نمی‌توان در انتخابات مختلف انکار کرد. نامزدها به عنوان نماینده سیاستها، مواضع و منافع جریانات رقیب در انتخابات ضمن تبیین برنامه‌های خود گوشه چشمی هم به مبارزه منفی علیه نامزد رقیب دارند.‌اما در این دور از انتخابات که تنور آن از یک سال پیش با پایان انتخابات مجلس هشتم، توسط گروه‌های دوم خردادی روشن شد افکار عمومی به‌طور بی‌سابقه‌ای شاهد برخی رویکردهای منفی و تخریبی در بین نامزدها بخصوص علیه جریان حاکم بر قوه مجریه و مقننه بود. حجم این تخریبها به حدی بود که رهبر فرزانه انقلاب را واداشت سال گذشته در مقاطع مختلف نسبت به رشد خطرناک این نوع مبارزات منفی و سلبی هشدار دهند.
در تازه‌ترین دور از این تبلیغات منفی دیروز در جریده‌ای خاص به نقل از حامی یکی از نامزدهای محترم آمده بود که «احمدی‌نژاد باید توسط شورای نگهبان ردصلاحیت شود.» همچنین یکی از نامزدهای محترم تازه وارد نیز مدعی شده است «راهی که احمدی‌نژاد و دولت نهم در آن گام برمی‌دارند، به پرتگاه منتهی می‌شود.»‌اصولگرایان هرچند اصراری برای پاسخگویی به ژستهای انتخاباتی این نامزدهای محترم ندارند اما چنین رویکردی را باتوجه به اقبال عمومی مردم به دکتر محمود احمدی‌نژاد ـ که در تمام نظرسنجی‌ها و سفرهای استانی ایشان مشخص است ـ به نوعی اهانت به مردم تلقی می‌کنند. این تبلیغات بی‌منطق نوعی منفی گرایی مفرط است که نه تنها بازتاب واقعیات جامعه نیست بلکه حداقل پایگاه اجتماعی رقبای دکتر احمدی‌نژاد را تخریب می‌کند و آنها را نامزدهایی عصبانی جلوه می‌دهد.
اصولگرایان کارنامه موفقی در خدمت به مردم، توسعه عدالت در کشور و گزارش ملموسی از پیشرفت برای ارائه به افکار عمومی دارند که آنها را از هر گونه مبارزه منفی و تخریب رقبا بی‌نیاز می‌کند. دکتر احمدی‌نژاد چندی پیش در اصفهان گفت «در انتخابات ریاست جمهوری باید اندیشه‌ها و سلایق گوناگون به صحنه بیایند.» رئیس‌جمهوری خاطرنشان کرد «همه سلیقه‌ها باید بتوانند در اجتماعات گوناگون نظرات خود را آزادانه ارائه کنند و هیچ کس حق ندارد مانع اعلام نظرها شود.»
به زعم اصولگرایان اگر منطق رقابت و تبلیغات در انتخابات مختلف به مسابقه خدمت رسانی به مردم و مسابقه پیشرفت کشور معطوف گردد، ضمن افزایش سرمایه‌های اجتماعی، نامزدهای جریانات مختلف می‌توانند به توسعه پایگاه اجتماعی خود و سبد آرایشان امیدوارتر باشند.
رقبای انتخاباتی باید با احترام به حیات سیاسی جریانات مختلف که ناظر به گفتمان پیشرفت و عدالت حرفها و برنامه‌هایی برای اداره کشور دارند این حق را برای رأی‌دهندگان به رسمیت بشناسند که بدون تحریک، تشجیع و تهدید پای صندوق‌های رأی حاضر شوند.
اساساً هر کاندیدایی اگر واقعاً ریشه در رأی مردم داشته باشد جای دیگران را تنگ نمی‌کند. تاکنون بیش از ۱۰۰۰ نفر در انتخابات ۲۲ خرداد نام نویسی کرده‌اند. اصولگرایان امیدوارند در بین این جمع تعدادی از رجل سیاسی که مدیر، مدبر و شجاع هستند نیز ثبت نام کرده باشند تا بر اضلاع رقابت افزوده گردد. ‌انتخابات نهم ریاست جمهوری به عنوان یکی از پرشورترین انتخابات ریاست جمهوری در ایران متشکل از
٨‌‌‌‌‌‌ ضلع بود. انتخابات دهم به مراتب باید پرشورتر و بانشاط‌تر باشد.»

کسب آراء با وعده‌های مالی و اقتصادی
روزنامه «صدای عدالت» با عنوان: «مانور ساده و موثر انتخاباتی» نوشته است: «انتخابات دهم ریاست جمهوری در چند ماهه اخیر سایه سنگینی بر فضای سیاسی داشته و اردوگاهها و جریانها و شخصیتها کم‌و بیش زیر این سایه رفتار کرده‌اند. این وضعیت با انتخابات قبلی ریاست جمهوری تفاوت روشن و آشکاری دارد که خود مسئله‌ای است قابل توجه و بررسی، اما همین چند ماه فرصتی بوده تا کاندیداها مجال خودنمایی داشته باشند. آنان با سفرهای استانی و سخنرانی‌ها و مصاحبه‌ها و حتی صدور بیانیه‌های رسمی نظرات خود را بیان کرده‌اند و در این راه کوشیده‌اند تا مواضع خود در زمینه‌های مختلف را بر رأی‌دهندگان روشن کنند.
یکی به خاطره خوش گذشته تمسک جسته که چگونه در دوران جنگ و خون، از پس مصائب به نیکی برآمده و قصد آن را دارد تا خاطرات آن دوران را زنده کند اما در این بین سعی در نشان دادن چهره‌ای موافق زمانه نیز دارد.
دیگری با بیانیه‌هایی مترقی و طرحهایی جدید و کارساز گشاده‌رویی به خرج می‌دهد تا بتواند افقی تازه بر روی رأی‌دهندگان بگشاید.
اما برخلاف این دو که وضع موجود را سخت و ناگوار می‌دانند، کاندیدای دیگری هم هست که نه تنها معتقد به درخشان بودن کارنامه چند ساله اخیر خود است و وضع موجود را بهترین وضعیت در طول سه دهه عمر نظام می‌داند، بلکه با اتکای بر آن رو به رأی‌دهندگان آورده است.
بحث و بررسی روشهای کاندیداها مجالی وسیع می‌طلبد تا زوایای مختلف آنها مورد توجه قرار گیرد، اما مهمترین مسأله در سودمند بودن این روشها است. اصل اساسی در روش تبلیغاتی میزان کارآمدی و سودمندی آن است که تا چه حد و میزان می‌تواند رأی و نظر رأی‌دهندگان را به سوی خود جلب کند و به نظر می‌رسد که روش سوم موفق‌تر از دو روش دیگر عمل خواهد کرد. دلیل این مدعا را می‌توان در سفر آقای احمدی‌نژاد به اسلامشهر و سخنرانی او جست. آقای احمدی‌نژاد در سفر به اسلامشهر، تحت عنوان دور دوم سفرهای استانی، کوشید حال و هوایی متفاوت از سفرهای قبلی ایجاد کند به حدی که در نظر بسیاری از اهل نظر، این سفر به معنای شروع برنامه‌های انتخاباتی ایشان بوده است.
قصه پرماجرای پرتقال‌های اسرائیلی و پخش رایگان آن در این سفر که گویا توسط هواداران ایشان انجام گرفته، داستان مفصلی دارد که جار و جنجالهای زیادی را برانگیخته و به نظر می‌رسد که هنوز هم ادامه داشته باشد. این قصه با وجود اهمیت تبلیغاتی آن، مدنظر این نوشته نیست، بلکه آنچه اهمیت دارد سخنانی است که ایشان در اسلام شهر بیان کرده و به نظر می‌رسد که نشان‌دهنده روش وی و تیم تبلیغاتی‌اش برای کامیابی در دهمین انتخابات ریاست جمهوری خواهد بود. ‏آقای احمدی‌نژاد در سخنرانی خود طرح تحول اقتصادی را محور سخنانش قرار داد و بر اساس آن استدلالی را برای مردم بیان کرد که در رسانه‌ها به عنوان شعار تبلیغاتی وی انعکاس یافته است. استدلالی که وی بیان کرده تنها یک شعار تبلیغاتی ساده نبوده بلکه بیشتر، روشی است که باید انتظار اجرای آن را در روزهای آینده داشت. استدلال او در موضوع طرح تحول اقتصادی در چند مرحله قابل تقسیم است که به صورت پیوسته بیان شده است.
الف ـ سهم افراد و خانواده‌ها از یارانه‌ها. بنابر پیش‌بینی وی سهم هر فرد از یارانه‌ها بین ۵۰ تا ۷۰ هزار تومان می‌شود که با توجه به میانگین ۶۰ هزار تومان برای هر فرد، عایدی یک خانواده پنج نفری از یارانه‌ها ٣۰۰ هزار تومان در هر ماه خواهد بود.
ب ـ خانواده‌های منتفع از یارانه‌ها. او موضوع توزیع یارانه‌ها را مطرح کرده و توضیح داده که این درآمد نقدی نصیب چه کسانی می‌شود. به نظر وی با آزاد کردن یارانه‌ها و پرداخت نقدی آن «۷۰ درصد کشور که ۵۰ میلیون نفرند» از آن بهره می‌برند.
ج ـ سود و ضرر خانوارها از این طرح. او ضرری که خانواده‌ها از حذف شدن یارانه‌ها متحمل می‌شوند را یادآور شده و نتیجه می‌گیرد که آن ۷۰ درصد کشور بیش از آن که در آزاد کردن یارانه‌ها متضرر شوند، سود می‌برند. دلیل امر روشن است چون «یک خانواده ۵ نفره چقدر بنزین، برق، گاز مصرف می‌کند؟ سرجمع آزاد آن ۱۰۰ الی ۱٣۰ هزار تومان می‌شود. خوب سیصدهزار تومان دریافت خواهد کرد».
نتیجه‌ای که از استدلال وی به دست می‌آید درآمد ۱۷۰ تا ۲۰۰ هزار تومان برای هر خانواده پنج نفری است. این درآمد در حال حاضر نصیب ٣۰ درصد جامعه می‌شود که با طرح تحول اقتصادی و آزاد شدن یارانه‌ها به ۷۰ درصد جامعه می‌رسد تا به گفته وی، سپری محافظتی برای آنان در مقابله با فشارهای مالی و اقتصادی شود.
استدلال احمدی‌نژاد واکنشهای مخالفی را برانگیخت. حجت‌الاسلام‌ مصباحی مقدم، رئیس کمیسیون اقتصادی مجلس، آن را شعاری تبلیغاتی و به دور از واقعیت دانست. علت این مخالفت معلوم است، چرا که بنابر گفته وی در چهارم اسفند سال گذشته، ماهانه ۲۲ هزار تومان به دهک‌های پایین جامعه تعلق می‌گیرد. به اعتقاد احمد توکلی، براساس لایحه هدفمند کردن یارانه‌ها سهم هر خانواده نیازمند، حداکثر ۱۰۴ هزار تومان خواهد شد و نه ٣۰۰ هزار تومان. علاوه بر این، توکلی متذکر می‌شود که زیان آزاد شدن یارانه‌ها به خانواده‌ها بسیار بیشتر از رقم ۱۰۰ الی ۱٣۰ هزار تومان خواهد بود که برای صحت گفته خود «به ارقام مقابل عبارت یارانه پرداختی توسط دولت که اخیرا در قبض‌های گاز و برق نوشته می‌شود» استناد کرده است. ‏مسئله اساسی در این استدلال و ادعا و اعتراض به آن در این است که کدامیک مفید فایده بوده و می‌تواند در جریان انتخابات موثر افتد؟ به بیان دیگر، در انتخابات، کسب هر چه بیشتر آرای مردم اهمیت دارد و استدلال و سخن موثر برای این هدف نه صحت و سقم علمی، بلکه وجه اقناعی آن برای جلب نظر مردم است.‏ یک فرد از طبقات متوسط و پایین جامعه بنابر چه ملاکی رأی خواهد داد و چه مسئله‌ای برای او اولویت دارد؟ روشن است که مسأله مالی و اقتصادی در اولویت او است چنان که برخی نظرسنجی‌ها همین امر را تایید می‌کند. اکنون، چه استدلالی رأی او را به خود جلب می‌کند، استدلالی که درآمد ماهانه ۶۰ هزار تومان را به او وعده می‌دهد یا نکته سنجی‌های علمی که آن را نقض می‌کنند؟ استدلالی که به نام عدالت‌خواهان احقاق حقش از اقلیت ٣۰ درصدی جامعه است یا اعتراض‌ها به عملی شدن چنین امری؟ آیا توده مردم از طرح تحول اقتصادی و لایحه هدفمند کردن یارانه‌ها آگاهی قابل توجهی دارند تا بدانند که چه اتفاقی قرار بوده بیافتد یا آن که چنین اطلاعی محدود می‌شود به قشر محدودی از آگاهان به ارقام و اعداد؟ با توجه به این مسائل است که می‌توان گفت استدلال و روش تبلیغاتی احمدی‌نژاد در خود مانوری را ترتیب داده که به صورتی ساده می‌تواند مردم را مورد خطاب داده و بر رأی و نظر آنان تاثیر بگذارد. با توجه به نزدیک شدن به زمان انتخابات، این مانور به نحو طبیعی ابعاد گسترده‌تری پیدا می‌کند و تحت عنوان تحقق عدالت به شیوه‌های مختلف پیاده خواهد شد.‏
احمدی‌نژاد در سخنان خود این موضوع را به روشنی بیان کرده، «هنوز ما باید کارهای فراوانی انجام بدهیم در کشور تا آن فاصله عمیق و آن دره عمیق بین طبقات برخوردار و طبقاتی که اصل بار کشور، تولید عزت، استقلال کشور روی دوش آنها است اما از کمترین امکانات برخوردار هستند، کوتاه شود». این سخنان برآورده کننده خواست توده‌ای است که از یک سو، مایل به درآمدی فراوان و بی‌زحمت برای رفع مشکلات خود است و از سوی دیگر، آن را حق خود می‌داند که نصیب اقلیت مرفه جامعه می‌شود و اکنون کسی را یافته که مدعی انجام آن است. این مانور قاعدتاً باید بیش از خاطره انقلاب و جنگ یا بیانیه‌های مترقی‌مآبانه در رأی و نظر مردم نفوذ کند و در کسب نتیجه موثر افتد.‏آیا مردم ایران با توجه به تجربه‌های گرانسنگی که در چهار سال اخیر کسب کرده‌اند، شعارها را با توجه به منافع ملی تجزیه و تحلیل می‌کنند و امکان عملی شدن آنها را می‌سنجند یا آن که به وعده‌ها دل خوش می‌دارند و به هر آن که وعده‌های جذاب‌تر سر می‌دهد، رأی می‌دهند؟! بیست‌ودوم خرداد نزدیک است...»

نتایج کوتاه‌مدت و بلندمدت یک سیاست
سیداحمد سام با عنوان «مردم‌دوستی و خرد جمعی یا عوام‌گرایی و تصمیمات فردی؟» در سایت «کلمه» نوشته است: «بررسی کارشناسانه اقتصادی و اجتماعی رویدادهایی که در چهار سال اخیر شاهد آن بوده‌ایم، نشان می‌دهد مدیریت اجرایی کشور و قوه مجریه نیازمند کسی است که صاحب تجربه و تخصص و دوراندیشی و تعهد باشد و از «عوام‌گرایی» و تصمیمات خلق‌الساعه فردی و بی‌برنامگی و سوار شدن بر موج احساسات آنی بپرهیزد. زیرا این سیاستها همچنان که دیده‌ایم یک نتیجه کوتاه مدت دارد و آن رضایت، بخش نسبتاً قابل توجهی از مردم (و البته رسانه‌های هوادار) است و یک حاصل بلند مدت دارد که همانا و بدون تردید تباهی اقتصاد و حتی اخلاق و فرهنگ جامعه و روابط بین‌الملل است.
اقتصادی که در یک دوران طلایی و موقعیت استثنایی با بهره‌گیری از درآمد بی‌سابقه ناشی از گران شدن نفت می‌توانست به مدد کارشناسان فهیم دلسوز برای رسیدن به اهداف بلند مدت برنامه‌ریزی شود و فرهنگی که با توسعه کمی و کیفی آموزش و پرورش و سرمایه‌گذاری زیربنایی در ورزش و تولید کالای زیربنایی فرهنگی (مانند ایجاد فرهنگسرا و سالن اجتماعات و تئاتر و سینمای مناسب در تمامی شهر‌ها و...) می‌توانست استحکام بیشتری یابد. اما متاسفانه علیرغم تلاش شبانه‌روزی قابل تقدیر دولت و رییس جمهور محترم، به دلایل مختلف و از جمله عدم توجه به توصیه‌های مشفقانه کارشناسان حتی «خودی»، روز به روز از اهداف برنامه‌های مدون کشور فاصله می‌گیریم و دور می‌شویم.
پرداختهای نقدی پول نفت و درآمد ملی کشور به مردم تحت عناوین مختلف عیدی دانشجویان و کارمندان فلان وزارتخانه و افزایش حقوق بازنشستگان و وام ازدواج و وعده زمین به متاهلین و توزیع سیب زمینی رایگان اگر چه همه به جیب بخشی از مردم نیازمند واریز می‌شود اما کیست که در تاثیر مخرب این نقدینگی عظیم که بدون پشتوانه همزمان تولیدات داخلی انجام می‌شود، تردید کند. این قبیل سیاستها علاوه بر تاثیرات جبران‌ناپذیری که بر اقتصاد و بالا بردن تورم و کاستن قدرت خرید مردم (در میان‌مدت) خواهد گذاشت، این روزها از نگاه بسیاری از صاحبنظران سیاسی و اجتماعی احتمالا برای جلب رضایت موقت مردم و خریدن نه چندان محترمانه رای نیز هست. به ویژه که با سخنرانی‌های جنجال برانگیز آتشین همراه باشد و با وعده پرداخت ماهانه ٣۰۰ هزار تومان به هر خانوار توام شود. آن هم وعده‌ای که حتی مدیر محترم و اصولگرای مرکز پژوهشهای مجلس نیز ارقام آن را‌اشتباه و نادرست می‌داند.
برگزاری عجولانه یک همایش بزرگ در روزهای اخیر در تهران نمونه‌ای روشن برای اثبات این مدعا و نیز عدم اختصاص بهینه منابع محدود کشور است. آنان که با اخبار کشور سر و کار دارند، به یاد می‌آورند سه سال پیش همایش مشابهی در بعضی شهرهای اروپا و آسیا از سوی دولت محترم و برای ایرانیان خارج از کشور با سخنرانی جناب آقای مشایی افتتاح و برگزار شد که انتظار می‌رفت فعالیت دبیرخانه آن همایش‌ها برای جذب سرمایه‌های مادی و فرهنگی و دانشگاهی ایرانیان خارج از کشور ادامه یابد و بخشی از اهداف همایش محقق شود. اما تا جایی که از اخبار و اطلاعات منتشر شده بر می‌آید، هیچ اقدام موثر دیگری صورت نگرفت و قضیه تقریبا مسکوت ماند تا همین سه هفته پیش که بعد از سفر ناگهانی جناب آقای مشایی به اروپا و کانادا با کمال تعجب دیدیم جمعی نزدیک به هزار نفر ایرانی را از سراسر دنیا و با عجله به ایران دعوت کردند. پول بلیت و هتل و حمل و نقل و پرواز داخلی به اصفهان یا مشهد و... این سفر سه روزه تفریحی را هم پرداختند و در آخر به آنان هدیه‌های نفیس هم داده شد. جناب آقای رییس جمهور نیز با تمام گرفتاریها و مشغله‌ای که دارند در مراسم افتتاح و اختتام این همایش شرکت کردند و تا پاسی از شب با ایرانیان مقیم خارج از هر قشر و گروه دیدار و گفتگو کردند و حتی خانم ورزشکار و تنیس باز ایرانی ـ ارغوان رضایی ـ هم از قلم نیفتاد و مورد تشویق و تفقد قرار گرفت. گویا همایش باشکوهی بوده است. هم فال بود و هم تماشا! ولی برای برگزاری آن به قدری عجله داشتند که حاضر نشدند به توصیه بعضی مشفقین، برگزاری آن را به اوایل تابستان و زمان تعطیلات مدارس و دانشگاهها بیندازند تا با برنامه‌ریزی حساب شده و نظم بیشتری توام باشد و بهره بیشتری از این همه هزینه عاید کشور شود. ظاهراً بهتر بود این همایش قبل از برگزاری انتخابات ریاست جمهوری برگزار شود تا ایرانیان مقیم خارج نیز طعم شیرین مهرورزی‌های دولت را بچشند. در مورد هزینه دقیق برگزاری این همایش خبری منتشر نشد. بعضی از سایتها به رقمی بیش از ده میلیارد تومان‌اشاره کردند که صحت و سقم آن معلوم نیست اما هر چه قدر که باشد، فقط هزینه بلیت پروازهای خارجی و داخلی حدود هزار مسافر حداقل یک و نیم میلیون دلار خواهد شد. فراموش نکنیم این هزینه‌ها البته در ابتدای سالی صورت می‌گیرد که از سوی رهبری نظام سال اصلاح الگوی مصرف نام گرفته است. به خاطر می‌آورم که یکی از سفرای جمهوری اسلامی در اروپا چند سال پیش از حضورش در همایش سالانه تابستانی سفرا در تهران خاطره‌ای نقل می‌کرد و می‌گفت مقام معظم رهبری یکی از سفرای محترم را احضار کرده و دستور داده بودند تا به حضور ایشان برود. وقتی سوال کرده بود: «چه زمانی مشرف شوم؟» فرموده بودند: «تا زمانی که در ایران هستید بیایید، زیرا نمی‌خواهم برای این دیدار هزینه یک بلیت دیگر هواپیما پرداخت شود.». وقتی حساسیت مالی و اقتصادی رهبر انقلاب تا حدی است که به یک «سفیر» که اساساً بخشی از کارش سفر و رفت و آمد است و معمولاً هواپیمایی «ایران‌ایر» هم همواره چند صندلی خالی برای چنین سفر‌هایی آماده دارد، چنین توصیه‌ای می‌کنند، خرید بلیت هواپیمای بیش از ٨۰۰ نفر ایرانی عمدتا مرفه مقیم خارج و انتقال عجولانه آنان به تهران و تقبل تمامی هزینه‌های مربوطه توسط دولت ولایتمدار در سال صرفه‌جویی و اصلاح الگوی مصرف، «یکی داستان است پر آب چشم» که اگر خدای ناکرده به منظور تبلیغ انتخاباتی و جذب رای هم صورت نگرفته باشد، نمونه روشنی است از اتلاف و اسراف یا عدم تخصیص بهینه منابع مالی کشور. متاسفانه این روزها در داخل کشور هم سفر کیش و سایر نقاط به قیمت ارزان برای بعضی بازنشستگان و اقشاری از مردم فراهم می‌شود و به نظر می‌رسد به هر کجا روی، آسمان همین رنگ است.
رایی که ـ خدای ناکرده ـ با سیب‌زمینی رایگان خریده شود به بهای نابودی کشتزارهای ما تمام می‌شود. واردات برنج و میوه ارزان به معنای خشکاندن شالیزارها و مزارع ما است. چای ارزان وارداتی یعنی لاهیجان سوخته و چایکار گرسنه و پارچه و محصولات بنجل و ارزان چینی به معنای ورشکستگی کارخانه‌ها و بیکاری هر چه بیشتر کارگران و زیاد شدن شکم‌های گرسنه و بالا رفتن جرم و اعتیاد است و... ادامه این قبیل سیاستها اگر چه از روی خیرخواهی و به نیت خدمت به مردم محروم انجام می‌شود، اما به معنای آینده‌ای است نه چندان روشن. خدا کند که نگارنده‌اشتباه کرده باشد ولی به نظر می‌رسد ما در سطح دولت با «بحران مدیریت» مواجهیم و این سخن را البته یاران اصولگرا و همراهان تمام عیار سابق دولت نیز این روزها هر یک به نوعی بر زبان می‌آورند. همان کسانی که با دقت و احتیاط و وسواس برای همکاری انتخاب شدند ولی به محض اعلام دیدگاههای خیرخواهانه ولی مستقل، به طرفه‌العینی از کار برکنار شدند.‌اشاره‌های روشن و اظهارات صریح روسای برکنار شده بانک مرکزی در سه سال گذشته و وزرای اقتصاد و کشور گواه این مدعاست و امثال اینجانب در‌ اندیشه‌اند که به راستی همین کشور در دوران سخت تحریم و جنگ و بمباران شهرها و در شرایطی که بخش عمده‌ای از کارآمدترین و نخبه‌ترین نیروهای جوان داوطلبانه در جبهه‌ها به سر می‌بردند، این مملکت با نفت محدود بشکه‌ای زیر ده دلار چگونه اداره می‌شد که نه تنها سنگ بنای بسیاری از کارخانه‌ها و زیرساختهای اقتصادی هم در همان زمان گذاشته شد که حتی تولیدات فرهنگی و هنری و سینمایی‌اش هم هنوز قابل دفاع‌اند! خوشبختانه موفقیت دولت ٨ ساله دوران جنگ به حدی بوده است که حتی اعضای دولت فعلی که نسبت به دوران ۱۶ ساله معروف به «سازندگی» و «اصلاحات» هزار نقد و ایراد دارند، در ذم روزگار ٨ ساله دفاع مقدس و دولت کارآمد آن هنوز سخنی نگفته‌اند.
آن عده از ملت قدردان ایران که سن و سالشان به دوران جنگ می‌رسد و آن روزگار را به یاد دارند، مهندس میرحسین موسوی را به درایت و صداقت و پاکیزگی و پشتکار و دلسوزی و کاردانی و تعهد می‌شناسند. پس از پایان آن دوران افتخارآمیز نیز بُعد دیگری از شخصیت نخست‌وزیر مردمی یعنی چهره فرهنگی و هنری ایشان بر اهل ادب و هنر‌ آشکارتر شد که بدون هیچگونه سهم خواهی از مردم و انقلاب و کشور به کار با ارزش فرهنگ و هنر پرداخت.
مهندس موسوی همواره برای نگارنده تصویری از نجابت و شرافت و خضوع و فروتنی و ایمان و عقلانیت و مدیریت توام با عزت را تداعی می‌کند که عملاً نشان داد هرگز تشنه قدرت یا ثروت یا شهرت نبوده است و مطمئنم که بخش عمده‌ای از هم‌نسلان من نیز چنین می‌اندیشند. اکنون او بنا به یک ضرورت پا در میدان رقابتی نابرابر نهاده است. بدون امکانات تبلیغی برای سخن گفتن با مردم و شناساندن خود به جوانانی که نام وی را فقط در تاریخ معاصر دیده‌اند و بس. روشن است که با این خزانه‌ خالی و انتظارات و مطالبات زیادی که وجود دارد، پذیرفتن مسئولیت ریاست جمهوری تا چه حد برای ایشان دشوار است. اما به نظر می‌رسد این فرهنگی مرد با خطرکردنش دارد نشان می‌دهد که «به دریا در منافع بیشمار است/ وگر خواهی سلامت، در کنار است» و به همین جهت تصمیم گرفته است به دریا زدن و خطرکردن را بر عافیت‌نشینی در ساحل امن ترجیح دهد والبته به وعده‌ الهی نیز دل گرم کند که «الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا».
به نظر می‌رسد ما اکنون بر سر یک دو راهه قرار گرفته‌ایم که یکی از آنها راه صداقت و تجربه و کاردانی و شایسته‌سالاری واقعی و نظم عقلانی و خرد جمعی و امنیت واقعی فکری و اقتصادی و ترجیح دادن منافع بلندمدت کشور بر نیازهای کوتاه مدت است و دیگری علیرغم نکات مثبت و باورهای اصولگرایانه‌ای که دارد، با ادامه این سیاستها به دلیل تک روی و عدم توجه به توصیه‌های کارشناسان دلسوز حتی خودی، راه به مقصود نمی‌برد. اگر چه به دلیل خصلت مردمی (و به تعبیر بهتر عوامگرایانه)اش، هواداران فراوانی هم داشته باشد. راه نخست، راه ایمان و تجربه و مردم‌دوستی و خرد جمعی و آینده‌نگری است که به فضل الهی سعادت همه را به فراخور تامین خواهد کرد و راه دیگر، راه عوام‌گرایی و روزمره‌گی و تصمیمات فردی آنی و عدم تحمل نقد و انتقاد است که ادامه آن و نهادینه شدنش به نفع هیچکس نیست، به ویژه اصولگرایان معتقد.»

کمترین آسیب از بحران جهانی
یک استاد دانشگاه در مقاله‌ای با عنوان: «اقتصاد ایران مثبت در مقابل منفی» در روزنامه «وطن امروز» رشد ۵درصدی اقتصادی ایران را درسال گذشته «کم‌نظیر» نامیده است.
آلبرت بغزیان نوشته است: «مجموعه فعالیت‌های اقتصادی هر کشور در ابعاد مختلف مانند افزایش بهره‌وری نیروی کار، استفاده بهینه از منابع و حرکت در مسیر ارتقای سطح کیفی تولید وخدمات در راستای افزایش صادرات کالاهای غیرنفتی همراه با ایجاد ارزش افزوده، منجر به رشد اقتصادی می‌شود. اگرچه رشد اقتصادی به عوامل و ابزارهایی چون اصلاح زیرساخت‌ها، فراهم کردن زمینه‌های جذب سرمایه‌گذاری داخلی و خارجی، ارتقای سطح تکنولوژی مدرن تولید و چگونگی استفاده از منابع نیازمند است اما قدم گذاشتن در این راه پرسنگلاخ برای تحقق رشد پایدار اقتصادی آن هم برای کشوری چون ایران که از منابع و معادن و ثروت‌های خدادادی فراوانی در کنار نیروی انسانی کارآمد و متخصص برخوردار است با مدیریت صحیح، آسان به نظر نمی‌رسد. رشد حدود ۵درصدی اقتصاد ایران در سال گذشته (۱٣٨۷) که به موجب افزایش قیمت نفت و تحرک فعالیت‌های اقتصادی حاصل شد در موقعیت زمانی خود که بروز بحران اقتصادی پایه‌های اقتصادی دنیا را متزلزل کرده، کم‌نظیر بود و حتی در بین کشورهای جهان رقمی بسیار بالا و مطلوب به نظر می‌آید، چرا که در آن موقعیت زمانی بیشتر کشورهای جهان از رشد اقتصادی منفی یک درصد برخوردار بودند اما نباید فراموش کرد که ایران در این شرایط (بحران اقتصادی جهان) علاوه بر امتیاز فروش نفت که ماحصل آن برای توسعه زیرساخت‌های کشور به کار گرفته شد، توانست صادرات ۲۱ میلیارد دلاری را در سال گذشته تجربه کند و حتی از اهداف برنامه‌ چهارم نیز در این بخش پیشی گیرد. از سوی دیگر با توجه به گره نخوردن اقتصاد ایران با اقتصاد متزلزل جهانی، ‌این موضوع باعث شده تا ایران کمترین آسیب را از بحران اقتصادی جهانی تجربه کند و در عین حال با توجه به ثبات امنیتی ـ اقتصادی کشور، لازم است که از فرصت به دست آمده مناسب حداکثر استفاده به عمل آید و زمینه‌های جذب سرمایه‌گذاری خارجی بویژه سرمایه ایرانیان خارج از کشور فراهم شود. البته دولت در راستای جذب سرمایه‌گذاری خارجی نهایت سعی خود را به عمل آورده و امتیازهای فراوانی را برای ورود سرمایه‌گذاران خارجی چون تضمین سرمایه‌های آنها در نظر گرفته است. اکنون که بحران اقتصادی جهانی دنیا را فرا گرفته و بیشتر سرمایه‌گذاران به دنبال مکانی امن و پربازده برای سرمایه‌گذاری هستند باید توجه داشت دولت ایران با داشتن منابع عظیم نفت و گاز و معادن متنوع، باید زمینه لازم را برای تولید انبوه کیفی در تمام عرصه‌های صنعتی و کشاورزی به منظور افزایش سطح صادرات که رشد اقتصادی را به دنبال دارد فراهم آورد. بی‌شک راهکارهای دولت برای دستیابی به اهداف چشم‌انداز ۲۰ ساله و تحقق اهداف برنامه‌های توسعه‌ای از جمله تلاش برای اجرایی کردن طرح تحول اقتصادی و رفع موانع سد راه سرمایه‌گذاری، می‌تواند رشد اقتصادی کشور را آن هم در شرایط بحرانی جهان به طور چشمگیری افزایش دهد. اگرچه رشد اقتصادی با فرآیند چندبعدی تحول در درازمدت، با افزایش ظرفیت تولید و بالا بردن میزان بهره‌وری تظاهر پیدا می‌کند، اما برای رسیدن به این مهم که هدف نهایی تمام نظام‌های اقتصادی دنیاست، باید در این مسیر گام برداشت.»

اختلاف نظرگاه کروبی و شریعتمداری
دکتر عطاءالله مهاجرانی با عنوان: «اندکی ژرف‌تر...» در روزنامه «اعتماد ملی» نوشته است: «به گمانم مقاله‌های کیهان درباره جناب آقای کروبی و یاران و همکاران ایشان، پاسخ آقای کروبی و توضیح دوباره کیهان و مقاله ع.ثقفی فضایی را فراهم کرده است که می‌توان به این ماجرا از زاویه دیگری نگریست. در حقیقت به این پرسش پاسخ داد که چرا آقای شریعتمداری و یارانش چنین نظرگاهی دارند. به اعتبار همان نظر گاه باور دارند که «یاران کروبی پیاده نظام رژیم صهیونیستی هستند.»
این نظرگاه با کدام برهان و استدلال در ذهنیت آقای شریعتمداری و امثال و اقران ایشان شکل می‌گیرد. اختلاف نظر دقیقا بر اساس نظرگاه دو طرف شکل می‌گیرد. به تعبیر مولوی: از نظرگاه است‌ای مغز وجود / اختلاف مومن و گبر و یهود
اختلاف نگاه و نظرگاه آقایان کروبی و شریعتمداری که هر دو از اسلام و انقلاب و نظام دفاع می‌کنند، مبتنی بر نظرگاهی‌ست که برگزیده‌اند. در این مقاله می‌خواهم به ریشه‌های این دو شیوه برخورد و شمایل این دو منش اشاره کنم. می‌خواهم به این پرسش پاسخ دهم که چرا و چگونه دو رویکرد کاملا متفاوت و بلکه متباین، هر دو داعیه اسلام و انقلاب و نظام را دارند؟ ما چگونه می‌توانیم درجه صدق و حق این سخنان را از یک دیگر تمیز بدهیم؟ برای آغاز این بحث به نظرم از اندیشه و دقت متفکر شهید استاد مطهری رضوان‌الله تعالی علیه ـ که همچنان جای او خالی‌ست ـ استفاده کنم استاد مظهری در کتاب سیره نبوی و نیز در کتاب آشنایی با قرآن ـ به بررسی روایتی در باره اهل بدعت اشاره می‌کنند. این روایت کلید بحث است. کلید بحث ماست؛ یعنی رویکرد کیهان به عنوان پیشوای چنین سلوکی را می‌توان از تحلیل همان روایت و دیدگاه استاد مطهری سنجید:‏
اول: «در زمینه اهل بدعت، حدیثی داریم که در ضمن آن آمده است که‏ هرگاه اهل بدعت را دیدید «فباهتوهم». «باهتوهم» از ماده بهت‏ است و این ماده در دو مورد به کار برده می‏شود، یکی در مورد مبهوت کردن‏، محکوم کردن و متحیر ساختن که در خود قرآن آمده است که حضرت ابراهیم‏ با آن جبار زمان خودش که مباحثه کرد، در نهایت امر «فبهت الذی کفر» ‏او در مقابل منطق ابراهیم درماند، مبهوت شد، محکوم شد، مفتضح شد، و دیگر در مورد بهتان یعنی دروغ جعل کردن که می‏دانیم در آیه «سبحانک هذا بهتان عظیم»، بهتان عظیم یعنی دروغ بزرگ. شیخ انصاری تصریح می‏کند که معنای اینکه اگر با اهل بدعت روبرو شدید (باهتوهم) یعنی با منطقی قوی با آنها روبرو بشوید، مبهوتشان بکنید آنچنانکه ابراهیم با جبار زمان خودش نمرود مباحثه کرد و مبهوتش نمود «فبهت الذی کفر» بر اهل بدعت با منطق وارد بشوید تا مردم بفهمند اینها اهل بدعت هستند و دروغ می‏گویند. با آنها مباحثه کنید و محکومشان نمائید. عده‏ای آمده‏اند از این حدیث این جور استفاده کرده‏اند که اگر اهل بدعت را دیدید، دیگر دروغ گفتن جایز است، هر نسبتی می‏خواهید به اینها بدهید، هر دروغی می‏خواهید ببندید، یعنی برای کوباندن اهل بدعت که یک هدف‏ مقدس است از این وسیله نامقدس یعنی دروغ بستن استفاده بکنید، که این امر دایره‏اش وسیعتر هم می‏شود. آدمهای حسابی هرگز چنین حرفی را نمی‏زنند. آدمهای ناحسابی گاهی دنبال بهانه‏اند. مکائد نفس عجیب است! مکرهای نفس اماره عجیب.
دوم: «اگر اهل بدعت پیدا شدند، بااهل بدعت مبارزه کنید و عالم باید مبارزه کند و حق ندارد ساکت‏باشد» و در یک حدیث تعبیر چنین است: «و باهتوهم‏» یعنی مبهوتشان کنید، بیچاره‏شان کنید، یعنی با آنها مباحثه کنید و دلیلهایشان را بشکنید. «فبهت الذی کفر» چنانکه ابراهیم، آن کافر زمان خودش را مبهوت کرد، شما هم مبهوتش کنید. بعضی آدمهای کم سواد این «باهتوهم‏» را این جور معنی کردند: به آنها تهمت بزنید و دروغ ببندید. بعد می‏گویند: اهل بدعت دشمن خدا هستند و من دروغ علیه او جعل می‏کنم. با هر کسی هم که دشمنی شخصی داشته باشد می‏گوید: این ملعون، اهل بدعت است. صغری و کبری تشکیل می‏دهد، بعد هم شروع می‏کند به دروغ جعل کردن علیه او. شما ببینید اگر جامعه‏ای به این بیماری مبتلا باشد که دشمنهای شخصی خودش را اهل بدعت ‏بداند و حدیث «باهتوهم‏» را هم چنین معنی کند که دروغ جعل کن، با دشمنهای خودش چه می‏کند! آن وقت است که شما می‏بینید دروغ اندر دروغ جعل می‏شود.
یک وقتی یک مرد عالم و بزرگی (عالم هم گاهی اشتباه می‏کند) به من رسید و گفت‏شنیده‏ام فلان کس (یک آدمی که یک مسلمان کامل عیار است) ـ العیاذ بالله، اصلا من نمی‏توانم حتی این را به زبان بیاورم، حالا از باب موعظه است، برای اینکه بدانید چه اجتماع ننگینی ما داریم، البته آن عالم شنیده بود و مرد خوبی است، گفت شنیده‏ام فلان کس ـ گفته است چقدر خوب شد ـ العیاذ بالله ـ که محسن حضرت زهرا سقط شد، برای اینکه اگر او هم می‏ماند دوازده مصیبت برای اسلام درست می‏کرد! گفتم: تو آخر چرا این حرف را می‏زنی؟! او یک مسلمان است، من او را از نزدیک می‏شناسم، او وقتی فضائل ائمه گفته می‏شود، اشکش می‏ریزد. ببین تا کجاها علیه یکدیگر جعل می‏کنند.آن وقت اینچنین جامعه‏ای که کارش جعل است، کارش بهتان و تهمت زدن است، قرآن وعده عذاب داده است. آیه بعد این است: «ان الذین یحبون ان تشیع الفاحشه فی الذین امنوا لهم عذاب الیم فی الدنیا و الاخره و الله یعلم و انتم لا تعلمون.» دنباله همین مطلب است و تاکید بیشتری درباره اینکه مومنین (مسلمانان) بلندگوی اشاعه حرفهای بد و زشت علیه خودشان نباشند.»
این دو نقل قول را به عنوان مستند نظری بحث انتخاب کردم. تا در باره آن بیشتر گفتگو کنیم.»

منبع: روزنامه ی اطلاعات بین المللی