انتخابات دوره دهم ریاست‌ جمهوری
چرا کروبی؟


احمد پورمندی


• نگاهی به برنامه های کروبی، تعاملات او با گروه های اجتماعی مختلف، رویکرد او به تحزب، روشنفکران و کارشناسان و حساسیت عقاب وارش به تحرکات نظامیان، بیانگر این واقعیت است که او می داند که روی شمشیر راه می رود و برای تحمیل کابینه ای مرکب از کرباسچی، نجفی و کارشناسان اصلاح طلبی نظیر آنها باید بجنگد، عمامه بر زمین بکوبد و اگر این همه جواب نداد، به خفتی که بر خاتمی تحمیل کردند، تن ندهد. ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ۱ خرداد ۱٣٨٨ -  ۲۲ می ۲۰۰۹


فرض براین است که خطری بزرگ کشور ما را تهدید می کند و سوال این است که از کدام ناحیه وچگونه؟ وسوال بعدی اینکه چگونه می توان به مقابله با آن خطر برخاست و کدام گزینه در انتخابات 22 خرداد می تواند   در خدمت این مقابله قرار گیرد؟
مخاطبین این یادداشت آن دسته از آزادیخواهان کشورند که به نتیجه درست بودن شرکت درانتخابات 22 خرداد رسیده اند و به ناچار بخشی از مطلب به مقایسه امکانات و شانس های   مهندس موسوی و آقای کروبی اختصاص می یابد.
در مطلبی با عنوان "پدیده کروبی " (1) کوشیدم   نشان دهم که سی سال منحصر شدن   حضور در بخش اصلی و سخت قدرت   به روحانیون، فرزندان مکلای نظام را به مقابله و راه جویی برای پایان دادن به این انحصار جاودانه واداشت و یورش دوم خرداد 76 اولین تهاجم همه جانبه فرزندان، علیه پدرانشان بود که مهار و سرکوب شد و فعلا از این ناحیه خطری جدی روحانیون حاکم را تهدید نمی کند.  
موج دوم یورش به سنگر پدران را اما، بازاری زادگان وفرزندان   حاشیه نشینان سابق و   جا خوش کرده در سپاه، نهادهای رنگارنگ اطلاعاتی ،   رسانه ها و مراکز اقتصادی سازمان دادند .
آنها که در طول زمان با   "رایحه خوش   قدرت" به مثابه چسپ و وحدت بخشنده باندهای هم منفعت، آشنا شده بودند ، به تدریج یکدیگر را پیدا کردند و امروز به مافیایی بزرگ فراروییده اند که می توان انرا "طبقه جدید" نامید.
"طبقه جدید" که در حمله برق آسای چهار سال پیش،   احمدی نژادرا به کاخ ریاست جمهوری فرستاد، بلافاصله   به محکم کردن خاکریز های فتح شده و تدارک فتوحات جدید پرداخت : بیش از 80% فرمانداری ها و استانداری ها را تصاحب کرد، میلیاردها دلار درآمد نفتی را با سپردن غیر قانونی پروژه های بزرگ ملی به قرارگاه های سپاه،   مصادره نمود ، ده ها اسکله بزرگ و سایر مبادی ورود و خروج کالا را در اختیار گرفت، عوامل خود را در تمام مراکز حساس نظام تا جایی که   توانست بالا کشید و اکنون در آستانه کسب تمام قدرت ایستاده است .
طبقه جدید در راه کسب همه قدرت از همان   وسایلی استفاده کرده و می کند ، که باند های مافیایی در سایر نقاط جهان استفاده کردند: عوام فریبی و خرافه پرستی،   دروغ گویی وقیحانه، پول پخش کردن ، تکیه برفاسد ترین اقشار جامعه، نظامی کردن دولت و جامعه، سر به نیست کردن بی رحمانه   مخالفان و سر انجام به راه انداختن حمام خون بخشی از این ابزار و وسایلند .
امروز این مافیای نفتی – نظامی – امنیتی است که میهن   ما را به فرو رفتن در "سیاه چاله"   ای بی فرجام   تهدید می کند و بوی تعفن حضورش در همه جای کشور به مشام می رسد.
فرو رفتن اتحاد شوروی در" سیاه چاله" به دست فرزندان لنین باید برای ما عبرت آموز باشد. آنهایی که تا روز سقوط گارباچوف " رفیق " نامیده می شدند و درحزب لنین،   ک.گ.ب و ارتش سرخ جا خوش کرده بودند ، یک شبه نقاب از چهره برگرفتند، در راس بی رحم ترین مافیای همه تاریخ جهان، کشور را به خاک   سیاه نشاندند و خود به سلاطین تجارت سکس، الکل و مواد مخدر، سلاح و خدمات جنایی بدل شدند.   آیا نباید   این تجربه تلخ   حد اقل این هشدار را به ما بدهد که خطر همزادان ایرانی آنها -   فرزندان روحانیت   و" برادران" پاسدار و سربازان گمنام امام زمان را جدی بگیریم؟
محمود احمدی نژاد به شخصه عددی نیست که در صحنه سیاست ایران به حساب بیاید، ولی او امروز موجود خطرناکی است ، زیرا "آدم" مافیا و طبقه جدید است و سرداران هنوز به او احتیاج دارند..
  و اما چرا طبقه جدید   هنوز به احمدی نژاد احتیاج دارد؟ به این دلیل   که اولا   دستگاه روحانیت ایران   تنها نیست و ثانیا   هنوز این دستگاه   به مرحله پوسیدگی و پوکی حزب کمونیست شوروی سالهای آخر برژنف نرسیده است وثالثا ساختار قدرت در ایران به سادگی و یکدستی شوروی سابق   نیست و روحانیت   هنوز تا حدودی   از قداست و نفوذ معنوی در میان مردم برخوردار هست     و در نتیجه     از سر راه برداشتن روحانیت   به زمان و تدارک بیشتر نیاز دارد . احمدی نزاد مامور خرید زمان است تا تدارکات تکمیل شده، روز موعود فرابرسد. و سوال اصلی این است که آیا می توان این بازی را به هم زد و "طبقه جدید" را در تحقق نقشه هایش ناکام گذاشت ؟
پاسخ مسولانه به این سوال دشوار است اما آزادیخواهان ایران را چاره ای جز در گیر شدن در پیکاری با این هدف نیست، حتی اگر نتیجه آن از امروز قابل پیش بینی نباشد.
در " پدیده کروبی"(1) تاکید کردم که روحانیت اگر چه خطر را درک کرده ، ولی در مقابله با آن موضع واحدی ندارد : در حالی که بخشی از روحانیون نظیر مصباح یزدی از هم اکنون به اردوی پیروزمندان روی آورده اند ، هسته اصلی روحانیت به رهبری هاشمی – ناطق – خاتمی   در تلاش برای احیای "خط امام" به سراغ موسوی رفته است و   کروبی و شمار دیگری از روحانیون به   راهکار "رویکرد به جامعه مدنی" تمایل یافته اند و هم از این رو   مقایسه امکانات ، راهکار ها و ظرفیت های موسوی و کروبی برای اتخاذ موضع درست از اهمیت جدی برخوردار است.
برای سهولت بررسی می توانیم مساله را حل شده فرض کنیم و اصل را بر این بگذاریم که در فردای   انتخابات، موسوی و یا کروبی روانه کاخ ریاست جمهوری شده اند   و می خواهند برای تحقق برنامه هاو وعده های انتخاباتی   خود اقدام کنند. آنها بلافاصله با واکنش تند غده سرطانی   - مافیای طبقه جدید -   رو برو خواهند شد و احتمالا این بار پروژه "هر روز یک بحران" جایگزین برنامه "هر نه روز یک بحران " خواهد شد   چرا که حریف بسیار قوی تر از سابق و نیروی خودی به مراتب ضعیف تر از گذشته شده   است.
  جدای از وعده های زیبا، در این که هردو کاندیدا قصد دارند تنش در مناسبات خارجی را کاهش دهند،     شاخک های مافیا در وزارت کشور، فرمانداری هاو استانداری ها را قیچی کنند ، و همزمان در عرصه اقتصاد با حمایت ار بخش خصوصی و مهار رانت خواری   دست به رفرم بزنند، تقریبا تردیدی وجود ندارد . ولی برای تحقق این برنامه باید کابینه ای "این کاره " تشکیل شود و از مجلس اصولگرا که در حوزه نفوذ طبقه جدید است رای اعتماد بگیرد و هم از اینجاست که تفاوت امکانات موسوی و کروبی آشکار می شود. با سخنرانی آقای خامنه ای در مشهد این خوش بینی در محافل سیاسی پدید امد که بر اساس توافق های انجام شده میان رفسنجانی، خاتمی و خامنه ای ، مهندس موسوی به مثابه کاندید نظام به صحنه می اید و برای انجام رفرم و مهار مافیا از حمایت اقای خامنه ای هم بر خوردار است و در نتیجه قادر به تشکیل دولتی اصلاح طلب – اصولگرا   و انجام رفرم خواهد بود. این خوش بینی اما چندان دوام نیاورد و آقای خامنه ای در سنندج آب پاکی را روی دست همه ریخت و نشان داد که اگر توافقی هم صورت گرفته باشد او نمی خواهد ویا نمی تواند( به باور من تحت فشار مافیا نمی تواند) بدان پایبند بماند و در نتیجه   مهندس موسوی   که قرار بود مورد حمایت   رهبری باشد ، حالا باید در اقیانوس کوسه ها تقزیبا   تنها شنا کند. مهندس اما این کاره نیست . او در هشت سال صدارتش همواره به حمایت " امام " متکی بود و تنها کاری که از او اصلا بر نمی اید این است که در بهارستان بالای چهار پایه برود و بگوید مجلس اینجاست . در نتیجه برای او دو راه بیشتر نمی ماند : یا کناره گیری وباز گشت به آتلیه ویا تسلیم   شدن به مافیا و....واین یعنی که مهندس موسوی پیش از انکه به مرحله مقابله با بحران ها برسد، یا باید برود و یا تسلیم شود.
اکنون ببینیم موقعیت شیخ مهدی کروبی   چگونه می تواند باشد. برای شیخ اصلاحات از همان اغاز روشن بود که او نه می تواند به حمایت رهبری اتکا کند و نه امکانی   برای تفاهم با مافیا دارد و در نتیجه فقط می تواند از یک طرف به جامعه مدنی متکی شود   و از طرف دیگر با استفاده از ترس و وحشت روحانیت از سرداران قداره بند مافیا و موقعیت منحصر به فردش ،   خود را به نظام تحمیل و نظام را متقاعد به همراهی   کند . شیخ آگاهانه این استراتژی را برگزید( و بیهوده نیست که برخی از ناظران براین باورند که او به سیم آخر زده است)   نگاهی به برنامه های کروبی ، تعاملات او با گروه های اجتماعی مختلف ، رویکرد او به تحزب ، روشنفکران و کارشناسان   و حساسیت عقاب وارش به تحرکات نظامیان،   بیانگر این واقعیت است که او می داند که روی شمشیر راه می رود و برای تحمیل کابینه ای مرکب از کرباسچی،     نجفی و کارشناسان اصلاح طلبی نظیر آنها باید بجنگد ، عمامه بر زمین بکوبد و اگراین همه   جواب نداد ، به خفتی که بر خاتمی تحمیل کردند، تن ندهد و عملکرد تا امروز شیخ اصلاحات نشان می دهد که امیدواری به ایستادگی او بی پایه نیست.واین احتمال که اوبتواند   در مقابل بحران سازی ها تاب بیاورد و حاشیه نسبتا امنی برای کوشندگان جامعه مدنی فراهم کند کم نیست.  
به این ترتیب می توان با قطعیت گفت که    آقای کرونی که تا امروز در تعامل با روشنفکران و جامعه مدتی و در طرح مطالبات اقشار مختلف مردم ، شگفتی افزید ، اگر به کاخ ریاست جمهوری برود شانسش در مهار مافیا و متحقق کردن رفرم به طرز چشمگیری بیشتر ازمهندس   موسوی خواهد بود .  
از آنجایی که قرار شد مساله راه حل شده فرض کنیم، ناچارا باید روی پاسخ محتمل دیگر یعنی ابقای احمدی نژاد در مقامش نیز مکث کنیم . در چنین حالتی    - که باید امیدوار باشیم تا پیش نیاید ، برنامه ای نظیر تشکیل جبهه نجات ملی در دستور کار جنبش برای آزادی و دموکراسی قرار خواهد گرفت که هم موسوی – البته اگر از آتلیه بیرون بیاید – و هم کروبی و هم بسیاری دیگر،   ازجمله   کوشندگان آن خواهند بود ودر نتیحه   آنها که در این انتخابات از کروبی حمایت کردند درهر   دو حالت می توانند سر خود را بالا بگیرند..ولی در همه حال رای دادن به موسوی در 22 خرداد بی شباهت به شرط بندی روی اسب بازنده نخواهد بود و این یعنی که شعار کد خدا منشانه   "نه به احمدی نژاد، رای به کروبی یا موسوی " که از جمله به وسیله نهضت آزادی ایران مطرح شده، احتمالا مبتنی بر محاسبات دیگری است   که برای من قابل فهم نیست .

apurmandi@yahoo.de

(1)    www.akhbar-rooz.com