طلسم این عاشقانه هم / پس پشت مهتابی ات پیداست!
آنکه جهان به باور عشق می بیند
محمود معتقدی
•
چیزی مگو!
طلسم این عاشقانه هم
پس پشت مهتابی ات پیداست!
شبیه مفصلت / خرده ریز حس کویری از نشانه دریا
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
آدينه
۲۵ ارديبهشت ۱٣٨٨ -
۱۵ می ۲۰۰۹
ما و / شبیه عصرهای استخوانی ات
دست کودکانت خیره می شوند
مثل داغ نفسی که ابلهانه
پیر می شود
پرتاپی هزار ساله و / بغضی وطنی که از هراس تو
می جوشد
چیزی مگو!
طلسم این عاشقانه هم
پس پشت مهتابی ات پیداست!
شبیه مفصلت / خرده ریز حس کویری از نشانه دریا
ماه تلخ / ماه نو و/ همین حجله های مادرم
نه دیگر/ سطری به تیغه های جهان و/
دست شعله ای به زبان تو/ درنمی رسد
خنجر به پلک های بسته می زنی
دل سواری سیاه ترا ز شقیقه ام
مثل خاطر کبوتری و/ پیراهن زنی آتشناک
این گربه کبود سپید / در بیابان تو چه می کند!
دور و / دورتر
شروع / هنوز / سکانس قبیله من بود
مسافر خرداد و/ درختانی که ازکلاه تو می آیند
فنجانی شکسته و/
دستی به قاب های فاصله ات
چیزی مگو!
منم / استخوان قطاری که از تو می دود
نگاه کن!
گوزن های هزاره ساله
از خط خاکستر و/ خاکت
پس چگونه می گذرند؟
محمود معتقدی
اردیبهشت ٨ ٨
|