انتخابات دوره دهم ریاست‌ جمهوری
لیست بالا بلند مطالبات و فراموشی مطالبه اصلی؟


م. مصطفوی


• بجای کش و قوس دادن لیست مطالبات و به فراموشی سپردن مطالبه اصلی مسئولان سیاسی باید با صدای بلند فریاد زنند رژیمی که از ما سلب حاکمیت کند را نمیخواهیم، ما فرد فرد ایرانیان شخصیت داریم و صاحب حق تشخیص ایم و نمی پذیریم که رهبر و شورای نگهبان دست نشانده اش برای ما رای تعیین کنند ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
پنج‌شنبه  ۲۴ ارديبهشت ۱٣٨٨ -  ۱۴ می ۲۰۰۹


جمهوری اسلامی بار دیگر برای درست کردن یک چهره قابل قبول برای دنیا با استفاده از انواع و اقسام روشها به قصد بزک کردن انتخابات بار دیگر پای به عرصه بازی سیاسی- استراتژیک خود که همانا حفظ نظام است، و هر از چند بار آن را بنوعی تکرار میکند گذاشته است. در این میان بخشی از مخالفان وضعیت موجود که برخی از آنها هر از چندی نظریه جدیدی را پیش میکشند، اینبار با گفتمان مطالبات محور، پای درعرصه نمایش انتخاباتی که رژیم مهیا کرده است گذاشته اند. اول بار در روزهای پایانی سال ۱٣٨۷ به ابتکار گروهی از فعالان جنبش های مدنی و گروه های سیاسی ایران، بیانیه ای با مضمونی متفاوت ـ گشودن «راه سوم» ـ در ارتباط با انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری، ذیل عنوان «انتخابات و گفتمان مطالبه محور»، در کشور منتشر شد. لیست طولانی منتشره مطالباتی که بحق هستند را مطرح نموده و در بین آنها از جمله از حق طلاق برای بانوان تا رابطه گرفتن با آمریکا نیز اشاره شده بود. امضا کنندگان و گروههای سیاسی از کاندیداها خواسته اند نظرشان را در باره این مطالبات ابراز دارند. اخیرا نیز هشت گروه سیاسی و دانشجوئی در بیانیه خود تحت رویکرد برنامه‌گرا و مطالبه‌محور به مطالباتی پرداخته اند که آن را به عنوان "اولویت های ما" انتشار داده اند. مطالبات اولویت داده شده عبارتند از :
الف ‌ـ توسعه سیاسی و ایجاد فضای تنفس و امکان حیات انسانی و فعالیت برای فعالان سیاسی و اجتماعی و تقویت نهادهای مدنی و صنفی
ب ـ جهت‌گیری توسعه‌گرای تولیدی و ایجاد اشتغال و رفاه نسبی برای اقشار مختلف مردم
پ ـ اصلاح مدیریت سیاست خارجی و برخورد منطقی و مبتنی بر منافع ملی با دیگر کشورها "
هر چند که مطالبات یاد شده در بیانه به حق هستند و جای بحثی در باره آنها نیست (البته این سئوال جدی مطرح است که چرا و چگونه بعضی از مطالبات بر برخی دیگر الویت دارند که به این موضوع در اینجا نمیپردازیم)، اما بیانیه این سئوال را بر میانگیزد که چگونه مطالبه اصلی ایرانیان که حق شهروندی و حاکمیت ملی است در لیست فراموش شده است؟ چگونه است که به مانع اصلی برای توسعه سیاسی و ایجاد فضای تنفس و امکان حیات انسانی که حاکمیت ولایت فقیه است پرداخته نشده است؟ چگونه است که رهبری این نظام که بر مال و جان و ناموس مردم ولایت مطلقه دارد بعنوان عامل جلوگیری تحقق حاکمیت ملی مطرح نشده است. راستی چگونه است که مطرح کنندگان لیست مطول مطالبات که قصد این را دارند که بگویند روشنگرانه و با روش های مدنی به مسائل ایران پرداخته اند به مهمترین معظل این جامعه نمی پردازند و چرا و چگونه از کاندیداهای این نظام که ولایت فقیه را کاملا قبول دارند و بارها و بارها این موضوع را یادآوری کرده اند انتظار برآورده کردن این مطالبات را دارند؟ آیا این گونه اقدام همان راه و روشی کسانی نیست که مدعیند مردم از حرکت خسته اند و از تغییر میترسند و راه حل همه مسائل را در درون قدرت و یا در حاشیه آن، از طریق این و آن جناح نظام میدانند؟ روزی به خاتمی، روزی به هاشمی رفسنجانی، روزی به موسوی و یا کروبی دل میبندد بدون اینکه یکبار مسئله ساختار این نظام را مورد انتقاد جدی قرار دهند و تجربه های قبلی را به نقد بکشند. مطرح کردن مطالبات و ایجاد بحث و تبادل نظر در باره آنها بسیار شایسته است اما نه به بهای به فراموشی سپردن مطالبه اصلی یعنی حق شهروندی و حاکمیت ملی. پرداختن به این مطالبات و بردن این مباحث به دل جامعه بسیار کار مثبتی است اما نه به بهای ایجاد کردن این شائبه که با وجود ساختار این نظام هم میتوان به این مطالبات دست یافت؟ آیا ٣۰ سال کارنامه سیاه این نظام کافی نیست که دریابیم این نظام و توسعه سیاسی مثل آب و آتش هستند؟ آیا جهت گیری توسعه گرای تولیدی که از اولویتهای امضا کنندگان بیانه است با وجود مافیاهای حاکم بر اقتصاد ایران ممکن است؟ مافیاهایی که هر یک بار رهبری در رابطه تناگاتنگ قرار دارند. آیا منافع ملی اصولا برای نظامی که حفظ نظام را بالاترین ارزشها میداند ممکن است؟ آیا زمانی که نامزدهای پست ریاست جمهوری خود به صراحت میگویند حکم حکومتی را قبول دارند و نگران حفظ نظام نیز هستند باز میتوان از آنها انتظار داشت که قانون را حاکم کنند؟ و حقوق شهروندی را بسط دهند؟ این منش و روش به خلاف آنچه امضا کنندگان آن مطالبات اظهار میدارند نه تنها فضای سیاسی را شفاف نمیکند بلکه باز هم بر این گمان باطل که با وجود ولایت مطلقه فقیه و حکم حکومتی میتوان حاکمیت ملی را اعمال کرد اصرار کردن است. رژیم ولایت فقیه و نامزدهایش ابهامی ندارند و به وضوح حقوق مردمی و ملی ما را زیر پا میگذارند، اما این روشهای مبهم برخی از مخالفان است که با سردگمی برای حرکت مانع ایجاد میکنند و به نسل جوان علائم متضاد میفرستند. از اینرو بیانشان جدی گرفته نمیشود و در جامعه زمینه پیدا نمیکند.
به تکرار باید گفت رای دادن وسیله ای است برای اعمال حق حاکمیت و در فضایی که امکان عمل به این حق وجود ندارد این نه گفتن به نمایش نظام است که وسیله اعمال حاکمیت ملی میشود. ملت ایران ۱۲۰ سال است که یک مطالبه اساسی دارد و آن اینست که نه شاه، نه فقیه، نه سازمان سیاسی، نه ارتش و بسیج و پاسداران، و نه هیچ مقام دیگری حق تعیین سرنوشت برایش ندارد. هر ایرانی یک رای دارد که باید در انتخاباتی آزادانه، عادلانه، و منصفانه از آن بتواند استفاده کند و انتخابش را برگزیند.
بجای کش و قوس دادن لیست مطالبات و به فراموشی سپردن مطالبه اصلی مسئولان سیاسی باید با صدای بلند فریاد زنند رژیمی که از ما سلب حاکمیت کند را نمیخواهیم، ما فرد فرد ایرانیان شخصیت داریم و صاحب حق تشخیص ایم و نمی پذیریم که رهبر و شورای نگهبان دست نشانده اش برای ما رای تعیین کنند و وارد بازی بیمزه و تکراری این رژیم نمی شویم و خواستار حق حاکمیت خود هستیم. وظیفه نیروهای سیاسی این نیست که پشت خواسته های جنبش های مدنی خود را پنهان کنند و یا از آنها گرته برداری نمایند. بلکه در شرایط فعلی میهن وظیفه نیروهای سیاسی استقامت بر اصول اساسی مردمسالاری، یعنی استقلال و آزادی، و باز کردن راه و افق برای جنبش های اجتماعی و مدنی است، پیوند دادن این جنبشها برای ایجاد جنبش عمومی است. اگر چه مردم خسته نیستند و هراسی نیز از تغییر ندارند، اما حتی اگر اینچنین بود وظیفه مسئولان سیاسی دنباله روی از آنان نیست. در جامعه استبداد زده و سیاه بخت ما، وظیفه مطرح کردن خواست عمومی و تاریخی ایرانیان، یعنی حقوق مشخص شهروندی و حاکمیت و حقوق ملی بر دوش انسانهای مسئول و متعهد و نیروهای سیاسی است. بر آنان است که با ارائه یک آلترناتیو توانا برای مدیریت کشور در مردمسالاری برای حل معضلات و مشکلات مختلف افقی جدید بسازند.